۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۷

۲۹ دی ۱۳۹۷ | ۱۵:۱۸ کد : ۶۵۶۴ دیگر رسانه‌ها
۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۷
«ویژه‌نامه روزنامه همشهری به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب»

***

دادگاه کرباسچی شهردار

دادگاه کرباسچی شهردار


محمد سرابی

درست صبح روز بعد از تعطیلات نوروز سال1377 غلامحسین کرباسچی بازداشت شد. اگرچه خبر‌های اتهامات شهردار از سال قبل به گوش می‌رسید و عده‌ای از شهرداران مناطق و معاونان شهرداری تهران هم از سوی حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت شده بودند اما سال جدید با این خبر آغاز شد که شهردار تهران از سوی شعبه26 دادگاه عمومی تهران به‌عنوان متهم احضار شده و درجریان رسیدگی به جرم او قرار بازداشت نیز صادر شده است. اتهام عنوان‌شده اختلاس بود. کرباسچی بعد از خروج از دادگاه سوار بر خودرویی روانه زندان اوین شد.

بعد از انتشار این خبر روابط عمومی دادگستری کل استان تهران اعلام کرد: «به‌دنبال تشکیل و رسیدگی به پرونده‌هایی در زمینه وجود تخلفات مالی در شهرداری تهران در شعب 26 و 33 دادگاه عمومی مستقر در مجتمع قضایی ویژه تهران و اقرار صریح و ضمنی بسیاری از متهمین و مرتبطین این پرونده‌ها مبنی بر اینکه وجوه اختلاس‌شده به دستور شهردار یا با اطلاع وی صورت گرفته است، آقای غلامحسین کرباسچی در مظان اتهام اختلاس قرار گرفت.»

بنا بر اعلام رسمی، بازداشت کرباسچی به استناد تبصره5 از ماده5 قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس و ارتشا مصوب سال1367 مجمع تشخیص مصلحت نظام صورت گرفت و مبلغ اختلاس یک‌میلیارد و 453میلیون تومان اعلام شد.

روز شانزدهم فروردین سخنگوی هیأت دولت از بررسی این موضوع در هیأت دولت خبر داد. وزارت کشور هم طی نامه‌ای نسبت به بازداشت شهردار تهران به قوه قضاییه اعتراض کرد. جهانبخش خانجانی، مدیرکل روابط عمومی وزارت کشور اعلام کرد: روز شنبه نامه‌ای از طرف رئیس شعبه26 دادگاه عمومی تهران توسط پیک حفاظت نیروی انتظامی به وزارت کشور داده شده است. او گفت که در ارتباط با بازداشت افراد مسئول هر سازمان، عرف این بوده که با عالی‌ترین مقام مسئول همان دستگاه هماهنگ می‌شد اما درخصوص بازداشت آقای کرباسچی با توجه به اینکه او در جلسات هیأت محترم دولت شرکت می‌کند، هیچ‌گونه هماهنگی از قبل در این زمینه با این وزارتخانه صورت نگرفته و تنها پس از انتشار خبر بازداشت وی، نامه‌ای جهت اطلاع وزارت کشور ارسال شده ‌است.

احتمال فرار

احمد بورقانی، معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم آن زمان درباره بازداشت شهردار تهران گفت: براساس قوانین معمولا کسی را بازداشت می‌کنند که احتمال فرار او، تبانی با شرکای جرم یا از بین بردن آثار جرم وجود داشته باشد.

مجمع حزب‌الله مجلس نیز این حرکت را تضعیف‌کننده دولت و شخص رئیس‌جمهوری دانست و خواستار هوشیاری مردم برای حمایت از رئیس‌جمهور و همکارانش شد.

حسین مرعشی، نایب‌رئیس مجمع حزب‌الله مجلس پنجم هم در مورد اتهامات وارده به شهردار تهران گفت: «کرباسچی در دولت کریمه سازندگی در 2زمینه خدمات ارزنده‌ای به کشور ارائه کرده ‌است؛ اول در زمینه سازندگی، که عمران و آبادانی شهر تهران به‌عنوان منشأ تحولات بی‌شمار در شهرهای کشور و نیز وضعیت مناسب امروز تهران مرهون این خدمات است، دوم در زمینه سیاسی. ایشان و همفکرانشان در گروه کارگزاران سازندگی مسیر تحولات سیاسی شگرفی را برای کشور گشودند و اگر دیروز گروه‌هایی که خود را قیم مردم می‌دانستند توسط مردم عقب زده شده‌اند، این امر مرهون گشوده شدن این مسیر به‌وسیله کارگزاران است.»

روز اول کار

حزب کارگزاران سازندگی نیز چند ساعت بعد از بازداشت کرباسچی، بیانیه‌ای صادر کرد. در این بیانیه آمده است: «بازداشت شهردار تهران در نخستین روزهای کاری فعالیت اجرایی و قضایی دلیل روشنی بر همان نظر است. انتظار می‌رفت در شرایط ویژه کشور، همه گروه‌ها با همدلی و یگانگی، در حل دشواری‌ها و مشکلات بکوشند و رقابت‌های انتخاباتی را فراموش کنند. با تأسف بسیار حوادث ماه‌های اخیر، فرصت خلاقیت و جرأت را از مدیران لایق و کارآمد گرفته‌است.»

ماشاالله شمس‌الواعظین، سردبیر روزنامه جامعه نیز تبعات بازداشت شهردار تهران را در 3بخش سیاسی، مدیریتی و قضایی دانست و اظهار کرد: وقتی دستگاه قضایی نسبت به مسائلی مانند اختلاس 123میلیارد تومانی و پرونده‌های دیگر با مماشات برخورد می‌کند، به‌سختی خواهد توانست از استقلال و عدم‌تأثیرپذیری خود از فشار‌ها و نهاد‌های سیاسی دفاع کند.

بهمن کشاورز وکیل غلامحسین کرباسچی شهردار تهران درخصوص علت صدور قرار بازداشت برای شهردار گفت: « از محل بودجه در اختیار؛ که بودجه‌ای است که در اختیار شهردار تهران قرار دارد و یکی از مصارف اصلی آن هم تا آنجا که من در جریان هستم پرداخت پاداش به مدیران بود، با توافق این مدیران مبلغی صرف تهیه هدیه یا هدایایی برای یکی از آقایان مقامات مملکتی که در حال تودیع و تغییر سمت بوده‌اند، شده ‌است. ظاهرا به این نحو بوده است که از این محل بودجه در اختیار، مبالغی به‌عنوان پاداش به مدیران اختصاص داده شده که به‌هرحال این آقایان مدیر رسید آن مبالغ را داده‌اند و بعد از محل این وجوه که به مدیران اختصاص داده شده و رسید هم گرفته شده، هدایایی تهیه و به آن مقام در زمان تودیع اهدا شده است. از نظر دادگاه محترم، این کار مصداق اختلاس محسوب شده‌ و معتقد بودند که چون بعضی از این مدیران ظاهرا گفته‌اند که ما رسیدی دادیم ولی وجهی به ما پرداخت نشده بنابراین، این مورد اختلاس است.»
هنوز به 20فروردین نرسیده، استانداران به دولت نامه نوشتند، روسای 3قوه در حضور رهبر انقلاب جلسه‌ای برگزار کردند، بیانیه از سوی احزاب مختلف سیاسی صادر شد و انبوهی از چهره‌های سیاسی کشور نسبت به بازداشت شهردار تهران اعتراض کردند. شهرداران کشور نیز در نامه‌ای به رئیس‌جمهور خواستار رسیدگی به موضوع بازداشت شهردار تهران شدند.

 برنامه شامگاهی 

نخستین موج دستگیری شهرداران پیش از این و از سال75 با احضار اصغر نصیری شهردار منطقه12 آغاز شده بود اما هیچ‌کدام از این اتفاقات به اندازه دادگاه‌های شهردار تهران که شب‌ها از تلویزیون پخش می‌شد انعکاس نداشت.

اولین جلسه دادگاه در 9صبح 17خرداد برگزار شد و غلامحسین کرباسچی در ابتدای آن میزان تحصیلات خود را در حد درس خارج فقه و اصول اعلام کرد و افزود که هیچ‌یک از اتهام‌ها را قبول ندارد. او سپس با ارائه مدارکی صلاحیت قاضی پرونده برای رسیدگی به این پرونده را رد کرد. در 21 و 26خرداد جلسات بعدی دادگاه تشکیل شد و ادامه جلسات در تیر برگزار شد. در 20تیر کرباسچی در آخرین جلسه دادگاه دفاعیات خود را اعلام کرد. کرباسچی سرانجام به 3سال زندان و 10سال انفصال از مسئولیت‌های دولتی محکوم شد. او بعد از 2سال از زندان آزاد شد.
 

***

عروسی خون در تقاطع حافظ و شهریار

عروسی خون در تقاطع حافظ و شهریار

مهرداد رهسپار 



امسال علی رفیعی با اجرای نمایش «خانه برناردا آلبا» نوشته فدریکو گارسیا لورکا در تالار وحدت، به‌صحنه‌آوردن سه‌گانه لورکا، یعنی «عروسی خون»، «یرما» و «خانه برناردا آلبا» را به پایان رساند؛ 3نمایشنامه که لورکا آنها را درام زنان روستایی اسپانیا نام نهاده بود. رفیعی در سال1377نخستین نمایشنامه این سه‌گانه، «عروسی خون» را در تالار وحدت به صحنه آورد. طراحی صحنه دیدنی، حال و هوای شاعرانه اجرا، موسیقی و بازی‌ها، به خوبی شاعرانگی اثر این شاعر/ نمایشنامه‌نویس را عیان می‌کردند. رفیعی خود در توضیح این اثر و شاعرانگی آن در بروشور نمایش چنین نوشت: «فدریکو گارسیا لورکا با خلق آثار نمایشی خود، ازجمله عروسی‌خون، شعر دراماتیک زبان اسپانیایی را سروده و به آن غنا بخشیده است. ترجمه احمد شاملو از این اثر، تنها بازگردانی متن از زبانی به زبان دیگر نیست، بلکه او نیز به شعر صحنه‌ای در زبان فارسی دست یافته است. اجرای این نمایش را به پاس سرایش فارسی این شعر بزرگ صحنه، با تواضع و احترام به احمد شاملو تقدیم می‌کنم».
 

