نگاهی به توقیف کتاب مبانی اقتصاد اسلامی/ روایـت غم‌انگیز نشر آرای اقتصادی استاد مطهری

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۸:۴۴ کد : ۷۱۶ از دیگر رسانه‌ها
امیرحسین ترکشدوز: حادثه جمع‌آوری و خمیر شدن کتاب «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» اثر استاد شهید مطهری، در سال‌های نخست دهه ۶۰ و آنچه در حاشیه و توالی آن صورت پذیرفت، از حوادث تلخ زندگی فرهنگی مردم ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

 

چند ماه پس از شهادت استاد، برخی روزنامه‌های کثیرالانتشار، به تدریج شروع به انتشار دستنوشته‌های منتشر نشده اقتصادی از استاد شهید کردند. این در حالی بود که نوار دروس سخنرانی‌ها و جلساتی با شرکت استاد، که به نحوی به موضوعات اقتصادی مربوط بود نیز در دسترس همگان قرار داشت. (نوارهایی که هنوز هم مکتوب برخی از آن‌ها که در قالب جلسات بحث و گفت‌وگو سامان یافته‌اند انتشار نیافته است). با این حال آنچه در وهله نخست بیش از نوار‌ها، مسئله‌‌انگیز شد، دستنوشته‌های یاد شده بود. گروه‌هایی همچون شاخه‌های مختلف مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز، انشعابیون نهضت آزادی، آرمان، فرقان، کانون ابلاغ اندیشه‌های شریعتی و... که از دیرباز استاد را آماج انواع و اقسام نامردمی‌ها یا جهالت‌ها ساخته بودند و در ذهن جوانان ساده و ناآگاه مخاطب خود، استاد را مدافع نظام سرمایه‌داری و محافظه کار معرفی کرده بودند، در مقابل انتشار دست‌نوشته‌های مزبور سکوت پیشه کردند تا این بار با ابزار «سکوت» چهره تابان مطهری از منظر حق‌طلبان پنهان ساخته شود.

 

در بین نیروهای هوادار نظام نیز همانقدر که ایده‌های استاد با استقبال برخی مواجه شد (و در بیانیه برخی گروه‌های خط امامی نیز انعکاس یافت)، در میان برخی دیگر، به تدریج، موجی از زمزمه‌های مخالف را برانگیخت. منتها شاید فضای سیاسی آن روز این امکان را فراهم نمی‌ساخت که برخی محافل و شخصیت‌ها که خود را مدافع امام و نظام می‌نمودند به صراحت از در مخالفت با مطهری در آیند. به هر تقدیر زمزمه‌های مخالف کم کم آغاز شد. زمزمه‌هایی از این دست که "مطهری التقاطی است" یا "مارکسیسم زده است". اما باز هم به رغم این زمزمه‌ها، در‌‌ همان ایام، برخی نهادهای انقلابی و دینی به انتشار گزیده‌هایی از یادداشت‌های اقتصادی استاد شهید همت گماردند. انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از جمله این نهاد‌ها بود تا اینکه با گذشت زمان، در آغازین سال‌های دهه ۶۰ شمسی یعنی صفر ۱۴۰۳ هـ. ق، یکی از مؤسسات انتشاراتی که از سوی دو تن از شاگردان نزدیک استاد شهید اداره می‌شد و در انتشار کتب ایشان سابقه داشت، اقدام به انتشار کتابی کرد با عنوان «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی»، تألیف متفکر شهید استاد مطهری (قده) در تیراژ صد هزار نسخه.

 

در مقدمه ناشر بر کتاب مزبور آمده بود: «کتاب حاضر قسمتی از نوشته‌های اقتصادی متفکر شهید استاد مطهری قدس‌الله سره الشریف است که از دو بخش تشکیل می‌شود. بخش اول یک بحث کلی و منسجم در مبانی و فلسفه اقتصاد اسلامی است که به همین جهت آن را بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی نامیدیم و بخش دوم شامل رساله‌های مختلف در مسائل گوناگون اقتصاد اسلامی است. در مقدمه این مباحث، مناسب دیده شد که برای آشنایی خوانندگان با نظرگاه کلی استاد در زمینه مسائل اجتماعی- اقتصادی، به ذکر گزیده‌ای از یادداشت‌های آن شهید سعید درباره عدالت اجتماعی، به عنوان مقدمه مؤلف، بپردازیم.»

