۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۸

۰۶ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۳:۵۷ کد : ۶۵۷۰ دیگر رسانه‌ها
۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۸
 «ویژه‌نامه روزنامه همشهری به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب»

***

توقیف تلخ‌تر از ترور

توقیف تلخ‌تر از ترور

مجید مهرابی‌دلجو| دبیر گروه سیاسی

می‌توان روایت سیاسی سال 78را در ظرف سه کلمه ریخت؛ ترور، توقیف و بازداشت. سالی که فروردینش با ترور سپهبد صیاد شیرازی آغاز شد. میانه چنین سالی هم با توقیف روزنامه‌های خرداد به مدیرمسئولی عبدالله نوری و بازداشت او و روزنامه سلام به مدیرمسئولی موسوی‌خوئینی‌ها، خودکشی سعید امامی و حمله به کوی دانشگاه تعریف می‌شود. سالی که مجموعه‌ای از اتفاقات بد در عرصه سیاسی، آن سال را به یکی از ملتهب‌ترین سال‌های دوران 40ساله انقلاب تبدیل کرده است. سختگیری برای روزنامه‌ها و مطبوعات از ابتدای سال خودی نشان داد. 

بد اقبالی کارگزاران

روزنامه زن فروردین‌ماه توقیف شد. مدیرمسئول و صاحب امتیاز این روزنامه فائزه هاشمی، فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود. شاید این اتفاق در کارنامه سیاسی و فرهنگی برای فائزه هاشمی فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اتفاق کوچکی باشد اما آن سال برای خانواده هاشمی رخداد بزرگ‌تر دیگری در راه بود. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی 2سال بعد از پایان دوران ریاست‌جمهوری‌اش، حالا دوباره عزم خود را برای بازگشت به متن سیاسی کشور با ثبت نامش در انتخابات مجلس ششم نشان داد. کسی فکر نمی‌کرد آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور دوران سازندگی و شخصی که یک دهه ریاست ادوار مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت در تهران با چنین اقبال بدی مواجه شود. با شمارش آرا، او رتبه سی‌ام مجلس را به دست آورد، محمدرضا خاتمی با بیش از یک میلیون رأی به عنوان نفر اول به مجلس راه یافت؛ بازشماری آرای بیش از 1362صندوق و ابطال آرای 534صندوق تهران(از مجموع 3077صندوق) باعث شد غلامعلی حداد‌عادل و علی‌اکبر محتشمی‌پور به فهرست نمایندگان پیروز اضافه شوند و اکبر هاشمی رفسنجانی از رتبه سی‌ام به رتبه بیستم ارتقا یابد. علیرضا رجایی پس از بازشماری آرا و ابطال تعدادی از صندوق‌ها از راهیابی به مجلس بازماند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آستانه افتتاحیه مجلس ششم کناره‌گیری کرد. دیگر چهره بداقبال سال 78، غلامحسین کرباسچی شهردار سابق تهران بود. او ساعت 12و 36دقیقه روز پنجشنبه 16اردیبهشت 78در معیت چند مأمور به زندان اوین منتقل شد. کرباسچی در نامه‌ای به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نوشت: به جرأت عرض می‌کنم هیچ‌کس از این مجموعه که متأسفانه در این دو سال اخیر گرفتار اتهام و حبس و کیفر شده‌اند دزدی نکرده و خیانتی در کار و مسئولیت خود نداشته است و اگر در جایی هم قصور و کوتاهی بوده آنچه تحمل کرده‌اند و برخوردی که با آنها شده قطعا متناسب با آنان نبوده است. هاشمی رفسنجانی در پاسخ نوشت: از اینکه انقلاب عزیزمان از خدمات مدیری لایق و متعهد و صالح محروم می‌شود متأسفم و امیدوارم این جریان باعث دلسردی سایر مدیران نشود. 

نسخه سعید امامی 

خرداد پرحادثه آن سال اما با ماجرای خودکشی سعید امامی، متهم اصلی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای رقم خورده بود. اوج این قتل‌ها در سال 77و اندکی پس از پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات انجام شد. داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده معروف‌ترین چهره‌هایی بودند که قربانی این قتل‌ها شدند. بعد از تشکیل کمیته تحقیق و استعفای وزیر اطلاعات وقت، بالاخره سعید امامی متهم اصلی این پرونده بهمن‌ماه سال 77 دستگیر شد. او اواخر خرداد سال 78در زندان با داروی نظافت خودکشی کرد. بعد از خودکشی سعید امامی، اصلاح قانون مطبوعات در مجلس و افشاگری روزنامه سلام درباره طرح سعید امامی برای کنترل فضای فرهنگی کشور، جرقه یک اتفاق بزرگ‌تر در کشور زده شد؛18تیر و حمله به کوی دانشگاه. روزنامه سلام در تاریخ 16تیرماه نامه‌ای از سعید امامی را منتشر کرد که خطاب به «مقام محترم وزارت» نوشته شده بود. او در این نامه از وضع فرهنگی کشور ابراز نگرانی کرده و از مافوق خود خواسته بود برای فضاسازی فرهنگی و کنترل آن، ساماندهی فرهنگی و ایجاد نظام فرهنگی کشور برای اهل قلم محدودیت‌هایی قائل شود. سعید امامی در این نامه با ذکر نام چند نویسنده ازجمله محمد مختاری یکی از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، آنان را به ایجاد مشکلات امنیتی متهم کرده و در نهایت اعلام کرده باید ترتیبی اتخاذ شود که نویسندگان، مترجمان و گزارشگران روزنامه‌ها نیز پاسخگوی نوشته‌های خود باشند.

از 18 تیر 78 تا خرداد 92

 سازمان قضایی نیروهای مسلح با اطلاعیه‌ای که 13مرداد 1378در روزنامه‌ها منتشر شد درباره قتل‌های زنجیره‌ای نوشت: عاملین این قتل‌های فجیع با هدف ایجاد بحران و ناامنی در جامعه و کشاندن جریانات سیاسی کشور و نیروهای انقلاب به رویارویی و درگیری تمام عیار و خشن اقدام به برنامه‌ریزی کرده از 5 ماه قبل از نخستین قتل براساس طرح سعید امامی دست به‌کار شناسایی و تعیین وضعیت سوژه‌های خود می‌شوند و در این رابطه مدارکی به‌دست آمده است که نشان می‌دهد علاوه بر مقتولین افراد دیگری نیز هدف شوم عملیات‌های بعدی آنها قرار داشته‌اند و پس از این مرحله، ترور عناصر معروف جریان‌های سیاسی از دو جناح فعال کشور در دستور کار آنها قرار داشت. در این اطلاعیه به اعترافات یکی از متهمان اشاره شده و آمده بود: «انگیزه اینکه عناصر کانون و افراد به قتل رسیده را به قتل برسانیم این بود که محافل و مراکز حقوق بشری تقاضای آمدن به ایران را خواهند نمود و ایران نیز مخالفت خواهد کرد و از نظر بین‌المللی ایران در انزوا قرار خواهد گرفت. 2روز بعد جمعی از دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در کوی دانشگاه تحصن می‌کنند. اعتراض با حمله نیروی انتظامی و لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه به التهابی بی‌سابقه در جمهوری اسلامی تبدیل شد. 5روز این حادثه طول کشید. در پی ورود نیروی انتظامی به دانشگاه، مصطفی معین وزیر وقت علوم استعفای خود را اعلام کرد که مورد موافقت قرار نگرفت. 20تیر سرتیپ احمدی فرمانده ناحیه انتظامی تهران بزرگ و سرتیپ فرهاد نظری معاون وی از سمت خود برکنار شدند. نخستین موضع رهبر معظم انقلاب در سخنرانی 21تیر ایشان اعلام شد؛ آیت‌الله خامنه‌ای در واکنش به  حوادث کوی دانشگاه فرمودند: «این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل‌قبولی در جمهوری اسلامی بود.» ابعاد پنهان آن چنان بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92، حسن روحانی که دبیر شورای‌عالی امنیت ملی در سال 78بود و محمدباقر قالیباف فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه در یک مناظره تلویزیونی تلاش کردند یکدیگر را متهم به سرکوب دانشجویان بکنند؛ جایی که روحانی از پیشنهاد حمله گازانبری قالیباف به دانشجویان حرف زد و ورق انتخابات را به نفع خود برگرداند. حمله به دانشگاه و خوابگاه دانشجویی یک‌بار دیگر در سال 82تکرار شد. گفته شده بود رهبری این حمله را سعید عسگر بر عهده داشت؛ کسی که اسفند سال 78مغز سعید حجاریان را مقابل ساختمان بهشت و شورای شهر نشانه گرفت. سالی که فروردینش با ترور آغاز شده بود، اسفندش اینگونه به ترور ختم شد.
 

***

سالی که توجه‌ها به گردشگری جلب شد

سالی که توجه‌ها به گردشگری جلب شد

سمیرا رحیمی


گردشگری منبع کلیدی درآمد‌زایی در بسیاری از کشورهای جهان است. فارغ از اینکه هر کشور تا چه اندازه از منابع طبیعی و غیرطبیعی برای تامین نیازهای اقتصادی‌اش بهره برده‌است، صنعت گردشگری به تنهایی منبعی قابل‌اتکا و پردرآمد درنظر گرفته می‌شود. کشورهایی نظیر ترکیه یا تاجیکستان با آگاهی از قابلیت‌های این صنعت و با مدیریت دقیق و سرمایه‌گذاری هدفمند توانسته‌اند به خوبی از آن بهره‌برداری کنند، تا جایی که درآمد بخش گردشگری ترکیه تا پایان سال2017بالغ بر 30میلیارد دلار برآورد شده‌بود.

اما جنگ و عوارض پس از آن ایران را در این رقابت عقب انداخت، تا جایی که در 2برنامه اول و دوم توسعه نگاهی کاملا کلی به صنعت گردشگری شد. اما در سال78 و با ارائه طرح برنامه سوم توسعه، بر این صنعت تمرکز بیشتری شده و در واقع برای نخستین بار به گردشگری به‌عنوان منبعی بالقوه برای ورود ارز به کشور نگاه شده‌است. محمد معزالدین- رئیس سازمان ایرانگردی و جهانگردی- 12آبان 1378در همایش بررسی نقش بیمه در صنعت جهانگردی، اعلام کرد: «با فراهم آمدن شرایط لازم برای جذب جهانگردان در طول برنامه سوم توسعه، حدود 7میلیارد دلار درآمد ارزی نصیب کشور می‌شود و با احتساب دادوستد آن با بازرگانان ایرانی حدود 30درصد به درآمد ملی افزوده خواهد شد». به گفته او در نیمسال اول سال 78جذب 600هزار نفر جهانگرد حدود 300میلیون دلار درآمد ارزی نصیب کشور کرده بود.

در برنامه سوم توسعه، اولویت‌دادن به بخش خصوصی و ایجاد فضای مناسب رقابتی و جلوگیری از رقابت غیر‌اصولی بخش‌های دولتی از سیاست‌های اصلی اعلام شد و سازمان ایرانگردی و جهانگردی و سازمان میراث فرهنگی را موظف به ارائه طرح حمایت و هدایت بخش‌خصوصی و غیر‌دولتی جهت سرمایه‌گذاری در احیای بیابان‌ها و بافت‌های تاریخی با مشارکت  دولت کرد. خطوط کلی برنامه برای توسعه صنعت گردشگری در کشور در برنامه سوم توسعه عبارت بودند از برنامه‌ریزی برای مشخص کردن اهداف برنامه و تعیین راهکارهای لازم، شناخت کشورهای جهانگرد، فرصت و برنامه‌ریزی برای جذب گردشگر، ایجاد فرهنگ گردشگری بین مردم و گسترش آن به مدارس و دانشگاه‌ها، اعطای تسهیلات مختلف در جهت توسعه گردشگری.

