عزتالله سحابی: موافقم که آقای بنیصدر نمیتواند رئیس جمهور باشد
نطق عزتالله سحابی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
چندی بعد، در همین ایامی که مجلس تشکیل شده بود، یکی دیگر از برادران جناب آقای خامنهای به من گفتند که تو که ایشان را میشناختی، تو چرا حالا داری حمایت میکنی؟ خدمت ایشان گفتم که اگر شما هم رئیس جمهور شده بودید، حالا من از شما هم حمایت میکردم، چرا؟ برای ما اصل، بقاء و حفظ کیان جمهوری اسلامی است. و این جمهوری اسلامی را هم به طرق مختلف میشود تعریف کرد. خیلیها به ماهیت آن اعتراض دارند. خیلیها به آنچه که در درون این جمهوری و در درون این کشور میگذرد، اعتراض دارند، و اعتراضات هم بجا است، نقائص زیاد است، اشکالات حتی. اعمال خلاف شرع، خلاف قانون بسیار انجام میگیرد ولی کیان جمهوری اسلامی با این اعمال فقط خلاصه و تعریف نمیشود. جمهوری اسلامی، معنایش بر آن آرمانها و هدفهایی که به هنگام انقلاب در طی چند سالی که مردم مبارزه کردند، شکنجه شدند، زندان رفتند، شهید شدند و بالاخره در خیابانها به مبارزه پرداختند و شعار میدادند و از ته دل آرزوها داشتند، کیان جمهوری اسلامی را آن آرزوها و آن آرمانها تعیین میکند. اگر ما هیچ جنبه ایجابی یا مثبت نتوانیم برای جمهوری اسلامی، برای تعریف آن بیان کنیم لااقل از جنبه سیاسی میتوانیم این را بگوییم که جمهوری اسلامی یعنی استعمار و وابستگی نه، جمهوری اسلامی یعنی استثمار و تبعیضات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نه، جمهوری اسلامی یعنی بازگشت به ارزشها و مبانی اصولی و اخلاقی اسلام. جمهوری اسلامی یعنی خارج کردن و رها کردن انسان از زندگی یک بعدی مصرفی. لااقل اگر ما تعریفی در جهت ایجاب نتوانیم بکنیم، یعنی اگر نتوانیم بگوییم امروز چیست؟ میتوانیم بگوییم که امروز چه نیست؟ یا بر چه اساس تشکیل شده است. بهر حال حفظ این کیان، حفظ این وجود برای ما اصل است ولو آنکه در ماهیت و در کیفیت اموری که در درون این جمهوری میگذرد، ما بسیار معترض باشیم.
خود بنده یکی از معترضین بسیار نسبت به اعمالی که انجام میشود، و روندهایی که وجود دارد هستم، اما این اعتراض ما، انتقاد ما، نسبت به ماهیت، نسبت به کیفیت امور، حتی نسبت به اشخاص و مسئولین، اگر بخواهد تا آنجا پیش برود که وجود را نفی کند، ما خلاف اصل قدم برداشتهایم. ما یکی از موارد اختلافمان با جناب بنیصدر، این بود. این توضیح را برای این میدهم که این سوء تفاهم از اذهان خارج شود که اگر من بنام مخالف صحبت میکنم، نه به دلیل این است که بگویم که آقای بنیصدر خالی از عیب و نقص است ولی مخالفت من بر چه مبنا است؟ بر این مبنا است که آنچه که در اعلام این طرح آنچه که در این روندهایی که امروز به اینجا کشیده و در این مجلس، امروز مطرح است و مسالهای تاریخی و حساس و سرنوشت ساز است برای این امت و این انقلاب، اینها روندهای سالمی نبوده است. من صریحا عرض میکنم شاید از یکسال و دو ماه پیش در شورای انقلاب این اختلافات مطرح بود. بین آقای بنیصدر یک طرف، و برادرانی که سران و رهبران حزب جمهوری اسلامی هستند از طرف دیگر. این