 

ناشر یاد شده درباره فصل بندی کتاب آورده بود: «برای تنظیم این کتاب، پس از مطالعه کلیه نوشته‌های اقتصادی استاد، معلوم شد که به طور کلی این نوشته‌ها به دو بخش تقسیم می‌شوند. قسمتی که از نظر منطقی دارای ارتباط و نظم معینی نسبت به یکدیگر بوده و اگرچه در یک مجموعه و به صورت کتاب واحدی تدوین نگردیده‌اند ولی با مطالعه آنها کاملاً معلوم است که اجزای مرتبط کل معینی می‌باشند. قسمت دیگر این نوشته‌ها، رساله‌های گوناگون و یادداشت‌های متفرقه در موضوعات مختلف اقتصادی است. در بخش دوم، تنها بحث بیمه به صورت سخنرانی در انجمن پزشکان بوده که از نوار استخراج شده است.»

 

در ادامه مقدمه مزبور در مورد پاورقی‌های کتاب آمده بود: «در تنظیم کتاب، مطالبی به صورت پاورقی یا بعضاً در متن، از سوی ناشر اضافه گردیده است که در همه جا داخل [کروشه] قرار گرفته است. خود این اضافات حتی‌المقدور از دیگر نوشته‌های استاد شهید نقل گردیده و یا احیاناً ذکر مأخذ و نقل مدارک کتاب بوده است و به هر حال سخنی که درباره مجموع آنها می‌توان گفت اینکه واقعاً جنبه توضیحی داشته و هیچ‌گونه اضافه‌ای بر مطلب استاد محسوب نمی‌گردند. به طوری که خواننده با حذف تمامی آنها، چیزی از اصل بحث را از دست نداده و فقط جنبه سهولت در فهم مطالب را داراست.» نقل این فراز از آن رو ضروری می‌نمود که بعد‌ها همین پاورقی‌ها، بهانه‌ای برای خدشه بر کتاب یاد شده گردید. به هر تقدیر در فرازی دیگر، ناشر در‌‌ همان مقدمه، به نکته‌ای اشاره می‌کرد که در جهت تقویت اعتبار کتاب عمل می‌نمود. در فراز مزبور آمده بود: «تنظیم مطالب از لحاظ تقدم و تأخر نیز به طور کلی با بهره گیری از فهرستی که خود استاد در ضمن یادداشت مختصری در چهار صفحه به نام یادداشت "نظری به نظام اقتصادی اسلام"، نگاشته‌اند، تهیه شده و بر آن منطبق است. یادداشت مزبور در آخر کتاب آمده است.» و بالاخره نویسنده ظاهراً برای دفع شبهاتی که پیش از این در ارتباط با انتشار یادداشت‌های اقتصادی استاد شهید مطرح شده بود ادامه می‌دهد که: «از اصل تمامی این نوشته‌ها، نسخه‌ای نزد ناشر و نسخه دیگری نزد خانواده استاد شهید موجود است که عنداللزوم ارائه خواهد شد و در صفحات پایانی کتاب نیز به عنوان نمونه، چند صفحه از نسخه اصلی به خط استاد کلیشه شده است». ناشر کتاب همچنین وعده داده بود که: «از استاد، نوشته‌ها و نوارهای فراوان دیگری در مسائل اقتصادی به جای مانده است که بخش عمده آن‌ها شامل مباحث ربا و بانک، پس از تنظیم، جلد دوم این کتاب را تشکیل خواهد داد.»

 

