سند منتشرنشدهای از وزارت امور خارجه بریتانیا/ روایت انگلیسی از کودتای ۲۸ مرداد
بهرنگ رجبی
کاملاً محرمانه
۲ سپتامبر ۱۹۵۳
ایران
مرورِ بحرانِ سیاسیِ اخیر
مرحله یکم
۱- آنچه در ادامه میآید شرحِ شرایطی است که در نهایت به رخدادهای ۱۹ تا ۲۱ اوت انجامید.
۲-۱۱ ژوئیه متنِ نامههای ردوبدلشده میانِ دکتر مصدق و آیزنهاور، رییسجمهور امریکا در مطبوعاتِ ایران منتشر شد. محافلِ سیاسیِ تهران پاسخِ آیزنهاور را حرفِ آخرِ ایالاتمتحده در موردِ کشمکشِ نفتی پیشآمده قلمداد کردند. مقاماتِ رسمی سفارت امریکا ادعا کردند نامه رییسجمهور پس از بررسیِ دقیقِ آثار و عواقبِ رخدادهای اخیر، از جمله گرایش احتمالیِ دکتر مصدق بهسمت اردوگاهِ شوروی، تنظیم و نوشته شده است.
۳- ۲۰ ژوئیه سرلشگر زاهدی که دو ماهِ پیش از آن را در مجلس بَست نشسته بود، پس از گرفتنِ تضمین از دولت که تا وقتی از فعالیتهای ضددولتی برکنار باشد خطری متوجه او نیست، از ساختمانِ مجلس خارج شد.
۴- تا ۲۵ ژوئیه معلوم نبود سرلشگر زاهدی کجاست و شایعات میگفتند پنهان شده است. گزارشهای موثق حاکی از این بودند که مخفیانه با شاه و سفارتِ امریکا در تماس است. غالبِ جامعه اعتقاد داشتند دولتِ ایالات متحده حامی و طرفدارِ سرنگونیِ دولتِ دکتر مصدق است.
۵- ۲۶ ژوئیه آقای مِلبورن، رئیسِ واحدِ سیاسیِ سفارتِ امریکا در تهران، به دیدارِ آقای هندرسون، سفیر امریکا رفت که پیشتر از آن برای تعطیلات در اروپا بود. شایعاتِ بسیاری حولِ این میگشت که سفارتِ امریکا برای جانشینیِ دکتر مصدق، موافقِ سرلشگر زاهدی است، در حالی که شاه خیلی به زاهدی اعتماد ندارد و کس دیگری را ترجیح میدهد.
۶- ۲۷ ژوئیه خبر رسید که آمدنِ شاهزاده اشرف به تهران به فعالیتهایی پنهان و پشت پرده مربوط است.
۷- آقای دالس ]وزیر امور خارجه آمریکا[ در کنفرانسِ خبریِ خود در ۲۹ ژوئیه گفت نگرانِ رشدِ فعالیتهای کمونیستی در ایران است. در تهران این گفتهها را هشداری به دکتر مصدق گرفتند، که دست از مذاکرات با حزب توده و شوروی بردارد.
۸- از مقاماتی بسیار نزدیک به شاه خبر رسید ۳ اوت شاه مدعی شده در آینده نزدیک دگرگونیهای عظیمی رخ خواهد داد. باور عمومی این است که ژنرال شوارتسکُف، مستشارِ پیشینِ ژاندارمریِ ایران به حضورِ شاه شرفیاب شده و با جزئیاتِ کامل درباره کودتای نظامی بحث کردهاند.
۹- محافلِ نزدیک به دولت ابرازِ نگرانیِ بسیاری در موردِ اظهاراتِ رییسجمهور آیزنهاور در ۴ اوت کردهاند که گفت هر گامی لازم باشد برای جلوگیری از رفتنِ ایران پشتِ «پرده آهنین» برمیدارد.
۱۰- ۸ اوت نشریه حزب توده ادعا کرد شاه دارد نقشه کودتایی نظامی میکِشد.
