تسخیر آخرین دژ؛ از تظاهرات خونین تا اشغال ساواک رشت
مجید یوسفی
بدین ترتیب آشکارا طبیعی مینمود که اکثریت ادارات اطلاعات و امنیت به نحو سخاوتمندانهای خود به استقبال انحلال و انتقال اطلاعات به دوایر انتظامی دیگر کشور روی آورند. فعالان سیاسی بیآنکه از این امر آگاه شوند نوک پیکان حملات خود را به ادارات شهربانی و شعبات آن متمرکز کرده بودند. بعدها شب سقوط دستگاه پهلوی، عدهای از انقلابیون آگاهی یافتند که اداره ساواک رشت نیز اسناد و مدارک محرمانه به همراه اسلحه و برخی از ادوات نظامی شهر را از چند ماه پیش به پادگان نیروی دریایی این شهر منتقل کرده بودند.
اگرچه درگیریها و تظاهرات مردم، آنگونه که بعدها روزنامه کیهان منتشر کرد ـ جز اخبار گنگ و نارسا ـ از ابتدای بهمن ۵۷ آغاز شد، اما پیش از آن، به صورت جسته و گریخته شعارنویسی و اعتراضات پراکندهای نسبت به برخی از سیاستها و اقدامات دولتمردان پهلوی و به تأسی از اعتراضات شهرهای دیگر انجام میگرفت.
صرفنظر از فعالیت سیاسی برخی از مبارزان گروههای سیاسی و سرکوب آنها از سوی ساواک و ماموران شهربانی که در خفا انجام میگرفت، در سه روز از ماههای مهر و آبان اعتراضات نسبتا پرشوری در این شهر برگزار شد. ۱۷ مهرماه علیرغم وضعیت نامساعد جوی، راهپیمایی بزرگی علیه رژیم انجام گرفت که چندان تلفاتی به همراه نداشت. تنها دو هفته بعد، سوم آبان ۱۳۵۷ نیز مردم رشت از میدان بانک ملی [حشمت فعلی] راهپیمایی دیگری را آغاز کردند که در آن شیشههای مشروبفروشی و سینماهای کوروش و سعدی را در هم شکستند. این اولین اعتراض علنی مردم بود که در پایان آن به منزل استاندار ـ محمد طباطبایی ـ نیز حمله شد. این راهپیمایی با مداخله نیروهای پلیس و دستگیری جمعی از راهپیمایان خاتمه یافت.
پنج روز پس از آن، در هشتم آبان، نیروهای نظامی شهر، برای ممانعت از گسترش تظاهرات به روستاها و دیگر شهرها با فراهم آوردن نیروهای طرفدار سلطنت از سراسر استان به صومعهسرا ـ زادگاه و محل جولان سیاسی حجتالاسلام عبدالعظیم یکتا ـ حمله برده و به غارت و تخریب منازل و مغازههای مخالفان رژیم پرداختند. در این حمله، اگرچه تنها یک تن کشته و عده معدودی نیز مجروح شدند اما این اولین بار بود که دستگاه نظامی استان به زورآزمایی و مانور گسترده نظامی علیه شهروندان یک شهر کوچک در غرب استان روی آورد.
به رغم آنکه در ماههای بعد ـ آذر و دی ـ چندین تحرک پراکنده در شهر نیز روی داد که چندان جلوه بیرونی نداشت اما شهر از وجود معترضان سیاسی چندان خالی نبود. به هنگام سخنرانیها در مساجد و چندین وعده حملات ایذایی، معترضان تنفر و اعتراض خود را علیه برخی از تصمیمات نظام به نمایش گذاشتند. البته این نوع واکنشها، تلفات انسانی چندانی به همراه نداشت.
