گفتاری از سارا شریعتى
بازرگان؛ یک قرن روشنفکرى دینى ایران در آزمون قدرت
تاریخ ایرانی: عنوان بحث من، یک قرن روشنفکری دینی در آزمون قدرت است. نخست نگاهی به یک قرن روشنفکری دینی در زندگی مهندس بازرگان خواهم داشت که چهرهٔ شاخص اولین نسل این نحله است و در بخش دوم بحثی در این مورد که چطور پروژه فکری بازرگان به طور خاص و روشنفکری دینی به طور عام در کشورهای اسلامی، در آزمون قدرت و شرایط اورژانس سیاسی، یا به سایه میرود (همچون در نمونه سید جمال) یا ناتمام میماند (همچون در نمونهٔ علی عبدالرازق) یا حتی تغییر مسیر میدهد (در نمونهٔ رشید رضا یا سید قطب).
برای اشاره به این آزمون من به تاسی از جابری، از مفهوم محنت استفاده کردم. جابری در کتاب «سقراطهایی از گونهای دیگر»، از محنت علما در کشورهای اسلامی سخن میگوید و میگوید محنت علما به معنای اذیت و آزاری است که از سوی سلطان به عالمی روا میرود. وی به گونهای در ادبیات اشاره دارد که به ادبیات محنت معروف است. از نظر وی، تاریخ محنت در تمدن عربی - اسلامی در اکثر موارد آبشخور سیاسی داشته است و به محنت ابن رشد و ابن حنبل اشاره میکند. وی به دو معنای محنت میپردازد: به معنای شرح رنج و گرفتاریهای روشنفکران در تمدن اسلامی و دوم، آزمون و امتحان. مقصود من این معنای دوم است. محنت بازرگان به معنای آزمون و امتحان وی.
اگر بپذیریم که پروژههای فکری این روشنفکران در آزمون قدرت یا ناتمام ماندند یا منحرف شدند، در یک دو راهی قرار میگیریم: این میراث روشنفکری را به تاریخ بسپاریم، موزهای کنیم و به سالی یک بزرگداشت و تکریم شخصیت وی بسنده کنیم. یا آن را زنده بخواهیم، راههای طی نشده را از سر گیریم، آنها را معرفی کنیم تا وارثانی بیابند و تداوم پیدا کنند. این کار البته جز با بازخوانی، گفتوگو و نقد مداوم میراث ممکن نیست. تنها در این صورت است که میتوان از میراث زنده و زندهکننده نام برد. میراثی که نیازمند بزرگداشت نیست، بلکه نیازمند نقد، تجدید و تداوم است.
مهمترین تصویر بازرگان، تصویر یک رجل سیاسی است. از معاونت وزارت فرهنگ و رئیس هیات خلع ید در دولت دکتر مصدق، تا مبارزهٔ سیاسی در نهضت مقاومت ملی، نهضت آزادی و تجربه زندان و تبعید و در نهایت تصویر وی به عنوان اولین نخستوزیر پس از انقلاب. غلبه این تصویر سیاسی باعث شده است تا همواره مراسم بزرگداشت وی از جانب مخالفین سیاسیاش، با ممانعتها و مخالفتهایی روبهرو شود.
اما مهدی بازرگان جدا از نقش سیاسی، یک میراث پربار فکری نیز دارد. وی یکی از چهرههای «اندیشه سیاسی اسلام قرن بیستم» و یکی از «موثرترین نویسندگان ادبیات تجددطلبی» در ایران است. بازرگان همچنین، مولف یک مجموعه آثار بیست و چند جلدی است که شامل اولین آثار از ۱۳۱۵ تا آخرین مباحث وی در ۱۳۷۳ است، حدود شصت سال درهم تنیدگی زندگی و اندیشه. جدا از سهم وی در زمینهٔ تفسیر و پژوهشهای قرآنی، بسیاری از مفاهیم و مباحث فکری را برای اولین بار بازرگان مطرح کرد. وی اولین نویسندهٔ یک رساله در مورد کار است، (کار در اسلام، ۱۳۲۵)، از اولین کسانی که به اجتماع به عنوان یک حوزهٔ مستقل اندیشید (آثار عظیم اجتماع، ۱۳۲۹)، از اولینهایی که به مباحثی چون خلق و خو و آداب ایرانی پرداخت (سازگاری ایرانی، ۱۳۴۲)، اولین کسی که مفهوم ایدئولوژی را وارد ادبیات فکری کرد (بعثت و ایدئولوژی، ۱۳۴۵). از این رو ضرورت دارد، مستقل از نقش سیاسی ایشان، تاملی در میراث فکری بازرگان نیز داشته باشیم. این میراث فکری را میتوان در همبستگی میان سه حوزهٔ دین (اصلاح فکر دینی)، اخلاق (اخلاق کار و مسئولیت) و جامعه (تاکید بر کار اجتماعی، انجمنی و جمعی) تعریف کرد. سه حوزهای که در اندیشهٔ بازرگان، در ربط با یکدیگر فهم و تعریف میشوند.
