درگذشت لیلا امامی، همسر سابق هویدا
هیچ یک از همسران نخستوزیران ایران - حتی فریده امامی خواهر لیلا، همسر حسنعلی منصور، نخستوزیر پیش از هویدا - در تشریفات رسمی و سفرهای خارجی شوهر خود را همراهی نکردند و در معرض دید افکار عمومی قرار نداشتند. و هنوز نیز.
لیلا امامی که ۴۷ سال آخر عمر را در پاریس گذراند، از دوازده سالگی، در سالهای بعد از جنگ جهانی همراه پدرش نظامالدین امامی که کمیسر نفتی ایران در بریتانیا بود، به لندن رفت، و سالهای نوجوانی را به تحصیل در مدارس آنجا گذراند و مدتی هم در زمینه ادبیات انگلیس تحصیلات جدی کرد. زبانهای انگلیسی و فرانسه را به روانی صحبت می کرد و مدتی نیز به عنوان کتابدار در موزه ملی بریتانیا، کار کرده بود.
لیلا که اولین فرزند ملکه وثوق و نظامالدین امامی بود، همراه خواهر کوچکش فریده، سالهایی را در پاریس و بروکسل گذراند. در همان جا با صادق هدایت و شهید نورایی آشنا بود و مدتی هم در محفل ایرانیان مقیم پاریس دیده میشد.
لیلا و فریده امامی در یک زمان در سالهای اول دهه سی با حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا، دو دیپلمات ایرانی آشنا شدند که آشنایی فریده و حسنعلی منصور به سرعت با پادرمیانی خانواده در تهران به ازدواج کشید اما لیلا و امیرعباس تمایلی به زندگی مشترک نداشتند و به خصلت روشنفکرانه ترجیح میدادند که مقید نشوند. لیلا امامی در آن زمان با یک نویسنده آمریکایی نزدیک بود و هویدا نیز با یک دختر بلژیکی همکلاس خود، نرد عشق میباخت.
اما با گذشت روزگار و منصوب شدن عبدالله انتظام به ریاست شرکت نفت ایران، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا هم به عنوان کسانی که برکشیده انتظام بودند به تهران آمده و در شرکت نفت به مدیریت رسیدند. حالا دیگر منصور و فریده فرزندانی یافته و زندگی آرام و گرمی داشتند و امیرعباس و لیلا نیز با هم روابطی نزدیک پیدا کرده بودند.
حسنعلی منصور که پدرش آخرین نخستوزیر رضاشاه و مدتی هم نخستوزیر محمدرضاشاه بود، جاهطلبیهای آشکار داشت و به همین دلیل هم همزمان با آشکار شدن جهتگیری تازه سیاسی کشور - از اروپا به آمریکا - و تغییراتی که با انتخاب جان کندی دموکرات در واشنگتن پدید آمد، دست به تاسیس یک گروه تکنوکرات تحصیلکرده آمریکا و اروپا زد و همین مقدمات انتخاب وی به نخستوزیری را فراهم آورد. کانون مترقی که بعدها تبدیل به حزب ایران نوین شد به زودی دولت را به دست گرفت. در کابینه حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا وزیر دارایی و عملا نفر دوم کابینه شد.
در مرداد سال ۱۳۴۳ منصور و همسرش، به همراه لیلا امامی و هویدا، برای استراحت راهی شمال کشور شدند و در کاخ تابستانی فاطمه پهلوی تعطیلات تابستانی را با هم میگذراندند، در پایان هفته وقتی این جمع با اتومبیلی که لیلا امامی رانندگی آن را به عهده داشت، راهی تهران شدند، تصادف شدیدی رخ داد و هر چهار تن را به بیمارستان بینراهی و بعد در بیمارستان پارس بستری کرد.
ساواک درباره این حادثه گزارش داده که به نظر میرسد در هنگام تصادف راننده اپل - یعنی لیلا امامی - حالت غیرعادی داشته که به معنای مستی هنگام رانندگی است و در عین حال از او به عنوان رفیقه وزیر دارایی یاد شده است. در این حادثه پای هویدا شکست و تا پایان عمر با عصا راه میرفت.
در اول بهمن سال ۱۳۴۳ و در حالی که کمتر از یک سال از نخستوزیری حسنعلی منصور میگذشت، وی در جلو ساختمان مجلس شورای ملی توسط محمد بخارایی ترور شد و آشکار گردید که گروهی از اعضای هیات موتلفه اسلامی قرار بر این ترور داشتند و از جمله کسانی که در دادگاه ترور منصور به عنوان متهم حضور داشتند اسدالله لاجوردی بود.
