کالبدشکافی یک انتقام؛ ساواک رشت چگونه هدف خشم انقلابیون قرار گرفت؟

رضا علیزاده، پژوهشگر و استاد دانشگاه
۱۰ اسفند ۱۳۹۳ | ۲۳:۵۲ کد : ۷۸۹۲ ناگفته‌های اشغال ساواک رشت
قدرت شاه در نهادی تبلوریافته به نام ساواک ظهور یافت...در شب حادثه، انقلابیون به طور عینی، نظم و سازمان اجتماعی قبلی که در ساختمان و افراد ساواک متبلور است را نابود می‌‌کنند و از وابستگی و ترس خود کنده می‌شوند تا یک گروه تحت عنوان «ما نمادین» تشکیل دهند...بیشتر افرادی که در شب حادثه اشغال ساواک رشت در محل حاضر بودند، در قالب گروه‌های محلی و محلات رهسپار ساختمان ساواک شده و فاقد انسجام گروهی و ایدئولوژیک بودند. مشخص نبود افراد عضو کدام گروه سیاسی و فکری بودند.
کالبدشکافی یک انتقام؛ ساواک رشت چگونه هدف خشم انقلابیون قرار گرفت؟
خشونت همواره حد اعلای کنش سیاسی و قدرت همیشه تجلی عینی سلطه و حکومت است. (هانا آرنت به نقل از اسکات، ۱۳۹۰: ۲۶۵)

 

تاریخ ایرانی: انقلاب اسلامی ایران ۳۶ ساله شد، ولی هنوز بسیاری از شخصیت‌ها و متفکران پیرامون این اتفاق بزرگ ابعاد و زوایای پنهانی را مطرح و بررسی می‌نمایند؛ ابعادی که شاید فرصت کمتری لابه‌لای متون پیدا کرده و عمق یافته است، به ویژه اتفاقات رخ داده در شهرستان‌ها.

 

هر چند اتفاقات شهرهای کشور جدا از رویدادهای پایتخت، قابلیت تحلیل ندارد ولی با در کنار هم گذاشتن پدیده‌های منفرد ولی به هم پیوسته، روایت انقلاب ۵۷ استحکام بیشتری می‌یابد. متن حاضر نیز به بررسی فهم جامعه‌شناختی نفرت از تجلی قدرت شاه، نفی ساواک و چگونگی مواجهه انقلابیون شهر رشت با آن می‌پردازد.

 

بر اساس گزارش کیهان در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، انقلابیون شهر رشت به ساختمان ساواک حمله کرده و پس از ساعاتی درگیری، ۲ بامداد ساختمان ساواک را تسخیر کردند؛ در این بین ۶ نفر از ساواکی‌ها دستگیر و پس از کشته شدن توسط مردم مثله شده و تعدادی (۴ نفر) نیز بر حسب گزارش کیهان در هنگام درگیری مسلحانه با انقلابیون از بین رفتند و سپس جسدهای سوخته و مثله شده ساواکی‌ها بر درختان پارک شهر (قدس) آویزان شده و مردم گروه گروه برای تماشای آن به این مکان می‌آمدند و از این صحنه‌ها دیدن می‌کردند. این رویداد از نادر‌ترین خشونت‌های رخ داده در انقلاب ایران بود.

 

ابتدا تعریفی از انقلاب در متون جامعه‌شناسی که مبتنی بر واقعه رخ داده می‌باشد، ضروری است. توکویل از منظر جامعه‌شناسی انقلاب را این‌گونه تعریف می‌کند: انقلابات با احساسات مردمی شکل می‌گیرند و به انجام می‌رسند، بیشتر مطلوب و آرزو شده‌اند تا تدارک شده و از پیش برنامه‌ریزی شده. حتی آنانی که ادعای طرح‌ریزی انقلابات را دارند و بدان مباهات می‌کنند، در واقع جز سود بردن از آن‌ها کاری نمی‌کنند. انقلاب‌ها بدون هیچ برنامه‌ریزی و به خودی خود از نارضایتی تعمیم‌یافته روان‌هایی متولد می‌گردند که به ناگاه توسط یک حادثه اتفاقی و غیرقابل پیش‌بینی به یک مرحله بحرانی سوق داده می‌شوند. انقلابیون چگونه کنار هم گرد آمدند و در انقلاب ایران چه افراد و گروه‌هایی گردهم آمده بودند؟ در اینجا توکویل به دو اثر «تصادف» و «عادت و رسوم» اهمیت زیادی می‌دهد (خرمشاد، ۱۳۷۷: ۸۳).