ماده 164این برنامه که در سال79 در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی با اصلاحاتی تصویب شد و در همان روز به تأیید شورای نگهبان رسید، مقرر کرده بود که طی سال‌های اجرای برنامه سوم، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران مقرراتی را وضع کند که بانک‌های کشور بتوانند در مبادی ورودی هوایی، دریایی، زمینی، هتل‌ها و دفاتر خدمات جهانگردی نسبت به خرید ارز گردشگرانی که به ایران آمده‌اند اقدام‌ کنند.

 امروز و با گذشت سال‌ها، درآمد صنعت گردشگری کشور به کمی بیش از 10میلیارد دلار رسیده است؛ چیزی درحدود 5/3میلیارد دلار بیشتر از آنچه 19سال پیش در برنامه توسعه سوم پیش‌بینی شده بود. همچنین جذب 14میلیون جهانگرد و الزام اجرای برنامه بیمه برای این جهانگردان از دیگر اهداف برنامه پنج ساله سوم توسعه بوده‌است؛ هدفی که محقق نشدن آن با مشاهده آمار گردشگران ورودی به کشور در سال1397که با تمام اغماض‌ها در محاسبه کمتر از 5میلیون نفر تخمین‌زده شده‌است آشکار می‌شود. به گفته مقامات مسئول، دورانی که طرح برنامه سوم توسعه تدوین شد، بیمه‌کردن صنعت جهانگردی در ایران موجب برخورداری کشور از استاندارد‌های بین‌المللی این صنعت و افزایش ضریب اطمینان جهانگردان در سفر به ایران می‌شد.
 

***

صدور حکم اعدام برای عامل اصلی اسیدپاشی به فائزه و فتانه پرونده این حادثه تلخ را در تاریخ جنایی ایران ثبت کرد

خواهران سوخته

خواهران سوخته

مثل یک سیل بود؛ سیلی که ناگهان می‌آید و وحشت به دل همه می‌اندازد و بعد که در دل زمین گم می‌شود، تنها چیزی که از آن باقی می‌ماند، ردی از نابودی و ویرانی است. روایت پرونده فائزه و فتانه هم درست مثل یک سیل ناگهانی بود. یک روز سرد زمستانی، خبر اسیدپاشی به این دو خواهر بی‌گناه به سرعت برق در پایتخت پیچید و تا مدتی وحشت به دل مردم انداخت و شد تیتر اول صفحات حوادث روزنامه‌ها. این جنجال بزرگ اما به‌زودی آرام شد و تا مدت‌ها دیگر نه حرفی از فائزه شد و نه فتانه و تنها اثری که از پرونده آنها باقی ماند، خاطره‌ای تلخ و زهرآگین بود بر روح و ذهن آدم‌ها. تا اینکه اوایل سال78 و همزمان با انتشار خبر اعدام عامل اصلی این اسیدپاشی، بار دیگر ذهن‌ها به سمت 2خواهری رفت که صبح یک روز زمستانی، زمانی که در راه رفتن به مدرسه بودند، هدف حمله اسیدی 2پسر جوان قرار گرفتند و به‌شدت سوختند؛ حادثه‌ای که در آن زمان دل مردم زیادی را به درد آورد و تا مدت‌ها نام خواهران بی‌گناه را سر زبان‌ها انداخت. 

ساعت 7:10 صبح 17بهمن75 بود که آن حادثه هولناک رخ داد. فائزه 17ساله همراه خواهر 9ساله‌اش در سرمای زمستان پایتخت و در خلوتی خیابان قدم‌هایشان را تند کرده بودند که هر چه زودتر به مدرسه برسند اما درست وقتی به کوچه شالی‌فروش‌ها در محله آهنگ رسیدند، سایه 2پسر جوان را دیدند که در تعقیب‌شان بود. آنها حتی فرصت نکردند به چهره‌ 2جوان مرموز نگاه کنند و در چشم برهم زدنی سوزش مایعی که روی صورتشان پاشیده شده بود، صدای فریادهای «سوختم، سوختم» ‌شان را به آسمان برد. 

روز لعنتی 

ساکنان کوچه شالی‌فروش‌ها تا سال‌ها پس از حادثه، آنچه اتفاق افتاده بود را از خاطر نبردند و چند سال پس از آن، وقتی خبرنگار همشهری برای پیدا کردن ردی از فائزه و فتانه و خانواده‌های آنها به محل حادثه رفته بود، جزئیات ماجرا را مو به مو تعریف کردند. در گزارش همشهری که در سال82 منتشر شده آمده‌ است: «کوچه‌ شالی‌فروش‌ها هنوز آن ساعت منحوس و آن همه اضطراب و التماس فائزه و فتانه را در سینه خود نهفته دارد. گرچه در میان اهالی کوچه تعمدی ناخواسته برای به فراموشی سپردن ماجرای دردناک این دو خواهر دیده می‌شود اما یکی از آنها که حادثه در حوالی محل کسبش به وقوع پیوسته، می‌گوید: آن روز لعنتی را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. فریاد سوختم سوختم را شنیدم و به سرعت خودم را به داخل کوچه رساندم و دیدم صورت 2 دختر به‌شدت سوخته و آنها از درد به‌خود می‌پیچند. در این میان وضع دختر بزرگ‌تر دلخراش‌تر از دیگری بود. او دست‌هایش را به‌صورتش زده بود و از شدت درد فریاد می‌زد. یکی دیگر از اهالی هم روز حادثه را خوب به‌خاطر دارد. او می‌گوید: وقتی به صحنه رسیدم لباس‌های آنها سوراخ‌سوارخ شده بود. اما آنها که مرتکب این جنایت شده بودند از محل گریخته بودند و اهالی با دستپاچگی تلاش می‌کردند که به 2 دختر کمک کنند. در نهایت هم آنها به بیمارستان منتقل شدند و دیگر این 2 خواهر را ندیدیم.» 

راز جنایت 

کارآگاهان جنایی پلیس خوب می‌دانند که پشت‌پرده هر ماجرای اسیدپاشی، یک انگیزه‌ انتقام‌جویی نهفته و در میان همه انگیزه‌هایی که برای چنین جنایتی مطرح است، انگیزه عشقی، دردناک‌تر، هولناک‌تر و رقت‌انگیزتر است. در ماجرای اسیدپاشی به فائزه و فتانه نیز چنین انگیزه‌ای نهفته بود. تحقیقات کارآگاهان نشان داد که همه ماجرا زیر سر پسری به نام حمیدرضاست که از مدتی قبل به فائزه اظهار علاقه کرده اما وقتی از او جواب رد شنیده، نقشه اسیدپاشی را کشیده است. پسر جوان دستگیر شد و در همان بازجویی‌های اولیه اعتراف کرد که برای اجرای نقشه‌اش 2نفر از دوستانش به نام‌های حمید و محمود را اجیر کرده بود تا به‌صورت 2 خواهر بی‌گناه اسید بپاشند. به این ترتیب 2جوان اسیدپاش هم دستگیر شدند و در بازجویی‌های پلیسی به جنایت سیاهشان اعتراف کردند.

حکم منحصربه‌فرد 

هرچند پرونده اسیدپاشی به فائزه و فتانه همانند پرونده آمنه بهرامی جنجال زیادی به‌پا کرد اما آنچه باعث شد این ماجرا در تاریخ ثبت شود، حکم دادگاه علیه متهمان بود؛ حکمی منحصربه‌فرد، شجاعانه و تکان‌دهنده. این نخستین باری بود که دادگاه، فردی را به جرم طراحی نقشه اسیدپاشی به اعدام محکوم می‌کرد که اگر چنین احکام قاطعانه و بازدارنده‌ای ادامه پیدا می‌کرد، شاید دیگر کسی جرأت نمی‌کرد برای جبران ناکامی‌ها و شکست‌هایش، دست به هولناک‌ترین جنایت دنیا یعنی اسیدپاشی بزند. روزنامه همشهری درباره حکم پرونده اینطور نوشت: «پس از رسیدگی به پرونده عاملان اسیدپاشی که در اواخر سال1375 در منطقه اتوبان آهنگ تهران به سر و صورت و دستان 2 دانش‌آموز دختر اسید پاشیده بودند، دادگاه انقلاب اسلامی عمل حمیدرضا خوشنویس را از مصادیق بارز افسادفی‌الارض تشخیص داد و وی را به اعدام محکوم کرد. دادگاه انقلاب اسلامی همچنین محمود (یکی از اسیدپاش‌ها) را به 25سال تبعید در زندان و حمید (متهم ردیف سوم)‌را به 11سال تبعید در زندان محکوم کرد. در اطلاعیه روابط عمومی دادگاه‌های انقلاب اسلامی آمده است: عاملان این جنایت پس از دستگیری توسط یکی از شعب دادگاه‌های عمومی تهران محاکمه و محکوم شدند که حکم صادره توسط دیوان‌عالی کشور نقض شد و  به‌دلیل اینکه عمل محکومین از مصادیق بارز ناامنی و اخلال در امنیت داخلی محسوب می‌شد، دادگاه انقلاب اسلامی تهران صالح به رسیدگی دانسته شد و پرونده عاملان جنایت فوق به این دادگاه ارجاع شد. دادگاه انقلاب اسلامی نیز عاملان جنایت را به جرم ایجاد رعب و وحشت و هراس عمومی و جریحه‌دار کردن احساسات جامعه از طریق پاشیدن اسید به سر و صورت و دستان مصدومین فائزه و فتانه محکوم تشخیص داد و احکام فوق را برای آنان صادر کرد.»

این حکم از سوی دادگاه انقلاب، توسط دیوان‌عالی کشور نیز تأیید شد و به این ترتیب حمیدرضا، جوانی که دستور اسیدپاشی به فائزه و فتانه را صادر کرده بود به دار مجازات آویخته شد و 2 متهم دیگر پرونده نیز برای گذراندن دوران حبس، راهی زندان شدند.
 

