مرگ چاپلین در شب میلاد مسیح
۴۰ سال از مرگ نابغه سینما گذشت
تاریخ ایرانی: ظهر روز چهارم دی ۱۳۵۶ بود که رادیو سوئیس در خبری کوتاه از مرگ چارلی چاپلین، نابغه سینما خبر داد. چاپلین در زمان مرگ، ساکن ژنو بود و ۸۸ سالی از عمرش میگذشت و دو سالی هم میشد که با بیماری دست به گریبان بود. او آن روزها در ایران نیز مثل همه جای دنیا شهرت و البته محبوبیتی گسترده داشت و برای همین، خبر درگذشتش بازتاب چشمگیری در نشریات آن زمان پیدا کرد. روزنامههای پرشمارگان اطلاعات و کیهان در همان روز، خبر این اتفاق را در نیمصفحه نخست و در چند روز بعدی اخبار و گزارشهای تکمیلی متنوع و مفصلی را در صفحات داخلیشان کار کردند.
نیمپشتکی که چاپلین را به سینما کشاند
روزنامه اطلاعات در روز پنجم دیماه در یادداشتی به آخرین شب زندگی او پرداخته است؛ شبی که چاپلین در خانه بزرگش که برای همه اعضای خانواده و حتی فامیل اتاق داشت، در کنار نزدیکانش کریسمس را جشن گرفته بود. جشن آن شب تا ساعت سه بامداد که او به خواب میرود، به درازا میکشد و حدود یک ساعت بعد در خواب، قصه زندگی چاپلین به سر میرسد. اطلاعات در همین شماره در مطلبی مفصل با تیتر «چاپلین؛ نابغه سینما با عشق به انسانها زیست» مروری داشت بر سیر زندگی او از زمانی که کودکی یتیم و فقیر بود تا رسیدنش به قله شهرت در دنیای سینما. در کنار این گزارش، خاطرهای کوتاه از چاپلین دیده میشود که او در آن به یکی از اتفاقهای سرنوشتساز زندگیاش اشاره کرده است؛ اتفاقی که به روزهای کودکیاش برمیگشت؛ روزهایی که هشت ساله بود و به اصطلاح پادوی یک دسته آکروبات سیرک و به سختی دنبال لقمهای نان برای گذران زندگی: «یک نیمپشتک خطرناک سرنوشت مرا تغییر داد و از دلقک شدن در سیرک مرا به عالم سینما کشاند. در واقع باید دو پشتک پیدرپی با یک پرش میزدم اما یک پشتک و نیم بیشتر نزدم و همانطور که اشاره شد آن نیمپشتک باعث مردود شدن من از توفیق در این کار شد و از همان لحظه به این فکر افتادم که برای امرار معاش کار دیگری انتخاب کنم.» آن کار دیگر هم عالم پانتومیم و سینما بود که آرامآرام به سمتش کشیده شد.(۱)
روزنامه کیهان هم برای بزرگداشت چارلی چاپلین فقید دست پری داشت. نمونهاش مقالهای با تیتر «چارلی مرد کوچکی که انسان را بزرگ کرد» به قلم سهراب دهخداست که مطلبی ستایشگونه در وصف اوست.(۲) «مردی کوچک که اسطورهای عظیم شد» و «نبض بیدار زمان ما» از دیگر مطالب روزنامه کیهان در وصف و ستایش چاپلین هستند.(۳) پس از مرگ، جسد او در همان دهکدهای دفن شد که بعد از تبعیدش از آمریکا، در نزدیکی ژنو ساکنش شده بود. به نوشته کیهان، مراسم به خاکسپاری کمدین نامدار سینما ساده و با همراهی حدود ۳۰ نفر از بستگان و ۱۵۰ خبرنگار و ساکنان دهکده برگزار شد.