 

اما انقلاب‌ها حاصل امتزاج اضداد گوناگون خواسته‌ها و مطالبات می‌باشد؛ گروهی برای مبارزه با بحران‌های شدید اقتصادی و اجتماعی قیام می‌کنند، برخی هم برای بیداری و دستیابی به دموکراسی و احراز صلاحیت برای این نوع حکومت‌ها. پیش از سقوط شاه، جامعه ایران ترکیبی از تضادهای عجیب و غریب بود، ترکیبی از پیشرفت و انحطاط، ترقی و ارتجاع، تجددطلبی و کهنه‌پرستی، اشاعه فرهنگ و مظاهر ایرانی قبل از اسلام در کنار تبلیغات مذهبی، روش‌های اتوکراتیک دولت توأم با تظاهر به حمایت از دموکراسی، بسیج مردم در عین سلب کنترل سیاسی دولت (عنایت، ۱۳۷۷: ۴۴). بنابراین در انقلاب ایران نیز گروه‌های مختلف بر حسب تضادهایی که با رژیم شاه داشتند، کنار هم گرد آمدند هر چند برخی گروه‌ها قدرتمند‌تر بودند.

 

از طرفی حاضر شدن در اماکنی که در زمره نمادهای قدرت رژیم بود در بسیاری مواقع بدون هماهنگی بین نیروهای انقلابی صورت می‌گرفت و انقلابیون بر اساس مالوفات ذهنی برگرفته از‌‌ همان بستر تضادهای اجتماعی و سیاسی و شیوه‌هایی که آموزش دیده و جامعه‌پذیر شده‌اند، با بحران‌هایی مواجه می‌شوند که برای روبرویی با آن‌ها سازماندهی و آماده نشده‌اند و همین عامل نیز باعث تشدید خشونت و خشونت‌گرایی می‌شود. به طور خلاصه انقلاب منازعه‌ای خشونت‌آمیز برای قبضه قدرت دولتی در درون واحد سیاسی مستقلی است و در طی آن گروه‌های خارج از دولت به بسیج توده‌ها دست می‌‌زنند (بشیریه، ۱۳۸۱: ۲۰۵).

 

 

۱ـ نقش ساواک در رژیم شاه

 

عوامل مختلفی برای شکل‌گیری انقلاب اسلامی عنوان شده است؛ اسلام‌خواهی مردم ایران، توسعه ناهمگون رژیم شاهنشاهی که منتهی به نابرابری اقتصادی و انقلاب اسلامی گردید، فروپاشی خانواده‌ها و مهاجرت روستاییان و دیکتاتوری نظام شاهنشاهی بخشی از دلایل ذکر شده توسط متفکران بوده است (عنایت، ۱۳۷۷؛ امیراحمدی، ۱۳۷۷؛ آبراهامیان، ۱۳۸۸؛ میلانی، ۱۳۸۱؛ اشرف، ۱۳۸۸).

 

اما مقاله حاضر به دنبال تبیین دلایل انقلاب اسلامی نیست بلکه با هدف قرار دادن یک اتفاق یعنی حمله به ساختمان ساواک رشت تا تبلور نفرت در شیوه مرگ ساواکیان، درصدد بررسی و تبیین فروپاشی نماد قدرت در ذهن و عین است. چگونه مردمی می‌توانند مجموعه‌ای را که نماد ظلم و ستم بوده به بد‌ترین شکل تنبیه کنند؟ این نفرت از کجا نشأت می‌گیرد؟ چگونه سیستم یک مجموعه را تبدیل به نماد قدرت می‌کند؟

 

