چرا سعید امامی جاسوس بود؟
حجتالاسلام نیازی در انتهای توضیحی که در پاسخ به بازنشر مصاحبه اخیر مصطفی پورمحمدی برای «شرق» ارسال کرده است، بیش از اینکه به پرسشی پاسخ دهد، خودش سؤالها و مسائل جدیدی را طرح کرده و در انتها گفته شاید پاسخ برخی از آنها در زمانی دیگر منتشر شود. برای مثال درباره سعید امامی گفته است: «در آن زمان چون سمت اجرایی نداشت، نمیتوانست دستوردهنده باشد و آمر قتل تلقی نمیشود… معاون در قتلها محسوب میشود. در پرونده نیز همین اتهام به او تفهیم شد و با همین اتهام برای او قرار نهایی صادر شد. البته معاونی که محور عمل و اقوی از مباشر است. اظهارات کتبی او در مرجع قضائی وجود دارد که در زمان مناسب منتشر خواهد شد، انشاءالله.»
حجتالاسلام نیازی سالهای آخر دهه ۷۰ رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح بود و رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای به او سپرده شد. در ششم دی همان سال، پرونده قتلهای زنجیرهای با قرار عدم صلاحیت، از دادگستری تهران به دادسرای نظامی تهران ارجاع داده شد. ۳۱ خرداد ۷۸ حجتالاسلام نیازی، رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح، همزمان با اعلام اسامی چهار نفر از عاملان اصلی قتلها به نامهای مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی، خسرو براتی و سعید امامی، از خودکشی منجر به مرگ سعید امامی یا همان سعید اسلامی، معاون پیشین وزارت اطلاعات و از عاملان اصلی قتلها خبر داد. دادگاه دو سال پس از قتلها، در سال ۱۳۷۹ تشکیل شد و پس از ۱۲ جلسه غیرعلنی به ریاست قاضی عقیقی، رئیس شعبه یکم دادگاه نظامی تهران، در دی همان سال حکم ۱۸ متهم این پرونده را صادر کرد. بر اساس این حکم، چند نفر از متهمان به قصاص، برخی به حبس ابد و دیگران به حبسهایی از دو تا ۱۰ سال محکوم شدند. ۲۱ خرداد ۷۹ حجتالاسلام نیازی اعلام کرد پرونده قتلهای زنجیرهای در تاریخ سیاست و قضاوت کشور استثنائی است. او گفته بود: «تا آنجایی که پرونده در اختیار ما بوده، صدور حکم شرعی محرز نشد؛ چراکه اساساً متهمان افرادی نیستند که با حکم شرعی اقدام به قتل کنند. ما باید برای این پرونده افرادی را انتخاب میکردیم که کارشناس اطلاعاتی و مورد تأیید باشند و از طرفی سوءظن نیز ایجاد نشود. در آذر سال ۷۸، رؤسای قوای مجریه و قضائیه رأسا مسئولیت رسیدگی به پرونده را بر عهده گرفتند زیرا این قتلها هم با امنیت ملی گره خورده و هم مهمترین وزارتخانه دولت درگیر ماجرا بود.»
نیازی با اشاره به اختیار کامل رئیسجمهور در رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای گفته بود: «پرونده مزبور، در تاریخ قضاوت و سیاست ما استثنائی است؛ به همین دلیل هیچ مانعی برای پیگیری آقای خاتمی وجود نداشت.»
خرده بر قاضی جوان
حسامالدین آشنا در مطلبی که همان سالها با نام مستعار «بهمن شناسا» در انتخاب نوشته بود، از سپردن پرونده قتلها به قضات جوان سازمان قضائی نیروهای مسلح خرده گرفته بود. او نوشته بود: «سازمان قضائی نیروهای مسلح پس از مدتی عضویت در کمیته تحقیق به وزارت رسید و اکنون برای مختومه کردن پرونده فعالانه میکوشد. عضو دیگر کمیته تحقیق پس از انتقال رئیس خود به وزارت اطلاعات، جای او را در سازمان قضائی نیروهای مسلح گرفت… قضات گمنام سازمان قضائی نیروهای مسلح به مهمترین چهرههای خبرساز تبدیل شدند. آنان در مراحل مختلف بازجویی از شگردهای ضدبازجویی متهمان کارکشته از متهم کردن وزیر آغاز کردند و پس از یکسالونیم مدعی کشف بزرگترین و پیچیدهترین شبکه جاسوسی تاریخ این کشور شدند و کار را به جایی رساندند که گویا تمام بدنه قضائی، اجرائی و امنیتی کشور از جاسوسان، فاسقان و فاجران پر شده است.»