***

فرجام ناخوش  یک ایده درخشان

فرجام ناخوش  یک ایده درخشان

جواد نصرتی

ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها، میوه شیرین تحول بزرگی بود که به‌تازگی در داخل کشور روی داده بود؛ مردم در دوم خرداد 76، راه و صدای جدیدی را انتخاب کردند و ایده حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی، برگزیده آرای مردم در یکی از نقاط عطف تاریخ سیاسی معاصر کشورمان، چکیده‌ای از آن تحول برای عرضه در سطح جهانی بود.

خاتمی، سال 77، دو سال مانده به پایان قرن بیستم، بعد از سال‌ها غیبت رؤسای جمهور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل، به نیویورک سفر کرد تا سفیر پیام نویی باشد که اکثریت ایرانیان می‌خواستند از کشورمان به دنیا مخابره شود. او نه‌تنها با صحبت‌های متفاوتش با رسانه‌های آمریکایی خبرساز شد، که با سخنرانی‌اش در مجمع عمومی سازمان ملل، راه متفاوتی را پیش روی جامعه جهانی گذاشت.

پیام خاتمی، درست در مقابل ایده بسیار شنیده‌ شده برخورد تمدن‌های ساموئل هانتینگتون قرار داشت. هانتینگتون، بعد از پایان جنگ سرد، مدعی شد که جنگ‌ها و درگیری‌های بعد از جنگ سرد، عموما نه به‌خاطر اختلافات عقیدتی که به دلیل اختلاف‌های فرهنگی روی خواهد داد. خاتمی اما، در سخنرانی تاریخی خود، به‌عنوان کسی که از «خاستگاه‌‌ تمدن‌های درخشان» به نیویورک رفته بود، از تغییر در حیات بشر در قرن جدید صحبت کرد و پیشنهادش برای نام‌گذاری سال 2001 به نام «سال گفت‌وگوی تمدن‌ها» با استقبال مجمع عمومی سازمان ملل مواجه شد. این ایده درخشان اما فرجام ناخوشی داشت؛ در شرایطی که آن تحول تاریخی خود به سختی در تنگنا به سر می‌برد، آخرین نشانه‌های این ابتکار جهانی کشورمان هم زدوده شدند. در سال86، رئیس‌جمهوری که بیشتر به تقابل علاقه داشت تا گفت‌وگو، دستور تعطیل کردن مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها را صادر کرد و 3 سال بعد، در روزهایی که گفت‌وگو حتی در داخل کشور هم چندان خریدار نداشت، روز گفت‌وگوی تمدن‌ها هم به‌خاطر «منقضی شدن زمان» آن و «نداشتن متولی خاص» از تقویم حذف شد.
 

***

خانه‌هایی برای اقشار کم‌درآمد

طرح مسکن اجتماعی و استفاده از بافت‌های فرسوده برای ساخت خانه برای دهک‌های پایین درآمدی 24سال است که آغاز شده

خانه‌هایی برای اقشار کم‌درآمد

 

آوین آزادی 

مسکن کم‌کم به دغدغه‌ای جدی برای دهک‌های پایین درآمدی تبدیل شده بود. در سال‌های پایانی دهه70 یکی از سوژه‌های اصلی رسانه‌ها که حالا دیگر جای خود را در جامعه پیدا کرده بود، تامین مسکن کم‌درآمدها بود. همین نیاز غیرقابل انکار در جامعه مسئولان وقت را بر آن داشته بود تا برای تامین مسکن اقشار کم‌درآمد دست به‌کار شده و طرح‌های مختلفی ارائه دهند.
بافت قدیم شهرها قرار بود محل ساخت خانه‌های نو شود؛ از همان وعده‌های تکراری و شیرینی است که هرگز محقق نشد. علی عبدالعلی‌زاده وزیر مسکن و شهرسازی وقت در سال77 به رسانه‌ها گفته بود: عملیات ساخت 57هزار خانه استیجاری با سرمایه‌گذاری هزار و 710میلیارد ریال در مناطق مختلف کشور آغاز می‌شود.

اولین زمزمه ساخت شهرهای جدید اما مربوط به همان سال‌هاست. شهرهای جدیدی که امروز با همه کاستی‌ها و کمبودها تبدیل به حیاط‌خلوت پایتخت شده‌اند. روزنامه اطلاعات مورخ اردیبهشت 77 نوشته است برای تامین مسکن ارزان، 17شهر تازه در 17منطقه کشور طراحی شدند. شهرهای جدیدی که عموما در حاشیه‌های شهرهای بزرگ یا به فاصله کمی از آنها جانمایی شده بودند. قرار بود که این‌ خانه‌ها با مساحت 53متر به اقشار کم‌درآمد و آسیب‌پذیر جامعه تحویل داده شود. وعده‌ای که پیگیری‌ها نشان می‌دهد به تمامی محقق نشد.

آغاز ساخت شهرهای جدید 

با هدف رفع مشکلات شهرنشینی، در اوایل سال 77 طرح ساخت مسکن در شهرهای جدید مطرح شد. توسعه مسکن در چارچوب ساخت شهرهای تازه در دستور کار قرار گرفت و پایش و ساماندهی خانه‌ها کلید خورد و بنا شد در یک برنامه 25ساله 6‌میلیون‌نفر از اقشار کم‌درآمد جامعه دارای خانه شوند.

طرح 24ساله‌ ناکام مسکن اجتماعی

«دسته‌ای از مردم ایران هستند که حتی پس‌انداز اولیه را ندارند و دولت موظف است برای این اقشار کم‌درآمد مسکن فراهم کند.»؛ اینها بخشی از سخنان چاپ‌شده عباس آخوندی، وزیر مسکن و شهرسازی وقت در روزنامه مورخ اردیبهشت سال73 است. بعدها و در سال77 این ایده به شکلی جدی‌تر مطرح شد و تا حدی در قالب شهرهای جدید پیش رفت.

او گفته بود: هزینه ساخت 15تا 20درصد این خانه‌ها را دولت تقبل خواهد کرد و مابقی آن هم در یک مشارکت مدنی با بانک‌های مختلف تامین خواهد شد.

مشابه این حرف‌ها سال‌ها بعد هم زده شد. وزیر مسکن دولت یازدهم با شعار ساخت مسکن اجتماعی سکان وزارتخانه را دست گرفت. او با تأکید بر اینکه باید از بافت فرسوده نهایت بهره‌برداری را انجام دهیم ادعا می‌کرد که تیم ارزیابی دولت برای ساخت محوطه‌های مناسب اعزام شده و به‌زودی کلنگ ساخت خانه‌ها زده می‌شود. خانه‌هایی که مخصوص اقشار کم‌درآمد جامعه و با حمایت دولت ساخته خواهد شد. وعده‌ای که باز هم محقق نشد و روز بهره‌برداری از این خانه‌ها هرگز نرسید.

مسکن اجتماعی یکی ازآرزوهای عباس آخوندی بود که هرگز به مرحله اجرا نرسید و این طرح بعد از 24سال هیچ خروجی‌ای نداشت.
 

***

بمیرم تا تو چشم‌ تر نبینی

بمیرم تا تو چشم‌ تر نبینی

سحر سخایی 



نمی‌دانم شادی و غم جان دارند؟ هوش یا درک دارند که هروقت یکی‌شان بود آن یکی غایب شود و سال‌ها را بین هم تقسیم کنند؟ ۱۳۷۷ سهم کدام‌شان است؟ نیمی از آنِ شادی دوست‌داران اصلاحات و نیمی از آنِ چشم‌هایی که منتظر ماندند و آشنایشان هرگز به خانه برنگشت، یا از آنِ دختری که در یک شبِِ اول آذر یتیم شد.

کیهان کلهر، امروز احتمالا مهم‌ترین نماینده موسیقی کلاسیک ایرانی در دنیاست. او بیش و پیش از هرکدام از همکارانش توانست آرام‌آرام مسیر جهانی شدنی که خود می‌خواست را هموار کند و با کاستن از برخی ویژگی‌های هنر کلاسیک - نه آنچنان که به تمامی تبدیل به چیزِ دیگری شود- توانست راه خود را برای گفت‌وگوی جهانی با کمانچه‌اش پیدا کند. اما آن کیهان کلهری که من دوست می‌دارم در یک آلبوم به تمامی ایستاده است؛ با آن موهای از وسط چاق خورده خاکستری، لاغری عجیب و آن حال یگانه وقتی ساز می‌زند. آلبوم شب... سکوت، کویر آغازگر فضایی تازه در موسیقی ایرانی و کارنامه محمدرضا شجریان بود و بیشتر نوید یک فرزندِ تیزهوش زمانه‌ را می‌داد. آلبوم، ترکیبی از موسیقی‌های مردمی خراسان و موسیقی دستگاهی بود و صدای شجریانِ خراسانی و کلهرِ آمده از کرمانشاه. اما رمز آن غمِ شیدا در این آلبوم چه بود؟‌می‌خواهم بنویسم صداقتش. غم‌های صادقانه هم به دل می‌نشینند و هم به جای التماس برای دیده یا شنیده شدن می‌ایستند و نگاه تو را می‌ربایند. مجبوری به دردهای واقعی دل‌بسپاری و چه چیزی واقعی‌تر از کیهان کلهر که بازمانده خانواده‌ای بود که در جنگ زیر بمباران ماند و او را به تاریخ موسیقی سپرد که بماند و بدرخشد. کلهر دردهایش را نواخت و این دردها به تنِ دردمند آذر ۱۳۷۷ پیوست و آن «عاشقای بی‌مزار» و «عاشقای این دیار» در صدای شجریان و البته نه‌تنها در صدای شجریان، پیروز شدند و خود را به ثبت رساندند.