داده‌های تاریخی نشان می‌دهد که در بیست سال منتهی به انقلاب سرکوب مخالفان رژیم شاه توسط نهادی قدرتمند تحت عنوان «ساواک» صورت می‌گرفت. ساواک به عنوان اهرم استیلا و هژمونی بر جامعه بوده و بسیاری از آن هراسناک بوده‌اند اما ساواک در ایران تا چه اندازه قدرتمند بود؟ بنابراین مروری بر جایگاه ساواک خالی از لطف نیست و اینکه چرا ساواک نماد قدرت حکومت محسوب می‌شد؟

 

در میان واحدهای اطلاعاتی ـ امنیتی، سازمان ساواک، رکن ۲، کمیته مشترک ضد خرابکاری، سازمان بازرسی شاهنشاهی، دفتر ویژه اطلاعات و شورای عالی هماهنگی از اهمیت بیشتری برخوردار بودند (اسماعیلی، ۱۳۸۹: ۳۵۸). از مهم‌ترین ارکان نظام شاهنشاهی سازمان‌های امنیتی بودند. اعضای نیروهای ساواک در مجموع بالغ بر ۵۳۰۰ مأمور تمام وقت و شمار بسیاری از جاسوسان نا‌شناس را در بر می‌گرفت. ساواک با هدایت و سرپرستی ارتشبد نصیری، همدم قدیمی شاه، می‌توانست رسانه‌های گروهی را سانسور کند و متقاضیان مشاغل دولتی را گزینش کند. به گفته یک خبرنگار انگلیسی، ساواک چشم و گوش شاه و در مواقع ضروری مشت آهنین وی بود (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۵۳۷ـ۵۳۶).

 

با این اوصاف رواج مفهوم قدرت مطلقه ساواک و خشونت بی‌حد و حصر آن، رژیم شاه را در هاله‌ شکست‌ناپذیری فرو برده بود... در ایران ساواک روش‌های وحشیانه‌ای از شکنجه مانند شلاق، شوک الکتریکی و کشیدن دندان‌ها و ناخن‌ها، پمپ آبجوش در نشیمن‌گاه زندانیان و آویزان کردن اجسام سنگین از بیضه‌های آنان و... را مورد استفاده قرار می‌داد. با این همه، تنها شمار اندکی از ملت ایران قربانی شکنجه شدند و حاکمیت شاه نیز کمتر به واسطه شکنجه و تنبیه مخالفان و بیشتر مرهون «رواج مفهوم شکست‌ناپذیری شاه» و نیز «رعب و وحشتی» بود که او از ابتدا نسبت به ایجاد و تداوم آن همت گمارده بود (میلانی، ۱۳۸۱: ۱۴۲ـ۱۴۱).

 

ساواک به نام منافع کشور افراد را بازداشت، بازپرسی، شکنجه، زندانی و نابود می‌کرد. بدون آنکه فرد یا ارگانی کار آن را کنترل کند و یا در قبال آن پاسخگو باشد (گراهام، ۱۳۵۸: ۱۷۷ـ۱۷۶). با بالا گرفتن قدرت ساواک و ارعاب مخالفان، سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر، ایران را به نقض حقوق بشر و شکنجه مخالفان توسط ساواک محکوم می‌کردند و با انتشار بیانیه‌هایی «جنایت‌های ساواک» را افشا می‌کردند. مثلاً روزنامه معتبر ساندی تایمز لندن مطالب افشاگرانه‌ای درباره ساواک منتشر کرد و از وجود نمونه‌های آشکار شکنجه که نه تنها علیه مخالفان فعال بلکه علیه روشنفکران منتقد رژیم هم اعمال می‌شود، سخن به میان آورد (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۶۱۶). بدین ترتیب ساواک توسط روش‌هایی که در بالا گفته شد توانست سلطه خود را در جامعه مستولی نماید و حتی به گواه بسیاری از نوشته‌ها قدرت ساواک در شهرستان‌ها به دلیل کوچک بودن و محدودیت‌های محلی بیشتر بوده و تسلط بیشتری بر حرکات مخالفان داشت.

