در مشروطه عوام زنده شدند

گفت‌وگو با حسن نقاشی، مستندساز
۳۱ مرداد ۱۳۹۵ | ۱۵:۰۴ کد : ۸۰۱۸ ۱۱۰ سال بعد؛ از مشروطه چه می‌خواهیم؟
فیلم «خاطرات یک ۷۵ ساله» محمدرضا اصلانی روایتی جدید از انقلاب مشروطه است...مستندها درباره مشروطه بسیار سطحی است.
در مشروطه عوام زنده شدند
فهیمه نظری

 

تاریخ ایرانی: حسن نقاشی جزء آن دسته از مستندسازانی است که تاریخ را دستمایه مستندهایش قرار داده و در این زمینه به یافته‌های نابی رسیده است. مستند «شاه‌جهان» او واگویه زندگی تاجری زرتشتی است که در جریان انقلاب مشروطه و کمک به مشروطه‌طلبان نقشی بسزا داشته است؛ فیلمی که در جشنواره سینما حقیقت سال ۱۳۹۲ جایزه بهترین مستند تاریخی را از آن خود کرد. پرویز شاه‌جهان تا پیش از ساخته شدن این فیلم در میان قضاوت‌های جهت‌دار برخی پژوهشگران، سرسپرده انگلیس‌ بود که به مردم برای بهایی شدن پول می‌داد؛ قضاوتی از روی بغض که برای اثبات جعلی بودنش تنها کافی است پیش از هر پژوهشی به سراغ محله زندگی وی به یزد برویم و از کهنسالان آنجا سراغش را بگیریم. نقاشی که تا پیش از ساخت این مستند بیشتر شیفته تاریخ اساطیری ایران بود و تمام ساخته‌های پیشینش نیز در همان وادی، اینک اما پس از گذشت ۱۱۰ سال از مشروطه به دنبال شخصیت‌های تأثیرگذار و مغفول‌مانده این دوران می‌گردد؛ شخصیت‌هایی برآمده از دل مردمی که به تعبیر وی تا پیش از جنبش بزرگ مشروطه، رعیتی بیش نبودند. او در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» به شرح این کندوکاو پرداخته است.
 

***
 

در سینمای ایران به‌ویژه در قالب مستند، به مشروطه بهای زیادی داده نمی‌شود. مشکل در کجاست؟ چرا کارگردان‌ها به سراغ مشروطه نمی‌روند؟

 

کسانی که دور از سینمای مستند ایستاده‌اند، شاید ندانند که در روند تولید فیلم چه اتفاقی افتاده است. فیلم برای تولید به یک سرمایه‌گذار نیازمند است و سرمایه‌گذار برای خود اهدافی دارد که بر مبنای آن حاضر می‌شود بودجه‌ای بدهد. از آنجا که این بودجه کم نیست، باید دید مراکز فرهنگی وابسته به تاریخ مثل مراکز مطالعاتی، اسناد و منابع مکتوب، چقدر در این زمینه مایل به همکاری با فیلمساز هستند. سرمایه‌گذاری ‌این مراکز غالبا در حد چاپ کتاب یا ارائه منبعی به مجلات است. این اسناد، پولی هستند و برای فیلم حتی باید مبلغ سنگین‌تری پرداخت کرد، ولی واقعا در سینمای ما هم سرمایه‌گذاری نشده است؛ تنها در دهه ۴۰ برای نخستین‌ بار علی حاتمی به‌طور جدی به سراغ این سوژه رفت و «ستارخان» را ساخت. اگر بخواهیم به شمایل آن دوران نگاه کنیم، شاید «هزاردستان» و «دلشدگان» او در ادامه همان‌هاست؛ حتی خیلی از فیلمسازان، زمانی که می‌خواهند تاریخ مشروطه را بررسی کنند، مثلا ترور اتابک، به توپ بستن مجلس یا خود ستارخان را نشان دهند، فورا به تصاویر آن فیلم رجوع می‌کنند؛ درحالی‌که خوشبختانه حافظه تصویری خیلی خوبی از آن دوران بر جای مانده است.

