بازخوانی سخنرانی آیت‌الله بهشتی/ سیاست نه شرقی، نه غربی به چه معناست؟

۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۰۰:۱۲ کد : ۶۹۲ از دیگر رسانه‌ها
بسم‌الله الرحمن الرحیم

وَ ما نَقَمُوامِنهُم اِلّا اَِن یُومِنوابِاالله العَزیزِالحَمیدِ (البروج ۸)

 

انتقامی که امروز دشمنان تازه عصر ما، در سرزمین خوزستان ایلام، کرمانشاه، کردستان، ارومیه، از فرزندان راستین ایمان و اسلام و انقلاب اسلامی ما می‌گیرند، به این جرم است که چرا اینها خداپرستند، چرا شهامت آن را دارند که بگویند ما در خط اصیل نه شرقی و نه غربی هستیم؟!

 

در این انقلاب ما، ویژگی‌های گوناگون هست. برخی از این ویژگی‌ها به سرعت می‌تواند جهانی و عالمگیر بشود. یکی از آن ویژگی‌هایی که به سرعت می‌‌تواند عالمگیر بشود، همین نه شرقی، نه غربی است.

 

شما می‌دانید انقلاب‌هایی که در طول این مدت شده، در طول این دهه‌های اخیر شده، انقلاب‌هائی بوده است که برای به ثمر رسیدنش اگر در مقابل غرب می‌خواست بایستد یک مقدار تکیه می‌کرد به بلوک شرق. اگر می‌خواست در برابر استبداد حاکم بر بلوک شرق بایستد، یک مقدار ناچار تکیه می‌کرد به غرب.

 

اگر ویتنام مردم قهرمانش به پا خاستند تا پای فرانسه و ژاپن و آمریکا را از آنجا قطع کنند، متکی شدند به بلوک سوسیال امپریالیسم شرق، از شوروی، از چین کمک گرفتند، اسلحه گرفتند. سَعَد گرفتند. حمایت سیاسی جهانی گرفتند، اگر چکسلواکی خواست در برابر فشار شوروی و حاکمیت او بر سرزمینش و بر مقدراتش بایستد طبعاً پای حمایت آمریکا و اروپای غربی آنجا باز می‌شد.

 

حالا در یک گوشه از دنیا آن هم در سرزمین اسلام، یک ملتی، روی پای خودش ایستاده و می‌گوید من می‌خواهم با خودم از آن خودم و برای خودم باشم.

 

آمریکا، اروپای غربی، شوروی، چین کمونیست، اردوگاه شرق ما را به خیر شما امید نیست، شر نرسانید، بگذارید ما می‌خواهیم آنجور که خودمان انتخاب کرده‌ایم. در تراز اسلام حیات‌بخش زندگی کند. ما را به حال خود بگذارید می‌خواهیم مسلمان بمانیم.

 

اینها از آن اول که فهمیدند در این کشور، زمینه‌های استقلال کامل دارد قوی می‌شود، شروع به توطئه کردند.

 

آن اوایل کمی به پیروزی ۲۲ بهمن مانده و کمی پس از پیروزی ۲۲ بهمن با نیرنگ‌هایشان وارد میدان شدند. این را ببینند آن را ببینند، با این صحبت کنند، با آن صحبت کنند، بلکه یک جای پایی و یک جا مهری برای خودشان دست و پا کنند و از‌‌ همان جا مهری که دست و پا می‌کردند با نیرنگ‌ها و نقشه‌ها و تاکتیک‌هایی که دارند، به فاصلهٔ کوتاهی همه‌ جا را ببلعند. وقتی دیدند «نه»، ایمان‌های اصیل، هوشیاری‌ها، توجه‌ها، نگرش‌های مستقل اسلامی، در اداره جمهوری اسلامی هست که مواظب است هرجائی که این‌ها می‌خواهند جای پا یا جای مهر پیدا کنند جلویش را بگیرد، شروع کردند ایذاء و آزار و اذیت و توطئه.

 

شما یادتان هست، ۲۲ بهمن ۵۷ انقلابمان به پیروزی رسیده، روز اول فروردین ۵۸، یعنی چند روز بعد؟؟! یعنی همش سی و هفت، هشت روز بعد روز اول فروردین ۵۸ ما ناچار شدیم برخاسته و به کردستان برویم و آنقدر آنجا حادثه سنگین و تلخ بود و نگران‌کننده بود که به اعلم مجاهد نستوه پرتوان این دوران انقلاب اسلامی ما، مرحوم آیت‌الله طالقانی، مسئله در میان گذاشته شد که باید برویم کردستان، گفتند: برویم، پا شدیم و رفتیم کردستان، این بخش عزیز از میهن اسلامی ما دستخوش توطئه است. توطئه‌ای که بهر حال آب و رنگ شرق و غرب هر دو را دارد.