روحالله حسینیان هم که مانند پورمحمدی مدعی دست داشتن اصلاحطلبان در ماجرای قتلهاست و برنامه چراغ را هم با همین هدف ساخت و از صداوسیمای زمان لاریجانی پخش کرد، قائل به جاسوس خواندن سعید امامی نبود. حسینیان مجادله خود با نیازی بر سر همین موضوع را در گفتوگو با هفتهنامه جبهه در شماره ۲۷ شهریور ۷۸ اینطور روایت کرده است: «گفتم آقای نیازی شما چه دلیلی برای جاسوسی دارید؟ ایشان فرمودند که آقای سعید اسلامی در سال ۵۶ و ۵۷ سال آخر دبیرستان و اول دانشگاه در آمریکا درس خواندند و در منزل دایی ایشان که وابسته نظامی ایران در آمریکا بوده. سؤال کردم غیر از این چه دلیل دیگری دارید؟ باز فرمودند که تحلیل سیاسی قطعی ما این است که جاسوس بوده است. گفتم دلیل قضائی شما چیست؟ بعد شروع کردم به اشکال کردن… گفت به هر حال این تحلیل ماست. گفتم این حرفها را نزنید. آبروی کسی که خدمت به جمهوری اسلامی را کرده میبرید و بعداً میگویید تحلیل ما این است. بعداً جواب خدا را چه میدهید؟ … سؤال کردم آقای نیازی به هر حال من هم قاضی بودهام و در این کشور ۱۸ سال قضاوت کردهام… گفتم آیا سرپلی گرفتید؟ گفتند نه. گفتم آیا شناسایی کردید که هنوز دستگیر نکردید؟ گفتند نه. گفتم آیا ابزار و ادواتی گرفتید؟ گفتند نه. گفتم آخر پس چطوری میآیید چنین ادعایی میکنید؟ من خیال کردم که آقای نیازی واقعاً همه اطلاعات را نمیخواهد به من بگوید. خدمت آقای هاشمی رفسنجانی بعد از این ملاقات رسیدم و همین تحلیل خودم را ارائه دادم. آقای هاشمی فرمودند که نه. همین جمله را هم گفتم، گفتم من خیال کردم که شاید آقای نیازی نخواسته همه ادلّه جاسوسی را به من بگوید، گفتند نه اتفاقاً خدمت مقام معظم رهبری هم که بودیم، وقتی سران سه قوه تشکیل جلسه دادند، آقای نیازی ادله جاسوسیاش را همینها مطرح کردند و من ایراد گرفتم و گفتم آقای نیازی اینها دلیل بر جاسوسی نیست و آقای نیازی هم تا پایان نتوانستند پاسخ بدهند و آخر هم مقام معظم رهبری فرمودند که آقای نیازی بالاخره شبهه آقای هاشمی جواب داده نشد. این عین عبارتی بود که آقای هاشمی طرح کردند.»
اما نیازی در همان توضیحی که برای «شرق» ارسال کرده، همچنان تلویحاً به نفوذی یا جاسوس بودن امامی اشاره دارد: «توضیحات درباره مسائل دیگری که جناب پورمحمدی مطرح کردند، ازجمله مسئله بسیار مهم نفوذ را به فرصت مناسب دیگری موکول و تنها به یک جمله بسنده میکنم: چه ایشان بپذیرند یا رد کنند، فتنه قتلهای زنجیرهای و فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه سال ۸۸ تردیدی باقی نگذاشت که نفوذ دشمن در دهههای گذشته و در برخی از مراکز مهم و حساس و برخی از مراکز تصمیمگیری قطعی است و غیرقابل انکار.»
