دیپلماسی سرسخت روحانی
۴- در مذاکره با پوتین، شیراک و شرودر چه گذشت؟
تاریخ ایرانی: حسن روحانی در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۴ (۲۳ آذر ۸۳) راهی بروکسل شد و مذاکراتش با وزیران خارجه سه کشور اروپایی و خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به تشکیل کمیته راهبری و گروههای کاری در سه حوزه هستهای، سیاسی و امنیتی و اقتصادی و فناوری انجامید. روحانی در مذاکرات خصوصی با سه وزیر و سولانا گفت: «پذیرش تعلیق برای افکار عمومی داخل ایران دشوار خواهد بود، شما (اروپا) باید در قبال این تعلیق امتیازی بدهید تا فضا برای ادامه مذاکره آماده باشد.» مسئله بعدی این بود که مذاکرات نباید طولانی شود و ظرف چند ماه باید توافق حاصل شود.
روحانی به اروپاییها گفت: «تضمین عینی از لحاظ حقوقی همان NPT و دست بالا هم پروتکل الحاقی است؛ از لحاظ دینی و اجتماعی هم فتوای رهبر جمهوری اسلامی است؛ به لحاظ سیاسی و اقتصادی هم این است که روابط فیمابین را ارتقا ببخشیم. اگر روابط سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی، تجاری و دفاعی ارتقا یابد و به نقطه مطلوبی برسد، برای ایران این رابطه به قدری ارزشمند خواهد بود که دیگر انحراف از مسیر هستهای بیمعنا خواهد شد. اگر به رابطه جامع و بلندمدتی برسیم، همین رابطه تضمین عینی است.» روحانی به وزرا گفت: «یک راه بیشتر برای تضمین عینی نیست و آن اینکه به سطحی از روابط برسیم که هرگونه انحراف از مسیر صلحآمیز به صرفه ایران نباشد. شما (اروپاییها) پی تضمین دیگری نباشید.»
جک استراو، وزیر خارجه بریتانیا، به شوخی گفت: «روحانی میگوید علاوه بر غنیسازی، همه امکانات دیگر را هم به ما بدهید!» روحانی همچنین در جلسه خصوصی به آنها گفت: «ما (ایران) در توانایی شما (اروپا) شک داریم، چون شما در برابر آمریکا قدرت مقاومت ندارید. در ایران هم برخی به ما میگویند اروپا توان این کار را ندارد.» هر چند این گفته روحانی به هیچ وجه خوشایند آنها نبود و هر سه وزیر با بیانی با آن مخالفت و بر استقلال خود در برابر آمریکا تاکید کردند، اما یوشکا فیشر، وزیر خارجه آلمان، دو سال بعد در برلین به روحانی گفت ما در مذاکرات به نقطه توافق رسیده بودیم، ولی آمریکاییها نگذاشتند.
چنانکه محمد البرادعی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خاطراتش نوشته، آلمانیها در مذاکرات خوشبینترین بودند. بریتانیاییها محافظهکارتر بودند و سعی میکردند آمریکاییها را خشنود و راضی نگه دارند. فرانسویها بین این دو حالت قرار داشتند؛ اما هر سه کشور امیدوار بودند و موافقت جی-۸ (هشت کشور بزرگ صنعتی) را برای ارائه امتیاز به ایران کسب کرده بودند.
برای چند ماه این انتظار که مذاکرات به یک راهحل جامع دیپلماتیک منجر خواهد شد، در سطح بالایی قرار داشت. همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، سخت و محکم ادامه یافت؛ تنها تعداد اندکی از موضوعات قابل بازرسی باقی مانده بود. در جلسه مارس ۲۰۰۵ (اسفند ۸۳) شورای حکام، تقریبا برای اولین بار طی دو سال پیش از آن، برنامه هستهای ایران در دستور کار قرار نداشت. البرادعی مذاکرات ایران را سریعتر از آن خواند که بتوان از آن به عنوان پیشرفت یاد کرد. حتی گزارش شده بود که ایالات متحده در نظر دارد برای پیشنهاد مشوقها به ایران، به اتحادیه اروپا ملحق شود. (خاطرات البرادعی) سید حسین موسویان، سخنگوی تیم مذاکرهکننده هستهای در ۲۳ بهمن ۸۳ پس از دور سوم مذاکرات هستهای ایران و اروپا در ژنو، حضور طرف اروپایی را در این دور از مذاکرات جدیتر و روند گفتوگوها را نسبتا مثبت ارزیابی کرد و به گفته او هیات ایرانی تاکید کرد که اگر این جدیت ادامه یابد امکان و شانس ادامه همکاریها بعد از ۳ ماهه اول وجود خواهد داشت.