 

در این توطئه گروه‌هایی هستند که خودشان را دارای افکار مارکسیستی معرفی می‌کنند و سلاح‌هایشان هم سلاح‌های روسی است، کلانشینکوف دارند و چیزهای دیگر در این توطئه کسانی هستند که خیلی رو باز می‌گویند ما طرفدار سرمایه‌داری جهانی هستیم و با امریکا برای سرمایه‌داران جهان لاف سیاسی می‌زنند، هر دو هستند. این نشان می‌دهد که بلافاصله پس از پیروزی ما و درست اصلاً در همان جریان پیروزی شما ملت قهرمان، ابرقدرت‌ها زمینه فراهم می‌کردند که اگر خدای ناکرده، (خدای ناکرده را از زبان آن‌ها می‌گویم) این شعاری که زن و مرد انقلابی ایران توی کوچه و خیابان سرداده بودند «نه شرقی، نه غربی» بخواهد باشد، آینده هر دو ابرقدرت و هر دو بلوک در معرض خطر است. همین هم هست. و برای اینکه جلوی این گرفته بشود چه بهتر که ما جایی لانه کنیم، که اگر جداً حس کردیم که این‌ها می‌خواهند این راه نه شرقی، نه غربی را تا آخر دنبال بکنند، از درون آن‌ها را متلاشی کنیم.

 

شما نبینید که امروز در خوزستان قتلگاه شهدای ما را به دست صدام خائن و مزدورانش فراهم کرده‌اند، از‌‌ همان روز فراهم کرده بودند، کوشیدند کردستان بتواند به عنوان زمینه قوی فشار بر جمهوری اسلامی مورد بهره‌برداری قرار بگیرد، وقتی دیدند داریم کار آنجا را یکسره می‌کنیم، وقتی دیدند گذشت یک سال و چند ماه به مردم شریف کردستان فهماند که هیچ پناهگاهی بهتر از اسلام ندارند، آنوقت گفتند: دیگر از داخل نمی‌شود.

 

در همین خوزستان، در همین خرمشهر که امروز جوانان فداکار حماسه‌آفرین ما دارند خانه به خانه با مزدوران عراقی می‌جنگند و شهید می‌دهند و هنوز که هنوز است باید ما به خرمشهر برویم و آنجا بمانیم و نگذاریم که مزدوران صدام این‌طرف‌تر بیایند. اگر قرار است کشته بشویم در خرمشهر کشته بشویم.

 

در همین خرمشهر یادتان هست که سال گذشته در سال ۵۸ (اوائل ۵۸) چه بساطی راه انداختند. یادتان هست‌‌ همان موقع خبر شنیدید که در بازار خرمشهر انفجار ایجاد کردند، مردم کوچه و بازار، زن و مرد را کشتند؟ حتماً‌ یادتان هست؟!! یادتان هست که لوله‌های نفت ما را منفجر می‌کردند. همین دست‌نشاندگان و مزدوران بیگانه،... یادتان هست؟؟! از همة این راه‌ها وارد شدند به امید اینکه از درون انقلاب را متلاشی کنند.

 

آگاهی مردم، اصالت اسلام، تمامیت رهبری امام و قاطعیت وحدت‌بخش این رهبری به این‌ها تودهنی زد. دیدند که نه نمی‌شود، نمی‌توانند. آنوقت مزدورانی را که پشت مرزهای ما از حدود هشت ماه پیش جمع‌آوری کرده بودند (آرایش نظامی مزدوران بعثی در پشت مرز غربی ما از ارومیه تا خوزستان ۸ ماه سابقه دارد) تمام نیروهای نظامی، تمام زرادخانه‌ای که با پول نفت ملت صغیر و محروم برادر ما عراق به‌دست صدامی‌ها تهیه شده بود، در این حاشیه مرزی جمع‌آوری شد و آرایش نظامی داده شد، تا اگر توطئه‌های داخلی به ثمر نرسید حملة خارجی را آغاز کند و الّا صدام از دولت جمهوری اسلامی ما چه خورده برده‌ای داشت؟! پیش ما چه خورده برده‌ای سراغ داشت؟! آیا ما به یک وجب از سرزمین برادر عراق چشم طمع دوخته بودیم یا حالا دوخته‌ایم یا فردا خواهیم دوخت؟!.

 

لابد شنیدید که نمایندگان این رژیم مزدور خائن، ملحد، کافر، ضد انسانی و ضد حیوانی، این‌ها گفته‌اند که: ملت انقلابی مسلمان ایران دم از صدور انقلاب می‌زند، بنابراین ملت عراق را علیه حکومت تحمیلی و رژیم خائن بعثی تحریک می‌کنند، حالا که انقلاب پیروزمند اسلامی ایران آرامش و خواب راحت را از ما سلب کرده، ما دیگر آرام نمی‌گیریم، ما هم با آنچه سلاح در دست داریم بر این انقلاب و ملت انقلابی (ایران) هجوم می‌بریم، تا این عامل ناآرامشی خاطرمان را از میان برداریم. مسئله اینست، حرفی است که آن‌ها می‌زنند. پس ملاحظه می‌کنید دشمنی مزدوران بعث با چیست؟!! با انقلاب اسلامی است.