نخستین بخش از کتاب ۴۱۶ صفحه‌ای «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» در قالب پنج عنوان، ساماندهی شده بود. استاد شهید ذیل نخستین عنوان یعنی «نظری به اقتصاد اسلامی» با تقسیم‌بندی دانش اقتصاد به «اقتصاد نظری» و «اقتصاد برنامه‌ای و دستوری» به بررسی رابطه اسلام با این دو سنخ و نیز با مطلق پدیدارهای اقتصادی می‌پردازند. استاد در این بخش، با نگاه فلسفی (که خاص ایشان در پرداختن به مباحث اقتصاد اسلامی است) به رابطه اعتباریات و حقایق اشاره می‌کنند و آن را بر تقسیم‌بندی دو سنخ اقتصاد تطبیق می‌کنند. استاد ذیل دومین عنوان، از بخش نخست کتاب یعنی «ارزش»، در شرایطی که در‌‌ همان ایام تئوری «ارزش کار» در آثار برخی از نویسندگان اقتصاد اسلامی نفوذ داشت، «آشکارا»، به رد «تئوری ارزش کار مارکس» می‌پردازند. قید «آشکارا» را از آن رو می‌افزاییم که‌‌ همان ایام و حتی امروز به رغم این چنین تصریحاتی در نقد مارکس و مارکسیست‌ها، جماعتی از ناآگاهان یا مغرضین، استاد شهید، این قهرمان مبارزه با مارکسیسم را با اشاره به کتاب مورد بحث و دیگر آرای اقتصادی ایشان، «مارکسیسم‌زده» جلوه می‌دهند.

 

در سومین فصل از بخش اول کتاب، با عنوان «سرمایه‌داری جدید» با آرای ابتکاری و تحول آفرین استاد مواجهیم. استاد در این فصل سرمایه‌داری جدید را «رأس و رئیس مسائل مستحدثه (یا نو پدید)» معرفی می‌کنند و با نقد شیوه رایج اجتهاد، در این زمینه می‌نویسند: «فقهای عصر، از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحث‌هایی کرده و می‌کنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه، خود سرمایه‌داری است. زیرا ابتدا چنین تصور می‌رود که سرمایه‌داری یک موضوع کهنه قدیمی است که شارع اسلام برای آن، حدود و موازین مقرر کرده است. تجارت، اجاره، مستغلات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکت‌ها، همه این‌ها سرمایه‌داری است که در اسلام برای آن‌ها احکام و مقرراتی تعیین کرده (شده) است. اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت مطلب اینطور نیست. سرمایه‌داری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بی‌سابقه‌ای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره آن اجتهاد کرد». (ص۵۶ و۵۷ از کتاب مورد بحث).

 

استاد در همین فصل، برهان مارکسیسم بر نامشروعیت سرمایه‌داری جدید را رد می‌کنند و سپس خود از منظری متفاوت و البته ریشه‌ای‌تر، به عدم مشروعیت سرمایه‌داری جدید فتوا می‌دهند. استاد شهید برای دستیابی به این مقصود، ابتدا مفصلاً «تئوری ارزش کار مارکس» را مجدداً و از جوانب مختلف آماج ۱۲ ایراد نقضی قرار می‌دهند و سپس با قاطعیت ابراز می‌دارند که «نظریه مارکس در باب اضافه ارزش بیش از آنکه اثبات کند کارفرما استثمارگر است، اثبات می‌کند که استثمارگر نیست. آن وقت می‌توان کارفرما را استثمارگر دانست که مزد کارگر را با مقیاس اثر کارش بسنجیم نه با مقیاس علل ایجاد نیروی کار وی». استاد شهید می‌افزایند: «به عقیده ما مشخصه اصلی سرمایه‌داری که آن را موضوع جدیدی از لحاظ فقه و اجتهاد قرار می‌دهد، دخالت ماشین است. ماشینیزم صرفاً توسعه آلت و ابزار تولید نیست، که انسان ابزار بهتری برای کاری که باید کند پیدا کرده است. بلکه تکنیک و صنعت جدید علاوه بر بهتر کردن ابزار‌ها، ماشین را جانشین انسان کرده است. ماشین مظهر فکر و اراده و نیروی انسان بماهو انسان است. ماشین مظهر تکامل اجتماع است. تجسم تمدن تاریخی بشری است. حاصل تلاش‌های عظیم فکری چند هزارساله بشری است. ماشین جانشین انسان است نه آلت و ابزار انسان. یک انسان مصنوعی است. ماشین به جای انسان نخ می‌ریسد و پارچه می‌بافد، ماشین می‌دوزد، ماشین شخم می‌زند، درو می‌کند، خرمن می‌کند، بسته بندی می‌کند و... ماشین کارهایی که انسان با شعور مستقیم خود انجام می‌داد، انجام می‌دهد. ماشینیزم این طور نیست که ابزار دستی انسان را تکمیل کرده باشد مثل اینکه بیل بهتر و ظریف و کارد و چاقوی بهتر یا قیچی بهتر در اختیار انسان قرار دهد. حتی این طور نیست که به جای قوه و بازوی انسان، قوه‌ای از طبیعت استخدام کرده باشد و کارش فقط این باشد که مثلاً ابزاری را که انسان با دست خود باید حرکت دهد یا فشار دهد ماشین حرکت می‌دهد و فشار می‌دهد... ابزار بودن ماشین در عصر حاضر نظیر ابزار بودن انسان برای انسان است. ماشین به آن جهت اینقدر قدرت تولید دارد که جای شعور مستقیم انسان را گرفته است... ماشین مظهر فکر و شعور مخترع، به عبارت بهتر مظهر پیشرفت و ترقی و تکامل اجتماع است که در اختیار سرمایه‌داری قرار گرفته است.