***

به رنگ عشق و جنون

به رنگ عشق و جنون

 

سعید مروتی 

موفقیت «قرمز» از دل شکست «صعود» بیرون آمد. در فاصله اکران صعود در 25 آبان 1367 تا روی پرده‌آمدن قرمز در 13 مرداد 1378 (پس از نمایشی موفق در هفدهمین جشنواره فیلم فجر) فریدون جیرانی 11سال از صندلی کارگردانی فاصله گرفت. برگشت به خانه اول و برای دیگران فیلمنامه نوشت و روزنامه‌نگاری کرد. 3 فیلمنامه برای اصغر هاشمی که  با همراهی او نوشته شد (زیربام‌های شهر، در آرزوی ازدواج و دو همسفر)، یک فیلمنامه برای محمد متوسلانی که با همکاری کارگردان نوشته (دو روی سکه) و فیلمنامه «نرگس» که به همراه رخشان بنی‌اعتماد نوشته شد. در دهه70 انبوهی فیلمنامه از پلیسی و اکشن گرفته تا ملودرام توسط جیرانی و اصغر عبداللهی بازنویسی شد. حالا همه جیرانی را به عنوان فیلمنامه‌نویس در سینمای ایران بجا می‌آوردند؛ فیلمنامه‌نویسی که تجربه کارگردانی‌اش در صعود آن‌قدر ناموفق از کار درآمده بود که خودش بر آن نقد منفی نوشت. در همه این سال‌ها جیرانی پیوندش با مطبوعات را هم حفظ کرد. مقاله نوشت و به تحلیل تاریخ سینمای ایران پرداخت. هفته‌نامه سینما را راه‌انداخت و در دوره‌ای مجله گزارش فیلم را مدیریت کرد. شاید همین تجربه روزنامه‌نگاری بود که باعث شد در نیمه دوم دهه70، برخلاف اغلب هم‌نسلانش از سیر تحولات اجتماعی- سیاسی گیج نشود و بداند که در دوران تازه باید چگونه فیلم ساخت. درس اول از شکست صعود، این بود که به هر قیمتی نباید فیلم ساخت و همین جیرانی را سال‌ها منتظر نگه داشت و به درستی پس از دوم خرداد تشخیص داد بهتر است به جای فیلمنامه «مدیر عامل» (که قرار بود سال75 ساخته شود و تولیدش به وقفه افتاد)، باز هم صبوری پیشه کند و در شرایط تازه و متفاوت فیلمی بسازد که روح زمانه در آن جاری باشد. قرمز از دل نگاه به جامعه، پررنگ‌شدن نقش زن و خروج از دایره انفعال و دل سپردن به دلمشغولی قدیمی (عشق به سینمای جنایی) بیرون آمد. هستی مشرقی (هدیه تهرانی) که در ابتدای فیلم مقابل شوهرش ناصر ملک (محمدرضا فروتن) می‌ایستد و می‌گوید «من زنی نیستم که کتک بخورم و طلا بگیرم» تفاوت زیادی با زن‌های سینمای دهه60 و نیمه دهه70 داشت. زن کنش‌مندی که با پاهای برهنه از روی نرده‌های خیابان می‌پرید و وارد خط ویژه می‌شد، زنی بود که در نیمه دوم دهه70 به رسمیت شناخته شده بود. جیرانی قصه پرتنش قرمز را در بستری از عشق روایت کرد و فیلم، داستان مردی مجنون شد که از فرط عشق همسرش را آزار می‌دهد. فیلمنامه‌ای هدفمند و منسجم با تمرکز در کارگردانی و تیمی خوب و حرفه‌ای به موفقیتی قابل توجه منجر شد؛ فیلمی که هم منتقد دوستش‌داشت و هم تماشاگر از تماشایش به هیجان می‌آمد و لذت می‌برد. قرمز از هوش جیرانی در درک تحولات اجتماعی بهره گرفت و محبوب همگان شد. هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن هر دو سیمرغ گرفتند و در جایگاه ستاره‌های تازه سینمای ایران تثبیت شدند. جیرانی هم داستان مشرقی‌هایش را پس از گل کردن هستی مشرقی در فیلم‌های بعدی که نه با وقفه طولانی که پی‌درپی ساخته شدند پی گرفت. 
 

***

تولد مافیای اکران

تولد مافیای اکران


مسعود پویا

«مافیای اکران» ترکیب آشنای این سال‌ها که بسیاری از سینماگران آن را درباره برخی همکارانشان به کار می‌برند و گاهی منتقدان مافیا خود متحمل به حضور در این دار و دسته می‌شوند، اولین بار در سال78 وارد ادبیات سینمایی ما شد. در تابستان این سال و در شرایطی که ماجرای کوی دانشگاه، رادیکالیسم سیاسی را به نقطه اوج رسانده بود، فیلم «جوانی» از 30تیر ماه در سینماهای آفریقا، اروپا، شهرتماشا، شهرقشنگ، آرش، المپیا، فرخ، بلوار، تهران، سارا، پیوند و فردوسی اکران شد. در کمتر از 20سال، اغلب این سینماها یا تعطیل شده‌اند یا برای گذران از آنچه تئاتر آزاد نامیده شده میزبانی می‌کنند. 

جوانی به کارگردانی مجید قاری‌زاده که در دهه60 با فیلم پرفروش «پدربزرگ» نامش در یادها ماند، احتمالا برای همراهی با موج تازه سینمای ایران و گرایش‌اش به فیلم‌های تین‌ایجری، ساخته شده بود؛ فیلمی با بازی ابوالفضل پورعرب در نقش جوانی که گول می‌خورد، خلاف می‌کند، عاشق می‌شود و در نهایت با دختر مورد علاقه‌اش پای سفره عقد می‌نشیند. پورعرب با صدای خسرو خسروشاهی در آخرین روزهای پرفروغش در گیشه، قرار بود ناجی فیلم جوانی باشد و در کنار او پیمانه طهماسبی و رضا رویگری و پژمان بازغی حضور داشتند. 2هفته بعد از شروع اکران جوانی، فیلم «قرمز» روی پرده رفت. از 13مرداد   78 قرمز در این سینماها اکران شد: قدس، فرهنگ، مرکزی، ملت، کانون، سپیده، تهران، قیام، جمهوری، اروپا، فرخ، آرش، جام‌جم و ستاره. اکران فیلم پر سروصدای جشنواره هفدهم که برای اولین‌بار 2 ستاره جوانش همزمان سیمرغ‌های بهترین بازیگر مرد و زن را برده بودند، با فروشی خیره‌کننده آغاز شد. آمدن فیلمی پرفروش که حالا سینماداران دوست داشتند آن را در سینماهایشان اکران کنند، با کم‌رونق‌شدن گیشه فیلمی که از چند هفته قبل روی پرده آمده بود همراه شد. نتیجه از دست رفتن تعدادی از سینماهای نمایش‌دهنده جوانی بود که حالا قرار بود قرمز را اکران کنند و از سبد فیلم پرفروش جیرانی سهمی بردارند. این اتفاق به تصمیم شورای صنفی نمایش رخ می‌داد؛ شورایی که برخلاف یکی دو سال قبل از حالت دولتی صرف خارج و اداره امورش به اصناف سینمایی سپرده‌ شده بود. داستان مافیای اکران هم از همین‌جا شروع شد. قبلا کمتر فیلمسازی جرأت اعتراض تند و تیز نسبت به آنچه اجحاف در اکران نامیده می‌شد، داشت و حالا که کار دست خانه سینمایی‌ها بود ماجرا تغییر کرده بود. مجید قاری‌زاده کارگردان بی‌حاشیه سینمای ایران که سرش همیشه در کار خودش بود و با هر نوع جنجال‌آفرینی بیگانه، خونش به جوش آمد و اعلام کرد، نگاتیوهای فیلم جوانی را مقابل سینما قدس (سرگروه فیلم قرمز) به آتش خواهد کشید. قاری‌زاده در نهایت نگاتیوهای فیلمش را در پیاده‌روی میدان ولیعصر تسلیم شعله آتش نکرد ولی اعتراضش در اذهان ماند و پس از این ماجرا، مافیای اکران کلیدواژه همه کسانی شد که از وضعیت نمایش فیلمشان ناراضی بودند یا امیدی به اکران نداشتند. تقریبا در همان دورانی که دعوای جوانی با قرمز سروصدا به پا کرده بود، یک اختلاف دیگر میان خانواده سینما جنجال‌آفرید. حمید رخشانی که فیلم «اعاده امنیت» را به صورت مشترک با گروه تعاونی فیلمسازان تهیه کرده بود، در همان حین تولید با شرکا به اختلاف خورد. این اختلاف بُعد پیدا کرد و به شکل یک آگهی عجیب که در حوالی خانه سینما به در و دیوار الصاق شده بود، درآمد؛آگهی‌ای با تصویر غلامرضا موسوی تهیه‌‌کننده سینما که از او به عنوان فردی دچار اختلال حواس نام برده شده بود. جز این یک آگهی تخلیه چاه نیز در روزنامه همشهری منتشر شد  که با زیر قیمت بازار، پیشنهادی جالب به خلق می‌داد و تلفن دختر موسوی در این آگهی منتشر شده بود. طبیعی بود که موسوی از رخشانی شکایت کند و باز طبیعی بود که عده‌ای پادرمیانی کنند و در نهایت با انتشار یک آگهی عذرخواهی در هفته‌نامه سینما، ماجرا ختم به خیر شد. 



کوزه‌های مشیری


علی بختیاری 
فرهاد مشیری، هنرمند پرآوازه ایرانی که آثارش در بسیاری از مراکز هنری مهم جهان نمایش داده شده و نگهداری می‌شود، نخستین کوزه‌های خود را که جزو مهم‌ترین دوره کاری آثارش است در این سال نقاشی کرد. تکنیک سهل و ممتنع این نقاشی‌ها و رویکرد مفهومی مشیری به سنت، تاریخ، آداب و زبان فارسی در این دوره نقاشی، سبب شهرت جهانی این آثار شد.
 

***

بودا تابستان و آزادی




سحر سخایی
حس غریبی ا‌ست اینکه خودمان را به یاد می‌آوریم؛ بوداهای کوچکی که فتح جهان را آغاز می‌کردند؛دخترانی با مانتو‌های سرمه‌ای و مقنعه‌های کج‌شده بدقواره‌ای به همان رنگ، ته کلاس با گوجه سبز و امید و عکس عابدزاده توی کیف‌های پول و موسیقی دهاتی شادمهر عقیلی توی گوش‌هایشان. هنوز جهان سهم ما از سیاهی را نشان نداده بود. اردیبهشت بود.

۱۳۷۸ سال انفجارِ موسیقی مردم‌پسند داخل ایران بود؛ سال حضور قاطع خشایار اعتمادی، علیرضا عصار، حسین زمان، محمد اصفهانی، بهروز صفاریان، فواد حجازی و بسیاری دیگر از هنرمندان موسیقی پاپ بعد از سال‌ها ممنوعیت و حذف. معلوم نبود آن همه سال این همه صدای عزیز چرا نباید می‌خواندند؟ تابستان بدی داشت این سال ۱۳۷۸. سال اکتشاف برای بوداها. گفتم که. پدرم یک ماشین آبی‌تیره داشت. در تیر‌ماه داغی می‌راندیم به سمت شیرینی فرانسه. من برایش دنده عوض می‌کردم. از دور حجمِ سرخ و خاکستری‌ای را دیدم و دیگر دنده عوض نکردم و عصار داشت می‌خواند: ‌ای کاروان! من دزد شب‌رو نیستم.. و من مات مانده بودم و مات ماندم و ما هیچ وقت به شیرینی فرانسه نرسیدیم و عصار ادامه داد: من پهلوان عالمم، من تیغ رویارو زنم...



سال ۱۳۷۸ است اما هیچ‌کدام از ما باور نمی‌کنیم برای نخستین بار داریم صدای یکی از مهم‌ترین خوانندگان 20سال بعد را می‌شنویم. پدرش درجه یک بود و از فضل پدر او را چه حاصل؟ اما همایون شجریانی که زیر صدای پدرش و لحظه کوتاهی به تنهایی در آلبوم آهنگ وفا آواز خواند، خود جمع فضایل آواز پدرش بود. هیچ یادم نمی‌رود که تا مدت‌ها سرگرمی مردم این بود که بفهمند این همایون است یا پدرش. همایون اما همان‌جا توی آن سرگرمی نماند. او خودش را ساخت؛ آنگونه که خودش دوست می‌داشت.