 

مسئله شط‌العرب و اروندرود و رفت وآمد و بیست کیلومتر مربع خاک فلان جا... این‌ها بهانه است مطمئن باشید که اگر تمام اینها را هم یک کاسه در داخل آنها می‌نهادند که هرگز نمی‌نهادیم و هرگز نخواهیم نهاد، اما اگر همة این‌ها را هم یک کاسه در اختیار این‌ها می‌گذاشتند باز مطلب تمام نمی‌شد. مبادا کسانی در جامعه ما پیدا شوند ترسو، متزلزل، فکر کنند به اینکه سی، چهل کیلومتر خاک و مسئله رفت وآمد شط‌العرب می‌ارزید به اینکه ما اینطور (با اینجور) درگیر بشویم؟! چون گهگاهی از سینه‌های تنگ و اندیشه‌های متزلزل این حرف‌ها بگوش می‌خورد. عجیب افق دید اینگونه افراد بسته است. کجایند؟!!

 

اصولاً ما امروز با عراق درگیر نیستیم. ما امروز بر سر تحقق یافتن و تحقق نیافتن نه شرقی نه غربی درگیریم. آنهم در درجة اول با آمریکا، دعوا آنجاست. جمهوری اسلامی شما روشی را در پیش گرفته بود که به خصوص از یکی دو ماه قبل به اینطرف به سرعت به سمت تحقق بخشیدن نه شرقی و نه غربی جلو می‌رفت، چون وابستگی‌ها از یکی از این چند جایی است که برایتان می‌شمارم:

۱ - وابستگی از نظر نظامی، کشورهایی هستند وابسته به سمت شرق یا غرب می‌شوند، چون اسلحه و مهمات می‌خواهند خودشان نمی‌توانند بسازند، از کجا تهیه کنند؟ یا از شرق یا از غرب، امروز باز کشورهای دنیا بازار اسلحة یا شرق است یا غرب. یا فانتوم امریکایی است یک می‌گ روسی. یا موشک‌ هاگ آمریکایی با خمسه خمسه بقول عرب‌ها روسی یا ژ۳ اسرائیلی یا کلاشینکوف روسی، کشورهای دنیا مردمش باید زحمت بکشند، جان بکنند، قوت لایموتشان را مصرف نکنند، دولت‌ها از ضرورت‌ها و نیازهای ضروری مردم صرفه‌جویی کند و پول این‌ها را بازار اسلحه زرادخانه‌سازان دنیا بدهد. این یک وابستگی. در مورد این وابستگی، ما اعلام کردیم از‌‌ همان اول با کسی سر جنگ و دعوا نداریم. ما یک انقلابی کرده‌ایم، این انقلاب هدفش این بوده که در این سرزمین بجای طاغوت، الله حکومت کند، به این منظور داریم نزدیک می‌شویم توی راهش افتادیم، ما که هنوز به حکومت الله نرسیدیم، همین حالا عده‌ای از این برادرهای فرهنگی ما نشسته بودند مدتی ناله می‌کردند از مشکلات و مسائلی که به آن‌ها دچار هستند، پس ما هنوز نتوانستیم همه مسائل و مشکلاتمان را حل کنیم ولی توی این راه افتاده‌ایم. توی این راه قرار گرفته‌ایم و امید فراوان به این پیروزی داریم انشاءالله (حضار: انشاءالله).

 

گفتیم آقا ما در این سرزمین یک انقلاب اسلامی داریم می‌خواهیم حاکمیت الله را جانشین حاکمیت طاغوت بکنیم با کسی هم سر جنگ و دعوا نداریم، بله انقلاب ما وقتی به پیروزی می‌رسد وقتی همسایه‌های ما نگاه می‌کنند می‌بینند در اینجا زندگی انسان در میدان و قلمروی حاکمیت الله چه معنای دلپذیری دارد، خود به خود شیفتة آن می‌شوند و انقلاب ما صادر خواهد شد (انشاءالله) و صادر شده است، این یک مسئله، پس ما دیگر احتیاجی به اینکه پول‌هایمان را بدهیم یا به امریکا یا به شوروی نداشتیم.

