۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۶۸
ایران در سال 68 برای نخستینبار به شبکه بیتنت متصل شد؛ اقدامی که نخستین گام برای ورود اینترنت به کشور بود
محمد کرباسی| دبیر گروه دانش و فناوری
حدود ۳۰ قبل وقتی صحبت از ارتباط با جهان میشد، شاید به ذهن خیلیها فقط تلفنزدن به خارج از کشور خطور میکرد. 3دهه قبل اما قدمهایی برداشته شد تا فناوری فاصله میان ایرانی که ۱۱سال از انقلاب در آن میگذشت، با جهان را کم کند.
اینترنت در ایران ماجرایی پرفرازونشیب داشته است. اتصال به شبکه جهانی حالا شاید دیگر برای ما عادی شده باشد اما زمانی دسترسی به اینترنت یا حتی ایمیل مثل خیلی از فناوریهای تازهوارد دیگر یک ماجرای گرانقیمت و از نظر برخی مسئلهای تفننی بهحساب میآمد.
اما قدمهای اول برای اتصال ایران به شبکه جهانی در سال۶۸ اتفاق افتاد.
همهچیز از یک سفر آغاز شد. محمود بروجردی، داماد بنیانگذار جمهوری اسلامی، برای یک فرصت مطالعاتی به ایتالیا رفت و در آنجا برای نخستینبار با ایمیل و مفهوم شبکه بینالمللی آشنا شد. محمود بروجردی، همسر زهرا مصطفوی، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی و معاون اسبق وزارت آموزش عالی (وزارت علوم فعلی) و سفیر سابق ایران در فنلاند بود.
او در واقع با شبکههایی آشنا شد که هنوز اینترنت امروزی نبود و به نام بیتنت شناخته میشد.
او در بازگشت به ایران پیشنهاد اتصال به این شبکه دانشگاهی را به جواد لاریجانی، رئیس مرکز تحقیقات فیزیک نظری داد و در ادامه، تحقیقات نشان داد کلید ارتباط در اختیار مؤسسه EARN (بنیاد شبکه پژوهشی اروپا) است.
در پاییز سال ۱۳۷۱ با امضای لاریجانی مرکز فیزیک نظری از طریق شبکه «ارن» به دانشگاه لینس اتریش وصل و چندماه بعد (اول ژانویه ۱۹۹۳) برای نخستینبار دادههایی از طریق پروتکل NJE بین ایران و اتریش رد و بدل شد. به فاصله کوتاهی از این اتصال، پروتکل TCP/IP به دنیا معرفی شد و ایران نیز یک سال بعد از طریق همان دانشگاه وین به پروتکل جدید وصل شد. در همان زمان ایران تلاش کرد بهصورت مستقل به شبکه جهانی متصل شود و به همین منظور نامهای به اینترنیک (نهادی که در آن زمان به جای ICANN امروز کنترل شبکه جهانی را در اختیار داشت) نوشته و آدرسهای اختصاصی ایران روی شبکه تعریف شد. 4 زیردامنهAC برای دانشگاهها،CO برای شرکتها، OR برای نهادها و NET برای شبکهها تعریف شد.
مسئولان وقت آن زمان از دیدن ایمیل و امکان ارسال پست الکترونیکی شگفتزده شده بودند و آنهایی که رفتوآمد بیشتری با کشورهای خارجی داشتند، تلاش کردند آن را در کشور توسعه دهند.
سیاوش شهشهانی، استاد دانشگاه صنعتیشریف و قائممقام سابق مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات در اینباره میگوید: یکی از نخستین دغدغههای مدیران و هیأت علمی این مرکز، ارتباط علمی و پژوهشی با دانشگاههای دنیا بود. در مرکز تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که پست الکترونیک برای یک مرکز تحقیقاتی که میخواهد با دانشگاههای دنیا ارتباط داشته باشد، یک ضرورت اجتنابناپذیر است. بهدلیل شرایط پس از جنگ، برنامه گسترش ارتباط با دانشگاههای خارجی مورد نظر بود و یکی از سرلوحههای مرکز تحقیقات به شمار میآمد. ایمیل ارزانترین و سریعترین روشی بود که مورد توجه قرار گرفت.
اتصال به بیتنت در سال۶۸
پیش از ایجاد شبکه اینترنت، نسل قبلی شبکههای رایانهای جهانگستر به نام بیتنت در دنیا بهکار میرفت. بیتنت نام شبکهای رایانهای بود که با مشارکت دانشگاههای ایالات متحده در سال۱۹۸۱ ایجاد شد. این شبکه براساس ارتباطات مبتنی بر شمارهگیری کار میکرد و مهمترین تفاوت آن با اینترنت در آن بود که از اتصالات نقطه به نقطه استفاده میکرد.
به گفته سیاوش شهشهانی، این مرکز در ایران در سال ۱۳۶۸ به بیتنت وصل شد. اتصال به بیتنت در سال ۶۸ را میتوان نخستین قدم برای آمدن اینترنت به ایران دانست. هدف از اتصال به بیتنت ارتباط علمی و پژوهشی با دانشگاههای دنیا بود. شبکه بیتنت با شبکه اینترنتی که امروز استفاده میشود، تفاوتهای بسیار داشت و در واقع استفاده اصلی که از آن میشد، دریافت و ارسال نامههای الکترونیکی بود. مرکز در ابتدا از طریق اتصال با شمارهگیری و با استفاده از خط تلفن به دانشگاهی در اتریش متصل شد. پس از آن یک خط استیجاری با دانشگاه وین برقرار شد و این اتصال از سال۱۹۹۳ به شکل رسمی درآمد.
ورود به دنیای جدید
اواخر سال۷۲ پروتکل ip/icp سرانجام در ایران راهاندازی شد که امکان اتصال به شبکه اینترنت را فراهم کرد. البته چون آن زمان شبکه ایران یک زیر شبکه از شبکه دانشگاه وین بود، آخر آدرسها، نشانی دانشگاه وین یعنی univie. at درج میشد.
در واقع ایران حدود یک سال بعد از دانشگاههای اروپایی به شبکه اینترنت وصل شد. سرعت اتصال در آن سال خیلی کم بود. کل ظرفیت اتصال کشور 8/9کیلوبیت در ثانیه بود. البته در آن زمان هنوز سرویسهایweb و فایلهای گرافیکی راه نیفتاده بود و همین سرعت 8/9برای تبادل ایمیل کفایت میکرد.
در واقع اینترنت به شکل امروزی خود در سال۷۲ برای استفاده دانشگاهی وارد ایران شد. در ابتدا خدمات اتصال به اینترنت فقط به کاربران دانشگاهی داده میشد. استفاده عمومی از اینترنت برای نخستینبار توسط شرکت ندارایانه مهیا شد. همان زمان هم گسترش اینترنت مخالفان خود را داشت. گروهی از مقامهای کشور اینترنت را یک موضوعی موقت و مد روز میدانستند و تصور میکردند این فناوری بهزودی محو میشود. این گروه همان زمان کوشش میکردند شبکه محدودتر به نام x25را راهاندازی کنند و میگفتند هر نوع فعالیت شبکهای، باید تحت همین شبکه انجام شود.
2 سال پس از آنکه نخستین ارتباط ایرانی با شبکه جهانی برقرار شد، مجلس شورای اسلامی تاسیس شرکت «امور ارتباطات دیتا» تحت نظر شرکت مخابرات ایران را تصویب کرد و مسئولیت توسعه خدمات دیتا در سطح کشور را بهصورت انحصاری در اختیار آن قرار داد.
صدای مودمهای دایالآپ
نخستین رایانهای که در ایران به اینترنت متصل شد، در مرکز تحقیقات فیزیک نظری قرار داشت.
صدای مودم اینترنت دایالآپ همچنان خاطره جمعی نسلی از مردم ایران است؛ نسلی که اکنون دیگر یا جوانی را به پایان رسانده یا در سالهای پایانی آن هستند. سالهای پایانی دهه۷۰ و آغاز دهه۸۰ با این صدا، کارتهای اینترنت و البته قطعیهای مکرر همراه بود. کارتهای اینترنتی ساعتی در آن زمان میان جوانها طرفدار داشت و بعضی از شرکتها آنها را آنقدر باارزش میدانستند که در گاوصندوقهای خود از آنها نگهداری میکردند.
کیفیت اینترنت در آن دوران طوری بود که نهتنها برای نسل جدید قابل تصور نیست، بلکه برای کسانی که آن زمان مصرفکنندهاش بودند هم دیگر به یک خاطره دور تبدیل شده است. این اینترنت دایالآپ با خط تلفن خانه و شرکتها مهیا میشد. در واقع فرد با استفاده از مودم خود شماره تلفن شرکت فراهمکننده اینترنت را میگرفت و درصورت صحت اطلاعات کاربری کانکشن خود به اینترنت با سرعت بسیار پایین و حداکثر ۶۴ کیلوبیت بر ثانیه وصل میشد. در سال ۱۳۸۲ اما یک جهش دیگر اتفاق افتاد. در آن سال وزارت پست و تلگراف و تلفن، با گرفتن حق لیسانس یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی، پروانه ارائه سرویس اینترنت پرسرعت بهروش ADSL را به ۱۳شرکت واگذار کرد. 2شرکت همان اول انصراف خود را اعلام کردند. موضوع پروانه این ۱۱شرکت «برقراری ارتباط و انتقال دادهها بهصورت باسیم یا بیسیم دائم یا موقت بین هر پایانه ثابت متصل به تجهیزات دارنده پروانه با پایانههای متصل به شبکه دارنده پروانه و سایر شبکههای انتقال دادهها در داخل کشور» بود.
کسانی که در دولت هشتم مجوز ADSL را به شرکتهای PAP دادند، چه آن زمان و چه بعدتر اصرار داشتند که این پروانه را بدون درنظرگرفتن فناوری انتقال ارائه کردهاند و بدینترتیب شرکتهای دارنده پروانه مجبور نیستند حتما از سیمهای مسی برای انتقال داده استفاده کنند؛ اما دولت بعد چنین موضوعی را نپذیرفت و اعلام کرد بهصورت جداگانه پروانه انتقال دادههای بیسیم را عرضه خواهد کرد.