ماشین یک قطعه فلز ساده مثل یک کارد نیست که خاصیت شعور طبیعی انسان منفرد باشد، یک چوب ساده نیست که از جنگل بریده شده باشد و به اجتماع و بلکه به انسان ارتباط نداشته باشد. ماشین که کار می‌کند در حقیقت مغز فلان دانشمند است که با آلات و عضلات فلزی کار می‌کند. بلکه مغز اجتماع و ترقی اجتماع است و بالاخره اجتماع بماهو اجتماعی است که به صورت ماشین در طول صد‌ها قرن در آمده و کار می‌کند. نبوغ جامعه انسانی در امتداد تاریخ است که به این شکل درآمده است. اینجا است که ما می‌توانیم ادعا کنیم که سوسیالیسم مارکس واژگونه است... سوسیالیزم مارکسیزم مبتنی بر این اصل است که ماشین سرمایه ثابت است و نیروی کار سرمایه متغیر، در عین حال قادر نیست که ثابت کند چرا نیروی کار، یا نیروی بازوی انسان، سرمایه متغیر است و ماشین سرمایه ثابت. در صورتی که طبق اصل تساوی ارزش و کار، ارزش هر دو به اندازه کاری است که صرف تولید آن‌ها شده است و هر چیزی طبق اصول مادی حضرات، فقط قادر است حداکثر به مقدار کاری که صرف خودش شده است، تولید کند. اما سوسیالیزمی که پایه‌اش اکنون ریخته می‌شود، مبتنی بر اصل تغییر سرمایه ماشینی است، سوسیالیزم مارکسیزم، حداکثر این است که مدعی می‌شود سرمایه‌دار از طریق غیر مشروع سود می‌برد اما چرا سرمایه‌اش از او انتزاع و به اجتماع سپرده شود؟ جوابی ندارد. اما طبق این سوسیالیزم، علتش این است که ماشین تعلق به اجتماع دارد و از اول فرد نمی‌تواند مالک آن شود. به علاوه چنان که در گذشته گفتیم و بعد از این نیز توضیح خواهیم داد. سوسیالیزم مارکس بیش از آن اندازه که سرمایه‌داری را ظالمانه جلوه دهد عادلانه جلوه می‌دهد.» (ص ۹۶ تا ۱۰۶).

 

در ادامه این بحث، استاد شهید به میزان ارزش‌آفرینی اشیا می‌پردازند. استاد در این بخش به طرح چهار اشکال به نظریه ارزش اضافی مارکس دست می‌یازند. از بحث استاد چنین نتیجه گرفته می‌شود که نظریه مزبور «صرفنظر از ایراداتی که بر پایه و مبنای آن یعنی نظریه تساوی ارزش با کار وارد است خود نیز نظریه صحیح و موجهی نمی‌باشد.» استاد بر خلاف تز مارکس بر این اعتقادند که اگرکار کارگر را «با مقیاس اثر کار وی سنجیم، آن وقت می‌توانیم ادعا کنیم که قیمت واقعی مزد کارگر باید به تناسب اضافه تولید بالا برود و حق طبیعت زنده در مقابل طبیعت مرده باید محفوظ بماند.»

 

در ادامه همین فصل آرای استاد در نقد دیگر ایده‌های مارکسیستی (منتها از منظری ریشه‌نگر و ضد سرمایه‌داری) را پیش رو داریم همچون نقد «زمان کار به مثابه مقیاس سنجش کار» و نقد نظریه «کار اجتماعاً لازم». استاد سپس مجدداً، به بحث ارزش از منظر «اقتصاد اخلاقی» می‌پردازند و به اشکالات فقهی اسلامی وارد بر «نظریه تساوی ارزش با کار» که از سوی مارکسیست‌ها و سوسیالیست‌ها ارائه شده می‌پردازند.