 

 

به نظر می‌رسد فارغ از بحث سرمایه، فیلمسازان ما به‌ خاطر پرهیز از سختی‌های پژوهش، به‌ دنبال سوژه مشروطه نمی‌روند.

 

کاملا با شما موافقم. در وهله اول کسی باید باشد که عاشقانه این حوزه را پژوهش کند و به دنبال این باشد که ابهام یا جهلی تاریخی را پیدا و بررسی و با زبانی گویا، خلاقانه و به کمک ابزار سینما آن را بیان کند. اصولا فیلم‌هایی که درباره دوره مشروطه ساخته می‌شود تعدادی کار روتین تلویزیونی و بسیار سطحی است؛ با تصاویر و اسناد تکراری؛ یعنی همان مطالبی را که در دبستان، دبیرستان و حتی دانشگاه خوانده‌ایم، دوباره با همان ادبیات برای ما تکرار می‌کنند؛ به‌ همین دلیل فیلمسازی که می‌خواهد این رویداد را یادآوری کند، فقط در حد نگاهی روتین و گزارشی که بتواند به‌ عنوان یک خبر از تلویزیون پخش شود، تلاش می‌کند؛ این کار در تلویزیون ما بسیار متداول است. در واقع در صدا‌وسیمای ما این تنبلی همیشه وجود دارد، چون همه‌ چیز مناسبتی است و فرصتی برای تفکر وجود ندارد. تلویزیون به سالگرد هر رویدادی که نزدیک می‌شود یک برنامه برای آن آماده می‌کند. همه‌ چیز به سرعت انجام می‌شود، برای همین کیفیت فدا می‌شود؛ یعنی فقط تعداد اثر مهم است و اینکه اثری ساخته شود تا یادمانی از آن رویداد داشته باشیم، در همین حد و نه بیشتر. منتها از میان همکاران من کسانی هستند که نگاهی ویژه به تاریخ معاصر ایران دارند، مثل محمدرضا اصلانی با فیلم «خاطرات یک ۷۵ ساله» که روایتی جدید از انقلاب مشروطه است.

 

 

تمام آثار پیشین شما به نوعی با تاریخ ایران باستان و تاریخ اساطیری ما گره خورده است؛ چه شد که از ایران باستان به مشروطه گریز زدید؟

 

