غلامرضا تختی؛ قتل یا خودکشی؟!
هوشنگ شهابی، استاد روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا
تاریخ ایرانی: غلامرضا تختی (۵ شهریور ۱۳۰۹ - ۱۷ دی ۱۳۴۶) قهرمان کشتی آزاد و مشهورترین ورزشکار ایرانی در قرن بیستم است. مرگ زودهنگام او در سن ۳۸ سالگی هنوز بحثبرانگیز است.
تختی در محلهٔ خانیآباد در جنوب تهران به دنیا آمد. او کوچکترین فرزند خانواده بود، شغل پدرش یخچالداری بود. او دوران کودکیاش را در فقر سپری کرد. در پانزده سالگی عضو باشگاه پولاد تهران شد و نخستین بار در آنجا آموزش کشتی دید. سپس تهران را به مقصد حوزههای نفتی مسجد سلیمان در خوزستان ترک کرد و آنجا به کارگری پرداخت. طی دوران سربازی بود که استعداد درخشان او در کشتی مورد توجه قرار گرفت. در سال ۱۹۴۸ پس از استخدام در شرکت راهآهن کشور به طور جدی به فراگیری کشتی پرداخت.
او نخستین مقام قهرمانی ملیاش را در سال ۱۹۵۱ کسب کرد. در سال ۱۹۵۲ در نخستین سفرش به خارج از کشور در المپیک تابستانی هلسینکی برندهٔ مدال نقره شد (کشتی آزاد)؛ این نخستین مدال بینالمللی ایران در رشتهٔ کشتی بود. مدال طلای المپیک ملبورن در سال ۱۹۵۶، مدال نقره در سال ۱۹۶۰ رم و قهرمانی جهان در مسابقات بینالمللی کشتی در سال ۱۹۵۹ تهران و ۱۹۶۱ یوکوهاما، از دیگر افتخارات تختی هستند. اگرچه او به طور مرتب ورزش باستانی انجام نمیداد ولی در مسابقات سنتی کشتی پهلوانی شرکت میکرد و در دههٔ ۱۹۵۰ سه دوره به مقام پهلوان پایتخت نائل شد و شاه هر بار شخصا جایزهاش را به او اهدا کرد. او تا سال ۱۹۶۶ به شرکت در مسابقات بینالمللی ادامه داد ولی نتوانست به پیروزی دست بیابد. تختی در سال ۱۹۶۶ ازدواج کرد و در ۷ ژانویه سال ۱۹۶۸ درگذشت. احتمال میرود که دلیل فوت او خودکشی باشد.
بسیاری از ورزشکاران ایرانی بیشتر از تختی مدالهای بینالمللی کسب کردهاند ولی محبوبیت هیچ کدام به اندازهٔ تختی ماندگار نشد. دلیل محبوبیت او بیش از مدالهایش، شخصیت اوست. در تاریخ معاصر ایران نام چند مرد با ارزشهای سنتی یک «جوانمرد» عجین شده است که تختی یکی از آنهاست: او مهربان، منصف، فروتن و بخشنده بود. فاصلهاش را از قدرتمندان حفظ میکرد و به فقرا نزدیک بود. (عادلخواه، صص۱۴۳-۱۴۲)
از لحاظ سیاسی هوادار جنبش ملی مصدق بود. زمانی که پیروان مصدق جبههٔ ملی را در دههٔ ۱۹۶۰ از نو زنده کردند، تختی نیز به آنها پیوست و بسیار تلاش کرد تا سازمان ورزشی کارگران را تاسیس کند. در آگوست سال ۱۹۶۲ پس از تلاش برای کمکرسانی به زلزلهزدگان بوئینزهرا محبوبیت او افزایش یافت. بالاخره در ژانویهٔ ۱۹۶۳ به عضویت شورای عالی جبههٔ ملی دوم درآمد. (سنجابی، ص۲۲۴) پس از آن میان تختی و سیستم ورزشی فاصله ایجاد شد ولی چیزی از میزان محبوبیت او کاسته نشد. مردم عدم موفقیتهای تختی در مسابقات بینالمللی را به حساب کینهتوزی مقامات به قصد تحقیر او گذاشتند.
تعجبآور نیست زمانی که خبر خودکشی او در ۷ ژانویه ۱۹۶۸ اعلام شد، مردم خبر رسمی را باور نکردند. بسیاری از هواداران مصدق و جبههٔ ملی در مراسم خاکسپاری او در ابنبابویه شهر ری شرکت کردند. پس از قیام ماه ژوئن ۱۹۶۳ و انقلاب سفید، مخالفان حکومت امکان اعتراض آزادانه نداشتند و مراسم تدفین تختی به یک حرکت سیاسی بدل شد.
جنازهٔ تختی در اتاقی در هتل آتلانتیک پیدا شد. از آنجایی که این هتل به ادارهٔ مرکزی ساواک در تقاطع خیابان سپهبد زاهدی (سپهبد قرنی کنونی) و شهرضا (انقلاب کنونی) نزدیک بود، گمان برده شد که تختی توسط ساواک دستگیر و در ادارهٔ مرکزی ساواک تا حد مرگ شکنجه و جسد او به اتاق هتل منتقل شده است. آنهایی که حاضر نبودند دلیل رسمی مرگ او را بپذیرند عقیده داشتند که تختی بارها شجاعت و دلاوریاش را اثبات کرده بود و امکان نداشت با بزدلی از مشکلات زندگی فرار کند و دست به خودکشی بزند. شعرهای بسیاری در یادبود او سروده شد و نزد افکار عمومی نام او به عنوان یکی از قربانیان رژیم شاه ثبت شد.
اما دلایل زیادی برای اثبات خودکشی تختی وجود دارد. او با زنی ازدواج کرد که با طبقهٔ اجتماعیاش اختلاف فراوانی داشت و در پایان سال ۱۹۶۷ با مشکلات زیادی در زندگی مشترکش مواجه بود. او فردی درونگرا و خجالتی بود و به گفتهٔ کسانی که او را از نزدیک میشناختند از افسردگی رنج میبرد. گفته میشود که فوت مصدق در سال ۱۹۶۷ او را بسیار متاثر ساخت. علاوه بر این در اسناد منتشر شده از ساواک دربارهٔ تختی، هیچ اشارهای به دخالت در مرگ او نشده است. (فاطمینویسی)
پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹، تختی که در زندگی شخصیاش فردی متدین و پارسا بود، به یکی از نمادهای اصلی نبرد اسلام با شاه بدل شد، اگرچه او همیشه هوادار مصدق بود.
خودکشی از گناهان کبیره است و به این دلیل میباید به داستان کشته شدن او توسط ساواک دامن زده میشد. در غیر این صورت تختی یک گناهکار بود و شایستگی تحسین و تجلیل نداشت.
پس از انقلاب اسلامی، تعداد زیادی ورزشگاه، استادیوم، باشگاه ورزشی، زورخانه و خیابان به نام «تختی» نامگذاری شده و تندیسهای او در امکان عمومی نصب شدهاند. داستان زندگی او برای ساخت یک فیلم اقتباس شد ولی با مرگ کارگردان فیلم «علی حاتمی» این پروژه ناتمام ماند. هر ساله مراسمی در محل تدفین او برگزار میشود.
منبع: ایرانیکا
نظر شما :