اختلافات مطرح بود و گاه در روزنامهها، سخنرانیها و نطقها و خطابهها بروز میکرد. سرانجام به ما اطلاع دادند که امام بسیار رنجیده و ناراحت هستند و ایامی هم بود که به تازگی از مریضی برخاسته بودند و از بیمارستان به منزل آمده بودند. دوران نقاهتشان بود، و ایشان ما را احضار کردند و ما همه به آنجا رفتیم و ایشان ناراحتی شدید خودشان را ابراز کردند. آقای خامنهای و آقای هاشمی شاید در آنجا تشریف داشتند و ایشان صریحا امر کردند که بروید، اختلافاتتان را حل کنید و به اصطلاح اعلامیه رفع اختلاف را هم بدهید. ولی همین رفع اختلاف و این اعلامیه، حدود شاید یکماه و نیم طول کشید و در آنجا ما شاهد بحثها و گفتگوهایی بودیم، گو اینکه ما تا حدودی در دعوایی که بین آقای بنیصدر و سران حزب جمهوری بود و در شورا بیشتر مطرح بود ما تا حدودی کنار و بیطرف بودیم ولی خوب، ناظر و شاهد بودیم.
از آن زمان یکی از حرفهای آقای بنیصدر این بود که «یک حرکاتی، روندهایی. یا به تعبیر خودشان توطئههایی علیه من در جریان است» و منجمله دو نوار را مطرح کردند و این دو نوار هم حضور امام رسیده بود، ایشان هم شنیده بودند و دستور هم داده بودند که نسبت به اینها رسیدگی بشود. این یکی از موارد اختلاف بود... و یکی از دردهای ایشان این بود که میگفت که «طرف مقابل من دارد اینگونه اعمال را علیه من انجام میدهد». بنابراین، اگر من بخواهم مسئولیتهایی را که قانون اساسی به عهده رئیس جمهوری گذاشته است، انجام بدهم با این بازیها نمیتوانم. خوب، آن جلسات بجاهایی رسید، حالا میثاق نامهای نوشته شد و بعد از آن هم به آن میثاق نامه عمل نشد. و من صریحا میگویم که از دو طرف عمل نشد. هم از طرف حزب جمهوری عمل نشد و هم از طرف آقای بنیصدر. حال آن روندهایی را که ایشان آن روز ابراز و اظهار میکرد و از آن شکایت داشت و در آن نوارها منعکس بود. آن روندها همچنان به عملکرد خود ادامه دادند و لحظه به لحظه در برهههای مختلفی که در این فاصله یکسال و خردهای پیدا شد آقای بنیصدر را به مواضعی کشاند که برای حفظ خود، یا برای دفاع از خود و یا حیثیت و حق خود، کارهایی بکند، حرفهایی بزند، سخنانی بگوید یا احتمالا مصاحبههایی بکند. من عرض میکنم که آن روندها امروز دارد میوهاش را میدهد. من به پیدایش این میوه، به ریشههای تکوین این میوه، به این طرحی که امروز در این مجلس تهیه شده است، به این معترضم، من میگویم این روند، روند سالمی نبود، بنیصدر عیبش این بود یا هست که حرف زیاد میزند، مرتب میگوید و پردهدری میکند، خیلی جاها هم از حدود احساس مسؤولیت خارج میشود، و یکی از ایرادات من همین است. از احساس مسؤولیت آنجور خارج میشود که کیان و وجود جمهوری را در معرض سوال و خطر قرار میدهد و بهانه بدست دشمنان و معاندین این انقلاب و این جمهوری میدهد. اما این ظاهر بیان است. او در اینجا مقصر، خیلی خوب، ولی طرف مقابل هم عمل میکرد. آرام در تمام سطوح عمل میکرد و پیشرفت میکرد. یعنی آنچه را او و خیلی از مخالفین میگفتند روندهای انحصارگرانه در این جامعه وجود دارد و جامعه به طرف انحصار دارد میرود، این انحصار همچنان ادامه پیدا کرد.