 

وابستگی دوم: وابستگی سیاسی است. این بلوک‌بندی‌های سیاسی دنیا، شما می‌دانید که اردوگاه‌های سیاسی دنیا اسمش سه اردوگاه است ولی واقعاً باید گفت دو اردوگاه است. اسمش این است که بلوک شرق، بلوک غرب و جهان سوم ولی جهان سوم خدا رحمتش کند یک وقتی حدود بیست و چهار، پنج سال قبل بله، واقعاً دولتمردانی در آسیا و افریقا وجود داشته‌اند که اینها شخصیتی بودند و سیاستشان هم می‌رفت بسمت سیاست "نه شرقی، نه غربی". اما مگر گذاشتند، ناصر در مصر می‌خواست مسئله نه شرقی، نه غربی را دنبال بکند، گذاشتند؟! در مورد این سادات خائن: جالب اینجاست که سادات خائن را توی خانه ناصر پروراندند، فاجعه اینجاست. درست ضد آنکه خدا کرده بود‌‌ همان کاری که خدا در مصر کرد و موسی را موسی آزادی‌بخش قوم خودش را و مردم زمان خودش را توی خانة فرعون بزرگش کرد، این طاغوتی‌ها هم یار و یاور آینده‌شان را توی خانه طاغوت مصر پرورش داد. اینجا هم آمریکا و صهیونیسم جهانی سادات را در خانه ناصر پرورش داد. خوب معلوم است دیگر هر راهی که خدا می‌رود ضدش را شیطان بزرگ و بچه شیطان‌هایش می‌روند. نهرو هم در هندوستان آوای نه شرقی و نه غربی را بخوبی آغاز کرده بود و جاهای دیگر چهره‌های دیگر.

 

ولی می‌دانید که امروز مصر با تمام وجود، یعنی دولت مصر نه ملت مصر، حکمرانان مصر با تمام وجودشان در دامن چه کسی قرار دارند؟! آمریکا و اسرائیل و صهیونیسم جهانی، بنابراین اگر یک وقتی در دنیا سه بلوک بود، بلوک شرق، بلوک غرب و جهان سوم، امروز باید گفت تقریباً شده است بلوک شرق و بلوک غرب.

 

حالا پس از چندین ده سال زحمت کشیدن برای پایان دادن به حماسه جهان سوم و نه شرقی، نه غربی، یک‌مرتبه شما ملت قهرمان ایران در لوای اسلام و در پرتوی رهبری امام حرکت کردید و گفتید: ما آرامش را از شما می‌گیریم و دوباره شروع کردید این شعار مترقی را نه شرقی، نه غربی و سیاست ما درست در این جهت جلو می‌رفت.

 

شما می‌دانید ما در طول این دو سال در هیچ جای دنیا، نه در گروه‌بندی سیاسی آمریکا و اروپای غربی قرار گرفتیم و نه در گروه‌بندی سیاسی روسیه شوروی و اقمار او. هیچکدام و در همه‌جا گفتیم: آقا ما مسلمانیم، ما مستقلیم. ما در راهی اساسی داریم جلو می‌رویم، از ما کسی انتظار سر مویی حمایت از این بلوک یا آن بلوک را نداشته باشد، این از نظر سیاسی.

 

وابستگی دیگر: وابستگی اقتصای است، که شدید‌ترین و ریشه‌دار‌ترین وابستگی‌هاست. خوب یادم است که در طول این ماه‌های نزدیک به پیروزی انقلاب و ماه‌های بعد از پیروزی، مکرر این نمایندگان سیاسی کشورهای دیگر که می‌آمدند و می‌گفتند: خوب حالا بالاخره مناسبات اقتصادی با ما خواهید داشت یا نه؟! ما هم همیشه یک جواب داشتیم، می‌گفتیم: ‌البته ما مناسبات اقتصادی خواهیم داشت ولی یک شرط دارد شرطش این است که استقلال کامل ما رعایت شود. بدین معنا آن چیزی که ما به آن نیاز دایم می‌خریم نه آنی که شما می‌خواهید به بازارهای ما تحمیل کنید. خیلی با هم فرق دارد، اگر من آدمی باشم مستقل، نیاز داریم امروز برای اداره زندگی کشورمان مثلاً به چهار تا تراکتور. من که مستقل باشم توی دنیا آزاد می‌گردم، نمایندگان را می‌فرستم این‌طرف، آن‌طرف ببینم کجا بهترش، ارزان‌ترین پیدا می‌شود می‌خرم و می‌آ‌ورم. شما می‌روید بازار می‌خواهید یک لباس و یک جفت کفش برای بچه‌تان بخرید، خوب نگاه می‌کنید که آیا به پای بچه‌تان می‌خورد، به تن بچه‌تان می‌خورد یا نه. هیچ می‌روید برای بچه‌تان یک شلواری بخرید که نپوشیده پاره بشود چون برای او تنگ است، کفش برایش بخرید تا پایش می‌کند سرپایش را بزند، پشت پایش را بزند، بیندازیش کنار؟! هیچوقت همچنین کاری نمی‌کنید. ده تا مغازه می‌روید تا کفش اندازه و راحت و متناسب با پای بچه‌تان را بخرید.