بعضی آدم‌ها در تاریخ به یک اثر شناخته می‌شوند. روزگار در لحظه‌ای روی پاشنه‌شان می‌چرخد و یک اثر نماینده یک دوره می‌شود. حسن همایونفال با آن موهای خیلی متراکم و فلفل‌نمکی و کت و شلوار خاکستری با ترانه‌اش ماندگار شد. نام ترانه کوچه‌ها بود. کلیپ این ترانه بارها از تلویزیون پخش شد و در آن تصاویر همین مرد مهربان دست پسرش را گرفته بود و باهم از کوچه‌ها می‌گذشتند و او می‌خواند: ‌ای نسیم سحری صبر کن/ ما را با خود ببر از کوچه‌ها... .

۷۷ سال عجیبی بود. غم در غیاب شادی یک جور است و در حضور کمرنگش یکجور. انگار با حضور امید تلخی ناامیدی تحمل‌ناپذیرتر می‌شود. تضاد امید و ناامیدی آن سال حتی به ما هم رسیده بود؛ به بچه‌های 12‌ساله‌ای که از چیزی سردر نمی‌آوردند اما با یک شهود بچگانه می‌فهمیدند خبری هست. محمدرضا لطفی در آن سال آلبوم رمز عشق را منتشر کرد و در بخشی از آن با همان صدای خراباتی‌اش ابیاتی از حافظ خواند: دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند؟ پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند/ گویند رمز عشق مخوانید و مشنوید/ مشکل حکایتی‌ست که تقریر می‌کنند. چقدر جای لطفی امروز خالی‌ است.‌برگردم به شب ... سکوت، کویر. چه شعرهایی داشت آن آلبوم. بخوانیم تکه‌ای از آن را و یاد صدای سازِ درخشان حاج قربان سلیمانی بیفتیم با دوتار و صدای یگانه شجریان و هنرِ کیهان کلهر و البته شعر باباطاهر و عطار:

تو که نازنده بالا دل‌ربایی
تو که بی‌سرمه چشمون سرمه‌سایی
تو که مُشکین دو گیسو در قفایی
به مو گویی که سرگردون چرایی

                               * 
بمیرُم تا تو چشم‌ تر نبینی
شرار آهِ پر آذر نبینی
چنان از آتش عشقت بسوزُم
که از مو رنگ خاکستر نبینی
                               *
شدُم مح‍نت‌کش کوی مُ‍حِ‍ب‍ت 
ز دس‍ت دل که یارب غرق خون بی
                               *‌
ز عش‍قِت سوخ‍تُم ‌ای جان کجایی 
بمان‍دُم بی‌سر و سامان ک‍جایی
نه جانی و نه غیر از جان چه چی‍زی 
نه در جان نه برون از جان کجایی



جنجال در لیون
عبدالرضا نعمت‌اللهی 




جام جهانی 98 فرانسه، اولین حضور ایران در رقابت‌های جام جهانی فوتبال بعد از انقلاب بود. ایران و آمریکا هم‌گروه شدند و روابط سیاسی میان دو کشور، بازی را به چیزی فراتر از فوتبال تبدیل کرد. دیدار، در ورزشگاه 40 هزار نفری ژرلان شهر لیون برگزار شد. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که نزدیک به 7 هزار صندلی ورزشگاه را خریده بود، با لباس‌ها و پرچم‌ها و پلاکاردهایی که پیام‌هایی سیاسی داشت سکوها را پر کرد. طبق توافقی که میان سفارت ایران و تلویزیون فرانسه رخ داد قرار شد نمای بسته‌ای از تماشاگران پخش نشود. آمریکا با شکست در برابر ایران از جام جهانی حذف شد و فرصت طلبی آنها بازتاب رسانه‌ای گسترده‌ای پیدا نکرد.  تصویر، عکس‌هایی از رهبران سازمان مجاهدین خلق را در دست هواداران این سازمان نشان می‌دهد.

***

سقفی برای نام هنر

علی بختیاری 



باغ «فیشر‌آباد» در این سال به مالکیت شهرداری تهران درآمد تا در آن فضای فرهنگی‌ای که «خانه هنرمندان ایران» نام گرفت تاسیس شود. این باغ در دوره قاجار متعلق به «کامران میرزا» و در زمان جنگ‌جهانی‌دوم به‌عنوان انبار مهمات در اختیار متفقین بود.

 پس از این نیز ساختمان کارکرد نظامی داشت تا در این سال تصمیم بر تعویض کاربری این فضا گرفته شد. بازسازی فضا توسط شرکت معماری گزینه و به مسئولیت ایرج شافعی انجام شد و این مرکز در بهمن‌ماه 1378توسط رئیس‌جمهور وقت، سیدمحمد خاتمی افتتاح شد.



و همیشه سبز
مسعود میر



«به‌نظر من یه خونه هر جایی می‌تونه باشه، می‌تونه بالای یه ساختمون بلند باشه، می‌تونه تو یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچه‌ست باشه. می‌تونه بزرگ یا می‌تونه کوچیک باشه، می‌تونه برای هر کس مفهومی داشته ‌باشه یا هر رنگی داشته‌ باشه. می‌تونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه. می‌تونه رنگ قرمز یا به رنگ... ولی من یعنی بهتر بگم ما معتقدیم خونه هر چی که باشه باید سبز باشه. بله سبز و همیشه سبز...»

و این گفتار متن سرآغاز سریالی بود که می‌خواست ما را بدل کند به شهروندانی مهربان، مدرن و البته دلبسته سنت‌ها. خانه سبز حکایت صباحی‌ها بود و زندگی خانوادگی پدرسالارانه به سیاق تهران نیمه دهه 70. روزهای رونق سعادت‌آباد و احترام ممتاز وکلا در میان مشاغل، روزگار تلاش برای گم‌‌نشدن زنجیرهای عاطفه میان اهالی خانه و البته دمیدن نفس عشق به کالبد بی‌رمق روزگار جدید. تصور خانه سبز بدون رضا صباحی هم که اصلا ممکن نیست که هنوز هم خیلی‌ها خانه سبز را با همان سین‌های جانانه عمو خسرو به‌خاطر دارند. شکیبایی نقطه قوت بی‌چون و چرای سریالی بود که از شبکه2 پخش می‌شد و ملاحت و سادگی‌اش ایرانی‌ها را با خود همراه کرده ‌بود.

 او یک پسر دلسوز برای پدر و مادرش، یک شوهر عاشق برای همسرش، یک پدر رفیق برای تک‌فرزندش و خلاصه یک یاور همیشگی برای اهالی خانه سبز بود. رضا البته بیش از همه اینها یک مرد بود، یک مرد زعفرانی که اشک‌هایش را فقط تنهایی‌اش دیده بود. خانه صباحی‌ها سبز بود و سبزی این خانه انگار به دیوار خانه‌های ما هم سر زده‌بود، آن سال‌ها خانه‌هایمان سبز می‌شد وقتی هنوز سبزشدن مد نشده ‌بود.


 

***

قیچی بر روبان مترو

قطار تهران- کرج به راه افتاد

قیچی بر روبان مترو

مریم سمائی

ترافیک تهران مثل کلافی درهم پیچیده است. از هر طرف که بازش کنی از سوی دیگر به بن‌بست می‌رسی. آلودگی هوا هم به‌دنبال این ترافیک لاعلاج، نفس شهروندان تهرانی را به شماره انداخته و زندگی در این کلانشهر را سخت و دشوار کرده است.

کارشناسان سال‌هاست که به‌دنبال راه‌حلی برای کاهش بار ترافیک و آلودگی هوا هستند. اغلب آنها راهی بهتر، سریع‌تر و ارزان‌تر از استفاده از مترو برای کم‌کردن بار ترافیک سراغ ندارند و به‌طور جد از مزایای قطار زیرزمینی حمایت می‌کنند.

جالب است بدانید که طرح ساخت متروی تهران با هدف کاهش بار ترافیک و جلوگیری از آلوده‌شدن هوا، از دهه50 روی میز مدیران قرار گرفت و با انعقاد قرادادی با فرانسوی‌ها در سال54 شرکت مترو تاسیس شد. طبق برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته، کلنگ ساخت خطوط مترو درست یک سال پیش از پیروزی انقلاب بر زمین زده شد اما بعد از حوادث انقلاب این طرح با خروج نمایندگان شرکت‌های سازنده از کشور متوقف ماند تا سال 63 که آقای هاشمی رفسنجانی در مقابل مخالفت‌هایی که برای ساخت مترو وجود داشت آن خطبه تاریخی را در نمازجمعه خواند و گفت که «علاوه‌ بر تهران، دیگر کلانشهرهای ما هم قطار شهری می‌خواهند؛ مشهد، شیراز، اصفهان؛ شما هم به فکر مترو باشید». پس از این حمایت بود که هیأت وزیران در فروردین سال 64 اجرای طرح متروی تهران را تصویب و فعالیت‌ ساخت مترو دوباره در تهران ازسر گرفته شد.