اما همین اینترنت با فناوری جدید آن روزها با ملاحظاتی که تصور میشد تا سالها با محدودیت ۱۲۸ کیلوبیت بر ثانیه برای کاربران خانگی همراه بود. شاید اکنون مایه تعجب باشد اما تا مدتها شما نمیتوانستید برای خانهتان اینترنتی با سرعت بیشتر از ۱۲۸کیلوبیت بر ثانیه داشته باشید.
حالا آن روزها تبدیل به خاطره شدهاند. براساس آخرین آمار حالا مشترکان اینترنت باندپهن به ۷۲میلیون و ۹۴۱هزار و ۸۷۷ نفر رسیده که از این تعداد بهطور دقیق، ۱۲میلیون و ۸۸۸ هزار و ۵۰ نفر مشترک اینترنت ثابت(ADSL) و ۶۰میلیون و ۵۳هزار و ۸۲۷نفر کاربر اینترنت پرسرعت موبایل هستند. گسترش اینترنت پرسرعت موبایل باعث شده تا ضریب نفوذ اینترنت پهنباند در کشور به 86/88درصد برسد. با وجود این، اینترنت در ایران هنوز راه درازی برای رسیدن به استانداردهای جهانی دارد. در کشوری مانند سنگاپور میانگین سرعت اینترنت ثابت ۱۸۴ مگابیت بر ثانیه است. درحالیکه در همین کشور میانگین سرعت اینترنت موبایل به ۵۸ مگابیت بر ثانیه نمیرسد. در مقابل جایگاه 67 میانگین سرعت اینترنت موبایل، ایران در سرعت اینترنت ثابت جایگاهی بهتر از 108در جهان ندارد.
***
جشنواره جشنوارهها
محمد خاتمی و فخرالدین انوار جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای ایفای نقش حمید هامون به خسرو شکیبایی میدهند
سعید مروتی| منتقد و روزنامه نگار
پایان جنگ، تلطیف فضای اجتماعی و گشایش در فضای فرهنگی، عواملی بودند که دست به دست یکدیگر دادند تا جشنواره فیلم فجر در هشتمین دوره برگزاری به نقطه اوجی برسد که تا امروز دست نیافتنی و تکرارناپذیر مانده؛ مثل فتح قلهای که فقط یکبار رخ داده، در قله جشنواره فجر پرچم دوره هشتم نصب شده است. این جشنوارهای است که بهنظر میرسد حاضرانش اغلب کوشیدهاند درست یا غلط چیزی را بسازند که مورد پسندشان قرار دارد. در حد مقدور و ممکن، پسند فیلمساز بالاتر از پسند مدیر فرهنگی قرار گرفته و نتیجهاش شده «دندان مار»، «هامون»، «مادر»، «کلوزآپ»، «ای ایران»، «مهاجر»، «زیر بامهای شهر»، «خواستگاری»، «شب بیست ونهم» و... .
فهرست نامداران حاضر در فجر هشتم را مرور میکنیم: مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، عباس کیارستمی و علی حاتمی. به همراه حضور کنجکاویبرانگیز بزرگمرد تئاتر ایران حمید سمندریان با «تمام وسوسههای زمین» (که فیلم موفقی از کار در نیامد و تنها تجربه سینمایی سازندهاش شد) و محمد متوسلانی که «جستجوگر» را ساخته بود.
ابراهیم حاتمیکیا بعد امیدهایی که با «دیدهبان» در جشنواره هفتم برانگیخت با مهاجر تبدیل به یکی از 2چهره شاخص سینمای دفاع مقدس شد(رسول ملاقلیپور دیگر چهره برجسته سینمای جنگ در جشنواره هفتم حضور نداشت). این جشنوارهای است که فیلم اولیهایش علیرضا رئیسیان، احمدرضا درویش و تهمینه میلانی بودند؛ جشنوارهای که اصغر هاشمی و حمید رخشانی با بهترین فیلمهای زندگیشان (بهترتیب با زیر بامهای شهر و شب بیستونهم) در آن حاضر بودند و مهدی فخیمزاده بعد از فیلمهای رنگپریده و ملالآور «بهار در پاییز» و «تپش» دست از عرفان تحمیلی مورد تائید مسئولان برداشته و ساده و سرراست، کمدی مفرح خواستگاری را ساخته بود. با «پول خارجی» (رخشان بیاعتماد)، «عبور از غبار» و «زمان از دست رفته» (پوران درخشنده) و «بچههای طلاق» (تهمینه میلانی) دوره هشتم بیشتر از ادوار گذشته فیلم از فیلمسازان زن در جشنواره داشت و در دورههای بعدی هم بهندرت چنین حضوری از زنان تکرار شد. ترکیب ژورنالیستی «بازی بزرگان» که بارها بجا و بیجا در مورد دورههای مختلف جشنواره فجر تکرار شده، بیش از هر دورهای مناسب همین جشنواره هشتم است. با برداشتن شرط دستوپاگیر تصویب فیلمنامه و گرفتن مجوز ساخت با چند امضا از سینماگران برای کارگردانهای الف، نه تنها دیواری فرو نریخت که چند بنای مستحکم ساخته شد. در اهمیت جشنواره هشتم فجر، همین بس که کمتر منتقدی میتواند بهترینهای عمرش از تاریخ سینمای ایران را بدون لحاظ کردن دستکم یکی از گنجینههای حاضر در این فستیوال، فهرست کند. چند فهرست سراغ دارید که نامی از دندان مار، مادر، هامون و کلوزآپ در آن نباشد؟ اینکه اغلب سیمرغهای اصلی به سمت هامون مهرجویی پرواز کردند به معنای تکستارهبودن جشنواره هشتم نبود و تاریخ از داوران این فستیوال برای نادیدهگرفتن دندان مار و مادر به نیکی یاد نکرد.
سهراب در دروس
علی بختیاری، کیوریوتور
گالری گلستان یکساله شد. گالری گلستان که در شهریور 1367 با نمایش مجموعه آثار سهراب سپهری از کلکسیون خانواده گلستان آغاز بهکار کرد، به مهمترین گالری این دهه بدل شد. لیلی گلستان، گاراژ منزل خانوادگی خود را در دروس ابتدا تبدیل به کتابفروشی کرد و بعد آن را به گالری تغییر کاربری داد. در نخستین سال فعالیت این گالری هنرمندانی چون منوچهر صفرزاده، رضا مافی، فریده لاشایی، نفیسه ریاحی و گیزلا سینایی آثار خود را به نمایش گذاشتند.
***
چو ابر تیره غمناکم
سحر سخایی| نویسنده و آهنگساز
محمدرضا لطفی و حسین علیزاده
در ازدحام اتفاقات سال ۱۳۶۷ نخواستم چهره درخشان اثری که موضوع اصلی این نوشتار است، گم شود. از همین رو بود که پرداختن به کنسرت شورانگیز و ترکمن را به اشارهای مختصر کردم تا در سال ۱۳۶۸ به انتشار آلبومش بپردازم.
حسین علیزاده میان همنسلانش نمونه برجستهای است. همین که در 10 نوشته اخیر و در مرور این 10 سال بارها از او یاد کردهام و به آثارش پرداختهام خود گواه این اهمیت است. همیشه فکر کردهام یکی از مهمترین سهگانههای تاریخ موسیقی معاصر ما را محمدرضا لطفی، داریوش طلائی و حسین علیزاده تشکیل دادهاند. این سه هنرمند شبیه پسران فریدون هرکدام بخشی از جهان را از آنِ خود کردند؛ جهان موسیقی ایرانی را. لطفی بیش از همه در بداههنوازی و شوریدگیای درویشانه و صوفیانه پیشتاز بود. او بود که باوجود مخالفان بسیار صدایش را همراه سازش کرد و به جای پای فشردن در حیطه آهنگسازی و موسیقی برای گروههای سازهای ایرانی، بیشتر نقاط روشن و ماندگار کارنامهاش را در حوزه تکنوازی رقم زد. داریوش طلائی یک سنتگرای الیتیست حقیقی بود. تنها پسری از این سه که به واقع میراث پدری را پاسداری کرد و تا به امروز شاید بیرقیب مانده باشد در برکنارماندن از مناسبات بازار و تنندادن به چیزی جز مصلحتِ ماده موسیقایی و حفظ تمام آنچه به همت او به امروز رسیده است. حسین علیزاده کدام برادر است؟ علیزاده همان شوریدهای است که خیلی زود با آلبوم نوا حضور خود را به موسیقی ایرانی اعلام میکند و راستش هیچ کدام از این سه برادر به قدر علیزاده صاحب و نگهبان دهه 60 نیست. این علیزاده است که بهرغم نابسامانی زندگی خصوصی میسازد و منتشر میکند. اوست که میرود اما نمیتواند بماند و به وطنش برمیگردد. اوست که کنسرتی برای گروه سازهای ایرانی برگزار میکند و هجوم دلواپسان را برای دستگیری خود و همگروههایش تاب میآورد و این علیزاده است که در اوجِ تنهایی و تلخی تار و سهتار از قلبش، از تنش و از روحش جدا نمیشود. بعد از اتفاقی به نام نینوا، علیزاده در ترکمن به سراغ سهتار میرود؛ به سراغ آنکه خوانشی تازه از یک ساز کهنه ارائه کند و در این خوانش تازه آنچنان خود را پایبند به آن صدای آشنایی که مخاطب از سهتار میشناسد هم نمیماند. آلبوم شورانگیز را شهرام ناظری میخواند. بگذارید در این مرور کوتاه، شتاب کنم و به آنچه گمان میکنم فشرده دوران است بپردازم. شور جاری در شورانگیز، مثل نامش، یک جور شکستن طلسم روزگار عبوس است. تصانیف و اشعار آنچنان پر از زندگی است که گرچه انعکاس حال عمومی جامعه نیست اما خود همین تضاد و تناقض این آلبوم را به چیزی شبیه سایه و پرسونای حقیقت تبدیل میکند؛ همان امیالی که پس رانده شدهاند اما هستند؛ وجود دارند.