واقعیت این است که دو نقطه عطف خیلی خوب در تاریخ ما وجود دارد؛ یکی مجموعه تاریخ، هنر و معماری پارتیان، اشکانیان و ساسانیان است و دیگری مشروطه. مثلا پارتیان علاوه بر هنر و سیاست در نوع نظام اداری که در سرزمین خود جاری کردند، در دنیا نقطه عطف هستند یا هخامنشیان نخستین الواح اداری را نوشته و نخستین قانون‌های بشر را تدوین کردند. آن‌ها علاوه بر زندگی خود بر ملت‌های اطرافشان هم تأثیر گذاشتند، چون می‌دانستند که اگر قرار است سعادتمند شوند، ملت‌های پیرامونشان نیز باید چنین باشند؛ این شعار نیست بلکه در آن دوره نوشته شده بود و اجرا می‌شد. ساسانیان بیشتر روی معماری کار کردند، اما به لحاظ اینکه حکومتی دینی بودند همیشه علاوه بر سرزمین خودشان با سرزمین‌های پیرامون خود درگیر بودند. حکومت ساسانی کار را به جایی ‌رساند که مردم به‌ دنبال یک انقلاب‌ بودند؛ چند بار هم انقلاب کردند و البته سرکوب شدند؛ اما نهایتا مردم قیام کرده و به حکومت دینی ساسانی که تحریف‌شده دین زرتشت بود یک نه محکم گفتند. از آن پس، اسلام این فرصت را مهیا کرد که عوام اجازه مشارکت در سرنوشت مملکت را داشته باشند. شاهنامه را یک دهقان نوشت، نه یک اشراف‌زاده یا موبد. این یک حقیقت است؛ اگر ریشه تمام دانشمندان را دنبال کنید، هر کدام به یک روستایی می‌رسند و این نکته همیشه برای من یک نقطه عطف و دغدغه بوده است. در دوران مشروطه نیز همین اتفاق می‌افتد. در دوران قاجار، مملکت دست تعدادی خان‌زاده است. من در تاریخ یزد می‌خواندم که جلال‌الدوله، حاکم یزد، پسر ظل‌السلطان، حاکم اصفهان، مثلا وقتی می‌خواست درباره زیردستان صحبت کند، نمی‌گفت اینجا چند معلم وجود دارند، بلکه می‌گفت چند رأس معلم؛ یعنی مردم در عمل با گوسفند هیچ فرقی نداشتند یا موارد دیگری. در انقلاب مشروطه عین‌الدوله می‌گوید من اجازه نمی‌دهم یک بقال، وکیل مجلس شود، اما اتفاقا وقتی انقلاب می‌شود، همان بقال عکسی در دستش می‌گیرد و می‌گوید من رأی دادم، حالا وکیل مجلسم و می‌توانم در مجلس برای تو تکلیف تعیین کنم. در مشروطه عوام زنده شدند و جامعه پا گرفت. در واقع نظام سلطنت بعد از دوران قاجار، دستگاه دیپلماسی پیچیده‌ای به شیوه دیگر کشورهای جهان می‌شود. اتفاقات بسیار درخشانی در تاریخ دوره مشروطه رخ داده است؛ بنابراین معمولا این دوره تاریخی، فیلمساز را به خود جذب می‌کند. آنچه دست‌کم قشر تحصیلکرده درباره این دوره می‌داند، این است که یک انقلابی رخ داده است، ولی نمی‌تواند وارد جزئیات شود. من همیشه دوست داشتم، فرصت و سرمایه‌ای دست بدهد تا بتوانم سرمایه‌گذاری را مجاب به دادن فرصتی به خود کرده و نگاهم را درباره تاریخ مشروطه، انقلاب مشروطه و وقایع پس از آن منعکس کنم. خب موفق شدم و کار به ادامه «شاه‌جهان» رسید.

 

 

شاه‌جهان را مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به شما پیشنهاد داد؟

 

این مرکز سرمایه‌گذاری کرد، اما قاعدتا، فیلمساز همیشه طرحی را پیشنهاد می‌دهد؛ البته در دنیا متداول است که تهیه‌کننده همیشه موضوعی را به کارگردان پیشنهاد داده و او نیز کار را به گروه پژوهشگر پیشنهاد کرده و این گروه، کار خود را انجام داده و بعد، آن را در اختیار کارگردان قرار می‌دهند تا او بتواند اجرا کند. این شیوه آکادمیک است، اما روال همیشگی نیست و معمولا این‌گونه است که مستندساز ایده‌ای می‌دهد. من ایده ساخت این فیلم را سال ۱۳۸۹ به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی دادم، خیلی سریع پذیرفته شد و نزدیک به ۳ سال هم زمان برد؛ در صورتی که من باید در واقع کار را سه‌ ماهه یعنی ۹۰ روزه تحویل می‌دادم اما پژوهش کار نزدیک ۲ سال زمان برد؛ البته این یک پروژه سه‌گانه است. من هیچ‌ وقت کار سفارشی نساخته‌ام. زمانی شما به چیزی عشق داری، دو، سه بار هم طرحت را رد می‌کنند، اما باز می‌روی و از طرحت دفاع می‌کنی. من طرح «شاه‌جهان» را به تلویزیون دادم، اصلا نپذیرفتند و همان‌ موقع برگرداندند و گفتند برو دنبال زندگی‌ات. جالب است که وقتی این فیلم ساخته شد، بیشترین پخش آن در تلویزیون بود، به‌طوری که شبکه مستند، ۷ یا ۸ بار این فیلم را پخش کرد.

