تندروی‌ها علیه امیرانتظام ربطی به نظام ندارد

عباس سلیمی‌نمین
۲۸ مرداد ۱۳۹۷ | ۱۱:۴۷ کد : ۸۱۵۹ آن سوی اتهام امیرانتظام
من در مورد امیرانتظام هرگز از لفظ جاسوس استفاده نکردم اما قطعاً او علیه مصالح مملکت اقدام کرد.
تندروی‌ها علیه امیرانتظام ربطی به نظام ندارد
تاریخ ایرانی: من تعریضی به گفته‌های آقای توسلی دارم. ایشان در یافته‌های تاریخی‌شان خطاهای فراوانی دارند. شاید بزرگترین اشتباه ایشان تاریخ اعزام امیرانتظام به عنوان سفیر به اسکاندیناوی بود. امیرانتظام قبل از بحث تلاش برای انحلال مجلس خبرگان، بر اساس اعتراضات آیت‌الله طالقانی و دیگران و برای اینکه این انتقادات کم شود، از تهران دور شد. اما آنچه که عمدتاً آقای توسلی بر آن تأکید دارد زندانی و شکنجه شدن آقای امیرانتظام در چهار دهه است؛ در حالی که این دوران دو دهه بوده است، نمی‌دانم دو دهه دیگر را آقای توسلی از کجا می‌آورند؟!

 

این یعنی ما پایبندی به تاریخ نداریم و بیشتر می‌خواهیم به جای بیان مستندات تاریخی، هیاهو ایجاد کنیم. بزرگترین اشتباه آقای توسلی این بود که گفت برنامه «خشت خام» به تاریخ معاصر خیلی کمک کرد. بالعکس چرا ما فکر می‌کنیم بعد از دو دهه راحت می‌توانیم در حرف‌های خودمان تغییر اساسی ایجاد کنیم؟ کسانی که «خشت خام» را دیدند می‌دانند که امیرانتظام می‌گوید هرگز رابطه‌ام با آقای بازرگان قطع نشد. من جمله‌ای را از کتاب خاطرات امیرانتظام در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ می‌خوانم، مقایسه کنید با آنچه در «خشت خام» گفته می‌شود و آنچه آقای توسلی می‌گوید: «امروز صبح با اردشیر پسر شش ساله‌ام در حالی که در پیاده‌روی غربی خیابان پهلوی حول‌وحوش محمودیه قدم می‌زدیم آقای مهندس مهدی بازرگان را دیدم که از طرف تهران به طرف شمران می‌رفت. با ایشان احوالپرسی کردم و در مورد سروصدای شهر و تیراندازی‌ها پرسیدم گفت که دلیل آن را نمی‌دانم. پرسیدم چه باید کرد؟ گفت باید نزدیک رفت و از جریانات آگاه شد. پیشنهاد کردم آیا به همکاری من احتیاج دارید؟ گفت بله البته به شرطی که کارهای بازرگانی‌ات را کنار بگذاری، قول دادم.»

 

این حرف به معنی این است که امیرانتظام با بازرگان تا شهریور ۱۳۵۷ یعنی اوج خیزش حرکت‌های انقلابی هیچ ارتباطی نداشته است. آیا امیرانتظام در این مقطع مورد تائید بازرگان است؟ جواب منفی است. فعالیت‌هایی دارد که از نظر بازرگان منفی است. قطعاً بازرگان این تعقل را دارد که هر فردی برای گذران زندگی باید فعالیت‌هایی داشته باشد، اما امیرانتظام چه فعالیت‌هایی دارد که بازرگان شرط همکاری خودش با ایشان را ترک آن فعالیت‌ها می‌داند؟ البته من در ادامه خواهم گفت که ایشان چه فعالیت‌هایی داشتند که بازرگان هم نسبت به آن مساله دارد.