با این حال ایران احتمالات دیگر را از نظر دور نداشته بود؛ شش روز بعد (۲۹ بهمن) روحانی راهی مسکو شد و مذاکرات مفصلی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور فدراسیون روسیه داشت. هدف از این ملاقات، جلب آمادگی روسیه برای حمایت از ایران در صورت شکست احتمالی مذاکرات با اروپاییها و ارجاع پرونده به شورای امنیت بود. بر خلاف سال قبل که پوتین گفته بود در شرایطی که ایران با آژانس در حال همکاری است، شورای امنیت معنایی ندارد، این بار به روحانی گفت «ما در قایق شما نخواهیم نشست» و تاکید داشت ایران تعلیق را نشکند و بیشتر حوصله کند. پوتین در جلسه خصوصی با روحانی به او گفت که به زودی با جورج بوش، رئیسجمهور ایالات متحده ملاقات خواهد کرد: «اگر پیامی دارید که میخواهید منتقل کنید، بگویید.» روحانی در پاسخ به این پیشنهاد پوتین گفت: «پیام خاصی ندارم، ولی شما از قول خودتان بگویید از این فشاری که بر اروپا وارد میکند تا مذاکرات ایران و سه کشور ناموفق باشد، چیزی عاید آنها نخواهد شد و اگر به فکر ارجاع پرونده به شورای امنیت هستند، بدانند که ایران از شورای امنیت هراسی ندارد. موفقیت روندی که ایران با اروپا در حال حاضر طی میکند، به نفع همه است.»
پوتین از روحانی پرسید: «آیا شما حاضرید برای مدتی تعلیق را ادامه دهید؟» روحانی پاسخ داد: «این تعلیق کوتاه مدت است و حداکثر تا چند ماه دیگر، بیشتر ادامه نخواهد یافت.» پوتین پرسید: «نظر خود شما هم همین است؟» روحانی گفت بله. رئیسجمهور روسیه گفت: «شنیدن این مسئله از شما که مرد سیاست و فرد پختهای هستید، باعث تعجب من است. میدانید اگر در کوتاه مدت تعلیق را بشکنید، پیامد ناگواری برای کشورتان خواهد داشت.» جواب روحانی این بود که «این تعلیق، داوطلبانه و برای اعتمادسازی است. هدف ایران این است که نسبت به اینکه مسیر هستهای منحرف نخواهد شد، اعتمادسازی کند و در این مسئله هم صادق است، ولی غنیسازی حق ما است و بیشک آن را آغاز خواهیم کرد.»
پوتین اصرار زیادی کرد که ایران شکستن تعلیق را به تاخیر بیندازد و گفت پیامدهای این مسئله سنگین است و حتی اگر پرونده ایران به شورای امنیت برود «شرایط سخت است و ما (روسیه) نمیتوانیم کاری انجام دهیم.» روحانی پس از بازگشت به تهران از روسیه گلایه کرد که آنگونه که باید انتظارات ایران را در حمایت از برنامه هستهایاش برآورده نکرده است. (اول اسفند)
پس از کرملین، مقصد بعدی روحانی کاخ الیزه بود. یک روز پیش از آنکه روحانی با ژاک شیراک در پاریس دیدار و ملاقات کند، رئیسجمهور فرانسه در دیدار با جورج بوش، همتای آمریکایی خود از او خواسته بود از طریق ارائه مشوقهایی به ایران، به مذاکرهکنندگان اروپایی کمک کند و گفته بود: «به نظر من کاملا مشروع است که در زمینه تلاش ایران برای عضویت در سازمان تجارت جهانی و آرزوی آن کشور برای خریداری موتور هواپیمای غیرنظامی، به آن کشور چراغ سبز نشان دهیم.»
گرهارد شرودر، صدراعظم آلمان همزمان در اجلاس سران آمریکا و اتحادیه اروپا در بروکسل، بوش را ترغیب کرد برای قانع کردن ایران نسبت به این مسئله که مذاکره با اروپاییها ارزشمند است، «اقدامهایی فوری» را تصویب کند؛ اما بوش به درخواست شیراک برای باز کردن راه نامزدی تهران برای عضویت در سازمان تجارت جهانی یا اجازه دادن به این کشور برای خریداری موتور هواپیماهای غیرنظامی واکنشی نشان نداد.
فرانسویها مسئول کارگروه هستهای در مذاکرات ایران و اروپا بودند و به این دلیل روحانی در مذاکراتی مفصل با شیراک در الیزه (۶ اسفند) از او گله کرد که چرا کار پیش نمیرود و چون ایران در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ماه ژوئن بود، روحانی این توضیح را هم داد که: «دولت فعلی و هیچ دولت دیگری در ایران، این توان سیاسی و اختیار قانونی را برای توقف یا تعلیق بلندمدت ندارد و هر دولتی بخواهد به آن تن دهد، سقوط خواهد کرد.» شیراک در این دیدار گفت که اروپا نسبت به مذاکره و تفاهم، تمایل زیادی دارد و در این مورد فشار زیادی به آمریکا وارد میکند «اما در مورد پایان دادن به غنیسازی با آمریکا، روسیه و چین همنظر هستیم. تمام اعضای شورای امنیت با هم در این مورد اشتراک نظر دارند. حالا باید ببینیم که به نام استقلال به دنبال راه خودتان هستید یا بر مبنای تمایل دنیا برای خاتمه دادن به اشاعه، توجه دارید.»