 

 

دلیل اینکه آن را رد کردند چه بود؟

 

موضوع به‌هرحال، خط قرمزشان بود، چون در فیلم، یک زرتشتی برای انقلاب مشروطه فداکاری می‌کند و این از تعاریف دوستان به دور است! ولی باید بپذیریم که در انقلاب مشروطه، علاوه بر علما، مردم عادی نیز حضور داشتند؛ حتی یک معلم آمریکایی در تبریز داریم که در انقلاب مشروطه همپای روحانی‌ها می‌جنگد و کشته می‌شود، اهالی تبریز یک قالی به یاد او می بافند و برای مادرش می‌فرستند و از او به‌ عنوان سربازی فداکار یاد می‌شود...

 

 

این سه‌گانه‌ای که در مورد پروژه «شاه‌جهان» گفتید، چیست؟

 

نخستینش «شاه‌جهان» بود؛ دومی «آثار عجم». درباره کتاب آثار عجم، شخصیت فرصت شیرازی و نگاه او به انقلاب مشروطه را داریم و سومی نیز جنبش مربوط به مدرسه به نام «دبستان پارسی» است.

 

 

چه نکته‌ای در «آثار عجم» و شخصیت فرصت شیرازی، شما را جذب کرد؟

 

این کتاب واقعا ایرانی‌ها را بیدار می‌کند؛ یعنی تا آن‌ زمان هیچ‌ کس هخامنشی‌ها را نمی‌شناخت. این کتاب تاریخ جامع و خلاصه‌ای از ایران باستان است. فرصت‌الدوله شیرازی، نویسنده و شاعر بزرگ شیرازی، در دوران انقلاب مشروطه نگارش این کتاب را کنار می‌گذارد - کتابی که نزدیک ۱۱ سال در حال نوشتن آن است - و می‌گوید الان وقت نوشتن این کتاب نیست، چون تاریخ دیگری در حال رقم خوردن است. خیلی زود دوربین تهیه کرده، به تهران می‌آید و علاوه بر اینکه در قیام مشارکت می‌کند، به ثبت لحظه‌ها می‌پردازد و بعد حاصل ۵،۶ سال حضور او از ابتدا تا انتهای قیام مشروطه، یک کتاب با عنوان «نگاهی به انقلاب مشروطه» می‌شود. نگاه او به مشروطه برای من مهم است، چون دوربین او، دوربین حکومت نیست، بلکه نگاهی از بیرون آن بوده و این ارزشمند است. امروز نه آن عکس‌ها هست و نه آن کتاب. من ۲ سال است که دربه‌در به دنبال این آثار می‌گردم؛ فقط ۳ یا ۴ اثر او در کتابخانه شخصی پیدا شده، با اینکه به تیراژهای بالا هم رسیده است! چه اتفاقی می‌افتد که ۱۰ سال بعد، یعنی سال ۱۲۹۹، وقتی نویسنده در شیراز فوت می‌کند، حافظه تصویری و اسنادی که او فراهم کرده است از بین می‌رود؟ من وقتی این فیلم را می‌ساختم، به سازمان میراث فرهنگی و پژوهشکده‌های اسناد مراجعه کردم، هیچ چیزی نداشتند، تنها در گالری‌های شخصی چند عکس پیدا کردم که فرصت‌الدوله از تجمع‌ها گرفته بود؛ یا از حکمی که مظفرالدین‌ شاه می‌نویسد و از اینکه میرزانصرالله آن حکم را آورده و پذیرش مشروطه را به‌ طور رسمی اعلام می‌کند. فرصت‌الدوله در درگیری‌های سوئدی‌ها در شیراز و بوشهر نیز حضور داشت. او که در زمان ناصرالدین‌ شاه به کربلا و نزد سیدجمال‌الدین اسدآبادی رفته بود، می‌گوید نخستین‌ بار سیدجمال‌ در کربلا از مشروطه سخن گفت و من پای خطبه‌های او بود که فهمیدم باید مشروطه به پا کنیم و مجلس بخواهیم. این‌ها برای من خیلی ارزشمند است، شاید کسی این فیلم‌ها را نبیند، ولی باید به تاریخ جواب داد. الان انگیزه دارم، پس فیلم می‌سازم؛ شاید ۱۰ سال دیگر، این نگاه را نداشته باشم یا ممکن است دغدغه نان به من اجازه ندهد این کار را انجام بدهم.