۱۱- بنا به گزارشهای رسیده ۹ اوت جلساتِ محرمانهای میان شاه سرلشگر زاهدی و مقاماتی از سفارت امریکا در جریان بوده است.
***
۱۲- ۱۱ اوت شاه و ملکه برای تعطیلات به رامسر، کنارِ دریای خزر رفتند.
۱۳- ۱۳ اوت شاه فرمانِ عزلِ دکتر مصدق را داد و سرلشگر زاهدی را به نخستوزیری منصوب کرد. این فرمان را سرهنگ نصیری، فرمانده گاردِ شاهنشاهی، محرمانه از رامسر به تهران آورد و ابلاغ کرد.
۱۴- ۱۴ اوت نشریه حزب توده جزئیات بیشتری در موردِ کودتای نظامیای منتشر کرد که گمانش میرود. در تهران شایعاتِ گستردهای حول این میگشت که حزب توده در موردِ تحرکاتِ واحدهایی نظامی اطلاعاتی به نخستوزیر داده است. طبقِ گزارشات نخستوزیر به ستادِ فرماندهیِ کل دستوراتی داده مبنی بر اینکه تمهیداتی برای مقابله با کودتا بیندیشند.
۱۵- عصر ۱۵ اوت، آخرِ وقت، سرهنگ نصیری به خانه نخستوزیر رفت و نسخهای از فرمانِ سلطنتی را به افسر مسوولِ نفراتی داد که وظیفه حفاظت از خانه مصدق را به عهده دارند. سرهنگ نصیری به محض خروج از خانه بازداشت شد.
بهنظر میآید نقشه این بود که گارد شاهنشاهی همزمان با تسلیم فرمان شاه، خانه دکتر مصدق، ستادِ فرماندهیِ کل، اداره مرکزیِ پلیس، ساختمانِ رادیو و دیگر مراکز مهم را تسخیر کند، اما جایی چیزی به مشکل خورده و نقشه به شکست انجامید. باورِ عمومی این است که افسرانی جزء از گارد شاهنشاهی که هوادارِ حزب توده بودهاند، نقشه را بههم زدهاند.
۱۶- ۱۶ اوت دولت اعلام کرد کودتا شکست خورده است. تظاهراتِ گستردهای انجام شد که خواستشان استقرارِ نظامِِ جمهوری بود. بلافاصله بعد از اینکه رادیو خبرِ شکستِ کودتا را پخش کرد، شاه و ملکه رامسر را بهمقصدِ بغداد ترک کردند.
مرحله دوم
۱- ۱۷ اوت انبوهِ جمعیتِ طرفدارِ حزب توده و دیگر حامیانِ دولت چهار تا از مجسمههای پدرِ شاه را از میادینِ عمومی تهران پایین کشیدند و شکستند. مجسمهای از خودِ شاه در پارکی عمومی را هم سرنگون کردند. در تمامِ اداراتِ دولتی عکسهای شاه پایین کشیده و لگدمال شد. در شهرستانها هم وضع همین بود. جوانان اغلب حامیانِ حزب توده، در خیابانها میچرخیدند و فریاد میزدند: «مرگ بر شاه» و «پادشاهی تمام است.» نشریاتِ حامیِ دولت و حزبِ توده سرمقالههایی چاپ کردند و خواستارِ استقرارِ نظامِ جمهوری شدند و ادعا کردند شاه دیگر حاکمِ کشور نیست، چون از کشور فرار کرده است. دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه با امضای خودش گزندهترین و توهینآمیزترین مقاله ممکن را در روزنامهاش، «باختر امروز»، علیهِ شاه منتشر کرد.
۲- سخنگوی دولت اعلام کرد ایران از عراق خواسته اقداماتِ لازم را برای پرهیز از بروزِ اتفاقاتی ناگوار در روابط دو کشورِ دوست و همسایه در دستورِ کار قرار دهد. سخنگو همچنین گفت به سفارت ایران در بغداد و کارمندانش دستور داده شده از هر گونه تماس و ارتباطی با شاه اجتناب کنند.