روحانی پس از پایان دیدار با شیراک در گفتوگویی با شبکه خبر تلویزیون ایران، این مذاکرات را خوب و سازنده توصیف کرد و گفت: «با شیراک به راهحلی رسیدیم که از طریق آن بتوانیم به مذاکرات سرعت دهیم و در بخش هستهای که مقداری مذاکرات کند پیش میرود با فرمولی که مورد توافق قرار دادیم، امیدواریم سرعت لازم را پیدا کند.»
مقصد بعدی روحانی، برلین بود و گفتوگو با گرهارد شرودر صدراعظم، یوشکا فیشر وزیر امور خارجه و آنگلا مرکل که آن زمان رئیس حزب دموکرات مسیحی آلمان بود. روحانی در دیدار با شرودر (۲۵ فوریه - ۷ اسفند) گفت که با اختیار تام برای ارائه راهحل آمده است و پیشنهاداتی که به شیراک برای رفع بنبست داده بود را برای صدراعظم آلمان تکرار کرد: اختیار کامل به کارشناسان برای توافق بر سر راهحل میانه، نهایی کردن این فرمول میانه در جلسه وزیران اروپایی و روحانی و کمک آژانس برای تضمین عدم انحراف برنامه هستهای ایران به سمت مقاصد نظامی ضمن تولید سوخت در ایران. البرادعی در خاطراتش درباره این پیشنهادهای روحانی نوشته است: «مارس ۲۰۰۵، روحانی پیشنهاداتی به سه کشور اروپایی ارائه داد. این پیشنهاد در نظر داشت ایران غنیسازی را با ۵۰۰ سانتریفیوژ در نیروگاه اتمی شروع کند که به مرور زمان میتوانست ۳ هزار سانتریفیوژ را بسازد؛ کمتر از ظرفیت برنامهریزیشده ۵۴ سانتریفیوژ در تاسیسات عظیم نطنز. این پیشنهاد اولیه، کاملا آماده گفتوگو و مذاکره بود. مسئله کلیدی برای روحانی این بود که بتواند این پیام را به ملت ایران برساند که برنامه غنیسازی ایران هنوز ادامه دارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتوانست فعالیت در تاسیسات آزمایشی را از نزدیک کنترل و نظارت کند. ایران تلاشهای خود در مقیاس صنعتی را راکد کرده بود. در عوض امیدوار بود فناوری هستهای غربی و دیگر فناوریها، موافقتهای تجاری و انگیزهها و محرکهای دیگری را به دست آورد.»
شرودر گفت که متن مذاکرات روحانی با شیراک را خوانده است؛ نظرش بر توقف غنیسازی اورانیوم بود: «من متخصص اتم نیستم، حدس میزنم که شما میخواهید از طریق صلحجویانه از انرژی اتمی استفاده کنید. صحیحترین راه این است که فعلا از غنیسازی چشمپوشی کنید. انصراف از غنیسازی ما را از تمامی مشکلات بعدی نجات میدهد. من نمیدانم راهحل دیگری وجود دارد یا خیر. فکر میکنم این راهحل، رضایت جهانی را جلب میکند.» درخواست صدراعظم آلمان از روحانی، ادامه مذاکرات بود:
شرودر: اگر میدانستم در پایان مذاکرات به نتیجه میرسیم، واقعا خودم حاضر بودم سه روز با شما بنشینم و بحث کنم.
روحانی: چرا ناامید هستید. شما به یک نفر اختیار تام بدهید، ما به راهحل میرسیم.
شرودر: از همین میترسم (با خنده)، به همین دلیل خودم باید بحث کنم. مذاکرات باید ادامه پیدا کند. ما سه کشور هم باید در مورد پیشنهادهای شما صحبت کنیم. اگر من به تنهایی یکی را انتخاب کنم، کار حرفهای نکردهام. با شیراک هم صحبت کردهام. از مذاکرات شما با شیراک مطلع هستم، او با من صحبت کرد. مشکل این نیست که ما و شما یکدیگر را مجاب کنیم، دیگرانی (آمریکا) هم هستند که باید مجاب شوند.
روحانی: این حرف شما یعنی قطع مذاکرات، چون ظاهرا مذاکرات با شما فایدهای نخواهد داشت.
شرودر: این کار بسیار خطرناک خواهد بود.
روحانی: ظاهرا چارهای نیست.
شرودر: میتوان راهحلی پیدا کرد. خواهشمندم مذاکرات را در شرایط فعلی ادامه دهید.
روحانی (خطاب به هیات همراه): ظاهرا مذاکره با اینها فایدهای ندارد. ظاهرا باید با رئیس اینها مذاکره کنیم.