آن روزها تلویزیون ایران هم ویژهبرنامههایی را در بزرگداشت چاپلین روی آنتن برد؛ پخش یکی دو فیلم از کارهای او و گفتوگو درباره هنر و زندگیاش ازجمله این برنامهها بود که روزنامه کیهان در گزارشی به آنها اشاره کرده است.(۴)
شباهت به مسیح
نشریه «تماشا» که مخصوص برنامههای رادیو و تلویزیون و فیلمهای سینمایی بود، در نخستین شمارهاش پس از مرگ چاپلین، در مقاله کوتاهی از هوشنگ کاوسی به او پرداخت. در زیرتیتر این مطلب، جملهای به نقل از جورج برنارد شاو جلب توجه میکند: «تنها نابغهای که سینما شناسانده». البته نویسنده، ذکر کلمه «تنها» در این عبارت را بیانصافی در حق نابغههای دیگر سینما میداند اما در نابغه بودن چاپلین شکی به خودش راه نمیدهد. در این نوشته با توجه به تقارن مرگ چاپلین و تولد حضرت مسیح(ع)، به شباهتهای این کمدین و پیشوای مسیحیان هم اشاره شده است؛ ازجمله اینکه هر دو پیامآور محبت و صلح و مخالف برتری نژادی بودند و ایستاده در مقابل ستم و نابرابری.(۵)
هفتهنامه تماشا در شماره بعدی خود پرونده ویژهای را به چارلی چاپلین اختصاص داد و در آن به هنر و زندگی او پرداخت. در مطلبی از این پرونده با تیتر «چاپلین از ۱۸۸۹ تا ۱۹۷۷» به مرور زندگی او از روزهای کودکیاش پرداخته شده است؛ یعنی آن زمان که چاپلین خردسال پس از نقش زمین شدن مادر بیجان و رنجدیدهاش در صحنه نمایش، به زور صاحب نمایشخانه برای اولین بار روی صحنه میرود تا جای خالی مادر را پر کند و از قضا در سرگرم کردن تماشاچیان هم سربلند بیرون میآید.(۶) آن نخستین اجرای چارلی در واقع آخرین اجرای مادر هم بود.
مد چارلی
نشریه سینمایی «ستاره سینما» که آن سالها به شکل هفتگی چاپ میشد، در مطلب مفصلی به قلم محمد جعفری، با تیتر «زندگی، حدیث نفس و مرگ؛ سفری از آغاز تا انجام با انسانترین هنرمند: چارلی چاپلین...» مروری موشکافانه بر آثار سینمایی او داشت. در نگاه نویسنده این مطلب، نکتهای که بیشتر از هر چیز دیگری در سینمای چاپلین جلب توجه میکند، نمایش نیم قرن زندگی یک ملت است از سالهای پیش از جنگ جهانی اول تا اواخر دهه ششم قرن بیستم: «به عنوان نمونه، آثار فقر و کمیابی حاصله از جنگ اول جهانی در فیلمهای «زندگی سگی»، «پسربچه» و «پیشفنگ».... آثار بحران اقتصادی آمریکا در «روشناییهای شهر» و «جویندگان طلا».... آثار زندگی ماشینی و عصر صنعت و تکنولوژی مدرن در «عصر جدید».... آثار جنگ ویرانگر دوم در فیلم «دیکتاتور بزرگ»... و بالاخره آثار حاصله از جامعه «مککارتیسم» در فیلمهای نهایی او سلطان در نیویورک.»(۷)
آن روزها بازار مد و مدسازی حسابی داغ بود و مدهایی در «ینگه دنیا» عرضه میشد که به قول نویسنده ستاره سینما دود از کله آدم بلند میکرد. ظاهراً آن زمان، مرگ چاپلین دستمایهای شده بود تا مد چارلی! بازارها را تسخیر کند. مدسازان در واقع بر اساس شکل و شمایل خاص او برای بانوان ترکیبی از لباس و آرایش طراحی کرده بودند که گویا مورد توجه قرار گرفته بود. پاپیونهای بزرگ، کتهای یقه پهن یک دکمه، جورابهای بافتنی راهراه، کفشهای نوک گرد، سایه سیاه دور چشم و ابروهای باریک و کوتاه از جمله مشخصات این مد به شمار میرفتند؛(۸) آن مد البته به اقتضای طبیعتش بعدها از سکه افتاد اما چیزی که با گذشت زمان هیچ وقت از مد نیافتاد، نام چارلی چاپلین به عنوان نابغه تکرارنشدنی دنیای سینما بود.
پینوشتها:
۱. روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۵ دی ۱۳۵۶، شماره ۱۵۴۹۶، ص ۵
۲. روزنامه کیهان، دوشنبه ۵ دی ۱۳۵۶، شماره ۱۰۳۴۹، ص ۵ و ۸
۳. همان، پنجشنبه ۸ دی ۱۳۵۶، شماره ۱۰۳۵۳، ص ۹
۴. همان، چهارشنبه ۷ دی ۱۳۵۶، شماره ۱۰۳۵۲، ص ۴ و ۱۲
۵. تماشا، شنبه ۱۰ دی ۱۳۵۶، شماره ۳۴۵، ص ۱۱ و ۱۲
۶. همان، شنبه ۱۷ دی ۱۳۵۶، شماره ۳۴۶، ص ۳۰- ۲۶
۷. ستاره سینما، شنبه ۱۷ دی ۱۳۵۶، شماره ۲۱۶، ص۱۲، ۱۳ و ۳۳
۸. همان، ص ۲۴
نظر شما :