۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۲
وقتی هاشمی پشت فرمان پراید نشست
سروش خسروی| دبیر گروه اقتصاد و بورس
شهریور سال 72 است. هفته دولت آغاز شده، اکبر هاشمیرفسنجانی که بهتازگی و برای بار دوم و در یک رقابت سخت و پرتنش، در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شده، برنامهای فشرده دارد؛ هفتهای پر از افتتاح طرحهای به اتمامرسیده و نیمهتمام. در چندماه گذشته منتقدان سیاست تعدیل اقتصادی، حسابی از خجالت او در انتخابات درآمدهاند. احمد توکلی رقیب انتخاباتی هاشمی، تندترین انتقادها را علیه او مطرح کرده است. در لایههای زیرین اجتماع هم روند توسعه شتابان اقتصاد، پس از 8سال جنگ، برگرده اقشار ضعیف سنگینی میکند، چنانکه یک سال پیش از آن شورش حاشیهنشینان در کوی طلاب مشهد، سردار سازندگی را چند روزی دچار شوک کرده بودند. اقتصاد ایران به آرامی روی موج تورم حرکت میکند، موج افزایش قیمتها بیسابقهترین نرخ تورم را پس از شهریور 1320 به ثبت میرساند. هاشمی تحت فشارهای سیاسی و اجتماعی به آرامی از مواضعش در آزادسازی اقتصادی کوتاه آمده اما تلاش میکند در مقابل هر گامی که به پس میرود 2گام را به پیش براند.
چهارشنبه 3شهریور 1372، او در دفتر معروف خاطراتش مینویسد: «ساعت 8 صبح به کارخانه خودروسازی سایپا رفتم. آقای هادی نژادحسینیان -وزیر صنایع سنگین و مدیرعامل سایپا- توضیحات ارائه دادند. مخصوصا در مورد 2 اتومبیل کوچک جدید به نامهای صبا و نسیم، یا همان پراید، که با تکنولوژی شرکت کیای کرهجنوبی با 50درصد تولید داخلی ساختهاند؛ با سوخت 6/3لیتر در 100کیلومتر. ماشین خوب و ارزانی است...».
در زمانی که هاشمی این نکات را در دفترش یادداشت میکرد، یعنی در سالهای آغازین دهه 70 خورشیدی، بازارخودروی ایران، بازار چندان متنوعی نبود. در آن روزگار کل خودروهای سواری ساخت داخل محدود میشد به پیکان در 2مدل 1600سیسی و پیکان موتور پژویی، رنو 5 و 2مدل پاترول. البته از 3-2 سال پیشتر هم فرانسویها با پژو 405 و رنو21 نقشی کمرنگ در خیابانهای تهران و جادههای ایران برای خود دست و پا کرده بودند. حالا هاشمی برای نخستینبار به وزیران صنعتیاش ماموریتی عجیب را محول میکند. او از آنها میخواهد باب همکاری با یک شریک تازهنفس و البته ناشناخته در بازار جهانی خودرو را باز کنند. کرهجنوبی پای میز مذاکره میآید. هاشمی خود برای چشم بادامیها سنگتمام میگذارد. او روز سهشنبه 23شهریور 1372 در دفتر خاطراتش مینویسد: «رئیس شرکت کیا از کرهجنوبی آمد. درباره خودروهای ساخت شرکتش که پراید است و در ایران هم به نام نسیم و صبا مونتاژ میشود، توضیح داد. 10دستگاه آمبولانس به ایران هدیه کرد و گفت که 300 نفر نیروی کار متخصص برای ما تربیت میکنند؛ با آنها گرم گرفتیم». کرهایها آشکارا از اشتیاق سیاستمدار زیرک ایرانی برای همکاری اقتصادی به وجد آمدهاند و برهمین مبنا مسیر را برای افزایش سطح تولید داخل پراید در ایران بازمیکنند. درپی مذاکره مستقیم مدیران کیا با رئیسجمهور، پیشفروش 2مدل پراید هاچبک و صندوقدار آغاز میشود. نخستین مدلهای پراید که در کرهجنوبی مونتاژ شده بودند از سال ۱۳۷۲ وارد ایران میشود اما از سال 73 پراید مونتاژ داخل با نامهای نسیم و صبا فول و با قیمت پایه یکمیلیون و 870هزار تومان به خریداران تحویل داده میشود؛ قیمتی که در زمان خود چندان هم ارزان بهنظر نمیرسید. در همان زمان پیکان صفرکیلومتر 5/1میلیون تومان قیمت داشت و پژو 405 معادل 2میلیون تومان فروخته میشد. گرانترین خودروی صفر کیلومتر هم پاترول 4در بود با قیمت 3/3میلیون تومان. البته پراید امکاناتی داشت که در زمان خود برای ایرانیها جالب توجه بود.
اولین سری پرایدهای وارداتی 2تیپ فول و ساده داشتند. درتیپ فول، شیشهبالابرها برقی بودند و خودرو به سیستم تهویه و کولر مجهز بود. قیمت پراید هاچبک یکمیلیون و 870هزار تومان و قیمت پراید ساده صندوقدار یکمیلیون و 950هزار تومان بود. در تیپهای فول، قیمت افزایش مییافت. پرایدهاچبک فول 2میلیون و 200هزار تومان قیمتگذاری میشد و قیمت صندوقدار آن 2میلیون و 300هزار تومان بود. البته در همان زمان هم بین قیمت کارخانه و قیمت در بازارآزاد فاصله وجود داشت و قیمت گرانترین نوع پراید در بازار آزاد به مرز 3میلیون تومان هم نزدیک میشد. قیمت پراید 2سال بعد یعنی در سال 1375 از مرز 5/3میلیون تومان هم گذشت. در اوایل دهه 80 وقتی قیمت پراید به 7میلیون تومان رسید ماجرا به سوژه بحث رسانهها تبدیل شد. پراید که در 25سال گذشته بیوقفه در ایران تولید شده بعد از پیکان قدیمیترین خودروی بازار ایران است که هنوز هم تولید میشود.اما جالب است بدانید این خودرو اصالتا کرهای نیست.
در سالهای دهه 80 با افزایش قیمت نفت و همچنین بروز مشکلات اقتصادی در آمریکا، تمایل مصرفکنندگان آمریکایی به خرید خودروهای کممصرف افزایش یافت و برهمین مبنا گروه خودروسازی فورد آمریکا با ژاپنیهای حرفهایشده در تولید خودروهای اقتصادی وارد مذاکره شد و در عرض چندماه شرکت مزدای ژاپن پذیرفت که مدل مزدا 121 خود را با نام فورد فستیوا برای عرضه در بازار ایالات متحده بهینهسازی کند. فورد فستیوا در سال 1986 در آمریکا عرضه شد و علاوه بر آمریکا، بازارهای استرالیا و ژاپن را هم هدف گرفت و بهعنوان یک خودروی ارزانقیمت دانشجویی مشهور شد. ولی پس از آنکه سازمان امنیت بزرگراههای آمریکا جلوی تولید این خودرو را گرفت، از سال 1987 خطوط تولید آن از آمریکا به کیا موتورز کرهجنوبی منتقل شد. تولید پراید در کره و در سال 2000 پایان یافت و حق لیسانس این محصول در سال ۲۰۰۱ به سایپا واگذار شد. پس از واگذاری حق لیسانس به سایپا، پراید در سال 1382 با همکاری زیمنس آلمان انژکتوری شد.
در 25سال گذشته 7میلیون خودروی پراید عرضه شده که در نوع خود رکوردی جالب توجه به شمار میآید و موجب شده نام پراید بهعنوان پرفروشترین خودروی بازار ایران ثبت شود.
* چهارشنبه 3شهریور 1372- ساعت 8 صبح به کارخانه خودروسازی سایپا رفتم. آقای هادی نژادحسینیان -وزیر صنایع سنگین و مدیرعامل سایپا توضیحات ارائه دادند. مخصوصا در مورد 2اتومبیل کوچک جدید به نامهای صبا و نسیم، یا همان پراید...( از دفتر خاطرات مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی)
شیوه زندگی
آغاز عصر بسازبفروشها
اسلاید
این روزها که میگذرد
سیما
سلولهای خاکستری در سر مرد بلژیکی
گزارش تصویری
شکار لحظهها در سال 72
***
روز شمار انقلاب، سال 1372
استمرار سازندگی
اصغر صوفی؛ خبرنگار
* فروردین: ماهاتیرمحمد، نخستوزیر مالزی در رأس یک هیأت بلندپایه برای گفتوگو با مقامات ایران در 14فروردین به تهران آمد. این نخستین سفر ماهاتیرمحمد به ایران در دوره پس از انقلاب بود. ناطقنوری، رئیس مجلس، طی سخنانی در صحن علنی گفت: «در برنامه دوم نباید منتظر بهبود روابط با این یا آن کشور بود، باید بهخودمان تکیه کنیم.» این گفتهها در واقع واکنش به تلاشهای دولت برای عادیسازی روابط با کشورهای جهان در دوره پساجنگ بود. دولت و مجلس ایران علیه بیانیه و ادعای شورای همکاری خلیجفارس درباره 3جزیره ایرانی موضع گرفته و آنراتفرقهافکنانه خواندند. سخنگوی وزارتخارجه ایران در اینباره گفت: «ایران از تداوم گفتوگوها برای رفع شبهات بدون هرگونه پیششرطی استقبال میکند». در 20فروردین سیدمرتضی آوینی، راوی «روایت فتح» و سردبیر مجله سوره در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، به همراه محمد سعید یزدانپرست بر اثر انفجار مین به شهادت رسیدند.
