عباس دوزدوزانی؛ وزیری که وزارت ارشاد را تعطیل کرد!
عباس دوزدوزانی در دولت شهید رجایی (در مقام نخستوزیر) وزیر «ارشاد ملی» شد و دو دوره هم نمایندۀ مجلس شورای اسلامی بود: از تبریز و تهران.
با این حال او یک سره متعلق به دهۀ ۶۰ نبود چندان که در دورۀ اول شورای شهر تهران (۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱) عضو این شورا بود.
نام عباس دوزدوزانی اما بیش از هر موضوع دیگر با یک اتفاق بیسابقه که بعدتر نیز تکرار نشد، پیوند خورده است: تعطیل کردن وزارت ارشاد!
تازه جنگ عراق علیه ایران شروع شده بود و همۀ نگاهها به جنگ بود و مردم بیش از هر اتفاق دیگر پیگیر اخبار آن بودند که عباس دوزدوزانی وزیر ارشاد ملی (هنوز نام آن ارشاد اسلامی نشده بود) از تعطیلی وزارت ارشاد خبر داد.
روزنامۀ اطلاعات نهم مهر ۱۳۵۹ نوشت: «عباس دوزدوزانی وزیر ارشاد ملی صبح امروز در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد وزارت ارشاد ملی تا اطلاع ثانوی تعطیل شد. این تعطیلی برای تجدید سازمان و تصفیه افراد در این وزارتخانه خواهد بود. دوزدوزانی اعلام کرد تعطیلی وزارتخانه شامل مراکز و دفاتر وزارتخانه در شهرستانها نیز میشود و فقط بعضی از قسمتهای وزارتخانهها در شرایط کنونی به کار ادامه خواهد داد. بالاترین حقوق در نظر گرفته شده برای کارمندان وزارتخانه هم ماهانه 7 هزار تومان خواهد بود.»
درباره این اتفاق و دیگر نکات مرتبط با مرحوم دوزدوزانی چند نکتۀ دیگر را نیز میتوان یادآور شد:
۱. درست است که او وزارت ارشاد را تعطیل کرد اما این به معنی تعطیل کردن مدیریت فرهنگ و هنر نبود زیرا قبل از آن شورای انقلاب در مصوبهای بخش فرهنگ و هنر را از وزارت «اطلاعات و جهانگردی» جدا و به وزارت علوم ملحق کرده بود و دو وزارتخانه جدید شکل گرفت: فرهنگ و آموزش عالی به جای علوم و ارشاد ملی به جای اطلاعات و جهانگردی یا تبلیغات.
جالب است بدانید مجوز ساخت فیلم «برزخیها» ساختۀ ایرج قادری را نیز بخش فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی دوران دکتر عارفی صادر کرد و به خاطر همین نباید تصور کرد که اشاره آقای معادیخواه به صدور مجوز فیلم پرسروصدای برزخیها در قبل از او متوجه آقای دوزدوزانی است.
۲. پس از دوزدوزانی، معادیخواه وزیر ارشاد شد اما با عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد ملی رأی اعتماد گرفت و در برنامهای که به مجلس ارائه داد بخشهای هنری و سینمایی را هم لحاظ کرد و عملا دوباره این بخش به جای قبلی بازگشت بیآنکه مصوبهای گذشته باشد. او در دولت دکتر باهنر و در تابستان ۶۰ وزیر ارشاد شد و بعدتر سید محمد خاتمی به جای او نشست.
۳. جالب این که عباس دوزدوزانی خبر تعطیلی وزارتخانه را در هتل قدس داد و گفت: «متأسفانه اکثر شما کارمندان، کسانی هستید که کارمند سانسور زمان طاغوت بودید در حالی که ما میخواهیم وزارت ارشاد ملی را هم وزارت ارشاد اسلامی کنیم.»
کارمندان وزارت ارشاد پس از آن در تهران و شهرستانها با درهای بستۀ وزارت ارشاد ملی روبهرو شدند و به خانههای خود بازگشتند ولی حقوق ماهانه خود را دریافت میکردند! با این حال دوران وزارت او آن قدر به درازا نکشید که این ایده را عملیاتی کند و معادیخواه روش دیگری در پیش گرفت و با حمایت از سینما و ابداع اصطلاح «دهه فجر» و برپایی جشنوارههای هنری از بدگمانیها کاست و پس از او هم سید محمد خاتمی وزیر ارشاد شد. جالب این که به آقای خاتمی پیشنهاد وزارت خارجه شد اما به وزارت ارشاد رفت و ۱۰ سال در این مسند بود.
۴. عباس دوزدوزانی به مرور زمان نرمتر و آرامتر شد بهگونهای که پس از پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ در اردوگاه اصلاحطلبان تعریف شد منتها سعید حجاریان یک بار در تنوع جبهۀ مشارکت – مهمترین حزب اصلاحطلب – پس از دوم خرداد گفت: «مشارکت، طیفهای مختلف را در برمیگیرد و بینالعباسین است.»
منظور از بینالعباسین اشاره به دو عباس یکی عباس عبدی بود و دیگری همین عباس دوزدوزانی. زیرا در آن زمان عبدی به نظریات آوانگارد و رادیکال شناخته میشد و دوزدوزانی به بخش سنتی تعلق داشت و در واقع در چپ سنتی و در دهه ۶۰ مانده بود نه آن که همچون مشارکت و بعدا مجاهدین انقلاب با چهرهها و نمادهایی مانند عباس عبدی، رضا خاتمی، مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان و بهزاد نبوی پوست انداخته باشد. با این نگاه عباس دوزدوزانی را میتوان چپ سنتی دانست نه اصلاحطلب.
۵. با این که از مرحوم دوزدوزانی به عنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران یاد میشود اما یک روایت دیگر این است که اولین فرمانده را باید آیتالله لاهوتی بدانیم و باز یک روایت دیگر ابوشریف یا آقازمانی را. علت اختلاف روایت این است که چند گروه مدعی تأسیس سپاه بودند و به خاطر همین روایتها متفاوت است و بستگی به این دارد که کدام نقلها را ارجح بدانیم.
۶. عباس دوزدوزانی در سالهای آخر عمر و حتی بعد از شورای اول فعالیت خاص سیاسی نداشت اما مانند ابوالقاسم سرحدیزاده زندانی پرسابقه سیاسی در رژیم گذشته و وزیر کار دهه ۶۰ از اوضاع گله میکرد و به خصوص از حصر آزردهخاطر بود و تنها میتوان امیدوار بود که پس از شنیدن خبر رفع حصر و قبل از شنیدن خبر تأیید نشدن آن چشم از جهان بسته باشد...
منبع: عصر ایران
نظر شما :