 

در چهارمین فصل از بخش اول کتاب، استاد به بحث ارزش اضافی می‌پردازند. استاد در این فصل یکی دیگر از آرای سوسیالیست‌ها و منجمله مارکسیست‌ها که ارزش اضافی را از مشخصات سرمایه‌داری جدید می‌دانند رد می‌کنند و رأی خود در تبیین سرمایه‌داری جدید و ریشه عدم مشروعیت آن را این چنین بیان می‌کنند که: «ریشه خلافکاری سرمایه‌داری جدید و همچنین تجارت را تا آنجا که با کارخانه داری مربوط است باید در تحت اختیار قرار دادن وسایلی که به عموم مردم تعلق دارد و قابل خرید و فروش نیست، جست‌وجو کرد.» (ص ۹۴).

 

در پنجمین فصل از بخش اول کتاب، استاد به «تضاد میان شعارهای مارکس با اصول مکتب او» می‌پردازند. ایشان می‌نویسند: «به عقیده ما کارل مارکس بیش از آن اندازه که سرمایه‌داری را ظالمانه جلوه بدهد، عادلانه جلوه داده است. آن را تبرئه و تطهیر کرده است.» (ص ۱۲۱) دومین بخش ازکتاب نیز (همان طور که پیش از این آمده بود) به مجموعه‌ای از مقالات اقتصادی استاد و مکتوب یک گفتار از ایشان اختصاص داشت.

 

 

بازتاب‌های انتشار

 

اما انتشار کتاب، داستانی دیگر داشت آنچنان که موجی از مخالفت‌ها را بر انگیخت. مخالفت‌هایی که این بار بسیار فرا‌تر از زمزمه‌ها و طعنه‌های اینجا و آنجا بود. این بار عزم‌ها جمع شد که از انتشار چنان آرایی به جد جلوگیری شود و نهایتاً تمام نسخه‌های کتاب (غیر از تعدادی محدود که به دست این و آن یا حتی برخی کتابخانه‌ها رسیده بود) جمع آوری و نهایتاً خمیر شد. در مورد اینکه جمع آوری کتاب با تلاش چه کسانی و تصمیم کدام مقام صورت پذیرفت، روایت‌های مختلفی طرح شده است.

 

یک روایت شایع آن است که آقای محمدرضا مهدوی کنی دبیرکل وقت جامعه روحانیت مبارز در ملاقاتی با امام اظهار داشتند که مطالبی به نام آقای مطهری منتشر شده که از دستنوشته‌های نظارت نشده از سوی شخص ایشان است و با مسلمات فقهی ما ناسازگار می‌باشد. امام نیز می‌فرمایند که «.... به نام آقای مطهری نباید مطالبی انتشار یابد که با مسلمات ناسازگار است» و لذا کتاب جمع آوری می‌شود. روایتی دیگر، آنکه پس از شکایت آقای مهدوی کنی و همفکران ایشان در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امام موضوع را برای تصمیم‌گیری به سران سه قوه واگذار کردند. اما ظاهراً این روایت، روایت درستی نیست چرا که صحت آن از سوی اینجانب از یکی از بزرگان آن روز نظام، مورد سؤال قرار گرفت که ایشان این مسئله را تکذیب کرده و گفتند «تا آنجا که من در جلسه مزبور شرکت داشتم چنین مسئله‌ای مورد بحث قرار نگرفت.» ایشان کم و کیف ماجرا را این چنین می‌دانستند که «ظاهراً افرادی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از انتشار کتاب یاد شده نزد امام شکایت برده بودند.» از شخصیت نامبرده سؤال شد که «آیا دستور امام به جهت جلوگیری از ایجاد تنش بوده است؟» که ایشان پاسخ دادند: «ظاهراً چنین بوده است.»

