آتشسوزی سینما رکس و عاملان نامعلومش/ آتشی که بر هیزم انقلاب افتاد
محمد طارق
تاریخ ایرانی: خیلی به تماشای فیلم در سینما رکس میرفتیم چون یکی از سینماهای بسیار اندک شمار شهر آبادان در ایران بود، شهری که داشتم در رشتهٔ مهندسی در آنجا درس میخواندم. در کنار فیلمهای فارسی معمول، فیلمهای انگلیسیزبان بسیار اندکی نمایش میدادند. پایان ماه آوریل ۱۹۷۸، درست چند هفته پس از آنکه پا به ۲۱ سالگی گذاشتم و یک هفته پس از نوروز که آغاز سال نوی ایرانی است به شدت بیمار شدم و به پاکستان برگشتم. از قطع شدن ناگهانی و بیبر و برگرد تحصیل و رویارویی با آیندهای مبهم ناراحت بودم اما در ماه اوت همان سال وقتی شنیدم آدمهای بیوجدانی پاتوق مورد علاقهام را آتش زدهاند سپاسگزار بخت و اقبال خودم شدم که در آبادان نبودم. سینما را وسط نمایش فیلم آتش زده بودند و حدود ۴۵۰ نفری که به تماشای فیلمی خانوادگی آمده بودند بر اثر سوختگی یا خفگی جان باختند.
در مورد عاملان آتشسوزی نظریههای بسیاری شنیدهام اما هیچ شواهد قانعکنندهای وجود ندارد که یکی از آنها را اثبات کند. همان طور که حکومت شاه نیز اعلام کرده بود ماجرا نمیتوانست کار تندروهای اسلامی باشد چون با مردم عادی که به تماشای فیلم آمده بودند مشکلی نداشتند و اولین باری هم نبود که فیلمی جنجالی به نمایش در میآمد. برخی هم انگشت اتهام خود را به سوی سازمان پلیس مخفی مخوف ایران به نام ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) نشانه گرفتند. اگر این کشتار را حکومت انجام داده باشد باید گفت که نسنجیدهترین کار ممکن را کرد زیرا این حادثه نقطه عطفی در انقلاب بود و به کلی برداشت اکثریت خاموش و مردد مردم ایران را تغییر داد تا با جنبش ضد شاه همدلی پیدا کنند. این حادثه چنان نفرت شدیدی نسبت به حکومت پدید آورد که افراد مردد نیز به طور کامل به جنبش مردمی برای سرنگون کردن چنین حکومت ظالمی پیوستند.
همچنین میگویند دهها نفر و از جمله سروان منیر طاهری پس از اوجگیری انقلاب به اتهام انجام این کشتار جان خود را از دست دادند. آتشسوزی سینما رکس به قدری بیخردانه بود که به نظر برخی از دوستان بسیار معقول من که کمابیش بیطرف بودند دست سومی میتوانست در کار بوده باشد، دستی پنهانی که در پی آن بود تا جنبش مردمی نیرومندی علیه حکومت به پا کند، حکومتی که مدتها بود کاراییاش را از دست داده بود.
از نظر من ایرانیها مردمی بسیار آرام و با ادب هستند و طی پنج سالی که در ایران زندگی کردم به ندرت دیدم که دست به خشونتهای شدید بزنند و در بدترین حالت فحش و فحشکاری میکردند تا خشمشان را فرو بنشانند. برای من قابل تصور نیست که یک ایرانی به عمد دست به چنین کار بیرحمانه و سنگدلانهای بزند. میگویند ساواک برای تشکیل نیرویی گوش به فرمان که بدون هر گونه شفقت دستورها را انجام دهد کودکان پرورشگاهی را دستچین میکرد و شستشوی مغزی میداد. این افراد سنگدل بدون هیچ گونه عطوفتی دستور بالادستیها را انجام میدادند و یافتن چنین افرادی در میان مردم عادی دشوار بود. تندروها در پاکستان هم از چنین روشی پند گرفتهاند و بمبگذاران انتحاری را از میان نوجوانان محصل مدارس طلاب انتخاب میکنند. رشتهٔ دور و دراز بمبگذاریها در پاکستان با حادثهٔ سینما رکس متفاوت به نظر میرسد اما به نظر میرسد بر تودههای مردم اثر مشابهی گذاشتهاند، یعنی بین مردم نسبت به دولت بیاعتمادی پدید آوردهاند و فضای بیاطمینانی ایجاد کردهاند. همان شایعات نامعقول و فضای عمومی ایجاد شده پس از آتشسوزی سینما رکس در ایران فراگیر شد. حکومت شاه بعد از حادثهٔ سینما رکس کاملاً درگیر مدیریت بحران شد و نتوانست کار دیگری انجام دهد به طوری که هرگز نتوانست اقتدار خود در میان مردم را مجددا به دست آورد.
چنین فضایی در پاکستان هم ایجاد شده است و در صورتی که دولت نتواند اعتماد و اطمینان کامل مردم را به دست آورد تثبیت دوبارهٔ اوضاع مشکل خواهد بود. در آغاز به نظر میرسید که با رویدادهایی ناهماهنگ سروکار داریم که جلوهای از خشم و استیصال تندروهاست اما هماهنگی و پیشرفت سطح بالای بمبگذاریها نشانگر برنامهریزی عمیقتر و تلاش هماهنگ برای ایجاد روانپریشی تودهای است که مردم را در چنبر خود خواهد گرفت.
هرج و مرج دوران انقلاب ایران را به چشم دیدهام، دورانی که زیرساخت اداری اجتماع فروریخته بود و همه چیز به دست کمیتهها افتاده بود. امیدوارم دشمنان پاکستان در فرو شکستن ساختار اداری کشور موفق نشوند و کشور دچار آشوب نشود، آشوبی که بیرون آمدن از آن دشوار است.
میتوان بر خطرات فرا روی کشور انگشت گذاشت اما یافتن راهکار به عهدهٔ افراد عاقل است، افرادی که میتوانند بر سرنوشت کشور اثر بگذارند. طبق عقل سلیم باید تغییرات را به صورت آشتیجویانه پذیرفت و بقای کشور را به خطر نینداخت. نه تنها باید مردم عادی را از گرداب هرج و مرج رهاند بلکه باید در حین حفظ اقتدار به کاهش آن تن داد. حکومت شاه به وزش بادهای دگرگونی توجه نکرد تا اینکه باد به گردبادی مهارناپذیر تبدیل شد.
نظر شما :