روحانی بلند شد و با هیات ایرانی از جلسه بیرون آمد و به سمت آسانسور رفت. وارد آسانسور که شد، شرودر رفت و دستش را گرفت و گفت: «شما نگران نباشد و ناراحت نشوید. حرف من به معنی پاسخ منفی به پیشنهادهای شما نبود. این مسئله مهمی است، عجله نکنید، در نهایت حل خواهد شد. لطفا کاری نکنید که مذاکرات قطع شود. من از شما میخواهم که به مذاکرات ادامه دهید، فعلا همین را میتوانم بگویم.»
«دیگرانی» که شرودر به آنها اشاره کرد و از سوی روحانی به مذاکره با «رئیس» تعبیر شد، آمریکاییها و موافقت آنها با توافقهایی بود که با تهران میشد و موفقیت مذاکرات هستهای با ایران را تعیین میکرد. یکی از مسائلی که در توافقنامه پاریس وجود داشت، این بود که اروپا نمیتوانست به ایران تضمین امنیتی بدهد، چون این موضوع بدون تضمین آمریکا امکانپذیر نبود و اروپا هم توان این کار را نداشت. شرکتهای بزرگ اروپایی برای گسترش معاملات، تجارت، اقتصاد و تکنولوژی بدون رضایت آمریکا، نمیتوانستند با ایران همکاری کنند. به روایت روحانی، انگلیسیها همیشه میگفتند ما در نهایت باید با آمریکاییها به نوعی به توافق برسیم تا مسئله حل شود. به گفته استراو: «بخشی از مشکلات ما در هنگام مذاکرات این بود که در واقع به نیابت از طرف آمریکا مذاکره میکردیم.»
اروپاییها حتی نتوانستند یک هواپیمای ایرباس را بدون هماهنگی با آمریکا به ایران بفروشند. سیاست جمهوری اسلامی هم بر عدم مذاکره با آمریکا بود. پس از توافق پاریس برخی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای ایران معتقد بودند این پرونده بدون ورود آمریکا به حلوفصل نهایی نمیرسد و اروپاییها نمیتوانند به تنهایی آن را حل کنند. البرادعی هم میگفت باید آمریکا وارد شود. آمریکاییها هم در مقاطعی ابراز تمایل میکردند. حتی جورج بوش، رئیسجمهور ایالات متحده یک بار پیغام داد که حاضر است همه مسائل مورد اختلاف با ایران را یکجا با طرف ایرانی مورد بحث و بررسی و در مسیر حلوفصل قرار دهد. این پیغام را البرادعی در دیداری که با روحانی در ۶ آوریل ۲۰۰۴ (۱۸ فروردین ۱۳۸۳) داشت، منتقل کرد و به نقل از بوش گفت من میخواهم رهبر با رهبر بنشیند و نه تنها بحث هستهای، بلکه همه مسائل را مورد بحث قرار دهند. البرادعی مدعی است که آن زمان در دیدار با بوش در واشنگتن، یک پیام نوشتاری از روحانی از سوی نظام ایران به همراه داشت که در آن گفته شده بود این کشور آماده است در همه زمینهها، از جمله برنامه اتمی و موضوعات گستردهتر امنیت منطقهای، با ایالات متحده وارد گفتوگو شود. این پیام در یک برگ کاغذ، بدون عنوان یا امضا نوشته و به البرادعی تحویل داده شده بود.
البرادعی این یادداشت را به بوش داد، منبع آن را توضیح داد و گفت که احساس میکنم چقدر برای ایالات متحده مهم است گفتوگو با ایران را آغاز کند. بوش پاسخ داد: «میخواهم در سطح رهبر با رهبر صحبت کنم، اما مطمئن نیستم رهبر ایران آمادگی مشارکت داشته باشد» و با اشاره به آیتالله خامنهای گفت: «فکر میکنم برای نابودی اسرائیل کمر همت بسته است.» حتی در یکی از سفرهای البرادعی به واشنگتن (پس از نشست ژوئن ۲۰۰۴ شورای حکام)، کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی دولت اول بوش، از او درباره روحانی که کمابیش در آن زمان همتای ایرانیاش محسوب میشد، پرسیده بود. «با نشان دادن احساسات امیدوارکننده که حداقل از ایده روبهرو شدن با ایران استقبال کرده بود، میخواست بداند روحانی چگونه آدمی است.» (خاطرات البرادعی)
حدود دو هفته پس از دیدار روحانی با شیراک و شرودر، سفیر فرانسه نامهای به مقامات ایرانی داد (۱۰ مارس ۲۰۰۵ - ۲۰ اسفند ۸۳) که حاوی مذاکرات وزرای اروپایی و سولانا در لوکزامبورگ بود و بخشی از توافقات آمریکا و اتحادیه اروپا در جهت حمایت ایالات متحده از فعالیت اروپاییها در برخورد با ایران در آن ذکر شده بود. پس از این توافق آمریکا اعلام کرد با عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی (WTO) و رفع تحریم قطعات هواپیما موافق است. به فاصله چند روز بعد از آن خاتمی، رئیسجمهور گفت: «ایران به هیچ وجه تکنولوژی هستهای را در مقابل هیچ امتیازی از سوی آمریکا قرار نمیدهد و فعالیت هستهای خود را ادامه داده و تلاش میکند تا آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دنیا را مطمئن کند که سلاح هستهای ندارد.» (۲۶ اسفند)
فردای آن روز هم جورج بوش اعلام کرد تهران باید هرگونه برنامه غنیسازی اورانیوم را برای همیشه کنار بگذارد تا اطمینان دهد که قصد تولید سلاح اتمی را ندارد و افزود: «آمریکا و متحدان اروپاییاش در صورت رد مشوقها از طرف ایران برای محدود ساختن برنامه اتمیاش خواستار دخالت شورای امنیت خواهند شد.» روزهای سختی در انتظار ایران و روحانی بود.