برای منی که با غم، میانه خوشی دارم، قطعه بیکلام خزان در دستگاه شور و در این آلبوم، همان روح ۱۳۶۸ است. در میان جملههای آرام و آهسته جوششهای یکبارهای از زندگی میآیند و میروند. ترجیعبند این قطعه اگر بشود از اساس موسیقی را با کلمه توصیف کرد، هربار خزان را میشنوم یا با تار مینوازمش، این را میگوید: حالمان خوب نیست. آسمان را نگاه کن. همهچیز تا چشم کار میکند خزان زده است. اما نمیشود به مرگ آفتاب رأی داد. قطعیت برادر مرگ است. بتاب!
تاریخ در چهار فصل
امیر حمیدی نوید
کتاب «طوبا و معنای شب» روایت چنددهه از تاریخ ایران در قالب زندگی دختری است به نام طوبا که شهرنوش پارسیپور آن را از نگاه او بازخوانی میکند. نویسنده با اندیشه انسانگرایانه روایت را از بزرگترین و کشندهترین قحطی و خشکسالی ایران آغاز میکند که همزمان است با جنگ جهانی اول.
کتاب شامل 4فصل است.در ایـن رمـان، کنش عوامل متعددی مانند مناسبات مکانی و تفکیـک فضـا، باعث مالیخولیـایی شدن طوبا میشود. آشفتگی، سردرگمی و ابهامی کـه طـوبا دچـار آن اسـت، در ارتبـاط مستقیم با مناسبات مکانی قرارمیگیرد. طوبا چون بسیاری دیگر از شخصیتهـای زن در رمان معاصر، درگیر خیال، سکون، گذشته و خاطره باقی میماند؛ چرا که حضور درون و فضای تنگ و محدود خانه، حادثههای زندگی را برای این شخصیتها محدود میکند.
گفتمان طبیعی تثبیت شده در این رمان ناشی از گفتمان مسلط تـاریخی این دوران است، تناظر زن/ درون؛ مرد/ بیرون را نمایان میکند و فاجعـه زمـانی رخ میدهد که این تناظر بر هم میخورد. نتیجه این تناظر، دنیای دوقطبی شخصیت اصـلی زن در این رمان است. درواقع طوبا بهدلیل همین تناظر است که دائم در تنش و نوسـان بـین دو قطب قرار دارد، واژگان با عمل منافات دارد، تصمیم میگیرد، اراده میکند، اما هیچیـک از تصمیماتش به واقعیت نمیپیوندد؛ بلکه آنها را به دنیای ذهن و خیالبافی حواله میکند، و این ذهن درونیترین لایه مکانی است که شخصیتهای زن در رمان به آن پناه میبرند. در ادبیات داستانی ایران، رمان طوبا و معنای شب، اثر شهرنوش پارسیپور از منظر رئالیسم جادویی قابلبررسی است.
آشنایی نویسندگان ایرانی با داستانپردازی و رماننویسی به این شیوه به ترجمه آثار نویسندگان مطرح آمریکای لاتین در دهه 1350 بازمیگردد، هر چند پیش از آن در برخی از آثار ساعدی و براهنی گرایشاتی کمرنگ به این سبک دیده میشود. پس از انتشار رمان صد سال تنهایی و کسب شهرت و مقبولیت جهانی، نویسندگان ایرانی بیش از پیش به این سبک داستاننویسی رویمیآورند و اندکاندک توان و استعداد خود را در این عرصه به منصهظهور میرسانند. در همین زمان رمان طوبا و معنای شب هم بهدست شهرنوش پارسیپور نوشته میشود که بیش از هر چیز از رئالیسم جادویی مارکز الگو گرفته است. بررسی عناصر رئالیسم جادویی در این رمان نشاندهنده آن است که اگر چه به کارگیری این شیوه نسبت به نمونههای پیش از آن پختهتر است، اما ناکامیهایی نیز در آن دیده میشود که احتمالا از تجربه اندک نویسندگان ایرانی در این شیوه داستاننویسی سرچشمه میگیرد.
***
بارانهای عیش ما
میلاد حسینی| روزنامه نگار
یک نویسنده اصفهانی دیگر و یکمجموعه داستان درخشان که نخستینبار در سال ۶۸ منتشر شد. رضا فرخفال نخستین داستانهایش را در دهه 40 و در جُنگ اصفهان منتشر کرد و با استقبال مواجهشد. 2 دهه بعد که «آه استانبول» را آماده چاپ میکرد، هیچکدام از آن داستانها را انتخاب نکرد و فضای متفاوتی با داستانهای قبلیاش خلق کرد. فرخفال نویسندهای تقریبا کمکار است که ترجمه هم در کارنامهاش دارد. اما آه استانبول آنقدر قدرتمند بود که تجدید چاپ آن بعد از بیستوپنجسال هم با استقبال روبهرو شد.
آه استانبول مشتمل بر 7داستان است با نامهای «برجی برای خاموشی»، «همه از یک خون»، «بارانهای عیش ما»، «کوهنوردان»، «گردشهای عصر»، «آه استانبول» و «مجسمه ایلامی» که هر کدام فضایی خاص را برای خواننده میسازد. گاه بسیار واقعی و شبیه اطراف و گاه جهانی کاملا استعاری رقم زده میشود؛ مثل داستان کوتاه گردشهای عصر که با اعلام خبر گمشدن عموی راوی شروع میشود و امر جستوجو و جایگزینی در روایت پدید میآید میان آدمهایی بینام که با نسبتشان شناخته میشوند و نویسنده تأکیدش را میگذارد روی حالات و عادات و رفتارهایشان و وجه مشترکش با دیگر داستانها حضور مرگ است.
به مجموعه داستان آه استانبول که فکر میکنم چه چیزی یادم میآید؟ قبلاز داستان، خریدن نسخه جدیدش در ذهنم است در کتابفروشی چشمه کریمخان. بعد از 25سال مجموعه داستان رضا فرخفال که بسیاری داستانهایش را ستایش میکردند منتشر شده بود و حالا فرصتی بود تا روایتهایش را در شکلی شکیل و تازه درک کرد. صحبتهایی درباره مشکل اعلام وصول کتاب بود، اما کتاب همان روز پخش شده و نسخههای کتابفروشی تمام شده بود. یک نسخه در انبار مانده بود و بخت یار بود تا همان شب در کافهای در کریمخان داستانها را بخوانم و بیشاز همه جذب خود آه استانبول شوم و حالا که به داستان فکر میکنم سطر آغازیناش را بهخاطر میآورم که راوی از پلههای ساختمانی سهطبقه بالا میآید تا وارد دفتر تنگ انتشاراتی شود. تصویری که رضا فرخفال عرضه کرده با بستههای کتاب انبوه که دور دفتر چیدهشده و تا سقف بالا آماده بود در ذهنها میماند. راوی در جستوجوی دختری با چشمهای خاکستری در دفتر انتشاراتی بود و همزمان روی ترجمه متن خستهکننده جامعهشناسی کار میکرد. داستان آه استانبول روایتی توصیفیاست با تصویرهای متعدد و رنگهایی سبز و خاکستری کدر از یک اتفاق کوچک که شیوه روایی نویسنده خاصاش کرده و اتمسفری متفاوت با دیگر داستانهای مجموعه رقم زده است. آه استانبول مجموعه داستانی خواندنیاست. چه در همان سالی که منتشر شد و چه در میانه دهه 90 که انتشار دوباره آن و خواندهشدنش نشان داد روایتهای رضا فرخفال از مرگ و تنهایی و عشق کماکان تازهاست؛ موضوعاتی که بارها در ادبیات تکرار شده و اصلا داستان، روایتی درباره همین مفاهیم است. اما تجربه آه استانبول تجربهای بیزمان است که کهنه نمیشود.
***
ایران سرزمین ماست
مسعود پویا، روزنامه نگار
گرما حس و حالی که فقدانش در «غریبه و مه»، «کلاغ»، «چریکه تارا» و «شاید وقتی دیگر» ( با تمام استادی و فنسالاری استاد در این فیلمها) مشهود است، در « باشو غریبه کوچک» حضوری مسلط دارد. هرچند به لحاظ تماتیک باشو غریبه کوچک کاملا در امتداد دیگر آثار سازندهاش قرار میگیرد و مایه محبوب بیضایی (حضور غریبهای در میان جمع) در اینجا هم نمودی مشخص دارد. غریبهای که از سوی جمع معمولا درک نمیشود، در باشو... در نهایت به تفاهم با دیگران میرسد. آن تلخی و ناامیدی و شکست دیگر غریبههای فیلمهای بیضایی، در اینجا با مهری که دیگر کاراکترها نثار باشو میکنند، تلطیف شده. شاید به این دلیل که این فیلمی است که با مهر ساخته شده. بیضایی در باشو... از نمایش احساسات پرهیز نکرده و به شکلی ماهرانه موفق شده بدون درغلتیدن به احساساتگرایی افراطی، فیلمی پراحساس بسازد. بسیاری از سکانسهای فیلم با هنر بیضایی و استادیاش در کارگردانی، از تبدیل شدن به صحنههای باسمهای و شعاری نجات پیدا کردهاند؛ مثل سکانسی که بچههای روستا باشو (عدنان عفراویان) را به ریشخند میگیرند و کتکش میزنند. بعد نایی (سوسن تسلیمی) از راه میرسد و با بچهها دعوا میکند. بیضایی قطع میکند به تصویری از باشو که سینهخیز به سمت پارهسنگی میرود و آن را در مشت میگیرد، دوربین با یک حرکت افقی هوشمندانه، روی کتابی که برزمین افتاده تاکید میکند. باشو کتاب را که فارسی اول دبستان است برمیدارد و شروع به خواندن میکند: «ایران سرزمین ماست. ما همه از یک آب و خاک هستیم. ما فرزندان ایران هستیم». حالا بچههایی که چند لحظه قبل باشو را مسخره میکردند، به تحسین دورش را میگیرند. با یک کارگردانی متوسط، خروجی این صحنه چیزی جز شعارهای گلدرشت نمیتوانست باشد و با هنر بیضایی، این سکانس به شکلی زیبا، حسی از وحدت ملی را بازتاب میدهد. خیلیها اولین بار باشو... را از تلویزیون دیدند و شیفتهاش شدند. پخش فیلم بیضایی در برنامه هنر هفتم (که معمولا فیلمهای کلاسیک خارجی را به نمایش میگذاشت)، با صحبتهای دکتر هوشنگ کاوسی علیه فیلم جنجالی شد. نواختن ساز مخالف درباره دلپذیرترین فیلم بیضایی، باعث شد که دکتر کاوسی حتی از روزهای اکران «قیصر» هم بیشتر احساس تنهایی و تکافتادگی کند.