برنامه اول مترو شامل ساخت خط یک از شمال به جنوب تهران، خط دو از شرق به غرب و مسیر برون‌شهری خط 5بین تهران و کرج با 52 ایستگاه بود که از سال 66به‌طور رسمی عملیات ساخت آن آغاز شد. در سال74 با توجه به اتمام بخش‌هایی از کار ساخت، قراردادی برای تأمین تجهیزات قطار شهری به امضا رسید و سرانجام در روز شانزدهم اسفند سال77 نخستین خط متروی تهران یعنی خط ۵ که تهران را به کرج می‌رساند به بهره‌برداری رسید. یک سال بعد در سال 78 بخش غربی خط 2، از ایستگاه صادقیه تا میدان امام‌خمینی (ره) افتتاح شد و از آن زمان تا امروز هر سال بخشی از متروی تهران تکمیل شده و به بهره‌برداری رسیده است. هم‌اکنون متروی تهران و حومه 115 ایستگاه فعال دارد و طی این دوره بیست‌ساله که از فعالیتش می‌گذرد حدود 8میلیارد سفر با آن انجام شده است.

طبق آمار منتشرشده توسط معاونت حمل‌ونقل و ترافیک شهرداری تهران، به ازای هر سفر با مترو 65/0 لیتر صرفه‌جویی در مصرف بنزین انجام می‌شود که با احتساب تحقق 8میلیارد جابه‌جایی توسط مترو تهران تاکنون بیش از یک میلیارد دلار صرفه‌جویی در مصرف بنزین داشته‌ایم.
 

***

سربازی فروشی شد

خدمت سربازی در سال77 با قیمت یک میلیون و 1۰۰ هزار تا 2میلیون و ۱۰۰هزار تومان فروخته شد

سربازی فروشی شد



خدیجه نوروزی

جزئیات قانون خرید سربازی برای متولدین سال‌های 48 تا 57 برای نخستین‌بار در آبان سال77 اعلام شد که براساس آن مشمولان امکان خرید خدمت پیدا می‌کردند. این طرح در آذر همین سال برای مقطعی سه‌ساله به سربازان این فرصت را می‌داد تا با پرداخت مبالغی از خدمت سربازی معاف شوند. مبلغ خرید سربازی در این دوره بین یک‌میلیون و 1۰۰هزار تا 2میلیون و ۱۰۰هزار تومان درنظر گرفته شد و ۳۵۰هزار نفر سربازی‌شان را خریدند. مشمولان متاهل و بستگان درجه یک خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان با 50درصد تخفیف روبه‌رو بودند. در آن زمان هنوز قانون کسری خدمات فرزندان رزمندگان به‌ اجرا در نیامده بود؛ البته طرح اولیه خرید خدمت سربازی در سال1370 از سوی شورای‌عالی امنیت ملی جهت مشمولان غایب داخل و خارج از کشور به تصویب رسید که مشمول متولدین سال47 می‌شد. مطابق آن مشمولان خارج از کشور با پرداخت معادل ریالی 16300دلار بر مبنای 175تومان، شامل طرح خرید خدمت سربازی و بخشودگی غیبت می‌شدند و این مبالغ برای مشمولان داخل کشور به‌مراتب کمتر بود. از همین‌رو سال‌های 70تا 76 حدود 70هزار نفر از این طرح خرید خدمت استفاده کردند. مرور سابقه 25سال اول انقلاب بیانگر این است که ما هیچ مشمولی را نداریم که در بدترین موقعیت شانس قرار گرفته باشد و در سن بیش از 32سالگی معاف نشده باشد یا امکان خرید خدمت را نداشته باشد. در سال 58 همه افراد عادی 20سال به بالا معاف شدند، در سال 70 همه افراد عادی 23سال به بالا امکان خرید خدمت پیدا کردند، در سال 77 همه افراد بالای 20سال امکان خرید خدمت پیدا کردند و در سال 82 نیز همه افراد عادی 28سال به بالا معاف شدند.


البته این روال از یک جایی به بعد متوقف شد و خرید خدمت سربازی به‌تدریج اعتراض‌ها و نارضایتی‌هایی را به‌وجود آورد. چه اینکه بسیاری این طرح را به نفع ثروتمندان و به ضرر افراد کم‌درآمد و فقیر جامعه می‌دانستند که به واسطه نداری امکان خرید خدمت سربازی برای فرزندانشان را نداشتند. به هر تقدیر خرید خدمت در دهه 80 انجام نشد و امری نادرست انگاشته شد. البته یکی از دلایل دیگر هم این بود که مجلس سال‌های 76و 77 و 78 در دست اصلاح‌طلب‌ها نبود. در نخستین سال که اصلاح‌طلب‌ها آمدند در سال79 بودجه80 را تصویب کردند و فروش سربازی را کمافی‌السابق گذاشتند؛ با یک تبصره احترام به نیروهای مسلح که درصورت مازاد سرباز. نیروهای مسلح هم بدون تعارف گفتند مازاد نداریم، آن هم 3‌ماه بعد از گذشت سال80. و این ترتیب از این سال شرایط روزبه‌روز برای اجرای این طرح سخت‌تر شد.
 

***

تهران در انقلاب



عین. عزیز‌منش




سال77 برای آنهایی که آثار اسماعیل فصیح را دنبال می‌کردند سال هیجان‌انگیزی بود. از فصیح در این سال 3رمان منتشر شد؛ لاله برافروخت، تراژدی- کمدی پارس و بازگشت به درخونگاه. از این سه اثر، لاله برافروخت در کارنامه آثار فصیح، اثری متفاوت و در میان رمان‌هایی که به حوادث انقلاب سال57 پرداخته‌اند، اثری دیده‌نشده محسوب می‌شود. لاله برافروخت در همان سال‌های اواخر دهه50 نوشته شده که انتشارش، 2دهه بعد از نگارش، خبر از حساسسیت‌های نویسنده می‌دهد؛ حساسیت‌هایی که نویسنده‌ای غیرسیاسی اما حرفه‌ای مانند فصیح همیشه درباره کار خود درنظر می‌گرفت.

 داستان لاله برافروخت درسال‌های دهه 50 می‌گذرد. عبدالرضا نبوی، از مبارزان دوران رضا شاه، تخم کینه خاندان پهلوی را در دل همه فرزندان خود کاشته است. محمد و علی، از فرزندان او، در این راه جان خود را از دست داده‌اند. مصطفی در بند اسارت ساواک است و رضا به فلسطین گریخته و مریم، تنها دختر خانواده به زندان افتاده است. قهرمان رمان، ناصر نبوی، کوچک‌ترین عضو این خانواده است. او که دچار رماتیسم قلبی است با میترا صدر‌،دختر یکی از اقوام که گذشته مبهمی دارد، در مراسم سوگواری برادرش آشنا می‌شود. در حالی که مبارزات اعضای خانواده برای هرکدام از آنها سرنوشت متفاوتی رقم می‌زند رابطه میترا و ناصر زیر سایه این مبارزات رنگ و بویی سیاسی می‌گیرد. میترا به زندان می‌افتد و ناصر برای آزادی میترا فرزند یک ساواکی را به گروگان می‌گیرد و با فشار به او باعث فرار میترا می‌شود. در این گیرودار میترا راز زندگی‌اش را می‌فهمد؛ رازی که باعث می‌شود کینه نصیری فرمانده ساواک را به دل بگیرد. اما او در درگیری‌های مسلحانه کشته می‌شود. ناصر برای انتقام میترا، در جوخه اعدام نصیری اسلحه به‌دست می‌گیرد.

لاله برافروخت یک رمانس عاشقانه است و مانند آثار موفق این گونه، 2دلداده در دل یک طوفان بزرگ اجتماعی در یک آزمون بزرگ مجبور به انتخاب‌های بزرگ می‌شوند. بافت تاریخی اثر و تلاش نویسنده برای ارائه تصویری شفاف و مؤثر از جریانات مردمی که به رویداد انقلاب اسلامی منجر شد، پس از گذشت 4دهه از نگارش و 2دهه از انتشار رمان، قابل توجه است. ساخته طرح و توطئه رمان درباره میترا و گذشته او را می‌توان بزرگ‌ترین نقطه ضعف این رمان دانست. هر قدر نویسنده برای خلق خانواده نبوی تلاش موفقی داشته برای خلق شخصیت میترا صدر و گذشته‌ای که ریشه در تمایلات چپ دارد، چندان موفق نیست. به همین دلیل وقتی 2عاشق لباس مبارزه می‌پوشند، خواننده ناصر را بیشتر و بهتر درک می‌کند تا میترا و گذشته‌اش را.

لاله برافروخت رمانی است که برهه‌ای از تاریخ تهران، روابط شهروندان تهرانی و همچنین فضای تهران در سال‌های انقلاب اسلامی را به خوبی منتقل می‌کند. لاله برافروخت در میان آثار اسماعیل فصیح بهترین نیست، اما برای آنهایی که قصد دارند چشم‌انداز کاملی از داستان‌نویسی پس از انقلاب داشته باشند، اثری با اهمیت تلقی می‌شود.
 

***

حاجی آمد

 

حاجی واشنگتن 2سال بعداز فوت سازنده اش و 16 سال پس از ساخت در سینماهای تهران اکران و با استقبال خوبی روانه شبکه نمایش خانگی شد. تک‌گویی حاجی در صحنه قربانی کردن گوسفند به یکی از پرارجاع ترین صحنه‌های سینمای پس از انقلاب در شبکه‌های اجتماعی  تبدیل شد.