 

گفتیم بله ما البته در دنیا که نمی‌توانیم برای خودمان منزوی باشیم. ما با دنیا رابطه اقتصادی خواهیم داشت اما رابطه برابر. مخصوصاً روی این کلمه برابر تکیه می‌کردیم، ما هرجا دیدیم چیزی لازم داریم و به قیمت ارزان خوب و متناسب عرضه می‌کنند آنجا می‌رویم و می‌خریم، اگر این نوع رابطه اقتصادی را شما خوش دارید برای ما مطلوب است. ولی بیش از این نه، حاضر نیستیم یک دانه میخ بصورت تحمیل اقتصادی بر بازارمان بخریم. و چون می‌خواهیم روی پای خودمان بایستیم، از این به بعد هم تولیدات داخلی خودمان را به‌صورت روزافزون بالا می‌بریم. ‌آن هم تولید واقعی، نه تولید مونتاژی. ما صنایع تولیدی واقعی را در خط نیازمندی‌های واقعیمان بالا می‌بریم و می‌خواهیم روی پای خودمان بایستیم.

 

این سیاست اقتصادی بود که در این مدت ما دنبال کردیم. می‌دانید نتیجه‌اش چه شد؟! نتیجه‌اش این شد که همین کشوری که سیاستش در سال‌های اخیر روزانه شش میلیون بشکه نفت صادر می‌کرد و باز مقروض بود لابد شنیدید؟ یادتان می‌آید در سال ۵۶ وام گرفتند، شاید یادتان نیاید. سال ۵۶ دولت آنوقت از بانک‌ها وام گرفت. همین کشوری که با فروش (با حراج کردن) روزانه شش میلیون بشکه نفت باز نیازمند بود. برای اینکه با دلارهایی که به دست می‌آورد چیزهایی می‌خرید که مورد نیاز این کشور نبود، در سال ۵۸ ما گفتیم که اگر روزی ۵۰۰ هزار بشکه نفت هم بفروشیم می‌توانیم با همین نیازهای اقتصادیمان را تأمین کنیم. ببینید تفاوت چقدر است این استقلال اقتصادی است، بنابراین ما نظام جمهوی اسلامیمان می‌رفت به سمت استقلال اقتصادی و نفی وابستگی اقتصادی.

 

نوع چهارم از وابستگی: وابستگی فرهنگی است که جزو بد‌ترین وابستگی‌ها است. وابستگی فرهنگی یعنی چه؟ یعنی شما توی کشورتان بچه‌هایتان را بزرگ می‌کنید، بچه به سن ۲۰ سالگی که می‌رسد آمریکایی و اروپایی یا روسی فکر می‌کند. آمریکایی و اروپایی یا روسی زندگی می‌کند، لباس می‌پوشد، می‌نشیند، بر می‌خیزد، همه‌چیزش، همه فرهنگی که بینش و منش او را جهت می‌دهد فرهنگ بیگانه است، این آدم، این دختر با این پسر به صورت خودکار وابسته است به غرب یا شرق، چطور می‌توانیم مستقلش کنیم؟! وقتی که زنان ما، دختران ما، تبلیغات مجله‌ای و سینمایی و تلویزیونی را عینی و مشاهدات عینیشان، بهشان القاء می‌‌کند، که تنها در هر ماهی، نمی‌گویم خیلی زیاد، معادل ۱۰۰ تومان و نمی‌گویم بیشتر، معادل ۱۰۰ تومان باید لوازم آرایش غربی داشته باشی، تا یک خانم و یک زن متناسب با زمانت باشی. این می‌تواند بگوید من مستقل از غربم؟! وقتی پسرهای ما، آقای ما، اصلاً بدون کراوات آنهم کراواتی که از بیرون بیاورند عارش می‌شود توی اداره و توی دفتر کار سرکارش برود؛ آنوقت این می‌تواند مستقل از غرب باشد؟!  

 

وابستگی‌های اقتصادی براساس وابستگی‌های فرهنگی بوجود می‌آید، و ما با انقلاب فرهنگی در اردیبهشت ماه گذشته اعلام کردیم که چی ما می‌خواهیم. در همین اردیبهشت امسال را عرض می‌کنم، ما با انقلاب فرهنگی اعلام کردیم که ‌ای اروپا، ‌ای آمریکا، ‌ای اروپای شرقی،‌ ای دنیای غیر اسلام، اعلام می‌کنیم ما فرهنگمان را فرهنگ اسلامی خواهیم کرد تا انسان‌هایمان به راستی انسان‌های مستقل باشند و روی پای خودشان بایستند، ما این را اعلام کردیم، این هم وابستگی چهارم. یعنی قیچی کردن همه وابستگی‌های ممکن. وابستگی نظامی، وابستگی سیاسی، وابستگی اقتصادی و وابستگی فرهنگی.