۳- دکتر مصدق و مشاورانش در جبهه ملی تمامِ روز مشغولِ مذاکره و گفتوگو بودند تا راهحلی برای مشکلاتِ پیشآمده پیدا کنند. رهبران حزبِ توده به دکتر مصدق فشار میآوردند حکمی صادر کند به این مضمون که سلطنت در ایران خاتمه یافته و جمهوری جایگزین آن شده است. به او اطمینان دادند در انتخاباتِ جمهوریِ ایران خودش به مقامِ ریاست جمهوری برگزیده خواهد شد. خبر آمد دکتر مصدق با این پیشنهاد مخالفت کرده و عجالتاً مایل به استقرارِ یک «شورای سلطنت» متشکل از سه نفر به پیشنهادِ اوست. مصدق پیشنهاد کرد بعدِ انتصابِ شورا، همهپرسیِ دیگری برگزار شود تا این تصمیم به تأییدِ عموم برسد. در تمامِ طولِ روز کسانی در مسیرِ حزب توده و نخستوزیری در رفت و آمد بودند و پیغام میبُردند و میآوردند تا این دو دیدگاه را به هم نزدیک کنند و نتیجهای به دست بیاید. سرِ آخر توافق شد بیدرنگ یک «شورای سلطنت» تشکیل شود و بعد از آن همهپرسیِ سومی برگزار شود تا «خواستِ مردم» در موردِ جمهوری به کرسی بنشیند. سخنگوی دولت اعلام کرد دولت اصلاً درصددِ تغییرِ حکومت نیست اما باید شورا یا هیأتِ مقتضیِ دیگری تشکیل شود تا وظایفِ شاه را که از کشور گریخته بهعهده بگیرد.
۴- نشریاتِ مخالفانِ دولت عکسهایی از فرمانِ سلطنتی منتشر کردند که در آن شاه سرلشگر زاهدی را به نخستوزیری منصوب کرده بود و گفتند در غیابِ مجلس، شاه تنها مرجعی است که اختیارِ عزلِ نخستوزیر را دارد؛ بنابراین دولتِ دکتر مصدق دیگر قانونی نیست و باید دولتی شورشی و غیرقانونی خوانده شود که علیهِ دولتِ مشروع و قانونیِ کشور طغیان کرده است.
۵- ۱۷ اوت خبر آمد سرلشگر زاهدی موفق شده حمایتِ هم فرمانده هنگِ مسلحِ نظامیان و هم رئیسِ پلیس را جلب کند. محرز شده بود در آیندهای نزدیک اقدامِ دیگری به قصد سرنگونیِ دولتِ مصدق انجام خواهد گرفت.
۶- آقای هندرسون، سفیرِ امریکا، از سفر برگشت و به تهران رسید.
۷- ۱۸ اوت حزب توده صدها تظاهراتِ خیابانی برگزار کرد؛ خواستِ همهشان استقرارِ یک نظامِ «جمهوریِ دموکراتیک» بود.
رهبرانِ حزب توده به مصدق هشدار دادند کودتای نظامیِ دومی برای سرنگونیِ دولتش در دست تدارک است و از او خواستند ده هزار تفنگ و اسلحه سبُک در اختیارشان بگذارد تا بتوانند از دولتش دفاع کنند. دکتر مصدق در پاسخ خواستارِ جزئیاتِ بیشتری شد که گویا حزبِ توده در موقعیتِ فراهم آوردنش نبود.
شاه و ملکه بغداد را بهمقصدِ رم ترک کردند و نشریاتِ طرفدارِ دولت کماکان گفتند عزیمتِ شاه از مملکت برابر با استعفای اوست. خبر آمد که عزیمتِ شاه از بغداد محافلِ نزدیک به دولت را تاحدی آسودهخاطر کرده چون میترسیدند شاه به تبریز برود و از آنجا موجی علیه دولتِ مرکزی راه بیندازد.