 

 

چگونه از میان همه مردان مشروطه، «شاه‌جهان» را پیدا کردید؟

 

در مسیر محله‌ای که زندگی می‌کردم از خانه تا مدرسه، همیشه یک شمعدانی بود که به آن «پیر پرویز» می‌گفتند. هر روز مردم می‌آمدند و در آنجا شمع روشن می‌کردند. این صحنه همیشه برای من بسیار جالب و پرسش‌برانگیز بود تا اینکه بالاخره یکی از اهالی قدیمی به من گفت تو که داری مستند می‌سازی، از تاریخ اساطیر کمی فاصله بگیر و یک مقدار بیا جلوتر و چون به مشروطه علاقه داری – دائما درباره مشروطه و شعارهای آن با او صحبت می‌کردم – راجع‌ به این دوره فیلم بساز. این شخصیت که ما زرتشتی‌ها برایش شمع روشن می‌کنیم، خدمات‌ بزرگی به انقلاب مشروطه کرده است، سپس داستان را در چند سطر نوشت و به من داد، من خواندم، خیلی خوشم آمد و به‌طور جدی درگیر آن شدم؛ بنابراین شروع کردم به تحقیق تا اینکه در نهایت به حبل‌المتین، صوراسرافیل و چند روزنامه که در مصر و کلکته چاپ می‌شد، رسیدم، چند تلگراف پیدا کردم که در آن‌ها از پرویز شاه‌جهان و کشته‌ شدنش یاد شده بود و در قدم بعدی خانه‌اش را پیدا کردم. او به پسرش وصیت می‌کند که خانه‌اش را تبدیل به بیمارستان کند، پسرش بخش اعظمی از خانه را در دوران پهلوی اول تبدیل به بیمارستان کرد که اکنون نیز در یزد وجود دارد و بیمارستان گودرز نام دارد، گودرز نام برادر شاه‌جهان است. در همین شرایط متوجه شدم در اصفهان نیز گاوصندوقی از تجارتخانه جهانیان پیدا شده و اسنادی دارد؛ تحقیقات من خیلی کامل‌تر شد، عکس‌هایش را نیز در چند گالری شخصی پیدا کردم و به‌ وسیله همان فردی که ایده ساخت شاه‌جهان را به من داده بود، با نوه شاه‌جهان در سن‌خوزه ارتباط برقرار کردم، در نهایت او به ایران آمد و در خانه را به روی من باز کرد. در حین فیلمبرداری نیز کلی عکس، دست‌نوشته، نامه و دسته‌ چک در آنجا پیدا کردم و نزدیک یک سال هم برای بازخوانی آن‌ها وقت گذاشتم.

 

 

پس از سه‌گانه شاه‌جهان، باز به دوران باستان بازمی‌گردید؟

 

می‌خواهم گامی به جلو بیایم. من ایده‌های زیادی در این زمینه دارم، اما سرمایه می‌خواهد. فیلم شاه‌جهان بیش از ۴۰ میلیون تومان هزینه داشته است و من به‌ خاطر عشقی که به ساخت آن داشتم، حتی دستمزد کارگردانی را نگرفتم. تیر برق‌ها و کابل‌ها و سایر پدیده‌های امروزی در سرتاسر فیلم وجود داشت و با کامپیوتر حذف شد؛ همه این‌ها زمان برده است. جدا از عکس‌هایی که پیدا کردم، عکس‌هایی هم خریداری کردم؛ این‌ها نیز خیلی هزینه داشته است. در این دو کار دیگر هم وضعیت به همین ترتیب است.