نیازی به چه سؤالهایی پاسخ داد؟
نیازی اما به برخی سؤالات هم پاسخ داده است. او در پاسخ به پورمحمدی چند چیز را رد میکند. اول از همه نقش داشتن جریان اصلاحات را در ماجرا و دوم خودسر نبودن عوامل قتل را: «این گفته آقای پورمحمدی که آقای عالیخانی از بچههای سپاه بود، صحت ندارد. اینکه میگوید کار خودسرها نبود و در سیسم اتفاق افتاد، صحت ندارد. اگر قتلها در سیستم اتفاق افتاد و عوامل اصلی این جنایت خودسر و محفلی نبودند، چرا در پروژهای با این اهمیت جانشین معاون امنیت آن را مدیریت کرد نه خود معاون امنیت؟ اگر تصمیم سیستم بود، چرا مسئول اصلی، یعنی معاون امنیت، از اجرای آن بیاطلاع بود؟ آقای مصطفی کاظمی در جلسه دادگاه اعلام کرد که سوژهها را خودم انتخاب میکردم و قتل همسر فروهر را همان زمانی که نیروها برای اجرای عملیات رفته بودند و چند ساعت قبل از شروع عملیات، تصمیم گرفتم… جناب پورمحمدی درباره انگیزه عوامل اصلی جنایت مطالب عجیبی بیان کردهاند؛ از جمله اینکه آنان بر اساس تحلیل خودشان فکر میکردند باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناک نجات دهند و نگذارند که ضد انقلاب به آنان بچسبد و ما ناچار باشیم حوادث سال ۶۰ و جنگهای خیابانی را تکرار کنیم و ما عملیات پیشدستانه انجام دادیم… چپ یا راست بودن عوامل اصلی قتلها نیز با واقعیت تطابق ندارد؛ هر چند برخی از آنان تظاهر به اصلاحطلبی و برخی تظاهر به اصولگرایی میکردند. اگر مدیران اصلی قتلها اصلاحطلب و طرفدار آقای خاتمی بودند، چرا پس از موضعگیری آقای خاتمی درباره قتل فروهر و جنایت نامیدن آن، قتلهای مختاری و پوینده را انجام دادند؟ و اگر آقایان سعید امامی و مهرداد عالیخانی اصولگرا و راست بودند، چرا آقای مصطفی کاظمی که مدعیاند «چپ تند» بود، سالها از مدیران اصلی آقای سعید امامی بود و با آقای عالیخانی همکاری بسیار نزدیک داشت؛ در حدی که مشترکا پروژهای به این اهمیت و حساسیت را پیش برده و مدیریت کنند؟»
نیازی: دفاع آقای پورمحمدی از همفکران و دوستان قدیمشان را قابل فهم میدانم
در پی اظهارات حجتالاسلام پورمحمدی در خصوص قتلهای زنجیرهای و سعید امامی، حجتالاسلام محمد نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در زمان رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای در نامهای به این اظهارات واکنش نشان داد.
متن کامل نامه رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح وقت که خطاب به روزنامه شرق ارسال شده به شرح زیر است.
در روزنامه سهشنبه ۱۸ تیرماه ۱۳۹۸ گفتوگوی حجتالاسلاموالمسلمین پورمحمدی به چاپ رسیده که در بخشی از آن به موضوع مهم قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷ پرداخته شده است.
از آنجا که بخشهایی از مطالب ایشان درباره این موضوع دقیق نبوده و با واقعیت منطبق نیست، لازم است توضیحاتی در این زمینه ارائه شود.
بدواً مطالب جناب آقای پورمحمدی آورده میشود:
«آقای خسرو تهرانی نخستوزیری بود، اما آقای عالیخانی از بچههای سپاه بود. در بحث قتلهای زنجیرهای که شما بحث خاصتان خودسر بودن بود، نه، آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید مدیرانش یک سری تصمیمات بد میگرفتند. ما داشتیم جاهایی که خود من موضع و انتقاد داشتم که بیخود کردید این تصمیم را گرفتید… اما این جور نبود که از دست رها باشد. حتی این داستان قتلهای زنجیرهای در سیستم اتفاق افتاد.
جانشین امنیت یعنی معاون امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ داشتند یعنی جایی نبود که ۵ نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند. اینها برای خودشان تحلیلی داشتند و فکر میکردند طبق آن تحلیل باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند افتاد نجات بدهند. تحلیلشان هم این بود که ضد انقلاب دارد به اصلاحطلبها میچسبد و ما ناچاریم دوباره حوادث سال ۶۰ و جنگهای خیابانی را تکرار و تجربه کنیم. اینها گفتند ما عملیات پیشدستانه انجام بدهیم تا این اتفاقات نیفتد و اتفاقاً مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند یعنی نسبت به آقای خاتمی که رئیسجمهور شده بود نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند.
