بهروز قمری‌ تبریزی در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی: جنگ در گوشه تاریک فراموشی تاریخی ثبت شد

سامان صفرزائی
۱۶ مهر ۱۳۹۰ | ۱۸:۰۸ کد : ۷۳۴۰ گفتگو با تاریخ
هر چه بیشتر جنگ و مسائل جانبازان به صورت ابزار تقابلات جناحی و سیاسی درآید، کل جامعه تمایل کمتری به بازنگری تاریخی جنگ نشان خواهد داد و به فراموشی عمیق‌تر و وسیع‌تری تن خواهد داد. شرط اول بازنگری جامع جنگ، پایان استفاده ابزاری از آن است...رابطه جنگ و همگون و یکدست کردن قدرت سیاسی رابطه‌ای علت و معلولی نبود...تصمیماتی که در گیر و دار جنگ گرفته شد، چه غلط چه درست، باید در چارچوب فکری‌‌ همان زمان درک و بررسی شود.
بهروز قمری‌ تبریزی در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی: جنگ در گوشه تاریک فراموشی تاریخی ثبت شد
تاریخ ایرانی: دکتر بهروز قمری تبریزی، دانشیار دپارتمان تاریخ در دانشگاه «ایلینویز» آمریکا، در گفت‌و‌گو با «تاریخ ایرانی»، از ثبت زخم‌ها و عواقب جنگ در گوشه تاریک فراموشی تاریخی، یا گرفتار آمدنش در گیر و بند‌های سیاسی سخن می‌گوید و تاکید می‌کند نگاه ابزاری به جنگ باعث عمیق‌تر شدن این «فراموشی» شده است. این پژوهشگر همچنین به تضاد‌های پدیدار در جامعه پس از جنگ اشاره و خاطرنشان می‌کند هیچ یک از دولت‌های پس از جنگ نتوانستند راه حلی برای آن کشف کنند.

 

قمری ‌تبریزی نویسنده کتاب «اسلام و شکاف در ایران پس از انقلاب» است. وی همچنین در نگارش کتاب‌هایی همچون «ایران به مثابه راه حل، نه مساله»، «دانشجویان چپ در ایران: میان امام و شاه» مشارکت داشته است. این استاد دانشگاه همچنین مولف کتاب «سی سالگی انقلاب ایران» است.

 

***

 

برای آغاز بحث بر می‌گردم به گفت‌وگوی پیشین شما پیرامون «خاطرات و فراموشی»(۱)، جایی که شما از زخم‌های عمیق جنگ ۸ ساله بر جامعه ایران سخن گفتید و تاکید کردید جامعه امروز ایران مساله جنگ تحمیلی را فراموش کرده است. شما عمیق‌ترین زخم‌هایی که جنگ بر پیکر جامعه ایران وارد کرده و هنوز معالجه نشده است را چه می‌دانید؟

 

جنگ ۸ ساله از جوانب بسیاری در تاریخ ایران بی‌سابقه است. مهم‌ترین جنبه آن سطح عظیم درگیری و شرکت اقشار مردم از مناطق مختلف کشور در این جنگ بوده است. جنگ‌های دیگر تاریخ ایران چه به لحاظ زمانی، چه به لحاظ جغرافیایی به هیچ عنوان قابل مقایسه با جنگ تحمیلی هشت ساله نیستند. بیش از ۲۸۰ هزار نفر در این جنگ جان باخته‌اند و این تلفات هنوز در حال رشدند، به خصوص در میان مجروحان شیمیایی جنگ. در حدود نیم میلیون نفر مجروحان جنگ با مشکلات عدیده جسمی و روانی دست و پنجه نرم می‌کنند. بین سه تا چهار میلیون آوارگی جنگ را به طور مستقیم تجربه کرده‌اند. اینها ارقامی ساده نیستند. مساله مهم اینست که کل جامعه با این آسیب‌ها چگونه برخورد کرده و می‌کند. این تنها مقوله‌ای در باب رابطه و نقش دولت در ترمیم این آسیب‌ها نیست، بلکه چگونه این مساله در روابط خانوادگی، در مدارس و محلات، کوچه و خیابان، در صحنه فرهنگ و هنر، و در برداشت‌ها و کمک‌های پزشکی و روان‌پزشکی طرح و منعکس می‌شود.