تجمعات پراکنده، اولین شهدای انقلاب
ابراهیم جعفری اولین معلم و نخستین شهید انقلاب بود که طی تظاهرات هفتم دی ماه در خیابان لاکانی ـ بیستون ـ با ضربات متعدد شوک برقی ماموران ساواک به شهادت رسید. گفته میشد که او پیشتر، در شهرهای رشت و انزلی سخنرانیهایی علیه شخص اول کشور ایراد کرده بود که همان زمان، مورد ظن ماموران ساواک قرار گرفت. پیش از آن، در سال ۱۳۵۳ دو بار از سوی ماموران شهربانی تحت تعقیب قرار گرفت اما هرگز به دام اداره آگاهی و ساواک نیفتاد. او چند بار در راهپیمایی فومن مورد شناسایی ساواک قرار گرفت اما چیرهدستانه از محل گریخت. او در نهایت در هفتم دی ماه ۵۷، در تظاهراتی در رشت، کنار مدرسه سعادت (آیتالله بهجت فعلی] با ضربات متعدد باتوم برقی ماموران ساواک بر جمجمه سرش بیهوش و در بیمارستان حشمت به شهادت رسید.
تنها یک ماه بعد از شهادتش، جامعه فرهنگیان رشت در یادبودی از او اعلامیه تسلیتی در نهمین روز بهمن در کیهان چاپ و او را در زمره شهدایی دانستند که «در مبارزه حقطلبانه ملت ایران» جانش را از دست داد. سه روز قبل، جمعه ششم بهمن، در تظاهراتی که علیه دستگاه پهلوی در جریان بود احمد عطاآفرین دبیر ادبیات مدارس کوچصفهان، به ضرب سه گلوله در میدان شهدای [شهرداری] رشت به شدت زخمی شد اما ضربات محکم و متعدد بیلچهای که از سوی یک فرد ناشناس به سر او اصابت کرد بعدها علت اصلی مرگ او شناخته شد.[۱] یک روز بعد، روزنامه کیهان خبر تشییع جنازه او را با خطای قابل اغماضی در زمان وقوع شهادت در میدان شهدا، اینچنین منعکس کرد: «هزاران تن از مردم آستانه اشرفیه دیروز جنازه شهید احمد عطاآفرین را با جلال و شکوه خاصی در رشت تشیع کردند. عطاآفرین دبیر دبیرستانهای رشت بود که در تظاهرات روز پنجشنبه [جمعه] در آن شهر در ششم بهمن به ضرب گلوله شهید و در زادگاهش به خاک سپرده شد.»
در این گزارش آمده بود که هنگام تشییع پیکر معلم شهید احمد عطاآفرین، در درگیری بین ماموران شهربانی و مردم، سیدتقی اشکیل نیز کنار دارالعماره شهر [گیلان اسپرت بعدی] به شهادت رسید. اشکیل به همراه پدرش به کار نجاری مشغول بود اما هدایت یک گروه مطالعاتی را نیز به عهده داشت که معمولا جلسات ماهانهای به همین منظور برگزار میکرد. همچنین پدر او نیز پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مدتی محبوس بود. تقی اشکیل نیز احتمالا به همین بهانه، در سال ۵۵ به مدت ۵ ماه در زندان بسر میبرد و گفته میشد که ماموران اداره آگاهی شهربانی احتمالا او را بین مردم تظاهرکننده مورد شناسایی قرار داده بودند.[۲]
انتشار خبر شهادت این سه شهید به نحو مبالغهآمیزی صورت گرفت که نام دیگر شهدا کمتر بر سر زبانها افتاد. شهرام طلوعی لولمانی (۹ دی)، عبدالله عبدالعلی (۷ دی)، محمود تابان شمال (۲۲ دی) از جمله شهدایی بودند که پیشتر به شهادت رسیده بودند اما کمتر در اذهان باقی ماندند. با این همه، روزنامه کیهان در دوم بهمن ۵۷ با انتشار گزارشی از شهدای روزهای گذشته این شهر نام همه ۱۵ شهید انقلاب را منتشر کرد: سیدتقی اشکیل نجار ۳۰ ساله (رشت)، ابراهیم جعفری دبیر ۲۵ ساله (رشت)، سید یوسف سیدینژاد تکنسین برق ۲۲ ساله، سیدرضا حبیبزاده نقاش اتومبیل ۲۷ ساله (رشت)، حسین نوری کارمند بانک (رشت)، شهرام طلوعی ۱۸ ساله، علی سعیدی (رشت) بهزاد برزو، فرحناز معصومی ۱۵ ساله (رشت)، محمود حسینی، علیاصغر اکبری، غلامحسین فرحبخش (رشت)، احمد عطاآفرین ۲۳ ساله (رشت)، محمود تابان شمال (رشت)، فریبرز برشنور ۱۵ ساله دانشآموز.