* اردیبهشت: در 4 اردیبهشت، ایران بهطور یکجانبه 200 اسیر عراقی را آزاد کرد. ناطق نوری با تأکید بر ارتداد سلمان رشدی، اعلام کرد که انگلیس بهدلیل موضع خصمانهاش علیه ایران در مورد سلمان رشدی، در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران شرکت داده نشده است. نمایندگان مجلس در جلسه 15فروردین، برخورد مقامات آمریکایی با هیأت ایرانی شرکتکننده در اجلاس بینالمللی پول را محکوم کردند. دولت آمریکا بدون هیچ دلیلی از ورود حجتالاسلام سیدحسینی شاهرودی، رئیس کمیسیون امور اقتصادی مجلس به این اجلاس جلوگیری کرده و وی را با وجود داشتن ویزای رسمی وادار به بازگشت به ایران کرده بود. در 18فروردین، محمدعلی کلی قهرمان بوکس جهان، پس از ادای احترام در مرقد امام خمینی (ره)، برای زیارت امام رضا(ع) وارد مشهد شد. در 23اردیبهشت، شورای نگهبان، صلاحیت هاشمی رفسنجانی، احمد توکلی، عبدالله جاسبی و رجبعلی طاهری را بهعنوان کاندیداهای ریاستجمهوری تأیید کرد. فعالیتهای تبلیغاتی ششمین دوره انتخابات ریاستجمهوری از 27اردیبهشت رسما آغاز شد. در این انتخابات احمد توکلی جدیترین رقیب هاشمی رفسنجانی بود.
* خرداد: دولت عربستان مانع از برگزاری مراسم برائت از مشرکین شد، اما این مراسم 4روز بعد و برای نخستینبار در صحرای منا برگزار شد. ششمین انتخابات ریاستجمهوری در 21خرداد برگزار شد و هاشمی رفسنجانی با بیش از 10میلیون رأی و کسب 63درصد کل آرا برای دومینبار بهعنوان رئیسجمهور ایران انتخاب شد و توکلی با کسب 24درصد کل آرا و حدود 4میلیون رأی شکست را پذیرفت. در این انتخابات جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و جمعیت موتلفه اسلامی از هاشمی حمایت کردند و مجمع روحانیون مبارز نیز بدون اعلام موضع اعلام کرد که نفیا و اثباتا در انتخابات شرکت نخواهد کرد. بهزاد نبوی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب این انتخابات را تشریفاتی خوانده بود که در آن پیروزی هاشمی مسجل بود.
* تیر: با تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام مقرر شد که احکام قضایی در مورد اقلیتهای مذهبی براساس مذهب آنها صادر شود. عسگر آقایف، رئیسجمهور قرقیزستان و هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور ایران برای توسعه روابط 2کشور 7سند همکاری در تهران امضا کردند. در پی موشکباران بغداد توسط آمریکا، ایران ضمن محکوم کردن این حمله، آن را تضعیف آشکار ارکان بینالمللی اعلام کرد و چشمانداز نظم نوین آمریکا را برای جامعه بشری نگرانکننده دانست. ایران و چین در اجلاس کمیسیون مشترک 2کشور درباره احداث نیروگاه هستهای، تأمین واگنهای متروی تهران و اجرای طرحهای بزرگ صنعتی توافق کردند.
* مرداد: رهبر انقلاب، حکم هاشمی رفسنجانی را برای دور جدید ریاستجمهوری تنفیذ کرد. مجلس نیز در جلسه 21مرداد به 22وزیر پیشنهادی رئیسجمهور رأی اعتماد داد. معاون وزیر امورخارجه افغانستان در دیدارش از تهران، با اشاره به مشترکات فرهنگی 2 کشور از وزارتخارجه ایران خواست تا با ارسال کتاب و اعزام استاد در رشتههای مختلف، تربیت دیپلماتهای افغانستانی را بر عهده بگیرد. ایران ادامه حملات ارمنستان به جمهوری آذربایجان را محکوم کرد و ارامنه ایران هم ضمن حمایت از درخواست رهبری، تجاوزات ارمنستان به قرهباغ را محکوم کردند.
* شهریور: ششمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی با سخنرانی رئیسجمهور در 16شهریور در تهران آغاز بهکار کرد. در 22شهریور، علی عزت بگوویچ، رئیسجمهور بوسنی درباره راههای مقابله با تجاوز صربها و کمک مسلمانان منطقه به کشورش، با رهبر انقلاب و رئیسجمهور ایران دیدار و گفتوگو کرد. در 27شهریور، آیتالله خامنهای، سازش سازمان آزادیبخش فلسطین با اسرائیل را محکوم کرد. روز پس از آن مجلس و وزارت خارجه نیز از طرحی که بین یاسر عرفات و اسرائیل امضا شده بود انتقاد کردند. بر اثر حمله افراد ناشناس به مقر منافقین در عراق، 12عضو این گروهک کشته و 6عضو دیگر مجروح شدند. رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان وزارت خارجه، عدمرابطه و مذاکره با آمریکا را سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد و گفت بدون آمریکا میتوان پیشرفت کرد. ما این حقیقت را 15سال است تجربه کردهایم.
* مهر: تاراسیمهارائو، نخستوزیر هند در جریان سفرش به تهران با رهبر انقلاب و هاشمی رفسنجانی دیدار کرد؛ 2 کشور درباره همکاریهای اقتصادی، عمرانی و سیاسی توافق کردند. حسن روحانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی در دیدار با مقامات اتریش آمادگی ایران برای اعزام یک نیروی 10هزار نفری زیر پرچم سازمان ملل به بوسنی را اعلام کرد. وزیرخارجه ایران در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، برخوردهای شورای امنیت نسبت به بوسنی و هرزگوین و سازش ساف و تل آویو را محکوم و از سکوت سازمان ملل در قبال سلطهجویی و سرکوب مردم توسط قدرتهای مسلط جهان انتقاد کرد. گمرک مرزی آرتیق- لطفآباد، با حضور روسای جمهوری ایران و ترکمنستان پس از 55سال در 30مهر بازگشایی شد.
* آبان: هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور ایران در سفر 11روزه به کشورهای آسیای میانه با سران قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان در زمینه انتقال نفت و گاز به بازارهای جهانی و توسعه همکاریهای اقتصادی گفتوگو کرد. رئیسجمهور استقبال پرشور از وی در این کشورها را نشانه بیتأثیر بودن تبلیغات جهانی علیه ایران دانست. ایران در ادامه تلاشها برای میانجیگری میان ارمنستان و آذربایجان پیرامون بحران قرهباغ، خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت برای حل و فصل این بحران شد. جامعه روحانیت مبارز در بیانیهای به مناسبت 13آبان، نغمههای سازش و مذاکره با آمریکا را محکوم و اعلام کرد کسانی که گمان میکنند سازندگی کشور در گرو عدمستیز با قدرتهای مستکبر و آمریکاست، سخت در اشتباهند. پانزدهمین کنفرانس منطقهای شرق آسیا و اقیانوسیه با حضور نمایندگان 17کشور برای نخستین بار در تهران از 10 آبانماه بهمدت 5روز آغاز بهکار کرد. در 28آبان، 2نفر از اعضای گروهک منافقین که با پرتاب نارنجک به سفارت فرانسه در تهران حمله کرده بودند در ایلام کشته شدند. در 29آبان، یادداشت تفاهم ایجاد طولانیترین خط لوله گاز جهان بین ایران و هند در دهلی امضا شد.
* آذر: سوم آذر، سوهارنو ،نخستوزیر اندونزی در تهران با رئیسجمهور و رهبر انقلاب دیدار و گفتوگو کرد. یونسکو در بیانیهای اعلام کرد که ایران یکچهارم آوارگان جهان را در خود جای داده است. در 9آذرماه یک هواپیمای ایرانی متعلق به شرکت نفت با 31سرنشین که اغلب آنها زنان و کودکان بودند توسط منافقین ربوده شد و به فرودگاه بصره رفت. 4روز بعد مسافرین و خدمه هواپیما از مرز خسروی به کشور بازگشتند. در 15 آذر، شبکه سوم سیما با رویکرد ورزش و جوانان با پیام رئیسجمهور آغاز بهکار کرد. در 18 آذر، بینظیر بوتو نخستوزیر پاکستان در سفر به تهران با رئیسجمهور و در 21 آذر با رهبر انقلاب دیدار کرد. در 30 آذر، رهبر انقلاب سیاستهای اقتصادی، پولی و اجتماعی برنامه دوم توسعه را ابلاغ کردند. تصحیح و اصلاح نظام اداری و قضایی با بهکارگیری مدیران لایق، تنظیم قوانین مورد نیاز، تعبیه نظام نظارت و پیراستن آن از عیوب اخلاقی و اتخاذ تدابیر مناسب برای جلوگیری از هر آنچه منجر به درآمدهای بادآورده میشود، ازجمله موارد قیدشده در این برنامه است. 30آذر هاشمی رفسنجانی به هنگام تقدیم لوایح بودجه و برنامه پنجساله دوم به مجلس، تغییر ساختارهای اقتصادی و کاهش وابستگی به نفت را 2 استراتژی مهم دولت اعلام کرد.
* دی: رهبر انقلاب در دیدار 8دی با نمایندگان مجلس خبرگان، گفت: در طول دهها سال گذشته، هیچ رئیس دولتی به لیاقت، توانایی ، امانت و صداقت آقای هاشمی رفسنجانی وجود نداشته است و ما باید این شخصیت برجسته عزیز و با ارزش را بهعنوان نعمت بزرگی از سوی خداوند قدر بدانیم. درحالیکه اقتصاد ایران با التهابات ارزی دست و پنجه نرم میکرد، آیتالله جنتی در خطبههای نمازجمعه تهران خواستار توقف واردات کالاهای لوکس و تجملی شد. هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور در خطبههای نمازجمعه با اشاره به تحریمها و فشارهای اقتصادی آمریکا گفت: به سازندگی ادامه میدهیم، حتی اگر صادرات نفت قطع شود. در 16دیماه، هیأت دولت بهدنبال حل مشکل تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی، برقراری روابط دوجانبه با این کشور را تصویب کرد.
