فاطمی، شاهد دیپلماسی نهضت ملی
تاریخ ایرانی: احسان شریعتی، فرزند علی شریعتی و استاد فلسفه دانشگاه تهران در شصتوپنجمین سالگرد اعدام حسین فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق (۱۹ آبان ۱۳۳۳) در کانال تلگرامی خود نوشت:
اعدام دکتر حسین فاطمی، مسئول دیپلماسی خارجی دولت منتخب و مردمی دکتر مصدق، و «نخستین پیشنهاددهندهٔ طرح ملی شدن صنعت نفت» (به تصریح رهبری نهضت)، رُخدادی بس تأثربرانگیز و مؤثر در تاریخ معاصر ایران به شمار میآید، از دو جنبه: نخست، در سطح بینالمللی، این اقدام رژیم کودتا، نقاب از چهرهٔ فریبکارانهٔ سیاست خارجهٔ دولتهای انگلیس و امریکا برگرفت و جهانخواری عریان استعمارگران را به نمایش گذارد، و بهعبارتی دیگر درجهٔ پایبندی این قدرتها به حقوق بینالملل و حرمت موازین دموکراسی و حقوق بشر و شهروندان را عیان ساخت؛ و از دیگر سو، در صحنهٔ داخلی، به نُماد ملیگرایی مردمی بدل شد، و خط سرخ جداکنندهٔ مرزهای استقلال و وابستگی، مقاومت و سازش (یا فرار شماری از «همرهان سست عناصر»)، و نشانی از آغاز دورانِ مبارزات قهرآمیز بعدی در کشور ما بود.
دیپلماسی خارجی مستقل و مبتنی بر «حاکمیت یا سیادت ملی» (حقِ تعیینِ سرنوشت) و سیاست «موازنهٔ منفی» (میان ابرقدرتهای غرب و شرق)، نیازی به شعر و شعارسراییهای صوری و بیمحتوا ندارد؛ به عکس، این دیپلماسی با حضور فعال در مجامع و محکمههای قانونی جهان، و پیوستن به کنوانسیونهای حقوقی موجّه، به مطالبه و احقاق حقوق نادیدهگرفتهشدهٔ ملت میپردازد و غیرمشروع و غیرقانونی بودن مداخلهجویی و تحریم و محاصرهگری و معاملههای قدرتهای بزرگ علیه ملتها را، خطاب به افکار عمومی جهان، اثبات میکند.
این دیپلماسی ملی در برابر دو گرایش دیگر در سیاست خارجی متمایز میشود: یکی، سیاست سازش و مماشات و معاملهگری سبک بازاری، که در تاریخ معاصر ایران در مشی قوامالسطنه نمود مییافته است (و در نظام کنونی نیز جناح و فراکسیونهای پراگماتیست موسوم به سازندگی و «اعتدالگرا» و..، بهدنبال این خطمشیاند)؛ دیگر، سیاست به اصطلاح «سازشناپذیری» که زمانی حزب توده و زمانی دیگر جناح موسوم به «خط امام»، و بعدها «اصولگرایان» حامی دولت پیشین و امروز «دلواپسان» پیشه کرده و میکنند و نتایج آن را دیدهایم و میبینیم.
در برابر سیاست خارجهٔ «چماق و هویج» (carrot & stick) اتخاذشده توسط ترامپ ادمینیستریشن (تحریمِ حداکثری برای بالابردنِ نرخها در معاملهٔ بازاری آتی)، دیپلماسی ملی و مردمی، در اجتناب از دو بیراههٔ انحرافی فوق، «راه سومی»، جز تقویت همبستگی ملی (اتحاد جبههای در داخل) و بینالمللی ندارد (فراخوان به سازمانهای مردمبنیاد غیردولتی، اتحادیههای صنفی، نهادهای حقوق بشری و. . ، به صحنه آمدن روشنفکران و جوامع مدنی در جهت بسیج افکار عمومی جهان.)