 

این بحث را مطرح کردند که چون بازرگان از کسی دفاع کرد، این ملاک ماست و دیگر نباید تاریخ را مورد مطالعه قرار دهیم. این چه حرفی است؟ بازرگان از سپهبد مقدم هم دفاع کرد، شبیه دفاعی که از امیرانتظام کرد. این به معنی این است که سپهبد مقدم آدم لایقی است؟ سپهبد مقدم فردی است که آمریکایی‌ها به زور به شاه تحمیل کردند، شاه گزینه دیگری را برای ساواک در نظر داشت. این جمله را از خود امیرانتظام می‌خوانم «تیمسار ناصر مقدم رئیس ساواک پس از ترک اتاق من، در راهروی نخست‌وزیری توسط عوامل دادستانی دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. نخست‌وزیر بعد از اطلاع از دستگیری ایشان توسط دادستانی نامه‌ای با خط خود نوشت و جان خود را در گرو جان تیمسار مقدم قرار داد.» آیا واقعاً مقدم لایق چنین ایثارگری از جانب مهندس بازرگان است؟ این می‌تواند برای ما شاخص باشد؟ خیر اصلاً نمی‌تواند.

 

کتاب خاطرات مرحوم صدر حاج‌سیدجوادی را بخوانید، ایشان می‌گوید یکی از اشکالات مهندس بازرگان این بود که در سال ۱۳۵۷ می‌گوید من حتی به شخصیت‌های نظامی آمریکایی هم اعتماد دارم. اعتماد به عناصر دشمنی که ما در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت از آن‌ها ضربه خوردیم. هرچقدر که ما مهندس بازرگان را محترم بدانیم این ضعفشان را نمی‌توانیم فراموش کنیم.

 

دوستانی که اهل تحقیق هستند خاطرات امیرانتظام را با شوی «خشت خام» مقایسه کنند، ببینند چقدر اختلاف دارد. واقعاً یک شو بیشتر نبود و از نظر تاریخی هیچ ارزشی نداشت. امیرانتظام بالاترین شکنجه خود را در طول دوران زندان بوی بد جوراب دانشجویان اعلام می‌کرد. می‌گوید وقتی از دانشجویان جدا شدم وضعیتم خیلی خوب شد و واقعاً هم همین‌طور است. ایشان مصاحبه مطبوعاتی در زندان دارد. این‌ها چیزهایی است که در کتاب خاطراتش آمده است. در این کتاب نیامده که هر شب پاهایم را با طناب از سقف آویزان می‌کردند. با عقل جور درنمی‌آید. تنها چیزی که در زندان داشتنش امکان‌پذیر نیست طناب است. همه این‌ها خلاف واقع است؛ نه بر اساس اظهارات من بلکه بر اساس نوشته‌های کتابی که از ایشان به عنوان سند باقی مانده است. چرا هیاهو می‌کنیم؟ اگر تندروی در ارتباط با امیرانتظام صورت گرفته باشد مانند آقای معادیخواه با صداقت بگوییم من در اینجا تندروی کردم.

 

بعضی از نیروهای چپ تندرو نسبت به آقای امیرانتظام اقداماتی داشتند و خودشان باید جواب بدهند، این ربطی به نظام ندارد. من به آقای امیرانتظام استناد می‌کنم که آقای خامنه‌ای در آن دوره از او دفاع نمی‌کنند اما می‌گویند تندروی نکنید، ایشان هنوز محاکمه نشده است. بعد ما بیایم این جریان سیاسی را امروز هدف حمله خودمان قرار بدهیم، درحالی‌که متحدین امروز نهضت آزادی آن زمان تندروی‌هایی داشتند. یکی از تندروی‌ها نگه‌ داشتن آقای امیرانتظام در زندان دانشجویان بود. امیرانتظام این دوران را سخت‌ترین دوران زندان خودش بیان می‌کند، ضمن اینکه خلاف قانون هم بوده است، یعنی بازداشت ایشان در زندان دانشجویی مقوله‌ای غیرقانونی است. اگر امروز بعضی از این دانشجویان با نهضت آزادی پیوند دارند، نباید هیاهو علیه کسانی ایجاد کنند که در آن دوره اصلاً چنین موضعی نداشتند. هم شهید بهشتی و هم آقای خامنه‌ای در آن دوره موضع‌گیری درباره آقای امیرانتظام را موکول به محاکمه ایشان ‌کردند. بله تندروی در این قضیه است اما نه اینکه امروز با جعل تاریخ به خودمان اجازه دهیم امیرانتظام را زندانی سیاسی بدانیم. با هیچ نگاهی به اسناد تاریخی نمی‌تواند چنین تعبیری در مورد امیرانتظام صادق باشد. ایشان قطعاً ارتباطات غیرمتعارف با بیگانه داشت که البته به زعم من به عنوان یک مورخ ایشان به دلیل حب فراوان به غرب، پیوندهای غیرمتعارف که ضد مصالح ملی است ایجاد کرد. جاسوس کسی است که در برابر دریافت اجرتی خدماتی به کسی که او را اجیر کرده است، بدهد. با توجه به مطالعاتی که من در آثار و اسناد و سایر منابع مربوط به ایشان داشتم، امیرانتظام کاملاً مجذوب غرب است. خدمت به غرب را جزء وظایف خودش می‌داند. به آمریکایی‌ها رهنمود می‌دهد که چه بکنید تا در اینجا ماندگار شوید. به عنوان مشاور برای غرب عمل می‌کند که در این کشور کودتا کرد، ساواک تشکیل داد و هزاران بلا بر سر این ملت آورد. این کاملاً غیرمتعارف است، چنین اقدامی همواره ضد مصالح ملی است. حالا هرچقدر هیاهو کنید و از او قهرمان ملی بسازید ذیل هیچ‌ کدام از این هیاهوها واقعیت‌های تاریخی قابل نقض نیست.