* بهمن: طرح ترور رئیسجمهور در جریان سخنرانی در مراسم دهه فجر در مرقد امام(ره) از اهم حوادث بهمن 1372بود که بهواسطه عدمدقت ضارب ناکام ماند. در 14بهمن، هواپیماهای ترکیه با تجاوز به حریم هوایی ایران، چند روستای مرزی سردشت را بمباران کردند. ترکیه این اقدام را غیرعمدی خواند و 2روز بعد، رسما از ایران عذرخواهی کرد. در 17بهمن، وزیر کشور طی حکمی از سوی رهبر انقلاب بهعنوان جانشین فرماندهی کل قوا در نیروی انتظامی منصوب شد. در 25بهمن، علی لاریجانی پس از استعفای محمد هاشمی برای 5سال رئیس صدا و سیما شد. هاشمی یک روز بعد قائممقام وزیرخارجه شد.
* اسفند: در نخستین روز اسفند، نیروهای دریایی ایران و پاکستان در آبهای کراچی برای نخستینبار بهمدت 16روز مانور مشترک برگزار کردند. در جلسه علنی سوم اسفند، مصطفی میرسلیم برای وزارت ارشاد رأی اعتماد گرفت. میرسلیم در نخستین اظهارنظر خود بعد از رأی اعتماد اعلام کرد که ادامه حمایت وزارت ارشاد از مطبوعات بستگی به کیفیت آنها در آینده دارد. در 27 اسفند، یک فروند هواپیمای سی 130 ایران بر اثر اصابت موشک شبه نظامیان مستقر در قره باغ در آسمان این منطقه سقوط کرد. این هواپیما 32سرنشین داشت که 19نفر از آنها، زنان و فرزندان دیپلماتهای ایرانی مقیم مسکو بودند.
29میلیارد تومان برای ساخت بزرگراهها و فرهنگسراها
فعالیت عمرانی در تهران بعد از استقرار غلامحسین کرباسچی و پس از پایان جنگ تحمیلی اوج گرفت. هنگامی که غلامحسین کرباسچی در سال 68در تهران شهردار شد، تهران وضعیت مناسبی نداشت. او شهرداری تهران با بودجهای معادل 5میلیارد تومان را تحویل گرفت اما خیلی زود بسیاری از طرحهای بر زمین مانده تهران را آغاز کرد. ساخت بزرگراهها و فرهنگسراها و خانههای فرهنگ از یک سو و برداشتن دیوار پارکها و آزادسازی بسیاری از زمینهای شهری در اختیار نهادهای نظامی از سوی دیگر موجب شده تا روزگار کرباسچی از پررونقترین دوران پایتخت باشد.
کرباسچی در نخستین سال فعالیتش در شهرداری تهران بودجه شهری را از 5میلیارد تومان به 17میلیارد تومان رساند. در سال 70بودجه شهر را به 33میلیارد تومان افزایش داد و در سال 71هم تهران را با بودجه 50میلیارد تومانی اداره کرد. در سال 72او اعلام کرد که بیش از 384پروژه عمرانی در پایتخت در دست اجراست با بودجهای معادل 30میلیارد تومان.
پارک بزرگ لویزان در منطقه 4با وسعت 11هزار هکتار به همراه تاسیسات بزرگ ورزشی تفریحی، میدان اسبسواری، باغ پرندگان و موزه تاریخی طبیعی یکی از پروژههای در دست اجرا بود که بخشی از آن در سال 72به بهرهبرداری رسید. همچنین پارکسوار جنوب تهران، آغاز نوسازی و زیباسازی محله نواب و ساخت بزرگراه نواب که پیشتر آغاز شده بود و در 5مرحله پیشبینی شدهبود بخشی از آن در سال 72بهرهبرداری شد. آغاز نوسازی و ساماندهی شهرری از دیگر پروژههای این سال بود. ساخت فرهنگسرای بهمن با نام مجموعه بزرگ فرهنگی و هنری جنوب تهران در کشتارگاه تهران هم در این سال آغاز شد. در این سال اتوبوسهای برقی تهران هم به طول 6400متر از میدان امام حسین تا خراسان راهاندازی شد. همچنین ساخت بزرگراههای صدر، بابایی، نیایش و رسالت نیز در این سال آغاز شد.
***
دغدغههای مردم در سال 72 نسبت به الان تفاوت چندانی نداشت
محمدتقی حاجیموسی
چه بهتر!
نمیدانیم الان هم چنین طرحی هست یا نه ولی در دهه70 طرحی برای معلمان بوده که 2سال به کشوری خارجی میرفتند تا در مدارس ایرانیان تدریس کنند؛ دورهای که خیلیها آرزوی رفتنش را داشتند و هرکاری میکردند تا نصیبشان شود. منتهی این وسط کسانی بودند که وقتی میرفتند پاگیر میشدند و دیگر برنمیگشتند. یکی از مخاطبان کیهان هم بههمین مسئله واکنش نشان داده و پرسیده چرا معلمانی که چند سال پیش رفته بودند انگلستان هنوز برنگشتهاند که اگر ما آن موقع بودیم پاسخش را میدادیم ولی هنوز هم دیر نشده. اول اینکه شما از کجا میدانید؟ شاید برگشتهاند و شما نمیدانید. دوم اینکه اگر هم ماندهاند دارند به فرزندان ما خدمت میکنند و شوق خدمت نمیگذارد برگردند. سوم اینکه زندگی در انگلستان، آن هم اوایل دهه 90 میلادی خیلی سخت بوده و اینقدر باران میآمده همه نم میکشیدند. لذا این عزیزان داشتند در حق دیگران ایثار میکردند که یک وقت روماتیسم نگیرند. چهارمین مسئله این است که آن موقع جمعیت کشور در حال انفجار بوده. 4تا نانخور کمتر، بهتر! پنجم هم اینکه آن بنده خدا که رفته انگلیس اگر برگشته بود الان نهایتا با ماهی یکو 800بازنشسته شده بود. شما بودی چهکار میکردی؟
سحر، صندوق نازم
در دهه70 چون بانک خصوصی نبوده، افراد پولدار و عمدتا بازاری خودشان مؤسسه درست میکردند و به مردم سود میدادند. یکی از این مؤسسات مالی تضامنی اسمش سحر و الیکا بوده که اگر الان بود، باید به گشت ارشاد جواب پس میداد که خب به ما ربطی ندارد. این مؤسسه بعد از مدتی که سود مردم را داد، پول مردم را خورد و رفت پی کارش. ملت هم سفیل و سرگردان شدند که چه کنند که چون راه خاصی نداشتند صبر کردند.
خاطرات شمال...
ملت ما کلا ملت بانشاطی بوده و در شرایط سخت اقتصادی از خوشیهای کوچکش نمیگذشته. به همین دلیل در 15شهریور سال72، پلیس راهنمایی و رانندگی اعلام کرده در 4روز تعطیلات آخر هفته که با ولادت پیامبر(ص) مصادف شده بوده 500هزار خودرو از طریق جاده چالوس به شمال کشور رفتهاند. این یعنی برای ما فرقی نمیکرده اوضاع چطوری باشد و رسیدن به دریا هدف غایی همه ما بوده که هنوز هم ادامه پیدا کرده و این نشان میدهد آرمانهای ما از هزاران سال پیش تاکنون تغییری پیدا نکرده است.
به چی افتخار میکردیم؟
ناآگاهی مردم در دهههای گذشته باعث شده گاهی یک اشتباه در حد یک اختراع جدی گرفته شود و به آن افتخار کنند. مثلا در هفته دولت یک چاه 164متری در محله اصفهانک تهران حفر شده و مورد بهرهبرداری قرار گرفته تا برای 100هزار نفر آب تامین کنند. همین چاههای عمیق حالا بلای جان آبهای زیرزمینی شده و باعث نشست زمین در نقاط مختلف شده؛ اشتباهی که قبلا به آن افتخار میشده ولی حالا کسی مسئولیتش را برعهده نمیگیرد.
اتوبوسی به نام اجل!
مرگ حق است و اتوبوس و سایر وسایل نقلیه فقط وسیلهای هستند تا ما و شما را به دیار باقی برسانند. فروردین72 یکی از همین ارابههای مرگ در میدان ولیعصر میخواست دور بزند که چون پدال گاز زیر پای راننده گیر کرد، با 3 اتوبوس دیگر برخورد کرد و بعد رفت تو صف مردمی که منتظر تاکسی بودند و ضمن کشتن بهنام 12ساله و برادرش بهروز، خالهاش را مصدوم کرد و خدا را شکر افتاد توی جوی آب وگرنه معلوم نبود اگر با همین سرعت خیابان ولیعصر را میرفت پایین تا میدان راهآهن چه میکرد و احتمالا بزرگترین نسلکشی اتوبوسی تاریخ را رقم میزد. این حادثه اما بعد از 25سال حاوی نکتههایی است؛ اینکه آن موقع اتوبوسها یک نفر را میکشتند ولی الان توانستهاند 10نفر را بکشند. آنموقع اتوبوسها قدیمی بودند، الان هم هستند. آنموقع کسی توبیخ نشد و عذرخواهی نکرد، الان هم اتفاق خاصی نیفتاد و بعضی نکات دیگر که در نوبت بعد به آن اشاره میکنیم.
