تحلیل فرزند شریعتی از شعار «رضاشاه روحت شاد»
تاریخ ایرانی: فرزند دکتر علی شریعتی میگوید شعار «رضاشاه روحت شاد» که توسط عدهای در دیماه ۹۶ سر داده شد «تمایل به سمت ارتجاع بود.»
«تاریخ ایرانی» بخشهایی از گفتوگوی احسان شریعتی با پایگاه اطلاعرسانی جماران را انتخاب کرده که در ادامه میخوانید:
* در پروندههای گذشته کندوکاو میکنند تا بگویند امثال آقای موسوی و خانم رهنورد از اول و از همان زمان حسینیه ارشاد و زیر تأثیر آراء شریعتی انحرافی و التقاطی بودهاند و غیرمستقیم میخواستند اینگونه القاء کنند که اندیشهٔ شریعتی و چپ اسلامی زیربنای فکری همهٔ پروندههای اصلی و چالشهای سیاسی از صدر انقلاب تاکنون بوده است. و از یک منظر درست هم میگویند و البته این تبارشناسی را میشود تا صحابه اباذر غفاری هم امتداد داد! اما از آنجا که هنوز با تاریخ رخدادهای پس از انقلاب فاصله چندانی نداریم و هنوز شواهدی زنده در ردّ ادعاها و اتهامها وجود دارد، اینگونه تحلیلها بیشتر جنبهٔ بیمحتوای تبلیغاتی دارند.
* مهندس موسوی و خانم رهنورد از روشنفکران هنرمند و خلاق و مطرح در دوران فعالیت دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد و متأثر از آموزههای او بودند. دکتر و ارشاد به دلیل برگزاری نمایشگاه و توصیه به دیدن آثار خانم رهنورد در این مؤسسه سخت مورد حمله و هجمهٔ تبلیغاتی محافل راست و سنتگرای مذهبی (مانند مهدیهٔ آقای کافی و..)، قرار گرفتند. مهندس موسوی خود صاحب سبک و مکتب و آثار هنری ویژه بود. پس از انقلاب تحلیلها، مواضع و گرایشهای گوناگونی در طیف فکری متأثر از شریعتی بهوجود آمد، و در این میان، این زوج از رهبری آیتالله (امام) خمینی پیروی کردند و بعدها نقش مهمی در نظام جدید بازی کردند.
* نظام جمهوری اسلامی با یک رفراندوم «آری یا نه» روی کار آمد. در دهه پس از انقلاب، دههٔ ۶۰ اما گشتهایی رخ داد که موجب بسیاری از سرخوردگیها، درگیریها و تنشهای داخلی شد. میتوان گفت اگر دههٔ ۵۰ را از منظر تحرک اجتماعی از دهههای درخشان تاریخ ایران بدانیم، بلافاصله دههٔ ۶۰ از جمله تیرهترین دورانهای تاریخ معاصر از این نظر بود که تهاجم خارجی و شبهجنگ داخلی و…، خساراتی را به وجود آورد، که یکی از پیامدهای شوم آن به حاشیه و محاق رفتن بیان و کلام نواندیشی دینی در آستانهٔ انقلاب بود که روشنفکران مذهبی آفریده بودند. اما این وضع و حالت باز در دههٔ بعد ۷۰ با حرکت اصلاحیای که به راه افتاد، تغییر پیدا کرد؛ و در دههٔ ۸۰ بار دیگر شاهد پسرفتها و درگیریها و محدودیتها بودیم که در دههٔ ۹۰ و در موقعیتی که هم اکنون در آن قرار داریم شاهد بازگشت و کشش به دو کشش دهههای ۷۰ و ۸۰ از سویی، و از سوی دیگر میل عمومی به ورود به یک مرحلهٔ کیفی بالاتر و متفاوت با گذشته احساس میشود. این گردشها و بالانسها، کنشها و واکنشها نشان میدهد که امید و ناامیدی امر نسبی و وابسته و پیوسته به یکدیگر است.
* برآمدن ترامپ پدیدهای خاص و نمادی از گرایشات واپسگرا در کشورهای پیشرفتهٔ صنعتی و غربی است که ناشی از بحرانهای حاکمیت خط اقتصادی - اجتماعی نولیبرال دهههای گذشته در اروپا و آمریکاست. در کشور خودمان نیز پس از جنگ که سیاست اقتصادی راست را در دوران موسوم به سازندگی داشتیم، یا همان خط شبهنولیبرال که تا امروز نیز ادامه دارد، و از پیامدهای آن تشدید شکاف طبقاتی، از میان رفتن همبستگی اجتماعی دوران انقلاب، و به حاشیه رفتن نیروهای چپ و روشنفکری به طور کلی و سرخوردگی و نومیدی عمومی در جامعه بود، واکنش و پیروزی جناح و جریان راست محافظهکار را در سال ۸۴ داشتیم که به ظاهر از «عدالت» دفاع میکرد و مدعی بود که میخواهد منابع ثروت و درآمد را عادلانهتر توزیع کند.