 

نقدی بر کتاب خاطرات صدر حاج‌سیدجوادی نوشتم و خدمت ایشان فرستادم، ایشان هم اظهار لطف داشتند. چون در مورد امیرانتظام هم نوشته بودم ایشان گفت من هم با آقای امیرانتظام موافق نبودم. جالب است ما امروز ادعا کنیم که محاکمه امیرانتظام محاکمه طالقانی بود، با چه هنری می‌توان چنین مطلبی را در تاریخ به ثبت رساند! طالقانی جزء منتقدان جدی به‌کارگیری امیرانتظام بود. یکی از عوامل کنار گذاشتن امیرانتظام از معاونت نخست‌وزیری و دور کردن او از ایران آقای طالقانی است. مهندس سحابی در صفحه ۴۵ کتاب خاطراتش می‌گوید: «در آن جلسه پیش از ورود آقای بازرگان من شاهد گفت‌وگو و نارضایتی آقای بهشتی و مطهری از سخنگو بودن آقای عباس امیرانتظام در دولت موقت بودم. علاوه بر آقایان روحانی بعضی از دوستان خود ما همچون مهندس معین‌فر و مهندس کتیرایی نیز از حضور ایشان در دولت ناراضی بودند. من هم که از سابق آقای امیرانتظام را می‌شناختم، نسبت به حضورشان در دولت و سخنگویی‌شان معترض بودم. من معتقد بودم که سخنگوی دولت باید فردی نزدیکتر به آقای بازرگان باشد. دکتر یزدی هم که بعد از گفت‌وگوهای اولیه ما به جلسه شورای انقلاب وارد شد نسبت به این انتخاب ناراضی بود.»

 

یا در صفحه ۹۷ می‌گوید: «یکی از مسائلی که در آن روزها بحث ایجاد می‌کرد، حضور آقای امیرانتظام به عنوان سخنگوی دولت موقت بود. این امر موجب دلخوری و حساسیت تعداد زیادی از دوستان شده بود. این اعتراضات بیشتر به دلیل آن بود که افراد آقای امیرانتظام را عضو نهضت آزادی نمی‌دانستند و در دوران انقلاب و پیش از آن نیز سال‌های زیادی دور بوده و ایشان را از فعالان و مبارزان علیه رژیم شاه نمی‌دانستند. مرحوم طالقانی هم نسبت به این امر حساس شده بود به ویژه اینکه آقای مهندس امیرانتظام در یکی از مصاحبه‌های خود در آن روزها گفته بود انقلاب دیگر تمام شده است.» بنابراین چگونه می‌توان محاکمه امیرانتظام را محاکمه طالقانی دانست؟!

 

همه اعضای نهضت آزادی با امیرانتظام مشکل داشتند. چون در سال ۱۳۳۲ امیرانتظام مأمور شد نامه‌هایی را از طرف نهضت مقاومت ملی به سفارت آمریکا برساند، بعد با ریچارد کاتم افسر بسیار پیچیده سیا ارتباط برقرار می‌کند و این ارتباط تا انتهای دهه ۳۰ ادامه می‌یابد. زمانی که این خاطرات نوشته شده ماهیت کاتم کاملاً مشخص بود و مقالات متعددی در مورد او نوشته شده است. در اینکه کاتم به نهضت ملی شدن صنعت نفت ظلم کرد و با نوشتن مقالات علیه دکتر مصدق و دیگر شخصیت‌های برجسته نهضت ملی اختلاف ایجاد کرد شکی نیست. اینکه مصدق بهایی بود و به دکتر فاطمی تهمت‌های جدی زد و باعث شد فداییان اسلام نسبت به ایشان تعرض کنند. شما را ارجاع می‌دهم به آثار آقای آبراهامیان که به صورت مفصل راجع به کاتم نوشته‌ است. 