کانون درگیریها، روزهای پیش از طوفان
به رغم اینکه در شهرهای بزرگ، نیروهای نظامی کم و بیش رو به انفعال و تغییر موضع تمایل نشان میدادند اما در گیلان مقاومتهای جدی در برابر معترضان به سلطنت همچنان ادامه داشت. به گزارش کیهان، دوم بهمن ۵۷، چماقداران، هشتپر طوالش را محاصره کردند. چماقداران پس از حمله به هشتپر طوالش این شهر را ترک نکرده و نقاط حساس و اماکن عمومی را به محاصره درآوردند و چماق به دستها که گفته میشود از روستاییان اطراف هستند و گروهی از خوانین و مالکین منطقه آنها را تحریک کردهاند، با حمایت عدهای از ماموران انتظامی به شهر حمله کردند و اموال برخی از مردم را به غارت بردند.
همزمان با اوجگیری اعتراضات، دستگاه قضایی کشور با ژستی نرمخویانه، به این تاکتیک دست زد که برخی از محکومان سیاسی چپ را به منظور آنچه که بعدها ایجاد فضای باز سیاسی تلقی شد، آزاد کنند. کیهان در شماره نهم بهمن ۵۷ خبر آزادی این محکومان را با عنوان «استقبال از ۶ زندانی سیاسی در رشت» منتشر کرد. در این خبر آمده بود «۶ نفر از محکومان به حبس ابد آزاد شده، مورد استقبال هزاران تن از مردم شهر قرار گرفتند. دکتر محمدرضا جوشنی، ابوالقاسم صیانتی، محمدعلی معتدل مقدم، ضرغام محمودی، محمداسماعیل پورقاسمی و احمد بناساز از بند رهایافتگان بودند.» این گزارش همچنان افزود: «اینان در روز آزادی قطعنامهای نیز صادر کردند.» از قضا، کیهان در ادامه این خبر به بخشی از نطق دکتر محمدرضا جوشنی نیز اشاره کرد که او در اجتماع بزرگ مردم فومن شرکت و در این سخنرانی پیشنهاد کرد که بیمارستانی در این شهر بنام اسکندر رحیمی تاسیس شود. رحیمی معلم یکی از روستاهای فومن بود که به دنبال وقایع سیاهکل در ۱۳۴۹ شهید شد.»