یادگاری عوامل آژانس شیشه‌ای



این عکس، عوامل سازنده آژانس شیشه‌ای  را در پشت صحنه یکی از بحث انگیز‌ترین فیلم‌های 4 دهه بعد از انقلاب نشان می‌دهد. جنجال‌ها از زمان پایان نگارش فیلمنامه و تلاش کارگردان برای ساخت آن آغاز شد.

 روایت‌های تاریخی که می‌گویند مقامات ارشد نظام نیز پایشان به جریان ساخت این فیلم کشیده شده، نشان می‌داد که هشتمین ساخته ابراهیم حاتمی کیا سرنوشت متفاوتی خواهد داشت. در شانزدهمین جشنواره فیلم‌فجر، مهم‌ترین جوایز به فیلم رسید. رسانه‌های اصول‌گرا فیلم را به یک جانبه‌گرایی در ارائه تصویری از مردم و رزمندگان متهم ‌کردند و روزنامه‌های اصلاح طلب آن را فیلمی خشونت طلب دانستند. اما این بحث‌ها فرو نشست و فیلم به‌تدریج به اثری محبوب تبدیل شد. 

بازی بازیگران و کار فنی فیلم و دنیای روایی فیلم که اغلب آن در یک محیط بسته می‌گذرد از ویژگی‌های اصلی فیلم و هنوز چشمگیرند. بر پایه  چند نظرسنجی، آژانس شیشه‌ای عنوان بهترین فیلم ایرانی پس از انقلاب ۵۷ را به‌دست آورد.

 برعکس فیلم، دفتر تهیه‌کننده آن، وراهنر، سرنوشت دیگری پیدا کرد. پس از تولید چند فیلم بزرگ، دچار مشکلات اقتصادی شد و بعد از صحنه تولید فیلم محو شد.



مغز دیگری
سعید مروتی 


سیر تحول محمدرضا هنرمند از «مرگ دیگری» (1362) تا «مرد عوضی» (1377) سیر تحول تهیه‌کننده این فیلم‌ها (حوزه هنری) را نیز به نمایش می‌گذارد؛‌ نهادی انقلابی که از تولیدات ایدئولوژیک دهه60 به کمدی‌های جسورانه دهه70 رسید. در  این فاصله، هنرمند به همراه رفقایش (بهروز افخمی، شهریار بحرانی و سیدضیاء هاشمی) مهاب‌فیلم را تاسیس کرده بود. با این همه ساخته‌شدن فیلمی چون مرد عوضی حتی پس از گشایش بعد از دوم خرداد هم نیازمند پشتیبانی نهادی قدرتمند بود. بنابراین مردعوضی نه در مهاب‌فیلم که در حوزه هنری تولید شد تا از حاشیه امنیتی برخوردار باشد که بخش خصوصی از آن بهره‌مند نبود؛ ماجرای داریوش جم (پرویز پرستویی) مدیرعامل کارخانه تولید پودر که پس از سکته مغزی با بهره از مغز خسرو پذیرش (رضا ژیان)، (افسانه بایگان) همسر داریوش و شیرین همسر خسرو، مردعوضی را وارد حیطه‌ای تجربه نشده در سینمای ایران می‌کند. سازندگان فیلم از لغو قانون صدور پروانه نمایش به شرط حضور در جشنواره فجر، بیشترین بهره را بردند. مرد عوضی در سکوت خبری تولید شد، قید حضور در جشنواره را زد و مستقیم به اکران عمومی رسید. تا مخالفان بخواهند علیه فیلم موضع بگیرند و روی کنایه جنسی و خط داستانی مسئله‌دار فیلم مانور بدهند، تماشاگران به تماشای این کمدی خوش‌ریتم شتافتند و آن را به پرفروش‌ترین فیلم اکران سال77 تبدیل کردند. دیالوگ معروف پرویز پرستویی «دیشب تا صبح داشتم روی یه پروژه کار می‌کردم» دهان به دهان نقل شد و مردم را خنداند. مخالفان فیلم به سنت همیشه، مردعوضی را فیلمفارسی نامیدند و کمتر کسی توجه کرد که فیلم هنرمند ترکیبی از 2 کمدی پرفروش هالیوودی است. هرچند راهکاری که فیلمساز در پایان فیلم برای حل تناقض کاراکتر اصلی‌اش، مدیرعاملی که با مغز مخترعی فقیر زندگی می‌کند، می‌یابد، بی‌شباهت به برخی کمدی‌های دهه 50 نبود.

مرد عوضی آن‌قدر موفق بود که سازنده‌اش به ادامه این مسیر ترغیب شود و «مومیایی3» (1379) و «عزیزم من کوک نیستم» (1380) را بسازد. گرچه مومیایی3 زیادی ژورنالیستی و عزیزم من کوک نیستم بیش از حد سیاه از کار درآمد تا موفقیت مرد عوضی (که همچنان بهترین فیلم هنرمند است) تکرار نشود. 

 

***

آغاز سفر در سرزمین چت‌روم

20سال پیش برای نخستین‌بار یاهومسنجر آدم‌ها را وارد دنیای هیجان‌انگیز گفت‌وگوی آنلاین کرد

آغاز سفر در سرزمین چت‌روم

شبنم سیدمجیدی

درست 20 سال پیش و در سال1377 بود که سفر زیبای خیلی از ما با یاهومسنجر در دنیای مجازی شروع شد. آنها که خاطراتشان برمی‌گردد به گوگل‌تاک و واتس‌اپ و وایبر و... احتمالا تا به حال دستشان هم به یاهومسنجر نخورده است و شاید اصلا از نقش پررنگ این پیام‌رسان در زندگی نوجوانان و جوانان آن زمان بی‌خبر باشند. اما بعضی‌ها از همان‌هایی هستند که با پیشرفت اندک‌اندک اینترنت و رسانه‌های مجازی، بزرگ شدند و بی‌شک یاهومسنجر در قلبشان جایگاه ویژه‌ای دارد.

ماجرای این افراد با یاهومسنجر  به دوران کارت اینترنت برمی‌گردد؛ دوران کامپیوترهایی که صدای غرش فن‌های‌شان تا دورها می‌رفت. دوران اینترنت دایال‌آپ و صدای عجیب وصل شدن به اینترنت که البته خوشایندترین صدای دنیا بود. دوران انتظار و بازهم انتظار...؛ ساعت‌ها اشغال‌شدن تلفن، غرولندهای پدر و مادر و... . اما همه‌اش می‌ارزید به ساعتی کانکت شدن و ورود به دنیای بی‌انتهای چت و گفت‌وگوی آنلاین. اولش آن اسمایلی با دهن باز خنده‌وار چندباری بالا و پایین می‌پرید تا یاهو وصل شود و چه لحظه باشکوهی بود اگر آفلاین مسیج داشتی. قطعا یاهومسنجر برای خیلی‌ها یادآور روزهای مدرسه است؛ وقتی بعد از ساعت‌ها به خانه برمی‌گشتند و در نخستین فرصت یاهو را باز می‌کردند و با همان‌ها که چند ساعت قبل در مدرسه کنارشان بودند، مکالمات را از سر می‌گرفتند. 

قسمت هیجان‌انگیزتر داستان، چت‌روم‌ها یا اتاق‌های گفت‌وگو بود؛ جایی که می‌شد با افراد رندوم و غریبه همکلام شد. آدم‌ها در این چت‌روم‌ها دوست‌های جدید پیدا می‌کردند. آدرس ایمیل و اگر طرف مقابل موفق به جلب اعتمادشان می‌شد، حتی شماره تلفن رد و بدل می‌کردند و باور کنید واقعا دنیای جالبی بود. خیلی‌ها با نام‌های تقلبی خود را معرفی می‌کردند و نخستین سؤال همیشه این بود: اصل یا همان ASL؛ حروف اول کلمات سن، جنسیت و شهر محل زندگی در زبان انگلیسی. چگونگی پاسخ به این سؤال بود که باعث می‌شد مکالمه ادامه پیدا کند یا نه و این اصطلاح خیلی زود به مشهورترین عبارت میان نسل اینترنتی آن سال‌ها تبدیل شد.

نسل تلگرامی امروز شاید نداند ولی یاهومسنجر بود که برای نخستین‌بار آن ایموجی‌ها و اسمایلی‌های زردرنگ را به شهرت رساند. شاید تلگرام و واتس‌اپ امروز خیلی بیشتر از یاهومسنجر کاربردی باشند و کار با آنها ساده‌تر و سریع‌تر؛ اما به‌طور قطع می‌توان گفت چیزهایی در مورد یاهومسنجر وجود داشت که فقط آنها که از آن استفاده کردند می‌توانند درک کنند؛ به هر حال یکی از نخستین پلتفرم‌های پیام‌رسان سریع محسوب می‌شد.

اما اگر با خودمان صادق باشیم ما خیلی زود از یاهو دل کندیم؛ خیلی‌خیلی قبل‌تر از آنکه یاهو از ما دل ببرد. هیچ‌کس هم مقصر نیست. این طبیعت دنیای تکنولوژی است که همه‌‌چیز، حتی آن چیزهای دل‌انگیز، خیلی زود و با سرعت باد منسوخ می‌شوند و آدم‌ها به مکان‌های جدیدتر کوچ می‌کنند. البته یاهو 20 سال در این دنیای وحشی و شلوغ تکنولوژی زنده ماند و دست آخر تابستان همین امسال بود که تسلیم شد و ما را با خاطراتمان برای همیشه تنها گذاشت.

***

گزارش یک کارنامه ناتمام...

گزارش یک کارنامه ناتمام...


