سیدضیاء فاقد خرد حکومتداری بود

مریم شبانی
۲۰ اسفند ۱۳۹۰ | ۱۵:۵۳ کد : ۷۴۶۴ صد روز سیاه دولت سیدضیاء
من در آراء و عقاید سیدضیاء جز یک پوپولیسم بسیار پیش پاافتاده و ارزان چیز دیگری نمی‌بینم...اقشار متوسط به پایین جامعه مخاطب سیدضیاء بودند.
سیدضیاء فاقد خرد حکومتداری بود
تاریخ ایرانی: زمینه‌های اجتماعی منتهی شده به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و واکاوی شخصیت سیدضیاءالدین طباطبایی بهانه‌ای بود برای انجام گفت‌وگوی «تاریخ ایرانی» با تورج اتابکی. در این گفت‌وگو، سیدضیاء سیاستمداری عوام‌گرا و پوپولیست معرفی شد و نه یک سوسیالیست متفکر. به باور این استاد تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی دانشگاه لایدن هلند، سیدضیاءالدین طباطبایی فردی فرصت‌طلب بود و کودتای سوم اسفند نیز فرصتی بود که ناگاه در اختیار او گذاشته شد.

 

***

 

به نظر می‌رسد که در اندیشه و عمل سیدضیاءالدین طباطبایی رگه‌هایی از اندیشه سوسیالیستی وجود دارد و شعارهای عدالت‌خواهانه او و مخالفتش با طبقه اشراف از این خاستگاه برخاسته باشد. شما چقدر ردپای آموزه‌های سوسیالیستی را در سیدضیاء پررنگ می‌دانید؟

 

گمان نمی‌کنم رویکرد سیدضیاء رویکردی علیه نظام طبقاتی بوده باشد. بر این باور هم نیستم که سیدضیاء به گفتمان سوسیالیستی و دفاع از تهیدستان و فرودستان باور داشت و در پی اجرای آن گفتمان بود. در آرا و رفتار سیاسی سیدضیاء نشانه‌ای از سوسیالیسم به مثابه دیدگاه مبلغ عدالت اجتماعی نمی‌بینم. واقعیت اینست که سیدضیاء سال‌ها پیش از اینکه به فکر کودتا باشد، یعنی سه سال پس از قبول مشروطیت از سوی سلطان قاجار، راهی فرانسه می‌شود. فرانسه آن زمان کشوری بود پر تب و تاب، که در آن سوسیالیست‌ها بسیار فعال بودند و جنبش کارگری در حرکت. جهان آن زمان نیز رویداد‌های چشمگیری را تازه پشت سر گذاشته بود و از جمله جنگ ژاپن و روسیه و پی‌آمد آن انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه. سیدضیاء‌الدین جوان در چنین فضایی به فرانسه رفت و به اعتباری محسور شور و نشاط آن روزگار کشوری اروپایی شد و پس از دو سال به ایران بازگشت. سیدضیاء مبتنی بر آنچه به گونه‌ای سطحی از جنبش‌های اجتماعی اروپا بر گرفته بود، قبای روزنامه‌نگاری به تن کرد، روزنامه‌نگاری پرخاشگر و عوام‌گرا که بدون پیش زمینه‌ای روشن، به نفی آنچه می‌دید برخاست. او با برداشتی سطحی از انقلابی‌گری و گفتمان عدالت‌خواهانه رایج در اروپا در بازگشت روزنامه شرق را منتشر کرد. در صفحات روزنامه شرق گونه‌ای شورشگری و عوام‌گرایی تبلیغ می‌شد بدون اینکه نگاه این تبلیغ مستند و هدفمند باشد. مقالات روزنامه شرق نفی هر آنچه بود که وجود داشت، بدون ارائه بدیلی جایگزین.