***
گوهر مهاجران جنگ
چه شد که جنگزدهها به شهرهای خود باز... گشتند یا نگشتند؟
نگار حسینخانی
سالهاست از اهواز آمدهاند، اما گوهرخانم هنوز مقنعه مشکی را با سنجاقی به سر سفت میکند و 3نوبت در روز قلیان میکشد. سعی میکنیم از سالهای جنگ خاطره نگوید تا کمتر یاد آن روزهای تلخ را زنده کند. هر وقت یاد آن روزهای جنگ میافتد گوشه لبش که با سالک کمی افتادهتر شده پایینتر میآید و غم خرمشهر بر چهرهاش مینشیند. آن روزهای آوارگی برای ما که در تهران بودهایم با او معنا میشود. حالا او را از دست دادهایم و وقتی درباره آن سالها مینویسم فقط گوهر خانم است که برایم زنده میشود. با اتمام جنگ عراق علیه ایران در آغاز سال 68، بازسازی و نوسازی مناطق جنگزده شتاب گرفت. 28فروردین 68 روزنامه کیهان مصاحبهای با حمید میرزاده، معاون اجرایی نخستوزیر و سرپرست ستاد مرکزی بازسازی و نوسازی مناطق جنگزده درباره بازگشت مهاجران به شهرهایشان انجام داده. در این گزارش آمده است: در سال 67 بیش از 84هزار واحد مسکونی در 14استان آسیبدیده از جنگ بازسازی شدهاند. بازسازی 51شهر از 65شهر مناطق جنگی به پایان رسیده و وعده داده شده که تا سال 69 بازسازی آبادان و خرمشهر، قصر شیرین، مهران، دهلران و موسیان و بستان به پایان میرسد. دولت هم برای بازسازی در این سالها 69میلیارد ریال اعتبار در اختیار داشته که 10درصد آن بهصورت بلاعوض برای تأمین خسارت دامی و کشاورزی در اختیار کشاورزان و دامداران (برای هر دامدار و کشاورز 500هزار تومان) قرار گرفته است. در این سال اعلام شده بود که شرکتهای دولتی و ملی میتوانند در مناطق جنگزده مدرسه تاسیس کنند. سیستم بانکی 2شهر آبادان و خرمشهر هم برای سرمایهگذاری در واحد صنفی تا مبلغ 2میلیون ریال با کارمزد 4درصد و بازگشت5/6 ساله و واحدهای مسکونی تا مبلغ 6میلیون ریال با کارمزد 4درصد با بازگشت 25ساله اعلام آمادگی کرده بود.
در این گفتوگو گفته شد که مهاجران همه شهرهای جنگزده مثل آبادان شناسایی شدهاند. تا این حد آمار دقیق بود که درصد خسارات واردشده به واحدهای مسکونی نیز مشخص شده و معلوم بود مهاجران هر کدام متعلق به کدام منطقه و محله هستند. این بود که اطلاعات کامپیوتری مهاجران با همکاری بنیاد مهاجرین جنگ تحمیلی و ستادهای بازسازی روی هم ریخته شد و از مهاجران خواستند به شهرهایشان بازگردند. اما همه این تاریخ برای من گوهرخانمی است که هیچگاه به شهرش بازنگشت جز برای یک مسافرت. حتی از او دعوت نکردند بیاید و شهرش را آباد کند. اما در همین مصاحبه درباره مالیات پرسیده شده بود و اینکه آبادی کشور بدون گرفتن مالیات ممکن نیست. چون قرار گرفتن پول در اختیار یک عده خاص قطبهای سرمایهداری ایجاد میکند. حتی از مردم خواستند در این سالهای پس از جنگ دفاع را ادامه دهند و کمکهای مالی خود را به شهرهای جنگزده بفرستند به شماره حسابی با عدد 222شعبه شهید رجایی. گوهرخانم اما یکماه هم نشده فوت کرد. بدنش را به شهرش بازگرداندند تا خاک همیشه غربت را بالاخره پس از این همه سال از چهرهاش بزدایند.
***
تهران و نخستین میزبانی عروسکها
مهرداد رهسپار| روزنامه نگار
نخستین فستیوال نمایشهای عروسکی پس از انقلاب که از ۱ تا ۷ مرداد سال ۱۳۶۸ برگزار میشود، از بسیاری جهات اهمیت دارد؛ قریب به اتفاق چهرههای مشهور نمایش عروسکی و یا به قول معروف پیشکسوتان این رشته، در جشنواره حضور دارند؛ مرضیه برومند، ایرج طهماسب، حمید جبلی، بهروز غریبپور، فاطمه معتمدآریا، مریم سعادت و بسیاری دیگر. سرپرست بولتن جشنواره عباس معروفی است و مترجمان جلال ستاری، جواد ذوالفقاری و دیگران. مصاحبهکنندگان بولتن گویی که برای نخستین بار با پدیدهای به نام «عروسک» مواجه شدهاند. نخستین سؤال آنها از کارگردانان چنین مضمونی با لحن محترمانه دارد، لطفا توضیح دهید که اصلا نمایش عروسکی چیست؟! و یا پرسشهایی مانند اینکه سابقه نمایش عروسکی در ایران به چه زمانی میرسد؟!
گردانندگان جشنواره برای یافتن تاریخ نمایش عروسکی در ایران به سراغ یکی از قدیمیترینهای خیمهشببازی، یعنی احمد خمسهای میروند که در آن سال و سالهای پس از آن در تنگدستی میزیست. بنا به گزارشی که در همین بولتن منتشر شده، یکبار در سال ۱۳۶۴ مرکز هنرهای نمایشی سراغ از او میگیرد تا در تئاترشهر خیمهشببازی کند، اما برای اجرای او مجوز صادر نمیشود. خمسهای در همان سال اعلام میکند که حاضر است عروسکهای خود را بفروشد. زمان میگذرد تا نخستین فستیوال نمایش عروسکی و احیای او و عروسکهایش . در سال ۱۳۹۲که احمد خمسهای از دنیا میرود، فرزند او، رضا خمسهای با همان عروسکها کار را ادامه میدهد. در کنار او برادرش مرتضی خمسهای تنها بازمانده این نمایش سنتی هستند.
چهار سال با 2کارآگاه و یک ژیان
فهیمه پناهآذر| روزنامه نگار
ژیان قرمزرنگ با گلهای زرد و 2شخصیت عروسکی، یکی چاق و یکی هم لاغر. داستان این چاق و لاغر با ژیان معروفشان از سالهای 65 تا 69 جزو سریالهای تلویزیونی بود که مخاطبان کوچک و بزرگ داشت. مرحوم مسعود رسام و زندهیاد کامبیز صمیمیمفخم سری اول و دوم این سریال بهیادماندنی را کارگردانی کردند. حسن زارعی و امیر قهرائی هم کارگردانان سری سوم تا پنجم این مجموعه بودند که از شبکه دوم پخش میشد. بیژن بیرنگ و ایرج طهماسب هم نویسنده این مجموعه بودند. طبق معمول آن دوران کامبیز صمیمیمفخم که پای ثابت عروسکسازی مجموعههای تلویزیونی بود، سازنده چاق و لاغر هم بود؛ چاق و لاغر دست و پاچلفتی که از طرف رئیس بزرگ ماموریت داشتند تا دست به خرابکاری بزنند ولی با بیعرضگی خود همواره سبب عصبانی شدن رئیس بزرگ میشدند. اسدالله یکتا و محسن حاتمی هم عروسکپوشان این مجموعه بودند.
***
دفترچه بیمه؛ برگ جریمه بیماران
تیتری که داد سازمان تامیناجتماعی را درآورد
زهرا رستگارمقدم
«دیگر کمتر دردی با دفترچه بیمه درمان میشود. این دفترچهها خاصیت خود را از دست دادهاند. به تعبیری دفترچههای بیمه روی دست بیماران مانده.» شهریورماه سال68 است و گزارش روزنامه کیهان درباره دفترچه بیمه، با این جملات آغاز میشود. از همان سالها هم بیتوجهی به دفترچه بیمه و حرف اول زدن پول نقد مورد انتقاد مردم بود.
در این گزارش آمده از بیمارانی که با دفترچه بیمه برای نوبت گرفتن به بیمارستان میروند، بهعنوان پیشپرداخت، پول نقد گرفته میشود. درحالیکه دفترچه بیمه نمیتواند چنین امکانی را فراهم کند. در این گزارش، خبرنگار بهسراغ چند بیمار، پرستار و پزشک رفته تا معضلات همه این افراد را با چنین دفترچهای یکجا ببیند. بعضی از مردم معتقدند مشکلات بیماران بیمهشده، در بیمارستانها بیشتر از بیماران بیمهنشده است؛ زیرا به اعتقاد آنها بیمهنشدهها هرماه بخشی از حقوقشان را بابت درمان نمیپردازند.
پرستاری در این گزارش مطرح کرده که قیمتها بالاتر خواهد رفت و پزشکان نیز در اینباره گلایه کردهاند. بیمارانی که از روی نوعدوستی ویزیت شدهاند، وقتی پزشک به بیمه مراجعه میکند برای دریافت حق بیمه سینجینهای زیادی باید پسبدهد. اما 2روز از انتشار این گزارش نگذشته بود که سازمان تامیناجتماعی به این گزارش کیهان پاسخ داد. در این جوابیه آمده بود: «سازمان تامیناجتماعی نسبت به بیمهشدگان پیش از سال 68 مسئولیتی ندارد و طبق قانون روال دیگری کرد.» در ادامه نوشته شده بود اگر به گزارش منتشر شدهتان معتقدید چرا آمار صدور دفترچه تامین درمانی سازمان ماهانه بیش از 210هزار جلد است. عصبانیت سازمان تامین اجتماعی از این گزارش باعث شده بود آماری منتشر کند؛ مثلا در همین نامه آمده که در 10سال گذشته ویزیت پزشک عمومی از 250ریال به 500ریال و پزشک متخصص از 500ریال به 800ریال و یکهزار ریال افزایش داشته و استناد به حرف یک پرستار را ضعف گزارشگر این روزنامه دانسته بود. بعد در دفاع از روند سازمان آمده بود که پیش از این تاریخ، فقط 150قلم دارو از 4هزار داروی موجود مخصوص بیمهشدگان بود، درحالیکه حالا این رقم افزایش یافته و سپس فهرستی از بیمارستانهای آن سالها آورده و نسبت به موفقیت یکی از آنها، یعنی بیمارستان لبافینژاد، در سال 67آماری ارائه کرده است.