احمد بورقانی، نخستین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات را بسیاری از روزنامه نگاران ایران به‌خصوص کسانی که در دوران اصلاحات قلم می‌زدند یکی از بنیانگذاران «دوران طلایی» مطبوعات در سال‌های بعد از انقلاب می‌دانند. مرد مهربان، صمیمی، دلسوز و همراه با خانواده رسانه که خیلی زود (13بهمن 1386در 46سالگی) از بین اهل قلم رفت. احمدآقا با انتخاب سیدمحمد خاتمی به‌عنوان رئیس‌جمهور، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد شد و در بهمن 1377در اعتراض به فشار نهادهای انتظامی، امنیتی و قضایی بر مطبوعات و توقیف روزنامه‌هایی همچون جامعه، استعفا داد. 

15بهمن سال 1377جمع کثیری از روزنامه‌نگاران در محل تعاونی مطبوعات جمع شدند تا از تلاش‌های او تجلیل کنند. مراسمی که احمدآقا در آن از حال و روز مطبوعات گفت و با گذشت حدود 20سال همچنان اهمیت ویژه دارد و انگار حرف روز شرایط رسانه‌هاست. روزنامه همشهری در گزارش خود از این مراسم و سخنرانی نوشت: احمد بورقانی در سخنانی متواضعانه که می‌توان بر آن عنوان «یک کارنامه ناتمام» گذاشت گفت: از این‌همه مهرورزی و محبت و نوازشی که مطبوعات کشور درمورد من کرده‌اند در حیرتم، نه اینکه مطبوعات راه و رسم جوانمردی را نمی‌دانند که خوب می‌دانند و در مراتب مختلف آن‌را به‌اثبات رسانده‌اند، در حیرتم از اینکه چرا من نالایق مورد این‌همه محبت واقع شده‌ام؛ چراکه بنده نتوانسته‌ام کاری اساسی در حوزه مطبوعات انجام دهم و آن چیزهایی که قول داده‌ام نتوانسته‌ام محقق کنم. آرزو داشتم که مرکز بین‌المللی مطبوعات ایران را راه‌اندازی کنیم. ذوق و شوق زیادی در این رابطه داشتیم. آقای مسجدجامعی، قائم‌مقام وزیر با علاقه بسیار مرا از این ساختمان به آن ساختمان می‌برد. قول می‌داد و قول می‌گرفت اما نشد که نشد که اگر این «خانه» شکل گرفته بود بخش عمده‌ای از مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه ما امروز به این صورت نبود.

خواستیم نظام توزیع را سامان دهیم، برخی مدیران مسئول همکاری کردند و طرحی را آماده ساختند، مقدمات کار فراهم شد، با شهرداری توافق به‌عمل آمد اما مسائل شهرداری باعث شد طرح روی کاغذ باقی ‌بماند. برای ثبت تاریخ مطبوعات ایران طراحی‌هایی به ‌اجرا درآمد. کار شروع شد با این هدف که همه اوراق مطبوعات ایران از ابتدا تا امروز روی دیسک‌های نوری ضبط شود. این کار شروع شده و امیدواریم در آینده ثمر دهد اما به ما وصال نداد.

در باب آموزش همه کمک کردند تا دوره مدیریت مطبوعاتی که معضل مهم مطبوعات کشور است شکل بگیرد و کارگاه آموزشی آن به‌طور آزمایشی برگزار شد اما به‌ثمر نرسید.

مطالعه مقدماتی طرح جامع مطبوعات انجام شد و قرار بود که از سال دیگر کار جدی آغاز شود اما...

تقویت منابع خبری را قول دادیم و توانستیم به‌طور آزمایشی شبکه اینترنت را برای روزنامه‌های کثیرالانتشار راه‌اندازی کنیم و در حال تدوین مقررات استفاده از آن بودیم که این پیشامد رخ داد و باز هم نشد.

15ساعت نوار آموزشی ویدئویی روزنامه‌نگاری از یک مؤسسه معتبر بین‌المللی خریداری و ترجمه شد. در حال تکثیر بودیم که...

درصدد کمک به شکل‌گیری بنگاه‌های مطبوعاتی بودیم و قرار بود سال آینده بخشی از یارانه مطبوعات به این مهم اختصاص یابد که نشد.

می‌خواستیم درخواست‌های متقاضیان نشریات را مطابق با قانون مطبوعات سه‌ماهه رسیدگی کنیم که در 10ماه اول سرعت خوبی داشت اما در 4ماه اخیر این حرکت کند شد و به‌قول ظریفی در این 2ماه عملکرد هیأت نظارت منفی یک بود چراکه 2نشریه را لغو امتیاز کرد و به یک نشریه مجوز داد...

مایل نبودیم که هیأت نظارت حکم قتل مطبوعات را صادر کند. من به‌عنوان یک شهروند، یک خبرنگار و یک مطبوعاتی و نیز کسی که مدتی مسئول معاونت مطبوعاتی بوده همواره نگران مرگ مطبوعات بوده‌ام و هرگز نمی‌توانستم به مرگ مطبوعات به‌دست خودمان رضایت دهم.

من با بسته‌شدن هر نشریه‌ای متعلق به هر جناحی که باشد مخالفم مگر به حکم دقیق و بعد از اثبات دقیق جرم آن هم با تفسیر مضیق به‌ نفع متهم در دادگاه صالحه علنی و با حضور هیأت منصفه.

با وجود این من همچنان امیدوارم. امیدوارم به حرکت و شور و شوق ایجادشده. امیدوار به شور جوانان، بعد از دوم خرداد و افزایش تیراژ مطبوعات که مشخص شد اگر به مردم راست گفته شود مخاطب مطبوعات خواهند بود و این‌همه به ما امید می‌دهد. اما عذرخواهی می‌کنم از همه اهل مطبوعات، از خبرنگاران، مدیران، ارباب جراید، دست‌اندرکاران اجرایی و تمامی اعضای این خانواده به‌خاطر آنکه نتوانستیم آنگونه که شایسته ایشان است خدمت کنیم و تشکر ویژه از همکاران مطبوعاتی که مخالف دیدگاه‌های من هستند که مددکار بزرگی برای من و همکاران در این دوره بودند و مانع خودرأیی و استبداد ما شدند به‌ویژه در روزهای اخیر که شفاف‌تر صحبت کردند. در پایان اشاره می‌کنم به نخستین‌باری که به کمیسیون ارشاد مجلس رفتم. در آنجا این را تعریف کردم که بر سردر خانقاه ابوالحسن خرقانی نوشته شده «هرکه از این در‌آید نانش دهید و از ایمانش نپرسید چه آن بنده که در درگاه خداوند به جان ارزد حتما بر خانقاه ابوالحسن به نان ارزد».

***

روز شمار انقلاب، سال 1377

محاکمه، توقیف و قتل

 

محسن تولایی | خبرنگار

فروردین77: 15فروردین غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران به همراه برخی از شهرداران مناطق مختلف تهران به اتهام اختلاس و سوءاستفاده از اموال دولتی به‌طور موقت بازداشت می‌شود. عطاءالله مهاجرانی، سخنگوی دولت می‌گوید: «دولت تأسف و تأثر خود را نسبت به بازداشت جناب آقای کرباسچی، شهردار موفق و ممتاز تهران اعلام می‌کند.» 11روز پس از دستگیری شهردار تهران، محمد خاتمی رئیس‌جمهور در نامه‌ای خطاب به رهبر انقلاب درخواست آزادی کرباسچی را مطرح می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای نیز همان روز در نامه‌ای به شیخ محمد یزدی، رئیس قوه‌قضاییه دستور آزادی وی را می‌دهند تا پرونده طبق مقررات قضایی ادامه یابد.

  اردیبهشت77: رهبر انقلاب 22اردیبهشت در بازدیدی سرزده و غیرمترقبه به دانشگاه تهران رفته و در مسجد دانشگاه تهران می‌گویند به میان دانشجویان آمده تا پاسخگوی سؤالات آنان باشد. آیت‌الله خامنه‌ای در همین پرسش و پاسخ‌ها می‌گویند: «من آقای خاتمی را از سال1337 که با مرحوم پدرشان آشنا بودم می‌شناسم. البته بنده 5یا 6سال از آقای خاتمی بزرگ‌ترم. روابط فیمابین بنده با رئیس‌جمهور بسیار خوب بوده است.»  برخی ناآرامی‌ها در اصفهان اوضاع این شهر را آشفته جلوه می‌دهد؛ دامنه تحرکات در نجف‌آباد شدیدتر است. آیت‌الله خامنه‌ای، رهبرمعظم انقلاب 24اردیبهشت‌ماه پیامی خطاب به مردم اصفهان صادر می‌کنند و می‌گویند: «در استان اصفهان بقایای منافقین و باند تبهکار مهدی هاشمی معدوم به فعالیت‌های اسرائیل‌پسند روی آورده‌اند و با اغفال برخی ساده‌دلان، موجب آزار و مزاحمت برای مردم عزیز و شریف نجف‌آباد که اخلاص و فداکاری آنان زبانزد همه است شده‌اند.» اتحادیه اروپا به‌دنبال یک دوره مذاکرات فشرده با دولت آمریکا که تونی بلر نخست‌وزیر انگلیس، بیل کلینتون رئیس‌جمهور آمریکا و کمیسر تجارت خارجی اتحادیه اروپا در آن حضور دارند موفق می‌شود ایالات متحده را به لغو قانون فرامرزی مجازات شرکت‌های سرمایه‌گذار در ایران، کوبا و لیبی وادار کند. این دیدار در لندن برگزار می‌شود. براساس توافق اتحادیه اروپا با دولت آمریکا تحریم داماتو علیه ایران لغو می‌شود.

