وحیده علایی طالقانی: مرگ پدرم مشکوک بود/ طالقانی مخالف تخریب شهرنو نبود

۲۱ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۱:۴۷ کد : ۸۱۹۹ دیگر رسانه‌ها

‌‌‌‌آیت‌الله طالقانی در منزل شخصی (پیچ شمیران) به اتفاق همسر، مادر همسر و فرزندانش مهدی، مجتبی و وحیده طالقانی در سال ۱۳۴۷

 

تاریخ ایرانی: وحیده علایی طالقانی، دختر آیت‌الله طالقانی نیز مانند دیگر خواهران و برادرانش، مرگ پدرش را غیرطبیعی می‌داند و می‌گوید برخی معتقدند کار عوامل شوروی بود. او در گفت‌وگو با «تسنیم» دو نقل‌قول منتسب به آیت‌الله طالقانی را درباره حجاب و تخریب شهرنو تکذیب کرده است:

 

* یک سخنرانی آقا درباره حجاب داشتند که من یک نسخه از آن را دارم و یک بار فقط شرکت سهامی انتشار جزواتی را که از بیانات آقا چاپ شده بود به من دادند که متأسفانه آن‌ها دیگر هم چاپ نشد، مثلاً اینکه می‌گویند آیت‌الله طالقانی گفته «می‌ترسم روزی برسد که موضوع جامعه تار موی زنان باشد نه دزدی و اختلاس!» آقا تنها یک بار درباره مسئله حجاب صحبت کردند و اگر این جمله درست بود باید آنجا ذکر می‌شد ولی من تا حالا جایی ندیدم آقا چنین حرفی زده باشند.

 

* یا اینکه گفته می‌شود «آقا مخالف تخریب شهرنو بودند!» خودشان در همین کتاب می‌فرمایند «ما می‌خواهیم از این به بعد زن‌ها و دخترهای ما به سقوط کشیده نشوند. ما می‌خواهیم دیگر «قلعه» (شهرنو) در این مملکت نباشد که یک عده از زن‌هایی که فرزندان این مملکت و این کشور هستند به بدبختی کشانده شوند. زن‌های ما به عصر جاهلیت پهلوی، شرک پهلوی و شرک خاندان سلطنتی که منشأ همه مفاسد بودند برنگردند و همان‌طوری که مسئولیت اسلامی و ایرانی خود را تا به حال به خوبی انجام دادند ادامه پیدا کند»، کاملاً به عکس آنچه از آیت‌الله طالقانی نقل می‌شود. در کتاب «پرتوی از قرآن» در تفسیر سوره نساء، آقا مفصل درباره حجاب صحبت کردند و به حجاب اقوام و مذاهب مختلف و خانم ایندیرا گاندی اشاره کردند که وقار و جایگاهشان را حفظ می‌کردند.

 

* آقا چون فکر عمیق‌تری نسبت به سایرین داشت، بیشتر نظراتشان مورد پسند امام هم واقع می‌شدند. بعد از فوت آیت‌الله طالقانی، امام چندین عنوان مختلف برای ایشان به کار بردند همچون شمشیر مالک اشتر، نائب پیغمبر (ص)، ابوذر و… که ثبت هم شده است و این دو نفر با یکدیگر خیلی هماهنگ بودند. زمانی که پسرهای آقا توسط آن کمیته خودساخته دستگیر شدند، خلیل رضایی (پدر رضایی‌ها) خانه‌اش را در اختیار آقا گذاشت که در خیابان طالقانی هم واقع است و یادم هست آقا در اتاق حرکت می‌کرد و لا اله الّا اللّه می‌گفت، فکر می‌کرد ساواکی‌ها بچه‌ها را دستگیر کرده‌اند تا با زندانیان سلطنت‌طلب مبادله کنند. بعد که ماجرا فاش شد، اعضای آن کمیته درخواست عذرخواهی کردند. پسرها که دیدند آقا ناراحت هست، ایشان را به شمال بردند که خستگی دَر کند. در غیاب آقا کشور شلوغ شد و مجاهدین خلق شروع به شلوغ‌کاری کردند که مثلاً آقای طالقانی قهر کرده است و به نحوی می‌خواستند از این کار آقا علیه انقلاب بهره‌برداری کنند. امام که این شرایط را دید به حاج احمدآقا گفت «بگو آیت‌الله طالقانی برگردد». حاج احمد هم به هر طریقی بود آیت‌الله طالقانی را پیدا کرد و به قم آمدند. آقا هم یک سخنرانی در فیضیه کردند و گفتند «چرا شلوغ‌کاری می‌کنید؟ من هروقت دلتنگ می‌شوم به اینجا می‌آیم و از امام آرامش می‌گیرم.»

 

* شبی هم که آقا فوت کرد محافظ‌شان در منزل نبود، نه مادرم و نه محافظ، هیچکدام نبودند. برق‌های خانه خاموش شده بود، تلفن هم قطع بود و فقط خانم پایینی یک چراغ نفتی برایشان می‌آورد. بعد از نیم ساعت الی یک ساعت از رفتن نمایندگان شوروی حال آقا بد می‌شود. اطرافیان آقا همه انسان‌های دلسوخته و زجرکشیده بودند مانند آقای چهپور، شبستری و… که نمی‌شود به این‌ها شک کرد ولی برخی معتقدند کار همان عوامل شوروی بود. اخیراً هم سنگ قبر آقا را عوض کردند و نوشتند «به عارضه سکته قلبی درگذشت»، و نمی‌دانیم چه کسی این جمله را اضافه کرد، به‌هرحال فوت آقا علامت سؤال دارد. آقا غذای آن‌چنانی نمی‌خورد که عارضه چربی داشته باشد. علت رفتن‌شان به خانه چهپور هم برای این بود که محیط بزرگی برای حرکت داشت و می‌توانست قدم بزند و ورزش کند.

 

بیشتر بخوانید:

 

آیا درگذشت آیت‌الله طالقانی مشکوک بود؟

 

فرزندان طالقانی: به فوت پدرمان مشکوکیم

کلید واژه ها: آیت الله طالقانی


نظر شما :