با این ترور و در حالی که فریده امامی در جوانی و با داشتن دو فرزند کوچک، زنی افسرده و خشمگین بود که دستکم در بهمن سال ۴۳ دربار را هم در قتل شوهر چهل ساله موثر میدید، امیرعباس هویدا به دستور شاه مامور ادامه کار شد و به عنوان نخستوزیر محلل یا واسطه شهرت یافت. به نظر عجیب میرسید که با وجود مدعیان صاحبنام و باتجربه، وی سیزده سال در این مقام بماند و رکورد طولانیترین نخستوزیر ایران را به دست آورد.
حادثه ترور منصور، هویدا را بیش از پیش به خانواده امامی نزدیک کرد، دیگر لیلا هم بیشتر اوقات خود را در تهران و کنار خواهر کوچک میگذراند، و چنین بود که بعد از دو بار درخواست امیرعباس، که هر بار لیلا با این تاکید که اهل «ازدواج و بچهدار شدن و خانوادهداری نیستم»، آن را رد کرده بود، دو سال بعد وقتی خود پیشنهاد داد، هویدا به سرعت پذیرفت.
در مراسم ازدواج لیلا امامی و امیرعباس هویدا که بر اساس خواست هر دوشان خیلی ساده در آخر تیرماه سال ۱۳۴۵ برگزار شد، در ویلای کوچک هویدا که زمینش را از اتفاق از لیلا خریده بود، با حضور تعداد اندکی دوست و فامیل، ازدواج صورت گرفت و دقایقی بعد شاه و ملکه فرح هم که در کاخ رامسر بودند حاضر شدند.
لیلا امامی در مقام همسر دومین مقام کشور، بسیار دور از دسترس مینمود. وی ترجیح میداد که گیلاسی در دست و سیگاری بر لب، کتابی به فرانسه یا انگلیسی در دست داشته باشد و خود را مقید به آداب و تشریفات نمیدانست و اولین مشکل از همین جا آغاز شد، چرا که گاه در میهمانیهایی در دربار، هویدا با عذرهایی شبیه به این که لیلا بیمار بود، موضوع را فیصله میداد اما از چشم مقامات درباری و رقیبان هویدا دور نبود.
گزارشهای ساواک نشان میدهد که این سازمان از اولین روزهای این ازدواج بر مبنای «شنیده شده»، «منبع مطلع» قصههایی درباره خشونت و تندی لیلا امامی به ویژه هنگام مستی وی برای بالادستها می فرستاد، خاطرات امیراسدالله علم وزیر دربار شاهنشاهی و یکی از مخالفان هویدا هم نشان میدهد که وی با پادشاه در اینگونه شایعات و غیبتها سهیم بوده است.
نگهبانان نخستوزیری که با توجه به ترور منصور، هم بر تعدادشان افزوده شده بود و هم مراقبتشان مدام بود، یکی از مسایلی بود که لیلا تحمل آن را نداشت و گاه بیگاه در حضور دیگران با صدای بلند نگهبانان را مخاطب قرار میداد اما با گذر ایام و مشغول شدن لیلا امامی به کار مورد علاقهاش، گلکاری و کشاورزی، و چند سفر به روسیه و آمریکا و ترکیه، به نظر میرسید که اولین زنی که در مقام همسر رئیس دولت عکس و مشخصات وی در نشریات ایرانی و خارجی منعکس میشد، با همه کمتحملی استعداد آن را داشت که در دل میزبانان اروپایی و آمریکایی جا باز کند.
عباس میلانی نویسنده کتاب «معمای هویدا»، از معدود کسانی است که موفق به ملاقات با لیلی امامی و گفتوگو با وی درباره همسر پیشین خود شد. وی چنین نقل میکند: «یکی از اولین ریشههای تنش لیلا با هویدا، وجود و رفتار مأموران نخستوزیر بود. در نخستین سال صدارت هویدا یکی از این مأموران به سهو، باغبانی را که سالها در منزل خانواده لیلا کار میکرد، به ضرب گلوله به هلاکت رساند. از همان زمان لیلا به وجود محافظان در درون خانه اعتراض داشت.»
در آذرماه ۱۳۴۶، سفارت آمریکا در ایران، تلگرافی به وزارت امور خارجه آن کشور فرستاد و توصیه کرد که «امیرعباس هویدا را برای یک سفر رسمی به آمریکا دعوت کنید.» در نامه سفارت آمده بود که: «سرشت روابط ایران و آمریکا در حال دگرگونیهای مهمی است ... هویدا سخت راغب دیدار از آمریکا است. او قاعدتاً در سالهای آینده کماکان چهره مهمی در عرصه سیاست ایران خواهد بود و به همین خاطر، چنین سفری روابط ما را با شخص او حسنه و مستحکم خواهد کرد.»