چرا ما رو تو این موقعیت میذارین؟
این چیزهایی که برای ما خاطره است ممکن است برای شما جوک باشد ولی خب در واقعیت نمیشود دست برد و باید گفت. یکی از این واقعیتها پیام یکی از مخاطبان به روزنامه کیهان درباره این بوده که چرا برنامههای پربیننده را همزمان از تلویزیون پخش میکنند؟ حالا البته شما فکر نکنید که آن موقع 40تا کانال بوده و همه فیلم و فوتبال و خندوانه داشته. کلا 2 تا کانال بود که روی هم 12ساعت برنامه به درد بخور نداشتند. این مخاطب عزیز نسبت به این شکایت داشته که چرا پخش روایت فتح و هانیکو همزمان است! یعنی این بنده خدا سر دوراهی مانده بوده که کدام را ببیند و در نهایت پیشنهاد داده تغییراتی در کنداکتور تلویزیون صورت گیرد. هر چند بهنظر ما ایشان خودش باید سلیقهاش را تغییر میداده یا اینکه صبر میکرده بعدا هانیکو را از شبکه تماشا نگاه میکرده. چه عجلهای داشته؟
وقتی از کره شامپو گرفتند
قبلش را نمیدانیم یا لااقل ما ندیدهایم ولی از سال72 تبلیغات فروش شامپوهای گیاهی بهوفور در روزنامهها به چشم میخورد و بعدا این تبلیغات به تلویزیون هم راه پیداکرد. تبلیغات متعلق به شرکتی است که هنوز هم روی تولید همان محصولات تأکید دارد هر چند رقبایی نیز پیدا کرده که از در و دیوار شامپو درست میکنند. در اوایل دهه70 اما صنعتگران ایرانی فقط بابونه و سدر را میشناختند و کشف سیر، هسته انار، بادام و... متعلق به سالهای اخیر است.
***
مارکبازهای سال 1372
نبود استاندارد اجباری باعث شده بود خیلی از مردم به خرید کالای خارجی تمایل داشته باشند
شبنم سیدمجیدی
جنگ 5سال بود که تمامشده بود. کشور روی تولیدات داخلی تمرکز کرده بود. با این حال، کیفیت محصولات بعد از دوران جنگ همچنان روند سراشیبی را طی میکرد. هنوز استاندارد برای کالاهای تولیدی، اجباری نبود و اصلا یک استاندارد ملی وجود نداشت.
سال 1372بود و اجباری کردن استاندارد کالا برای برخی کالاهای اولویتدار، از سوی برخی مقامات مطرح شده بود. مسئولان در مؤسسه استاندارد در گفتوگو با جراید آن زمان میگفتند که امکانات و تجهیزات آزمایشگاهی، پرسنل و بودجههای مورد نیاز هنوز تامین نیست. اگر این امکانات تامین شود حداقل برای محصولات حیاتی که ارتباط مستقیمی با ایمنی دارند، استاندارد اجباری باید انجام شود. تا این زمان و از ابتدای عمر مؤسسه استاندارد فقط 3هزارکالای بااستاندارد تدوین شده بود و انبوه کالاهای دیگر بدون استاندارد کیفی باقی مانده بودند.
شما درنظر بگیرید که برای یک پیکان به تنهایی باید 1800استاندارد تدوین میشد، چرا که 1800قطعه داشت، دیگر چه رسد به بقیه کالاها. همین بود که مؤسسه استاندارد برای تدوین استاندارد برای انبوه کالاها به مشکل خورده بود.
موضوع نبود استاندارد اجباری، تعداد اخبار از تعقیب قانونی تولیدکنندگان متخلف و لغو پروانههای فعالیت را بالا برده بود. برخی تیترها از این قرار بودند: عرضهکنندگان دیگهای زودپز غیراستاندارد تحت تعقیب قانونی قرار میگیرند. پروانه تولید 5شرکت تولیدکننده گاز مایع به حالت تعلیق درآمد. پرونده تولیدکننده ماکارونی غیراستاندارد به دادگاه ارسال شد. مدیرعامل یک شرکت صنعتی بهعلت تولید آبگرمکن گازی و نفتی روانه زندان شد. هشدار به استفادهکنندگان از ظروف تفلون غیراستاندارد... البته اینها تنها بخشی از این قبیل اخبار بود.
همین موضوع نبود استاندارد اجباری و کیفیت باعث شده بود خیلی از مردم به خرید کالای خارجی تمایل داشته باشند.
یک خانم خانهدار به خبرنگار روزنامه کیهان گفته بود: خرید پوشاک خارجی مقرونبهصرفهتر است؛ زیرا آنها به رنگآمیزی توجه میکنند، کیفیت کالایشان مطمئن است، عمرشان طولانی است. درصورتی که پوشاک ایرانی بعد از 2بار شستوشو آستینهایش کش میآید و از شکل و قواره اصلی خارج میشود. یکی دیگر گفته بود: کبریتهای ایرانی خوب نیستند. یکیشان روشن میشود، 2تاشان روشن نمیشود. از وسط نصف میشوند و... برای همین است که کبریت پاکستانی و روس بازار ما را پر کردهاند.
در کنار کیفیت، آن زمان مثل امروز خرید کالای خارجی منزلت اجتماعی داشت (شاید با شدت بیشتر).
خیلیها حتی پیش از آنکه نگاهی به سر و روی جنس بیندازند بهدنبال برچسب آن بودند. البته که اصطلاح برند آن زمانها مد نبود و همه به جایش از اصطلاح «مارک» استفاده میکردند. میگفتند پزی که یک نفر میتواند از مصرف یک کالا با مارک بیرون از مرزهای کشور بدهد قابلانکار نیست. و اینها درست در زمانی بود که کالاهای خارجی در مقایسه با کالاهای داخلی ارزان قیمتتر هم بودند.
حمایت از کالای داخلی و بالا بردن کیفیت کار در کارگاهها و کارخانهها، داشتن مدیران توانمند، تنظیم استاندارد برای کالاها، فرهنگ مصرف و شناخت مصرفکننده و... از موضوعات داغ آن روزها بود که تا امروز نیز با تفاوتهای جزئی ادامه دارد.
***
سهدهه تلاش برای ایجاد یکرنگی در شهر
مریم سمائی
شعار کاهش فاصله شمال و جنوب شهر را در سالهای اخیر زیاد شنیدهایم اما ریشه شکلگیری این شعار به دهه70 بازمیگردد.
درست در دورهای که غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران بود و کشتارگاه قدیمی جنوب تهران تبدیل به فرهنگسرا شد نخستین زمزمههای شعار کاهش فاصله شمال و جنوب شهر به گوش رسید.
هاشمی رفسنجانی -رئیسجمهور وقت- هم در 12 آذر سال 72 در مراسم افتتاح پل بزرگ میدان بسیج (افسریه)، از طرح کاهش فاصله شمال و جنوب شهر حمایت کرد و اجرایی شدن آن را لازمه محقق شدن اهداف انقلابی دانست. او که همواره خواهان اجرای گسترده طرحهای عمرانی در کشور بود بر لزوم ساخت بزرگراه، پل و اجرای طرحهای عمرانی دیگر در پایتخت تأکید داشت و معتقد بود که فراهم ساختن خدمات با ارزش برای مردم نهتنها رفاه را برای آنها بهدنبال میآورد بلکه مایه آبروی کشور هم است. در همین سال بود که فرهنگسرای خاوران هم بهعنوان بزرگترین فرهنگسرای پایتخت در جنوب شرق تهران به بهرهبرداری رسید.
کاهش فاصله شمال و جنوب شهر بار دیگر در میانه دهه80 توسط محمدباقر قالیباف -شهردار وقت تهران- عنوان و دنبال شد اما نکتهای که همواره کارشناسان بر آن تأکید داشته و دارند این است که حتی با بردن امکانات و خدمات شهری به مناطق کمتر برخوردار، تغییر چندانی در اوضاع ساکنان این محلات ایجاد نمیشود. آنها علاوه بر نیاز به بزرگراه، پل، پارک و... نیازمند توسعه سیاست فقرزدایی در کشور و آموزش هستند که مسئول این برنامهها تنها مدیریت شهری نیست.
بیش از 3 دهه است که مسئله کاهش فاصله جنوب و شمال شهر مطرح است اما در عمل تنها تغییراتی در فضای کالبدی شهر اتفاق افتاده و فاصله طبقاتی کم نشده است. این امر نشان میدهد که محقق شدن این شعار نیازمند برنامهریزی در سطح ملی است و برنامههای شهرداریها میتواند تنها مکمل آن باشد.
***
نقاشی در کنار قالی
علی بختیاری
همزمان با نمایشگاه بین المللی فرش تهران، از یکم تا هفتم شهریور ماه، نمایشگاهی از هنرمندان معاصر در کنار نمایشگاه فرش برگزار شد. هدف از این نمایش، در معرض دید قرار دادن هنر معاصر ایران برای مخاطبین نمایشگاه بین المللی فرش بود که در کنار غرفه صنایع دستی و انجمن خوشنویسان قرار داشت. ژانت لازاریان در مجله دنیای سخن اما نقدی بر این نمایشگاه نوشت که بر تازه نبودن و بسیار دیده شده بودن آثار ارائه شده تاکید داشت. پوستر نمایشگاه
بین المللی فرش با طرحی از پروانه اعتمادی منقوش شده بود.
داغ غربت
سعید مروتی
«از کرخه تا راین» نشانه موفقیت حاتمیکیا در ورود به حیطهای تازه (ملودرام) است. با پایان جنگ، حاتمیکیا پیگیر سرنوشت آدمهای جنگ است و مایه بسیجی مظلوم اینبار در کنار رودخانه راین و در قلب اروپا به بار مینشیند و نتیجه فیلمی است که بیشتر از تمام آثار قبلی فیلمساز دیده میشود و تاثیر میگذارد.