دکتر مصدق و مشاورانش تمامِ روزِ ۱۸ اوت را مشغولِ خردهکاریهای باقیمانده نهایی برای معرفیِ «شورای سلطنت» و هماهنگیهای جزیی برای برگزاریِ همهپرسیِ دوم بودند.
بعدازظهر آقای هندرسون به ملاقاتِ نخستوزیر رفت. دیدارشان ناگهانی و غیرمنتظره تمام شد. بنا به نقلِ منابعی مطلع، بلافاصله بعدِ این دیدار بود که برنامهریزیها برای رخدادهای ۱۹ اوت به جریان افتاد. این زمان اما فقط فرماندهانِ هنگها، رئیس پلیس، و آیتالله بهبهانی که مسئولِ سازماندهیِ تظاهرات بود، از نقشه خبر داشتند و بنابراین امکان نداشت حزبِ توده بتواند پیشاپیش از نقشه مطلع شود.
۸- حدودِ ۸ صبحِ ۱۹ اوت جمعیتی حدوداً سههزار نفره از مردانی مسلح به چوب و چماق در جنوبیترین نقطه شهر تظاهراتی علیهِ مصدق و به طرفداری از شاه شروع کردند. به خیابانها میرفتند و فریاد میکشیدند «زنده باد شاه» و «مرگ بر مصدقِ خائن». اگر چه احتمالاً اغلبشان سرشار از احساساتِ سلطنتطلبانه بودند اما بهروشنی برای این کار پول گرفته بودند؛ بین آنها انبوهی آدمِ بیکار و بسیاری اوباش و الواتِ سرشناس بودند. همزمان رئیس پلیس دستور داد کسی مانع تظاهرات نشود.
بخش از جمعیت بهطرفِ بازار رفتند و تهدید به غارتِ مغازهها کردند. تاثیرِ کارشان آنی بود و بازار تعطیل شد. هر چه زمان گذشت جمعیت بیشتر شد و بخشِ اعظمی از ثروتمندانِ شهر که از دولتِ مصدق و بهخصوص سیاستِ اخیرِ حمایتش از حزب توده منزجر بودند، به تظاهرات پیوستند. بعد تعدادِ انبوهی کامیون و اتوبوس، که از صبحِ زود کرایه شده بودند، پیدایشان شد و امکانِ نقلوانتقالِ مجانیِ تظاهرکنندگان را مهیا کردند. این وسایلِ نقلیه در شهر میچرخیدند و سرنشینانشان با فریاد شعار میدادند، سعی میکردند خشم مردم را افزایش دهند و احساساتشان را بهنفعِ شاه برانگیزند.
خیلی زود روشن شد کلِ نیروی پلیس همراه و همدلِ تظاهراتاند و در بعضی موارد حرکتِ تظاهرکنندگان را هم هدایت میکنند. دکتر مصدق بلافاصله رئیسِ پلیس را عزل کرد و دستورِ دستگیریاش را داد. به ارتش هم دستور داد تانک و خودروهای زرهپوش برای متفرق کردنِ جمعیت بفرستد. دستوراتِ صادرشده ستادِ فرماندهیِ کل طبیعتاً بلافاصله اطاعت نشد و چند ساعت بعدتر که اجرا شد دیگر جمعیت خیلی آسان سربازانِ رسیده به محل را متقاعد کردند که در دفاع از شاه به آنها بپیوندند.
بینِ ساعت ۹ تا ۱۲ تظاهرکنندگان ستادهای مرکزیِ سه حزبِ سیاسیِ طرفدارِ حکومت و دفاتر نیم دوجین روزنامه حامیِ دکتر مصدق را زیرورو کردند و به آتش کشیدند. جمعیت بعد به دفاترِ روزنامههای حزبِ توده حمله کردند؛ ابتدا در برابرشان مقاومت شد، اما خیلی زود چیره شدند.
تا دمِ ظهر کامیونهای پُر از سرباز، خودروهای زرهپوش، و تانکها در تمام شهر پراکنده بودند و در مواردی خاص به روی جمعیت آتش هم گشودند؛ اگر چه در اغلبِ موارد سربازها به تظاهرکنندگان پیوستند.