 

 

۲ـ تحلیل

 

همه انقلابات معمولاً با عنصر خشونت همراه است. هم از سوی انقلابیون و هم از سوی حاکمیت که از سطح اعتصاب و تظاهرات شروع می‌شود و به برخورد مسلحانه و درگیری فیزیکی منجر به مرگ ختم می‌گردد. در انقلاب ایران نیز از طرف انقلابیون خصوصاً در چند روز آخر و برای فتح مراکز باقیمانده از نظام پادشاهی، درگیری‌های خیابانی و مسلحانه صورت گرفت اگرچه بیشتر اعتراضات مردمی در قالب راهپیمایی و تظاهرات، شعارنویسی و پخش اعلامیه... انجام می‌شد.

 

بر اساس مکتوبات و مصاحبه‌های انجام گرفته از افرادی که در شب حادثه حضور داشتند گروه‌های مشارکت‌کننده در تسخیر ساختمان ساواک رشت فاقد تعریف و یا حضور گروه‌های متمایز بوده‌اند؛ به طوری که از گروه‌های اسلامی و چپ و... در آن شب حضور داشتند و به عبارتی طیف وسیعی از دسته‌های سیاسی، مذهبی و فرهنگی در شب حمله به ساختمان ساواک حضور به هم رساندند.

 

البته با فقدان رهبری واحد و به زعم افراد حاضر، حضور افراد بیشتر «محله‌محور» بوده تا بر اساس هویت سیاسی و حتی اطلاع‌رسانی نیز از قبل برای حضور در آن محل صورت نگرفته بود؛ همچنین در دسترس بودن و در مرکز شهر قرار داشتن، عاملی تشدیدکننده جهت حضور افراد در کنار ساختمان ساواک بوده است (رمضانی، ۱۳۹۳؛ امیرگل، ۱۳۹۳؛ کنعانیان، ۱۳۹۳؛ قربانی، ۱۳۹۳، مصاحبه‌های انجام گرفته با سایت تاریخ ایرانی).

 

پیرامون انگیزه‌های حمله و هجوم و سپس تسخیر ساواک، به نوعی عقده‌گشایی، انتقام‌گیری از نماد قدرت نظام شاهنشاهی و کاهش التیام دردهای آسیب‌دیدگان نیز قابل استنتاج است؛ مثلاً در اذهان جمعی نیروهای چپ، سرکوب جنبش چریکی سیاهکل در ۱۳۴۹ یا اعدام خسرو گلسرخی در سال ۱۳۵۲ که با پخش تصاویر دادگاه‌های وی از تلویزیون همراه بوده است می‌تواند انگیزه‌های هجوم به ساختمان ساواک باشد. بدین ترتیب حملات سازماندهی نشده و کنترل نشده به ساختمانی که به زعم حمله‌کنندگان پر از مزدور و نماد خشونت، پلشتی و پلیدی بوده و به عبارتی مسبب اصلی مشکلات در کنار شاه بوده بسیار معنادار است؛ زیرا ساواکی بودن شدید‌ترین و عمیق‌ترین نوع اتهام در آن عصر بود و اطلاق ساواکی نوعی ترس، رعب و وحشت در اذهان عموم ایجاد می‌کرد، چنان که بسیاری پس از تسخیر ساختمان مزبور به دنبال کوره‌های آدم‌سوزی در داخل ساختمان بودند. برای تبیین این اتفاق از دو رویکرد ساختاری و خرد می‌توان کمک گرفت.

 

از دیدگاه جامعه‌شناسی سیاسی، قدرت سیاسی دارای سه چهره مشروعیت، زور یا خشونت و منفعت است. برای آنکه کار سیاست و حکومت به خوبی پیش رود، می‌بایست میان این سه چهره گونه‌ای تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد و وزن یک مؤلفه در سنجش با دو مؤلفه دیگر زیاد نباشد (حمیدی، ۱۳۸۶: ۹۷). وقتی یک سیستم مشروعیت خود را از دست می‌دهد، قدرت شکل زور یا خشونت پیدا می‌کند. این امر در نظام شاهنشاهی نیز صورت گرفت و وزن خشونت سیاسی نسبت به سایر مولفه‌ها بیشتر شد.