ما نمیتوانیم به لحاظ اخلاقی، به لحاظ تعهد، به لحاظ احساس مسؤولیت نسبت به انقلاب، بگوییم تو طرف مقابل، یا آقای بنیصدر ساکت باش و اینها را تحمل کن ولو اینکه منجر بشود به اینکه خودت هم از بین بروی. ما در عالم اخلاق و در عالم تعهد، این حق را داریم، ولیکن به لحاظ قانونی، در اینجا چه گناهی صورت گرفته است؟ یکطرف تعرضی کرده و طرف دیگر دفاعی کرده است. بنابراین، اگر تقصیری هست، تقصیر دو طرف است. یکطرف نیست. این طرح، ای کاش اینجور اصلاح میشد که آقای بنیصدر عدم کفایت سیاسی، طرف مقابل هم مقصر در ایجاد این زمینههای عدم کفایت سیاسی، ولی ما زمینهها را اینجور نمیبینیم، حرف ما در اینجا است که ممکن است یک کسی را شما به انواع مختلف اذیت بکنید و شکنجه بدهید. ولی او فریاد بزند، مردمی که دور هستند، فریاد او را میشنوند ولی آن عملیاتی را که با او انجام میگیرد، نمیبینند، مساله اینجا است. جناب آقای خامنهای در روز قبل در سخنرانی خطبه نماز جمعه فرمودند که همه چیز تقصیر آقای بنیصدر است، ارتش اگر چنین است، تقصیر بنیصدر است، روزی که عراق به ایران حمله کرد و ارتش آمادگی نداشت، تقصیر با بنیصدر است. اقتصاد اگر خراب است، تقصیر بنیصدر است. خیلی خوب، ما همه چیزها را میتوانیم بگوییم تقصیر دیگری است، ولی من میگویم جناب آقای خامنهای برادر عزیز، جنابعالی از تیر یا مرداد سال ۱۳۵۸ در وزارت دفاع تشریف داشتید معاون وزارت دفاع بودید، نماینده امام بودید، مورد اعتماد ایشان بودید، همه جور حمایت از شما وجود داشت، قدرت شما در وزارت دفاع به تصدیق همه کسانی که در آن ایام در شورای انقلاب، یا در مصادر امور بودند، از وزیر دفاع بسیار بالاتر بود. خود شما چه کردهاید؟ اگر عدم آمادگی ارتش در روز حمله عراق به ایران، به خاک وطن ما، تقصیر بنیصدر است، خوب، بنیصدر عملا از فروردین سال ۱۳۵۹ یا اواخر اسفند ماه ۱۳۵۹ وارد مسؤولیت فرماندهی کل قوا شد، ولی جنابعالی از هشت ماه، نه ماه قبل از آن تشریف داشتید و بعد از آن هم همیشه تشریف داشتید. بعد از آن هم شما عضو شورای عالی دفاع بودید. و شما حضور در مناطق جنگی داشتید، اگر تقصیری هست، اگر اشکالی و نقصی در امور جنگی، یا در ارتش، یا در قوای دفاعی کشور وجود دارد، شما هم در این سهیم هستید. آیا شما کاری خواستید بکنید، برنامهای برای پیشرفت، برنامهای برای اصلاح تجدید سازمان ارتش، آمادگی ارتش داشتید و ارائه کردید و بنیصدر مخالفت کرد و جلویش را گرفت؟ خوب اگر اینها را شما سند و مدرک و نمونه و شاهدی دارید، بفرمایید. بنده حرفم این است، در هر امری که بفرمایید، در امور اقتصادی بلی، آقای بنیصدر، سه ماه یا چهار ماهی (رشیدیان: طبق آئین نامه آقای خامنهای باید یک ربع ساعت دفاع کنند) خوب، ایشان که نوبت صحبت موافقت دارند جواب میدهند. بهر حال حرف ما این است که مثلا آقای بنیصدر میتواند بگوید هر آنچه گوئی هستم، لیکن تو چنانچه مینمایی هستی؟ آیا آن جبهه مخالف ایشان، آن جبهه مخالف، آیا واقعا دلسوزانه برای انقلاب، دلسوزانه برای امام، در خط امام واقعا حرکت کرد؟
این همه امام، بجز ایام اخیر که خوب، واقعا ایشان ناامید شدند از اینکه بتوانند سازش و تفاهمی در میان سران و مسؤولین کشور ایجاد کنند و تصمیم خودشان را گرفتند، قبل از این ایام، این همه امام خواهش کردند، توصیه کردند، نصیحت کردند، دستور دادند که با هم سازش کنید، با هم همکاری کنید، هدفتان ضدیت با هم و نفی همدیگر نباشد. در این دعوا آیا فقط یکطرف بود؟ فقط یکطرف حمله میکرد؟ طرف دیگر سالم بود و تحمل میکرد؟ از سر بینظری و بیطرفی اگر به روندهای یکسال و خردهای اخیر نگاه کنید، میبینید طرف مقابل هم، اینجور نبود. بیتقصیر نبود، سهل است که تقصیر اقدام، تقصیر تعرض را داشت، منتها تعرضی که بی سر و صدا در عمل انجام میگرفت، آن طرف هم تقصیر این را داشت که بیپرده میگفت، در آن حد پرده دری میکرد که آبروی جمهوری را میبرد. در امور اقتصادی هم تقصیرها به گردن آقای بنیصدر افتاد. بنیصدر یک پای موضوع بود. سه ماه یا چهار ماه بعد از سقوط دولت موقت، اواسط یا اواخر آبان سال ۱۳۵۸ بود تا اواخر بهمن ماه که ایشان به ریاست جمهوری انتخاب شد، مسؤولیت وزارت دارائی را داشت، بعد هم که وزارت دارائی رفت، چند صباحی هم معاونین او بودند و بعد هم که وزیری را انتخاب کردند و شورای انقلاب هم آن وزیر را تایید و انتخاب کرد. حالا بنده یکی از مخالفین آن وزیر بودم ولی بالاخره شورای انقلاب هم رای داد. آقایان دیگری هم که در شورای انقلاب تشریف داشتند، آنها هم رای دادند. آقایان دیگر به معاونین وزارت دارائی اعتراضی نکردند، آقایان دیگر نسبت به انتخاب آقای نوبری به عنوان رئیس کل بانک مرکزی اعتراضی نکردند تا این ایام اخیر که درگیریها و مخالفتها به بن بست کشید و به دهان مردم افتاد. آن موقع اعتراضات شروع شد. مخصوصا از زمان جنگ و درگیریهایی که دولت آقای رجایی با نوبری داشت. این مسائل مطرح شد. حتی تا اسفند ماه سال ۱۳۵۹.