آنها که «رادیکالیسم» شهید فاطمی را مورد انتقاد قرار میدهند، غالباً در این کلام دکتر مصدق تأمل لازم را نکردهاند که: «اینجانب به ملی بودن صنعت نفت و جنبهٔ اخلاقی آن، بیش از جنبهٔ اقتصادی آن معتقدم… کار تدنی (پستی) اخلاقی به جائی رسیده که باعث ننگ هر ایرانی شده است!»
اعدام فاطمی ۶۵ ساله شد / ۲۰ بُرش از زندگی و مرگ روزنامهنگارِ وزیر
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- ۱۹ آبان، یادآور اعدام دکتر سید حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت ملی دکتر محمد مصدق و مدیر روزنامه «باختر امروز» در سال ۱۳۳۳ است.
در شصتوپنجمین سالروز تلخترین اتفاق پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و درباره این چهره مشهور تاریخ مطبوعات و سیاست در ایران، ۲۰ نکته گفته شده یا کمتر گفته شده را میتوان یادآور شد:
۱. نخستین ایرانی؛ سید حسین فاطمی، نخستین ایرانی است که در خارج از کشور، دکتریِ روزنامهنگاری دریافت کرده است. وجه سیاسی او اما چنان پُررنگ است که این نکته تا سالها پیش مغفول مانده بود.
در سالهای اخیر دکتر هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات در آغاز دورههای درسی خود در مقاطع مختلف، نخست این پرسش را با دانشجویان در میان مینهاد که «نخستین ایرانی که به دریافت دکتری روزنامهنگاری در خارج از کشور نایل آمده کیست» و شگفتا که اکثر قریب به اتفاق، پاسخ را نمیدانستند و تا میشنیدند تعجب میکردند. نامی آشنا اما در عرصه سیاست و دیپلماسی.
هنوز هم در بسیاری از متون، دکتریِ فاطمی در رشته حقوق ذکر میشود. مسعود بهنود نیز در کتاب «کُشتگان بر سر قدرت» او را فارغالتحصیل حقوق معرفی میکند. مرحوم مهندس عزتالله سحابی اما در خاطرات خود (نیم قرن خاطره و تجربه، صفحه ۱۱۴) بر آنچه دکتر خانیکی میگوید صحه میگذارد. اینکه با دکتریِ روزنامهنگاری هم سرنوشت روزنامهنگارانی چون جهانگیر صوراسرافیل را پیدا کرد از عبرتهای تاریخ این سرزمین است.
۲. باجناق ژنرال؛ سید حسین فاطمی در عصر پهلوی و در سال ۱۳۳۳ اعدام شد و باجناق او (مهدی رحیمی) اندک زمانی پس از سقوط رژیم پهلوی و در سال ۱۳۵۷. سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران در اوج انقلاب ۵۷ و یکی از چهار ژنرال گروه اول اعدامیها بود (بههمراه نصیری رئیس ساواک، خسروداد فرمانده هوانیروز و ناجی فرماندار نظامی اصفهان.)
فاطمی در زندان دژبان مرکز بود که همسر او – پریوش سطوتی – به اتفاق خواهرش به ملاقات میرفتند و یکی از افسران، دل به خواهر همسر فاطمی داد و چون دانست پدر آنان نظامی است (سرتیپ سطوتی) بیمناک گرایش سیاسی باجناق نشد و ازدواج، صورت پذیرفت. فاطمی و رحیمی البته شاید هیچگاه روبهرو نشده باشند.
۳. نشان همایون؛ شاه اگرچه خود خجالتی بود اما تا پیش از وزارت خارجه شخصیت جسورِ دکتر فاطمی را دوست داشت و دستکم بر دکتر مصدق ترجیح میداد. فاصله سنی او با مصدق زیاد بود اما تنها دو سال از فاطمی کوچکتر بود. حتی گفته شده که در ملاقاتی او را شایستهتر از مصدق معرفی کرده و بعدتر که درمییابد فاطمی این راز را با مصدق در میان نهاده میرنجد. با این حال چند ماه قبل از کودتا فاطمی را شایسته دریافت بالاترین مدال حکومتی (نشان همایون) تشخیص داد.