بذر امید در شورهزار ناامیدی
اروپاییها نتوانستند به تهران تضمین عینی بدهند؛ با تصویب جلسه سران جمهوری اسلامی (۱۵ اسفند ۸۳) فعالیت دو کارگروه اقتصادی و سیاسی در مذاکرات ایران و اروپا تعطیل شد و تنها مذاکرات کارگروه هستهای ادامه پیدا کرد و از سوی دیگر با به بنبست رسیدن مذاکرات کارگروه هستهای، چارهای جز این نبود که مجموعه راهحلها و نظرات روی میز قرار گیرد. در داخل کشور نیز با نزدیک شدن به انتخابات حساس ریاستجمهوری هجمههای منتقدان اصلاحطلبان به مدیریت پرونده هستهای بیشتر شد. برخی با تصور اینکه روحانی جزو کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاستجمهوری است، تهمتهای زیادی به او زدند. اروپاییها از سویی منتظر نتایج انتخابات ایران بودند تا ببینند چه دولتی با چه گرایش و رویکردی سر کار میآید و توضیحات مکرر تیم ایرانی به اروپاییها که میگفتند مسئله هستهای ایران فراتر از دولتها و مسئلهای ملی است، موثر نبود.
ایران در ۳ فروردین ۸۴ در نشست کمیته راهبری در پاریس طرحی چهار مادهای به طرف اروپایی ارائه کرد که شامل این موارد بود:
۱. راهاندازی UCF اصفهان در برابر تصویب پروتکل الحاقی در هیات دولت ایران؛
۲. مونتاژ و نصب ۳ هزار سانتریفیوژ در نطنز، در برابر تقدیم لایحه پروتکل الحاقی به مجلس؛
۳. راهاندازی پایلوت نطنز، در برابر استقرار بازرسان در تاسیسات هستهای ایران؛
۴. غنیسازی صنعتی نطنز، در برابر تصویب پروتکل الحاقی در مجلس.
تعهدات اروپا هم از دسترسی به منابع مالی، ساخت نیروگاه و فروش راکتور آب سبک و تضمین عرضه سوخت تا انعقاد قرارداد فروش اقلام دفاعی را در برمیگرفت. این طرح چهار مادهای تاکتیک مذاکراتی نبود، بلکه حرکتی در این جهت بود که از آخرین فرصت استفاده کرده و راه جدیدی باز شود. اروپاییها پذیرفتند که این طرح را بررسی کنند؛ اما یک دیدار سرنوشتساز، آغازگر تغییری بزرگ در مسیر پرونده اتمی ایران بود. روحانی در ۶ اردیبهشت دیدار خصوصی کوتاهی با آیتالله خامنهای داشت؛ رهبر جمهوری اسلامی بر این نظر بود که UCF اصفهان راهاندازی شود. روحانی وقت خواست تا در جلسهای نظراتش را بگوید. دو روز بعد باز ملاقاتی برگزار شد که روحانی نظراتش را بیان کرد. با این حال رهبر جمهوری اسلامی معتقد بود که اروپاییها زیر بار شکستن تعلیق نمیروند و تنها وقت تلف میکنند و هر طرحی باشد در لحظه آخر ایرادی بر آن وارد و مذاکرات را بیجهت طولانی میکنند. به نظر میرسد پس از طرح ۱۰۰ سوال از طرف اروپاییها در مورد طرح چهار مرحلهای، اکثر مسئولان ایرانی نسبت به دستیابی به توافق سریع با اروپا مایوس شده بودند و میگفتند بکارگیری اینگونه شیوهها برای وقت تلف کردن است. یکی از دلایلی که رهبر ایران مصمم شد تا تاسیسات اصفهان زودتر راهاندازی شود، این بود که معلوم نبود چه کسی رئیسجمهور میشود و ممکن بود برای رئیسجمهور بعدی در ابتدای مسئولیت، شکست تعلیق مشکل باشد.