من بحث خود را بر آنچه شاید بتوان «پروژه» بازرگان جوان در بازگشتش از اروپا نامید متمرکز میکنم و تلاش دارم در این محدودهٔ زمانی و مستقل از مطالعات قرآنی و جدا از نقش سیاسی ایشان به این پروژه بپردازم. این پروژه را میتوان در سه ضلع، دین، اخلاق و جامعه مبتنی کرد. سه مفهومی که در اندیشه بازرگان در نسبت با هم تعریف میشوند و حتی گاه به جای هم به کار میروند.
نخست دین. در اندیشه بازرگان دین مفهومی حاضر و پایدار است. از آغاز تا پایان زندگی. برخی از شارحین وی، به دو دوره در زندگی دینی بازرگان توجه کردهاند. دورهٔ اول را پیوستگی دین و سیاست دانستهاند و دورهٔ دوم را، نزدیک به دو دهه پس از انقلاب، دین منهای سیاست. از نظر من، زندگیهای دینی بازرگان را میتوان در سه دورهٔ به هم پیوسته پیگیری کرد. به سختی میتوان از گسست یا تجدید نظر در اندیشهٔ دینی وی نام برد چرا که عناصر موجود در دوره سوم را در دوره اول نیز میتوان یافت. در هر دوره، وجهی از دین در اندیشهٔ وی برجسته میشود و به نظرم بهتر است از اصطلاح برجستهسازی استفاده کنیم تا گسست.
- دورهٔ اول مصادف است با دورهٔ مرجعیت علم و تکنولوژی در کشورهای اسلامی. تفوق علوم دقیقه و طبیعی. دورهای که بازرگان در اروپا درس میخواند و از ورود خود «به مدرسهٔ بزرگی به نام اروپا» سخن میگوید و دورهٔ پس از آن، در بازگشتش به ایران در دهه ۲۰ و ۳۰. در این دوره تاکید وی بر رویکرد عقلانی، نگاه علمی و روش تجربی است. او به دین به عنوان فرهنگ توجه میکند و از دین همچون یک مکتب تعلیم و تربیتی نام میبرد. آنچنانکه در برنامه تعلیم و تربیت دینی (۱۳۳۸) از آن بحث میکند. در این دوره، همچون بسیاری از روشنفکران مسلمان که به گفتهٔ شرابی، نگاهی خوشبینانه به اروپا دارند، طهطاوی در مصر یا سر سید احمدخان در هند، نگاهی خوشبینانه به اروپا دارد و کمتر بر سویه استعماری غرب توجه دارد و به این نتیجه میرسد که اروپاییان نه با ترک دین که با اصلاح آن به پیشرفت رسیدند. نظام سیاسی مبتنی بر دمکراسی و نظام اجتماعی اروپا مبتنی بر کار جمعی بسیار برایش جذاب است و از طرح این موارد در محیط فکری ایران به عنوان «سوغات فرنگ» نام میبرد. این دورهٔ اولین آثار بازرگان است: مذهب در اروپا، کار در اسلام، آثار عظیم اجتماع. احتیاج روز.
- دورهٔ دوم مصادف با دهه ۴۰ تا ۶۰ است. دورهٔ تفوق علوم انسانی و اهمیت یافتن مسالهٔ سیاسی. دورهای که بسیاری از کشورهای آسیا و آگفریقایی به استقلال رسیدند. دورهٔ ظهور ایدهٔ جهان سوم، مبارزات ملتها برای کسب استقلال، در کوبا، کنگو، کنکو، کوبا، یوگسلاوی، هند، الجزایر… در این دوره بازرگان بر وجه اجتماعی، مبارزاتی و سیاسی دین تاکید دارد. اسلام مکتب مولد و مبارز (۱۳۴۰) و بعثت و ایدئولوژی (۱۳۴۳) آثار بازرگان در این دورهاند. در این دوره، دین یک مکتب مبارز و مولد است، یک ایدئولوژی.
- دورهٔ سوم پس از انقلاب. دورهٔ بازگشت سوژه در علوم انسانی. تجربه انقلاب در ایران. بیش از یک دهه از انقلاب میگذرد. تکیه وی در این دوره، بر دین همچون ایمان و اخلاق است. با «دین برای دنیا» و استخدام دین در جهت منافع دنیوی مخالفت میورزد. بازرگان در سخنرانی «هدف از بعثت انبیا؛ آخرت و خدا» (۱۳۷۱)، ارتباط دنیا و آخرت را از نوع «معادلهٔ یکطرفه» میداند و نقش دین در بهبود دنیا را از «محصولات فرعی» و «نتایج دنیایی ضمنی» میشمارد و نه اساس دین و در نقد موقعیت جدید دین، میگوید «تمام حرف ما اینست که اگر به فرض هم یک حکومت دینی تمام و کمال هم تشکیل شود، آنچه این حکومت و دولت نباید به آن دست بزند و در آن دخالتی کند، دین و ایمان و اخلاق مردم است. چرا که حکومت یعنی قدرت و زور و قدرت و زور که در برابر تجاوز بیگانه ضروریست، در برابر عقیده و عشق و عبادت و رابطه انسان با خود و خدا بیجا و نقض غرض است.»
