مهرداد پهلبد؛ وزیری که مطرب‌ها را طرد کرد

درگذشت داماد شاه که اولین وزیر فرهنگ و هنر ایران شد
۲۱ مرداد ۱۳۹۷ | ۱۵:۱۰ کد : ۶۴۱۱ وقایع اتفاقیه
درگذشت داماد شاه که اولین وزیر فرهنگ و هنر ایران شد
مهرداد پهلبد؛ وزیری که مطرب‌ها را طرد کرد
تاریخ ایرانی: مهرداد پهلبد، نخستین وزیر فرهنگ و هنر ایران، داماد رضاشاه و همسر شمس پهلوی خواهر بزرگتر محمدرضاشاه، روز ۱۸ مرداد در ۱۰۱ سالگی در آمریکا درگذشت.

 

نام اصلی او عزت‌الله مین‌باشیان بود؛ زاده ۲۵ اسفند ١٢٩۵، پسر نصرالله مین‌باشیان (نصرالسلطان) از موسیقی‌دانان سرشناس عصر قاجار و رئیس ادارۀ موزیک و نوه غلامرضا مین‌باشیان که نخستین سرود ملی ایران را پس از مشروطه ساخته بود. عموی او غلامحسین مین باشیان در دوره رضاشاه، رئیس اداره موزیک شهرداری و بعدها رئیس هنرستان موسیقی بود. برادر وی، ارتشبد فتح‌الله مین‌باشیان، آجودان شخصی محمدرضا پهلوی و فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی بود. عزت‌الله هم از کودکی به آموختن، نواختن و سپس آموزش ویولن دل خوش داشت و پیانو هم می‌نواخت.

 

او در مصاحبه با برنامه تاریخ شفاهی «بنیاد مطالعات ایران» درباره خانواده‌اش به مهناز افخمی گفته: «مادرم از خانواده بسیار خوبی بود، پدرش در دستگاه قاجاریه و در وزارت دارایی کار می‌کرد، خودش هم از خانواده وزیری بود که نسبش می‌رسید به شاه‌عباس کبیر که وزیر او بود و به این دلیل خاندانش وزیری بود. پدرم به طور کلی تمام سازمان موسیقی ارتش را در تمام ایران بوجود آورده بود. او در روسیه قبل از بلشویک درس خواند و پدرش هم به او توصیه کرده بود که برای این کار آماده بشود و این هدفش بود.»

 

چنانکه مسعود بهنود درباره‌اش نوشته او دبستان و دبیرستان را در تهران (دبیرستان فیروز بهرام) گذراند و بعد از آن راهی آمریکا شد. در زمان جنگ به سوئیس منتقل شد و همانجا لیسانس معماری از دانشگاه لوزان گرفت. در بازگشت به تهران، با شاهزاده شمس که از شوهر اول خود فریدون جم (ارتشبد بعدی) جدا شده بود، ازدواج کرد. در خاطراتش گفته: «در ۲۷ سالگی ازدواج کردم. عموی من با خاله والاحضرت ازدواج کرده بود و این موجب شد که ما برویم به دربار، البته من عاشق والاحضرت شدم.»

 

این ازدواج وی را در دل تاج‌الملوک آیرملو، مادر همسر جا داد، به طوری که تا آخرین لحظات مرگ مادر محمدرضاشاه، پهلبد به عنوان تنها داماد مورد اعتماد و علاقه وی، همه امور زندگی‌اش را زیر نظر داشت.

 

عزت‌الله مین‌باشیان نام و فامیل خود را در سال ۱۳۲۵ همزمان با ازدواج با شمس تغییر داد و مهرداد پهلبد شد. در این زمان تاریخ تولد وی نیز در مدارک سه سال بزرگتر ذکر شد، تا پنهان ماند که وی از همسرش جوانتر بوده است. وی در عین حال به تبع شمس پهلوی به دین مسیح پیوست و کاتولیک شد. شاه افشای این را که خواهرش مسیحی است برای سلطنت مضر می‌دید. حتی در سال ۱۳۵۳ که شمس و پهلبد در واتیکان به دیدار پاپ رفتند، به دستور شاه، چاپ خبر و عکس آن‌ها در روزنامه‌ها ممنوع شد.

 

مهرداد و شمس در قاهره ازدواج کردند؛ محمدرضا شاه که به گفتۀ هوشنگ نهاوندی، از آن ازدواج دل خوشی نداشت آنان را از بازگشت به ایران بازداشت و آن‌ها سال‌های ١٣٢۵ تا ١٣٢٧ را در آمریکا گذراندند. در همین ایام مهرداد پهلبد و همسر او به مسیحیت گرویده و همین نیز سبب دیگر ناخرسندی شاه از آنان شده بود.