 

 

یعنی اگر قرار باشد عملکرد سیدضیاء را در قالب یک فکر سیاسی تحلیل کنید او را ذیل چه عنوانی قرار می‌دهید؟

 

من در آراء و عقاید سیدضیاء جز یک پوپولیسم بسیار پیش پاافتاده و ارزان چیز دیگری نمی‌بینم. سیدضیاء را فردی می‌شناسم عوام‌گرا و هوچی و البته بسیار فرصت‌طلب. دومین سفر او پس از فرانسه، به روسیه بود. او در بحبوحه انقلاب فوریه ۱۹۱۷ به روسیه می‌رود و شاهد سقوط تزار و برآمدن حکومت کرنسکی است. سیدضیاء از نزدیک شاهد شورش‌ها و اعتصاب‌ها و درهم‌تنیدگی گوناگون گروه‌ها در انقلاب روسیه بود. در خاطراتش اشاره می‌کند که شاهد سخنرانی لنین در سن‌پترزبورگ بوده و دید که او با چه حرارتی از تهی‌دستان حمایت می‌کند. سیدضیاء با چنین گرته‌برداری‌هایی از جنبش انقلابی آن روزهای روسیه به ایران باز می‌گردد و روزنامه رعد را منتشر می‌کند. در این روزنامه هم نشانی از انسجام فکری نمی‌بینم. بیشتر آشفته فکری است.

 

 

مشخصا منظورتان از عدم انسجام فکری چیست و چگونه می‌توان این عدم انسجام را در عملکرد و اقدامات او ردیابی کرد؟

 

مثلا چگونه می‌توان از عدالت اجتماعی دم زد و از قرارداد ۱۹۱۹ و عاقد آن وثوق‌الدوله به عریانی دفاع کرد؟ در صفحات روزنامه رعد آشفته فکری سیدضیاء آشکار است، البته که از این آشفته فکری‌ها در فرهنگ ما چه نزد اهل سیاست و چه اهل قلم بسیار می‌توان سراغ گرفت. سیدضیاء شیفته وثوق‌الدوله می‌شود و من هیچ سنخیتی بین این شیفتگی با دفاع از منافع طبقات تهی‌دست و گروه‌های فرودست نمی‌بینم. در همین مقطع است که سیدضیاء مشق سیاست را می‌آغازد. به باکو فرستاده می‌شود تا با حکومت تازه استقلال یافته مساواتی‌ها قرارداد تجاری امضا کند. از اینجاست که سیدضیاء آرام آرام به عرصه سیاست‌ورزی قدم می‌گذارد و قرار است از قالب یک روزنامه‌نگار هوچی و آشفته فکر به عرصه سیاست‌ورزی بگذرد. در آن سفر هم درایت سیاسی چندانی از خود بروز نمی‌دهد، گرچه بعد‌ها خود را مرد سیاست بین‌الملل می‌خواند و از تلاشش برای اجرای راهکاری تازه در قبال جمهوری تازه به استقلال رسیده مساواتی‌ها نام می‌برد و همین طور مدعی می‌شود که همو بوده که سنگ پایه به رسمیت شناختن شوروی سوسیالیستی توسط حکومت ایران را گذاشته است. اما این‌ها یکسره گزافه است. در سفر به باکو و رابطه‌اش با مساواتی‌ها نمی‌توان از راهکاری تازه سراغ گرفت. رفتارش از بسیاری از ایرانیان دموکرات ساکن آن دیار خام‌تر بود. فکر به رسمیت شناختن دولت نوپای اتحاد شوروی نیز از او نبود.

 

 

اما هم‌عصران سیدضیاء در خاطرات خود او را سوسیالیست و اقدامات و عملکردش را سوسیالیستی می‌خوانند؟

 

اینکه هم‌عصران سیدضیاء همچون یحیی دولت‌آبادی او را سوسیالیست می‌خوانند نباید زیاد مورد اعتنا باشد. استفاده نادرست و نابجا از واژگان در ایران رسمی دیرپاست. امروزه هم این رفتار را می‌شود سراغ گرفت. اینکه یحیی دولت‌آبادی خود آشنایی‌اش با سوسیالیسم تا چه حد بود، پرسیدنی است. آن زمان اطلاق عناوینی چون سوسیالیست یا نیهیلیست به کسانی که به گونه‌ای بر هم زدن وضع موجود را تبلیغ می‌کردند، رسمی رایج بود. در رساله «یک کلمه» یوسف‌خان مستشارالدوله و در تمام ادبیات مشروطه هر فردی که تغییر وضعیت موجود را می‌خواست و دگرگونی سامان سیاسی در ایران را مطرح می‌کرد، سوسیالیست، انقلابی یا نیهیلیست شناخته می‌شد. بسیاری از اهل اندیشه و سیاست آن زمان دقت کافی در استفاده از واژه‌ها نداشتند و هر کس از کاخ‌نشینان و کوخ‌نشینان سخن می‌راند، سوسیالیست می‌شد.