  خرداد77: نخستین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران برگزار می‌شود. سیدمحمد خاتمی در جمع حامیانش سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «آزادی با هرج‌و‌مرج فرق دارد. آزادی غیر از ولنگاری اخلاقی و معنوی است. تلقی ما از آزادی، رعایت موازین اخلاقی و معنوی است.» برخی شعار می‌دهند «صداوسیما و نیروی انتظامی اصلاح باید گردند»؛ شعارهایی هم خواهان استعفای یزدی، رئیس قوه‌قضاییه است. حدود یکصد‌نفر هنگام بازگشت از دانشگاه ضرب‌وشتم و تعدادی نیز دستگیر می‌شوند. نخستین جلسه دادگاه غلامحسین کرباسچی شهردار تهران به اتهام تصرفات و صدور مجوزهای غیرقانونی به ریاست حجت‌الاسلام غلامحسین محسنی‌اژه‌ای برگزار می‌شود. عمر کابینه اصلاحات یک سال نشده، یکی از وزرایش را با استیضاح مجلس اصولگرا از دست می‌دهد. این جدی‌ترین و شفاف‌ترین پالس مخالفان راست‌گرای خاتمی به توسعه سیاسی دولت اصلاحات است. مرضیه وحیددستجردی و محمدرضا باهنر ازجمله استیضاح‌کنندگان هستند. باهنر می‌گوید: «روشی که آقای نوری به‌عنوان راه توسعه و مشارکت سیاسی برگزیده است مورد ایراد مجلس است.» در وزارت کشور عبدالله نوری، گروه‌ها و قشرهای مختلف اجتماعی برای گرفتن مجوز از وزارت کشور به‌منظور برگزاری تجمع مشکلی ندارند. همین نیز از تحمل مجلس پنجم خارج است و به‌طور خاص اعطای مجوز در مورد تجمع پارک لاله و نهضت آزادی را از جمله عملکردهای منفی این وزارتخانه می‌دانند. نوری از وزارت می‌افتد.

  تیر77: هفتمین و آخرین جلسه دادگاه کرباسچی 20تیر برگزار می‌شود؛ در آخرین دفاعیاتش اشاره‌ای به پیروزی خاتمی در انتخابات سال گذشته دارد و می‌گوید: «ما برای انقلاب و برای گرم کردن تنور انتخابات وارد صحنه شدیم، البته شاید به‌گونه‌ای وارد این تنور شدیم که دستمان را سوزاند.» خاتمی، عبدالواحد موسوی‌لاری را به‌عنوان گزینه پیشنهادی وزارت کشور به مجلس معرفی می‌کند. او رأی اعتماد می‌گیرد.

  مرداد77: دادگاه شهردار تهران حکم نهایی خود را در نخستین روز مردادماه اعلام می‌کند. کرباسچی به اتهام «اختلاس» و «تبانی» به 3سال حبس قطعی، رد مبالغ غیرقانونی برداشت شده و 10سال انفصال از خدمات دولتی محکوم می‌شود.  علی شمخانی، وزیر دفاع می‌گوید: «ایران موشکی با برد هزار و 300کیلومتر را با موفقیت آزمایش کرد.» این موشک بعدا به شهاب3 شناخته می‌شود. روزنامه توس، به فاصله 24ساعت پس از سخنان آیت‌الله یزدی، رئیس قوه قضاییه در نمازجمعه توقیف می‌شود. این دومین روزنامه اثرگذار اصلاح‌طلبان پس از روزنامه «جامعه» است که به سردبیری ماشاءالله شمس‌الواعظین منتشر می‌شود و به محاق توقیف می‌رود. «آزادی» پرتکرارترین واژگان این روزهای رئیس‌جمهور در دیدارهای مختلف است؛ می‌گوید باید موانع پیش‌روی آن را برداریم و نشان دهیم که دین با آزادی مشروع انسان مخالف نیست. روزهای ترک‌تازی طالبان در افغانستان است و به کنسولگری ایران در مزارشریف نیز وارد می‌شوند. 9دیپلمات و خبرنگار ایرانی به شهادت می‌رسند. 

  شهریور77: خاتمی برای شرکت در اجلاس جنبش عدم‌تعهد راهی آفریقای جنوبی می‌شود. عبدالله نوری و عطا‌ءالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ در اطراف خیابان انقلاب – محل برگزاری نمازجمعه- کتک می‌خورند. این اقدام در واکنش به سیاست‌های باز فرهنگی دولت خاتمی صورت می‌گیرد. به‌دنبال اوج گرفتن درگیری‌های داخل افغانستان و شرارت‌های گروهک طالبان، سپاه در شرق کشور رزمایش می‌دهد. ابلاغیه رهبر انقلاب پشتوانه این رزمایش است. مقامات می‌گویند اجازه نمی‌دهند آمریکا و غرب از مردم افغانستان علیه منطقه استفاده کنند. ارتشی‌ها نیز در شرق کشور رزمایش می‌دهند. رهبر انقلاب نیز پیامی در ارتباط با جنایات طالبان در افغانستان منتشر می‌کند. سمتی با نام فرماندهی کل ارتش در نیروهای مسلح به‌وجود می‌آید که عالی‌ترین سمت ارتشی محسوب می‌شود. محمد خاتمی به‌منظور شرکت در پنجاهمین نشست سازمان ملل متحد به نیویورک می‌رود. او در سخنرانی 30‌ام شهریورماه خود در مجمع عمومی سازمان ملل سال2001 را به نام سال گفت‌وگوی تمدن‌ها پیشنهاد می‌دهد. این پیشنهاد با اکثریت قاطع آرا به تصویب می‌رسد.

  مهر77: آیت‌الله خامنه‌ای 8مهرماه 77 در حکمی خطاب به «تیمسار سرلشکر علی شهبازی» وی را به‌عنوان نخستین فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب می‌کند. حجت‌الاسلام ناطق نوری، رئیس مجلس برای انجام سفری 7روزه به ایتالیا و اسپانیا و دیدار و گفت‌وگو با روسای مجالس این دو کشور راهی رم می‌شود. انتخابات سومین دوره مجلس خبرگان رهبری پیش رو است و آیت‌الله جلال‌الدین طاهری، نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصفهان در نامه‌ای به فقهای شورای نگهبان می‌نویسد: «صلاحیت گروه قابل‌توجهی از یاران و زجرکشیده‌های انقلاب و کسانی که بارها مورد تأیید و توجه حضرت امام‌خمینی(ره) و مقام معظم رهبری بوده‌اند رد شده است که اگر تعبیر فاجعه مناسب نباشد، قطعا ضایعه تأسف‌آوری است.» 167نامزد تأیید‌صلاحیت می‌شوند و 214نفر نیز رد صلاحیت.

    آبان77: جمعه اول آبان انتخابات خبرگان برگزار می‌شود. آیات رفسنجانی، مشکینی، امامی‌کاشانی، یزدی، جنتی و حجج اسلام توسلی، ری‌شهری، دری نجف‌آبادی و مجید انصاری از تهران راهی مجلس خبرگان رهبری می‌شوند. حجت‌الاسلام مهدی کروبی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در نامه‌ای به آیت‌الله جنتی، دبیرکل شورای نگهبان نسبت به ردصلاحیت چهره‌هایی همچون غلامحسین جمی، امام جمعه آبادان در انتخابات خبرگان دوم یا موسوی خوئینی‌ها و مروجی بروجردی انتقاد می‌کند. آیت‌الله جنتی نیز در پاسخ می‌نویسد: «آیا شما در گذشته و آنجا که قدرتی داشتید یکجانبه عمل نکردید و نمی‌کنید؟ این همه عزل و نصب‌های وزرا، استانداران، مدیرکل‌ها، روسا، مقامات عالی و دانی که عددشان را خدا می‌داند و من نمی‌توانم مثل شما نام اشخاص را ببرم و روزنامه‌ها و دیگران می‌توانند در شرایط مساعد فهرست بلندبالای آنها را بدهند، همه با حساب‌وکتاب و از روی حق و عدالت و بدون لحاظ جریان‌های سیاسی بوده؟» روابط خارجی ایران در دوره خاتمی همچنان رو‌به‌بهبود است. وزیران امور خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپایی و کشورهای عضو شورای همکاری‌های خلیج‌فارس در نشست مشترکی در لوکزامبورگ از ارتباط بهتر با ایران استقبال می‌کنند. کمال خرازی، وزیر امور خارجه نیز به عربستان سعودی سفر می‌کند و با ملک فهد، پادشاه عربستان دیدار و گفت‌وگو می‌کند.

    آذر77: قتل‌های زنجیره‌ای چهره‌ها و نویسنده‌های دگراندیش نظام دولت خاتمی و وزارت اطلاعات او را به چالش می‌کشد. داریوش فروهر، وزیر کار دولت موقت بازرگان و رهبر حزب ملت ایران و همسرش پروانه اسکندری عصر نخستین روز آذر در منزل شخصی خود در محله فخرآباد تهران با ضربات چاقو به قتل می‌رسند. محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، از نویسندگان و مترجمان نیز به قتل می‌رسند. رئیس‌جمهور دستور پیگیری می‌دهد. خاتمی در مراسم روز دانشجو در دانشگاه شریف خطاب به رقبای سیاسی خود می‌گوید: «دوستان! مگر انقلابی و جبهه‌رفته تنها شما هستید؟ چرا به‌خود اجازه می‌دهید که سلیقه خود را عین انقلاب بدانید و آن را به دیگران تحمیل کنید؟» او هشدار می‌دهد: «با کسی شوخی ندارم. اگر کسی از چارچوب قانون بیرون برود، برخورد می‌کنم. به قانون کشاندن نیز از طریق قانون خواهد بود.»

