شعارنویسیهای دیواری؛ رسانههای غیرقانونی اما تاثیرگذار انقلاب
نسرین رضایی
زمانی که این گونه سیستمهای قانونمند رسانهای کاربردی عمومی برای مردم و گروههای اجتماعی پیدا نمیکنند مردم ناگزیر در جستجوی راههای گریز از این محدودیتهای رسانهای، به استفاده از هر گونه رسانه آزاد و متقابلا تاثیرگذار روی میآورند. موضوعی که در اکثر مواقع موجب خشم دولتمردان و حکمرانان شده و آنها را مدام تحریک میکند. در همین زمان است که تلاشهای اکثرا بینتیجه برای اعمال سانسور در ابزارهای رسانهای غیر قانونی و یا ابزارهای رسانهای مردمیآغاز میشود. و این درست همان زمانی است که حکومتها به صورت علنی در مقابل جنبشهای اجتماعی قرار میگیرند. گرافیتی (نقاشی دیواری) و هنر شعارنویسی خیابانی مدتهای زیادی است که در نقش یک رسانه مردمی (غیرقانونی) همانند سوپاپی، برای بروز خشم و سرخوردگی جنبشهای معترض اجتماعی عمل میکنند. معترضان شعارهای خود را که بر گرفته از خشم و اعتراض است بر روی دیوارهای بزرگ و یا حتی پنجرههای مراکز دولتی مینویسند تا با ساده ترین و تاثیرگذارترین ابزار رسانهای خود بزرگترین جنگ رسانهای را برپا کنند.
توسل به شعارنویسیهای دیواری و یا همان هنر خیابانی زمانی صورت میگیرد که مردم واقعا احساس کنند هیچ راه خروج و یا کانال رسانهای آزادی برای برقراری ارتباط ندارند. دراین زمان است که تمامی پیامها و اهداف درونی جنبشها نمادی بیرونی پیدا کرده و دیوارها و معابر شهر به رسانه آزاد مردمی بدل میشوند. در اکثر انقلابها و جنگهای داخلی معمولا همین شعارنویسی و تکیه مردم بر استفاده از حافظه تصویری جامعه بیشتر نقش رسانهای تاثیرگذار را ایفا کرده است. پاریس در مه 1968، نیکاراگوئه در اواخر سال 1970، آمریکای جنوبی در سال 1980 و حتی آرژانتین بین سالهای 2001 تا 2004 میلادی نمونه کشورهایی بودند که تاثیر رسانهای شعارهای دیواری جنبشهای اجتماعی را به وضوح درک کردند.
انقلاب فرانسه
جنبش دانشجویی- کارگری مه ۱۹۶۸ در فرانسه در طول ۴ هفته با بهره گیری از رسانههای آزاد یا همان غیرقانونی اوج گرفت. نقطه اوج این جنبش در فاصله یک هفتهای سوم تا دهم ماه مه به وقوع پیوست، خیزشی که از اعتراض یک گروه دانشجویی شروع شده بود، میلیونها نفر از مردم شهرنشین فرانسه را به میدان مبارزه کشاند.
هرچند رویدادهای مه ۱۹۶۸ فرانسه هرگز به عنوان انقلاب شناخته نشد ولی تاثیر آن بر روابط انسانی و زندگی مدنی جامعه از هیچ انقلابی کمتر نبود. مردم برای بیان خواستههای خود به سمت شعارنویسی و نقاشیهای دیواری روی آوردند. همین موضوع حتی باعث شد گروههای مختلف به اظهارنظر آشکارا نسبت به وقایع ترغیب شوند. در مورد جنبش ۱۹۶۸ نظرات و عقاید متفاوت و متضادی مطرح شد و برخی آن را گسترش دامنه آزادی و شکوفایی و بالندگی انقلاب کبیر فرانسه تعبیر کردند و در مقابل برخی دیگر جنبش را غوغای عوام، روانپریشی تودهای یا کارناوال نام نهادند. شعارهای خیابانی در انقلاب فرانسه شعارهایی شعرگونه بود و مخالفان دانشجویی و کارگری از طراحی تصاویر انتزاعی روی دیوارها برای نشان دادن خشم و غضب خود بسیار استفاده میکردند.