 

روایت دیگر که البته ناسازگار با برخی عناصر از روایت‌های سابق الذکر نیست، حدود چهار سال بعد و در ضمن ماجرایی دیگر در روزنامه کیهان ابراز شد. به گزارش کیهان پس از انتشار کتاب بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی اثر استاد شهید مطهری «یادداشت‌ها را نزد امام می‌برند و (امام می‌فرمایند) من شخصاً نمی‌توانم بخوانم و به حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی ارجاع می‌ دهند و آیت‌الله مهدوی نیز پس از بررسی، فقط شش صفحه از آن کتاب را دارای اشکال و غیرقابل چاپ می‌دانند.»

 

با این حال هنوز جا برای تدقیقات بیشتر در اصل ماجرا باقی است. از سوی دیگر در‌‌ همان ایام، شاهد رخداد حادثه‌ای دیگر در ارتباط با یادداشت‌های اقتصادی استاد مطهری بودیم. این حادثه توقیف روزنامه اطلاعات بود که از جانب برخی به مخالفت امام با اندیشه‌های اقتصادی استاد نسبت داده شد. خوشبختانه بهار سال گذشته آقای دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات در مصاحبه با روزنامه شرق، توضیحاتی را عرضه کرده که نشان می‌دهد دستور امام در مورد توقیف روزنامه مزبور ناظر به موضوعی متفاوت بوده است. آقای دعایی در ابتدای مصاحبه، انگیزه خود از انتشار نوشتجات اقتصادی آقای مطهری را درچارچوب چالش‌های سیاسی وقت و در مقابل تلاش‌هایی اظهار می‌کند که برخی از جمله مرحوم آقای سید منیرالدین حسینی شیرازی [رئیس وقت فرهنگستان علوم اسلامی که مدیر فعلی آن آقای میرباقری است] در مقابل سیاست‌های رسمی داشتند.

وی می‌گوید: «بعضی از نقطه نظرات مرحو م مطهری را انتخاب می‌کردیم... این مباحث را ما در صفحات لایی روزنامه چاپ می‌کردیم، تصادفاً یک روز در یکی از این لایی‌هایی که این مباحث در آن مطرح شده بود، یک جمله خیلی سخیفی به اشتباه چاپ شده بود، گزاره‌ها جابه‌جا شده بود و هیچ کار هم نمی‌شد کرد و نمی‌شد اجازه چاپ داد.... صبح روز بعد (فهمیدیم این اتفاق رخ داده). لایی روزنامه‌های بعدازظهر، شب قبل چاپ می‌شود. صبح زود در تهران در کیوسک‌ها توزیع می‌شود و بعدازظهر هم که روزنامه رویی در می‌آید لایی‌ها را می‌گذارند لای‌رویی‌ها و می‌دهند به مشتری. آن وقت که دیدیم چنین اشتباه فاحشی هست فوری به سازمان پخش تذکر دادیم که سریعاً بروند هر چه لایی هست جمع کنند. رفتند و هر چه لایی بود آوردند، لایی‌ها را مجدداً چاپ کردیم و لایی جدید را با روزنامه عصر توزیع کردیم دوستانی که مسئول توزیع روزنامه بودند شاید بی‌احتیاطی کرده بودند. به اینکه نگران بودند، نکند لایی‌های قبلی، باز مانده باشد و آن‌ها توزیع شود. در منطقه جماران و شمیرانات اصلاً لایی را توزیع نکردند. روزنامه بدون لایی رفته بود. امام هم دیده بودند روزنامه، لایی ندارد در عین حال در تیترهای صفحه اول که گزارش صفحه‌های دیگر هم در آن هست، اشاره‌ای داشته که مطالب آقای مطهری در فلان صفحه چاپ شده. ایشان به آقای انصاری (محمدعلی انصاری) می‌گویند که شما بروید اطلاعات دیگری بخرید. ایشان هم می‌روند می‌گردند، روزنامه اطلاعات لایی دار پیدا نمی‌کنند، جماران، نیاوران تا میدان تجریش می‌آیند و می‌بینند لایی ندارد. تا اینکه می‌رسند به خیابان ولیعصر(عج) نزدیک جام جم، روزنامه‌ای با لایی پیدا می‌کنند و برای امام می‌برند و این گزارش را هم می‌دهند که اطلاعات در این مناطق لایی نداشته. امام در آن لحظه احساس می‌کنند که ما ایشان را سانسور کرده‌ایم. ما عمداً روزنامه‌ای را توزیع کرده‌ایم که لایی‌اش در اختیار ایشان قرار نگیرد و برای اینکه در اختیار ایشان قرار نگیرد، کلاً در آن منطقه لایی را توزیع نکرده‌ایم. حال این لایی چه مطلبی دارد راجع به مبانی اقتصادی شهید مطهری. البته بخشی از این مبانی در کتابی منتشر شده بود که آن کتاب را عده‌ای از قم فشار آورده بودند و امام پذیرفته بودند که تجدیدنظر شود روی این کتاب و فعلاً چاپ آن کتاب متوقف شود، تا اعلام نظرهای بعدی شود. چون این‌‌ همان دیدگاهی بود که امام هنوز اجازه نشرش را نداده بودند و دستور بررسی پیرامونش را داده بودند. ایشان فکر کردند ما برای جلوگیری از آگاهی ایشان نسبت به نشر چنین مطلبی، سعی کرده‌ایم امام روزنامه را نبیند. تعبیری هم داشتند که خیلی زیبا بود. گفتند «دوستان معامله‌ای را که استالین با لنین می‌کند، با من می‌کنند؟» می‌دانید که پایان زمامداری لنین دورانی بود که او در بایکوت بود و در سانسور قرار داده بودند. استالین برای اینکه لنین از بعضی مسائل خبردار نشود، روزنامه‌های ویژه برای او چاپ می‌کرد ولی نشریه اصلی در سطح جامعه منتشر می‌شد. امام فرموده بودند که دوستان فکر کرده‌اند با من می‌توانند این معامله را بکنند، باید توجه داشته باشند که من آن جور نیستم. و تا بررسی نهایی دستور متوقف کردن انتشار روزنامه را دادند. آقای انصاری به من زنگ زدند روز بعد، حدود ساعت ۱۱ که امام گفته‌اند اطلاعات تا اطلاع بعدی منتشر نشود».