[سؤال]: یعنی مدیر این پروژه سعید امامی نبود؟
[آقای پورمحمدی] : اینکه مشخص بود. آنهایی که دستگیر شدند و اعتراف کردند گفتند که آقای سعید امامی مشاور وزیر بود و نهایتاً به عنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند. مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیمگیری نبود. نه مقام تصمیمگیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت، حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سؤال کردیم، گفت نه من در این کار نبودم تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم. به آن آقایان که میگفتیم تعبیری که میکردند، میگفتند ما اجازه هم داریم که هر چه تلاش کردیم ما اجازهای ندیدیم ولی تلقی و نظر خودشان این بود که ما رفتیم و اجازه هم داریم و از این حرفها.
ما گفتیم کیست و بعد هم ثابت نشد چنین چیزی که توانستند اجازه بگیرند. اینکه فکر کنیم جماعتی همینجوری خودسر آمدند و انجام دادند، به این شکل نبود. اینها تحلیل داشتند. حالا اینکه در تحلیل اینها نفوذی وجود دارد. این هم ثابت نشد. ما که نمیتوانیم صرفاً روی تحلیلمان کار کنیم. آدمهایش موجودند، محاکمه شدند زندان رفتند همهشان تحمل حبس طولانی کردند. اینها که موجودند. بعد هم اینکه وزارت کار کردند هیچ ردی که مشخصاً القای مستقیم باشد نبود. شاید برخی فضاسازیها تأثیر غیرمستقیم روی تصمیمگیریها بگذارد، بعید نیست.
الان هم یکی از شگردهای قوی دستگاه اطلاعاتی این است که فضا را جوری طراحی میکنند که آدمها براساس آن طراحی به تصمیماتی میرسند. القای غیرمستقیم میتواند چنین چیزهایی باشد ولی اینکه مستقیماً طبق ادعایی که برخی از این آقایان کردند یعنی شبکه جاسوسی و نفوذ و اینها. هیچ کدامشان ثابت نشد و این حادثه هم اتفاق افتاد. از این جهت میتوان گفت وزارت اطلاعات یک مجموعه گستردهای با احساس مسئولیت و فداکاری و جاننثاری و پای کار بودن است و البته محیطهای قدرت پنهان محیطهای خطرناکی است، محیطهای اشتباهخیزی است. محیطهایی که اگر کنترل نشود مشکلساز خواهد شد…»
پاسخ:
۱ این گفته آقای پورمحمدی که آقای عالیخانی از بچههای سپاه بود، صحت ندارد. (منظور مهرداد عالیخانی، معروف به صادق، متهم ردیف دوم در پرونده قتلهای زنجیرهای است که با حکم قطعی دادگاه به اتهام آمریت در قتلها به ۴ فقره حبس ابد محکوم شد.) البته عالیخانی تلاش کرد وارد سپاه شود ولی موفق نشد. طبق سوابق موجود، وی در شهریور ۱۳۶۲ برای استخدام در کمیته انقلاب اسلامی اقدام کرد و سپس از این طریق به واجا [وزارت اطلاعات] وارد شد.
۲ ایشان میگوید: «حتی این داستان قتلهای زنجیرهای در سیستم اتفاق افتاد و عوامل آن خودسر نبودهاند» و برای اثبات این ادعا میافزاید: مدیر این پروژه جانشین معاون امنیت بود. (منظور آقای مصطفی کاظمی، معروف به موسوی، متهم ردیف اول در پرونده قتلهای زنجیرهای است که با حکم قطعی دادگاه به اتهام آمریت در قتلها به ۴ فقره حبس ابد محکوم شد.)
چند سؤال از جناب آقای پورمحمدی:
اولاً، اگر قتلها در سیستم اتفاق افتاد و عوامل اصلی این جنایت خودسر و محفلی نبودند، چرا در پروژهای با این اهمیت جانشین معاون امنیت آن را مدیریت کرد نه خود معاون امنیت؟ اگر تصمیم سیستم بود چرا مسئول اصلی، یعنی معاون امنیت، از اجرای آن بیاطلاع بود؟ (هرچند معاون امنیت وقت نیز از این جهت زیر سؤال است.)