جلسه کمیته راهبری در لندن در ۲۹ آوریل (۹ اردیبهشت) با شکست مواجه شد. پیشتر تصمیم گرفته شده بود در صورتی که اروپاییها کلیات طرح چهار مادهای را نپذیرند یا دستکم با اجرای فاز اول آن موافقت نکنند، به آنها رسما اعلام شود که تاسیسات اصفهان به طور یکجانبه شروع به فعالیت خواهد کرد. گرچه جلسه لندن رسانهای نشده بود اما وقتی روحانی مطلع شد که سه کشور اروپایی طرح چهار مادهای را قبول نکردهاند، اعلام کرد که تاسیسات اصفهان به زودی راهاندازی خواهد شد. پس از آن سه وزیر اروپایی در نامهای درخواست کردند که این تصمیم به تاخیر بیفتد تا آنها با روحانی ملاقات کنند. آنها در این نامه (۲۱ اردیبهشت) نوشتند که تمایل قوی آنها ادامه مذاکرات با حسن نیت به منظور یافتن تضمینهای عینی قابل قبول طرفین در مورد موضوع هستهای و ارائه تضمینهای محکم در مورد همکاریهای هستهای، فناوری، اقتصادی و تعهدات محکم درباره مسائل امنیتی است. آنها ابراز امیدواری کردند در دور بعدی مذاکرات در ۱۷ می در بروکسل، به پیشرفتهای بیشتری دست یابند.
روحانی پس از این نامه به سه وزیر پیام داد که اگر آنها با راهاندازی تاسیسات اصفهان مخالفند، ملاقات با آنها بیفایده خواهد بود. فردای آن روز نامه سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، به دست روحانی رسید که در آن با اشاره به تصمیم تهران برای راهاندازی UCF اصفهان نوشته شده بود: «جناب آقای حسن روحانی! در این شرایط نه چندان ساده، از جنابعالی دعوت مینمایم یک بار دیگر تمامی محاسن و معایب تصمیم مورد نظر را بسنجید.»
روز ۲۴ اردیبهشت کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل متحد، با روحانی تماس گرفت و خواست هر دو طرف (ایران و اروپا) مذاکرات را ادامه دهند. پاسخ روحانی این بود که ایران در طول بیش از یک سال و نیم گذشته، تمامی اقدامات اعتمادساز را انجام داده و در عین حال با سه کشور اروپایی هم در حال مذاکره بوده، اما مذاکراتی که از ۴ ماه پیش از آن شروع شده بود، پیش نمیرود و شاهد پیشرفت ملموسی نبوده است. همان روز در جلسه کمیته عالی هستهای تصمیم گرفته شد که آخرین مذاکرات با وزیران اروپایی نیز انجام شود، با این وجود اصل تصمیم درباره آغاز بخشی از فعالیتهای هستهای ایران قطعی بود. روحانی پیش از سفر به ژنو برای ملاقات با سه وزیر اروپایی، به دیدار آیتالله خامنهای رفت که تاکید ایشان بر این بود که در این ملاقات درباره راهاندازی تاسیسات اصفهان توافق شود و اگر آنها مخالفت کردند، ایران اقدام خود را یکجانبه انجام دهد.
روحانی در مذاکرات ژنو که روز ۲۵ می (۴ خرداد) در محل رزیدانس سفیر جمهوری اسلامی برگزار شد و علاوه بر وزیران اروپایی، سولانا نیز حضور داشت، ابراز امیدواری کرد که در این جلسه پیشرفت ملموسی به دست بیاید و گفت: «من با ذهن باز و آمادگی برای رسیدن به یک راهحل مورد توافق دو طرف، به ژنو آمدهام.» جک استراو، وزیر خارجه بریتانیا، در این جلسه گفت که تا سپتامبر (شهریور) مجموعهای از نظرات سه کشور و اتحادیه اروپا به ایران داده میشود که در آن تضمینهای قطعی (تعهد اروپا) در چارچوب توافق پاریس ارائه خواهد شد. او آغاز برنامه اتمی در اصفهان را برای اروپاییها غیرقابل قبول دانست و گفت ما هنوز در این زمینه قانع نشدهایم. روحانی در پاسخ گفت که در مذاکرات هیچ پیشرفت ملموسی به دست نیامده و از طرف اروپا نه تضمین محکمی تعریف شده و نه تضمین عینی. روحانی پرسید: «آیا طرحی که اروپا میخواهد ارائه دهد، حاوی غنیسازی در ایران است؟» استراو پاسخ داد: «موضع الان ما این است که نه.»
روحانی گفت: «پس با وجود این، طرح شما از نظر ما اصلا قابل قبول نیست. پس چرا صبر کنیم؟... میخواهم خیلی رک صحبت کنم. اگر همه این پیشنهادها برای این است که ما برنامه غنیسازی را کنار بگذاریم، پس چرا از اکتبر ۲۰۰۳ تا به حال مذاکره کردهایم؟! در تهران به شما گفتم توقف و حتی تعلیق درازمدت قابل قبول نیست و امکان ندارد.»