۴. ردّ فرجامخواهی؛ فرض علاقه قبلی شاه، به فاطمی این پرسش را پدید میآورد که چرا با تقاضای فرجام او موافقت نکرد و بدین ترتیب بر حکم اعدام، مُهر تأیید زد؟
سه دلیل میتوان آورد:
اول اینکه بعد از کودتای ناکام ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ که از ایران گریخت و بعد از کلاردشت و بغداد، سر از رُم ایتالیا درآورد سفارت ایران از پذیرش او خودداری کرد و گفتند وزیر امور خارجه تلگراف زده که شاه عملاً کنار رفته است. خروج پادشاه همراه ملکه در غیر سفرهای رسمی و بعد از حادثهای در کشور در عرف حکومتهای سلطنتی اینگونه تعبیر میشود.
دوم اینکه در روزنامه باختر امروز در فاصله ۲۵ تا ۲۷ مرداد از شاه به عنوان «فراری بغداد» یاد میکرد و به تندی به دربار میتاخت. در میدان بهارستان نیز نطق تندی ایراد کرد.
دلیل مهمتر اما این است که در مهر ۱۳۳۳ افسران حزب توده اعدام شده بودند و حتی مرتضی کیوان که افسر و نظامی نبود به خاطر همراهی با آنان تیرباران شد.
به شاه گفتند دکتر فاطمی هم در خانه یک دندانپزشک عضو حزب توده – دکتر محمود محسنی - پنهان شده و شاه که با تودهایها هیچ سازگاری نداشت، سرانجام راضی به اعدام وزیر دولت خود شد؛ هم او که از دست او نشان همایون دریافت کرده بود. البته فاطمی هیچ ارتباط تشکیلاتی با تودهایها نداشت و تنها به این خاطر به آن خانه پناه برد که احساس کرد به لحاظ تشکیلاتی امنتر است.
۵. یادگارِ فاطمی؛ اگر شاه فرجامخواهی فاطمی را رد کرد، چرا برخی همچنان بر علاقه او به فاطمی یا حتی پشیمانی از آن اتفاق، اصرار دارند؟ دکتر شاهین فاطمی برادرزاده فاطمی (که به عنوان استاد اقتصاد با تلویزیون فارسی بیبیسی مصاحبه میکند و اکنون باید ۸۰ ساله باشد) مدعی است که شاه تمام مخارج تحصیل یادگار فاطمی (سیروس) را در خارج از کشور تقبل کرد و برای مراسم عروسی او در آمریکا هدیه فرستاد و هدیه را چه کسی بُرد؟ جعفر شریفامامی.
همسر فاطمی نیز در تمام سالهای دهههای ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ کوشید فرزند را از سیاست و این خاطره دور نگاه دارد و حتی زبان فارسی نمیداند و به خاطر همین دوری در سال ۵۷ حاضر به امضای اطلاعیه معرفی شاه به عنوان قاتل پدر خود نشد.
۶. علی یا سیروس؛ مسعود بهنود در «کشتگان بر سر قدرت» فرزند فاطمی هنگام اعدام پدر را «علی و دو ساله» ذکر میکند. شاهین فاطمی اما از پسرعموی حالا وکیل سرشناس در انگلستان خود به عنوان «سیروس» یاد میکند و میگوید ۹ ماهه بوده که پدر بازداشت میشود و چون چندی پس از بازداشت هم زنده بوده همان دو سال یا کمی کمتر درست است. درباره نام نیز شاید در شناسنامه «علی» بوده و در خانه سیروس صدا میکردهاند. فاطمی خود برادرزاده را به جای «شاهین»، «شاهی» صدا میزد. یا شاید فاطمی نام علی گذاشته و مادر، سیروس دوست داشته و بعد فاطمی همان سیروس شده است.
۷. گلوله فداییان اسلام؛ سید حسین فاطمی در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ هم یک بار ترور شد و به سختی آسیب دید. (بر مزار محمد مسعود در قبرستان ظهیرالدوله.)