بنابراین آمار 5هزار و 975نفر در این بیمارستان بستری شدهاند که 2هزار و 115عمل چشم و یکهزار و 650عمل اورولژی که تعدادی پیوند کلیه بوده و 127هزار و 678مراجعه سرپایی انجام شده که اگر این رقم را به کارکرد این بیمارستان اضافه کنید محصول بیمارستان دولتی و بیمهای برایتان روشن میشود. بعد در ادامه آمده است؛ آمار ثبت شده در اسناد پزشکی تهران که فقط یکی از 24استان کشور است نشان میدهد که در سال67 مبلغ 15میلیارد و 500میلیون ریال از محل نُه بیستوهفتم درمان به اسناد پزشکی استان تهران ارسال شده و در سال68 مبلغ 400میلیون تومان علیالحساب و به شکل تنخواه گردان از طریق سازمان تامیناجتماعی در اختیار این مرکز قرار گرفته.
جالب آنکه پس از سالها هنوز بحث بیمهشدگان و دارندگان دفترچه بیمه همان بحثهای قدیم است. با این تفاوت که گزارشهای منتشر شده دیگر نه داد کسی را درمیآورد و نه سازمانی را وادار به پاسخگویی و انتشار آمار عملکرد میکند.
***
ناگهان،خانه گران شد
در تمام 8سال جنگ تحمیلی و تا پیش از سال68 قیمت مسکن یا ثابت ماند و یا کاهش پیدا کرد چراکه تعداد خانوارها بیشتر از تعداد واحدهای مسکونی بود
آوین آزادی
8سال سایه جنگ بر سر کشور بود. قیمتگذاری املاک در چنین شرایطی تقریبا غیرممکن بود. بیش از 8سال بازار مسکن در رکود عمیقی فرو رفته بود و تعداد زیادی با رهاکردن ملک و املاک خود به خارج از کشور رفته بودند. عدهای که باقی مانده بودند هم از قانون خاصی برای قیمتگذاری روی زمینها و آپارتمانهایشان پیروی نمیکردند.
جنگ که در تابستان67 تمام شد تا ماهها بعد کشور هنوز خود را پیدا نکرده و قیمتها در بازار مسکن فریز شده بود. اما سال68 ورق برگشت. مهاجران به کشور برگشتند و خرید و فروش در بازار مسکن به شکل گسترده کلید خورد؛ به این ترتیب نخستین جهش قیمت مسکن بعد از جنگ و دومین جهش آن بعد از انقلاب اسلامی رخ داد.
خانهها زیاد و خانوارها کم بودند
در سالهای59 تا 68، خانه، ملک و زمین فراوان و متقاضی خرید کم و حتی صفر بود. بیتالله ستاریان -پژوهشگر حوزه مسکن- در اینباره میگوید: نه فقط بازار مسکن بلکه همه اقتصاد کشور در دوره جنگ مسکوت بود. همهچیز همسو با جنگ تحمیلی و متناسب با شرایط تغییر کرده و قیمتها در بازار مسکن از قانون خاصی تبعیت نمیکرد. خرید و فروش در بعضی از سالها در طول این دوره به صفر رسیده بود. خانوارهای ما در آن دوره در مقابل تعداد مسکن موجود رشد نمیکرد و برخلاف همیشه روند معکوسی داشت. به زبان سادهتر، خانوارهایی که در ایران سکونت داشتند کمتر از تعداد واحد مسکونی موجود بودند و فراوانی ملک آن را بیارزش کرده بود. همین حقیقت باعث میشد که ما طی این 8سال نهتنها افزایش قیمت نداشته باشیم بلکه مدام در این بازار قیمتها کم و کمتر شود.
این پژوهشگر ادامه میدهد: مرکز آمار، در چنین شرایطی نمیتوانست چیزی را تحت عنوان آمار رسمی قیمتها در کشور ثبت کند. برخی منابع افزایش قیمت مسکن را در سال 68، 5درصد برآورد کردهاند و شاید این درصد نتواند روایتگر جهش واقعی قیمت در آن سالها باشد اما واقعیت این است که آنقدر این بازار قیمتگذاری نشده و روند در آن همواره کاهشی بود که یک افزایش ناگهانی برای آن جهش محسوب میشد.
***
مبارزه 44ساله با صنایع آلاینده در کلانشهرها
30درصد از آلودگیهای زیستمحیطی تهران سال 68 ناشی از صنایع آلاینده بود
خدیجه نوروزی
این روزها هوای خوب چیز نایابیشده و بهندرت پیش میآید که وقتی در شهر تردد میکنید نفسهای عمیقی بکشید؛ چراکه ریههایتان پر میشود از دود و آلودگی. البته برای ما تهرانیها چیز عجیبی نیست و سالهاست که ریههایمان به این آلودگیها عادت کرده. هرچند کارگاهها و کارخانههای مستقر در کوچه و پسکوچههای مرکز و جنوب تهران متهم اصلی و شماره یک آلودگی تهران نیستند ولی با قاطعیت و شدت، بر سرگیجه ترافیک و آلودگی و شلوغی افزودهاند و سهمی قابل توجه دارند.
بیش از 44سال است از خارجکردن صنایع آلاینده صحبت به میان میآید و همچنان انتقال این صنایع در حد حرف باقی مانده است. اگر گشتی در مناطق مرکزی و جنوب تهران بزنید کارخانهها و کارگاههای بسیار قدیمی را مشاهده خواهید کرد که همچنان در حال فعالیت هستند و تبدیل به همسایگان جداییناپذیر مردم این مناطق شدهاند. هنوز هم تصویر کارخانجات و آلایندگیهایشان در کنار نهر فیروزآباد همان تصویر 19سال قبل است. در مسیر خیابان دور و دراز فدائیاناسلام که قدم بزنید دهها کارخانه و کارگاه صنعتی بزرگ و کوچک آنچنان با آلایندگیهایشان در برابرتان خودنمایی میکنند که انگار نه انگار قرار بود در کوتاهترین زمان از این شهر رخت بربندند و در جای دیگری ادامه فعالیتشان را از سر گیرند.
قلب شهر تهران نیز از حجم چنین آلودگیهایی مقاوم شده؛ درست از حوالی خیابان مولوی، تا میدان شوش و بعد تا فدائیان اسلام که بروی در گرداب آلودهای غرق میشوی که آب و خاک و محیطزیست مردم جنوب تهران را در بر گرفته. گرچه برخی کارخانهها مانند روغن پارس قو به حالت تعطیلی درآمده اما هنوز به خارج از شهر منتقل نشده و صاحبانش امیدوارند این تعطیلی موقت و گذرا باشد.
دغدغه خروج چنین واحدهای آلایندهای از دهه50 استارت خورد تا به مرور سوژه نابی برای رسانهها باشد. چنین موضوعاتی را به وفور در روزنامههای سال 68 میتوان یافت و جالبترین موضوع در مرور این گزارش از یکسانی دغدغهها و مشکلات و صحبتهای مشترک آن سالها با اکنون است.
صاحب یک کارگاه سنگبری در سال 68، مهمترین مشکلات عدمخروج از تهران را نبود امکانات لازم از قبیل زمین، آب ، برق و تاسیسات کارگاهی میدانست و رفتنش را به فراهمشدن امکانات رفاهی در شهرکهای صنعتی منوط میکرد؛ دغدغهای که همچنان پس از این همه سال پابرجاست.
در آن زمان در محدوده تهران، 71کارخانه چرمسازی آلاینده وجود داشت که از سال 1335 صحبت جابهجاییشان بهعنوان متهمان اصلی آلایندگی شهر تهران مطرح بود و کارشناسان ادامه فعالیت این واحدها را برای کشاورزی مضر میدانستند. البته درصد زیادی از آنها به خارج از شهر منتقل شدند. در آن سالها صنایعی که در فهرست خروج از شهر تهران قرار داده شده بودند بعد از چرمسازی شامل 15صنعت ازجمله اتاقسازیها، رنگکاریها، صابونپزیها و نقاشی روی بلور و... بودند که باید به شهرک صنعتی انتقال داده میشدند. برای انتقال صنایع آلوده به خارج از شهر تهران 6محور درنظر گرفته شده بود که شامل کرج- اشتهارد، تهران- ورامین، تهران- ساوه، کرج- قزوین، تهران- گرمسار و تهران- قم بود. آن زمان تمام مقدمات لازم برای تاسیس شهرک صنعتی «چرمشهر» نیز اختصاص یافته بود. این تدابیر درحالی اتخاذ شده بود که از 22هزارهکتار زمین مورد نیاز برای انتقال صنایع فقط 6هزار هکتار شناسایی شده و برنامهریزیهای مشخص و استانداردی در این حوزه انجام نشده بود و طرحها و قوانین بهصورت مقطعی و سلیقهای اجرا میشد و شاید به همین دلیل است که ما همچنان در تهران، 407واحد آلاینده داریم که باید فکری به حال آنها کرد.
***
معتادان به بهشت نمیروند
از جزیره تا اردوگاه کار اجباری
از جزیره تا اردوگاه کار اجباری
16 فروردین 1368
ولی خلیلی، خبرنگار
اعتیاد یکی از 5 آسیباجتماعی اصلی (در کنار فقر، طلاق، حاشیهنشینی و فساد اخلاقی) در کشور است که اتفاقا مبارزه با آن از سوی رهبر معظم انقلاب و شورای اجتماعی هم بهعنوان نخستین اولویت بین آسیبهایاجتماعی شناخته شده است. اما داستان مبارزه با اعتیاد قصه پرماجرایی است که دهههاست ایران نتوانسته درباره آن به یک جمعبندی درست برسد و نهتنها کاهش پیدا نکرده که هر روز ریشههای آن عمیق و عمیقتر شده و جمعیت بیشتری درگیر آن شدهاند، تا جایی که آمار رسمی معتادان کشور طبق اعلام ستاد مبارزه با موادمخدر به حدود 3میلیون نفر رسیده است و البته آمارهای غیررسمی، جمعیت معتادان را چندین برابر این عدد اعلام میکنند.