 

اما خشونت چیست؟ خشونت سیاسی بنا به تعریف تد رابرت‌ گر به تمامی حملات جمعی اطلاق می‌شود که درون یک اجتماع سیاسی علیه رژیم سیاسی، بازیگران یا سیاست‌های آن صورت می‌گیرد. به نظر رابرت‌ گر این مفهوم حوادثی چون انقلاب‌ها، جنگ‌های چریکی و کودتا‌ها را در بر می‌گیرد که وجه مشترک همه آن‌ها استفاده واقعی از خشونت یا تهدید به کاربرد آن است. سوروکین اعتقاد دارد انسان‌ها در یک فرآیند خشونت گسترده سیاسی مانند انقلاب وارد حالتی می‌شوند که آن را «زیست شدن» می‌نامند. در این حالات انسان تمام بند‌ها (آداب و رسوم، قوانین، سنت‌های اخلاقی و مذهبی) را کنار می‌نهد و دچار نوعی نسیان و فراموشی می‌گردد، دست به رفتارهای بسیار خشونت‌آمیز می‌زند و این به دلیل آن است که قدرت حاکم در درازمدت همه غرایز (مثل گرسنگی، صیانت نفس، آزادی و اظهار وجود) را سرکوب کرده، بنابراین انسان دست به قیام و خشونت می‌زند.

 

در رویداد قابل بحث دقیقا چنین پدیده‌ای را می‌توان دید؛ فضایی هیجانی و سرشار از خشونت باعث می‌شود افراد درگیر، بسیاری از مفاهیم اخلاقی را کنار بگذارند و با توجه به ظلم‌های تاریخی دست به عمل تلافی‌جویانه بزنند. بدین ترتیب خشونت شکلی از عمل است که هدفش تخریب است، گاهی خشونت فردی است اما گاهی معطوف به یک نماد است و این امر برای جامعه‌شناسان حائز اهمیت است. در اینجا از میان رفتن خود فرد مهم نیست و آنچه اهمیت دارد این است که فرد یا افراد، نماینده اثر یا چیزی هستند. این امر قبل از فروپاشی کامل رژیم در بحبوحه انقلاب در شعارهایی مانند «شاه وطن‌فروش است/ ساواکی خودفروش است» از زبان انقلابیون به کررات شنیده می‌شد و اختناق و فشار حکومت موجب پیدایش نوعی نمادگرایی برای بیان مشکلات جامعه در بین انقلابیون گردید و از آنجایی که به قول فوکو قدرت در عمل و اعمال آن تجلی می‌‌کند، قدرت شاه در نهادی تبلوریافته به نام ساواک ظهور یافت؛ قدرتی انحصارطلب که از قوه قهریه و اجبار استفاده می‌کرد و زمانی که مردم با راهپیمایی‌های خود از حکومت سلب مشروعیت می‌کردند و سیستم اعتماد عمومی را از دست می‌داد، قدرت به شکل زور محض در آمده و نفرت و انزجار به اوج خود رسید.

 

از سوی دیگر برای فهم عمل انقلابیون توجه به ذهنیت جامعه بسیار مهم است. ذهنیت جامعه یکی از عناصر مهم در تعریف پدیده‌های سیاسی به شمار می‌رود. اینکه چه قدرت یا کنشی یا شخصی را سیاسی بدانیم یا ندانیم به ذهنیت ما بستگی دارد. به همین دلیل ما معتقد هستیم به هیچ روی نمی‌توان داوری‌های شخصی و جمعی و ذهنیات را از تفسیر مسائل سیاسی جدا کرد (نقیب‌زاده، ۱۳۹۲: ۱۳۲ـ۱۳۱).

 

در انواع قدرت قبل از انقلاب ساواک نوعی قدرت نهادینه شده بود؛ قدرت نهادینه قدرتی است که میزان، حدود و نحوه اعمال آن بر اساس انواع و ضوابطی تعیین شده است. قدرت نهادینه قدرتی است که در نهادهایی نظیر دولت یا سازمان‌های دولتی تبلور می‌یابد و اشخاص هم به اعتبار تصدی این سازمان‌ها یا تجسم این نهاد‌ها از قدرت برخوردارند (نقیب‌زاده، ۱۳۹۲: ۱۳۲).