پس از توفیق «دیدهبان» و «مهاجر» در جلب نظر منتقدان و گرفتن تایید از مدیران و بردن جوایز مهم از فجر (جایزه ویژه هیأت داوران هفتمین جشنواره فجر برای دیدهبان و سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره هشتم فجر برای مهاجر) حاتمیکیا بهعنوان چهره شاخص سینمای دفاع مقدس، اعتبار کسب کرد. حتی شکست همهجانبه «وصل نیکان» هم خدشهای بر جایگاه فیلمساز وارد نساخت و برعکس، حاتمیکیا را وارد مسیر تازهای کرد. مسیری به سمت گسترش مخاطبان و جلب توجه تماشاگری که استقبال چندانی از دیدهبان و مهاجر نکرده بود. موجی که با اولین نمایشهای از کرخه تا راین در یازدهمین جشنواره فیلم فجر شروع شد، نشان داد حاتمیکیا برخلاف فیلم واکنشی وصل نیکان، اینبار کاملا به هدف است. اولین تجربه فیلمساز در ژانر ملودرام، تواناییهایی تازه از او را نمایان کرد. جایی که کاراکترهای برگزیدهاش را از دل جنگ به کنار رودخانه راین برد و دوربینش بهجای خاکریز جبهه، لوکیشنهای زیبای آلمان را در قاب گرفت. اگر دیدهبان و مهاجر با تمام ارزشها و ویژگیهایشان شوری در تماشاگر برنمیانگیختند، کرخه با مایه ملودرامش مخاطب را وارد فضایی احساسی و تاثیرگذار میکرد. توفیقی قابل توجه برای فیلمسازی که منتقدان در دهه60 به شدت دوستش داشتند و از فرط علاقه به شکل عجیبی وجهتشابهی میان دیدهبان و مهاجر با فیلمهای ساموئل فولر و هاکز مییافتند. از کرخه تا راین اولین فیلم حاتمیکیاست که در آن به تماشاگر انبوه فکر شده و غم غربت آدمهای برگزیده فیلمساز با سوز و گدازی همراه شده که به شکل توأمان اندوهناک و لذتبخش است. اندوه و لذت تماشای ملودرامی جنگی که نمونهای مشابه در سینمای ایران نداشت. بار احساسی فیلم، تماشاگر عادی (که شاید خیلی هم همفکر با فیلمساز نباشد) را درگیر میکند و معجزه جایی رخ میدهد که همدلی مخاطب با کاراکترها، به تایید ایدئولوژی مورد نظر فیلمساز نیر میانجامد. حاتمیکیا با همراهی فیلمبرداری شیک محمود کلاری و موسیقی مجید انتظامی (که وظیفهاش تقویت فضای حسی فیلم است) قصه ملودرامش را به ثمر میرساند و تماشاگری که با چشمهای گریان از سالن خارج میشود نام فیلمساز را بهخاطر میسپارد. در ابتدای دهه70 و در شرایطی که جنجالیترین فیلمساز دهه60 از دایره اعتماد رسمی خارج شده، حاتمیکیا در قامت چهرهای مقبول که حالا محبوبیت عام هم دارد ظاهر میشود و در صف اول قرار میگیرد.
***
شاید ابری ببارد... طرح جلوگیری از آلودگی هوا ،25سال پیش در مجلس
طرح جلوگیری از آلودگی هوا ،25سال پیش در مجلس مطرح شد
نیلوفر شادان
سالهاست نیمههای پاییز که میشود نفسها در سینه حبس میماند و روی صورتها بهجای شالگردن ماسک مینشیند.
سالهاست که مردم کوتاهترین مسیرها را هم با سرفههای خشک طی میکنند و هر از چند گاهی از درد و سوزش، دستشان را روی سینه میگذارند. نیمههای پاییز که میشود انگار طبق توافقی از پیش تعیینشده تابلوهای سنجش کیفیت هوا، موظف به نشاندادن بالاترین نقطه غلظت آلایندهها هستند و مردم چشم بر آسمان میشوند تا مگر بادی بوزد یا ابری ببارد.
این روزها میزان آلودگی هوای شهرهای صنعتی ایران از مرز هشدار گذشته اما هنوز اقدامی مؤثر در این زمینه انجام نگرفته است. موضوع توجه به آلودگی هوا از سالهای دور از سوی کارشناسان مطرح میشد. بهعنوان مثال سال 72 بود که جمعی از پزشکان نسبت به آلودگی هوای تهران هشدار جدی دادند. در آن مقطع پزشکان قلب و ریه و کارشناسان محیطزیست در بیانیهای اعلام کردند که متأسفانه سادهانگاری، مماشات و پردهپوشی باعث شده واقعیت خطرناکی که زندگی شهروندان ما را تهدید میکند نادیده گرفته شود.
حتی در آن سال، کارشناسان استفاده از باران مصنوعی را هم برای کاهش آلودگی هوای پایتخت توصیه کردند. آنها معتقد بودند که کاهش پوشش گیاهی موجب شده است که میزان آلودگی هوا بالا برود؛ بنابراین برای کاهش آلودگی هوا باید از باران مصنوعی بهره برد تا هم کاشت دیم رونق بگیرد و هم از میزان غلظت آلایندهها کم شود.
6بهمن سال 72 هم نمایندگان ملت در مجلس کلیات طرح جلوگیری از آلودگی هوا را تصویب کردند که به موجب آن طرح هر عملی که آلودگی هوا را بهدنبال داشته باشد ممنوع شد. تمامی خودروها موظف به انجام معاینه فنی شدند و مقرر شد که بهمنظور حفظ محیطزیست شهرها، کارخانجات آلاینده از شهرها و اطراف آنها به نقاط دیگری انتقال یابند.
الان 25سال از تصویب آن طرح گذشته اما همچنان هوای شهرها آلوده است و در اجرای ممنوعیتهای محیطزیستی مماشات میشود.
***
دریا هنوز آرام نیست
میلاد حسینی
و احمد محمود... نویسندهای بزرگ با روایتهای ماندگار و خلق شخصیتهایی دقیق در تاریخ ادبیات ایران. رماننویسی که پیراموناش را دقیق میپایید و آثاری متنوع نوشت. به او تهمت زده شد، رنج کشید، نامش را خط زدند و تحریمش کردند، اما زنده ماند با روایتهایش و بار دیگر ثابت کرد نویسنده نمیمیرد و بارها و بارها نام احمد محمود تکرار شد و رمانهایش خوانده شد. در صفحات روزنامهها عکس و نامش دوباره رو آمد و وقتی صحبت از بهترین رمانهایی که جنگ و دفاعمقدس و تاریخ معاصر ایران را نشان دادند به میان آمد، نام او و «زمین سوخته» و «مدار صفردرجه»اش در میان بود. همین هفتههای اخیر به بهانه تولدش در چهارم دی روزنامهها و صفحههای مجازی زیادی از او نوشتند و خواندن کتابهایش را پیشنهاد کردند که در هر دورهای گویی برای همان دوره نگاشته شده. و همین روزها جایزهای به نام او با شکوه تمام برگزار شد که اهمیتش را از نام و کارنامه احمد محمود بیرون کشید. حالا بیشاز 16سال از هجرت ابدی او میگذرد، اما حیات ادبی او همچنان دنبالهدار است. اویی که نباید سیگار میکشید اما سختی روزگار چنان آزارش داده بود که کشید و کشید و حالش وخیم و وخیمتر شد.
و «مدار صفردرجه»... رمانی بزرگ و 3جلدی که اولینبار در سال 72 منتشر شد و انقلاب اسلامی را محور روایی قرار داده و پرسوناژهایش در ذهن مخاطب پررنگ میمانند. مبارزانی که شکست و سرکوب کودتای مرداد 32 را از سر گذراندهاند و رنج دوری و تبعید را تاب آوردهاند. آدمهایی مانند باران، بلقیس خانم، نوذر، خاور، مائده و یارولی... «مدار صفردرجه» روایت رشد و تکامل پسرِ سوم خانوادهایاست در اهواز و همچون خالد همسایهها تحول و شکلگیری شخصیت اصلی را پی میگیریم و از سرمیگذرانیم.
به «مدار صفردرجه» که فکر میکنیم به چه فکر میکنیم؟ درباره قصه و روایت «مدار صفردرجه» بارها و بارها حرف زدهشده و اینکه آدمهایش چه مسیر و انتهایی را تجربه کردهاند. اما تکنیکی که احمد محمود در «مدار صفردرجه» دنبال کرده وجهی دارد که نمیشود نادیدهاش گرفت. راوی دانای کلی که به دقیقترین شکل ممکن اطراف را نظاره میکند و از مسیرش منحرف نمیشود. راوی در تمام روایت بلند رمان فاصلهاش را یکسان نگاه میدارد و نه بیدلیل نزدیک میشود و نه زیادی فاصله میگیرد و پرسپکتیو روایی را همیشه ثابت حفظ میکند. او در همین مسیر زندگی روزمره انسان ایرانی را زیر ذرهبین برده و تجربههایی را موشکافی کرده که اگر چه در جنوب و اهواز میگذرد، اما اساسا با زیست انسان ایرانی معاصر پیوند زده شده. احمد محمود با استمرارش در نوشتن ثابت کرد راز ماندگاری یک نویسنده نه در هیاهو و صدای بلند است که در کار مداوم و تکمیل قدرت روایی و خوب دیدن پیرامون است.
***
آغاز عصر بسازبفروشها
نسل جدید فعالان اقتصادی با رونق آپارتمانسازی و شهرکسازی
عیسی محمدی
بسازبفروشی البته در روزگار ما، تبدیل به یک شغل آب و ناندار شده است. طی 3 دهه گذشته، گاه اتفاق میافتاد که این شغل و تجارت، درآمدهای چندبرابری داشت و البته در روزگار رکود نیز دستکم سود50 تا 100درصدی برای سازندگان دارد. به همین دلیل در دوران رونق، حتی آدمهای معمولی هم سعی در ورود به این بازار داشتند؛ هرچند در روزگار رکود، فقط حرفهایها بوده و هستند که در این بازار باقی میماندند تا به سود بهتر برسند. اما بسازبفروشی از کی در ایران و تهران رونق گرفت؟
جنگ شهرها و کاهش قیمت زمین
تا دهه60 و ابتدای دهه70، البته کسانی که میخواستند اقدام به سرمایهگذاری و کسب سود کنند، راههای مختلفی داشتند. در دهه40 و بخشی از دهه50، صنعت و بعدتر از آن، تجارت و خریدوفروش بود که جزو انتخابهای اول محسوب میشد. اما از سال1372 به بعد، یک مسیر دیگر نیز پیشروی سرمایهداران ایرانی و تهرانی باز شد؛ بسازبفروشی. اما چرا؟ دستکم در مورد تهران، میتوان جنگ تحمیلی را یکی از دلایل کاهش شدید قیمت زمین و خانه دانست. شدیدترین بخش جنگ شهرها علیه شهرهای ایرانی، در زمستان 66 و بهار 67 و مخصوصاً علیه تهران صورت گرفت؛ چرا که دیگر برد موشکهای بالستیک بعثی به پایتخت هم میرسید. به همین دلیل تهران تبدیل به شهری شد که خرید خانه و ملک و زمین در آن توجیهی نداشت. اما بعد از قطعنامه و شروع عصر سازندگی، قصه عوض شد.