 

 

با این توصیفات به نظر می‌رسد که باید سیدضیاء را فردی مستقل به شمار آورد که از هیچ‌کدام از جریان‌های فکری و سیاسی آن روز ایران تاثیر نپذیرفته و به قول معروف فردی خودساخته بوده و اندیشه‌اش را خود از خلال سفر‌ها و دیده‌هایش اخذ کرده است. اما شاید بتوان این تحلیل را نیز بیان کرد که سیدضیاء نقطه عطف همبستگی دو گفتمان اصلی مشروطه یعنی اعتدالیون و عامیون بوده است؟

 

انقلاب مشروطیت گفتمان‌های تازه‌ای را به صحنه اندیشه سیاسی ایران آورد. برای نخستین بار مجلس تاسیس شد و نمایندگان گروه‌های مختلف مردم صدای خود را یافتند و از زبان مردم سخن گفتند. مجلس مشروطه البته پس از مجلس دوم مشکلات خاص خود را پیدا کرد و صحن مجلس دیگر جولانگاه برخورد اندیشه‌ها و مواضع سیاسی متفاوت نشد. جدال‌ها از صحن مجلس به خیابان‌ها کشیده شد و فرهنگ سیاسی خیابان غلبه پیدا کرد. این‌ها زمینه‌ساز شکل‌گیری فرهنگ متفاوتی در سال‌های بعد از تشکیل مجلس دوم شد. آرام آرام فرهنگ سیاسی کوچه ساخته شد و در این فرهنگ سیاسی، سیاسیون برای بسیج مردم به واژه‌ها و ادعا‌ها و بزرگ‌نمایی‌هایی بدون پشتوانه موجود فرهنگی و مادی متوسل شدند. در چنین فضایی است که به سادگی نمی‌توان از اعتدالی و اجتماعی و عامیونی سخن گفت. در نقدی هم که محمدامین رسول‌زاده بر مرامنامه یکی از فرقه‌های سیاسی آن زمان که نام خود را اجتماعیون - اعتدالیون گذاشته بود، نوشته این اشاره را داریم وقتی می‌گوید که آخر چطور می‌شود دو مسلک متضاد را یک جا جمع کرد؟ به واقع نقدی که به معنی از رسول‌زاده آوردم، خورند گفتمان سیاسی سیدضیاء است. گفتمانی که وجوه بسیار متضاد و غیرهمخوان دارد. سیدضیاء هم از اعتدالیون آموزه‌هایی دارد و هم از اجتماعیون و هر دو را با چاشنی‌ای از عوام‌گرایی به هم می‌بافد.

 

 

اگر قرار باشد سیدضیاء را با هم‌عصرانش سنجید چقدر می‌توان اندیشه سیدضیاء را متاثر از اندیشه عدالت‌خواهی و سوسیالیستی فردی همچون میرزاده عشقی دانست؟

 

آرای میرزاده عشقی نیز سنخیتی با اندیشه سوسیالیستی ندارد. اگر بخواهیم همسنگ فرنگی برای اندیشه میرزاده عشقی به کار بریم آنچه بیشتر برازنده اوست ترکیبی است از آنارشیسم و نیهیلیسم، البته نه این است و نه آن، گرته‌هایی از این دارد و گرته‌هایی از آن، با چاشنی ناسیونالیسم. میرزاده عشقی به هیچ صراطی مستقیم نیست. شورشگر است و گاه از ناسیونالیسم افراطی حمایت می‌کند و بیگانه گریز است و در دوره‌ای هم عدالت‌طلب می‌شود. در واقع در ذهن این جوان بسیار حساس، آشفته فکری به ژرفا می‌نشیند. میرزاده عشقی صاحب اندیشه منسجمی نیست. به باور او رهایی انسان در برقراری نظامی است نشسته بر طشت خون. او راه رهایی انسان را در اجرای عید خون می‌بیند که سالانه باید در هر شهر و روستا بپا شود.

 

 

یکی از انتقاداتی که به بیانیه اعلام حکومت سیدضیاء بعد از کودتا توسط هم‌عصرانش شده بود، عدم اشاره او به قانون و تاکیدش بر عدالت بوده است. آن بیانیه آیا برآیند ذهنی شخص سیدضیاء بوده است یا برای صدور آن با افرادی مشورت هم کرده است؟

 

برای تحلیل بیانیه سیدضیاء کافی است که به شب‌نامه‌های منتشر شده در آن دوره و نیز بیانیه‌های فرقه‌های سیاسی آن زمان نیز رجوع کنیم و ببینیم آن زمان عبور از قانون ویژگی مشترک همه این فرقه‌ها بود و محدود به بیانیه سیدضیاء نمی‌شد. اینکه اجرای عدالت اجتماعی منتسب به سیدضیاء در کدام قانون میسر است، خود پرسشی است طرح کردنی.