    دی77: ثبت‌نام نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر‌و‌روستا انجام می‌شود. رئیس‌جمهور استعفای دری نجف‌آبادی از وزارت اطلاعات را می‌پذیرد. او زیر فشار شدید انتقادات قتل‌های زنجیره‌ای مجبور به استعفا شد؛«به‌رغم بی‌حرمتی‌ها، ناسپاسی‌ها و با صرف‌نظر از حقوق خود از مقام وزارت اطلاعات کناره می‌گیرم.»

    بهمن و اسفند77: محمد نیازی، دادستان نظامی تهران اعلام می‌کند 4متهم اصلی قتل فروهر، مختاری و پوینده از سری قتل‌های زنجیره‌ای دستگیر شده‌اند. حجت‌الاسلام علی یونسی با 197رأی موافق و 9رأی مخالف از مجموع 224رأی مأخوذه در مجلس، وزیر اطلاعات می‌شود. نخستین انتخابات شوراها هفتم اسفندماه در کشور برگزار می‌شود. محمد خاتمی، رئیس‌جمهور برای سفری 3روزه عازم ایتالیا می‌شود. او در این سفر با روسای جمهور و مجلس این کشور و پاپ ژان‌پل‌دوم، رهبر کاتولیک‌های جهان در واتیکان دیدار می‌کند.
 

***

سال77 اقتصاد رو به بهبود بود

محمدتقی حاجی‌موسی

باید بشود!-یکی از عبارات طلایی همه مسئولان ایرانی در تمام تاریخ این بوده که فلان کار «باید بشود» و این را طوری می‌گویند که انگار ما مسئول انجامش هستیم و خودشان نباید کاری کنند. نکته دیگر درباره این عبارت آن است که همه‌‌چیز را می‌توان اینگونه توجیه کرد که ما گفتیم باید بشود ولی خب، بقیه نکردند. یکی از این بایدها، اصلاح شبکه توزیع برق است که به گفته مسئولان وقت می‌توانسته مشکلات برق کشور را حل کند. اما در واقعیت این مشکل همچنان پابرجاست و اگر آخرین گفته‌‌های مدیران وزارت نیرو و توانیر در رابطه با مشکلات برق کشور را بخوانید حتما می‌بینید که باز هم بر لزوم اصلاح شبکه توزیع، تأکید کرده‌اند که جا دارد از آنها و پیگیری‌شان تشکر کنیم.

دریاچه زیرزمینی-دادن طرح‌های عجیب و غریب و صحبت درباره آنها یکی از موارد مورد علاقه مدیران ما بوده و هست و خواهد بود؛ طرح‌هایی مثل انتقال آب خزر به کویر مرکزی، احداث مونوریل در تهران و حتی احداث یک دریاچه در بستر رودخانه قم! بله این طرح آخر زاییده ذهن زیبای شهردار قم در سال77 بوده که خبرنگاران را دور خودش جمع و از آن رونمایی کرده و گفته در آینده‌ای نزدیک به‌ثمر خواهد نشست. اما مشاهدات عینی ما در طول 20سال گذشته نشان می‌دهد که رودخانه قم در همه این سال‌ها نقش پارکینگ را بازی کرده و بعد از سیل چند سال پیش که چند کشته و زخمی و کلی خسارت برجای گذاشت، مسئولان در اقدامی نادر دست به ساخت پارکینگ طبقاتی زیرزمینی در رودخانه زدند که اگر بعدا سیل آمد، پارکینگ طبقاتی تبدیل به آکواریوم شود و دیگر راه نجاتی هم نباشد. این احتمالا همان دریاچه‌ای است که شهردار اسبق قم گفته بود.

نان هم نخوریم؟-کیفیت نان که جزو مشکلات ازلی و ابدی ایران است در سال77 هم مورد بحث بوده و مدیرعامل سازمان غله کشور گفته چون کیفیت و قیمت نان پایین است به‌همین‌خاطر ایرانی‌ها 2برابر سرانه جهانی نان مصرف می‌کنند و این بد است و باید مدیریت شود. اما پاسخ ما به ایشان واضح است. اگر سیگار می‌کشیدیم خوب بود؟ خب، دلمان می‌خواسته نان بخوریم. اینکه غذای مورد علاقه‌مان ارزان بوده و می‌توانستیم روزی 3تا نان بربری بخوریم ایرادی داشته؟ اگر نان گران بود و مجبور بودیم در اثر گرسنگی آب نمک غرغره کنیم خوب بود؟ با نان خوردن ما هم مشکل داشتید؟ الان که نان گران شده، مشکل حل شد؟ حالا که به جای نان سنگک دو رو کنجد، نان لواش شفاف با قابلیت دیده شدن اشیا از دو طرف می‌خوریم اوضاع بهتر شده؟ والا!

اخلالگران بازار ارز را بشناسید-ورق زدن روزنامه‌های قدیمی علاوه بر اینکه اعصاب شما را داغان می‌کند باعث می‌شود بتوانید حقایقی را کشف کنید و پرده از فسادهای مختلفی بردارید. برای نمونه سال77 یک آقا یا خانم مجهول‌الهویه‌ای به روزنامه اطلاعات پیام داده که فرزند من خارج است و برای ما ارز می‌فرستد که اینجا تبدیل به زمین و خانه شود، ولی ما نمی‌توانیم این ارز را تبدیل به ریال کنیم و مشکل داریم. حالا چه کنیم؟ به‌نظر ما همین الان مسئولین قضایی بروند آرشیو روزنامه اطلاعات و شماره این مخاطب را پیدا و به‌صورت قپانی دستگیرش کنند. این مخاطب همان موقع داشته در بازار ارز اخلال می‌کرده و نسبت به ممنوعیت خرید و فروش در بازار آزاد اعتراض داشته. این یعنی دنبال کار غیرقانونی بوده و حتما یک طوری توانسته ارزهایش را بفروشد و پولشویی کند. از ما گفتن بود.

ارزشش رو داشت-شما هر کاری هم بکنید یک عده اعتراض دارند و کلا نافشان را با انتقاد بریده‌اند. آن موقع برای ورود به باغ وحش ارم 300تومان پول می‌گرفتند و بعد اگر می‌خواستید وارد شهر بازی شوید باید 50تومان دیگر می‌دادید که عده‌ای به آن اعتراض کرده بودند. این در حالی است که تماشای باغ وحش بیشتر از اینها ارزش دارد و در دهه70 شما می‌توانستید با این پول، از فاصله 2متری گربه‌های افسرده‌ای را ببینید که از توی خیابان گرفته بودند و به زور کرده بودند توی قفس؛ یا حتی شترهایی که به‌نظر ما خیلی حیوانات باشخصیتی هستند و دیدنشان از نزدیک بیشتر از اینها می‌ارزد. اصلا به‌نظر ما آن 50تومان را باید می‌کردند 500تومان تا شما بی‌خود باغ‌وحش به آن بزرگی با آن همه حیوان نادر را رها نمی‌کردید که سرتان را با آکروجت و رودخانه وحشی و «دردم نیومد!» گرم کنید. کاش این را درک می‌کردید که مسئولان به فکر شما بوده‌اند و دنبال خالی‌کردن جیبتان نبوده‌اند. کاش!

کاش زودتر می‌گفتید-بعد از دوم خرداد 76، فضای جامعه به سمت ناز و نوازش مردم رفته بود و بعضی‌ها تلاش می‌کردند با زبان نرم با مردم حرف بزنند و مجبورشان نکنند؛ برای همین وزارت نیرو از مردم دعوت کرد تا در مصرف آب صرفه جویی کنند. منتها چون دیر دعوت کرده بود، مردم طی طوماری به وزارت نیرو اعلام کردند که ما از قبل جایی دعوت بودیم و ایشالا دفعه بعد مزاحم می‌شویم و این حرف‌ها. وزارت نیرو هم ناراحت شد و از سال بعد آب را قطع کرد تا مردم بفهمند همیشه از این خبرها نیست.

یه کم اونور‌تر-شما اگر تاریخ را مطالعه کنید می‌فهمید که نخستین جراحی مغز در شهر سوخته و 5هزار سال قبل انجام شده و اصلا برای ایرانی‌جماعت، باز کردن جمجمه و عمل جراحی روی مغز مثل بازکردن مغز گردو بوده. سال77 هم خبر آمده که در سمنان، عمل جراحی در محدوده مغز انسان با موفقیت انجام شده، لکن به محدوده مورد نظر اشاره‌ای نشده و این محدوده می‌تواند تا کف پا را شامل شود که خب به ما ربطی ندارد و از پزشکان تقدیر و تشکر می‌کنیم.
 
 

***

دیدنی‌‌ترین لحظه‌های سال 77

 


نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب  * عکس: مسعود خامسی‌پور


دیدار رئیس مجلس عربستان با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی  * عکس: عطاءالله طاهر کناره


دیدار پرسپولیس و نفت  * عکس: مجتبی جانبخش


دیدار رئیس جمهور و شیخ احمد یاسین، رهبر حماس   * عکس: راهب هماوندی


حمل و نقل   * عکس: مهدی رفیع‌زاده


دوران پرفروغ فروش  * عکس: مسعود خامسی‌پور


اشتغالزایی خانگی   * عکس: علیرضا بنی علی


مشقات تلفن زدن  * عکس: تامیلا یاوری


سرقت چهارچرخ  * عکس:علیرضا بنی علی

کلید واژه ها: 40 سال 40 روز


نظر شما :