 

منتقدین امیرانتظام چه قبل از کشف اسناد در لانه (سفارت آمریکا) چه بعد از آن عمدتاً نیروهای نهضت آزادی و چپ بودند. وقتی ناصر میناچی دستگیر شد، دکتر بهشتی رسماً به خاطر اینکه اتهامی وارد شده و بلافاصله بعد از اتهام اقدام شده اعتراض کرد و این اعتراض باعث شد که میناچی ساعاتی بیشتر در زندان نماند؛ اما چرا وقتی امیرانتظام دستگیر شد هیچ‌ کدام از نیروهای نهضت آزادی غیر از بازرگان دفاع نکردند؟! امیرانتظام در کتابش ذکر می‌کند که من نامه گلایه‌آمیزی به آقای صدر حاج‌سیدجوادی نوشتم که چطور در دفاع از آقای ناصر میناچی نامه نوشته‌ای اما از من دفاع نکردی؟

 

بازرگان تنها کسی است که از این قضیه دفاع می‌کند بدون اینکه از ارتباطات ایشان در اسکاندیناوی اطلاع داشته باشد. بازرگان یا نهضت آزادی چه مجوزی به ایشان داده بودند؟ جز اینکه ایشان برود و نامه‌ای را به سفارت بدهد؛ اما امیرانتظام ارتباطات را ادامه می‌دهد و جالب است که خودش هم می‌داند با چه کسی ارتباط برقرار کرده است. همان‌طور که گفتم زمانی که کتاب خاطرات امیرانتظام نوشته شد ماهیت کاتم کاملاً برای مردم ایران مشخص بود، اما امیرانتظام نمی‌خواهد این مساله در تاریخ به ثبت برسد به همین خاطر او را به گونه‌‌ای دیگر معرفی می‌کند. می‌گوید کاتم از جمله کسانی بود که با کودتا مخالف بود و این مخالفت آنقدر شدید بود که او در دفاع از ملت ایران از وزارت خارجه استعفا داد. این خلاف واقع است. با اینکه این را می‌داند اما چون سال‌ها با کاتم ارتباط داشته این را می‌گوید. در کتاب خاطرات می‌گوید که به درخواست کاتم با ایشان ملاقات داشتم اما هرگز نمی‌گوید که کاتم چه درخواستی از من داشت؟

 

بنابراین امیرانتظام مسائل مکشوفی دارد. بازرگان مسائل علنی ایشان را می‌بیند، اینکه ایشان به امور تجاری مشغول است که شایسته نیروهای مبارز نیست. لذا شرط همکاری با امیرانتظام را دست برداشتن از آن فعالیت‌ها می‌داند. دیگران که نسبت به امیرانتظام حساسیت بیشتری دارند، بیانیه می‌دهند. دکتر یزدی می‌گوید اگر من جای آقای بازرگان بودم هرگز شما را به کار نمی‌گرفتم، امیرانتظام این مطلب را در کتاب خاطراتش آورده است. چرا یزدی این مطلب را می‌گوید؟ حالا بعضی‌ها می‌گویند دلیل این مخالفت‌ها شیک‌پوشی امیرانتظام بود. این گفته به نظر من بحث را خیلی سطحی می‌کند. یا مثلاً نیروهای حزب جمهوری اسلامی برای خارج کردن رقیب از میدان، امیرانتظام را سوژه قرار دادند. این خلاف محرز تاریخی است. نیروهای دانشجویی در آن دوره با حزب جمهوری اسلامی مخالف بودند. دانشجویانی که سفارت را تسخیر کردند به شدت نسبت به حزب جمهوری اسلامی موضع داشتند. وقتی سفارت تسخیر می‌شود اتاقی به بنی‌صدر در سفارت آمریکا اختصاص می‌دهند و ایشان هم جعفری سردبیر روزنامه انقلاب اسلامی را به عنوان نماینده خودش معرفی می‌کند. دانشجویان هم او را در آن اتاق جای می‌دهند. در حالی که وقتی شهید باهنر به عنوان نماینده شورای انقلاب تعیین می‌شود تا با دانشجویان وارد گفت‌وگو شود، آن‌ها به دلیل اینکه او در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی است، اصلاً ایشان را به سفارت راه نمی‌دهند. 