جزیره کیش در سال ۱۳۷۸ از زمان و مکان ایرانی که در تهران وجود داشت بیرون بود. شب‌های شرجی‌ بسیاری در این جزیره با صدای مردی گره خورد که سال‌ها نگذاشتند بخواند. در سال ۱۳۷۸ در هتلی در جزیره کیش، فریدون فروغی آواز می‌خواند. با همان صدای بزرگ و دربرگیرنده‌ای که مثل پدر بود و قوزک پایش دیگر حوصله رفتن نداشت. خسته بود. مگر یک آدم چند سال می‌تواند مهم‌ترین کاری که بلد است را نکند؟ چرا؟ عمر چرا مفت بود؟ 

برای ما بوداهای سرگردان، که حالا داشتیم زندگی را با چشم خودمان می‌دیدیم، شنیدن صدای خشایار اعتمادی شبیه یک انقلاب بود. چرا این شبیه آن یکی است؟ مگر ممکن است؟ مادربزرگ‌ها و معلم‌های زیادی را همینجوری سرکار گذاشتیم... می‌گفتیم مامان جان فهمیدی فلانی برگشته؟ این یکی‌ام برگشته. برای ما نگاه کردن به عکس گروه آریان هم به‌تنهایی یک جور انقلاب بود. لازم نبود بخوانند.



آن سال‌ها محمد اصفهانی را خیلی دوست داشتم. کم‌سن‌وسال بودم و برایم اصفهانی نسخه رقیق‌شده‌ای از موسیقی شجریان بود؛ شجریانی هم‌سن و سال خودم. ترانه حسرت با شعر سهیل محمودی و آهنگ شادمهر عقیلی اینجوری شروع می‌شد: نمی خواستم خورشیدو ازت بگیرم/ نمی‌خواستم آسمونت ابری باشه... من بارها با این ترانه گریستم.

روح زمانه کجاست؟ روح آن بوداهای کوچک که ما بودیم، بوداهای دانشجویی که آن روز نزدیک امیرآباد سرخ و خاکستری می‌شدند و می‌افتادند و بلند می‌شدند، و روح آن شادی دویده زیر پوست‌شهر که دیگر نمی‌شد کاریش کرد کجا بود؟ در ترانه‌ای به نام قدغن، از نابغه‌ای به نام شهیار قنبری ۱۳۷۸ داشت نفس می‌کشید: آبی دریا قدغن/ شوق تماشا قدغن / برای خواب تازه /  اجازه بی‌اجازه /  در این غربت خانگی /  بگو هرچی باید بگی /  غزل بگو به سادگی 
/  بگو زنده باد زندگی...


خانه‌ای برای تئاتر 


فهیمه پناه‌آذر 

سرانجام خانه تئاتر در زمستان سال 78 تاسیس شد. حسین سلیمی 2سال بعد از ریاستش بر مرکز هنرهای نمایشی به همراه مجید شریف خدایی (رئیس وقت شورای نظارت و ارزشیابی این مرکز)، لاله تقییان (مسئول انتشارات نمایش و سردبیر ماهنامه نمایش)، حسن قرایی(مسئول امور مالی مرکز هنرهای نمایشی)، ایرج راد (بازیگر، کارگردان)، آتیلا پسیانی (بازیگر، نویسنده وکارگردان تئاتر) و محمود عزیزی (بازیگر، مدرس، پژوهشگر و کارگردان تئاتر) از پایه‌گذاران این نهاد صنفی بودند. شریف خدایی، راد 3، اصغر همت، پسیانی و قرائی هیأت مؤسس و تنظیم‌کنندگان اساسنامه خانه تئاتر شدند. آنها پس از عضو‌گیری موقت خانه تئاتر، در جلسه مجمع عمومی اساسنامه را تصویب کردند و انتخابات هیأت مدیره موقت خانه تئاتر برگزار شد. در مهرماه 79 پس از تأیید نهایی اساسنامه خانه تئاتر توسط اکثریت، نخستین انتخابات هیأت مدیره خانه تئاتر معرفی شدند. ایرج راد، آتیلا پسیانی، اصغر همت، محمد رضا خاکی، بهزاد فراهانی، بهروز غریب‌پور، ‌رؤیا تیموریان، داوود فتحعلی‌بیگی، فرشید ابراهیمیان و داوود آریا، به‌ترتیب به‌عنوان 7 عضو هیأت مدیره، 2 عضو علی‌البدل هیأت مدیره، بازرس و بازرس علی‌البدل خانه تئاتر انتخاب شدند. هم‌اکنون خانه تئاتر دارای 14صنف است.

***

پیروزی شیمی بر سیاست

پیروزی شیمی بر سیاست

 


شین. عزیزمنش 

زمانی مهم‌ترین دلیل جذابیت بازیگران یک سریال تلویزیونی جاذبه تلویزیون بود؛ جاذبه‌ای که دیدن تصاویر متحرک در آن جعبه‌های چوبی گوشه اتاق برای مردم داشت. اما این جاذبه، به مرور زمان جای خود را به جذابیت فیزیکی بازیگران داد. بازیگرانی برای مردم جذابیت داشتند که آناتومی بهتری از انسان را ارائه می‌دادند. این جذابیت هم زیاد دوام نیاورد و جایش را به شیمی روابط و ترکیب بازیگران داد. «کیف انگلیسی»، هرچه دارد روی رابطه قوی عاطفی است که بین علی مصفا و لیلا حاتمی به نمایش می‌گذارد. داستان کیف انگلیسی، درباره زوال شخصیت یک رجال سیاسی در دهه20 است؛ در دورانی که ایران، برای نخستین‌بار فضای باز سیاسی را تجربه می‌کند. اما این روند و این روایت در مقابل رمانس عشق یک چهره سیاسی شهرستانی به دختر فرنگ‌رفته یک خانواده متمول، تریلر سیاسی مهیا شده نویسنده و کارگردان و مدیران سازمان را به کناری نهاد. لیلا حاتمی بهترین حضورش را در تلویزیون رقم زد و علی مصفا توانست دلایل موجهی برای مورد توجه بودن مردم فهرست کند. موسیقی فرهاد فخر‌الدینی حاشیه صوتی بی‌نظیری برای این رمانس فراهم می‌کند. فخرالدینی با 3سریال «سربداران»، «روزی‌روزگاری» و کیف انگلیسی ستاره بی‌منازعه حاشیه صوتی این دوران در تلویزیون‌های مردم است. او با نوایی که ساخت افزایش‌دهنده حرارت شیمی روابط انسانی جاری در این سریال بود. سیاست، داستان و همه‌‌چیز‌هایی که یک سریال را می‌سازد فراموش می‌شود، جز احساسی که مردم با آن سریال به‌خاطر می‌سپارند. ضیا‌ءالدین دری برای ساخت این احساس برای مردم مرد محترمی ماند.

غزل به دقیقه اکنون

مرتضی کاردر

سال‌های میانی دهه 70، سال‌های برآمدن جریانی تازه در غزل امروز است؛ غزلی که تلاش می‌کرد از همه ظرفیت‌های شعر مدرن فارسی برای دمیدن خونی تازه در جاودانه‌ترین قالب شعر فارسی بهره ببرد. بازگشت به سرشت تغزلی غزل که در سال‌هایی فراموش شده بود، گرایش به تصویرگرایی محض، استفاده از زبان و واژه‌ها و نشانه‌های زندگی روزمره در غزل، استفاده از ظرفیت‌های روایی و به تبع آن استفاده از مولفه‌های هنرهای دیگر مثل سینما و تکنیک‌های سکانس‌بندی، تغییر زاویه دید، تلاش برای چندصدایی، استفاده از تعلیق، استفاده متفاوت از ردیف و قافیه و... سبب شکل‌گیری غزلی شد که با ویژگی‌های بوطیقایی غزل از اساس متفاوت بود.

در این میان محمدسعید میرزایی، هم از جهت فضل‌تقدم، هم از جهت تأثیرگذاری، هم از جهت گستره و ژرفا و تنوع تجربه‌ها از اصلی‌ترین شاعران این جریان است. او غزل را با مجموعه «درها برای بسته‌شدن آفریده شد» آغاز و بخشی از طرح تازه‌اش برای غزل را در این کتاب ارائه کرد. «مرد بی‌مورد»، مجموعه دوم غزل‌های او، در سال ۱۳۷۸ منتشر شد؛ مجموعه‌ای که به سرعت میان شاعران جوان دست به‌دست شد و در فراگیری نوع تازه‌ای از غزل تأثیر بسیار داشت. نمونه‌های بسیاری از غزل‌های این کتاب در طول سال‌های بعد بازتولید شدند.

غزلسرایان جوان آن سال‌ها هر کدام شکلی از غزل روایی را ارائه کردند. مجموعه آثار بسیاری از آنها در آن سال‌ها به اندازه یک مجموعه نبود اما کم‌ نبودند تک‌غزل‌هایی که فراگیر شدند.

غزل دهه 70 مثل هر جریان تازه ادبی اغلب با سوء‌ظن‌ها و تردیدهای بسیار مواجه شد اما پیشگامان غزل نو مثل سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی اغلب با نگاهی همدلانه با غزل دهه 70 مواجه شدند.

غزل دهه 70 در سال‌هایی بسیار فراگیر شد، به‌ویژه در کنگره‌ها و جلسه‌های نیمه‌دوم دهه 70 مثل کنگره شعر جوان بندرعباس یا کنگره شب‌های شهریور و... .

غزل دهه70 غزلی هنجارشکن بود که با معیارهای گذشته غزل سر‌ستیز داشت. به جز شاعرانی که درک اصیلی از ماهیت چنین غزلی داشتند شاعران بسیاری نیز با درک و دریافتی سطحی‌گرایانه از چنین غزلی به تولید انبوه روی آوردند و جریان تازه را با چالش‌های بسیار مواجه کردند و سبب انحطاط حرکت تازه شدند، هرچند تأثیر غزل دهه 70 در غزل سال‌های بعد تأثیرات آشکار و پنهان بسیار گذاشت.

پس از گذشت ۲۰ سال از آن ماجراها، مرد بی‌مورد هنوز هم به‌عنوان نمونه‌ای درخشان از آغاز حرکت‌های تازه در غزل کتابی است خواندنی که چند سر و گردن بالاتر از کتاب‌های بعد از خود ایستاده است. بخشی از تجربه‌های محمدسعید میرزایی در این کتاب هنوز کشف‌ناشده باقی مانده است.
 