مبارزه با اعتیاد در شرایطی هماکنون یکی از هدفگذاریها در حل معضلات اجتماعی محسوب میشود که از سالهای اول انقلاب هم یکی از اولویتهای کشور بوده و عملا با تصویب قانون «مبارزه با موادمخدر» (2مهر 1367) وارد فاز جدیدی شد که اجرای آن از سال1368 بهصورت جدی کلید خورد؛ قاچاقچیان زیادی اعدام شدند، معتادان بسیاری به زندان افتادند و اردوگاههای کار اجباری و حتی «جزیره» محل نگهداری و تبعید معتادان شد. موسوی خوئینیها -دادستان کل کشور- 16فروردین 1368در یک نشست خبری که روزنامه کیهان هم آن را پوشش داد اعلام کرد: «احکام دادگاههای انقلاب در مورد قاچاقچیانی که بعد از تصویب قانون جدید مبارزه با موادمخدر دستگیر شدهاند بهزودی اجرا میشود. احکام صادره از سوی دادگاههای انقلاب اسلامی ویژه موادمخدر در مورد 65نفر از قاچاقچیان باسابقه و حرفهای فردا در سراسر کشور به اجرا در خواهد آمد و این افراد در زندان یا ملأعام به دار مجازات آویخته خواهند شد. لازم است از اینجا به کسانی که در این دام گرفتار شدهاند هشدار بدهم که دست از عمل کثیف خود بردارند و به آغوش ملت بازگردند. همچنین به مردم شهیدپرور و مقاوم میهن اسلامی نوید میدهم که با قاطعیت، مبارزه با قاچاقچیان وسیعتر از گذشته دنبال خواهد شد». او همچنین به خبرنگاران گفت:«همانطور که اعلام شد چنانچه قاچاقچیان با نیروهای انتظامی در معرفی قاچاقچیان دیگر همکاری کنند، در مجازات آنان تخفیف داده خواهد شد و اگر قاچاقچیای خود را معرفی کند از محضر امام میخواهم تا او را عفو کند. افراد معتاد هم باید تلاش کنند که با تحمل کمی سختی به اعتیاد خود خاتمه دهند و بیشتر از این باعث بدبختی خود نشوند». موسوی خوئینیها که این روزها از سران اصلاحات در کشور محسوب میشود آماری از اعدام قاچاقچیان موادمخدر هم ارائه داد: «از ابتدای اجرای قانون مبارزه با مواد مخدر (بهمن 1367) جمعا 313نفر (در کمتر از 5/2ماه) در ارتباط با قاچاق موادمخدر اعدام شدهاند و فردا (پنجشنبه 17فروردین) 65نفر از قاچاقچیان اعدام خواهند شد».
علاوه بر اعدام تعداد زیادی از قاچاقچیان موادمخدر در سال 1368که رد آن را در صفحات روزنامهها میتوان پرشمار دید، راهاندازی اردوگاههای کار اجباری ازجمله شورآباد و حتی تبعید تعدادی از معتادان به جزیره فارو بخشی از برخوردهای سلبی و شدید با این معضل اجتماعی بود؛ چالشی که امروز با تغییر رویکرد اساسی مواجه شده تاجایی که اعتیاد بیماری محسوب میشود. ششم فروردین سال 1368روزنامه کیهان به نقل از برادر ابو - مدیرکل اداره مبارزه با موادمخدر کمیته انقلاب اسلامی- نوشته است:«200نفر معتاد تهرانی که با اقدام گسترده پاسداران کمیته انقلاب اسلامی جمعآوری شده بودند برای حفر کانال مرزی به استان سیستان و بلوچستان اعزام شدند». او با تشریح طرح اعزام اجباری معتادین به اردوگاههای کار گفت:«اعزامشدگان حداقل 6ماه در اردوگاه کار جهت ایجاد موانع فیزیکی نظیر کانال در مرزهای شرقی کشور اشتغال مییابند و درصورت ترک اعتیاد حقوق مختصری نیز دریافت میکنند. این عده پس از ترخیص از اردوگاه مدتی تحت کنترل خواهند بود تا ترک اعتیاد در آنها محرز شود». البته برادر ابو که حالا دیگر بهعنوان سردار مهدی ابویی شناخته میشود، در سال 1394در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم جزئیات بیشتری از برخورد با معتادان و قاچاقچیان در سال 1368 ارائه داد و از تبعید معتادان به جزیره گفت:«یکی از اردوگاههای معروف که در آن زمان هم تأثیر روانی بسیار زیادی در جامعه داشت و رعب و وحشت خاصی در دل معتادان ایجاد کرده بود اردوگاهی بود معروف به جزیره که برای معتادان هروئینی که چندین بار دستگیر و ترک داده و مجدداً دستگیر شده بودند، تحت عنوان «اردوگاه شرایط سخت» درنظر گرفته شده بود. در بررسیهای انجامشده قرار شد تا یکی از جزایر خالی از سکنه خلیجفارس به این امر اختصاص یابد؛ در بررسیهای بعدی جزیره «فارو» برای این امر برگزیده شد. با توجه به اینکه این جزیره قابل فرار نبود، قرار شد پس از اسکان معتادان در این جزیره خالی از سکنه، خودشان امورات روزمرهشان همچون پخت غذا و مدیریت اردوگاه را بهعهده گیرند؛ البته این اردوگاه به سازمان بهزیستی واگذار شد ولی قرار بود تامین امنیت این اردوگاه از خارج از جزیره برعهده کمیته باشد. یکبار تعدادی از معتادان به این جزیره اعزام شدند که اگر درست در خاطرم مانده باشد حدود 150تا 200نفر بودند؛ به هر حال اسم این اردوگاه چنان رعب و وحشتی در دل معتادان انداخته بود و اسم جزیره چنان پیچیده بود که بسیاری از خانوادههای معتادان از ترس فرستادن آنها به جزیره، متعهد میشدند خودشان معتادانشان را ترک دهند. حتی هنوز هم که من فیلمهای اعزام معتادان به جزیره را میبینم، برایم تعجبآور است که این جزیره تا این اندازه توانسته بود جو روانی سنگینی در میان معتادان و خانوادههای آنها ایجاد کند». او همچنین در این مصاحبه از اردوگاه آب حیات نامبرد و گفت:« اردوگاه «آب حیات» در حوالی جیرفت کرمان بود که در شرایط آب و هوایی بسیار بدی قرار گرفته بود و بهشدت برای ساکنانش سخت بود. اسم آب حیات هم به اندازهای برای معتادان رعب آور بود و تأثیر روانی داشت که برخی از معتادان با شنیدن نام آن مرکز غش میکردند». اما برای مقابله و مبارزه با اعتیاد و بهبود وضعیت معتادان و... در همه این سالها نه کاری از دست جزیره و زندان برآمد و نه کار اجباری در شورآباد و طناب دار. اعتیاد معضلی است که همچنان به قول فرامرز قریبیان در فیلم «گوزنها»، جوانان بسیاری را اخته میکند. او در یکی از دیالوگهای اثرگذار فیلم (ساختهشده در سال 1353) خطاب به بهروز وثوقی که نقش یک معتاد را بازی میکند، میگوید: «سید یه نگاه بهخودت کردی، بابا دورو ورت رو یه نگاهی بکن. به خدا تو از همه ما آدمتر بودی، نگاهت ارزش داشت، بگو اسم اون کسی که تو رو عملی کرده، چی هست؟ ششدفعه واسه خودت بگو، تو دلت بگو؛ ببین دلت نمیخواد خونش رو بریزی؟ تو میری به اون کسی که بدبختت کرده التماس میکنی، گریه میکنی که بیشتر بدبختت کنه! کجاس اون چاقوی دستهسفید خوش دست کار زنجونت؟ تو میری جوونای مردم که فردا همه بهشون احتیاج دارن رو اخته کنی... بلند شو مرد، بلند شو یه تکونی بخور؛ میدونم تو اون دلت چی میگذره، تکون بخور مرد؛ اونقد چشات هم نباشه...».
***
روز شمار انقلاب، سال 1368
روح خدا به خدا پیوست
محسن تولایی، خبرنگار
فروردین: نفسهای جنگ در سال آخر به شماره افتاده و امامخمینی(ره) در پیام نوروزی خود میگوید: «تحمل 8سال فشار و سختی فقط برای اسلام عزیز بوده است». روابط ایران با کشورهای غربی یکبار دیگر جراحت برمیدارد. با فتوای زمستان سال قبل امام(ره) مبنی بر ارتداد سلمان رشدی نویسنده مقیم انگلیس و نویسنده کتاب «آیات شیطانی»، دیپلماتها، بازرگانان و دانشجویان ایرانی از انگلیس اخراج میشوند. 6فروردین امامخمینی(ره) در نامهای خطاب به آیتالله منتظری مینویسد: «از آنجا که روشن شده است شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز و مردم مسلمان ایران را پس از من بهدست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید». 7فروردین آیتاللهمنتظری در نامهای استعفا میکند و مینویسد: «من از اول جداً مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است... . از حضرتعالی تقاضا میکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه، به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی، اشتغال داشته باشم». امام خمینی(ره) نیز در نامه دوم خود با این استعفا موافقت میکند و میگوید: «از اینکه عدمآمادگی خود را برای پست قائممقامی رهبری اعلام کردهاید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر میکنم. همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید و من به شما شدیداً علاقهمندم». در بهمن ماه130نفر از نمایندگان مجلس طی نامهای از امامخمینی(ره) میخواهند که با اصلاح قانون اساسی موافقت کنند.