 

در شب حادثه، انقلابیون به طور عینی، نظم و سازمان اجتماعی قبلی که در ساختمان و افراد ساواک متبلور است را نابود می‌‌کنند و از وابستگی و ترس خود کنده می‌شوند تا یک گروه تحت عنوان «ما نمادین» تشکیل دهند. تا چند روز قبل از آن دولت خشونت می‌ورزید و از این طریق بیان می‌کرد که من هستم و می‌توانم با کشتن و شکنجه کردن آزادی‌ات را سلب نمایم اما از طرفی مردم انقلابی در آن شب تصور می‌کردند با اعمال خشونت متقابل، در حال تخریب سیستم هستند و با نمایش عمومی کشته‌شدگان ساواک یک «جامعه نمایشی» راه می‌اندازند.

 

بحث دیگر پیرامون نوع خشونت رخ داده مرتبط با فرهنگ سیاسی جامعه ایران تا آن زمان بود.‌‌ همان‌طور که بسیاری از جامعه‌شناسان سیاسی ایران اشاره کرده‌اند که ترس از قدرت و صاحبان آن در لایه‌های جامعه ایران چنان گسترش یافته که به صورت جزئی از فرهنگ سیاسی مردم در آمده است... عموماً تصور ایرانیان از دستگاه حکومتی، تصویری ترسناک و پرهیبت است... زمانی که ترس از دولت در فرهنگ و رفتار مردم و کلیه روابط اجتماعی حاکم شود به بی‌اعتمادی، احساس حقارت و خودسانسوری کمک می‌نماید (ازغندی، ۱۳۹۱: ۷۹).

 

به استناد برخی از متون، فرهنگ سیاسی ایرانیان همواره با خشونت همراه بوده است؛ انقلاب مشروطه و کودتای ۲۸ مرداد شاهد مثال این امر می‌باشد (شریف، ۱۳۸۹؛ تبریزی‌نیا، ۱۳۷۱). بنابراین فرهنگ سیاسی تأثیر زیادی بر خشونت و عدم خشونت در یک جامعه دارد. هر چه جامعه و دولت فضای بیشتری به افراد برای اظهارنظر و بیان عقیده بدهد کمتر شیوه‌های خشونت‌آمیز در جامعه رشد و نمو پیدا می‌کند. به عبارتی خشونت، پاسخ تاریخ به ساختار اقتدارگرا در مواقع بحرانی بوده است زیرا فضای سیاسی کشور به شدت امنیتی بوده و فرهنگ سیاسی بدبینی در آن تقویت شده بود. نفوذ ساواک به اندازه‌ای عمیق تلقی می‌شد که این باور وجود داشت کسی در هیچ محیطی نمی‌تواند به مخاطب خود اطمینان داشته باشد (اسماعیلی، ۱۳۸۹: ۳۶۰).

 

در کنار عوامل کلان و ساختاری، توجه به ویژگی‌ها و رویدادهای بومی و خرد نیز قابلیت بحث دارد. گیلان حداقل در ۶۰ سال منتهی به انقلاب چند رویداد را تجربه کرده است؛ جنبش جنگل و قیام میرزا کوچک‌خان که توسط حکومت مرکزی سرکوب شد؛ جنبش چریکی فدایی خلق در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ در سیاهکل و حضور نیروهای برجسته در گروه‌های چپ مانند خسرو گلسرخی که در سال ۱۳۵۲ اعدام شد و جریان محاکمه‌اش در تلویزیون نیز پخش گردید؛ یا حضور گروه‌های مذهبی که توسط روحانیون شهر و استان سازماندهی می‌شد و نقش هدایتگر‌ای برای مذهبیون ایفا می‌کرد.