***

آشغال‌های ابدی

آموزش تفکیک زباله از مبدا از سال 1378 آغاز شد اما طی سال‌ها این طرح نتوانست به تمام اهداف خود برسد

آشغال‌های ابدی

شبنم سیدمجیدی

آشغال‌ها هیچ وقت تمامی ندارند. آنها همیشه هستند و تولید می‌شوند. هر چه هم تلاش می‌شود برای تولید زباله کمتر، مصرف پلاستیک اندک و... باز هم نتیجه‌ای ندارد. سال‌هاست برای مدیریت این آشغال‌ها تلاش می‌شود، اما همچنان در بر همان پاشنه می‌چرخد. «بچه‌ها از زباله نان می‌خورند، آنجا کار می‌کنند، مواد زائد جامد را بازیافت می‌کنند. از مواد غذایی دورریز داخل زباله‌ها می‌خورند و زندگی‌شان را درون زباله‌ها می‌کاوند.»؛ اینها بخشی از توصیف محمد‌حسین پاپلی‌یزدی در مجله تحقیقات جغرافیایی است که سال‌ها پیش در اواخر دهه70 چاپ شد و نام مطلبش را گذاشته بود «بچه‌های زباله»؛ بچه‌هایی که مجبور بودند اجزای داخل زباله‌ها را جدا کنند و برای امرارمعاش بفروشند. البته که امروز هم از بچه‌های زباله پررنگ‌تر از همیشه بهره‌کشی می‌شود، اما در سال‌های دهه70 بود که برای پایان مصیبت‌های آنها و کاهش تولید زباله و کاهش هزینه‌های جمع‌آوری و بازیافت، طرحی نو درانداختند. در آن زمان مدیریت پسماند وارد مرحله جدیدی شد و تفکیک زباله از مبدا به گفتمان مدیریت شهری اضافه شد. بحران زباله کم‌کم خود را نشان می‌داد و تلاش‌ها برای کم‌کردن اثرات این بحران آغاز شده بود. در سال 1372 احداث یک کارخانه بازیافت مواد آلی و تولید کمپوست در دستور کار قرار گرفت که عملیات احداث آن در سال  1377به پایان رسید و راه‌اندازی شد. در سال‌های بعد نیز کارخانجات و واحدهای بازیافت و پردازش دیگری شامل کارخانجات بازیافت و پردازش پسماندهای ساختمانی و عمرانی احداث شد. درست در همین حوالی یعنی در سال 1378 بود که شهرداری تهران آموزش تفکیک زباله‌های‌تر و خشک از مبدا را در دستور کار قرار‌داد. آن طرح ابتدا در مناطق 12، 19، 17، 13، 7 و 6 اجرا شد و به‌تدریج به مناطق دیگر تهران رسید. علاقه‌مندان به محیط‌زیست با همیاری سازمان بازیافت و تبدیل شهرداری، کار را دنبال کردند. این داستان آموزش در سال‌های بعد و در شهرهای دیگر ایران نیز ادامه پیدا کرد.

در سال 83 قانونی در این زمینه تصویب شد. براساس قانون تا سال 90 تمام زباله‌ها باید از مبدا تفکیک و به محله‌های موردنظر انتقال داده می‌شدند، اما این قانون هرگز به مرحله عمل نرسید.

بنا بر گزارش ها یکی از موفق‌ترین سال‌ها برای تفکیک زباله از مبدا سال 88 است.

 بنا بر‌آمار، شهروندان تهرانی در سال 87 فقط توانستند روزانه 638تن از زباله‌های خود را تفکیک کنند. تنها یک سال بعد میزان تفکیک شهروندان تهرانی به رقمی حدود 1049تن پسماند در روز رسید. تفکیک پسماند بین سال‌های87 و‌88رشد 64درصدی داشت. بعدترها یعنی از سال 90 میزان تفکیک زباله در شهر تهران رشد منفی داشت و این رشد منفی تا سال 93 که تفکیک زباله 929تن در روز بود، ادامه یافت. اما دوباره از سال 94 تفکیک زباله رشد پیدا کرد و به هزارتن در روز رسید. تفکیک زباله از مبدا در سال 95 رشد خوبی را تجربه کرد و به 1311تن در روز رسید. در سال 96 نیز با یک درصد رشد به 1326تن در روز رسید. البته که تفکیک زباله به بیشترین حد خود رسیده است، اما باید دانست که این میزان تفکیک فقط بخش اندکی از زباله‌های تهران را شامل می‌شود. بنابر گفته رضا عبدلی  رئیس سازمان پسماند این شهر- روزانه ۹هزارتن زباله و ۴۳ هزار تن پسماند ساختمانی در تهران تولید می‌شود.

در سال‌های قبل نتایج تحقیقی با عنوان طرح تفکیک زباله از مبدا و میزان مشارکت‌های مردمی در کنگره ملی بازیافت انتشار یافت. بررسی‌های پژوهشگران نشسان می‌داد که در تهران اغلب مردم (60درصد) دسترسی به سطل‌های ویژه تفکیک مواد از مبدا نداشتند و به دلایل مختلف عموم مردم (بیش 90درصد) اهمیتی برای تفکیک زباله از مبدا قائل نبودند که این موضوع بیانگر ضعف آگاهی مردم نسبت به ارزش حقیقی زباله و چرخه بازیافت است.

شهرداری در سال‌های قبل با جدیت بیشتری طرح تفکیک از مبدا را دنبال کرد و کلاس‌های آموزشی هر چند وقت یک‌بار برای تفکیک زباله‌ها برگزار شد. در مدت زمان کوتاهی شاهد سطل‌های زباله جدا بودیم که عنوان زباله‌های خشک و ‌تر روی آن نوشته شده بود. چند سال این طرح دنبال شد و هر سال نیز بودجه‌ای به آن اختصاص یافت، اما باز هم هرگز نشد که طرح جداسازی زباله‌ها از مبدا به‌طور کامل موفق شود. هنوز هم بچه‌های زباله‌گرد را می‌بینیم که این‌سو و آن‌سو، سر در مخازن بزرگ زباله کرده‌اند تا زباله‌های باارزش و قابل‌بازیافت را بردارند.

طرح دیگری که در ادامه در دستور کار قرار گرفت، ایجاد غرفه‌های دریافت پسماندهای خشک بود. در تهران اکنون 450غرفه دریافت پسماند خشک داریم که شهروندان علاقه‌مند می‌توانند پسماندهای خشک خود را در خانه تفکیک کنند و به این غرفه‌ها تحویل دهند. از آن طرف وانت‌های سیار برای جمع‌آوری زباله از محله‌ها درنظر گرفته شدند که در هر منطقه گشت می‌زنند و پسماندهای خشک شهروندان را خریداری می‌کنند. البته اجرای همین طرح‌ها باعث شد که میزان تفکیک زباله از مبدا در سال 96 به بیشترین حد خود برسد. اما همانطور که قبلا هم گفتیم همچنان تفکیک زباله در تهران اندک است و به صراحت می‌توان گفت این طرح که از حدود 19سال قبل برای نخستین‌بار آموزش‌های مربوط به آن آغاز شد، تا امروز به اهداف خود نرسیده است.
 

***

شمایل کتابی با گارد باز

شمایل کتابی با گارد باز

 


میلاد حسینی

از بخت بلند نویسنده است که رمانش بدل به رمانی کالت شود و نسل‌های مختلف درباره‌اش صحبت و به نسل بعدی خواندنش را پیشنهاد کنند. اما روی ناجوانمردانه این اتفاق سنجیده‌شدن همه کارهای بعدی نویسنده با همان کاری‌است که بسیار خوانده و پسندیده شده. او نویسنده فلان رمان معروف معرفی می‌شود و آن‌قدر قصه همان کارش به ذهن‌ها راه می‌یابد که وقت انتشار کارهای بعدی می‌شنود «ولی فلان کارش چیز دیگری بود». اما شکل قضیه آن‌قدر اهمیت دارد که هر نویسنده‌ای آرزو کند روزی کتابش در چنین جایگاهی قرار گیرد. «نیمه غایب» یکی از همین‌هاست که انتشارش در اواخر دهه70 اتفاق مهمی بود و استقبال زیادی را به‌خود دید. 15‌چاپ در کمتر از 10سال با تیراژهایی بیشتر از چاپ‌های امروزی. و بعد توقیفی 10ساله و باز دوباره استقبال مخاطب از جست‌وجوهای سیندخت و فرهاد و روزهای دهه60 و مسئله عشق و چیزهای دیگر.

نیمه غایب، قصه سیندخت است که حدودا دوساله بود وقتی پدرومادرش از هم جدا شدند و مادر به آمریکا رفت و او در میانه تحصیل در دانشگاه مصمم است تا ثریا را پیدا کند و آشنایی و رابطه‌اش با فرهاد هم حول همین می‌گردد. از طرفی مردی به نام الاهی که دوست قدیمی پدرومادر سیندخت است می‌خواهد کمک کند تا دختر به آمریکا برود و مادر را بیابد، اما پشت این کمک رازهای دیگری نهفته است و در ایران هم زندگی جور دیگری پیش می‌رود. چیزی که رمان نیمه غایب را شکل می‌دهد فراتر از پلات و ماجرای محوری و شخصیت‌هایش است که البته کشش‌های خود را دارند. پرداخت موضوع از سوی رمان‌نویس عملا رمان را شکل می‌دهد و خرده‌روایت‌های روح رمان را می‌سازد؛ نمونه‌اش اعتراضات دانشجویی و محرومیت از تحصیل فرهاد و چگونگی رابطه سیندخت و فرهاد که پیکر رمان را تشکیل می‌دهد. علاوه بر اینها نثر بسیار روان نویسنده کمک زیادی به درک بهتر رمان است؛‌ رمانی که پیچید‌گی‌ روایی دارد. اما چرا نیمه‌غایب رمانی‌است مهم؟ این رمان یکی از بهترین و دقیق‌ترین نمونه‌های سیال ذهن میان رمان‌های ایرانی است و تک‌تک پرش‌های زمانی و تداعی‌هایش پل‌های خاص خود را دارد و از تمام حواس انسانی استفاده کرده تا هیچ‌کدام از تداعی‌هایش بی‌دلیل نباشد. و حفظ‌کردن این روند در طول یک رمان کاری‌است مهم.

حسین سناپور نویسنده‌ای پرکار بود و در این سال‌ها و پیش‌ از نیمه غایب، قصه کودک‌ونوجوان می‌نوشت اما رمان معروفش نخستین رمان او بود که بدل به آغازی طلایی شد. دیگر رمان‌های او هم در این سال‌ها بسیار خوانده شده و دهه 80 قصه‌های او یکی از خواندنی‌ترین‌ها بوده. تقریبا 20سال می‌گذرد و نویسنده نهمین رمانش را همین هفته پیش منتشر کرده‌است. چند مجموعه داستان و مجموعه شعر هم ادامه کارنامه او بود، اما بخش مهم کار او تدریس است و 4 کتابش  هرکدام مقالاتی جدا یا پیوسته درباره داستان‌نویسی‌است و می‌تواند برای نوشتن رمان و قصه راه‌گشا باشد. با این همه نیمه غایب کماکان به حیات خود ادامه می‌دهد و رمانی‌است محبوب و مهم در زبان فارسی.
 

***

اجرای «زوج و فرد»؛ آری یا نه؟

گزارش سال78 دفتر حمل‌ونقل شورای‌عالی ترافیک، طرح تردد خودروها بر مبنای پلاک‌های زوج و فرد را مناسب ندانسته است

 

مریم سمائی

هر سال فصل سرما که می‌شود میزان آلودگی هوا در کلانشهرها شدت می‌گیرد و مسئولان را به فکر چاره می‌اندازد؛ چاره‌ای که معمولا به تشکیل جلسات کمیته اضطرار آلودگی هوا و در نهایت اجرای طرح زوج و فرد از در منازل و تعطیلی مدارس محدود می‌شود و سال بعد دوباره این روند تکرار می‌شود.

