حصر بیحاصل، نگاهی به ۳۰ سال تحریم آمریکا علیه
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ تاکنون بیش از۳۲ سال سپری شده و در این بین ایالات متحده تنها در حدفاصل پیروزی انقلاب تا ۱۳ آبان ۵۸ (تسخیر لانه جاسوسی) یعنی کمتر از یک سال ایران را تحریم نکرده و پس از آن به انحاء مختلف آمریکا تحریم علیه ایران را گسترش و ادامه داده است. به معنای دیگر ملت ایران حدود سه ده است که توسط آمریکا و برخی از همپیمانانش مورد تحریم و محاصره اقتصادی واقع شده است. واقعبینی یا عقلانیت سیاسی میگوید اگر سیاستی ۳۰ سال ادامه یابد اما نتیجهای حاصل نشود نشان دهنده شکست آن سیاست است، شکستی که ایالات متحده و متحدان غربیاش حاضر به پذیرش آن نیستند. به بیان دیگر، این تحریمها، آرزوی واضعان آن را بر آورده نکرده است.
تقویم تحریمهای آمریکا علیه ایران را میتوان در شش دوره کلی سنجید:
مقطع اول دوره اشغال لانه جاسوسی (از ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱)
مقطع دوم دوران دفاع مقدس (از ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۸)
مقطع سوم دوران سازندگی (از ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲)
مقطع چهارم دوره کلینتون و اعلام استراتژی مهار دوجانبه (از ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱)
مقطع پنجم پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱
و مقطع ششم آغاز قطعنامههای شورای امنیت از سال ۲۰۰۶ تاکنون.
بهرغم آنکه تحریمها در این ادوار هر بار به شکل تازهای مطرح و اعمال شده ولی نتوانسته به اهداف خود (از سرنگونی نظام گرفته تا دست برداشتن از برنامههای هستهای) دست یابد. از جنگ جهانی دوم به این سو، بهویژه پس از دهه ۷۰ میلادی ضریب موفقیت تحریمها به عنوان یک حربه برای مجازات کشورها کاهش یافته و این کاهش در دوران جدید نمود بیشتری یافته است.
در فاصله جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۹۰ یعنی در طول نزدیک به ۷۵ سال در مجموع ۱۱۵ تحریم اقتصادی علیه کشورهای مختلف تصویب و به اجرا گذاشته شد، که به طور متوسط برابر است با ۱/۵ تحریم در سال.
اما از سال ۱۹۹۰ تعداد تحریمهای اقتصادی به شدت افزایش یافته است. برای مثال در فاصله ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ کشورهای جهان ۶۶ تحریم اقتصادی را تجربه کردند. به عبارت دیگر، میانگین سالانه تعداد تحریمها نزدیک به پنج برابر شد. یعنی از ۱/۵ تحریم در سال، در دوره ۱۹۱۸ تا ۱۹۹۰ به ۶/۶ تحریم در سال طی دوره ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ افزایش یافت. اتفاقاً یکی از علل کاهش میزان توفیق تحریمها در جهان معاصر نیز همین افزایش تحریمهاست. زیرا وقتی گستره تحریمها وسیع میشود و کشورهای متعددی را در بر میگیرد، ساختارهای متناسب با آن نیز در نظام اقتصاد رسمی و غیر رسمی بینالمللی شکل میگیرد و تلاشی همه جانبه از سوی کشورها برای یافتن راههای مختلف مقابله با آثار و نتایج تحریمها آغاز میشود.
به باور بسیاری از کارشناسان دلیل اصلی این افزایش خیرهکننده را باید در فروپاشی اتحاد شوروی، پایان جنگ سرد و یکهتازی ایالات متحده دانست. دولت ایالات متحده همواره بزرگترین سهم را در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی داشته است. بهطوری که در دوره ۱۹۱۸ تا ۱۹۹۰ دولت آمریکا مسئول ۷۷ مورد از کل ۱۱۵ تحریم اقتصادی جهان، یعنی ۶۷ درصد کل تحریمها بود، اما در دوره ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ سهم آمریکا در کل تحریمهای اقتصادی جهان به ۹۲ درصد افزایش یافت.
تنها در دوره اول ریاست جمهوری کلینتون، دولت آمریکا ۶۱ تحریم اقتصادی (جزئی یا کلی) را علیه ۳۵ کشور جهان با جمعیتی بالغ بر ۳/۲ میلیارد نفر یعنی حدود ۴۲ درصد کل جمعیت جهان به اجرا گذاشت. بخشی از این تحریمهای ایالات متحده در طول ۳۰ سال گذشته همواره مربوط ملت ایران بوده بهطوری که از ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ یعنی ۱۰ روز پس از اشغال لانه جاسوسی در تهران، جیمی کارتر طی بخشنامه ۱۲۱۷۰ دستور ضبط ۱۲ میلیارد دلار داراییهای ملت ایران در آمریکا و تحریم تمامی واردات از ایران را صادر کرد.
چند ماه بعد در آوریل ۱۹۸۰ کارتر تمامی مبادلات تجاری و مسافرت به ایران را ممنوع کرد؛ قانون شرایط اضطراری ملی نیز در دولت کلینتون و در ۱۵ مارس سال ۱۹۹۵ به تصویب رسید که طی آن بر دامنه تحریمهای ایران افزوده شد و این روند در طول سی و چند سال گذشته با ۳۴ دستورالعمل مشابه دیگر دولتهای آمریکا ادامه یا گسترش یافته است.
بدون شک همه آنچه دولت ایالات متحده در طول این سالها علیه ایران انجام داده تمام آن چیزی بوده که میتوانسته انجام دهد و اگر توان افزایش بیشتر فشارها را داشت قطعا فروگذار نمیکرد. اما اگر این تحریمها در سه دهه و ۶ مقطع گذشته آمال آمریکا و هم پیمانانش را برآورده ساخته، این بار هم بر آورده خواهد ساخت.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظر شما :