ساعتِ ۳۰: ۲ ظهر طرفدارانِ سرلشگر زاهدی ایستگاهِ رادیو را تصرف کردند و گوینده رادیو اعلام کرد قیام موفق بوده، دکتر فاطمی تکهتکه شده، تمامِ دفاترِ دولتی تسخیر شدهاند و دکتر مصدق دررفته. (این گزارشهای کذب بر تمامِ پایتخت تاثیری آنی گذاشت و روحیه طرفدارانِ دولت را که ممکن بود بخواهند کماکان مقاومت کنند، تضعیف کرد.) بعد گوینده فرمانِ پادشاهیِ انتصابِ سرلشگر زاهدی به نخستوزیری را خواند. کمی بعد از آن سرلشگر زاهدی در رادیو حرف زد و برنامه دولتش را اعلام کرد.
بین ۳۰: ۲ تا ۳۰: ۳ ظهر ستادِ فرماندهیِ کل و باقیِ دفاترِ دولتی بیمقاومتِ چندانی تسخیر شدند. ساعت که ۴ شد دیگر سرلشگر زاهدی بر اوضاعِ شهر مسلط شده بود و ستادِ فرماندهی خودش را در دفتر مرکزی پلیس مستقر کرده بود. بعد نوبتِ حمله به خانه دکتر مصدق شد. اول جمعیتی انبوه به منزلش حمله کردند اما با آتش مسلسل عقب رانده شدند؛ کلی آدم کشته و مجروح شدند. دومین حمله که با همراهی و پشتیبانیِ سربازانِ طرفدارِ زاهدی انجام شد، باز ناکام ماند. این بار تانکهای سنگینِ شرمن به محل رسیدند و خانه را به توپ بستند، حدودِ ۶ بعدازظهر دیگر دفاعِ مسئولانِ حفاظتِ خانه در هم شکست و درِ خانه ویران شد. بعد جمعیت داخل ریختند، هر آنچه بود را به تاراج بردند و ساختمان را به آتش کشیدند. با خانه کناری هم، که منزلِ پسرِ دکتر مصدق بود، همین کار را کردند. عصر همه زندانیان آزاد شدند و سرلشگر زاهدی قدرت را در دست گرفت.
خبر آمد که دکتر مصدق ساعت ۱۰ شب به دوستانش در حزب توده زنگ زده و ابراز تمایل کرده مسلحشان کند. اما آنها پیشنهادش را نپذیرفتهاند و گفتهاند دیگر خیلی دیر شده است. باورِ عمومی این است که موفقیتِ کودتا ناشی از این بوده که خوب طراحی شده بود، نقشهاش مخفی مانده بود، و برای تحققش هم پولِ حسابی موجود بود.
۹- کل روز ۲۰ اوت سرلشگر زاهدی گرمِ تثبیتِ موقعیتش بود و داشت همکارانش را در کابینه انتخاب میکرد. اعلام کرد تمامِ افسرانِ ارتش که دکتر مصدق در فهرست بازنشستگی گذاشته بود، میتوانند برای بازگشت به کار به ستاد فرماندهیِ کل درخواست دهند.
دکتر مصدق، دکتر شایگان، دکتر صدیقی و آقای معظمی که دیروز از خانه دکتر مصدق فرار کرده و در خانهای همان حوالی پنهان شده بودند، پیدا و دستگیر شدند. دستورِ دستگیریِ تمامِ رهبرانِ جبهه ملی صادر شد. دکتر مصدق و سه همراهش را برای حبس به باشگاهِ افسران بردند. تمامِ افسرانی که دیروز دستوراتِ دکتر مصدق را اجرا کرده بودند دستگیر شدند. برآورد میکنند در رخدادهای ۱۹ اوت بیش از ۵۰ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدهاند.