چند روز قبل از عید، بعد از حوادث ۱۴ اسفند و غیره امام آن پیام تاریخی و ده مادهای خودشان را دادند و در آن پیام آقای بنیصدر را بعنوان رئیس جمهور، بعنوان فرمانده کل قوا تثبیت کردند. حتی شورای عالی دفاع را در آن حدودی که آقای بنیصدر به آن اعتراض داشت، در آن حدود تغییر دادند. آیا امام را هم میتوانیم بگوییم که ایشان هم اشتباه کردند؟ یا تحت تاثیر مثلا تبلیغات بنیصدر قرار گرفتند؟ حداقل شما دیگر، این را نمیتوانید بگویید که تا اعلامیه ۲۰ یا ۲۵ اسفند که حالا من دقیقا تاریخ آن یادم نیست، تا پیام مجلس شورای اسلامی آن روز امام، به دلیل همان پیام، بنیصدر فاقد صلاحیت بوده است، ولی از آن به بعد چه شد؟ چند عمل را آقای بنیصدر انجام داد. یکی، نامه نگاریها و نامه پراکنیهایی بود که ایشان به مجلس و غیره و حتی سخنرانیهایشان درباره مساله گروگانها بود. این مساله گروگانها که از آبان ماه سال ۱۳۵۸ در این کشور مطرح شده بود و خیلی از ما دلی در گروه این حادثه گذاشته بودیم. یعنی این حادثه را یک حادثه تاریخی میدانستیم. یک واقعه تاریخی که یک ملت ستم کشیدهای. فریاد برآورده قوانین را نقض کرده، زنجیرها را گسسته و سفارت آمریکا را اشغال کرده است و ابهت و حیثیت آمریکا را در دنیا لکه دار کرده، این حادثه همچنان ادامه داشت و بحثها بر سر آن زیاد بود، راه حلها گاه پیدا شد، راه حلی در اواخر سال ۱۳۵۸ در شورای انقلاب مطرح شد. کورت والدهایم از آمریکا به ایران آمد. در جلسه شورای انقلاب شرکت کرد. طرحی بود، آن طرح را شورای انقلاب هم تصویب کرد و وزارت خارجه و رئیس جمهور هم مامور تعقیب آن طرح شدند، ولی خوب، آن طرح را نگذاشتند عمل بشود، عمل نشد تا اینکه بالاخره بعد از جنگ در یک شرایط اضطراری در یک شرایط تنگنا، نزدیک انتخابات رئیس جمهوری آمریکا در یک شرایط «فرس ماژور» بالاخره به نحوی مساله حل شد. خوب، یک عدهای اعتراض دارند، منجمله بنده که آن چهار ماده شرایط حل مساله را که مجلس شورای اسلامی تعیین کرد، آن شرایط تاریخی را در عمل اجرا نکردند یا آنچه که در عمل اجرا شد، مطابق با آن شرایط نبود. ولی تا این لحظه به آن اعتراض هیچکس جواب نداده است.
یکی از حرفهای آقای بنیصدر این چیزها بود، خوب، بر سر این مساله، او نامهپراکنی کرد و این طرف و آنطرف و مصاحبههایی و از این قبیل حرفها که خوب، بنظر بنده بعضیهایش هم زیادهروی بود، خوب، اعتراض را یکجا میگویند، به یک مقاماتی منعکس میکنند و مینشینند دنبال تعقیب قانونی مساله، ولی تا امروز جوابی داده نشده است. آن روزی که آقای نبوی به اینجا تشریف آوردند و مطالبی گفتند بنده دقت کردم بالاخره تا آخر کار حمله به این و آن و این معترض و آن معترض و اینها بود. ولی پاسخ مساله نبود. بعد آمد، حرکتهای دیگری شروع شد که آقای بنیصدر اسم اینها را حذف رئیس جمهوری میگذاشت یا روندهایی که بطرف حذف رئیس جمهوری میرود. یکی از آنها که بنده سخت به آن معترض بودم و هستم، همان قانونی بود که تحت این نام «لغو فرمان همایونی». این قانون بیش از آنکه متوجه آقای بنیصدر باشد، بیش از آنکه مثلا بخواهد اختیاراتی را از ایشان بگیرد، یا حق امضائی را از ایشان بگیرد، توهینی به شورای انقلاب بود، و من تعجبم از این است که برادرانی که در شورای انقلاب تشریف داشتند، چرا اینجا دفاع نکردند؟ اصلا «فرمان همایونی» در آن تاریخ وجود نداشت. اصلا دروغ بود. «فرمان همایونی» در تاریخ اردیبهشت ماه که آن لایحه در مجلس، مطرح شد، یک چنین چیزی وجود خارجی نداشت. بلی در کتابهایی که دهها هزار و شاید صدها هزار جلدش چاپ شد و دست مردم است و مجموعههای قوانین و غیره این لغت بود ولی تکلیف این، در شورای انقلاب معلوم شده بود. حذف شده بود. مثلا یکسری از اختیارات را به رئیس جمهور داده بودند، یکسری از احکام خاص بود که از خصوصیات و ویژگیهایی بود که بایستی مقام رهبری انجام میدادند، تکلیف اینها معلوم شده بود. بنابراین، از آن تاریخ، یعنی از حوالی اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ تا آن روزی که آن لایحه مطرح شد، فرمان همایونی در نظام جمهوری اسلامی وجود نداشت، وجود واقعی و تحقق خارجی نداشت چرا در کتابچهها و یا در کتابها لغتش نوشته شده بود ولی در این مجلس، متاسفانه تحت این نام آن را معرفی کردند و در حقیقت حذف بعضی از اختیارات رئیس جمهور، در امضاء و انتصابات وغیره بود، ولی بنام حذف نام «فرمان همایونی» یا حذف اختیارات پادشاه گذشته و غیره اینجا معرفی شد.