 

 

برای ساخت مستندی تاریخی و به‌ ویژه مشروطه باید بر مبنای چه روشی پیش رفت؟ چون افراد دیگر زنده نیستند که بخواهیم مثلا از آن‌ها مصاحبه تصویری بگیریم.

 

من تصمیم گرفتم بازسازی انجام دهم. بازسازی دو گونه دارد؛ یک نمونه می‌تواند بازسازی فرمیک باشد که بیشتر در حوزه تجربی و اکسپریمنتال تعریف می‌شود و من به آن علاقه‌مندم؛ مثل نمادهایی که در مستند شاه‌جهان وجود داشت. شیوه دیگر، بازسازی به شیوه عینی و تاریخی است که به مدد بازیگر انجام می‌شود؛ عمده آثار مرحوم حاتمی از این قبیل بود. نمونه‌های جدیدتری هم هست؛ مثل فیلم «ایستاده در غبار» که در حوزه دفاع مقدس یک کار خلاقانه و صددرصد مستند است. من خیلی خوشحالم که با این فیلم، ارزش واقعی یک روایت مستند را فهمیدند. این فیلم قصه‌‌ای آپارتمانی نیست، بلکه نگاهی است که پشتش خلاقیت، حقیقت و پژوهش وجود دارد. شما تا پژوهش نکنید، حقایق را نمی‌فهمید. واقعیت این است که ما برای ساخت فیلم مستند هیچ استانداردی نداریم، بلکه فیلم بنا بر آموزه‌های خودمان و بنابر این واقعیت که ما چقدر انسانی تنبل یا فعال هستیم، ساخته می‌شود. متأسفانه مستندساز امروز درگیر دغدغه‌های نان است، چون بی‌تعارف سرمایه‌گذار وجود ندارد. ارگان‌های دولتی نیز صرفه‌جویی می‌کنند، بودجه‌هایشان کم شده و اصلا انگار ضرورتی برای ساخت فیلم مستند وجود ندارد و اگر بر فرض، قرار است ساخت فیلمی با بودجه‌ مناسب ۲ سال طول بکشد، فیلمساز برای اینکه به بودجه خوب و کاملی برسد و بتواند امرار معاش کند، حاضر است با یک چهارم همان قیمت، آن فیلم را بسازد؛ بنابراین، آن را در زمانی بسیار کوتاه می‌سازد. ما نباید از چنین فیلمی انتظار داشته باشیم که به ما اطلاعاتی بدهد. با سیاست‌هایی که امروز در مملکتمان اجرا می‌شود، در واقع مردم را تشویق می‌کنیم که به دی‌وی‌دی قاچاق و ماهواره روی بیاورند. اگر ماهواره نبود، مردم نمی‌فهمیدند مستند چیست. ما در این زمینه مدیون ماهواره‌ایم که دست‌کم فرهنگ مستند را جا انداخته است. باید قبول کنیم خیلی از مستندهای روز که به‌ صورت دی‌وی‌دی به‌ وسیله شرکت‌های داخلی به فروش می‌رسند، محصول رسانه‌های مطرح جهان مثل بی‌بی‌سی جهانی است. این فیلم‌ها دانش مستند در بین مستندسازان را هم دگرگون کرده است. حقیقت ماجرا این است؛ مادامی که ما سرمایه‌گذاری نکنیم، اتفاقی در این زمینه نخواهد افتاد.

کلید واژه ها: مشروطه مستندسازی حسن نقاشی


نظر شما :