 

پنج سالی بعد از ازدواج مهرداد پهلبد و شمس پهلوی، با وقوع نهضت ملی کردن نفت، ملکه مادر و دخترانش مجبور به ترک کشور شدند و به پاریس رفتند. در آنجا اداره خانواده و همراهان ۲۰ نفره به عهده پهلبد قرار گرفت و از همان زمان بود که اداره دارایی‌های ملکه پهلوی هم به وی سپرده شد. نامه‌هایی که بعد از انقلاب، از کاخ‌های درباری بیرون آمد، نشان از روابط توأم با اعتماد ملکه به دامادش دارد که جزئیات آن، از همه کس پنهان نگاه داشته می‌شد. در برخی اسناد ساواک هم به آن اشاره شده است.

 

بعد از سقوط دولت مصدق و بازگشت خانواده سلطنتی به تهران، مهرداد پهلبد به معاونت هنری وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) منصوب شد. طبق روایت پهلبد ورود او به حوزه فرهنگ و هنر به پیشنهاد محمدرضاشاه بود: «یک روزی که در کاخ علیاحضرت ملکه پهلوی بودیم اعلیحضرت هم آنجا بودند، یک‌دفعه گفتند: خب پهلبد تو چرا نمی‌روی در هنر کار کنی، هیچ کس به این قسمت نمی‌رسد، تو هم که سابقه داری، چیزی هم که موجود نیست، برو در اینجا کار کن. من گفتم چشم اجازه بفرمایید مطالعه کنم. رفتم و بعد از یک مدتی دیدم که در وزارت فرهنگ یک اداره هست به نام اداره کل هنرهای زیبا یا صنایع مستظرفه.»

 

پهلبد همزمان با انقلاب سفید در دولت حسنعلی منصور به عنوان اولین وزیر فرهنگ و هنر وارد کابینه شد. چنانکه شرح داده تأسیس وزارت فرهنگ و هنر هم پیشنهاد حسین قدس نخعی، وزیر دربار پهلوی بود: «من به سمت سرپرست اداره کل هنرهای زیبا و به عنوان معاونت نخست‌وزیر در آن اداره کل که به صورت یک مجموعه از چند اداره تشکیل شده بود، کار کردم. بعد دولت منصور آمد. دولت منصور خیلی مترقی و پیشرو بود و به خاطر دارم که اعلیحضرت خیلی امیدها داشتند از این که گروه مترقی به وجود آمده بود و فکر می‌کردند که آرمان‌هایشان را بوسیله این گروه جوانان که این‌ها همه میوه‌های دوران سلطنت پدرشان و خودشان بودند، در واقع این‌ها می‌توانند به آن آرمان‌ها تحقق بدهند. وزیر دربار قدس نخعی بود و یک شخصیت فرهنگی بود و نویسنده بود و از سیاستمداران قدیمی و طبعا مورد اعتماد اعلیحضرت بود و گاه بگاه چون مسائل فرهنگی داشت با من مذاکره می‌کرد. یک روز که در دفتر من بود، او به من پیشنهاد کرد و گفت که شما وضع خاصی دارید و چرا این سازمان را به صورت وزارتخانه درنمی‌آورید. من گفتم که خودم چنین فکری را نکرده‌ام چون هدف ما صرفا اینست که برنامه‌هایی را که در پیش داریم جلو ببریم و من فکر این را نکرده‌ام که سطح سازمان را به سطح وزارتخانه برسانم. او گفت که شما توجه دارید که اگر آن را در سطح وزارتخانه دربیاورید طبیعتا مسائل بودجه‌ای شما که جزو اشکالات اولیه شما هست که مرتب فعلا با من صحبت می‌کنید و از اعلیحضرت استمداد می‌کنید، آن‌ها دقیقا حل خواهد شد. من متوجه شدم که حرف راستی است. گفت که مثلا می‌شود یک وزارتخانه درست کرد به عنوان وزارت فرهنگ و هنر. من چون هنر را جزئی از فرهنگ می‌دانستم و می‌گفتم اگر قرار است که یک وزارتخانه تشکیل بشود، چرا همان فرهنگ نباشد، چون هنر جزء فرهنگ است، او گفت که البته این درست است و این وزارت فرهنگ جدید با وزارت فرهنگ موجود سوءتفاهم ایجاد می‌کند بین مردم. من دیدم که حرف درستی می‌زند و به این دلیل بدون اینکه او هنوز اقدامی کرده باشد، این تفاهم بین ما بوجود آمد که او می‌رود و مساله را به عرض اعلیحضرت می‌رساند و بعد امر ایشان را به دولت ابلاغ می‌کند که دولت مطالعه بکند و ببیند که اگر یک چنین چیزی الان موقعیتش هست این بوجود بیاید.»

 

به گفته پهلبد «شاید سه سال بعد ما به این نتیجه رسیدیم که ما به تنهایی قادر نیستیم حرف‌هایمان را اجرا بکنیم» با این حال ۱۴ سال در این سمت ماند که امور مربوط به موسیقی و تئاتر و فیلم و کتاب (حتی اداره بازبینی و صدور مجوز کتاب که بعدها در وزارت ارشاد جمع شد) در حوزه اختیارات وزارت فرهنگ و هنر بود.