ثانیاً، چرا عناصری از برخی معاونتهای دیگر، از جمله معاونت اطلاعات مردمی، درگیر قتلها شدند بدون آنکه معاونت مربوطه در جریان قرار گرفته باشد؟
ثالثاً، آقای مصطفی کاظمی در جلسه دادگاه اعلام کرد که سوژهها را خودم انتخاب میکردم و قتل همسر فروهر را همان زمانی که نیروها برای اجرای عملیات رفته بودند، و چند ساعت قبل از شروع عملیات، تصمیم گرفتم. جناب آقای پورمحمدی! آیا سیستم اینگونه برای قتل انسانها تصمیم میگرفت؟ آیا این اتهامی بزرگ به وزارت اطلاعات نیست؟
۳ جناب پورمحمدی، درباره انگیزه عوامل اصلی جنایت مطالب عجیبی بیان کردهاند از جمله اینکه آنان براساس تحلیل خودشان فکر میکردند باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناک نجات دهند و نگذارند که ضد انقلاب به آنان بچسبد و ما ناچار باشیم حوادث سال ۶۰ و جنگهای خیابانی را تکرار کنیم و ما عملیات پیشدستانه انجام دادیم… و اتفاقاً مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند.
آیا آقای پورمحمدی خودشان به وجود چنین انگیزهای باور دارند؟
اگر پاسخ مثبت است به این سؤال پاسخ دهند که چگونه از طریق قتل آقای داریوش فروهر با آن وضعیتی که از نظر جسمی و نقش سیاسی داشت (مقام معظم رهبری فرمودند آقای فروهر دشمن ما بود ولی خطری نداشت) و با قتل همسر او، آن هم شبانه و با وضع بسیار فجیع (کارد آجین)، چگونه اصلاحطلبان از ضد انقلاب جدا میشدند؟
یکی از عوامل اصلی جنایت در پاسخ به سؤال یکی از مباشرین قتلها که چرا باید با این شیوه به قتل برسند و این مسئله مشکل ایجاد خواهد کرد، گفته بود باید قتلها به گونهای انجام شود که در دنیا صدا کند. چگونه با این قتلهای جنایتآمیز، که برای نظام و امنیت ملی ما چالشساز شد و ضربه جبرانناپذیر بر پیکر وزارت اطلاعات وارد کرد، خدمت به نظام صورت میپذیرد؛ آن هم از سوی کسانی که به قول آقای پورمحمدی اهل تحلیل بودند و علیالاصول پیامدهای خطرناک این جنایات را میدانستند و پیشبینی میکردند؟
در اینجا مناسب است بیانات مقام معظم رهبری در زمینه انگیزه قتلها آورده شود تا وزن توجیه جناب آقای پورمحمدی سنجیده شود: «... یکی از این مقتولان دوست قدیمی دوران مبارزات و همکار دوره بعد از انقلاب اسلامی و در این اواخر هم دشمن بیضرر ما بود. او از مخالفانی بود که واقعاً کمترین ضرری برای نظام نداشت. بنابراین اینطور نبود که ما فرض کنیم یک انگیزه طرفدارانه از نظام موجب شد که اینها بروند و فلان کس را که هیچ ضرری برای نظام نداشت بکشند…»
۷۹.۱۲.۲۲ در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر
«... اما مرحوم فروهر و مخصوصاً عیالش آدمهای نانجیبی نبودند حالا شما فکر کنید کسی که مثل فروهر را میکشد آیا میتواند دوست نظام باشد؟! میتواند برای نظام کار کند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمیکنم. آشنایی من با مسائل سیاسی این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب، آشنایی با اشخاص، جریانات سیاسی و با توطئههای گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بودهایم اجازه نمیدهد که من باور کنم، این کارِ عناصری است که با نظام مسألهای ندارند و نمیخواهند علیه نظام کار کنند... بعضی از این دو، سه نفر نویسندهای هم که متاسفانه در این حادثه کشته شدند اسمشان را بنده هم نشنیده بودم…آن دستی که به فکر میافتد بیاید اینها را تصفیه کند و به قتل برساند یا در داخل خانههایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان مگر میتواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شده نباشد؟!...»