 

ما نمی‌توانیم این‌طور تاریخ را جعل کنیم. این یک ضعف بزرگ نهضت آزادی است، این ضعف را بپذیرد. همان‌طور که آقای معادیخواه با صداقت گفت که اشتباه کردم، نهضت آزادی هم بگوید ما در خصوص آقای امیرانتظام اشتباه کردیم. هر جریان و گروهی دارای ضعف‌هایی است، چرا می‌خواهیم ضعف خودمان را در تاریخ پنهان کنیم، آن‌ هم ضعفی که بَیِن است. فقط این‌طور نبود که مهندس سحابی با این قضیه مشکل داشته باشد، مهندس کتیرایی، معین‌فر و باقی آقایان هم با این قضیه مشکل داشتند.

 

این یک ضعف است، بهتر است به ملت بگوییم بله یک فردی با ما بوده اما بعد با کاتم نشست‌وبرخاست داشت و از مسیر خارج شد. مهندس توسلی گفته گویا قرار بوده پیش‌نویس قانون اساسی با دستور امام بدون هیچ بررسی به رفراندوم گذاشته شود. این خلاف واقع است. این پیش‌نویس قرار بود هم در شورای انقلاب و هم در مجلس خبرگان مورد بررسی قرار بگیرد. جالب است که اگر ما از بحث مجلس مؤسسان به مجلس خبرگان تنزل یافتیم، آقای طالقانی این مطلب را به عنوان پیشنهاد نهضت آزادی ارائه می‌دهد. چرا این را به امام و جریان مقابل نسبت می‌دهید؟ که امام به وعده خودشان عمل نکردند و این خیانت امیرانتظام را توجیه می‌کنید. برای اینکه انقلاب بعد از پیروزی سریع سامان نگیرد، قانون اساسی شکل نگیرد، آمریکایی‌ها هم به دنبال این بودند که در مناطق مرزی اخلال ایجاد کنند. عملکرد نهضت آزادی در این رابطه به شدت قابل تأمل است و باید از جانب خود نهضت آزادی مورد نقد قرار بگیرد؛ چراکه در برابر فتنه‌انگیزی‌های آمریکایی‌ها در مناطق مرزی موضع بسیار اشتباهی داشتند و افرادی را به عنوان استاندار گماشته بودند که با عناصر وابسته به بیگانه کاملاً مرتبط بودند. به شخصیتی مثل آقای قرنی که مردانه ایستادگی کرد ظلم فاحشی کردند. مهندس بازرگان فقط به جرم اینکه از تمامیت ارضی کشور مردانه دفاع کرد قرنی را عزل کرد. بعد هم گروه‌های تروریستی در تهران او را ترور کردند. این‌ها ضعف‌های بارز نهضت آزادی است.

 

بنابراین در ارتباط با بحث امیرانتظام همان‌طور که بعضی از این آقایان شجاعت و مردانگی دارند و می‌گویند ما در دادگاه مقداری تندروی کردیم شما هم صداقت داشته باشید و در این قضیه جعل تاریخ نکنید. جعل تاریخ کار ناشایستی است به خصوص تاریخی که یکی از پایه‌هایش خاطرات خود امیرانتظام است. 

 

