زنانی که اختیار نداشتند/ تعاملات درون حرمسرا و نقش آن در سیاست عهد ناصری
شهین رادمهر، دانشآموخته دکتری تاریخ و پژوهشگر دوره قاجار
بدون شک مهمترین دلیل تشکیل حرمسرا از سوی پادشاهان در تاریخ ایران اثبات شکوه و عظمت پادشاهی بود و از سوی دیگر میل مردان به تعدد زوجات و ازدیاد فرزندان خود به خود نظام چندزنی را توجیه میکرد. دورهٔ قاجار به علت داشتن حرمسراهای پر عرض و طول از شهرت بسزایی در تاریخ برخوردار بود و این مهم حتی از چشم آغامحمدخان با وجود داشتن مشکلات جسمی نیز نادیده نمانده بود اما آنچه باعث این شهرت شده در دو دوره فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه کاملاً عینیت مییابد، به گونهای که حرمسرا صورت یک شهر را پیدا کرده بود با زنانی از قوم و قبیلههای متفاوت که هر کدام بنا بر استعداد خود عهدهدار مشغلهای بودند.
برای بررسی نقش زن در سیاست عهد ناصری ابتدا به دنبال پاسخ به این سئوال رفتیم: نگاه جامعه به زن عهد ناصری چگونه بود؟ طبق اسناد در عهد ناصری زنان با محدودیتهای بسیاری در زمینههای سیاسی و اجتماعی مواجه بودند. نظام حکومتی و عرف جامعه با درون مایه مذهبی چنان مردسالاری را تقویت میکرد که در تمام سطوح اجتماعی جز حضور مردان را شاهد نیستیم. پیشداوریهایی که در جامعه ایران در مورد زنان بود منجر به تبعیض جنسیتی در این امر شده بود، بطوری که مردان از صدر تا ذیل حکومت را در اختیار داشتند و امور لشکری و کشوری را اداره میکردند. ناگفته نماند که چنین نگاهی به زنان اصلی پذیرفته شده از سوی خود زنان نیز بود و به عقیدهٔ آلبر کامو چون فشاری در کار نمیدیدند اعتراضی هم در کار نبود. این طرز تفکر موجب شده بود که زندگی زن صرفاً به رسیدگی به شوهر و فرزندانش خلاصه شود تا آنجا که زن کم کم به انزوا کشیده شده و خود را فراموش میکرد. این امر به گونهای بود که چارچوب زندگی زن ایرانی و رفتارهایش توسط فرهنگ مردسالار مشخص شده بود، بنابراین خارج از این قاعده عمل کردن واکنش جامعه را به دنبال داشت.
این مسأله تنها شامل حال زنان عادی جامعه نبود چه بسا که زنان دربار نیز از این امر مستثنی نبودند، به گونهای که جریان مسافرت زنان سوگلی شاه به فرنگ با بلوای عمومی مواجه شد. به همان سان که فرزندان دختر در جامعه هیچ ارج و قربی نداشتند و چه بداقبال پدری بود که نوزادش دختر بود، به عکس چه برخوردار پدری که صاحب پسر میشد، در بین فرزندان ذکور و اناث سلطنتی نیز این تفاوت ملاحظه میشد. تمام امور مربوط به زندگانی زن در جامعه قاجار توسط مردش تعیین میشد و زنان در هیچ موردی صاحب اختیار نبودند. این امر در مورد زنان درباری نیز صادق بود به گونهای که اگر آزادیهای نسبی در مورد مهمانی و تفریح داشتند در معیت کامل خواجگان و با حفظ و حصان کامل صورت میگرفت.