این ترور، کار فداییان اسلام بود و سلاح را به دست نوجوان ۱۵ ساله – محمد مهدی عبدخدایی - دادند تا بتوانند از سن او برای رهایی از مجازات استفاده کنند.
فداییان اسلام اما چرا سراغ یک نیروی ملی و ضد شاه رفته بودند؟
دو دلیل ذکر میشود:
اول انتقام بازداشت رهبران فداییان اسلام در دولت مصدق و این شایعه که فاطمی در مقام معاون نخستوزیر دستور سختگیری بر آنها داده بود. مهندس سحابی در کتاب خاطرات خود به اعتراض طالقانی به حسیبی به خاطر سختگیری بر نواب و همراهی بازرگان با او اشاره میکند.
دوم اینکه در جلسهای که نواب صفوی آشکارا از توانایی فداییان اسلام در حذف رزمآرا سخن میگوید (به صورت نمادین استکان چای را برمیگرداند و میگوید این هم رزمآرا) و قول میگیرد که اگر ملیها دولت را در دست گرفتند احکام اسلامی را اجرا کنند، فاطمی قول مساعد میدهد اما اجرا نمیکنند. هر چند که نواب وزیر خارجه دستور جمعآوری مشروبات الکلی از میهمانیها را صادر میکند اما فداییان اسلام بیش از آن میخواستند در حالی که آیتالله کاشانی هم خواستهایی آنگونه نداشت.
این نگاه بدبینانه هم وجود دارد که نواب صفوی با سید ضیاءالدین طباطبایی ارتباط داشته و سید ضیاء، نواب را به ترور فاطمی تحریک کرده بود. سید ضیاء با مصدق دشمنی دیرینه داشت و به دولت انگلستان متمایل و بلکه وابسته بود.
۸. چاقوی شعبان؛ فاطمی یک بار دیگر هم آماج سوءقصد قرار گرفت. روی پلههای شهربانی کل کشور و بعد از بازداشت، شعبان جعفری با چاقو به او حملهور شد و اگر سلطنت خانم فاطمی نبود که جان برادر را نجات داد همانجا روی پلههای شهربانی به قتل رسیده بود.
این احتمال وجود دارد که شعبان به دستور تیمور بختیار این کار را کرده باشد چون مطمئن نبودند اعدام شود و بیم داشتند با توجه به سابقه وزارت و وجهه دیپلماتیک جان به در برد و پیشاپیش میخواستند کار را تمام کنند و از فاطمی نقل شده که گفته بود اگر هم مرا اعدام نکنند در حادثهای زهر خود را میریزند. در بیمارستان نیز کیسه آبجوش پاره شد و پای مجروح او از ترور دو سال قبل سوخت و این کار هم بعید نیست عمدی بوده باشد.
۹. انکار ضارب؛ شعبان جعفری یا همان شعبان بیمخ در مصاحبه با هما سرشار و در بیان خاطرات، حمله به فاطمی روی پلههای شهربانی را تکذیب میکند اما دکتر شاهین فاطمی میگوید هم من و هم ۶ نفر دیگر شاهد این ماجرا بودیم و اگر عمهام نبود عمو کشته شده بود.
۱۰. برادران؛ عزتالله سحابی در کتاب خاطرات خود فاطمی را یک استثنا در خانواده میداند و مینویسد: «برادرانش خوشنام نبودند. یک برادر، استاندار و عامل اجرای سیاستهای شرکت نفت جنوب بود و دیگری در اصفهان در خدمت حاکمیت و حسین استثنا بود.» شاهین فاطمی فرزند یکی از این برادرها – سیفپور، نصرالله و معصومی - است اما جایی ندیدهام که پاسخی داده و از پدر دفاع کرده باشد. حتی درباره عموی خود نیز تنها در چند مناسبت حاضر به گفتوگو شده است.
۱۱. تز ملی کردن صنعت نفت؛ هر چند مهندس حسیبی مدعی بود که ایده ملی شدن صنعت نفت را اول بار او مطرح کرده اما شخص دکتر مصدق نوشت که تز ملی کردن نفت را دکتر فاطمی (تعبیر مصدق: شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی) در ذهن او انداخت. با این استدلال حقوقی که به جای چالش مستقیم با شرکت نفت انگلستان و ایران، کل صنعت نفت را ملی اعلام کنیم تا شرکت نفت ایران و انگلیس بلاموضوع شود.