۱۰- شاه: شاه ۲۲ اوت به تهران برگشت و در فرودگاه اعضای هیأتِ دولت، افسرانِ عالیرتبه ارتش، و اعضای هیأت نمایندگیِ سیاسیِ کشور به استقبالش رفتند. از فرودگاه در اسکورت ماشینهای زرهپوش و تانکها به کاخِ تابستانیاش رفت، عصر در رادیو خطاب به ملت سخن گفت و از آنها بابتِ حمایتشان و قیامِ شجاعانهشان در دفاع از استقلالِ کشور تشکر کرد، استقلالی که گفت شدیداً در خطر بوده است. اضافه کرد با کمالِ میل جانش را برای مردمی فدا خواهد کرد که چنین وفاداریِ چشمگیر و پُرشکوهی از خود نشان دادند، و عهد کرد که خدمتگزارِ ملت باشد. در آخر سخنانش هم گفت تمامِ آنهایی که خلافِ قانون عمل کردهاند در آینده نزدیک محاکمه خواهند شد.
نظرِ عمومِ مردم این بود که اتفاقاتِ اخیر یک بار دیگر تصدیق کرد که در ایران به دلیل سننِ تاریخیاش سلطنت هنوز محبوبِ مردم است. مردم سلطنت را نمادِ استقلالِ ملی و خودمختاری و پاسداری از مملکت در برابر کمونیسم میدانند. همه متفقالقول بودند محبوبیت و وجهه شاه در آینده بستگی دارد به اینکه پادشاهی کاملاً قانونمند خواهد بود، یا به همان رسم و روال پیشینش برخواهد گشت که او را در سالهای اخیر چنان نامحبوب و بیوجهه کرده بود. نباید فراموش کرد اقداماتی که دکتر مصدق در جهتِ محدود کردنِ دخالتِ شاه در ارتش انجام داد موردِ حمایت عامه مردم بود و در آینده نیز نقضِ قانون از سوی شاه با مخالفتِ گروههای ترقیخواهِ مملکت مواجه خواهد شد.
۱۱- مجلس: خبر آمد دولت انحلالِ مجلس و همهپرسیِ اخیر را باطل خوانده و قصد دارد در حوزههای انتخابیهای که الان در مجلس هفدهم نماینده ندارند، انتخابات برگزار کند. این انتخابات میتواند دوباره به مجلس ۵۷ عضو اضافه کند، تعدادی که بهعلاوه ۲۳ نفر نماینده استعفا نداده فعلی به حدّ نصاب برای تشکیل مجلس میرسد. اعضای مجلسِ سنا هم مدعی شدند انحلالِ مجمعشان بهدستِ دکتر مصدق باطل و فاقد اعتبار است. (اگرچه این مسئله مناقشهبرانگیزی است و بهنظر نمیرسد مردم خیلی همراه و طرفدارش باشند.)
۱۲- مناقشه نفت: سرلشگر زاهدی در پاسخ به سؤالِ آیتالله کاشانی گفت قصد ندارد غرامتی پرداخت کند و طرفدارِ بازگشتِ شرکتِ نفتِ ایران و انگلیس به ایران نیست. سرلشگر زاهدی در کنفرانس مطبوعاتی گفت: مبرمترین مسئله فعلیِ ایران اصلاحات داخلی است، فیصله مشکلِ نفتی پیشآمده باید بعدِ این اصلاحات در دستورِ کار قرار گیرد.
با این حال باورِ عمومی این است که نباید این اظهارات را موضعِ رسمیِ دولت پنداشت، چون برنامهشان این است که ابتدا تشویش و نگرانیِ عمومی پیشآمده را آرام کنند. مسلم است که فیصله مناقشه نفت جزوِ نخستین دستور کارهای هر دولتی خواهد بود. با این حال همه متفقالقولاند که تا پیش از خنثی کردنِ تبلیغات و شلوغبازیهای دولتِ پیشین و برطرف کردنِ تحریفات و وارونه جلوه دادنهای گذشته، آغازِ هیچ مذاکرهای سودبخش نخواهد بود، قبلِ هر بحث و مذاکرهای ابتدا باید جوّ سالم و آرام مستقر شود.