فرازی را از کتاب خاطرات مهندس سحابی می‌خوانم: «در جلسه‌ای که در منزل فریدون برادرم با حضور مرحوم طالقانی و مرحوم قطب‌زاده و دوستان نهضتی در خارج از کشور و سایر دوستان در داخل کشور برگزار شد، درباره سوابق آقای امیرانتظام بحث شد. اعلامیه دادیم و در آن اعلام داشتیم که آقای مهندس امیرانتظام عضو نهضت آزادی نیست و این اعلامیه روی تلکس‌ها منتشر شد و این کار باعث گله‌گذاری و دلخوری ایشان شد.» یعنی حساسیت نسبت به سوابق امیرانتظام وجود دارد. گفته شده که ایشان پس از مرداد ۱۳۴۰ هیچ تماسی با نهضت آزادی نداشته و در جریان محاکمات اعضای نهضت آزادی در سال‌های ۴۳-۱۳۴۲ در ایران نبوده است. در خارج از کشور نیز هرگز با نهضت در اروپا و آمریکا ارتباط نداشته است. هیچ ارتباطی با اعضای نهضت نداشت مگر تماس‌هایی که گهگاه می‌گرفت؛ مثلاً با مرحوم رحیم عطایی به‌ صورت فردی ارتباط داشته است. روزنامه‌های مختلف هم این مطالب را چاپ کردند و امیرانتظام هرگز آن را تکذیب نکرد. برخلاف اینکه بعدها هر مطلبی که نوشته می‌شد ایشان بلافاصله جواب می‌داد، حتی در زندان؛ اما در این قضیه پاسخی به نهضت آزادی نداد. دوستان نهضت آزادی فکر می‌کنند غبار بر خاطرات ملت ایران نشسته است و آن‌ها می‌توانند هر ادعایی بکنند و امیرانتظام که تا دیروز خودشان با او مشکل داشتند را به قهرمان ملی تبدیل کنند.

 

گرچه من در مورد امیرانتظام هرگز از لفظ جاسوس استفاده نکردم اما قطعاً او علیه مصالح مملکت اقدام کرد و در این هیچ شکی نیست. من بحث تبادل اطلاعاتی که آقای امیرانتظام چه در داخل ایران و چه در سوئد انجام می‌داد را با ارجاع به اسناد بررسی کردم. امیرانتظام هرگز اسناد را نفی نمی‌کند. ایشان چه در دوران محاکمه و چه بعدها در خاطراتش می‌گوید این احتمالاً توطئه خود آمریکاست که برای خراب کردن من و نهضت آزادی اسنادی را تولید کردند و در جای جای سفارت قرار دادند. ایشان نمی‌گوید این اسناد محتوای مجرمانه ندارد بلکه دو احتمال را معرفی می‌کند. یکی اینکه آمریکایی‌ها اسنادی علیه ایشان تولید کرده باشند و دیگر اینکه دانشجویان این کار را کرده باشند. اصل اینکه این سند نشان‌دهنده ارتباط غیرمتعارف با آمریکایی‌هاست را خود امیرانتظام هم نمی‌تواند تکذیب کند.

 

بنابراین ارتباط امیرانتظام با آمریکایی‌ها به زعم خود ایشان هم نامتعارف است؛ یعنی در جهت خدمت و مشاوره دادن به آمریکایی‌هاست که چه کار کنید تا مجدداً به جامعه ایران برگردید. ملت ایران یک انقلاب بزرگ کرد تا از زیر یوغ آمریکایی‌ها خارج شود، آن‌وقت امیرانتظام به آن‌ها مشاوره می‌دهد که چطور برگردید. آیا این‌ها ارتباطات متعارف دیپلماتیک است؟ خیر؛ بنابراین از این منظر ایشان کاملاً برخلاف مصالح ملی عمل کرد. من به عنوان یک پژوهشگر می‌گویم امیرانتظام واله و شیدای غرب است. خدمت به غرب را امر ناپسندی نمی‌داند چراکه الگو و ایده‌آل ایشان غرب است؛ بنابراین خدمت به غرب به زعم امیرانتظام خیانت به ملت ایران نیست.

 

آقای توسلی گفت که امیرانتظام اسوه مقاومت است و در زندان شکنجه شد، خاطرات ایشان را بخوانید. در این کتاب هیچ حرفی از شکنجه نمی‌زند و می‌گوید بزرگترین سختی من بوی بد جوراب دانشجویان بود. می‌گوید من مطلب به فلان روزنامه دادم و مطلبم را کامل چاپ کرد و یا امروز روزنامه‌نگاران آمدند و با من مصاحبه کردند. کتاب خاطرات ایشان در دوران اصلاحات چاپ شد، امیرانتظام هرگز نگفت کتاب من سانسور شده است. اگر استناد شما به «خشت خام» است که مستند نبود بلکه یک نمایش بود.

 

 

متن سخنرانی در نشست «باشگاه اندیشه» درباره عباس امیرانتظام در ۸ مرداد ۱۳۹۷

کلید واژه ها: امیرانتظام سلیمی نمین


نظر شما :