سال 77 ،یعنی درست 20سال پیش بود که طرح تردد نوبتی خودروهای سواری براساس نمره زوج و فرد به‌مدت یک‌ماه در آذر اجرا شد. به موجب اجرای به ظاهر موفق این طرح، سال78، 110نفر از نمایندگان مجلس طی نامه‌ای از رئیس‌جمهور وقت خواستند که این طرح را به‌طور دائمی در کلانشهرها به اجرا دربیاورد. رئیس‌جمهور نامه نمایندگان را به وزارت کشور ارسال کرد تا موضوع پیگیری شود و درصورت تأیید طرح به اجرا درآید اما دفتر حمل‌ونقل شورای‌عالی هماهنگی ترافیک شهرهای کشور با ارائه گزارشی این طرح را برای شهرها بحران‌زا اعلام کرد و آن را طرحی ناموفق خواند.

در این گزارش آمده بود که اجرای طرح زوج و فرد تنها جنبه مسکن دارد و به مصلحت نیست چرا که موجب می‌شود افراد مرفه اقدام به خرید چند خودرو با پلاک‌های مختلف کنند و قیمت‌ها را بالا ببرند. از سوی دیگر با اجرای طرح نوبتی پلاک خودرو بیش از 700هزار نفر به ناوگان حمل‌ونقل عمومی اضافه می‌شود که این ناوگان قادر به پاسخگویی به این حجم از مراجعه نیست؛ ضمن اینکه در شرایط فعلی افزایش 50درصدی ظرفیت این ناوگان هم غیرممکن است.

طبق گزارش دفتر حمل‌ونقل شورای‌عالی ترافیک، در سال 78حدود 5.9 کل تعداد خودروها دارای پلاک فرد و 4.9 آنها دارای پلاک زوج بودند با توجه به اینکه روزهای فرد هفته 2روز و روزهای زوج 3روز است به همین دلیل قیمت خودروهای دارای شماره زوج افزایش نسبی پیدا می‌کند و معضل اقتصادی جدیدی ایجاد خواهد شد. همچنین سرقت پلاک خودرو یا ساخت پلاک‌های تقلبی افزایش می‌یابد.

مسئولان ترافیکی کشور معتقد بودند که این طرح در زمان‌های بحران به‌صورت موقت و موردی با تمهیدات خاص امکان اجرا شدن دارد اما اجرای آن به‌طور دائمی نمی‌تواند کارساز باشد.

بعد از گذشت 20سال هنوز اجرای طرح زوج و فرد در کلانشهرها محل مناقشه است. بسیاری معتقدند که باید ساختارهای شهری برای گسترش حمل‌ونقل عمومی فراهم شود تا مردم از رانندگی با خودروهای تک‌سرنشین دوری کنند. این در حالی است که هنوز سیستم حمل‌ونقل عمومی جوابگوی مسافران نیست و نمی‌تواند به جابه‌جایی شهروندان بی‌خودرو کمک کند. از سوی دیگر عده‌ای توپ را در زمین خودروسازان و تهیه‌کنندگان سوخت می‌اندازند و معتقدند که آنها باید با کیفیت بیشتری محصولات خود را تولید کنند تا آلوده‌زا نباشند، نه اینکه مردم را محدود کرده و به آنها بگویند چه زمانی از خودرو استفاده کن و چه زمانی نه.

در سال97 محسن پورسید‌آقایی، معاون ترافیک شهرداری تهران از احتمال حذف طرح زوج و فرد در سال آینده خبر داده و گفته که مطالعات نشان داده طرح زوج و فرد، طرح اشتباهی بوده که در بلندمدت نه‌تنها آلودگی هوا را کاهش نداده، بلکه سبب شده مردم به سمت خرید خودروی ارزان‌قیمت اما پلاک مخالف گرایش پیدا کنند و این امر موجب افزایش آلودگی هوا شود».

او گفته است: «براساس تصمیم شورای ترافیک تهران و شورای شهر تهران قرار بر این بود که درصورت موفقیت‌آمیز‌بودن طرح ترافیک، این طرح به محدوده زوج‌و‌فرد نیز تسری یابد. مطالعات نشان می‌دهد که برای کاهش آلودگی هوا لازم است طرح زوج‌و‌فرد ملغی شود. بنابراین مطالعات برای ملغی شدن طرح زوج‌و‌فرد در حال انجام است و درصورت تصویب شورای ترافیک تهران، احتمالا اجرای طرح زوج‌و‌فرد پس از سال‌ها لغو می‌شود».

کاهش بارش که به جیره‌بندی رسید 
نورا عباسی


دهه70 از جیره‌بندی‌های جنگ عبور کرده بودیم و روزگار پیشرفت و ترقی رسیده بود. در کلانشهر‌ی مانند تهران بیش از دیگر شهرها سرعت پیشرفت را به چشم خود می‌دیدید. همین پیشرفت موجب شد تا کم‌کم تهران از شدت جمعیت ورم کند و مشکلاتی مانند تأمین آب و بهداشت شهر بیش از پیش توی ذوق بزند. در کنار دغدغه‌ای به نام افزایش جمعیت تهران، نگرانی از کمبود بارش‌های جوی در سال 78به نقطه اوج خود رسید تا جایی که صفحات روزنامه‌ها پر شد از گفت‌وگو با مسئولانی که مانند امروز نسبت به مشکل کاهش بارندگی و خشکسالی هشدار می‌دادند. حبیب‌الله بیطرف -وزیر نیرو دولت اصلاحات- در سال78 به روزنامه کیهان در مورد مشکل کم آبی تهران گفته بود:«بارندگی تهران حداقل 30درصد کاهش داشته است».

این کم آبی‌ها و نگرانی از تأمین آب شرب تهران درنهایت منجر به جیره‌بندی آب در سال1380 شد. برای متولدین دهه60  که ردی از جیره‌بندی دوران جنگ در ذهنشان مانده بود، با خاطره جیره‌بندی آب‌شرب گره خورد. تهرانی‌ها در آن سال‌ها با زیرنویس تلویزیون ازجدول روزنامه‌ها  مطلع می‌شدند که قرار است در کدام‌یک از روزهای هفته و ‌ماه آب‌شرب منطقه‌شان قطع شود و اینگونه برای پر کردن دبه‌های آب گوشه خانه در حالت آماده‌باش قرار می‌گرفتند.
 

***

 

وقتی کلاس‌های کنکور را دوست نداشتیم

عیسی محمدی

این روزها یکی از کسب‌وکارهای موفق و نان‌وآب‌دار را می‌توان برگزاری کلاس‌های آمادگی برای کنکور، چاپ کتاب‌های مورد نیاز، انجام مشاوره‌های مورد نیاز و نیز تأمین دیگر مخلفات مورد نیاز برای این منظور دانست. بالاخره هنوز هم خیلی از والدین و دانش‌آموزان، یگانه راه موفقیت شغلی و اجتماعی در زندگی‌شان را، ورود به دانشگاه می‌دانند؛ بدون اینکه عنایت داشته باشند که حتی مسئولان آموزش عالی کشور نیز رسماً اعلام کرده‌اند که دیگر درس خواندن و مدرک گرفتن، به تنهایی ضامن شغل پیدا کردن کسی نخواهد بود.اما روزگاری هم بود که مخالفت‌های جدی با کلاس های کنکور وجود داشت.

نگاه منفی به کلاس‌های کنکور

وقتی روزنامه‌های سال 78را مرور می‌کنیم، به مصاحبه‌ای از محمدحسین پورکاظمی-معاون وقت پژوهشی سازمان سنجش کشور‌- برخورد می‌کنیم که بخشی از این نگاه منفی را به کلاس‌های کنکور منتقل می‌کرد. پورکاظمی اشاره کرده بود که اگر استفاده حداکثری از کتاب و معلم بشود و کمی هم استعداد داشته باشید، دیگر نیازی به این دست کلاس‌ها نخواهد بود. این مقام مسئول وقت سازمان سنجش، در واقع کلاس‌های کنکور را خاص افرادی دانسته بود که در دوران دبیرستان خوب درس نخوانده‌اند و خوب به معلمان گوش نداده‌اند و حالا می‌خواهند جبران مافات کنند. توصیه او هم به این گروه، آن بود که با تهیه کتاب‌های تست کنکور سازمان و دیگر کتاب‌های کنکور درست‌وحسابی، درصد موفقیت‌شان را بالاتر ببرند. او کلاس‌های کنکور را به 2 بخش منفی و مثبت تقسیم کرده بود که البته از نظر وی، بخش منفی‌اش، دنبال سودجویی و کسب درآمد بودند.

ماجراهای عجیب کنکور در دهه 70

به نوعی، تشکیل کلاس‌های کنکور و تقویتی با انواع کتاب‌های کمک‌درسی فلان و آزمون بهمان دهه 70 باید نسبت بدهیم. از همان هنگام که تندخوانی‌ها پا گرفتند، خیلی از مشاوران و مدرسان و مدیران بعدی کنکور هم در این کلاس‌ها پا گرفتند. اما وقتی که به سال 1378سفر می‌کنیم، یک نکته مهم دیگر هم خودنمایی می‌کند؛ ترکیب نظام قدیم و نظام جدید آموزش‌وپرورش. در سال 1375بود که نخستین دیپلمه‌های نظام جدید آموزش‌وپرورش به کنکوری‌ها اضافه شدند. همین ترکیب عجیب‌وغریب، باعث شد تا 3-2 سالی کنکور به شیوه‌های یک و دو مرحله‌ای برگزار شود. ضمن اینکه تبدیل دروس نظام قدیم به نظام جدید و دردسرهای خاص آن نیز از خاطرات نه شاید جالب دانش‌آموزان آن روزگار است. ولی از سال 77 به بعد بود که آزمون‌های کنکور دیگر تک‌مرحله‌ای شدند.

مشاوره با فک و فامیل

در آن سال‌ها ماجرای ضریب خوردن درس‌ها هم مطرح بود؛ بدین‌ترتیب که درس‌های تخصصی هر رشته، ضریب‌های بالاتر داشتند و طبیعی بود که باید تمرکز بیشتری روی آنها صورت می‌گرفت. بیشتر دانش‌آموزان برای آماده کردن خودشان، معمولا  از فک و فامیل و کنکوری‌های قبلی که دیگر نیاز به جزوه‌های تست و کتاب‌‌هایشان نداشتند، استفاده می‌کردند. جزوه‌های تست و کتاب‌ها هم در کتابخانه‌ها و کتابخانه مساجد و... هم دم‌دست بود. ضمن اینکه بازار مشاوره هم حسابی داغ بود و همین کنکوری‌های موفق قبلی، دلایل موفقیت خودشان را تشریح می‌کردند تا کنکوری‌های جدید، با همان روش درس بخوانند.

به یاد تست‌های رزمندگان و آینده‌سازان

بهترین کتاب‌هایی که در آن دوره توصیه می‌شدند، همان کتاب‌های درسی بودند و نکته‌هایی که معلمان در کلاس‌های درس بیان می‌کردند. حتی در کلاس‌های درس، اشاره می‌شد که فلان نکته یا مبحثی که مطرح شده، در فلان کنکورها آمده است و دانش‌آموزان هم سریع آنها را یادداشت می‌کردند. ضمن اینکه کتاب‌های تست کنکوری که سازمان سنجش یا انتشاراتی‌های دیگر هم چاپ می‌کردند، جزو مواردی بودند که دانش‌آموزان به‌شدت به آنها مراجعه می‌کردند. کتاب‌های تست آینده‌سازان و رزمندگان جزو کتاب‌های تست معروف آن موقع‌ها بود.
 