فاطمی با یک تیر دو نشان زد. با ایده ملی کردن دیگر نمیتوانستند بگویند کار شوروی است چون تنها متوجه نفت جنوب نبود و شرکت نفت ایران و انگلیس هم نمیتوانست علیه یک قانون ملی و کلی موضع بگیرد و شکایتشان هم ره به جایی نبرد.
به بیان دیگر ۶۵ سال است که ما ایرانیان بر سر سفرهای نشستهایم که فاطمی گسترد و سهم خود او جانی بود که از کف داد. (نمیدانیم اگر نفت نداشتیم چه میشدیم اما احتمال افغانستان و پاکستان شدنمان بیش از ترکیه شدنمان بود. پس جا دارد ناشُکری نکنیم! و مانند مصدق سپاسگزار حسین فاطمی باشیم.)
۱۲. اتهامِ تندروی؛ در سالهای اخیر که تخریب چهرههای ملی باب شده فاطمی به تندروی متهم میشود. واقعیت ماجرا اما این است که او بازی را شروع نکرد. آری، سفارت انگلیس را تعطیل کرد اما کِی؟ وقتی اسناد دخالت آن فاش شد.
از شاه فاصله گرفت. اما کِی؟ وقتی در ۹ اسفند ۱۳۳۱ قصد جان مصدق کردند. به دربار بد گمان شد اما کِی؟ وقتی افشار طوس رئیس شهربانی را کشتند و شامه قوی او احساس کرد خبرهایی هست.
۱۳. روزنامه یا دیپلماسی؛ اگر قرار بر نقدی به فاطمی باشد تندروی نیست. این است که بیشتر مدیر روزنامه بود تا وزیر خارجه. اقتضای روزنامهنگاری صراحت است و اقتضای وزارت خارجه ظرافتهای دیپلماتیک و این دو با هم سازگار نبود. بعد از مرگ استالین در اتحاد شوروی و تغییر رئیسجمهوری در آمریکا سیاستهای این دو تغییر کرد و نمیدانیم در این باره با مصدق گفتوگو کرده است یا نه.
۱۴. عذرخواهی نکرد؛ فاطمی پس از صدور حکم اعدام تقاضای فرجام کرد. اما عذرخواهی نکرد. او با فرجامخواهی مسؤولیت را مستقیماً به گردن شاه انداخت و همین خون تا سال ۵۷ او را رها نکرد. پادشاه مشروطه البته نباید اینقدر مستقیم دخالت میکرد اما شاه پس از کودتا به شاه دیگری بدل شده بود.
۱۵. خیابان فاطمی؛ با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ یکی از نخستین خیابانهایی که نام آن تغییر کرد، نام خیابان آریامهر بود که به فاطمی تغییر کرد. طبیعی هم بود. هم به خاطر محبوبیت مصدق و هم جمهوریخواهی فاطمی.
بعد از وقایع سال ۱۳۶۰ که نام خیابان مصدق را از بزرگترین خیابان تهران و ایران برداشتند و واژه «ملی» هم مورد غضب قرار گرفت فاطمی اما مصون ماند. هر چند بر سر عنوان «شهید» اختلاف بوده است و اکنون تابلوهای فاطمی شهید ندارد. برخی از اصولگرایان رادیکال بیمیل نیستند که نام خیابان از فاطمی به «فاطمیه» تغییر کند تا به دلایل اعتقادی جای انتقاد نباشد در حالی که خود فاطمی، سید فاطمی بود و با ذکر نام امام حسین (ع) به شهادت رسید.