وقتی رادیوی پاریس در هشتم مه اعلام کرد که چهار پنجم مردم موافق و همراه با دانشجویان هستند، بزرگترین و شکوهمندترین حمایت از دانشجویان بروز کرد. به نظر میرسید جامعه بورژوازی با این اقدامات موافق بود .شعارنویسیها بر روی دیوارها کار خود را کرده بود. در کتابی که تحت عنوان "انقلاب 1968 در پاریس" منتشر شد، بیش از 578 شعار که در عرض تنها 4 هفته بر روی دیوارهای شهر پاریس و حومه آن نقش بسته شده بود، ذکر شد. شعارهایی که اعلام شد از سوی گروههای مخالف و حتی تروریست بر روی دیوارهای پاریس نگاشته شدهاند. پوسترها نیز نقش بسزایی را در درگیریهای مه 1968 پاریس ایفا کردند. محله لاتین پاریس جایی بود که بر روی دیوارهایش بیش از هر چیز پوسترهای تبلیغاتی مخالفان به چشم میخورد. گروهها و شرکتهای مختلف شروع به طراحی پوستر کردند. در مدت 4 هفته بیش از 300 تا 500 نوع پوسترهای تبلیغاتی ضد دولتی با شعارهای متفاوت طراحی شد و تیراژ پوسترهایی که در ماه مه و ژوئن 1968 منتشر شد به 120 تا 150 هزار رسید. گروههای مختلف دانشجویان هنری هر روز گردهم میآمدند و طرح و شعارهای جدیدی را برای طراحی تازه پوسترها ارائه میدادند. شعارها میبایست در عین سادگی، تاثیرگذار و نو باشند.
اما پوسترهای جدید علاوه بر جنبه شعاری حاوی مطالبی بودند که رادیو، تلویزیون و رسانههای دولتی را نیز هدف قرار میدادند و به عنوان رسانههای بدهکار به مردم معرفی میکردند، رسانههایی که تمامی حقایق را عنوان نمیکنند. در همین زمان بود که نوعی جنگ رسانهای نیز آغاز شد. جنگ رسانهای میان رسانههای دولتی(قانونی) و مردمی(رسانههای غیر قانونی).
انقلاب آرژانتین
"فرناندو دلاروا" در دسامبر 1999به مقام ریاستجمهوری در کشوری از قاره آمریکای جنوبی رسید که در میان کشورهای این قاره پیشرفتهترین کشور اقتصادی است.
پیش از او "کارلوس منم" 10 سال عهدهدار این پست بود. دلاروا مالیاتها را افزایش داد و 7400 میلیون دلار از صندوق بینالمللی پول وام گرفت تا برای اهداف پیشبینی نشده به کار گیرد که این مقدار تقریبا سه برابر برنامه پیشین دولت بود. دولت جدید قوانینی را نیز به تصویب رساند که در جهت اصلاح قوانین کار آرژانتین وضع شده بودند و به وضعیت اقتصادی استانهایی از کشور که بدهیهای فراوان داشتند، توجه خاصی نمود. همین برنامه ریزیهای نادرست باعث افزایش بدهیهای دولت شد.
مساله بدهیهای هنگفت آرژانتین سبب شد که بین این کشور و صندوق بینالمللی پول (IMF) تنشهایی درگیرد. در سال 2001، افت سرمایه بیشتر شد و دولت آرژانتین خود را از پرداخت این بدهیها ناتوان دید. در سال 2001، بحران کورالیتو (corralito ) پیش آمد و تقریبا ذخایر پولی تمامی بانکها رو به صفر رفت. همین موضوع منجر به شورشهای دسامبر 2001 و در نهایت استعفای اجباری فرناندو دلاروا شد. رسانههای مردمی (شعارها، تظاهرات و پوسترها) این بار نیز تاثیرگذار و موفق عمل کردند.