تقویت و بسط این تفکر که زنان موجوداتی عاجز و ضعیف تلقی میشوند باعث شده بود که زنان هرگز نتوانند شخصیت اجتماعی و انسانی خود را چنان که باید نشان دهند. به جرأت میتوان ادعا کرد که مهمترین دلیل این کار نشأت گرفته از بیسوادی و ناآگاهی مردان و علیالخصوص زنان جامعه بود. این ادعای ما از آنجاست که با نغمههای آزادی و بیداری که در قالب موجهای ملایمی از غرب در حال سرازیر شدن به تمام دنیا بود، زن قاجاری در آستانه تحول فکری قرار گرفت. ورود اروپاییان که از مدتها پیش از دوره صفویه آغاز شده بود این بار با سرعتی بیشتر و با یک فرق اساسی ورود زنان اروپایی در قالب همسران سفرا، جهانگردان، طبیبان و... صورت گرفت و بالتبع دربار نقطهٔ تلاقی و ملاقات زنان بود. گزارشات و اسناد به جای مانده همه حاکی از این است که زنان کمی به حقوق خود آشنا شده بودند و بعد از مدتها سرکوب احساساتشان سهم خود را از زندگی طلب میکردند.
گرچه عمر حکومت ناصری به ایجاد تغییرات اساسی در وضعیت زن در جامعه قد نداد و تنها چند زن باسواد و تحصیلکرده با تعمق در زندگی خود فرصت اعتراض پیدا کردند اما فریاد زن متعرض به وضع موجود به انقلاب مشروطه رسید و بذرهایی که در دوره قبل پاشیده شده بود در مشروطه به ثمر نشست. بنابراین زنان در جامعه قاجار نتوانستند به عنوان نیروهای اثرگذار و تعیین کننده مطرح باشند و زنان دربار با وجود مرتبه اجتماعی بالا دارای جایگاه ویژهای نگردیدند و تنها به علت وابستگی به کانون قدرت گاه امتیازاتی را کسب میکردند و از لحاظ معیشتی و برخورداری از امکانات رفاهی با زنان دیگر تفاوت داشتند. نتیجه اینکه نگاه جامعه به زنان عادی و زنان درباری کاملاً یکسان بود و تفویض نقش سیاسی به زنان با محرومیت باور عمومی روبرو بود و علاوه بر آن داشتن مسئولیت اجتماعی هم برایشان نامعقول و تعجبآور محسوب میشد.
مهد علیا مادر ناصرالدین شاه در سایهٔ نبوغ و جسارتش از مدتها پیش از سلطنت پسرش، در دوره محمدشاه دایره نفوذ خود را در سیاست آغاز نمود و به مدت چهل روز بعد از مرگ محمدشاه تا روی کار آمدن ناصرالدین شاه بلامنازع حکمرانی کرد. اسناد به جای مانده از این دوران خبر از فرامین شاهوار و جسور این زن دارد. ایجاد مهرهایی برای اجرای فرامین، تعیین وزیر مخصوص برای خود، آرام کردن یاغیان و گردنکشان، عزل صدراعظم سابق، مذاکره با سفرای خارجی، ارسال حکام برای نظارت بر امنیت سرحدات و روی کار آوردن ناصرالدین شاه از جمله اقدامات اساسی مهد علیا در این فاصلهٔ چهل روز بود. نقشهٔ نافرجام کور کردن عباس میرزا ملکآرا برادر ناتنی ناصرالدین شاه از همسر محبوب محمدشاه، درگیری با امیرکبیر و سرانجام توطئه قتل او و روی کار آوردن عامل سرسپرده انگلیس میرزا آقاخان نوری به مقام صدارت اعظمی و.... از دیگر اقدامات اساسی مهد علیا در عرصه سیاست بود.
یکی از اقدامات مشترک زنان سوگلی و بانفوذ شاه بعد از محکم کردن جای پای خود در عرصه سیاست، وارد کردن خویشان و اقوامشان در کارها و مشاغل دولتی بود؛ از همه مهمتر آرزوی هر زنی در حرمسرا به دنیا آوردن فرزند پسر بود تا به این وسیله در کنار بالا بردن ارج و قرب خود زمینههای جانشینی آنها را در آینده فراهم نمایند. نمونه بارز آن جیران فروغالسلطنه بود که با وجود داشتن مرتبهٔ اجتماعی پایین و خیل مخالفان داخلی و خارجی فرزندان خود را به ولایتعهدی رساند.