۱۶. سوءظن؛ بازار بدگمانی و سوءظن در ایران چنان داغ و پرسابقه است که حتی فاطمی هم در فاصله کودتا تا بازداشت، برکنار نماند. بعد از کودتا مخفی شد و چون از او خبر نداشتند حتی در میان هواداران مصدق این شایعه درگرفت که از خودشان بود و فضا را تند کرد و به هم زد و رفت و هنگامی که تصویر او را با ریش انبوه و در چنگال نیروهای تیمور بختیار دیدند خود را سرزنش کردند و هنگامی که تا پای جان هم رفت بیشتر شرمنده شدند.
۱۷. سریال شهرزاد؛ در تمام سالهای گذشته درباره دکتر فاطمی بسیار گفته و نوشته شده اما هیچیک جای سریال «شهرزاد» را نمیگیرد که حسن فتحی ساخت و پرداخت و قهرمان آن روزنامهنگاری شیفته دکتر فاطمی است. به یاد آوریم صحنهای را که فرهاد (با بازی مصطفی زمانی) از خبر مرگ دوست خود آن قدر غمزده نمیشود که از شنیدن خبر اعدام فاطمی یا آنجا که با بُغض میگوید: کجاست فاطمی؟
[در بیشتر فیلمهای تلویزیونی و سریالها روزنامهنگاران یا وابسته به جایی هستند (مبتذلتر و چرکتر از همه در «آقای رئیسجمهور» ابوالقاسم طالبی) یا بیدست و پا و محتاج نان شب. روزنامهنگار الگو در شهرزاد اما حسین فاطمی است و فرهاد هم به او تأسی کرده است.]
۱۸. جوانی که پیر شد؛ محمدمهدی عبدخدایی که در سال ۱۳۳۰ دکتر فاطمی را ترور کرد در حال حاضر نیز زنده است و در تلویزیون تاریخ میگوید و اگرچه عذرخواهی نکرده اما از اینکه گلوله او جان فاطمی را نستاند اظهار خرسندی میکند.
بعد از آن ترور، فاطمی از ناحیه ریه و پا آسیب جدی دید و به دستور مصدق به آلمان اعزام و در بیمارستان الیزابت فرانکفورت بستری شد. این ترور اما او را پیر کرد و وقتی برگشت مرد ۳۶ ساله شبیه ۵۰ سالهها شده بود.
۱۹. جای خالی تندیس؛ جای تندیس سید حسین فاطمی در میدان فاطمی تهران (جهاد) خالی است و جا دارد شورای شهر کنونی یا شهردار منطقه ۶ برای این کار همت گمارند یا جایزهای به این نام اختصاص یابد.
۲۰. دانسته مُرد؛ این را من نمینویسم. دکتر شاهین فاطمی میگوید که انقلابی هم نیست. برادرزاده فاطمی است و در سال ۱۳۳۳ نوجوان بود و سالهاست در فرانسه زندگی میکند. فاطمی میتوانست مانند رضوی یا شایگان دو کلمه بنویسد و جان خود را نجات دهد اما حاضر نشد. دکتر شاهین فاطمی در بیان خاطره ۶۵ سال قبل میگوید: «دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. او در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند پیش او و التماس کرده بودند این ورقه را امضا کن و نکرده بود. تا وارد شدم گفت: شاهی (شاهین)، میدانم برای چه آمدی. گفتم: درست حدس زدید. به سیروس رحم کنید. گفت: اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس در این مملکت، حرف کسی را باور نمیکند و جواب جوانهای مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که میگویند: حتی حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد (تعبیری که او به کار بُرد و ناچارم تکرار کنم): به گُه خوردن افتاد. او دانسته مُرد…»
فاطمی مرد نخستینها بود
سید عباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه در سالروز شهادت وزیر امور خارجه دولت ملی دکتر محمد مصدق در صفحه توییتر خود نوشت: «دکتر حسین فاطمی مرد نخستینها بود؛ نخستین فارغ التحصیل روزنامه نگاری، نخستین طراح ملی شدن صنعت نفت، نخستین وزیر خارجه شهید. این شهید راه وطن در همه مراحل به گسستن زنجیرهای بردگی از پای وطن میاندیشید. نه نشان همایون، نه قضاوتهای عجولانه و نه جوخه اعدام از گرمی این آتش مقدس نکاست.»
نظر شما :