توسعه یعنی ساختوساز
افزایش قیمت زمین و درنتیجه ملک و... فراهمشدن شرایط برای ورود سرمایهداران و سرمایههای سرگردان به بخش مسکن و دخالت حداقلی دولت در این بخش، باعث شد تا عرصه بسازبفروشی، یکی از بهترین گزینهها برای پولدارشدن و کسب سودهای بالا باشد. از سوی دیگر آغاز عصر سازندگی، بهطور طبیعی تولید مسکن و ملک را اقتضا میکرد؛ همانطور که در کشورهای دیگر نیز این امر بهطور طبیعی اتفاق میافتاد. همچنین ایجاد ایده کاهش فاصله طبقات شمال و جنوب تهران از دیگر دلایل رونق کسبوکار ساختوساز بود. در آن روزگار مستندهایی که درباره پیشرفت کشورهایی چون مالزی، سنگاپور،کرهجنوبی و... پخش میشد، متمرکز روی نهضت ساختمانسازی این کشورها بود؛ امری که باعث میشد تا باور کنیم توسعه، یعنی ساختمانهای شیک و بلند و آپارتمان و... .
نشانهای از آغاز یک عصر جدید
در روزنامههای انگشتشمار آن روزگار نیز از سال1372 به بعد، آگهیهای ریزودرشت زیادی مشاهده میشد که نشان از رونق فروش مسکن و بسازبفروش میداد. در بخشی از این آگهیها آمده:
«آسایش و رفاه در آپارتمانهای مدرن و زیبای سعیدیه؛ تعدادی از آپارتمانها با 10میلیون ریال وام و شرایط سهل بازپرداخت پیشفروش میشود...».
«قرعهکشی آتیساز؛ راحتی و آرامش، زیبایی و آسایش، فضایی سبز و دلنشین، در مجموعههای آتیساز. سازمان عمران و مسکن بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی درنظر دارد تعدادی از واحدهای مسکونی خود در مجموعه آپارتمانهای آتیساز در تهران و ویلاهای زیبا در دریاکنار را از طریق قرعهکشی عرضه و به 15نفر از برندگان به قید قرعه 25درصد قیمت آپارتمان یا ویلا تسهیلات اعتباری ویژه اعطا نماید...».
«شرکت آپارتمانشهر؛ آگهی پیشفروش آپارتمانهای مسکونی و تجاری؛ مجتمع مسکونی لاله شامل یکخوابه، دوخوابه، سهخوابه، مغازه و تجاری، اداری و تجاری...».
«آگهی پیشفروش آپارتمانهای لیلستان کرج «حسنآباد»...»
این آگهیها بهصورت ابتدایی و سیاه و سفید و گاه نیز تمامصفحه، در صفحات سیاه و سفید روزنامههای کیهان و اطلاعات و... به چاپ میرسید. در آن روزگار اینترنتی وجود نداشت و صدا و سیما نیز با این حجم از شبکههای رادیویی و تلویزیونی روبهرو نبود؛ آگهیها و تراکتهایی که نشان میداد عصر تازهای در ساختوساز پایتخت و دیگر شهرهای کشور آغاز شده است... .
***
این روزها که میگذرد
مرتضی کاردر
قصیر امینپور با تنفس صبح در ادبیات پس از انقلاب طلوع کرد و با «شعری برای جنگ» که تا سالها یکی از نشانههای شعر جنگ بود و غزلها و رباعیهایی که از نمونههای موفق ادبیات پس از انقلاب به شمار میرفت. در میان شاعران نسل انقلاب شعر او از مقبولیت بیشتری برخوردار بود و مخاطبان بسیار داشت.
قیصر امینپور گونههای مختلفی را در شعر آزمود؛ از غزل و شعر آزاد و شعر نیمایی تا شعر و نثر برای کودکان و نوجوانان. او مجموعه بعدیاش را پس از چند سال سکوت منتشر کرد؛ در دورهای که شاعر روزگار جوانی را پشت سر گذاشته بود و دوره پختگی را در شعر میگذراند.
«آینههای ناگهان» در سال 1372 منتشر شد. مجموعهای که شامل 2دفتر بود؛ دفتر شعرهای نیمایی و دفتری از غزلها. او در شعر نیمایی با توسعه در وزن نیمایی به شعرهایی رسید که تا امروز جزء ماندگارترین نمونههای شعر نیمایی 3دهه اخیر به شمار میروند. شعرهایی مثل «رفتار من عادی است» و «روز مبادا» و «روز ناگزیر»، در عین حال، غزلهای آینههای ناگهان نیز نقطه تعادل و کمال شعرهای قیصر امینپور است. غزلهای کتاب الگویی شد برای شاعران جوانی که بهدنبال حال و هوای تازهای در غزل بودند.
شعرهای آینههای ناگهان تا سالهای بعد بسیار تکثیر شد و دهان به دهان گشت حتی سطرهایی از شعرهای نیمایی کتاب مثل «این روزها که میگذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم/ اما با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟» یا «ناگهان چقدر زود دیر میشود» از مجموعه فراتر رفتند و به میان عموم مردم راه یافتند.
***
تو را دوست دارم اگر دوست دارم
سحر سخایی
بعضی قصهها تازه بعد از تمام شدن آغاز میشوند. جنگ هشتساله برای ما چنین بود. با آنکه چند سال از پایانش میگذشت اما تازه این دردِ تهنشین شده باید بالا میآمد و چشمها باید نتایجش را میدیدند و گوشها باید تهمانده صدایش را میشنیدند. واقعیت است که نوشتن از جنگ باید همیشگی باشد، مبادا زشتیهایش فراموش شود.
موسیقی فیلم از کرخه تا راین ابراهیم حاتمیکیا پیش از آنکه به تمام آسانسورها ، کافهها و اتاقهای انتظار پزشکان راه باز کند، موسیقی سفر جانکاهِ یک یادگار جنگ بود. آن سوت معروف قرار بود آینه تمامنمای یکی از دستاوردهای بشر باشد؛ جنگهایی که تمام میشدند و بازماندههایی که تا ابد با نشانههای آن جنگ زندگی میکردند. گمان نمیکنم بشود سال ۱۳۷۲ را بیموسیقی مجید انتظامی برای این فیلم آغاز کرد.
آن سوتر، در قلب اروپا، در همان شهری که دیروز از تنهایی طاهر دلشده نوشتم، محمدرضا شجریان بعد از مدتها کنار نوازندهای همسنگ خود یعنی محمدرضا لطفی نشست تا یکی از شاهکارهای این دو محمدرضا شکل بگیرد. آلبوم چشمه نوش حاصل اجرای کنسرت در شهر پاریس در سال۱۳۷۲ بود. مایه کلی آلبوم راستپنجگاه بود و حتم دارم که اگر شنونده تمام این آلبوم هم نبوده باشید شنیدهاید این را که: ما سرخوشان مست دل از دست دادهایم...
این بخشی کوچک از عظمت چشمه نوش است. همین اثر همراه آلبومهای دیگری که از لطفی و در این سال منتشر شد نوید میداد که آقای لطفی موقعیت خود را بهعنوان موسیقیدان در سرزمین تازه بازیافته؛ موقعیتی که تا سالها بعد منجر به خلق تکههای درخشانی از حیات موسیقی ایرانی شد. آلبوم پایکوبی از حسین علیزاده هم در همین سال به بازار آمد. اما به گمانم باز باید برای یافتن روح این سال به سفری دورتر برویم؛ به آسمان زندگی و ستاره دنبالهدار. به کلامی از اردلان سرفراز و آهنگ فرید زلاند یا شعری از شهیاد قنبری و باز آهنگی از زلاند که شد ترانه نون و پنیر و سبزی.
داستان اما اینجا تمام نمیشود. چه سالی است این سال ۱۳۷۲. نابغهای در موسیقی ایران دوباره بازمیگردد. او جزو ماندگان در وطن است. نامش فرهاد است و فامیلش مهراد. بعد از مدتها فرهاد مهراد با چندین ترانه برمیگردد تا صدایش تا همین امروز توی گوش تمام آنهایی باشد که دنبال فرهیختگی و حالی توامان در موسیقی میگردند. کوچ بنفشههای فرهاد با شعر شفیعیکدکنی یگانه، شد درددل تمام آنهایی که نتوانستند وطنشان را همچون بنفشهها با خود ببرند هرکجا که خواستند؛ آنهایی که وطن را پشت سر جا گذاشتند و رفتند. تو را دوست دارم با شعر اخوان ثالث یک جور ترانه وطنی متفاوت بود. وطن توی این ترانه واقعا تبدیل به معشوق میشود. این ترانه به گمانم حاصل وطن و عشق است بس که فرهاد استادِ خلق وضعیتهای صوتی چندرگه بود. ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم، تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم... دوست داشت که ماند وگرنه در آن سالها ماندن کسی مثل فرهاد که قرار نبود دیر بماند و عمر طولانی داشته باشد کار دل بود اما حکم عقل نه.