 

 

با این اوصاف اکنون پس از گذشت ۲۳ سال از پایان جنگ، آیا این امکان وجود دارد که یک بازنگری تاریخی و اجتماعی نسبت به جنگ رخ دهد تا آثار مخرب این فراموشی از جامعه ایران زدوده شود؟

 

متاسفانه همانطور که قبلا هم به آن اشاره کردم، جنگ و عواقبش یا به نوعی در گوشه تاریک فراموشی تاریخی ما ثبت شده یا جایی به آن پرداخته می‌شود که همچون ابزاری در گیر و بندهای سیاسی گرفتار است. این دو گونه و صورت خاطره جنگ تحمیلی به نوعی به مثابه مکمل هم عمل می‌کنند. هر چه بیشتر جنگ و مسائل جانبازان به صورت ابزار تقابلات جناحی و سیاسی درآید، کل جامعه تمایل کمتری به بازنگری تاریخی جنگ نشان خواهد داد و به فراموشی عمیق‌تر و وسیع‌تری تن خواهد داد. به نظر من شرط اول بازنگری جامع جنگ، پایان استفاده ابزاری از آن است.

 

 

شما چه عوامل سیاسی را در به تعویق افتادن پروسه روانکاوی اجتماعی جنگ در ایران دخیل می‌دانید، به نوعی تجربه‌های موفق کشور‌ها در پشت سر گذاشتن خاطرات جنگ‌های طولانی و خونین واجد چه مختصاتی بوده است؟

 

عوامل سیاسی متعددی وجود دارند که شاید اینجا جای پاسخ دادن به آن نباشد. به هر جهت چه در ایران و چه در ممالک دیگر تعریف و توضیح میراث جنگ مساله‌ای کاملا سیاسی است. به طور مثال امروزه در ایران مشاجرات زیادی در مورد اینکه آیا جنگ می‌بایست بعد از فتح خرمشهر ادامه می‌یافت یا نه وجود دارد. کسانی هستند که معتقدند اگر پس از فتح خرمشهر جنگ خاتمه می‌یافت این به عنوان پیروزی بزرگی برای ایران به ثبت می‌رسید. شاید این درست باشد ولی اینها گمانه‌زنی است که با آگاهی به نتیجه نهایی جنگ مطرح می‌شوند. اگر مثلا نتیجه جنگ سقوط صدام حسین بود، مطمئنا کسانی که معتقد به ختم جنگ پس از فتح خرمشهر بودند تمایلی به آن نداشتند که مواضع آنان چنین شفاف مطرح شود. به هر حال گمانه‌زنی در مورد گذشته کار ساده‌ای است. تصمیماتی که در گیر و دار جنگ گرفته شد، چه غلط چه درست، باید در چارچوب فکری‌‌ همان زمان درک و بررسی شود نه در قالب آگاهی‌های زمان حال.

 

اینکه جوامع مختلف چگونه خاطرات جنگ را تجربه می‌کنند رابطه زیادی با اینکه مفهوم و معنای جنگ برای عموم جامعه چگونه مطرح شده، دارد؛ مثلا در مورد دو تجربه مهم جنگ در آمریکا، یکی جنگ جهانی دوم و دیگری جنگ ویتنام ما شاهد آن هستیم که جامعه با زخم‌های این جنگ‌ها به طور متفاوتی برخورد کرده است.

 

 

این تفاوت در مواجهه با زخم‌ها از کجا ناشی می‌شود؟

 

پیروزی یا شکست، داشتن دلایل مشروع یا غیرمشروع برای جنگ و میزان تلفات و تخریب، رابطه زیادی در چگونگی شکل‌گیری خاطره جنگی دارد. اینکه خاطره جنگ چگونه ثبت می‌شود رابطه مستقیمی با حافظه تاریخی جامعه از مفهوم و دلایل جنگ دارد. در جنگ ویتنام، آمریکا ۵۰ هزار کشته داد و ویتنام در حدود ۳ میلیون، ولی زخم این جنگ از لحاظ روانی برای آمریکا بسیار عمیق‌تر از زخم آن برای ویتنام بود، چون ویتنامی‌ها بر این باور بوده و هستند که برای رهایی خود می‌جنگیدند و آمریکایی‌ها برای سلطه‌جویی و توسعه‌طلبی. حتی PTSD(عوارض آسیب‌های روانی پس از جنگ) در میان سربازان از جنگ برگشته آمریکا شیوع زیادی داشت، در حالی که ویتنامی‌ها کمتر در معرض آسیب‌های PTSD قرار گرفتند. خوب این نشانگر اینست که عوارض روانی ناشی از جنگ و خشونت، چه در سطح فردی و چه اجتماعی، رابطه تنگاتنگی با معنای جنگ در حافظه تاریخی و خاطره جمعی جوامع دارد.