***

 

جشن تولد مترو و شوراهای شهر و روستا

جشن تولد مترو و شوراهای شهر و روستا

سیدمحمد فخار| خبرنگار


اگر طی دهه70 ، سال 78را مهم‌ترین سال رخدادهای شهری بنامیم، گزافه نگفته‌ایم؛ سالی که هم‌دوره آغاز به‌کار شوراهای شهر و روستا بود و هم در آن روزها مردم تهران به‌عنوان نخستین شهروندان ایرانی توانستند مترو سوار شوند و تصویر دهه‌های گذشته شهرهای پیشرفته اروپایی را در عمق 35متری پایتخت کشور تجربه‌ کنند.

9اردیبهشت؛ آغاز به‌کار شوراها

سال 78 از جنبه مدنی، سال آغاز به کار نخستین نهاد مدنی محلی در شهرها و روستاهای کشور بود؛ شوراهای شهر و روستا در سراسر کشور و در پی انتخابات خاطره‌انگیز ۷ اسفند ۱۳۷۷، قدم به نهادهایی گذاشتند که تحقق حاکمیت محلی مردم بر مردم محسوب می‌شد. این شورا تنها شورای ذکرشده در قانون اساسی کشور بود که برای آغاز به‌کار آن، ۲۰ سال تأخیر پدید آمد اما دولت نخست اصلاحات توانست با ایده فضای باز سیاسی انتخابات را برگزار کند و سرانجام 9اردیبهشت ۱۳۷۸ شوراهای شهر و روستا به‌طور رسمی دوره 4ساله مسئولیت خویش را آغاز کردند. در این انتخابات ۲۴ میلیون نفر مشارکت داشتند و پیروزی مطلقی که در سال 76با 20میلیون رأی به سیدمحمد خاتمی رقم خورده بود، در انتخابات شوراها تکرار شد و آمارها حاکی از پیروزی اصلاح‌طلبان بود. در تهران سرلیست اصلاح طلبان عبدالله نوری با 588هزار رأی بود و نفر پانزدهم هم توانست 192هزار رأی کسب کند. در 17خرداد این سال نیز مرتضی الویری به‌عنوان نخستین شهردار منتخب شورای شهر تهران انتخاب شد. الویری نظم‌دهی به شبکه حمل ونقل و اصلاح نحوه رانندگی را از برنامه‌های خود برای تهران اعلام کرده بود. در جریان قدرت‌گیری شهرها برپایه شوراها، البته تجربه نخست در بسیاری شهرها نتوانست امیدهای مردمی را برای این نهاد مدنی زنده کند. از سویی در جریان طرح‌ریزی این نهاد در مجلس قانون اساسی نیز نقض غرضی پدید‌آمد که سال 78خود را نشان داد. آیت‌الله طالقانی در آن دوره معتقد بود شورا باید در همه سطوح تصمیم‌گیری اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قدرت را در دست بگیرد اما در شهرهای بزرگ 12تا 17نهاد بر امور شهری تصدیگری داشتند و مداخلات موجب شد در شهرهای بزرگ شورای نخست نتواند به اهداف خود برسد.

حرکت نخستین قطار مترو در تهران

حمل ونقل شهری در کشور تا اسفند 1377تنها به اتوبوس، تاکسی و مینی‌بوس ختم می‌شد اما سرانجام طلسم 30ساله مترو شکست و متروی تهران – کرج با 2ایستگاه صادقیه(تهران) و کرج به بهره‌برداری رسید. بدین‌ترتیب مردم توانستند در نوروز 1378با مترو فاصله تهران تا کرج را ظرف 45دقیقه طی کنند. این خط البته خطی اقماری با مختصات خطوط روزمینی بود اما در خرداد سال 78نخستین متروی زیرزمینی پایتخت نیز افتتاح شد و بخش غربی خط 2، از ایستگاه صادقیه تا امام خمینی شهروندان را جابه‌جا کرد تا میدان توپخانه، نخستین ایستگاه متروی پایتخت نامیده شود. آغاز به‌کار مترو البته تجربه‌ای نو و جذاب برای تهرانی‌ها بود؛ تجربه‌ای که یک مسافر مترو بلیت مقوایی تهیه کند، آن را به دستگاهی بزند و از پله‌برقی به ایستگاه برسد. سوار شدن در مترو هم در نوع خود جالب بود. مسافران قبل از وارد‌شدن گردن می‌چرخاندند و بعد وارد واگن می‌شدند و همه‌‌چیز بوی نویی داشت. متروی تهران در سال 78، تنها 60دستگاه واگن در اختیار داشت و در 2خط افتتاح شده تا پایان این سال، 12ایستگاه برای جابه‌جایی مردم فعال شدند. از طرفی خطوط مترو 40کیلومتر طول داشتند و کمتر از 10هزار نفر را در روز جابه‌جا می‌کردند.
 

***

 

روز شمار انقلاب، سال 1378

سال التهاب سیاسی

اصغر صوفی| خبرنگار

   فروردین: سالی که نکوست از بهارش پیداست؛ بهار با حکم توقیف روزنامه زن آغاز شد. این روزنامه به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی فائزه هاشمی رفسنجانی فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی منتشر می‌شد. اتفاق بدتر 3 روز بعد رخ داد. سپهبد صیاد شیرازی، جانشین ستاد کل نیروهای مسلح در مقابل منزلش به‌دست منافقین ترور شد. مراسم تشییع شهید صیاد شیرازی با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار شد. سردار یحیی رحیم صفوی، فرمانده وقت سپاه بعدها گفت: دستور ترور صیاد شیرازی از یک رده بالاتر به مجاهدین خلق داده شد و شخص صدام این دستور را به مجاهدین خلق داد. توقیف، ترور و قتل تا پایان سال 78 روی ناخوش خود را به مردم ایران نشان داد. در کنار این اتفاقات تلخ، گسترش و ترمیم روابط با کشورهای اروپایی و منطقه تنها خبر خوش فروردین بود. سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی برای انجام مذاکرات وارد تهران شد.

   اردیبهشت: 31نفر از نمایندگان مجلس طرح استیضاح عطاالله مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را تقدیم مجلس کردند. رواج فساد و فحشا، توهین به مقدسات، تمجید از نظام طاغوت و طاغوتیان، تحریم مبانی نظری امام‌(ره)، انتشار کتاب‌هایی که تاریخ انقلاب را تحریف و بی‌بندو‌باری را رواج می‌دهند، احیای کانون نویسندگان و تقدیم جوایز به نویسندگانی که مورد تأیید نظام نیستند، رواج فیلم‌های مبتذل و بی‌مهری به سازندگان فیلم‌های دفاع‌مقدس ازجمله محورهای استیضاح مهاجرانی بود. این استیضاح یکی از معروف‌ترین استیضاح‌های ادوار مجلس بود. مهاجرانی با نطقی که بعدها آن را در قالب کتابی منتشر کرد موفق شد بار دیگر از مجلس رأی اعتماد بگیرد. دادگاه ویژه روحانیت محسن کدیور را به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم کرد. دولت خاتمی قانون بر زمین مانده شوراها را اجرا و هشتم اردیبهشت نخستین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا با پیام رهبر معظم انقلاب آغاز به‌کار کرد. رهبر انقلاب در پیام خود شوراها را گامی به سوی تحقق کامل قانون اساسی دانسته و تأکید کردند که مناقشات سیاسی و جناحی و ورود در هر اقدامی که اعضای شورای اسلامی را از اتحاد عملی خود دور کند، برای این شوراها مضر و نارواست. اتفاقا نخستین دوره شوراهای شهر در تهران دستخوش مناقشات سیاسی و جناحی و سرنوشت آن به انحلال ختم شد.

   خرداد: سیاست‌های کلی برنامه سوم توسعه از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد. علی لاریجانی با حکم رهبر انقلاب برای 5سال دیگر در پست ریاست سازمان صدا و سیما ابقا شد. خودکشی سعیدامامی، متهم اصلی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای مهم‌ترین اتفاقی بود که در خرداد 78 روی داد. ماجرای خودکشی در حمام روز یکشنبه 31خرداد 78خبری شد. حجت‌الاسلام نیازی، دادستان نظامی تهران از سعید امامی، مصطفی کاظمی، مهرداد علیخانی و خسرو براتی به عنوان 4تن از عاملان قتل‌های زنجیره‌ای نام برد و گفت که سعید امامی معروف به اسلامی روز قبل هنگام استحمام در زندان با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده و تلاش‌های پزشکان برای نجات وی به جایی نرسید.

   تیر: طرح اصلاح قانون مطبوعات پس از چند هفته بحث و کشمکش میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان مجلس سرانجام تصویب شد. روزنامه سلام با انتشار نامه‌ای منتسب به سعید امامی از عوامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای وجه تازه‌ای از شخصیت و عملکرد وی را به نمایش گذاشت. همین نامه منجر به توقیف روزنامه سلام شد. توقیف سلام آغاز یک التهاب بزرگ در داخل کشور بود. گروهی از دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در کوی دانشگاه تهران تجمع کردند. درگیری دانشجویان با نیروی انتظامی شدت گرفت ، حمله لباس‌شخصی‌ها و تخربب اموال دانشجویان به ناآرامی‌هایی دامن ‌زد که تا 5روز ادامه داشت. فرمانده ناحیه انتظامی تهران بزرگ و معاون وی استعفا کردند.

مرداد: یحیی رحیم صفوی، فرمانده سپاه در سخنانی گفت که سپاه اهانت به رئیس‌جمهور را تحمل نمی‌کند. این سخنان در پی سوء برداشت‌ها از نامه 24سردار سپاه به سیدمحمد خاتمی، رئیس‌جمهور دولت اصلاحات ایراد شد. رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نمازجمعه درباره حوادث تیرماه و توقیف روزنامه‌ها سخنانی ایراد کردند. ایشان فرمودند: هیچ‌کس با مطبوعات آزاد مخالفتی ندارد، فلسفه این انقلاب، آزادی بیان و فکر است. رهبر انقلاب هدف از اغتشاشات در روزهای 21 و 22تیرماه را ضربه به امنیت ملی دانستند. ایشان چند روز بعد در دیدار با عده‌ای از دانشجویان مجروح حادثه کوی دانشگاه بر شناسایی و مقابله با عوامل حادثه کوی دانشگاه تهران تأکید کردند. سیدمحمود هاشمی شاهرودی با حکم رهبر انقلاب به‌عنوان رئیس قوه قضاییه انتخاب شد.

   شهریور: رهبر معظم انقلاب به استان خراسان سفر کردند و با بازدید از مناطق محروم این استان در جمع مردم نهبندان، قائنات و بیرجند و برخی دیگر از شهرستان سخنرانی کردند. سفر رئیس‌جمهور اتریش به تهران و مذاکرات سیاسی و اقتصادی او در ایران گام دیگری در بهبود روابط ایران با کشورهای اروپایی بود.