ساعاتی پس از آزادی نیروهای سیاسی چپ از زندان، جوش و خروش در بخش غربی شهر بالا گرفت و درگیریهای شدیدی در بخشی از شهر رخ داد. مستندات و شواهد امر حاکی از تجمع نیروهای چپ در این درگیرها بود. درگیریها اطراف خیابانهای سام، کرفآباد و پیرسرا متمرکز شده و تلفاتی هم به دنبال داشت. پیشتر حمله برخی از ماموران برای جلوگیری از اجتماع جوانان محله در جلوی مسجد حاجی قاسمخان زد و خوردهایی ایجاد کرد که با گاز اشکآور پراکنده شدند. در دهم بهمن روزنامه کیهان این وقایع را با تیتر «ارتباط شهر رشت با شهرهای اطراف آن قطع شد»، اینچنین منعکس کرد. «روز گذشته ساعت ۵ عصر جمعی به محله پیرسرا به منزل پاسبان علی صیقلی نظری رفته اثاث خانه این پاسبان را بیرون ریخته و به آتش کشیدند. علی نظری پیشتر دو جوان رشتی را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود. روز بعد کامیونی از کماندوهای ارتش در همان کوچه، هفت منزل اطراف محل را حمله برده، اثاث خانه آنها را بیرون ریخته و به انتقام روز گذشته به آتش کشیدند.» خبر دیگری در همین روز حکایت از حمله معترضان به یکی از شعب فرعی شهربانی شهر داشت. کیهان در همین باره گزارش داد: «عصر دیروز عدهای از جوانان به کارگزینی شهربانی واقع در خیابان لاکانی حمله برده و این جنگ ۳ ساعت طول کشید.» این روزنامه در همین روز اطلاع داد که «در مراسم روز ختم شهید حمیدرضا ابراهیمنژاد در کاسهفروشان رشت وقتی شرکتکنندگان به خانه بر میگشتند در حمله ماموران دو دختر جوان گلوله خوردند و در بیمارستان کوروش بستری شدند.»
هنوز فعالان سیاسی و گروههایی که در روزهای گذشته به نبرد علیه دستگاه پهلوی روی آورده بودند چندان به اجماع سیاسی نرسیده و همچنان درگیریهای پراکندهای در شهر روی میداد که اتحاد چشمگیری در آن دیده نمیشد. یک روز پس از آرام گرفتن شهر، روز ۱۲ بهمن، مصادف با ورود امام خمینی، روزنامه کیهان خبر داد «مردم طوالش خواهان خارج شدن چماق به دستان این شهر شدند. این در حالی بود که چماق به دستان چند نقطه از شهر را محاصره کرده بودند» این خبر، برخی از گمانهزنیها را مبنی بر تسلط انقلابیون بر شهرهای هشتپر و تالش تقویت کرد.
از سوی دیگر، چند روز پس از اجتماع و تحصن مردم در برابر اداره کل آموزش و پرورش و همچنان تعطیلی کلاس درس مدرسه عالی بازرگانی، عدهای از قضات معتبر شهر نیز در همسویی با فعالان سیاسی بیانیهای منتشر کردند. روزنامه کیهان در دوازدهم بهمن ۵۷، این بیانیه را با تیتر «قضات گیلان در اعتراض به حکومت خودکامه دست از کار کشیدند» منتشر کرد: «قضات گیلان ضمن اشاره به مظالم حکومت خودکامه و به خون کشیدن فرزندان این مرز و بوم و اعاده دیکتاتوری نوشتهاند: به دلیل کشتار اخیر و نداشتن امنیت شغلی و در خطر قرار گرفتن حیثیت قضایی، با اعتقاد راسخ ضمن ابراز تاسف تا استقرار حکومت اسلامی و نظام اصیل دمکراتیک و استیفای حقوق پایمال شده ملت و تعقیب ستمکاران و خائنین ۲۵ ساله اخیر اعلام همبستگی خود را با کارمندان و کارگران شریف مبارز در حال اعتصاب و سایر اقشار ملت سوگوار و مجامع به اطلاع همگان میرساند.»
متعاقب این خبر، یک روز بعد، گروههای سیاسی جدیدی به تکاپو افتاده و تحرکات تندتری در بخش غربی شهر از خود بروز دادند. بخشی عظیمی از جوانان شهر، با حمله به درختان حاشیه خیابانهای چمارسرا ،دهانه خیابان سام [سردار جنگل فعلی] اغلب آنها را لخت و عریان کردند. پوسته و شاخ و برگها در میانه خیابانها ریخته و همین، از تردد اتومبیلها جلوگیری میکرد. این واکنش خشمآلود مردم، خوفی در بین ماموران شهربانی و نیروهای لباس شخصی ساواک در پی داشت. یک روز بعد، کیهان در شماره ۱۴ بهمن خود نوشت: «در تظاهرات خشونتآمیزی که عصر روز گذشته در خیابان سردار جنگل رشت رخ داد یک مامور شهربانی و سه تن از تظاهرکنندگان مجروح شدند و یک تن شهید شد. شهید این واقعه حسن جمراد نام داشت. تظاهرکنندگان به دو پلیس که لباس شخصی پوشیده بودند حمله برده و یکی از آنان را با چوب و چماق مجروح ساختند.» در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب کم و بیش مساجد، خیابانها و کتابفروشیهای اصلی شهر، محل تجمع معترضان محلی، روستاییان تهیدست و حاشیهنشینان شهری بود که از زندگی کنونی خود رضایتی نداشتند. زد و خوردهای پراکندهای هم رخ داد که آن زمان، نشانهای از برابری قدرت طرفین برای رویاروی علیه هم تعبیر میشد.