 

چنانکه پهلبد در خاطراتش شرح داده «یکی از مهمترین کارهایی که در دوران خدمتم انجام دادم و شاید کمتر کسی متوجه شد و آن هم این بود که اصلا با هنرمندان زمان به کلی بریدم یعنی هیچ کدام را در دستگاه خودم راه ندادم و گفتم هر کس که مطرب است در دستگاه هنرهای زیبا راه ندارد. آن موقع تعدادی معلم موسیقی در مدارس درس می‌دادند، حقوق کمی هم می‌گرفتند و من با این‌ها شروع کردم که مطرب نبودند، اگر هم در خارج ساز می‌زدند برای خاطر دوستانشان بود، با این‌ها شروع کردم و بعد اساس را بر این گذاشتم که برای این گروه هنرمندان حیثیت اجتماعی بوجود بیاوریم و به آن‌ها می‌گفتم و حتی به آن‌ها که کارمند ما بودند، می‌گفتم که شما حق ندارید جایی بروید، آیا این به شما برنمی‌خورد، که بگویند بیا منزل ما و تارت را هم بیاور، یعنی توفیر از تارت شخصیت دیگری نداری. واقعا این‌ها فکر می‌کردند که حرف درستی است، زیرا همه می‌روند و به خاطر شخصیت خودشان می‌روند اما این‌ها که می‌روند، برای خاطر سازشان می‌روند. بنابراین با این ترتیب ما شروع کردیم به یک مبارزه اجتماعی و تصور من این بود که اگر قرار است که هنر پس از قرن‌ها در خانواده‌ها راه پیدا کند، فقط موقعی است که خانواده‌ها هم احترام بکنند به هنرمند. پس اساس کار ما واقعا بالا بردن هنر نبود، بالا بردن سطح اجتماعی هنرمندان بود و این کار را ما به شدت تعقیب می‌کردیم.»

 

پهلبد به جهت نزدیکی با دربار، جایگاه و مقامش در دولت ۱۳ ساله امیرعباس هویدا هم دست‌نخورده ماند، اما این نشانه حمایت همیشگی پادشاه از وی نبود. حضور فرح پهلوی در صحنه اجتماعی و تأسیس نهادهایی زیر نظر وی، و مهم‌تر از آن تأسیس رادیو تلویزیون ملی ایران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تغییراتی در زمینه فرهنگ پدید آورد. یک گروه متجددتر و مدرن‌تر و کارآمدتر از نیروی انسانی وزارت فرهنگ و هنر، در آن نهادها گرد آمدند. چنان که در زمینه موسیقی - رشته مورد علاقه مهرداد پهلبد - هم رونق از ارکستر فرهنگ و هنر گرفته شد و به نهادهایی مانند جشن هنر و رادیو تلویزیون ملی واگذار گردید. حتی اداره معتبر نمایش - از ادارات وابسته به فرهنگ و هنر - هم میدان را به نوگرایانی داد که سیستم بوروکراتیک حاکم بر وزارت فرهنگ و هنر قادر به جذب آنان نبود.

 

از جمله مهمترین خرده‌گیری‌های هنرمندان و روشنفکران به وزارت فرهنگ هنر، در سال‌های وزارت پهلبد، تجمل و تشریفات سخت آن بود که به عنوان شعبه‌ای از دربار شاهنشاهی به‌حساب می‌آمد. هنرمندان تئاتر، سینما، و نقاشان و مجسمه‌سازان دهه چهل شمسی، با وجود گلایه از تشریفات زائد وزارت فرهنگ و هنر از مراقبت‌ها و رسیدگی‌های پهلبد خاطره‌های خوش دارند.

 

با این همه در بسیاری زمینه‌ها، از جمله تأسیس موزه‌ها، سازمان ملی فولکلور ایران، سازمان ملی باله، حمایت از تولید فیلم‌های مستند و معرفی سینمای ایران در جهان و ساخت تالارهایی مانند رودکی، وزارت فرهنگ و هنر موفق عمل کرد. اگرچه وجود اداره سانسور کتاب در آن وزارتخانه، برای سالیان دراز، به بدگمانی و خصومت روشنفکران و نویسندگان نسبت به آن می‌افزود. بعدها به خواست پهلبد و تصویب شاه اداره بازبینی کتاب و نشریات به وزارت اطلاعات (امروز: ارشاد اسلامی) واگذار گردید. (مسعود بهنود)

 

مهرداد پهلبد و شمس پهلوی، در دوران انقلاب، ایران را ترک کردند، مدتی در کشور ترینیداد و توباگو اقامت گزیدند و پیش از سکونت دائم در کالیفرنیا، گاه شاه و خانوادۀ او را در ایام گذر از این کشور به آن کشور همراهی کردند. در ایام اقامت شاه در تابستان ١٣۵٨ در مکزیک، مهرداد پهلبد و همسرش در کنار او بودند. پهلبد همسر خود را در اسفند ۱۳۷۴ از دست داد و از آن پس تا پایان عمر در کالیفرنیا زندگی کرد. 

کلید واژه ها: مهرداد پهلبد شمس پهلوی


نظر شما :