 

آمریکا و ویتنام مثال‌های خوبی هستند چون در اولی جنگ کاملا به پدیده‌ای نامیمون و مخرب و غیرقابل توجیه تبدیل شده بود و در دومی جنگ مفهومی جز رهایی و پیروزی نداشت. برای همین واضح است که بررسی آمریکا و ویتنام بسیار ساده‌تر از تجاربی مثل ایران و عراق است. در این مورد همه چیز مبهم باقی مانده از قبیل دلایل جنگ و چگونگی ختم آن، پیروز و محکوم آن و... هیچ‌یک به صورت قاطع مورد قبول عموم نبوده و نیست. به همین دلیل می‌بینیم که اولین دولت پس از جنگ، کابینه ۸ ساله آقای رفسنجانی، سیاستی برای فراموشی جنگ و نگاهی آینده‌نگر را شعار اصلی خود قرار داد. شما تاثیر این سیاست را در سینمای دفاع مقدس ایران می‌بینید که اکثر فیلم‌های این زمان به این سوژه می‌پردازند که سربازان و جانبازان به جامعه‌ای باز می‌گردند که دغدغه جنگ و صدمات مادی و معنوی‌اش از آن رخت بر بسته. به عبارت دیگر شعار سازندگی بر بستر فراموشی جنگ شکل گرفت. بعد‌ها ما شاهد این بودیم که چگونه جنگ و جانبازان آن تبدیل به بازوهای سیاسی- جناحی شدند.

 

 

یکی از پارادوکس‌های کنونی که به ویژه در سال‌های نخستین پس از جنگ در جامعه ایران مطرح شد و به نظر می‌آید بدون دادن پاسخ‌‌ رها و در دهه هشتاد نیز به فراموشی سپرده شد، بر می‌گردد به چگونگی مطابقت دادن ارزش‌هایی که محرک ایثارهای بی‌بدیل در جبهه‌های جنگ هشت ساله با نیازهای دوران پس از جنگ بود، اینکه چگونه باید در چارچوبی قانونی و با حفظ حقوق برابر شهروندی، به جانفشانی‌های صد‌ها هزار شهروند رزمنده که از جبهه به شهر بازگشته بودند ارزش نهاده شود. چقدر دولت‌های ایران در این مطابقت موفق بودند؟

 

این سوال باز هم با پاسخ قبلی من مرتبط است. در هیچ جامعه‌ای این کار ساده‌ای نبوده است که از یک فرهنگ ایثار و جانبازی به فرهنگ و عادات زندگی روزمره بپردازید. در واقع یک تضاد روانی در اینها وجود دارد. تضاد فرهنگ «شهادت» با فرهنگ «انباشت سرمایه»، فرهنگ «ریاضت» و فرهنگ «مصرفی»؛ یک طرف این تضاد لازمه فداکاری و پیروزی در جنگ است و طرف دیگر لازمه بازسازی و توسعه. متاسفانه هیچ‌یک از دولت‌های پس از جنگ موفق به کشف راهی برای حل این تضاد نبوده‌اند، همیشه یکسوی این معادله سوی دیگر را تحت‌الشعاع قرار داده است.