شب انقلاب و اشغال ساواک رشت
ساعاتی پس از اعلام مواضع فرماندار تهران دربارۀ افزایش ساعات حکومت نظامی از چهار و نیم بعدازظهر تا ۵ صبح و پاسخ قاطعانه امام خمینی مبنی بر بیاعتنایی مردم نسبت به این نوع دستورات، در رشت مردم و فعالان سیاسی وارد مرحله جدیدی از اشغال مراکز نظامی (ژاندارمری و پادگان ارتش) و انتظامی (کلانتریها و ادارات آگاهی شهربانی) شهر شدند. پیش از آن، چندین بار حملاتی به کلانتریها و مراکز شهربانی صورت گرفته بود اما تنها به منزله ضرباتی هشداردهنده به نظام بود.
بدین ترتیب، از واپسین ساعات روشنایی روز ۲۲ بهمن، مردم بخش غربی و مرکزی شهر رشت (چمارسرا، بیستون، سام، کرفآباد، پیرسرا، نقره دشت، رازی، سبزه میدان و لاکانی)، با حمله به سمت کلانتری ۲ خیابان صفاری و درگیری با ماموران به تصرف آن همت گماردند. کمتر از دو ساعت، این کلانتری تسلیم خواست مردم شد. رئیس کلانتری بازداشت و به مدرسهای در نزدیکی منزل حجتالاسلام صادق احسانبخش منتقل شد. مردم پس از کلانتری ۲ به سمت منزل استاندار در پیرسرا [ساختمان بعدی کمیته انقلاب] حرکت کردند اما استاندار یک روز پیش از آن محل را ترک کرده بود. مردم خشمگین با تجمع در مقابل کلانتری ۱ شهر، عزم خود را برای اشغال ساختمان بسیج کردند اما ماموران به محض مواجهه با معترضان، بدون کمترین مقاومتی تسلیم شدند. ساعت شش عصر به سمت کلانتری ۳ [اداره آگاهی] صیقلان هجوم بردند اما مقاومت آنان به مراتب سنگین و قاطعانهتر از کلانتریهای دیگر بود. ساعاتی پس از نبردهای سنگین طرفین، عدهای زخمی شدند و دو تن ـ محمد صادق بیابانگرد و محسن نیک مرام ـ از فعالان سیاسی به شهادت رسیدند.