در 23 دسامبر سال 2001، رئیس جمهور جدید "آدولف رودریگزسا" موقتا توانست این خطر را از سرکشورش برهاند و چند روز بعد آرژانتین به طور رسمی93 میلیارد دلار به صندوق بینالمللی پول داد. در ژانویه سال 2002، ارزش واحد پول آرژانتین که معادل با دلار شده بود، در وضعی شناور قرار گرفت و در نهایت به شدت کم ارزش گشت. نرخ فقر هم وضع بهتری پیدا نکرد و از 35.9 درصد در ماه مه 2001، خود را تا 57.5 درصد در ماه اکتبر 2002، بالا کشاند. بحران همچنان در کشور ادامه داشت و اعتراضات نیز جنبه گستردهتری به خود گرفته بود.
مواجهه با بحران اقتصادی در سال 2001 باعث شده بود تا اکثریت مردم به ویژه طبقه متوسط اجتماعی جامعه آرژانتین تمامی سرمایههای خود را از بانکها بیرون بکشند. بدهکاریها و شرایط نابسامان اقتصادی دولت باعث شد تا مردم در خیابانهای بوئنوس آیرس باقی بمانند. در اعتراضات گسترده مردمی سیستمهای خودپرداز و شیشهها و پنجره اکثر بانکها توسط معترضان شکسته شد. مردم شعار میدادند:"دیگر بس است" و سیاستمدارن فریاد میزدند:"همه آنها باید بروند." جنبش و اعتراضات مردمی که در بوئنوس آیرس صورت گرفت در نوع خود بسیار متفاوت با از آنچه بود که در سال 1968 در فرانسه به وقوع پیوست. اما نماد اعتراضات مردمی هیچ تغییری نکرده بود. خیابانهای شهر مملو از پوسترهای مخالفان بود و دیوارها حکایت از وقایع خیابانها داشت. مردم آرژانتین نیز به شعارهای خود فرمی شعرگونه داده بودند. اما تفاوت اصلی در نوع این شعارها بود. شعارهای مردم آرژانتین بر خلاف فرانسه خطابهای صریح به خود نگرفته بود و مملو از ابهام بود و علت آن بود که این شعارها نه تنها نماد خواستههای مردمی، بلکه سنتشکنی اکثر سرمایهداران بخش خصوصی وابسته به دولت و اعتراض مستقیم آنها به متحدان دولتی خود بود. مخالفان در شعارهای خود مستقیم کسی را خطاب قرار نداده بودند. دلیل دیگر استفاده از این گونه شعارها سازگاری آن با دید دو قشر آگاه و ناآگاه جامعه بود. گروهی که کاملا هوشیار و آگاه به مسایل و رخدادهای اقتصادی درون دولتی و تاثیر آن بر جامعه بودند و گروهی دیگر که تنها شاهد تاثیر مسایل اقتصادی بر زندگی روزمره خود و معترض به این موضوع بودند. مردم عادی با دیدن شعارها و اعتراضهای خیابانی و دیوارهای منقوش متوجه نابسامانی اوضاع شده و برخی دیگر که آگاهی بیشتری نسبت به شرایط داشتند با خواندن شعارهای مبهم به عمق فاجعه پی میبردند. جامعه، گروههای سیاسی و حتی برخی سازمانهای متضرر به نشانه اعتراض به استفاده از نقاشیهای دیواری و شعارها و پیامهای گنگ روی آورده بودند. شعارنویسی بر روی دیوارها دیگر عادی شده بود، حتی کودکان نیز به جرات اقدام به چنین کاری میکردند. خشمی که به آنها منتقل شده بود بر روی دیوارهای مراکز دولتی نقش میبست. اما با گذر زمان شعارها دیگر گنگی و مبهم بودن خود را از دست دادند و مقامات سیاسی کشور مستقیما مورد خطاب قرار میگرفتند. در شعارها به مقامات حتی فحش و ناسزا نیز داده میشد. به تدریج تصاویر نیز آهسته آهسته در کنار شعارها نقش بستند همچون تصویر اتوبوسی که حاکی از وضعیت نابسامان اقتصادی مردم بود. دیوارهای بوئنوس آیرس از شعارهای دیواری مبهم به تصاویر و نقاشیهای اعتراضی مبهم رسیده بود. نقاشیهایی که مخاطب را به فکر فرو میبرد.65 طرح گرافیکی از سوی یکی از مراکز هنری دموکراتیک در خارج از کشور تنها برای معترضان در کارخانهها طراحی شد. این تصاویر در سال 2002 به صورت پوستر و تی شرت در اختیار آنها قرار گرفت. آنچه کاملا عادی به نظر میرسید کنترل رسانههای دولتی (رادیو و تلویزیون) از سوی مقامات بود. بنابراین مردم به هر گونه وسیله تبلیغاتی غیرقانونی برای اتقال پیام اعتراضی خود روی آوردند. ولت مجبور شد تا شاخص نرخ فقر را در نیمه دوم سال 2005، به 33.8 درصد برساند.