 

 

در این میان برخی بر این باورند که جامعه ایران در سال‌های جنگ به طور نسبی می‌توانست نمایندگان سیاسی خود را در قدرت ببیند و همین امر آحاد ملت را در حمایت از سیاست‌های دولت پیرامون جنگ تشویق می‌کرد. آیا تصمیم حکومت در سال‌های نخستین پس از پایان جنگ در کنار گذاشتن کامل نیروهای چپ و ملی از قدرت، باعث نشد تا بخش‌هایی از جامعه احساس کنند حکومت پس از پایان جنگ نمایندگان سیاسی آن‌ها را از قدرت محروم کرده است؟ اگر چنین است این احساس اجتماعی را چقدر در بی‌توجهی به میراث جنگ ـ یا حتی دهن کجی به آن ـ دخیل می‌دانید؟

 

جنگ در زمانی رخ داد که دولت‌های پس از انقلاب هنوز همگونی سیاسی و ایدئولوژیک سال‌های پس از انقلاب را پیدا نکرده بودند. به هر جهت پس از هر انقلابی نیروهای غالب سعی می‌کنند که رقبای خود در قدرت سیاسی را از صحنه حذف یا نفوذ آنان را محدود و محدود‌تر کنند. در ایران این پروسه به همراه بسیج میلیونی برای جنگ صورت گرفت، به همین دلیل از جنگ تحمیلی به عنوان سمبل و ابزار همگونی قدرت استفاده شد ولی همانطور که ما در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم، این یک همگونی موقت و گذرا بود. آنچه در شرایط جنگ همگون و یکسو به نظر می‌آید، خود آبستن و بستر تنوع نظرات و آراء متفاوت و گاه متضادی بود. ولی نکته‌ای که باید بدان توجه داشت این است که به نظر من رابطه جنگ و همگون و یکدست کردن قدرت سیاسی رابطه‌ای علت و معلولی نبود. هر دو در یک زمان و دوره اتفاق افتادند ولی اگر جنگ هم نبود این یکسوگرایی به وقوع می‌پیوست ولی شاید با مختصاتی متفاوت و نتایجی دیگر.

 

 

کلاوزویتس جنگ را «ادامه سیاست از طریق دیگر» می‌داند(۲)، به نظر می‌آید هنوز که هنوز است در ایران سیاسی بودن پدیده جنگ موضوعیت خود را حفظ کرده است و با گذشت ۲۳ سال هنوز نیز مقاومت‌های جانانه‌ای نسبت به پذیرش جنگ هشت ساله به عنوان «موضوعی تاریخی» که باید بی‌طرفانه در آن کنکاش شود، مشاهده می‌شود. هنوز طرح و بررسی بسیاری از ابهامات پیرامون تحولات جنگ خط قرمز سیاسی به شمار می‌آید و در چنین فضایی عملکرد روشنفکران، تاریخ‌نگاران و جامعه‌شناسان تحول‌خواه برای غلبه بر چنین فضایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

من فکر می‌کنم تلاش‌های خوبی در این باب در سال‌های اخیر صورت گرفته، حتی از طرف محققین بخش تحقیقات سپاه و مرکز مطالعات جنگ و بنیاد حفظ آثار و بنیاد شهید. تصور من اینست که برای آنکه به یک تحلیل تاریخی از جنگ و بررسی‌ عواقب فرهنگی، اجتماعی، فردی و خانوادگی جنگ دست یابیم، باید از تمامی پژوهشگران خواست که اولا اهمیت والای این موضوع را دریابند. متاسفانه در محیط آکادمیک ایرانی تمایل چندانی در تحقیقات جنگ ۸ ساله وجود ندارد، شاید به‌‌ همان سببی که خودتان ذکر کردید یک دهن‌کجی. ثانیا، این مطالعات باید از حالت کلیشه‌ای خارج شود، کلیشه‌ای به این معنی که یا آن را در چارچوبی مقدس و الهی بنگریم و از ملاحظات زمینی آن غافل شویم، یا اینکه با تحلیل‌های سیاسی محض آن را زائده سیاست‌های انحصارگرا قلمداد کنید. این امر چگونه محقق خواهد شد بحثی است که بنده از پاسخ به آن قاصرم.

 

 

توضیحات:

 

۱ـ نگاه کنید به «خاطرات و فراموشی»، پاسخ به پرسش‌های شهروند امروز درباره فراموشی تاریخی ایرانیان و عوامل آن، هفته نامه شهروند امروز، شماره ۵ - مرداد ۱۳۹۰

http://www.shahrvandemrouz.com/82/default.aspx

۲ـ بنگرید به کتاب «کلاوزویتس» (و نظریه جنگ) ، نویسنده رامین جهانبگلو

کلید واژه ها: قمری تبریزی جنگ تحمیلی


نظر شما :