مشروطه اکنون ماست
گفتوگو با امیرحسن چهلتن، نویسنده
تاریخ ایرانی: امیرحسن چهلتن از آن دسته نویسندگانی است که رد تاریخ در رمانهایش بسیار پررنگ است. او در آثاری چون «اسرار مرگ میرزا ابوالحسنخان حکیم» و «تالار آینه» به سراغ مردم عادی و مخصوصاً زنان میرود و سعی دارد این سوژهها را در پسزمینه تاریخی چون دوران قاجاریه و به ویژه مشروطه به مخاطب نمود دهد؛ اما چرا اساساً برای نگارش رمان تاریخی، مشروطه پسزمینه مناسبی است؟ چرا رماننویسان امروز ما به این پسزمینه بکر توجه چندانی ندارند، پیشگامان ادبیات مشروطه چه کسانی هستند و چه کسانی امروز مطالبات مشروطه را دنبال میکنند؟ آنچه در پی میخوانید، پاسخهای چهلتن به این پرسشهای «تاریخ ایرانی» است.
***
شما در آثارتان توجه ویژهای به عامه مردم، زنان، تاریخ و به ویژه جنبش مشروطه داشتید و اساساً در «تالار آینه» به نقش زنان در مشروطه پرداختید. چرا به عنوان یک رماننویس به سراغ مشروطه و برخلاف روال رایج که رجال تأثیرگذار به عنوان قهرمان انتخاب میشوند به سراغ عامه مردم و مخصوصاً زنان رفتید؟
جنبش مشروطه سرآغاز همه جنبشهایی است که ما پس از آن در تاریخ مدرن ایران شاهدش بودهایم، بنابراین حاوی ویژگی یگانهای است. من به حضور تاریخ (و همچنین جغرافیا) در رمان اهمیت میدهم اما رجال تاریخی برایم اهمیت چندانی ندارند، در رمان مدرن این آدمهای معمولی و یا به بیان امروزی این شهرونداناند که اهمیت پیدا میکنند حتی اگر زمان تاریخی حوادث به هزار سال پیش تعلق داشته باشد. نوشتن درباره زنان یک انتخاب است، من این توانایی را دارم که درباره آنها بنویسم.
به نظر شما چرا رماننویسان ایرانی و مخصوصاً رماننویسان چند دهه اخیر به سراغ مشروطه نمیروند؟
به سراغ تاریخ رفتن کار سادهای نیست، برای رسیدن به شناخت کافی از یک دوران باید دست به مطالعات گسترده زد، چه این گذشته تاریخی به سی سال پیش تعلق داشته باشد، چه به پنجاه یا صد سال پیش. برای نوشتن لابد آسانتر از همه این است که نویسنده به خاطرات و تجربیات بیخطر شخصیاش اکتفا کند؛ اما اینکه نوشته چه از آب دربیاید لابد چندان اهمیتی ندارد. در ضمن باید یادآوری کنم مشروطه گذشته ما نیست، اکنون ماست.
منظورتان از جمله «مشروطه اکنون ماست» چیست؟
یعنی اینکه این مردم همچنان بر مطالبات جنبش مشروطه پافشاری میکنند.
مشروطهخواهان امروز چه کسانی هستند؟ آیا میتوان تداوم روح مشروطه را در کالبد جریان یا در سبکی از ادبیات سیاسی و اجتماعی رایج دید؟
احتمالاً کسانی که به محدود کردن قدرت سیاسی از طریق پارلمان و تفکیک قوا میاندیشند. نیما و هدایت فرزندان مشروطهاند، ادبیات جدید ایران محصول نگاه تازه این دو نفر به شعر و داستان است.
چرا این دو از نظر شما فرزندان مشروطهاند؟ به خاطر سبک خاصشان؟ یعنی نمیتوان مثلاً شاملو یا فروغ را به این گروه اضافه کرد؟
چون به عنوان چهرههای ادبی نمایندگان دورانی هستند که جنبش مشروطه نویددهنده آن است، یعنی به حساب آمدن مردم عادی. چون در ادبیات این دو نفر است که با نگاهی امروزی انسان از حالت پیرامونی بیرون میآید و در مرکز قرار میگیرد. ادبیات از حالت اسکولاستیک بیرون میآید و به موضوعی برای کشف تبدیل میشود، جالب اینجاست که گرایش عمده زبانی این دو جریان نیز دوری گزیدن از زبان سنگین و بیمعنای به اصطلاح ادیبانه و نزدیک شدن به زبان محاورهای مردم است. بدیهی است راهی که این دو نفر گشودند با همه تمایلات متنوعش توسط نویسندگان غیرحکومتی متعددی ادامه پیدا کرد، از جمله شاملو و فروغ.
نظر شما :