سقوط دیگر مراکز اداری و نظامی، در همان روز در میان همهمه درگیریهای خونین، این باور را تقویت کرد که مقاومت پلیس، کیفری جبرانناپذیر دربرخواهد داشت. ساعاتی پس از تیراندازیها، صدای صفیر گلولهها برای دقایقی متوقف و ناگهان مردم به درون ساختمان هجوم بردند. پیش از ورود، نیروهای انتظامی از پشتبام و در اضطراری، از معرکه گریخته بودند. هنوز مردم در جستجوی ادوات و اسلحههای گرم داخل ساختمان کلانتری بودند که صدای تیراندازی از باغ محتشم رشت ـ محل استقرار ساختمان نوساز ساواک ـ شنیده شد. روزنامه کیهان در ۲۳ بهمن، درگیری کلانتری ۳ رشت و اشغال ساواک را با عنوان «مردم خشمگین رشت ۶ ساواکی را قطعه قطعه کردند»، این گونه گزارش داد «از ساعت ۴ بعدازظهر دیروز هزاران جوان خشمگین با چوب، چماق، کارد و تفنگ به کلانتری ۳ رشت واقع در فلکه صیقلان حمله کردند که متقابلا با شلیک پاسبانان روبرو شدند. در یک لحظه خیابانها بسته شد و علیرغم قول پلیس به روحانیون، ماموران به مردم در آستانه پیروزی شلیک کردند و دو نفر جوان به اسامی محسن نیکمرام ماسوله و بیابانگرد شهید شدند و گروه زیادی مجروح بر جای ماند. مجروحان توسط مردم به بیمارستانها اعزام شدند، بلافاصله از کلیه خیابانها مردم به کمک این منطقه شتافتند و زد و خورد خونینی تا ساعت ۱.۵ بامداد امروز ادامه داشت که منجر به پیروزی مردم و سقوط کلانتری ۳ گردید. کلیه سلاحهای موجود در کلانتری به دست مردم افتاد. افسران و پاسبانان از پشتبامها فرار کردند و بدست مردم نیفتادند.
مردم سپس عازم اداره ساواک شدند اما با رگبارهای طولانی و مداوم مسلسل و تفنگهای مامورین محافظ داخل ساواک روبرو شدند. سرانجام با مقاومت شدید جوانان و شکستن درب ساواک با بولدوزری که توسط مردم هدایت میشد تظاهرکنندگان به داخل ساواک نفوذ کردند. در این لحظه مامورین آخرین شقاوت خود را نشان دادند و با پرتاب نارنجک به وسط مردم میخواستند به کشتار دسته جمعی مردم بپردازند اما نارنجکها به میان درختها افتاد و به مردم آسیبی نرساند. سرانجام ساعت ۲ بامداد ساواک سقوط کرد و ۸ مامور مسلح ساواک با اسلحه به دست مردم اسیر شدند. مردم خشمگین ۶ نفر آنان را قطعه قطعه کردند و جنازههای آنان را از درختان پارک شهر روبروی ساواک آویزان کردند.
گفته شد یک نفر از ماموران خارجی بوده است که او نیز قطعه قطعه شد. یک نفر سرباز و دو نفر مامور مسلح اسیر شدند که توسط مردم به خانه حجتالاسلام صادق احسانبخش برده شدند که سرباز به دلیل بیگناهی مورد عفو قرار گرفته و ۲ نفر مامور ساواک به دلیل زخمی شدن به بیمارستان بردند که دهها نفر جوان از آنان محافظت میکنند.
از سپیده دم صبح امروز گروه گروه مردم رشت برای مشاهده ساختمان نوساز ساواک که بیشتر به قلعه مستحکمی شباهت دارد مراجعه میکنند. بسیاری از اسناد مدارک و کتابها و بایگانی ساواک به دست مردم افتاده است که همه آنها را به جامعه روحانیت تحویل دادهاند. کیوسک راهنمای شهر فعلا در دست مردم است. هنگ ژاندارمری رشت با نصب پارچهای که به روی آن نوشته است «ما از مردم هستیم و به مردم پیوستیم» تسلیم شد و از هجوم مردم محفوظ ماند. شهربانی رشت تمامی کلانتریها را قبلا تخلیه کرده بود و هم اکنون تمام قوا به نظر میرسد که از ساختمان زندان حفاظت میکند و کمترین اثری از آنان در شهر نیست و به تلفنها جواب نمیدهند.»