اردیبهشت: علیاکبر ولایتی و طارق عزیز، وزرای امور خارجه ایران و عراق، در حضور خاویر دکوئیار -دبیرکل سازمان ملل- با یکدیگر دیدار و گفتوگو میکنند. اجرای بهتر مفاد قطعنامه598 دستور کار این دیدارها در ژنو است. امام(ره) در نامهای به آیتالله خامنهای (رئیسجمهور) و در پاسخ به پیشنهاد نمایندگان مجلس و اعضای شورایعالی قضایی برای اصلاح قانون اساسی، موارد اصلاح و هیأت تدوین اصول اصلاحی را تعیین میکند. یک هیأت 20نفره مسئول بررسی، تدوین و تصویب اصلاح قانون اساسی در محدوده رهبری، تمرکز در مدیریت قوهمجریه، تمرکز در مدیریت قوهقضاییه، تمرکز در مدیریت صداوسیما، تعداد نمایندگان مجلس و برخی موارد دیگر میشود. در نامه امام(ره) آمده مدیریت صداوسیما باید در نظارت قوای 3گانه باشد. آیتالله خامنهای به چین و کرهشمالی سفر میکند. مجلس یک فوریت لایحه را تصویب میکند.
خرداد: بنیانگذار انقلاب اسلامی بعدازظهر 13خرداد68 به دیار باقی میشتابد. روز بعد وصیتنامه امام خمینی(ره) از سوی آیتالله خامنهای در مجلس خبرگان قرائت میشود. اعضای خبرگان با تشکیل شورای رهبری مخالفت میکنند و با روایت آیتالله هاشمیرفسنجانی - نایبرئیس مجلس خبرگان- درباره نقطهنظر مثبت امامخمینی(ره) نسبت به رهبری آیتالله خامنهای، رئیسجمهور بهعنوان رهبر بعدی جمهوری اسلامی انتخاب میشود. پیکر امامخمینی(ره) به سمت بهشتزهرا تهران تشییع میشود و بنا به گزارشهای متعدد رسانهای باشکوهترین مراسم تشییع یک رهبر جهان رقم میخورد.
تیر: پس از آنکه زعامت و رهبری انقلاب به آیتالله خامنهای سپرده میشود، انتخابات ریاستجمهوری برای تعیین رئیسجمهور بعدی برگزار میشود. شورای بازنگری قانون اساسی 17تیرماه، اصلاحات قانون اساسی را به تصویب میرساند. افزودن واژه مطلقه به ولایت فقیه و تمرکز در مدیریت قوهمجریه و حذف نخستوزیری ازجمله تغییرات قانون اساسی جدید است. حق نظارت و تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان رهبری نیز در همین قانون اساسی به اختیارات شورای نگهبان افزوده میشود. منصب ریاست قوهقضاییه نیز جایگزین شورایعالی قضایی میشود. چهرهها، احزاب و گروهها از مردم برای شرکت در همهپرسی دعوت میکنند. عبدالرحمن قاسملو - فعال سیاسی چپ و دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران- در سن ۵۹سالگی در اتریش ترور میشود.
مرداد: شورای نگهبان از میان 79نامزد این انتخابات، تنها اکبر هاشمیرفسنجانی و عباس شیبانی را تأیید صلاحیت میکند. همهپرسی قانون اساسی همزمان با پنجمین دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشود. آیتالله هاشمیرفسنجانی 94درصد آرا را بهدست میآورد. رهبر معظم انقلاب نیز 12مردادماه حکم ریاستجمهوری وی را تنفیذ میکنند. بالغ بر 97درصد شرکتکنندگان در انتخابات نیز به همهپرسی قانون اساسی رأی مثبت میدهند. بهدنبال استعفای آیتالله هاشمیرفسنجانی از ریاست مجلس، مهدی کروبی برای مدت یک سال ریاست مجلس را بر عهده میگیرد. آیتالله هاشمیرفسنجانی کابینه خود را به مجلس معرفی میکند. آیتالله خامنهای پس از ابلاغ اصلاحیه قانون اساسی آیتالله یزدی را بهعنوان نخستین رئیس قوه قضاییه ایران منصوب میکند. آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی قبل از او رئیس شورایعالی قضایی و رئیس دیوان عالی کشور بود.
شهریور: اجلاسیه سران غیرمتعهدها در بلگراد صربستان بهانه مناسبی است تا ایران خواستار اجرای سریع و کامل قطعنامه 598 از سوی عراق شود. هنوز برخی نقاط مرزی از سوی نیروهای عراقی تخلیه نشده و میلگذاری مرزی انجام نشده است. تکلیف مبادله اسرا نیز مشخص نیست. تمامی وزرای پیشنهادی آیتالله هاشمیرفسنجانی -رئیسجمهور- از مجلس رأی اعتماد میگیرند. آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب در پیامی به مناسبت 31شهریورماه، سالگرد آغاز دفاعمقدس، نگهداشتن بخشی از اراضی ایران در دستان حکومت صدام را عملی دزدانه خوانده و تهدید میکنند: «عراق از عدماجرای قطعنامه و ادامه اشغال خاک ایران پشیمان خواهد شد». در این پیام تصریح میشود: «اگر یک سال پیش صدام به اجرای قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروندرود لایروبی شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود».
مهر: آیتالله خامنهای، سیدحسن فیروزآبادی را بهعنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب میکنند و او تا 27سال در این جایگاه میماند. 12مهر رهبر معظم انقلاب در اجرای بخش دیگری از اصلاحیه قانون اساسی ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام را با معرفی 20نفر مشخص میکند. مقام معظم رهبری از آیتالله هاشمیرفسنجانی میخواهد تشکیل و اداره مجمع را اجرایی کند.
آبان: مجلس دوفوریت طرح تشدید مقابله با اقدامات تروریستی دولت آمریکا را تصویب میکند. دستگیری و اعترافات چند متهم به جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، بهانه اصلی تصویب چنین طرحی است. این قانون به رئیسجمهور اجازه میدهد که بهمنظور مقابلهبهمثل دربرابر آمریکا برای دستگیری و مجازات آمریکاییهایی که در محاکم قضایی ایران محکوم شدهاند اقدامات لازم را انجام دهد. سال96 وقتی کنگره آمریکا، مجوز تحریمهای سپاه ظرف مدت90روز را به ترامپ -رئیسجمهور آمریکا- داد، نمایندگان مجلس ایران قانون مقابله با اقدامات تروریستی و ماجراجویانه آمریکا را به تصویب رساندند که 2هزار میلیارد تومان برای تقویت توان دفاعی و اطلاعاتی ایران و حمایت از سپاه پاسداران اختصاص میداد. با اضافه شدن اصل176به قانون اساسی شورایعالی امنیت ملی تشکیل میشود و حجج الاسلام سیداحمد خمینی و حسن روحانی بهعنوان نمایندگان آیتالله خامنهای در این شورا معرفی میشوند.
آذر: نخستین جلسه شورایعالی امنیت ملی عصر 4آذرماه به ریاست آیتالله هاشمیرفسنجانی -رئیسجمهور- تشکیل میشود. در یک اتفاق تاریخی چائوشسکو- رئیسجمهور کمونیست رومانی- چند روز قبل از سرنگونی و اعدام در کشورش به ایران سفر و با آیتالله هاشمیرفسنجانی و علیاکبر ولایتی - وزیر امور خارجه- دیدار و گفتوگو میکند. اعتراضات زیادی نسبت به برنامهریزی این سفر علیه وزارت خارجه صورت میگیرد و منجر به برکناری سفیر وقت ایران در رومانی میشود.
دی: اوضاع سیاسی در اقمار شوروی به هم ریخته است. این کشور کمونیستی پس از حدود 70سال در آستانه تجزیهشدن است و همین اتفاق ایران را در دوراهی حمایت یا طرد استقلالطلبی جمهوریهایی همچون آذربایجان قرار داده است. وزیر خارجه شوروی درباره آخرین تحولات و حوادث آذربایجان به علیاکبر ولایتی، همتای ایرانی خود، پیام میفرستد. شوروی موانع اطراف شهر باکو را در هم میشکند و در این شهر حکومت نظامی اعلام میشود. هزاران نفر از مردم آذربایجان شوروی بهعلت جنگ و درگیری راهی مرزهای ایران و وارد آستارا میشوند. با حکم عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی هفتمین شهردار پس از انقلاب در تهران میشود.
بهمن: ایران تلویحا از آذربایجان جانبداری میکند. وزارت امور خارجه ایران خواستار توقف برخوردهای خشونتآمیز دولت شوروی با مردم آذربایجان میشود. امنیت پروازها نسبت به اوایل انقلاب بهتر میشود. آیتالله خامنهای در سالگرد حکم امام(ره) درخصوص ارتداد سلمان رشدی میگویند که حکم امام در مورد او همچنان به قوت خود باقی است و باید اجرا شود.
اسفند: حجتالاسلام مهدی کروبی در یکی از روزهایی که مجلس به ریاست وی تشکیل جلسه میدهد، میگوید: «اندیشههای امام(ره) با رهبری حضرت آیتالله خامنهای در جامعه حاکم خواهد بود». و دعا میکند: «از خدا ملتمسانه و عاجزانه میخواهیم که بتوانیم راه ائمه و اماممان را با هدایت رهبر معظم انقلاب ادامه دهیم». طرح 8مادهای خاویر دکوئیار -دبیرکل سازمان ملل- برای ازسرگیری مذاکرات صلح ایران و عراق منتشر میشود. عقبنشینی سریع نیروها به مرزهای شناختهشده بینالمللی و آزادی اسرای جنگی پس از عقبنشینی، از موارد برجسته این طرح بودند.