رأی زنان در مزاج شاه به حدی اثرگذار بود که حتی صدراعظم و رجال سیاسی نیز در خیلی از مواقع چارهای جز متوسل شدن به آنها نداشتند؛ این نفوذ به حدی بود که محل زندگی این زنان به عنوان مکان بست، ملجأ و مأمن کسانی بود که مرتکب خلافی شده و یا مورد سوءظن قرار گرفته بودند. فرمان زنان سوگلی در مواردی موجب سقوط رجال طراز اول سیاسی و حتی صدراعظم نیز میگردید، به گونهای که تیر خشم انیسالدوله از ادامهٔ سفر به اروپا به جانب میرزا حسینخان سپهسالار اسباب سقوط او را فراهم نمود. ملاقات با زنان کشورهای خارجی، رد و بدل کردن نامه، هدایا، نشانها و... از نشانههای اعتبار این زنان بود. از سوی دیگر داشتن موقوفات منتسب به زنان سوگلی نشان از گستردگی شیوه عملکرد این زنان دارد. اما میزان نفوذ زنان آنجا تبلور مییابد که امینه اقدس سوگلی نابینای شاه تا آخر عمر مأمور نگهداری گنجینه و خزانه سلطنتی میگردد و اوج این تأثیر با حضور فاطمه باغبانباشی جزء آخرین سوگلیها با عرض جسارتهای شاهوار تکمیل میشود یعنی همان زنی که نام خود را در ردیف یکی از مظنونین قتل ناصرالدین شاه در منابع حک کرده.
اما بررسی عملکرد این زنان و مهمتر از همه نگاه جامعه به زن آن روز نشان میدهد که قدرتنمایی زنان درباری موقتی و مصلحتجویانه بود. قدرت این زنان در عرصهٔ سیاست برگرفته از میزان ارتباط و نسبت با پادشاه بود به همان نسبت که با از بین رفتن عامل قدرت این زنان نیز از عرصه سیاست کاملاً کنار زده میشدند. زنان در این دوره سازمانی را ایجاد نکرده بودند و هرگز به طور مستقل از رأس قدرت نتوانستند ظاهر شوند. آنان دارای الگو و مدیریت تعریف شدهای نبودند؛ اگر جدال سرسختانه مهد علیا و امیرکبیر در تاریخ شهرت یافته و یا مهد علیا در صدد کور کردن و قتل عباس میرزا ملکآرا کمر همت را بسته یقین در پی نفع شخصی بوده و چه بسا اکثر این حرکتها در قالب توطئه و دسیسهچینی بوده و یا عایدات و کسب منافع. به گونهای که حضور زنان در سیاست شکل محوری نداشت و هدایت کنندهٔ جریانهای سیاسی نبود و فعالیت آنان در عرصه سیاست محدود به استفاده از نفوذ بر خود شاه بود.
بنابراین مشارکت زنان در جنبشهای اجتماعی بعدی تابعی از تغییرات در ساخت اجتماعی و سیاسی جامعهٔ سنتی ایرانیان به شمار میآمد. حرکت سیاسی زنان در دوره پیش از مشروطه منحصراً تحت تأثیر علمای دینی و پاسداشت ارزشهای مذهبی بود و به هیچ روی نمیتوان حضور سیاسی و اجتماعی زنان در این دوره را به اندیشههای غیر ملی و غیر دینی نسبت داد. چنانکه در جنبش تنباکو اکثراً زنان دهقانزاده گوش به فرمان مجتهد وقت در مسیر مبارزه قرار گرفتند و نقشی تعیین کننده نداشتند و حرکت آنان تنها به مبارزه سرعت داد.
نظر شما :