 

 

اما سیدضیاء به جای قانون چه چیزی می‌گذارد؟ مخاطب و نیروی اجتماعی‌ای که سیدضیاء فکر می‌کند با تکیه بر آن‌ها می‌تواند قدرت را بگیرد چه کسانی هستند؟ جامعه هدف او کجاست؟

 

مطمئنا سیدضیاء از لایه‌های روستایی انتظار حمایت ندارد. در شهرهای بزرگ هم می‌داند که طبقات تهی‌دست جامعه به دلیل درگیری با وضعیت دشوار معیشت، حاصل قحطی‌های گسترده دوران پس از جنگ شاید حتی صدای او را نشنوند. در واقع اقشار متوسط به پایین جامعه مخاطب سیدضیاء بودند و او قصد بهره‌برداری از حمایت این گروه اجتماعی را داشت. او با ظاهر انقلابی‌گری و سر دادن مخالفت صوری با طبقه بالای جامعه تلاش کرد تا خود را عضوی از طبقه متوسط به پایین جامعه آن روز ایران نشان دهد. سیدضیاء زندگی در فرانسه ۱۹۰۹ را تجربه کرده بود و انقلاب ۱۹۱۷ روسیه را دیده بود و می‌دانست که بسیج مردمی چگونه و به چه شکل می‌تواند محقق شود. مبتنی بر همین تجربه بود که آن بیانیه را منتشر کرد و از دگرگون کردن رفتار سیاسی با مردم سخن گفت.

 

 

آیا در کودتای سیدضیاء رگه‌های ناسیونالیستی وجود داشت و اصولا شخص سیدضیاء واجد روحیه ناسیونالیستی بود؟

 

بی‌تردید وجود داشت. چرا که ناسیونالیسم چاشنی همیشگی خوراک سیاست ما است. در آن زمان فردی یا فرقه‌ای را نمی‌شد بیابی که در گفتار و رفتارش رگه‌هایی از ناسیونالیسم ایرانی را نتوان یافت. ناسیونالیسم پس زمینه همیشه و حاضر در دوران مشروطه و پس از مشروطه است و آنقدر تداوم یافت که خود را به عنوان گفتمان پهلوی اول مسلط کرد. این ناسیونالیسم در میرزاده عشقی هم وجود داشت. در سلیمان میرزا اسکندری هم بود. در تقی‌زاده، مشیرالدوله و موتمن‌الملک هم وجود داشت. پس سیدضیاء هم متاثر از این ناسیونالیسم بود. واقعیت این است که از زمان جنگ‌های ایران و روس در اوایل قرن نوزدهم میلادی، عادت کرده بودیم که بر سر سفره منفعت ملی خود، همیشه دو قدرت بزرگ آن زمان، روس و انگلیس را همیشه ببینیم. شاید یکی از شناسه‌های جنبش مشروطه، همانا شناسه ضداستعماری آن بود.

 

 

دلیل کوتاه مدت بودن کابینه سیدضیاء و دولت مستعجل او از نظر شما چه بود؟

 

کوتاهی دوران حکومت‌داری سیدضیاءالدین طباطبایی به دلیل ضعیف حکومتداری‌اش بود. برای مصداق این ادعا شما را به ترکیب کابینه سیدضیاء ارجاع می‌دهم. کابینه او تشکیل شده بود از انسان‌های غیرمتخصص. هیچ‌کدام از وزیرانش در حوزه وزارتی خود صاحب اهلیت نبودند. سیدضیاء کار را به کاردان واگذار نکرد و گروهی ناکارآمد را با تظاهر به انقلابی‌گری به وزارت نشاند و نهایتا هم کشتی‌اش به گل نشست. قبایی که بیشتر برازنده قامت سیدضیاء بوده‌مان قبای حرفه‌اش بود. روزنامه‌نگاری عوام‌گرا،‌ گاه چالش‌گر و بیشتر جنجالی. اما حکومتداری خرد خود را می‌خواست که او فاقدش بود.

کلید واژه ها: کودتای سوم اسفند سیدضیاءالدین طباطبایی تورج اتابکی


نظر شما :