 

نظام جمهوری اسلامی ما در خط قطع این وابستگی‌ها و رسیدن به استقلال وخودکفایی واقعی جلو می‌رفت. آخرین نهادش هم حکومتی و دولتی بود که منتخب مجلس و نمایندگان مردم باشد، آنهم سرکار آمده بود آنهم با آهنگ قاطع کامل که نخست‌وزیرش اصلاً ریخت و قواره و لباس پوشیدن و زندگی کردن وحرف زدنش همه‌اش نشان می‌داد:‌ ای آمریکا دندان طمعت را از ما بکن.

 

دیدند اینکه، عجب بلایی به سرشون آمده است. انگار راستی راستی دارد نه شرقی نه غربی باشد، آنهم سرکار آمده بود آنهم با آهنگ قاطع کامل که نخست‌وزیرش اصلاً ریخت و قواره و لباس پوشیدن و زندگی کردن و حرف زدنش همه‌اش نشان می‌داد:‌ای آمریکا دندان طمعت را از ما بکن.

 

دیدند اینکه، عجب بلایی به سرشون آمده است. انگار راستی راستی دارد نه شرقی نه غربی می‌ماسد. و اگر این بماسد و اگر این پیروز بشود و اگر در بهار شب شکوفه‌های تازه دهد و به بار و بر نشیند. آنوقت چه می‌شود؟! فقط ایران از دست آمریکا رفته بود؟! یا اینکه از دست رفتن ایران برای آمریکا خیلی دشوار است. اگر می‌توانست و مطمئن بود که فقط ایران از دستش رفته، شاید خودش را خیلی به این دردسر‌ها نمی‌انداخت که به طبس هلیکوپتر بفرستد بعد بخواهد کودتا بکند و همش پوزه‌اش به خاک مالیده بشود و بعد بیاید حالا با صدام دام‌های جدید سر راه ما بنهد.

 

نگرانی امریکا می‌دانید چیست؟ اینست که منطقه تکان خورده، برادر‌ها و خواهر‌ها با فریادهای شما فقط ایران تکان نخورده است، منطقه تکان خورده امروز عراق، کشورهای دیگر برادر در این طرف ما در مرز غربی ما، سرزمین‌های برادر در مرز شرقی ما، همه دارد زیرپای دو امپریالیسم سرخ و سیاه می‌لرزد. شوخی نیست. افغانستان ماه‌ها دارد می‌جنگد.

 

من تازه اول مطلب اصلی‌ام به یک معنا از همینجاست از همین‌جا می‌خواهم این مقطع جدید انقلابمان را درک کنیم و با تمام وجود در راهش قدم برداریم. برادر‌ها و خواهر‌ها، ما به یاری خدا و با فداکاری ملت قهرمانمان امیدواریم به سرعت و بزودی شر مزدوران صدام را از مرزهای غربی و جنوبی‌مان بکنیم. (آمین حضار) ولی، این ولی را عمیقاً به آن توجه کنید، ولی اگر ته دل ما این باشد که خدا کند که این غائله زود‌تر تمام بشود و ما راحت بشویم این متناسب با رسالت انقلابی ملت ما نیست.

 

عزیران شما چه چیزتان از این رزمندگان مسلمان افغانستان کمتر است؟! مسلمانان افغانستان ماه‌هاست رویاروی با زرادخانه امپریالیسم سرخ روبرو هستند و می‌جنگند. با چه می‌جنگند؟ نفت دارند؟ افغانستان نفت دارد؟ نه، این رزمندگان تانک دارند؟ نه، توپ دارند؟ معدودی، هلیکوپ‌تر دارند؟ نه، هواپیمای جنگی دارند؟ نه. پس چی دارند؟! حتی و حتی غذا و لباس کافی دارند؟ نه، تکیه‌گاهی دارند از شرق یا غرب؟ نه، اتکایشان برخداست و بر نیروئی که خدا در قلب و دل، مغز و اندیشه و بازوی توانا و پای راهرو و رهپیمای انقلابیون به آنها ارزانی داشته است.

 

اما سئوال! زنان و مردان ایران و خواهران مسلمان این سرزمین، آیا لازم نیست همه ما برای ادامه مبارزه در راه پیروزی نهایی انقلابمان تا مرز مبارزه برادران و خواهران افغانی خودمان را آماده کنیم؟ (تکبیر حضار)

 

عزیران، تلاش‌های پرثمر شما و پیروزی انقلاب شما به این رزمندگان مبارز افغانستان نیرو بخشید، این‌ها مکرراً آمدند و گفتند: پس از پیروزی انقلاب، ما جان تازه‌ای گرفتیم، حالا با فداکاری بیشتری می‌جنگیم. صد‌ها هزار افغانی در همین ایران الان متواری هستند. برای ده تا فشنگ. ده‌ تا، ده ‌تا دانه فشنگ، برای یکدانه سلاح به این در و آن در مراجعه می‌کنند، با فشنگ ساده، یا همین‌ام - یک‌هائی که ممکنست شما با دیده حقارت به آن‌ها نگاه بکنید. با همین‌های می‌خواهند با پیشرفته‌ترین سلاح‌های دشمنشان بجنگند و می‌گویند ما آرام نخواهیم گرفت، می‌جنگیم و می‌جنگیم تا پیروز بشویم.