* وقتی شعار «اقتصاد مقاومتی» مطرح میشود با چه سیاست کلی اقتصادی میتوان مقاومت کرد؟ مثلاً در زمان جنگ، سیاست دولت میرحسین موسوی نوعی اقتصاد جنگی و سوسیالیسم دولتی بود (توزیع کوپن و…). در دوره ایشان، تلاش نخستوزیر این بود که حدالامکان فشاری مضاعف به بهانه جنگ به مردم وارد نشود و همین دغدغه اجتماعی آقای موسوی یک بیلان مثبت برای دوران مدیریت اوست. ولی در دهه ۶۰ اجحافات حقوقیای هم صورت گرفته که بااینکه مستقیماً به ایشان مربوط نبوده و به قوای دیگر برمیگشته، ولی در دولتهای عصر جدید اصلی هم به نام «سرایت مسئولیت مشترک» وجود دارد. یعنی برای نمونه اگر رئیس یک کلانتری اشتباهی مرتکب شود، رئیس دولت باید عذرخواهی و گاه استعفا کند. اصلی که البته در ایران رعایت نمیشود. درباره سیاستهای اقتصادی آقای موسوی، ممکن است برخی بگویند سیاست «اقتصاد کوپنی»، ولی به هرحال ایشان توانست اقتصاد مقاومتی دوران جنگ را مدیریت کند. بنابراین سیاستهای اقتصادی دولت مناسب آن مقطع بود. اما در دوره سازندگی، با شعار پاسخگویی به ضرورت شکوفایی اقتصادی، در واکنش نوعی کاپیتالیسم دولتی پدید آمد که مشکلات دیگر ایجاد کرد.
* مجموع دولتهای پس از انقلاب نیامدند طرح توسعه همهجانبهٔ علمیای را تعریف کنند که با بینشهای نظام گذشته متفاوت باشد. در نظام گذشته، توسعهای مانند کره جنوبی و چین و ماچین مدنظر بود و بلندپروازیهای شاه هم همین را نشان میداد که تنها «توسعه اقتصادی» کمّی و صوری هدف است. در واقع، ایدهآل شاه این بود که میخواست یک قدرت نظامی و اقتصادی آنچنانی بسازد. اما اشکالات چنین نگرشی چه بود؟ برای نمونه، در همین پروندهٔ هستهای ایران، انقلابیون در ابتدای انقلاب مخالف آن بودند و برخی روحانیون نیز میگفتند این مسأله باید جمع شود، و معتقد بودند شاه دچار نوعی مالیخولیا و بزرگپنداری بوده است. انقلابیون در آغاز طرح دیگری راجع به مسأله هستهای داشتند که با زمان شاه متفاوت بود. ولی بعد از مدتی انگار که آن منطق محافظهکاری حاکم دو مرتبه با زبانی جدید تجدیدتولید میشود. باید ببینیم که آیا مدل تمدنی فرهنگیای که ما میخواهیم بسازیم شبیه دوره صفویان است؟ اگر باشد همانطور که برخی آقایان در تلویزیون میگویند، با همان مشخصاتی که دکتر شریعتی ترسیم میکند، مطرح میشود، که یک ایدهآل - تیپ میسازد مبنی بر اینکه تشیع صفوی با تشیع علوی چه فرقی دارد؟
* از نگاه شریعتی فرق تشیع علوی با صفوی این است که تشیع صفوی میخواهد همان دوره ساسانی را به نام اسلام بازسازی کند. بنابراین خواه این مساله به صراحت مطرح شود خواه نه، مسأله بر سر یک نوع مُدل رشد و چشمانداز تمدنی است. یک چشمانداز تمدنی دیگر که مربوط به تشیع علوی بوده این است که مانند امام علی (ع) عمل کنیم که درباره سیاست کشورگشایی میفرمود مسأله ما داخلی است و ما باید در داخل به یک نظام عادلانه و آزاد برسیم تا اینکه به دنبال فتح قلمروهای رقیب نظیر ایران و روم باشیم. سیاست کشورگشایی باعث شد که یک نظام طبقاتی جاهلی تحت هدایت خلفا، حتی پیش از خلافت علی (ع)، تجدیدتولید شود. مدل توسعه انحرافی که امویان تعقیب میکردند مُدل امپراطوری بیزانس بود. معاویه میخواست روم شرقی را تحت لوا و نام اسلام بازسازد. سپس طی سلسله بنیعباس، میخواستند دوره ساسانی ایرانی را احیا کنند. بنابراین امثال ابنمقفع شروع به ترجمهٔ آثار «ایرانشهری» از پهلوی به عربی کردند.
* مردم در چنین وضعیتی دیگر فقط بحث رفراندوم دربارهٔ فلان مسأله یا خواسته را مطرح نمیکنند و با اصل نظام مشکل پیدا میکنند و از آنجا که جایگزینی برای نظام موجود از سوی روشنفکران و فعالان سیاسی ترسیم نشده، حسرت و نوستالژی نسبت به گذشته پیدا میشود و در این میان، شعارهای انحرافی نظیر «رضاشاه روحت شاد» یا «کشور که شاه نداره حساب کتاب نداره» یا «ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم» به مثابه تمایل به سمت ارتجاع و واپسگرایی و علاقه به بازگشت به گذشته پیدا میشود و برخی به غلط چنین بپندارند که آن دوران «طلایی» بوده و پول نفت بیشتر به سفرههای فقرا میرسیده است.
نظر شما :