حالا آقای بنیصدر هیچ و باصطلاح یکطرف موضوع است و اختیاراتی را دارند از او میگیرند هیچ، ولی دیگران هم اینجا حق اعتراض داشتند و بسیار هم جای اعتراض داشتند که آخر چرا در مجلس، این خلافشان مجلس شورای اسلامی است. اگر دولت هم آورده و اشتباه کرده، باید مجلس این را اصلاح کند. بگوییم ما میخواهیم آن مصوبه شورای انقلاب را اصلاح کنیم. بگوید میخواهیم آن مصوبه شورای انقلاب را بدلیل نقایصی که دارد، ما به دلیل اینکه همه جا را به تفسیر مشخص نکرده میخواهیم، این را اصلاح کنیم. یا بدلیل اینکه به سبب مشکلات سیاسی که پیش آمده است، در بعضی جاها که حق امضاء و حق انتصاب نهایی را به رئیس جمهور داده است، میخواهیم آنها را حذف کنیم. خوب، آن یک واقعیت بود. شاید همه هم رای میدادند، ولی اشکال این است که گندمنمائی و جوفروشی شد و بنده به این قانون از این جهت اعتراض داشتم. خوب، یکطرف معترض این مساله بنیصدر بود، ولی طرف مقابلش چه کسی است؟ طرف مقابلش هم تنظیمکنندگان این قانون و تصویبکنندگان این قانون بودند.
بهر حال، بنده فکر میکنم با شرایطی که پیش آمده است و این جوی که امروز حاکم است، و صرفنظر از اینها، با موضعگیریهایی که اخیرا آقای بنیصدر کرده است، ایشان دیگر نمیتواند رئیس جمهور باشد. حداقل رئیس جمهور، کسی است که حسب قانون اساسی تنظیم کننده قوای ثلاثه است. چنین کسی بایستی در میان این سه قوه از اعتبار و حیثیت و احترامی برخوردار باشد و امروز این وجود ندارد. ولو آنکه این مجلس، به فرض محال این رای عدم کفایت سیاسی را رد کند، باز آقای بنیصدر نمیتواند رئیس جمهور باشد. و چه خوب بود که ایشان خودش استعفا میداد و نمیگذاشت کار به اینجا کشیده بشود. برای اینکه نمیتواند با این شرایط و با این وضع و باصطلاح فقدان نفوذ و اعتبار لازم، در میان قوای ثلاثه کشور آن وظایف هماهنگی را انجام بدهد. بنابراین، آنچه را که من میگویم بخاطر این نیست که آقای بنیصدر از این به بعد رئیس جمهور باشد، یا این طرح به این دلیل رد شود. مخالفت من با این طرح، بخاطر آن سوابق است. بخاطر آن مجموعه حوادث و روندهایی است که صورت گرفته، تا این طرح زائیده شده است. اما حالا فرض میکنیم و حتما هم اینجور خواهد بود به این اکثریتی یعنی تعداد موافقین این طرح، که هم اسم نوشتهاند و هم آن طرح را امضا کردهاند، بنابراین بطور خیلی جازم و قاطع میتوانیم بگوییم که این طرح در مجلس، تصویب خواهد شد. ولی بعد چه خواهد شد؟ این بنیصدر از سر راه برداشته میشود. (رئیس: دو دقیقه دیگر وقت دارید) آیا همه مسائل اینجا حل خواهد شد؟ همه مشکلات کشور حل خواهد شد؟ (عدهای از نمایندگان: انشاءالله) امیدواریم، ما آرزو داریم و خداوند به ما توفیق بدهد که در راه حل مسائل با خلوص بدون گرایشهای خاص شخصی و گروهی اقدام کنیم و عمل کنیم در جهت وحدت بیشتر بکوشیم و نه در جهت فرقت.