۱۳- روابطِ ایران و امریکا: در تهران میانِ آدمهای بانفوذ احساسِ عمومی شادی از این بود که امریکا لحظهای که دکتر مصدق دیگر داشته کشور را تقدیمِ حزب توده میکرده، به نجاتِ مملکت آمده است. توافقی عمومی بود که بی همراهی و هدایتِ امریکا، کمک مالیاش، تشویقِ شاه به اینکه باز هم خفت و خواریها را تاب بیاورد، امکان نداشت نقشه سرنگونیِ مصدق موفق شود. متأسفانه بهنظر میرسید این آدمهای بانفوذ حمایتِ امریکا را الزامی و پیوسته تلقی میکنند، امکانی است برایشان که همیشه پشتش پناه بگیرند و چون گذشته بدون توجه کردن به نیازهای اصلی و بنیادیِ کشور راهشان را ادامه دهند.
۱۴- دولتِ جدید: ۲۳ اوت سرلشگر زاهدی دولتش را به شاه معرفی کرد. نامی از وزرای جنگ، کشور، امور خارجه، و پست و تلگراف نبود. تا پیش از انتصابِ وزرایشان این وزارتخانهها را معاونان وزارتخانه سرپرستی میکنند. سرلشگر زاهدی گفت در این مدت خودش بهدقت بر کارِ این وزارتخانهها نظارت میکند. سه تا از این معاونها نظامیاند و از شکل و شمایل کابینه بر میآید که تحتِ نفوذِ ارتش است. بهنظر میرسد عامه مردم بهشدت از این کابینه جدید سرخوردهاند و بسیاری از ناظران بر این باورند که عمر کوتاهی خواهد داشت.
۱۵- حزب توده: از زمانِ سقوطِ دکتر مصدق حزب توده کاملاً ساکت مانده؛ تمامِ روزنامههایش هم توقیف شدهاند. بازارها، بهدلیلِ تبانی و تهدیدِ حزب توده (که اگر بازاریان مغازههایشان را باز کنند غارت خواهند شد) از ۱۹ اوت هنوز بستهاند. دولت کوشید کاسبها را متقاعد کند مغازهها و دفاترشان را باز کنند اما تا عصر روزِ ۲۳ اوت موفقیتی حاصل نیامد.
همه نشانهها حاکی از این بود که حزب توده دارد آماده حملهای همهجانبه علیه شاه و دولتِ جدید میشود. خبر آمد که حزب توده دارد میکوشد حمایت و همراهیِ همه طرفدارانِ دولتِ پیشین را جلب کند، همه «ترقیخواهان»ی را که حالا از دولتِ جدید سرخورده شده بودند، تا بتواند جبههای متحد تشکیل دهد. ناظرانِ آگاه معتقد بودند در آینده نزدیک، حزب توده بسیار بسیار فعالتر خواهد شد.
۱۵- [شمارهی بند مطابق با اصلِ سند است] گزارشها میگویند آدمهایی بانفوذ میپندارند ضروری است دولت تغییراتی بنیانی در خط مشی خود بدهد و سیاستی مترقی در پیش بگیرد. در غیرِ این صورت به تندروهای چپی فرصت و مجالِ کافی برای سوءاستفاده از تکتک نشانههای انفعالِ دولت داده است.
بهنظر میآمد همین محافلِ بانفوذ معتقدند انتصابِ سرلشگر زاهدی به خودیِ خود میدان دادن به حزب توده است، چون اتهامهای بیکفایتی و فسادی که در جامعه به او میبندند، به حزب توده امکان میدهد تصویرِ یک مواجببگیرِ حقیرِ امریکا از او بسازد.
از سوی دیگر این هم گزارش شده که بهنظرِ آگاهان در شرایطِ موجود سرلشگر زاهدی بهترین گزینه است اما در نهایت باید کنار گذاشته شود و یک چهره سیاسیِ مقبولتر جایگزینش کرد.
نظر شما :