۱۳۷۲، یک نقطه مهم در تاریخ موسیقی پس از انقلاب است به حکم همین مرور کوتاه و بسیاری ناگفتههای دیگر. اوضاع دارد بسامانیاش را بروز میدهد و بلوغ و پختگی هنر یکی از همین نشانههای ثبات است. دیر نخواهد گذشت که بادهای بلندی بوزد و روزگارِ کوتاهِ خوشی از راه برسد. به قول تکهای از ترانه برف فرهاد و شعر نیما یوشیج:
زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نینداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما، آسمان پیدا نیست
گرته روشنی مرده برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
رؤیایی واگذاری تلفن
عبدالرضا نعمتاللهی
با شروع سال1372«برنامه اول توسعه» تمام شد. 2 سال طول کشید تا برنامه دوم را تصویب کنند. کشور در این دو سال بدون برنامه اداره میشد. اما اجرای سیاستهای توسعه اقتصادی و فرهنگی همچنان ادامه داشت و تلاش برای رشد اقتصادی و تامین رفاه عمومی بیشتر میشد. ویدئو بعد از یک دهه ممنوعیت آزاد شد و مؤسسه رسانههای تصویری راه افتاد. شبکه3/ کانال 3 با روزی سه ساعت و نیم برنامه روی آنتن رفت و شبکه ارتباطی کشور گسترش پیدا کرد. این آگهی تبلیغاتی که در مرداد72 در روزنامه سلام منتشر شده از تحقق رؤیای واگذاری تلفن در تهران خبر میدهد! تا پیش از این بسیاری از مناطق تهران هنوز تلفن نداشت.
***
جایزه بزرگ ۵۰۰ هزار تومانی
مهرداد رهسپار
نادر برهانیمرند که امسال دبیر سیوهفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر است، در سال ۱۳۷۱ بهعنوان خبرنگار مجله سینما تئاتر به سراغ حسین فرخی، دبیر دوازدهمین جشنواره فیلم فجر میرود و درباره چگونگی برگزاری جشنواره با او گفتوگو میکند. آنچه برای جماعت تئاتر در آن سال عجیب بود، مبلغ جوایز نقدی بود که بهنظر نوعی دست و دلبازی دولتی بهنظر میرسید. در این مصاحبه نادر برهانیمرند به حسین فرخی میگوید: «در مورد جوایز نقدی شایعاتی هست». فرخی میگوید: «چه شایعاتی؟». برهانیمرند: «صحبت از ۳۰۰هزار تومان است، از ۶۰۰هزار تومان و...؟!». و حسین فرخی در پاسخ ریز مبالغ را شرح میدهد؛ «به بهترین نمایش به مفهوم مطلق مبلغ ۵۰۰هزار تومان جایزه نقدی، به نمایش برگزیده اول مبلغ ۳۰۰هزار تومان جایزه نقدی، به نمایشنامه برگزیده دوم مبلغ ۲۰۰هزار تومان جایزه نقدی و نمایشنامه برگزیده سوم مبلغ ۱۰۰هزار تومان». براساس گفتههای دبیر دوازدهمین جشنواره تئاتر فجر در سال۱۳۷۱ به دبیر سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در سال۱۳۹۷، کارگردان برگزیده اول تا سوم نیز بهترتیب ۳۰۰، ۲۰۰ و ۱۰۰ هزارتومان جایزه دادند. اما خلاقیت در اهدای جوایز به همین جا ختم نمیشود. جشنواره بهمنظور حمایت از نمایشنامهنویسان، به برگزیدگان اول تا سوم، بهترتیب متعهد به پرداخت حقوق ماهانه ۱۵، ۱۰ و ۸ هزار تومانی میشود. سرانجام برنده خوششانس جشنواره نمایش «معرکه در معرکه» نوشته داود میرباقری و کارگردانی سیاوش طهمورث است که جایزه بهترین نمایش به مفهوم مطلق را میگیرد. منتقدان در آن روزها، بیش از هر چیز بازی سیروس گرجستانی بازیگر نقش لوطی را ستودند. نمایش معرکه در معرکه، سرگذشت پهلوانی است که دوران او به سرآمده و به جای معرکهگیری ، باربری میکند. از سوی دیگر، لوطی که شخصیت منفی نمایش است برای او توطئهای میچیند، اما شاگرد پهلوان که عاشق گلناز، دختر پهلوان است، سرانجام جای پهلوان را میگیرد. ظاهرا دیالوگهای آهنگین نمایشنامه در کنار شعارهای مرسوم در ستایش سنت و در نقد دوران مدرن برای اهل تئاتر آن سال جذاب بوده است.
سلولهای خاکستری در سر مرد بلژیکی
آرش نهاوندی
اوایل دهه 70 را شاید بسیاری از مخاطبان تلویزیونی یادشان باشد و بهخاطر داشته باشند که ساعاتی از یکی از شبهای هفته خود را با دیدن سریال پوارو سپری میکردند. جذابیت اصلی این سریال بازی دیوید ساچت با دوبله اکبر منانی بود. کارآگاهی بلژیکی قدکوتاه و کلهتخممرغی شکلی که به طرز بامزهای انگلیسی صحبت میکرد و به سبیلهای تابدادهاش، بسیار حساس بود.
در فصل اول «پوارو» ما این کارآگاه بلژیکی را تنها نمیبینیم بلکه او را همراه دوست جوانش کاپیتان هستینگز میبینیم که گاهی با نظرات ناپختهاش بهطرز عجیبی در حل معماها به پوارو کمک میکند. از سوی دیگر ما سر بازرس جپ را هم در کنار پوارو داریم، او به تمام معنا دارای ویژگیهای یک افسر پلیس انگلیسی است که کاملا نیز به سنتهای انگلیسی وفادار و علاقهمند است. با وجود طنز قوی که در برخی از مواقع در رفتار و سخنان پوارو در این سریال دیده میشود، سریال از روایتی بسیار استوار برخوردار است و میتوان آنها را در زمره بهترین آثاری که در ژانر جنایی ساخته شدهاند، ارزیابی کرد. برخی از منتقدان اینطور نظر دادهاند که آگاتا کریستی در آثار خود بهطور دقیقی ویژگیهای اجتماعی و آداب و رسومی که در جامعه بریتانیای نیمه اول قرن بیستم رایج بوده را توصیف کرده است، امری که بهنظر میرسد سازندگان سریال پوارو نیز توانسته باشند آن را بهخوبی به تصویر بکشند.
***
از سوی نمایندگان مجلس قانون تنظیم خانواده تصویب شد
فرزند کمتر، زندگی بهتر!
ولی خلیلی؛ خبرنگار
«شنیده شده یکی از نهادهای امنیتی کشور با همکاری دستگاه قضایی تعدادی از عناصر نفوذی در حوزه کنترل جمعیت را بازداشت کرده است. این افراد با اقدامات شبکهای خود، در پوشش فعالیتهای علمی، اقدام به نفوذ در دستگاههای مختلف حاکمیتی و مانعآفرینی در برابر اجرای صحیح سیاستهای کلی نظام در زمینه جمعیت کردهاند. خبرنگار ما مطلع شد، «م.ب» که مدتها تحت عنوان پژوهشگر فعالیت میکرده و دوتابعیتی نیز است، بازداشت شده و برخی افراد نیز چندین مرتبه احضار شدهاند.»؛ خبرگزاری فارس 6آذر با انتشار این خبر نوشت: «نفوذیهای کنترل جمعیت» در برخی نهادها مانند وزارت علوم، وزارت بهداشت، مرکز پژوهشهای مجلس، سازمان برنامه و بودجه، مرکز آمار، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری و... بهدنبال ایجاد مانع برای تحقق صحیح سیاستهای کلی نظام برای رشد جمعیت بودند. اما این «سیاستها» که خبرگزاری فارس از آن نام میبرد، عجیب در ایران چرخ میخورد و گاهی آنقدر تغییر میکند که اصلا نمیتوان حتی تصورش را هم کرد؛ مثلا همین آقای «ب.م» که خبرگزاری فارس از دستگیری او بهخاطر «مانعتراشی برای افزایش جمعیت» در کشور خبرداده (که البته مشخص نیست با چه روشی این کار را انجام میداده است)، 25سال پیش (سال 1372زمان تصویب قانون تنظیم خانواده) توانست نشان درجه یک عالی کشور را از دست رئیسجمهور دریافت کند و حتی به قهرمان ملی تبدیل شود؛ روزگاری که یکی از شعارهای اصلی اجتماعی کشور این بود: «فرزند کمتر، زندگی بهتر».
با ورق زدن صفحات روزنامهها در طول سالیان گذشته دولتمردان یک سالهایی (اواخر دهه 50 تا نیمه دهه60) خبر از تشویق مردم به بچهدار شدن و حتی واگذاری «زمین شهری» به والدینی که فرزندان زیادی به دنیا میآوردند، میدادند و مدتی بعد (اواخر دهه 60 تا نیمه دهه70) فرزند چهارم را لکه سیاهی در زندگی میپنداشتند که حتی کوپن گوشت، روغن، شکر و... هم شامل حالش نمیشد؛ سیاستهایی که البته در سالهای گذشته کاملا تغییر کرده است و هدفگذاری آن حالا «فرزند بیشتر، زندگی بهتر» و «فرزند بیشتر، زندگی شادتر» شده و تاجایی پیش رفته است که مسئولان اعلام میکنند با «یک گل بهار نمیشود» و حتی در طرح تحول سلامت هم بودجههایی را برای رشد جمعیت اختصاص میدهند. اما در دهه 70 و بهخصوص با تصویب قانون «تنظیم خانواده» در تاریخ 26اردیبهشت 1372، بچه کمتر داشتن ارزش بود و مراکز بهداشت، بهخصوص در حاشیههای شهرها، روستاها و مناطق محروم تلاش گستردهای کردند که افراد را به «جلوگیری» از بچهدار شدن تشویق و ترغیب کنند و البته هم موفقیتی جهانی بهدست آوردند، بهگونهای که ایران به کشوری بدل شد که «سریعترین نرخ کاهش جمعیت» در جهان را داراست. سیاستگذاریهای گسترده کنترل جمعیت در دهه 70 باعث شد که نرخ باروری و تولد از 4/6 در سال 1365(که میتوانست جمعیت ایران را هر 15سال به دوبرابر تبدیل کند) به 5/2 در سال 1375و 8/1 در سال 1385 برسد.