***
سال 68 با نوآوری در ساخت خودرو همراه شد
محمدتقی حاجیموسی
ترکیبی پررو! کلاژ، یکی از هنرهایی است که ایرانیها علاقه زیادی به آن دارند و در طول تاریخ از آن استفاده کردهاند. به این صورت که خودشان یک چیزی پیدا و صد سال از آن استفاده میکنند. بعد که زهوار آن چیز در رفت، میگردند دنبال ترکیب آن با چیزهای دیگر و اینگونه محصولات جدیدی تولید میکنند که هیچکس قبل از آن به فکرش هم نمیرسیده. سال 68 جرقه یکی از مشهورترین ترکیبیهای ایرانخودرو زده شد که بعدا زیادی جدی گرفته شد و اصلا تبدیل به پروژه خودروی ملی شد. لکن در ابتدا قرار بود پیکان را با پژو405 ترکیب کنند که ثمرهاش شد پیکان با گیربکس پژو. بعدش گفتند حالا برعکس و موتور و بند و بساط پیکان را گذاشتند داخل بدنه پژو405 ولی خب مسئولان به این ترکیبیهای ضعیف راضی نشدند و نهایتا چند سال بعد، سمند را متولد کردند! مولودی که داستان ولادتش را بعدا تعریف میکنیم.
کسی از زمینخوارها خبر دارد؟ 30سال پیش مثل الان نبود که کرج به تهران چسبیده باشد و آنقدر فاصلهاش زیاد بود که رفتن به کرج خودش یک مسافرت بهحساب میآمد. این دوری و خوش آبوهوایی باعث شده بود عدهای از زمینخواران محترم چشم طمع به زمینهای کرج داشته باشند و همینطور لقمهلقمه آنها را بخورند و یک آب هم رویش. از آن طرف مردم هر روز به این اتفاق اعتراض میکردند و از خشکشدن باغها و از بین بردن درختان شکایت داشتند. لازم به توضیح است این شکایتها همچنان ادامه دارد و بابت این صبر و ایستادگی از مردم و البته زمینخواران تشکر میکنیم.
صبر داشته باشید مقوله بیکاری و رفع آن هم از سری مشکلات ابدی و ازلی است و شما سنگنبشتههای مادها را هم که نگاه کنید در آن به این مسئله و حل آن در آینده نزدیک اشاره شده. وقتی هم دولت جدید در کشور سر کار آمده به مردم گفته که مشکل بیکاری را حل میکنیم. از آن طرف روزنامهها هم پیگیر حل این مشکل بودهاند و نوشتهاند چشم امید بیکاران به برنامههای دولت جدید است که از بس چشمشان را باز نگه داشتند نصفی آب مروارید گرفتند، نصف دیگر هم قوز قرنیه و هنوز که هنوز است دولتها میگویند صبر کنید و این مشکل حل خواهد شد لذا صبر کنید. چرا اینقدر عجله دارید؟
انتخاب بین بد و بدتر متاسفانه قبلا تلگرام و اینستاگرام و دکتر سلام و رازهای سلامتی و اینطور چیزهای مفید نبوده که بتوان توصیههای سلامتی را از آنها گرفت و الکی به دکتر مراجعه نکرد. آن موقع یک سری دانشمند و پژوهشگر بیکار بودهاند که همهچیز را هر روز آزمایش میکردهاند و به مردم میگفتهاند این را بخورید و آن را نخورید. نمونهاش اینکه سال 68 تحقیقات نشان داده کمبود کلسترول عامل سرطان است و اگر کلسترول خونتان پایین بیاید سرطان میگیرید. از آن طرف، جراحان قلب گفتهاند کلسترول باعث بیماری قلبی و سکته و گرفتگی عروق میشود و نباید کلسترولتان بالا باشد. این دعوا که با پایان باز به انتها رسیده، نتیجه خاصی نداشته و مردم باید خودشان انتخاب میکردند که با سکته قلبی بمیرند یا سرطان؛ یعنی سال 68 در این حد دمکراسی بالا بوده.
همهچیز عادی است سال 68 دیگر خبری از جنگ نبوده و همهجا صلح و صف بر پا بوده. ولی در بعضی مناطق دورتر از مرکز هنوز عدهای فکر میکردهاند جنگ ادامه دارد یا اینکه یک بخشی از وجودشان توی جبهه جا مانده بوده یا اینکه آنها از جنگ برگشته بودند ولی جنگ از آنها برنگشته بوده و این حرفها. عدهای هم بودهاند که دلشان میخواسته خاطراتشان از جبهه و جنگ را برای خانواده تعریف کنند و مثلا وقتی میگفتند پشت خاکریز نارنجک منفجر میشد، همه بتوانند آن را درک کنند. همین علاقه به «واقعگرایی» در گرگان باعث شد تا اعضای یک خانواده 5نفره بر اثر انفجار نارنجک در خانه خودشان کشته شوند. مسئولان آن موقع درباره علت انفجار نارنجک چیزی نگفتند ولی احتمالا قضیه این جوری بوده که بابای خانواده آمده به بچهها گفته «میخواین بدونید نارنجک چه صدایی میده؟» بچهها هم گفتهاند بله و پدر ضامن را کشیده و گفته « صداش اینجوریه» و تمام!
خب برید خونه خودتون! در شرایط فعلی شما هر وقت اراده کنید میروید زیر دوش آب گرم و برای خودتان 4ساعت دوش میگیرید. در دهه 60 اما اوضاع اینجوری نبود و هنوز خیلیها دوست داشتند یا مجبور بودند به حمام عمومی بروند که بعضی از مخاطبان روزنامه کیهان از آن راضی نبودهاند و از دولت خواسته بودهاند تا حمامها را تمیز کند چون از دوش آنها آب غیربهداشتی میآید و البته ما نمیدانیم آب غیربهداشتی چیست ولی خب کاری نداریم و میخواهیم از یک زاویه دیگر به این اتفاق نگاه کنیم. گاه تحریم و سختی زمینه شکوفایی میشود و شاید این کثیف بودن حمامهای عمومی برای این بوده که ملت بروند خانه خودشان دوش بگیرند. اگر هم توی خانه حمام ندارند، بروند توی رودخانه. اگر نزدیک خانهشان رودخانه نیست هم هر چند وقت یکبار خودشان را بیندازند توی محلول ددت و پرمنگنات و آب و آهک، موهایشان را هم با تیغ بزنند؛ این یعنی شکوفایی بعد از سختیها و یافتن روشهای نو و جذاب برای ادامه حیات. هرکس هم مخالف است از کمبود خلاقیت رنج میبرد.
***
31سال در انتظار تصویب
مائده امینی
اولین بار ماجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده از سال 68 مطرح شد. روزنامههای فروردین 1368 نوشتهاند مجلس بحث و بررسی لایحه مالیات بر ارزش افزوده را آغاز کرده است. حتی فهرست کالاهایی که مشمول این مالیات میشدند به روزنامههای رسمی کشور داده شده بود.
البته پیش از این و در سال 66 یکبار دیگر این لایحه به شکل جدی به صحن علنی مجلس برده شده بود اما با وجود تصویب بخشی از این لایحه در مجلس وقت، بهعلت مقارن شدن با شرایط جنگ تحمیلی و سیاست تثبیت قیمتها، این لایحه توسط دولت پس گرفته شد. در واقع سال 68 وقتی دوباره پای مباحث مالیاتی به مجلس کشیده شد که کشور بعد از 8سال جنگ طعم ثبات را میچشید.
کدام کالاها مشمول دریافت مالیات شدند؟
دستهبندی کالاها برای تخصیص مالیات بر ارزشافزوده به آنها در نوع خود جالب بوده است. جراید وقت فهرستی از قول مجلس چاپ کرده و نوشته بودند به این کالاها و خدمات قرار است مالیات بر ارزشافزوده اختصاص پیدا کند. فهرست اعلامشده در آن روزها از این قرار است: طلا، نقرهجات، ساعت، مبل، صندلی، اجناس عتیقه، مجسمه، تابلوهای نقاشی، مصنوعات صنعتی، دستگاههای سرگرمی الکترونیک، ضبط و پخش صوت، رادیو، تلویزیون، وسایل صوتی، یخچال، فریزر، لباسشویی، اجاق گاز، جاروبرقی، دوربینهای عکاسی و فیلمبرداری، کاغذ دیواری و پارکت، لوستر، چینی، بلور و کریستال، سنگهای تزیینی ساختمانی، عطریات و ادکلن، لوازم آرایش، اسباببازی، ابزار و ادوات موسیقی، تفنگ و انواع وسایل شکار، ماشینهای اداری، حمام، سونا، گل، خدمات تورهای مسافرتی به استثنای زیارتی، هتلها، آژانسهای اتومبیل کرایه، پارکینگ وسایل نقلیه، کارواشها، تالارهای پذیرایی، باشگاهها و خدمات انبارداری و سرایداری و باراندازی.
31سال انتظار
5دولت و 5مجلس بعد از انقلاب پیگیر اجرای مالیات بر ارزشافزوده بودند. در نهایت قانون آزمایشی مالیات بر ارزش افزوده در خردادماه ۱۳۸۷ در آخرین روزهای مجلس هفتم تصویب شد و اول تیر همان سال توسط رئیس دولت نهم برای اجرا تا شهریور سال ۱۳۹۲ ابلاغ شد اما هنوز که هنوز است این قانون به شکل آزمایشی در کشور اجرا میشود و رنگ رسمیت در ایران بهخود نگرفته است.
هماکنون قانون دائمی مالیات بر ارزش افزوده در مرحله تدوین قرار دارد. این در حالی است که تا سال ۲۰۰۵ میلادی، ۱۳۶ کشور جهان مالیات بر ارزش افزوده را اجرا کردهاند و هماکنون ۱۶۶ کشور جهان از این نوع مالیات استفاده میکنند.
بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی در سال 68 لایحه مالیات بر ارزشافزوده به صحن علنی مجلس کشیده شد
***
عکاسان در صحنههای 68
رحلت جانگداز امام خمینی رهبر معظم انقلاب
تشکیل اولین گروه اندودنتیکس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران
بازدید دانش آموزان تهرانی از دومین نمایشگاه بین المللی کتاب
آیتالله علی مشکینی رئیس مجلس خبرگان رهبری در جمع دانشجویان
گروهی از جوانان بوشهری
یحیی گلمحمدی روی نیمکت تراکتورسازی تبریز
سیداحمد خمینی در مراسم وداع با امام خمینی(ره)
جلسه بازنگری قانون اساسی
سفر حضرت آیت الله خامنهای به کره شمالی
ورود آیت الله هاشمی رفسنجانی جانشین فرمانده کل قوا به شهر دزفول
بازدید آیت الله خامنهای از دیوار چین
نظر شما :