این روزنامه افزوده است: «طبق آخرین گزارش رسیده سرباز وظیفهای که در جریان حمله مردم به ساواک دستگیر شده بود و هماکنون در منزل حجتالاسلام احسانبخش زندانی است. اظهار داشت یکی از کشته شدن این حادثه سرهنگ لهسایی رئیس ساواک استان گیلان بوده است که به دست مردم به طرز فجیعی به قتل رسید. در میان حمله مردم به ساواک متجاوز از ۴۰ دستگاه اتومبیل متعلق به ساواک به آتش کشیده شد. در حال حاضر جوانان رشت مشغول کاوش زمین حیاط و اطاقهای ساواک هستند تا به زیرزمینهای مخفی که گفته میشود عمال ساواک در آنجا مردم را شکنجه میدادند و یا اسناد و مدارک و اسلحههای خود را نگهداری میکردند، هستند. یک ناشناس به کیهان خبر داد که سه گروه اسلامی (میرزا کوچکخان جنگلی، توحیدی، واحد مقداد) مسئولیت حمله به ساواک را برعهده داشت. ساعت ۱۰ اطلاع رسید که گروهی از مردم رشت دیوار زندان مشرف به خیابان سعدی را خراب کردند و تمامی زندانیان نجات یافتند.»
یک روز بعد، روزنامه کیهان خبر روز گذشته و تعداد کشتهشدگان حادثه را اینچنین اصلاح کرد «در جریان تیراندازی و سقوط ساواک رشت علاوه بر ۶ نفری که به دست مردم قطعه قطعه و به دار آویخته شدند چهار جنازه نیز که متعلق به ماموران ساواک است در داخل ساختمان کشف شد. دو جنازه مامور در نزدیکی کورهای که گفته میشود دستگاه شکنجه است افتاده بود و دو جنازه دیگر گویا متعلق به مامورینی است که پس از زخمی شدن خود را در گوشهای پنهان کرده و در اثر خونریزی مردهاند. به این ترتیب تعداد ماموران کشته شده در ساواک رشت ۱۰ نفر و ۲ نفر دستگیر شده است. یک سرباز وظیفه نیز که گماشته رئیس ساواک بود اکنون تحت نظر است. ناظران حمله به ساواک گفتهاند سرهنگ لهسایی رئیس ساواک رشت پس از دستگیری چند قرص از جیب خود بیرون آورده و خورد و این قرصها باعث مرگ او شده است.»
کیهان در صفحه دوم همین روز (۲۴ بهمن ۱۳۵۷)، تصویری از جنازهٔ بر زمین افتاده سرهنگ لهسایی رئیس اداره ساواک گیلان را با عنوان «هان ای دل عبرت بین» منتشر کرد که در زیر این تصویر آمده بود «محافظان ساواک رشت، رزمندگان گیلان را به رگبارهای طولانی بستند، اما مردم اراده کرده بودند ساواک را در هم بشکنند و شکستند. ساواکیهای جلاد، سه نارنجک هم انداختند که رزمندگان راه آزادی را یکجا بکشند، اما نارنجکها را از ترسشان نتوانستند روی هدف بیندازند. هفتهها و ماهها و سالها، ساواک رشت هم در زنجیر مردمکش ساواک ایران، دلاوران، انقلابیون گیلان را مدام گرفت و زندان کرد و شکنجه داد و کشت. تن مردم را سوزاند، پایشان را اره کرد. زبانشان را برید، زیر ناخنشان سوزن فرو کرد، ناخنشان را کشید و تا میتوانست درندهخویی نشان داد. بالاخره گیلانیها ساواک را گرفتند و در جریان این نبرد سهمگین که دو طرف تلفات دادند، بر ماموران ساواک (یکیشان خارجی بود) همان گذشت که این جلادان سفاک سالها با مردم آزادیخواه کردند.»
پینوشتها:
۱ـ مصاحبه با زهرا رشیدی همسر شهید عطاآفرین، خبرگزاری ایسنا، مهر ۱۳۹۲
۲ـ مصاحبه با سید سعید اشکیل، سایت خبری گیلاننیوز، اسفند ۱۳۸۶
* این گزارش بر اساس اخبار و گزارشهای روزنامه کیهان در ماههای دی و بهمن ۱۳۵۷ نوشته شده است.
نظر شما :