 

جوانان عزیز، مردم عزیز جمهوری اسلامی ایران، باید با صراحت و پوست‌کندگی موضوع و موقف خودمان را روشن کنیم.

 

ما اگر بخواهیم در سایه خدا زندگی کنیم و سایة شوم همه طاغوت‌ها را از سر خودمان و مردم جهان کوتاه کنیم، اگر بخواهیم این استقلال با عظمت به دست آمده را نگهبانی کنیم، اگر بخواهیم اسلام و قرآنمان را، کلمه‌‌الله العلیاء را حاکمیت ببخشیم، باید ما هم برای ادامه پیکار با همه دشمنان اسلام و خلق خدا حتی در شرایطی که نه نفت داشته باشیم، نه هواپیما، نه هلیکوپتر، نه تانک، نه توپ، آماده بشویم (تکبیر حضار) اینست راه خدا، این است راه مردان و زنان با ایمان.

 

این هفته سه‌شنبه برای بزرگداشت جمعی از شهدا که در میان آنها یکی از جوانان عزیز همکار نزدیکم در فعالیـتهای این چند ساله اسلامی در طول مبارزات و پس از پیروزی هم بود، کارهائی داشتم‌‌ رها کردم آمدم در جمع خانواده‌های این‌ها در بهشت‌زهرا. آنجا چند کلمه‌ای برای خانواده‌ها و بازماندگان و تشییع‌کننده‌های دیگر مطالبی گفته شد. ما در این جوان بعداً آمد او هم صحبت کرد. مادرش زنی شاید در حدود ۶۰ - ۶۵ ساله بود. برادر‌هایش هم بودند، خواهرش هم بود این مادر آمد آنجا صحبت کرد. اولاً قبل از اینکه صحبت بکند من رفته بودم بر مزار آیت‌الله طالقانی فاتحه‌ای بخوانم و بر مزار شهداء فاتحه‌ای بخوانم و اینها بعد از آنجا که می‌آمدم این مادر آمد آنجا به او تبریک و تسلیت گفتم، گفت آقا: من شش تا پسر دارم، داماد هم دارم الان این پسرم که آنجا شهید شد، دامادم هم همین حالا دارد آنجا می‌جنگد و مبارزه می‌کند، پسرهای دیگرم هم هستند. به امام وامت می‌گویم این پنج پسر دیگر هم تقدیم. مردانه، برایمان، این سخن را آنجا گفت.

 

بعد جلوی غسالخانه که برای بازماندگان صحبت می‌شد همین مادر آمد آنجا با بلندگو هم صحبت کرد. چنان شجاع، با ایمان، پرشور مطلب را آنجا باز‌تر و مفصل‌تر تکرار کرد و چنان در دل مادران و پدران و همسران و فرزندانی که در آنجا بودند و برای بزرگداشت ۲۶ شهید در آن روز به آنجا آمده بودند سخن گفت و چنان نیرو بخشید که همانجا با خود گفتم: به آمریکا بگویید، دندان طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن، جامعه‌ای که چنین مادرانی و چنین فرزندانی پروریده است برای آمریکای طاغوت شیطان و شیطان‌صفت جای خای ندارد.

 

حالا می‌خواهیم عرض کنم، برادر‌ها وخواهر‌ها، ملت عزیز ایران، ملت انقلابی ایران، حماسه‌ای را آغاز کرده‌اید این حماسه باید تا آخر سروده شود (انشاءالله).

 

الجزایر برای پیروزی انقلابش نزدیک به یک میلیون شهید داده است. در لوای اسلام. ویتنام غیرمسلمان برای بیرون راندن فرانسه و ژاپن و بعد آمریکا صد‌ها هزار کشته داده است. همهٔ سرزمینش را ویران کرده‌اند، همه مزارعش را با ناپالم سوزاندند، بسیاری از جنگل‌هایش را سوزاندند که چرا اینجا پناهنگاه مبارزان است، ولی از پای ننشست. وقتی ویتنامی غیرمؤمن به خدا اینچنین مردانه به میدان بیاید، من و توی مسلمان مؤمن به خدا از او ده‌ها مرتبه بیشتر مردانه و مصمم‌تر به میدان خواهیم آمد.(تکبیر حضار)