در تمهیدات و تحلیلهایی که پیرامون علت این سفر اندیشیده شد، زندگینامه کوتاه و دقیقی هم درباره یکیک همراهان هویدا در اختیار جانسون ـ رئیسجمهوری وقت آمریکا ـ گذاشته شد. در این گزارشها درباره لیلا امامی آمده است: «او از نسل جدید زنان یکسره آزاد و غربگرای ایرانی است. تیزهوش است و فعال و اهل بحث و جدال. ارادهای سخت استوار دارد. پایبند سنت نیست. از آنچه در جهان میگذرد، مطلع است. به سرعت نظرات قاطع پیدا میکند و گاه حتی به نظر اهل جدل میآید. خانم هویدا گاه در عین حال سخت عصبی و کمحوصله جلوه میکند. آداب و مناسک رسمی را بر نمیتابد و از مهمانیها و مراسم رسمی که اغلب هم در آن اتفاقی نمیافتد بیزار است. خانم هویدا سیگار وینستون میکشد و مشروب مورد علاقهاش ویسکی است.»
در دی ماه سال ۱۳۴۹ همزمان با یک سفرغیررسمی نخستوزیر ایران به فرانسه اعلام شد که وی به دلیل بیماری همسرش راهی پاریس شده است و این ظاهرا آخرین سفر آنان در مقام زن و شوهر بود چرا که در تابستان سال ۱۳۵۰ که نخستوزیر محل اقامت خود را در غیاب لیلا همسرش تغییر داده و به آپارتمانی در بالای دفتر نخستوزیر نقل مکان کرده بود، متنی تایپ شده را برای روزنامهها فرستاد. متن حکایت از آن میکرد که با کسب اجازه از شاهنشاه آریامهر، لیلا امامی و امیرعباس هویدا نخستوزیر با هم متارکه کردند.
فردای آن روز روزنامه آیندگان همراه همین خبر کوتاه، عکسی از نخستوزیر را چاپ کرده بود که برای اولین بار بدون ارکیده همیشگی دیده میشد. این ارکیدهها از ابتکارهای لیلی امامی بود که در کشت و نگهداریش هنرها به کار میبرد و هر روز یکی از آنها بر یقه نخستوزیر وقت نصب میشد. اما با وجود این خبر و ماندن لیلا امامی در پاریس، هیچگاه پیوند عاطفی لیلا و امیرعباس فراموش نشد.
لیلا امامی از معدود کسانی بود که همزمان با انقلاب در تلفنهای متعدد به کسانی از جمله فریدون هویدا، برادر کوچک امیرعباس آنها را از خطر ماندن شوهر سابقش در ایران باخبر کرده بود. خود گفته است که نمیخواست با امیرعباس در تهران گفتوگو کند چرا که مطمئن بود تلفنها کنترل میشود.
اما انقلاب رخ داد و امیرعباس هویدا و بسیاری از مقامات ارشد دولتی دوران پادشاهی که به درخواست نظامیان ارتش شاهنشاهی و تصویب پادشاه به زندان افتاده بودند از همان زندان راهی زندان انقلابیون شدند، و سرانجام با وجود امیدواریهای فراوانی که به شخصیتهای مذهبی و دولت موقت وجود داشت که هویدا در یک دادگاه عادلانه و با داشتن وکیل محاکمه شود، صادق خلخالی دست به کار شد. علیرغم خواست و اصرار دولت بازرگان، محاکمهای سرپایی برپا کرد و حکم به اعدام داد. در روایت غالب گفته میشود هادی غفاری با شلیک گلوله از پشت سر در خارج از دادگاه هویدا را کشته، هرچند خودش آن را تکذیب میکند.
طرفه آن که لیلا و فریده نوادگان امام جمعه خویی که در آن زمان غمزده در پاریس بودند، باید میدانستند که همان گروهی که حسنعلی منصور را در بهمن ۴۳ ترور کردند، اینک در مقام حاکم شرع و زندانبان و دادستان، تقریبا به همان شکل، امیرعباس هویدا جانشین وی را با گلولهای در مغز و شکم در خون غرقه کردند. فریده در سال ۷۷ و لیلا بیست سال بعد در پاریس درگذشتند.
در زمان ازدواج امیرعباس هویدا ۴۷ ساله بود و لیلا امامی ۳۴ ساله. در زمان مرگ لیلا امامی در پاریس روز دوشنبه نهم ژوئیه، او ۸۶ سال داشت و همچنان تنها همسر یک رئیس دولت ایران بود که در مراسم رسمی با تشریفات بر سر میز با رهبران کشورهای جهان نشست.
منبع: بیبیسی
نظر شما :