اروپاییها تاکید داشتند که برنامه غنیسازی توجیه غیرنظامی ندارد و تهران را به صبر تا دریافت پیشنهادات دعوت میکردند. روحانی به اروپاییها گفت این پیشنهادات باید زودتر از ماه سپتامبر به ایران ارائه شود و افزود این ایده را به تهران میبرد و تصمیم بر عهده تهران خواهد بود.
در ۱۲ خرداد جلسه سران نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد و جمعبندیشان این بود که فعلا این دو ماه را صبر کنند تا سه کشور طرحشان را بدهند، اگر تاخیر شد یا در طرح آنها راهاندازی تاسیسات اصفهان نبود، بیدرنگ نامه مربوط به راهاندازی اصفهان به آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارسال شود.
در ۳ تیر محمود احمدینژاد، شهردار تهران، پیروز انتخابات ریاستجمهوری ایران شد؛ فردی رادیکال در سیاست خارجی و در طیف سیاسی مقابل اصلاحطلبان و میانهروهایی چون روحانی. کمی بعد از انتخابات و قبل از دریافت پیشنهاد اروپاییها، روحانی نامهای به سه وزیر اروپایی فرستاد (۱۸ ژوئیه - ۲۷ تیر) که در آن نوشته شده بود: «هیچ توجیهی وجود ندارد که شما از ارائه پیشنهادی که میتواند برای طرفین قابل قبول باشد، خودداری نمایید و در عوض، چیزی را عرضه کنید که ما انتخاب دیگری جز رد آن نداشته باشیم.»
پاسخ سه وزیر اروپایی خبر از ارائه پیشنهادات تا پایان ماه ژوئیه یا اوایل اوت میداد. این نامه یک هفته پس از آخرین جلسه سران نظام در دوره مسئولیت روحانی و اولین جلسهای که احمدینژاد، رئیسجمهور، در آن شرکت میکرد ارسال شد؛ جلسهای که تصمیم گرفته شد UCF اصفهان تا دولت خاتمی بر سر کار است، راهاندازی شود. در اول اوت ۲۰۰۵ (۱۰ مرداد ۱۳۸۴) نامه راهاندازی تاسیسات اصفهان به آژانس فرستاده شد؛ دو روز پس از آنکه سفیران سه کشور اروپایی پیام سه وزیر خارجه را برای به تعویق انداختن زمان ارائه پیشنهاد اتحادیه اروپا رساندند که در آن از روحانی خواسته شده بود تاریخ ارائه طرح به جای پایان ماه ژوئیه به هفتم ماه اوت (۱۶ مرداد) موکول شود. پس از نامه ایران به آژانس و اعلام راهاندازی تاسیسات اصفهان، وزیران خارجه سه کشور اروپایی، سولانا و البرادعی از ایران خواستند این اقدام را متوقف کند.
پایان نفسگیر ماموریت سخت
بسته پیشنهادی اروپا، ۵ اوت (۱۴ مرداد) به تهران رسید؛ یک روز قبل از مراسم تحلیف احمدینژاد و سوگند ریاستجمهوری او در مجلس ایران. در این پیشنهاد اشارهای به غنیسازی و حتی راهاندازی تاسیسات اصفهان نشده بود. به البرادعی گفته شده بود اروپاییها سعی دارند از سبک مذاکرات بازار تقلید کنند و این باعث شده بود پیشنهاد خود را به طور کامل مطرح نکنند. به تعبیر البرادعی «این تاکتیک فاجعه بود. پیشنهاد نه تنها ناچیز بود، بلکه لحن میهنپرستانه و خودبینانه داشت. تا جایی که وعده داد اروپاییها از دانشمندان ایرانی که هنگام توقف غنیسازی در ایران دیگر احتیاجی به آنها نیست، به خوبی حمایت خواهد کرد.»
پس از اینکه بسته پیشنهادی اروپا در ایران باز شد، صداهایی هم از قاره سبز شنیده شد. گرهارد شرودر، صدراعظم آلمان گفت عدم پذیرش پیشنهاد اروپا میتواند به ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت منجر شود؛ اما احمدینژاد، رئیسجمهور جدید طرح پیشنهادی اروپا را توهین به ملت ایران خواند و تاکید کرد که استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای حق مسلم و قانونی ایران است و هیچ کس نمیتواند آن را نادیده بگیرد. (۱۷ مرداد) بلافاصله پاسخ ایران به اروپا آماده شد که در آن آمده بود: «این طرح چیزی نیست جز نسخهای مطول، اما بسیار کممحتوا و بازنگری شده به نحوی خودخواهانه از پیشنهادی که توسط سه کشور اروپایی قبل از توافق پاریس در اکتبر ۲۰۰۴ در وین ارائه شد و ایران آن را رد کرد.» جمله نهایی پاسخ ایران کلیدی بود: «پیشنهاد یاد شده توهینی به تمام ملت ایران است که سه کشور اروپایی باید به خاطر آن، از ملت ایران پوزش بطلبند.»