ولیکن من باز با مجموعه شرایطی که پیش آمده است و دارد پیش میرود این نگرانی شدید را دارم که بعد از این اوضاع بدتر شود یعنی روند خشونت آمیزی که امروز در پیش گرفته شده است، آقایان ما همیشه طرفدار این بوده و هستیم که مخصوصا در شرایط انقلابی این مردم هستند که تعیین کننده هستند، مردم باید در صحنه باشند این قبول است اما اگر قرار باشد عزل نصبها قضاوت در باره تخلفات اشخاص، حالا مسؤولین بالا هستند و یا افراد پائین اینها همه با تظاهر و راهپیمایی و شور و هیجان و احساسات مردم صورت بگیرد، پس قوه قضائیه اصلا به چه درد میخورد؟ اصلا در اسلام چرا گفتند که قاضی باید مستقل باشد. یک وجه استقلال همین است که اوضاع و جو و شرایط و احساسات عمومی و این حرفها در رای قاضی تاثیری نداشته باشد در یک چنین شرایطی قاضی آزاد نیست حالا بنیصدر اینجا کنار میرود اگر این روندی که امروز وجود دارد هر چیزی را ما بخواهیم، با ریختن مردم به خیابان و تهییج مردم و بسیج مردم همه مسائل کشور را حل کنیم خود شما آقایان خود کسانیکه قوه مقننه هستید یا قوه قضائیه یا مسؤولین اجرائی کشور به زودی در مقابل مشکل و بن بست قرار خواهید گرفت، همیشه هم مردم یک دسته نیستند.
رئیس- وقتتان تمام است آقای مهندس.
یکی از نمایندگان- خود مردم آمدهاند.
مهندس سحابی- مردم آمدهاند ولی اینطور که مجلس را تحت فشار قرار بدهند و کسی اینجا مثلا تحت فشار قرار بگیرد یا قوه قضائیه یا غیره این برای آینده خود شما بد است یعنی در آینده آقای بنیصدر هم میرود کنار، شما در مقام مسؤولیت اجرائی قرار میگیرید میخواهید یک طرحی و یک قراردادی را میخواهید امضا کنید آنقدر شور و راهپیمایی و هیجان است و همیشه هم که مردم یکدست نیستند و مردم که دارای یک ترکیب واحد نیستند در میان اینها ضد انقلاب هم هست، دشمن هم هست و آنها هم اینکارها را خواهند کرد.
رئیس- وقتتان تمام است.
مهندس سحابی- بهر صورت بنده برای اینکه صادقانه نقطه نظر خودم را خدمت آقایان گفته باشم این است که من در اینکه آقای بنیصدر نمیتواند رئیس جمهور باشد حرفی ندارم و موافقم ولیکن بدلیل سابقه تکوینی این طرح من با این طرح مخالفم و اصلا در رای آن شرکت نمیکنم.
نظر شما :