 

اما مناقشه انگیز بودن «تأملات اقتصادی استاد» به «دستنوشته‌ها» منحصر نماند. چهار سال بعد، در بهار ۱۳۶۶ بار دیگر آرای اقتصادی استاد شهید مسئله‌انگیز شد. این بار ابتدا، هفته‌نامه کیهان هوایی و سپس روزنامه کیهان اقدام به انتشار مجموعه‌ای از سخنرانی‌های استاد درباره «سرمایه‌داری و سوسیالیسم» کردند که اتفاقاً مشابه‌‌ همان مضمونی را دارا بود که در دستنوشته‌ها آمده بود. با این وصف، دیگر بهانه «دستنوشته بودن» نمی‌توانست مطرح باشد. اما چنین نشد!

 

نخست آقای امامی کاشانی در مراسم بزرگداشت استاد به مخالفت با انتشار سخنرانی‌های استاد برآمدند و روزنامه رسالت نیز آن را منتشر ساخت. در سخنرانی ایشان آمده بود: «چندی پیش عده‌ای، برخی یادداشت‌های شهید مطهری... شامل پیش‌فرض‌ها و حرف‌های مارکس و دیگران در مسائل اقتصادی را که خود او قرار بود این‌ها را تنظیم کند و نظم دهد، جرح و تعدیل نماید و بعداً اظهارنظر نماید به نام نظریات اقتصادی وی به چاپ رساندند» خوانندگان محترم از خلال آنچه از متن کتاب نقل کردیم می‌توانند درباره صحت این انتساب داوری کنند. آقای امامی کاشانی ادامه داده بودند که «اینجا است که من احساس تکلیف می‌کنم که عرض کنم چیزی را که برخی به صورت تئوری‌ها یا یادداشت‌ها در مسائل فکری عمیق آیت‌الله مطهری نقل می‌کنند هیچ دلیل بر اینکه این‌ها فکر استاد بوده است، نیست... من عرض می‌کنم وقتی امام در مقابل آن روزنامه این موضع را گرفتند چرا روزنامه دیگری این کار را کرد... نکنید این کار‌ها را. این همه بچه‌هایی که در جبهه‌ها شهید می‌شوند به خاطر آن است که التقاط به وجود نیاید» (رسالت ۱۳. ۲. ۶۶).