انقلابها و جنبشهای اجتماعی نشان میدهند که از هنر خیابانی باید به عنوان ابزاری دموکراتیک یاد کرد و حتی ابزاری برای تسهیل و تسریع در تشخیص این که در یک جامعه و یا یک محیط کنترل شده چه میگذرد. میزان و نوع شعارهای خیابانی در هر محیط دو چیز را نشان میدهند: میزان شجاعت و یا محافظه کاری مردم و میزان ترس کنترلکنندگان (دولتها و حکومتها). باید این حقیقت را پذیرفت که شعارنویسی خیابانی تنها رسانه تاثیرگذار برای مطرح کردن و نمایش خواستههای جنبشهای اجتماعی و مردمی است. با این حال شعارنویسی اگرچه میتواند در نقش یکی از عاملان موثر در ایجاد انقلاب و یا جنبشهای بزرگ اجتماعی عمل کند اما خود نمیتواند به تنهایی باعث بروز انقلاب شود. حافظه دیداری همه ما ماندگاری چشمگیری دارد که حتی اگر جنبشی به انقلاب، اصلاحات و آزادی نیانجامد، خاطره تلاش برای کسب این خواستهها همیشه چه در ذهن ما (جامعه) و مقامات حاکم (عوامل کنترلکننده محیط و مردم) و حتی ناظران بیرونی خواهد ماند. اینکه تلاشی برای آزادیهای تعریف شده صورت گرفت و اینکه خواستههای مردم زمانی بروز کرد و اینکه هر آن ممکن است شعلههای این اعتراضات بار دیگر زبانه کشند. بیلبوردهای تبلیغاتی غیرقانونی مردمی، همان دیوارهای شهر و دستخطهای تک تک افراد جامعه معترض هستند که موفقتر از هرگونه تبلیغات رسانهای قانونی عمل کرده و توجه افراد بیشتری را به خود جلب میکنند. هنر خیابانی مردم حتی اگر از روی دیوارهای شهر هم پاک شوند باز هم در حافظه تصویری تاریخ برجای خواهند ماند."استوارت اون" تئوریسین معروف رسانهای میگوید: زمانی که سطح مسایل اجتماعی تا سطح درک مردمی پایین آمده و مردم عادی نیز به عمق فاجعه پی میبرند، باید درک مردمی و تصویر حک شده در ذهن آنها را خطاب قرار داد. در این زمان است که دیگر تغییرات اجتماعی نیز برای بهبود شرایط چندان کارساز نخواهد بود. این تصویر (تبلیغات مردمی،شعارنویسیها و بیان خواستهها بر روی دیوارها و پوسترها) است که باید از ذهن مردم پاک شود.
به قلم: جوش مکفی، نقاش، نویسنده و فعال سیاسی آمریکایی
منبع: مجله زاپرودر(Zapruder)
نظر شما :