خطبههای نماز جمعه ۷۷.۱۰.۱۸
سایت مقام معظم رهبری
چپ یا راست بودن عوامل اصلی قتلها نیز با واقعیت تطابق ندارد هر چند برخی از آنان تظاهر به اصلاحطلبی و برخی تظاهر به اصولگرایی میکردند. اگر مدیران اصلی قتلها اصلاحطلب و طرفدار آقای خاتمی بودند چرا پس از موضعگیری آقای خاتمی درباره قتل فروهر و جنایت نامیدن آن، قتلهای مختاری و پوینده را انجام دادند؟ و اگر آقایان سعید امامی و مهرداد عالیخانی اصولگرا و راست بودند چرا آقای مصطفی کاظمی، که مدعیاند «چپ تند» بود، سالها از مدیران اصلی آقای سعید امامی بود و با آقای عالیخانی همکاری بسیار نزدیک داشت در حدی که مشترکاً پروژهای به این اهمیت و حساسیت را پیش برده و مدیریت کنند؟
۴ جناب پورمحمدی نقش آقای سعید امامی را به مشاور عوامل اصلی جنایت کاهش داده است. درباره نقش نامبرده در قتلهای زنجیرهای سال ۱۳۷۷ (صرفنظر از اتهامات دیگر وی که موضوع بحث ما نیست) توضیحات زیر ارائه میشود:
الف: آقای پورمحمدی حداقل پذیرفتهاند که سعید امامی به عوامل اصلی جنایت برای انجام آن مشورت داده است. البته آقای پورمحمدی قبلاً گفته بود: «سعید امامی از جریان قتلها خبر نداشت حتی من خودم به او گفتم اگر تو هم دست داری بگو تا شر این غائله کنده شود. او جواب داد نقشی نداشتهام. از موسوی هم پرسیدم گفت نقشی نداشت و اطلاع هم نداشت ولی شاید حدس بزند.» (روزنامه انتخاب ۷۹.۲.۳۱. جالب است که ایشان برای اثبات ادعای خود به اظهارات سعید امامی و موسوی قبل از دستگیری آنان استناد میکند.)
آقای سعید امامی در این زمان مشاور وزیر بود. چرا باید در این پروژه با او مشورت میکردند؟ ممکن است آقای پورمحمدی پاسخ دهند میخواستند از تجربه او در دوران تصدی معاونت امنیت استفاده کنند. پاسخ این است که افراد دیگری هم بودند با همین شرایط، چرا از آنان مشورت نگرفتند؟
ب: چرا آقای سعید امامی، که حداقل به قول آقای پورمحمدی طرف مشورت برای انجام قتلها بود، در روز اول در دادسرا و در پاسخ به سؤال دادستان که به نظر شما چه کسی این قتلها را مرتکب شده، اظهار داشت: اگر خودیها انجام داده باشند کار سپاه پاسداران است و اگر ضد انقلاب انجام داده باشد کار باند سیدمهدی هاشمی است. (اظهارات کتبی آقای سعید امامی در این زمینه موجود است.)
ج: اما واقعیت مطلب درباره نقش سعید امامی در قتلها از منظر حقوقی:
نامبرده در آن زمان چون سمت اجرایی نداشت نمیتوانست دستوردهنده باشد و آمر قتل تلقی نمیشود. او در اجرای قتلها نیز دخالت نداشت پس مباشر قتل تلقی نمیشود. بلکه او با توجه به زمینهچینی، تحریک، ترغیب دیگران و تسهیل امر معاون در قتلها محسوب میشود. در پرونده نیز همین اتهام به او تفهیم شد و با همین اتهام برای او قرار نهایی صادر شد؛ البته معاونی که محور عمل و اقوی از مباشر است. اظهارات کتبی او در مرجع قضایی وجود دارد که در زمان مناسب منتشر خواهد شد. انشاءالله
۵ توضیحات درباره مسائل دیگری که جناب پورمحمدی مطرح کردند، از جمله مسئله بسیار مهم نفوذ، را به فرصت مناسب دیگری موکول و تنها به یک جمله بسنده میکنم: چه ایشان بپذیرند یا رد کنند فتنه قتلهای زنجیرهای و فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه سال ۸۸ تردیدی باقی نگذاشت که نفوذ دشمن در دهههای گذشته قطعی است و غیرقابل انکار.
۶ درباره مسائل طرح شده، اسناد و مدارک کافی و غیرقابل انکار در پرونده محاکماتی در سازمان قضایی نیروهای مسلح وجود دارد. به جناب آقای پورمحمدی توصیه میکنم هر زمان که خواستند درباره ماجرای قتلهای زنجیرهای سال ۱۳۷۷ اظهارنظر نمایند حداقل اطلاعاتی از پرونده محاکماتی و صورتجلسات دادگاه آن تحصیل فرمایند، هر چند دفاع ایشان از همفکران و دوستان قدیمشان را قابل فهم میدانم!
محمد نیازی
رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در زمان رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای
۱۸ تیر ۱۳۹۸
منبع: روزنامه شرق / ۲۲ و ۲۳ تیر ۹۷
نظر شما :