استراو هم بر این عقیده است که بسته پیشنهادی اروپا «خیلی دیر بود. در آن فاصله زمانی، به ویژه، چون آمریکا به طور روشمندی با سخنرانی محور شرارت، اصلاحطلبان را متزلزل کرده بود، بازار ایران دچار رکود شده بود و اصلاحطلبان هم برای حیات سیاسی خود میجنگیدند، حال آنکه تندروها در حمله به آنها دوباره جسور شده بودند؛ بنابراین تعجبی در کار نبود وقتی کمال خرازی به نمایندگی از ایران پیشنهاد شش کشور را رد کرد و گفت: شکلات است جک، شکلات.»
ایران در ۱۷ مرداد تاسیسات اصفهان را راهاندازی کرد. روز بعد جلسه فوقالعاده شورای حکام تشکیل شد و روز ۱۱ اوت (۲۰ مرداد) قطعنامهای علیه ایران تصویب کرد. دو روز قبل از جلسه شورای حکام (۷ اوت - ۱۶ مرداد) احمدینژاد با روحانی تماس گرفت و درخواست ملاقات کرد. احمدینژاد در آن ملاقات از روحانی پرسید: «چرا آژانس میخواهد جلسه فوقالعاده تشکیل دهد؟» روحانی پاسخ داد: «میخواهند مسئله راهاندازی اصفهان را بررسی کنند.» احمدینژاد گفت: «آژانس حق ندارد چنین کاری بکند چون ما کار خلافی نکردهایم، خوب است با البرادعی تلفنی صحبت کنید.» روحانی گفت: «اینطور نیست که مدیرکل همهکاره باشد، اعضای شورای حکام آژانس، سفرای ۳۵ کشور هستند که بر اساس گزارش مدیرکل تصمیم میگیرند.» بعد بحث شد که آژانس تحت نفوذ غرب است. احمدینژاد پرسید: «چرا آژانس تحت نفوذ آنهاست؟» روحانی گفت: «برای اینکه هم بیشتر بودجه آژانس را آنها میدهند و هم بر اکثر کشورهای عضو نفوذ دارند.» احمدینژاد گفت «هزینههای آژانس در سال چقدر است؟» روحانی پاسخ داد «نمیدانم، مثلا چند صد میلیون دلار.» احمدینژاد گفت: «شما همین حالا به البرادعی زنگ بزنید و بگویید ما کل مخارج آژانس را میدهیم.» روحانی گفت: «اولا آژانس نمیتواند بپذیرد، چون برای مخارج آژانس و بودجه آن، مقرراتی وجود دارد و ثانیا ما هم چنین حق و اختیاری نداریم، چون اگر به جایی بخواهیم کمک بلاعوض کنیم، مجلس باید تصویب کند.» احمدینژاد گفت: «من به شما میگویم، شما چه کار دارید!» روحانی گفت: «روش کاری من اینطور نیست و من چنین کاری نمیکنم. اگر اصرار دارید، خودتان با البرادعی صحبت کنید.» در ادامه گفت: «شما من را خواستید تا به من چنین توصیهای کنید یا مسائل مربوط به بحث هستهای را از من بپرسید؟!» احمدینژاد گفت «من نظرم را به شما میگویم.» روحانی گفت «فکر کردم من را خواستهاید تا به شما مشورت بدهم. اگر میخواهید چنین دستوراتی را بدون مشورت و تصویب در جلسه سران بدهید، خوب است زودتر، دبیر جدیدی را منصوب کنید و این دستورات را به او بدهید.»
روحانی بعد از آن جلسه هم با لاریجانی تماس گرفت و گفت: «ظاهرا باید زودتر خود را آماده کنید و دبیرخانه را تحویل بگیرید.» پس از این ملاقات، عملا مسئولیت روحانی در شورای عالی امنیت ملی پایان یافت و در نهایت روز ۲۴ مرداد حکم علی لاریجانی که دو سال قبل از آن به درخواست روحانی به جلسات هستهای دعوت شده و نامزد ناکام ریاستجمهوری و از منتقدین سیاستهای روحانی بود، برای تصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی صادر شد.
دوران جدیدی در پرونده هستهای ایران آغاز شد، همچنین دوران جدید در زندگی ایرانیان و زندگی روحانی. توافق با اروپا حاصل نشد، سیاستمداران رادیکالی در تهران بر سر کار آمدند؛ به تعبیر استراو «نئوکانهای آمریکا آنچه را کشته بودند، درو کردند.»
منابع:
۱- امنیت ملی و دیپلماسی هستهای، دکتر حسن روحانی، نشر مجمع تشخیص مصلحت نظام
۲- عصر فریب، خاطرات محمد البرادعی، مترجم: فیروزه درشتی، انتشارات روزنامه ایران، ۱۳۹۱
۳- خاطرات جک استراو (Last man standing)
۴- مصاحبه استراو با بیبیسی فارسی
۵- آرشیو خبرگزاریهای ایسنا، ایرنا، مهر، فارس و ایلنا و سایت بیبیسی فارسی و رادیو فردا
۶- آرشیو روزنامههای ایران و همشهری
نظر شما :