اما این بار، مسئله به این سادگی‌ها نبود، متعاقب این سخنرانی، کیهان متذکر شد که متن چاپ شده، یادداشت‌های استاد شهید نبوده، بلکه مجموعه‌ای از سخنرانی‌های ایشان است که نوار آن از مدت‌ها پیش در دسترس همگان می‌باشد و در ضمن در شمار «مجموعه آثار استاد» نیز ذکر آن‌ها آمده است. در ثانی، جریان کتاب یاد شده نیز از قرار دیگری بوده است. (که ما ذکر آن را به نقل از کیهان، پیش از این آوردیم.)

 

این بار آقای مهدوی کنی که در جریان جمع آوری کتاب یاد شده فعال بودند، در این زمینه نیز سخنانی اظهار داشتند. به گزارش روزنامه رسالت، در سخنرانی آقای مهدوی کنی آمده بود: «ایشان (امام) قبلاً فرموده بودند که نوشته‌های مرحوم مطهری، همه‌اش خوب است آن هم نوشته‌های ایشان و نفرمودند هر منبری، هر نواری» (رسالت ۳. ۳. ۶۶).

 

بلافاصله بعد از اظهارات آقای مهدوی کنی، آقای علی مطهری در پاسخ به اظهارات ایشان و «کل رخدادهای صورت گرفته» اطلاعیه‌ای صادر کرد. وی در این اطلاعیه، خطاب به آقای مهدوی کنی گفته بود فرموده‌اید: «ایشان (امام) قبلاً فرموده بودند که نوشته‌های مرحوم مطهری، همه‌اش خوب است. آن هم نوشته‌های ایشان و نه نوار‌هایشان» و نیز فرموده‌اید: «امام هم فرمودند نوشته‌های ایشان و نفرمودند هر منبری» در حالی که امام می‌فرمایند: «آثار قلم و زبان او بی‌استثناء آموزنده و روان‌بخش است و برای عارف و عامی سودمند و فرح‌زا است».

 

آقای علی مطهری در این اطلاعیه با عنوان «شورای نظارت بر نشر آثار استاد مطهری» از مطبوعات خواستار هماهنگی با شورای مزبور شده بود. در ادامه اطلاعیه فوق آمده بود: «کتاب مبانی اقتصاد اسلامی مربوط به قبل از نظارت دقیق (شورای نظارت بر نشر آثار استاد مطهری) است که تدوین و انتشار آن توسط یکی از شاگردان دانشگاهی استاد انجام شده و غرض سویی در کار نبوده. شاید اگر بدون هرگونه پاورقی و توضیح و بدون تأکید بر اینکه این‌ها نظریات نهایی استاد هست یا نیست، جهت استفاده اهل تحقیق منتشر می‌شد، هیچ مسئله‌ای پیش نمی‌آمد. به هر حال در نشر آثار گرانبهای استاد، دقت لازم و کافی به کار می‌رود و جای هیچ گونه نگرانی نیست و البته با هماهنگی بیشتر روزنامه‌ها با ما، به فضل خدا در آینده شاهد قضایایی نظیر قضیه اخیر نخواهیم بود.» البته ایشان این نکته را هم می‌توانستند اظهار دارند که در انتشار یادداشت‌ها و سخنرانی‌های یک «متفکر» چه ذنب لایغفری نهفته بود که این چنین بر آشفتن گروه‌ها و شخصیت‌هایی را به دنبال داشت؟ و چرا باید اینچنین با ابزارهای صرف سیاسی با «فکر» برخورد می‌شد؟

 

خوشبختانه سخنرانی‌های مورد بحث، بعد‌ها در مجموعه «فلسفه تاریخ» انتشار یافت و ظاهراً بیشتر دستنوشته‌ها نیز در قالب کتاب «نظری به نظام اقتصادی اسلام» و دیگر آثار منتشره استاد مندرج گردید. اما هیچگاه فرصت آن فراهم نشد تا موافقان و مخالفان تأملات استاد در فضایی صادقانه و منطقی ثمرات تفکر اصیل و مجدانه آن فقید سعید را به بحث گذارند و مهم‌تر ازآن به مظلومیت فکر و بخصوص «فکر اصیل» در گیر و دار «چالش سیاستمداران» و «درگیری‌های جناحی»، اندیشه شود.

 

 

منبع: رجانیوز

 

کلید واژه ها: آیت الله مطهری


نظر شما :