سیاستهای کنترل جمعیت در ایران در واقع از سال 1368و با تصویب برنامهای با عنوان تنظیم خانواده از سوی دولت و ابلاغ آن به دستگاههای مختلف شروع شد و در سال 1369 شورایی به نام «شورای تحدید موالید» به ریاست وزیر بهداشت وقت تشکیل شد و یک سال بعد در سال 1370 هم اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده در این وزارتخانه شروع بهکار کرد؛ همه این اتفاقات را میتوان مقدمه تصویب قانون تنظیم خانواده در سال 1372 دانست. در مصوبه مجلس در آن زمان که البته با تغییر سیاستگذاریهای کشور روی کنترل جمعیت در سالهای گذشته، به شکل کلی عوض شده است، برنامههای تشویقی و تنبیهی برای کنترل جمعیت پیشبینی شد؛ از جمله عدمپرداخت حق عائله مندی به فرزندان چهارم به بعد هرخانواده، آموزش و ترویج روشهای مختلف پیشگیری از بارداری، توزیع رایگان قرص ضدبارداری در روستاها، وازتکومی رایگان و... . در آن زمان حتی کمیته امداد اعلام کرده بود خانوادههای کمبضاعت دارای 3فرزند را در شرایطی تحت پوشش خود قرار میدهد که مرد یا زن خانواده اقدام به وازکتومی یا توبکتومی کنند و مدارکی از سوی وزارت بهداشت ارائه دهند.
سیدعلیرضا مرندی -وزیر بهداشت وقت- که یکی از اصلیترین متولیان سیاست و قانون کنترل جمعیت در دهه 70 است، سال 93 و در اوج چرخش سیاستهای کنترل جمعیت به سمت افزایش جمعیت، در گفتوگو با ایسنا درباره چرایی اجرای سیاست کنترل جمعیت گفته است: «با افزایش جمعیت دیدم نه میتوان به مردم نان و غذا داد و نه میتوان در آموزش، بهداشت و... ارائه خدمت کرد. درنهایت به فکر راهچاره افتادم. در آن زمان از عهده ارائه خدمات با این رشد جمعیت برنمیآمدیم. مدارس یکشیفته ما دوشیفته و سهشیفته و بیشتر شد، فرزند ما که برای ادامه تحصیل به مدرسه میرفت امکان داشت به تحصیلاتش لطمه وارد شود، معلم باید چند شیفت آموزش میداد، به جای اینکه یک دوره را پوشش دهد؛ در نتیجه معلم فرسوده میشد و دانشآموز زمان کمتری برای درس میگذاشت. آموزش عالی ما در آن زمان گسترشی پیدا نمیکرد، تغذیه افراد کوپنی بود و مسئله اشتغال افراد وجود داشت. وقتی جوانان ما نمیتوانستند شغل داشته باشند طبیعتا وقتی جمعیت دوبرابر میشد این امکان سختتر میشد، درحالیکه مملکت در حال جنگ هم بود. وزیر برنامه و بودجه دولت وقت در آن زمان اذعان داشت که از عهده هزینههای جمعیت برنخواهد آمد. در آن زمان نگرانی در مورد این مسائل برایم احساس مسئولیت ایجاد میکرد، این نگرانی را در دولت مطرح کردم. با یکیک سران 3قوه بحث کردم، با آقای منتظری صحبت کردم و بهعبارتی با هر کسی که میتوانست در این کار نقش داشته باشد صحبت کردم. در نهایت خدمت حضرت امام (ره) از نگرانیهای خود نوشتم و حضرت امام (ره) پاسخ دادند که مطلب مهمی است و باید در رسانهها و دانشگاهها مطرح شود و مورد بررسی قرار گیرد. این امر با مجوز حضرت امام (ره) بود. الان سؤال این است که اگر طرح سیاستهای کنترلی بد بود چرا دولت تصویب کرد؟ اگر بد بود چرا مورد تصویب مجلس قرار گرفت؟ الان ما بعد از 30سال روی آن بحث میکنیم».
***
از چندپیشگی تا چندشغلهبودن
ظهور پدیدهای که بعدها رواج پیدا کرد
موسی علوی
شغل دوم و سوم قدمتی طولانی دارد اما به شکل مدرن خودش از دهه70 به بعد بود که سر و شکل گرفت. چرا؟ چون نقطه پرگار سبک زندگی ایرانیان و مخصوصا تهرانیها، کمکم داشت عوض میشد. زندگی در تهران کمی گرانتر تمام میشد و به همین نسبت باید درآمدی بیشتری هم بهدست میآمد. در دهه60 و قبلتر از آن، البته همه مردم یکدست بودند و زندگیهای مدرنتر، چندان طرفدار نداشت. یکجورهایی که انگار جماعت، روی کم داشتن و قناعت، توافق کرده باشند. اما از دهه70 به بعد، قصه عوض شد.
چند تصویر از چندپیشگی
معروفترین تصاویر از چندپیشگی را باید در یکی از درسهای معروف کتابهای مدرسهای دهههای 60 و 70 جست. آنجا که پدر خانواده، برای تأمین معاش خانواده، شبها ناچار بود که خطاطی کند و پاکتها و برگههایی را بنویسد. پسر خانواده هم که خطی خوش داشت، برای کمک به پدر خانواده، شبها که او خسته از این کار به رختخواب میرفت، شروع به نوشتن میکرد. درس و چشم پسر خانواده کمکم ضعیفشد. تا اینکه پس از کلی غرولند به او وتحقیر کردنش به خاطر بیتوجهیاش به فداکاری پدر خانواده، او را یکشب درحالیکه روی برگهها خوابش برده بود، پیدا کردند و قصه ختم به خیر شد. حتی فیلم این داستان هم ساخته شد. تصویر بعدی در آن دوره، مربوط به فیلمی بود که اکبر عبدی هم در آن بازی کرده بود. باز هم پدر خانواده ناچار شد برای تأمین معاش، با همکاری آبدارچی شرکتش، سیگارفروشی کند. باز هم همه خانواده از او گلایهمند بودند و برادرخانمش، که اکبر عبدی باشد، به او اتهام ازدواج مجدد زد و خانواده ترکش کردند. تا اینکه پسر خانواده که یک روز با موتور داییاش داشت در شهر دور میزد، پدرش را در حال سیگارفروشی دید. باز هم همهچیز ختم به خیر شد. در واقع در این تصاویر، شغل دوم یک امر شاذ و خاص محسوب میشد و مثل امروز، یک امر رایج و حتی واجب نبود.
چندپیشگی با دهه70 شروع شد
اما از ابتدای دهه 70، دیگر شغل دوم یک فداکاری نبود، کمکم داشت تبدیل به یک اجبار میشد. با مرور روزنامههای سال72 به نتایج جالبتری میرسیم. در گزارشی که در شانزدهم اردیبهشت اینماه و در روزنامه کیهان درج شده، «کاهش درآمد سرانه و بالا رفتن سریع قیمت اقلام مصرفی» ازجمله دلایل چندشغله بودن دانسته شده. همچنین از قول یک کارشناس نیز آمده است که«در کشورهایی که از اقتصاد متلاطم و متغیری برخوردارند، امنیت اقتصادی یگانه محوری است که رفتارها و کردارهای فردی را شکل میدهد. در واقع کسب درآمد از طریق چندپیشگی، آبرومندترین و قانونیترین راه انطباق فرد با شرایط اجتماعی و اقتصادی است».
چندپیشگی و کاهش بهرهوری
همچنین در ادامه این گزارشها و طی روزهای بعدتر، «کاهش بهرهوری و فروش استراحت»، نتیجه چندشغله بودن دانسته شده. همچنین از قول یک معلم چندشغله نقل شده است که «میدانم آن توانی که برای معلمی دارم، نمیتوانم برای بچهها بهکار گیرم و همین عذابم میدهد.» از قول یک فرد چندپیشه دیگر نیز آمده است که کوپنفروشی میکند، ولی چون جمعهها این کار درآمدی ندارد، به ترمینال رفته و سیگارفروشی میکند؛ خیلی هم سعی کرده چرخی تهیه کند و به آنجا برود که نشده. از دیگر نمودهای جالب چندشغله بودن در این دوره و زمان، خرید اجناس کوپنی همچون گوشت و... و فروش آنها در بازار آزاد بوده. بهطوری که مثلا مقابل مراکزی که گوشت کوپنی یا سهمیهای میدادند، افرادی صف میبستند تا گوشت سهمیهای خریده و با قیمتی بالاتر آن را بفروشند. البته اگر فروشندگان متوجه میشدند که شما روزهای گذشته هم آمدهاید، از این کار ممانعت میکردند. جالب اینکه در گزارشهای آن روزها، چندپیشگی معلول عدمتأمین عادلانه زندگی افراد دانسته شده و حتی به چندپیشگی مدیران و اثرات سوء آن پرداخته شده است.
***
شکار لحظهها در سال 72
اقامه نماز عید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب عکس: مجتبی جانبخش
هاشمی رفسنجانی در یومالله 22 بهمن عکس: شهید محمد کربلایی احمد
محمد علی کلی در نمازجمعه تهران عکس: مسعود خامسیپور
شروع موفقیتهای علی دایی عکس: حسین سلیمانی
بازی روی ریل عکس: پریسا دمندان
نظر شما :