   مهر: انتشار نمایشنامه موهنی علیه امام‌زمان‌(عج) در نشریه دانشجویی موج، واکنش‌های فراوانی را از سوی مراجع عظام تقلید، نهادهای مذهبی، گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی در پی داشت؛ نشریه «موج» نیز توقیف شد. وزارت ارشاد اعلام کرد که در صدور مجوز یا برخورد با تخلفات دانشجویی قانونا نقشی ندارد. 24مهر، نلسون ماندلا رئیس‌جمهور سابق آفریقای جنوبی در سفر به تهران با رهبر انقلاب و رئیس‌جمهور ایران دیدار و گفت‌وگو کرد.

   آبان: سیدمحمد خاتمی،در پاسخ به دعوت رسمی ژاک شیراک، رئیس‌جمهور فرانسه در رأس یک هیأت بلندپایه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به این کشور سفر کرد. 12آبان با تصویب مجلس شورای اسلامی تعداد نمایندگان از 270به 290نفر افزایش یافت.

   آذر: در نخستین روز آذر 1378رهبر انقلاب با حضور در دانشگاه صنعتی شریف با دانشجویان این دانشگاه دیدار کردند. 4آذر 1378 انفجار بمب در مقابل ساختمان دانشکده ادبیات اهواز تعدادی شهید و مجروح برجای نهاد. 7آذر، روزنامه خرداد توقیف شد و عبدالله نوری، مدیرمسئول آن به جرم اهانت به احکام نورانی اسلامی، اهانت به امام خمینی، نشر اکاذیب و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی روانه زندان شد. 30آذر، هاشمی رفسنجانی ضمن ثبت‌نام در انتخابات ششمین دوره مجلس گفت که با توصیه شخصیت‌ها، احزاب، مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور نامزد انتخابات مجلس شده است.

   دی: 8دی‌ماه یادداشت‌ اعتراض ایران به آمریکا در مورد ماجراجویی ناوهای جنگی آمریکا در خلیج‌فارس به‌عنوان سند سازمان ملل منتشر شد. 20دی، کمال خرازی، وزیرخارجه ایران در سفر به انگلیس با تونی بلر، نخست‌وزیر این کشور دیدار کرد؛ این نخستین دیدار یک وزیر ایرانی از انگلیس در دوره پس از انقلاب بود. این دیدار گشایش فصل جدیدی در روابط 2 کشور بود. 

   بهمن:  5بهمن در پی درخواست غلامحسین کرباسچی از رئیس قوه قضاییه، رهبر انقلاب با پیشنهاد رئیس قوه قضاییه در مورد عفو بقیه ایام حبس و جزای نقدی کرباسچی موافقت کردند. در 16بهمن، دست‌کم 15انفجار پیاپی در تهران روی داد که بر اثر آن یک کارگر به شهادت رسید؛ گروهک تروریستی منافقین مسئولیت این انفجارها را بر عهده گرفت. 29بهمن انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد. در تهران بزرگ، فهرست نامزدهای پیشنهادی حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی، 90درصد کرسی‌های این حوزه را کسب کرد و محمدرضا خاتمی به‌عنوان نخستین نفر با بیش از یک میلیون رأی به مجلس راه یافت؛ در نتیجه بازشماری آرای بیش از 1362صندوق و ابطال آرای 534صندوق تهران (از مجموع 3077صندوق)  غلامعلی حدادعادل و علی‌اکبر محتشمی‌پور به فهرست نمایندگان پیروز اضافه شده بودند و اکبر هاشمی رفسنجانی از رتبه سی‌ام به رتبه بیستم ارتقا یافت، علیرضا رجایی نیز پس از بازشماری آرا  و ابطال تعدادی از صندوق‌ها از راهیابی به مجلس بازماند. در ادامه این رویدادها اکبر هاشمی‌رفسنجانی در آستانه افتتاحیه مجلس ششم کناره‌گیری کرد .

   اسفند: سعید حجاریان، مدیرمسئول روزنامه صبح امروز و عضو شورای شهر تهران توسط 2 موتورسوار در مقابل ساختمان شورای شهر هدف سوءقصد قرار گرفت و به بیمارستان سینا منتقل شد.
 

***

سال 78 روحیه مطالبه‌گری حتی در پیا‌م‌های مردمی هم دیده می‌شود

محمدتقی حاجی‌موسی

صیانت از پول ملی- 8آبان 78، شورای پول و اعتبار تصویب کرد که سقف مجاز ورود و خروج ریال از کشور بیشتر شود و به 500 هزار ریال برسد! تا آن موقع مسافران می‌توانستند حداکثر 200هزار ریال با خودشان حمل کنند و این قانون احتمالا برای این بود که از پول ملی صیانت کنند منتها همان موقع هم کسی ریال با خودش نمی‌برد خارج، چون هیچ آدم خارجی‌ای آن را قبول نمی‌کرد. نهایتا مردم عراق قبول می‌کردند که حالا آنها هم دیگر قبول نمی‌کنند. البته شما فکر نکنید که 500هزار ریال یعنی 50هزار تومان آن موقع پول کمی بوده، همان زمان متوسط حقوق کارمندان دولت حدود 100 هزار تومان و حداقل دستمزد ماهانه حدود 36هزار تومان بود؛ یعنی پول یک پیتزا دو نفره خیلی معمولی.

اسکناس بیار، سکه ببر- پول خرد از آن مواردی است که در کشور ما خیلی جدی گرفته نمی‌شود. به همین دلیل در سال 78، مردم شاکی بودند که چرا بانک‌ها به ما پول خرد نمی‌دهند و ما سکه می‌خواهیم و کارمان گیر 10تومانی و 25تومانی است. بانک مرکزی هم بخشنامه کرد که بانک‌های ملی، صادرات، ملت، سپه و تجارت باید هر اندازه مردم خواستند به آنها پول خرد بدهند و با این تدبیر هوشمندانه از پرداخت چسب زخم و آدامس خروس‌نشان توسط بانک‌ها به جای پول خرد جلوگیری به عمل آمد.

ما که حال می‌کنیم - بی‌اعصابی جامعه مربوط به الان نیست و سال 78 هم ملت ناراحت و کج خلق بوده‌اند؛ نمونه‌اش بنده‌خدایی که از بلندبودن صدای بلندگوی مدرسه دخترانه کنار خانه‌شان شاکی بوده و در ستون پیام خوانندگان روزنامه اطلاعات درخواست داشته تا مسئولان کاری کنند. حالا سؤال ما این است مسئولان چه کار کنند؟ اکبری و اصغری و ارسنجانی و چمبرکی را که رفته‌اند گوشه حیاط لی‌لی بازی می‌کنند صدا نزنند؟ برای صدا کردن از پرتاب سنگ استفاده کنند؟ بچه خودتان هم توی مدرسه بود همین را می‌گفتید؟ اصلا چرا پنجره خانه‌تان دوجداره نبوده؟ هم صدا کمتر می‌شد، هم انرژی کشور را تلف نمی‌کردید. بعد شما که اعصاب ندارید چرا دکتر نمی‌روید؟ چرا قرص نمی‌خورید؟ چرا خانه‌تان را عوض نمی‌کنید؟ والا! مشکل خودتان را گردن بلندگوی مدرسه نیندازید.

کسی پاسخگو نیست! - قبلا گفتیم که اوایل دهه 70 همه تبلیغ می‌کردند که نوشابه بخورید و بخرید و حال کنید. اواخر دهه 70 اما همان‌ها گفتند نوشابه بد است و نخورید و دوغ بخورید که هزار و یک مرض را از بین می‌برد. منتها همین دوغ را هم به قیمت بالا فروختند تا داد ملت دربیاید و بگویند چرا یک دوغ 300سی‌سی که 2‌لیوان هم نمی‌شود باید 150تومان باشد و هیچ‌کس پاسخگو نباشد؟

حبس پایان کبوتر نیست - پرورش کبوتر و آموزش آن از دیرباز بین برخی‌ها رواج داشته و طوری کبوتران را جلد می‌کرده‌اند که اگر 1000کیلومتر آن طرف‌تر هم ولشان می‌کردید باز برمی‌گشتند خانه خودشان. این پرندگان اما در ورای ظاهر مهربانشان، جنایاتی هم مرتکب شده‌اند و آن مربوط است به برخورد با هواپیماها که منجر به کشته‌شدن آدم‌ها شده است. لذا سال 78 قانونی وضع شد که پرورش و نگهداری کبوتر در شعاع 40کیلومتری فرودگاه‌ها ممنوع است و با متخلفین برخورد می‌شود و زندان می‌روند. قانونگذاران گرامی اما حواسشان نبود که 100متر آن طرف‌تر از باند فرودگاه مهرآباد، خانه و محله مسکونی است و هر پشت‌بام، محل زندگی یک گله کبوتر است و کبوتربازان عزیز اهل مطالعه قوانین نیستند. لذا این قانون هم به جای خاصی نرسید و به جمع قوانین دورهمی اضافه شد.

باز هم پای دهه شصتی‌ها وسط است - شهاب‌الدین صدر که زمانی رئیس سازمان نظام پزشکی بود سال 78 اعلام کرد که متأسفانه 14هزار ماما در کشور بیکار هستند و باید فکری کرد. این «باید فکری کرد» اما معلوم نبود اشاره به چه چیزی دارد  . بچه‌ها که داشتند به دنیا می‌آمدند. لذا به‌نظر ما این مشکل هم زیر سر دهه شصتی‌ها بود چون قبلا ولادت زیاد بود، ماما‌ها زیاد شدند اما بعد از پایان دهه 60 و بازگشت آرامش به خانواده‌ها، ماما‌ها بیکار شدند که می‌توانند حق‌شان را از دهه شصتی‌ها بگیرند که تا آخر عمرشان معضل کشور هستند.

سرت به‌کار خودت باشه! - آقایی به روزنامه اطلاعات پیام داده که «واقعا مسئولان نمی‌دانند متوقف‌کردن خودروهای دودزا باعث کاهش آلودگی می‌شود؟». وی در ادامه گفته که این ابتدایی‌ترین راه برای مبارزه با آلودگی محیط‌زیست است و یک‌جورهایی مسئولان را به سخره گرفته است. این نشان می‌دهد که در سال 78 چقدر فضا گل و بلبل بوده که می‌شده در روزنامه این چنین همه را شست و پهن کرد روی بند رخت و اصلا همین آقا باید خودش از این کار شرمنده می‌شد و دیگر دنبال جواب سؤالش نمی‌رفت و به این فکر می‌کرد که سهم او در آلودگی هوای تهران چقدر است نه سهم مسئولان!

***

درنگی بر عکس‌های سال 78

 



غبارروبی حرم امام رضا(ع) با حضور رهبر معظم انقلاب    عکس: علیرضا بنی علی


هزارتوی زندگی    عکس: عطاءالله طاهرکناره


سرویس مدرسه از نوع پرفشار    عکس: هاشم عطار


برخورد هواپیمای ارتش با هواپیمای مسافربری در مهرآباد    عکس: راهب هماوندی


در رویای روزهای آینده   عکس: پریسا دمندان


بازدید الویری شهردار تهران از پروژه مصلای تهران   عکس: مجتبی جانبخش


توقیف روزنامه سلام    عکس: مسعود خامسی‌پور



تجمع دانشجویان در کوی دانشگاه تهران در اعتراض به وقایع کوی دانشگاه    عکس: راهب هماوندی


تجمع دانشجویان در اعتراض به وقایع کوی دانشگاه    عکس: مسعود خامسی‌پور

 

کلید واژه ها: 40 سال 40 روز


نظر شما :