 

از سوی دیگر بر حسب مستندات تاریخی و مصاحبه‌های انجام شده با فعالان شب حادثه (رجوع شود به سایت تاریخ ایرانی) بیشتر آنان در قالب گروه‌های محلی و محلات رهسپار ساختمان ساواک شده و فاقد انسجام گروهی و ایدئولوژیک بودند. محله‌گرایی‌ که بیشتر بر حسب تبعیت از بزرگان محله بود، خطر بریدن از ریشه‌های فرهنگی را حکایت می‌کند زیرا مشخص نبود که افراد بر حسب چه اولویتی در آنجا حضور داشتند یا اینکه عضو کدام گروه سیاسی و فکری بودند. به همین دلیل از سازمان‌یافتگی برخوردار نبوده و به دلیل غلبه هیجانات در آن فضای ملتهب، کنترل افراد بسیار سخت خواهد بود و بسیاری از آن‌ها به دلیل شکل‌گیری خشونت از بالا در جامعه ایرانی و سابقه ذهنی احتمالی، با ابزار‌ها و آلات متعددی در شب حادثه حضور یافتند و در فضای تنش‌زا، پرهیاهو و هیجانی، کاملاً با حرکات توده‌وار و دور از کنترل به عقده‌گشایی مبادرت ورزیدند.

 

به هر حال گسترش نظام خشونت در سطح جامعه و افزایش فقر، بیکاری و شکاف‌های طبقاتی و وجود زمینه‌های اعتراضی در یک سرزمین، موجب پرخاشگری‌های متعددی در مواقع بحران‌های سیاسی می‌شود. رشد فرهنگ سیاسی اقتدارگرا ترجمان این مثل سیاسی مشهور است: چنانچه باد بکارید، طوفان درو خواهید کرد.

 

 

منابع:

 

ـ آبراهامیان، یرواند، (۱۳۸۸)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ پانزدهم.

ـ اسماعیلی، حمیدرضا، (۱۳۸۹)، انقلاب و فرهنگ سیاسی ایران، تهران: انتشارات سوره مهر.

ـ اشرف، احمد؛ بنو عزیزی، علی، (۱۳۸۸)، طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب در ایران، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران: نشر نیلوفر.

ـ اسکات، آلن، (۱۳۸۸)، مقاله خشونت و دولت، جامعه‌شناسی سیاسی جنگ اذهاب، راهنمای جامعه‌شناسی سیاسی، جلد اول، صص ۲۸۴ـ۲۶۵، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

ـ ازغندی، علیرضا، (۱۳۹۱)، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران، تهران: نشر قومس، چاپ سوم.

ـ امیراحمدی، هوشنگ، (۱۳۷۷)، انقلاب‌های طبقه متوسط در جهان سوم، ترجمه علی طایفی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره‌های ۱۳۸ـ۱۳۷، صص ۸۱ـ۷۲.

ـ بشیریه، حسین، (۱۳۸۱)، آموزش دانش سیاسی (مبانی علم سیاست نظری)، تهران: مؤسسه نگاه معاصر.

ـ تبریزی‌نیا، حسین، (۱۳۷۱)، علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران، تهران: نشر بین‌الملل.

ـ حمیدی، محمدمحسن، (۱۳۸۶)، فرهنگ سیاسی به روایت کلیله و دمنه، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال بیست و یکم، شماره‌های ۲۳۸ـ۲۳۷، صص ۱۲۱ـ۹۴.

ـ خرمشاد، محمدباقر، (۱۳۷۷)، توکویل، انقلاب، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره‌های ۱۳۸ـ۱۳۷، صص ۸۵ـ۸۲.

ـ شریف، محمدرضا، (۱۳۸۹)، انقلاب آرام، درآمدی بر تحول فرهنگ سیاسی در ایران، تهران: نشر روزنه.

ـ عالم، عبدالرحمن، (۱۳۷۶)، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی.

ـ عنایت، حمید، (۱۳۷۷)، انقلاب اسلامی: مذهب در قالب ایدئولوژی سیاسی، ترجمه امیر سعیدالهی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره‌های ۱۳۸ـ۱۳۷، صص ۵۱ـ۴۲.

ـ گراهام، رابرت، (۱۳۵۸)، ایران سراب قدرت، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران: سحاب کتاب.

ـ میلانی، محسن، (۱۳۸۱)، شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران: نشر گام نو.

ـ نقیب‌زاده، احمد، (۱۳۹۲)، درآمدی بر جامعه‌شناسی، تهران: نشر سمت.

کلید واژه ها: ساواک رشت


نظر شما :