 

بنابراین، ما تمام نیرو را به‌کار می‌بریم به یاری خدا (انشاءالله) که این دشمنان خدا و خلق خدا و کتاب خدا و آئین خدا و ائمه هدی را از همانجا که هستند بیرون بریزیم. (انشاءالله)

 

در عین حال اگر زرادخانه بی‌حساب آمریکا و اسرائیل و دولت‌های منطقه مثل حسین اردنی و امثال او مانع از آن شوند که ما با سرعت و در اولین سرعت و در اولین بخش از سرزمینمان دشمن را تار ومار کنیم و آن‌ها توانستند حتی بیش از آنچه جلو آمده‌اند باز هم جلو‌تر بیایند، ما از آنها نیستیم که بگوییم: ‌ای بابا اینها که جلو‌تر آمدند پس چی؟! با صراحت می‌گوییم، دشمن با هواپیمایش تا کنار تهران آمده است و می‌آید، اما ما اگر دشمن را در اینجا هم ببینیم هیچ ترسی به دل راه نخواهیم داد، باز هم با او می‌جنگیم.(تکبیر حضار)

 

من این را به عنوان یک «اگر» مطرح کردم برای اینکه ما باید از حالا خودمان را برای پایان کار صد در صد حاضر کنیم ولی مطمئن باشید به یاری خدا همانطور که جوانان قهرمانمان در خرمشهر این نیروی دشمن امروز صدم‌تر جلو می‌آید، فردا پنجاه تا جوان جانباز به این‌ها حمله می‌کنند عقبشان می‌رانند به یاری خدا نخواهیم گذاشت جلو‌تر بیاید. (انشاءالله).

 

یک نمونه برایتان نقل کنم برادرهای ما از کرمانشاه آمده بودند از میدان سرپل ذهاب گفتند: یک شب ما با الله‌اکبر دشمن را فراری دادیم توی دل شب که همه‌جا آرام بود با همدیگر در یک‌ساعت انتخاب شده فریاد برآوردیم «الله‌اکبر» و حمله کردیم. نوبت نرسید به اینکه گلوله‌هایمان را حرام کنیم فشنگ‌هایمان را حرام کنیم. آن‌ها «الله اکبر» توی دل شب ما را شنیدند فرار کردند و رفتند. (تکبیر حضار)

 

ما صریحاً اعلام می‌کنیم استراتژی جنگ ما این است تا هواپیما و هلیکوپتر و تانک و امثال اینها داریم. البته باید از اینها استفاده کنیم اینها مقدم است با پول این ملت خریداری شده به‌کار می‌بریم برای اینکه دشمن را زود‌تر سرکوب کنیم. (انشاءالله).

 

اگر زرادخانه دشمن هی از جانب ابرقدرت‌ها تقویت شد و ما هواپیما‌هایمان را هلیکوپتر‌هایمان و تانک‌هایمان تمام شد، ما با سلاح‌های ساخت خودمان، با همین تفنگ‌ها و فشنگ‌های ساخت خودمان، با‌‌ همان (سه راهی‌های) ساخت خودمان، با‌‌ همان کوکتل مولوتف‌های ساختهٔ دستی خودمان دشمن را وجب به وجب تعقیب می‌کنیم و به زانو در می‌آوریم (تکبیر حضار)

 

و ما وقتی ببینیم تولیدات نفتی‌مان دارد کم می‌شود و برای این نیازهای مهم نیاز داریم، پای شمع می‌نشینیم با خاکه و ذغال مثل سی سال پیش خانه‌هایمان را گرم می‌کنیم و منابع سوختیمان را به حداقل خواهیم رساند، دوچرخه می‌سازیم با آن حرکت می‌کنیم، پای پیاده هم حرکت می‌کنیم، با ساده‌ترین وضع هم زندگی می‌کنیم.

 

 ولی آمریکا و امثال آمریکا بدانند برای ما عزت اسلام از این آرایش‌های دنیوی بسی زیبا‌تر و دلپذیر‌تر است. با همهٔ این‌ها سرفراز و سربلند زندگی می‌کنیم و تن به ذلت و سازش با آمریکا و آمریکائیان نخواهیم داد. (تکبیر حضار)

 

و در این حالی است که عید قربان ما براستی می‌تواند عید باشد، وقتی ما عید قربان داریم که فدا شدن و قربانی شدن جانمان و مالمان و آسایشمان و فرزندمان و همسرمان و پدرمان و همه اینها در راه خدا برایمان وسیلة تقرب الی‌الله باشد. اینست معنی تمام عیار عید قربان ما.

 

زنان و مردان، مردان و زنان مسلمان، پیش به سوی جبهه‌ها نبرد حق ما با باطل دیگران. (تکبیر حضار)

 

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

کلید واژه ها: آیت الله بهشتی


نظر شما :