با نگاهی به این سه دوره میتوان چنین جمعبندی کرد: پروژهٔ اصلاح دینی بازرگان، پروژهٔ خرافهزدایی از دین و عقلانیسازی بود و بر عقل، علم و تجربه علمی تاکید میکرد. اما این پروژه، گرچه رویکرد جدیدی را در مطالعات دینی وارد کرد اما همچنان وامدار سنت و نهاد تاریخی دین باقی ماند و طرح یک تجدید بنا مبتنی بر واگشایی و بازسازی را پی نریخت و گرچه با اندیشیدن به دین و مطالعات قرآنی خارج از نهاد مشروع دین، آغازگر جریان روشنفکری دینی، نهضت عقلانیسازی و بکارگیری علم و تجربه در فهم دین بود و از اندیشهٔ دینی انحصارزدایی کرد اما تفکر دینی وی همچنان در زیر «سایبان مقدس» سنت تاریخی دین باقی ماند.
اخلاق. دومین محور اخلاق است که در اندیشهٔ بازرگان جوان در صورت «اخلاق کار» برجسته میشود. او اشاره میکند که در ایران سخنوری و سخندانی اهمیت مییابد در حالیکه کاردانی و کارشناسی چندان ارزشگذاری نمیشوند. در این دوره او راز پیشرفت را در کار، روحیهٔ کارپردازی، فعالیت اقتصادی، تولید و صنعت میداند. «سر عقب ماندگی جوامع اسلامی» را در فقدان روحیه کارپردازی میداند. از نظر وی مبارزه با عقبماندگی با استقلال اقتصادی ممکن میشود و از این رو، مهندسی را انتخاب میکند و مینویسد: «هدفم در انتخاب رشته ترمودینامیک و مهندسی، ساخت کارخانههای صنعتی و مدارس فنی در بازگشت به ایران بود». آثاری چون «سرچشمه استقلال»، «کار در اسلام»، «ضریب مادیات و معنویات»، «پراگماتیسم در اسلام»، «آیندهٔ صنعت در ایران»، «سر عقبافتادگی مسلمانان» … مربوط به این دورهاند. صورتبندی نسبت کار و دین و پیریزی مبانی دینی اخلاق کار از رئوس پروژهٔ وی در این دوره است.
اما به نظر میرسد این موضوع در ادامهٔ آثار بازرگان پرداخت نشد و تداوم نیافت و گرچه امضای مشی و منش بازرگان اخلاق بود، اما وی طرح صورتبندیای نظری که از اخلاق حرفهای، اخلاق سیاسی و اخلاق دینی در رسالهٔ کار ریخته بود را تعمیق نبخشید و ادامه نداد.
جامعه. سومین محور و رکن پروژهٔ فکری وی جامعه است. تامل وی در مفهوم اجتماع و تاکید وی بر کار اجتماعی را میبایست با توجهش به تحلیل او از استبداد تاریخی ارزیابی کرد. اگر در بحث اخلاق کار، تاکید وی بر استقلال اقتصادی است، در اینجا تاکیدش بر آزادی است. از نظر وی استبداد تاریخی جامعه را ناتوان ساخته و میبایست به توانمندسازی جامعه پرداخت. وی بر «پرورش دمکراتیک» و توانمندسازی از خلال تعاون، همکاری و مشارکت تکیه میکند. در این دوره وی «آثار عظیم اجتماع» را کشف میکند. به شریعتی توصیه میکند برود جامعهشناسی بخواند. بر کار جمعی، انجمنی، مشارکت و تعاون تاکید دارد و به تعبیر آقای اشکوری، نویسندهٔ در تکاپوی آزادی، نهضت عظیم انجمنسازی را راه میاندازد. انجمنهای اسلامی، کانون اسلام، جمعیت مکتب تربیتی، اجتماعی و عملی اسلام… از جمله دهها نهادی هستند که مهندس بازرگان بوجود آورد.
در این دوره بازرگان، بر کار جمعی و انجمنی تکیه دارد. فرد متمدن را فردی معرفی میکند که منافع خصوصی را در قبال وظایف اجتماعی محو میکند. از شاورهم فی الامر، مشارکت دمکراتیک را استنتاج میکند و بر کسب قدرت از پایین به بالا اشاره دارد و میگوید «مشکل اصلی کشور ما نه بیپولی است و نه بیکاری و نه بیسوادی، بلکه غیراجتماعی بودن است، خودبینی، خودخواهی، خودپرستی!» از نظر وی، مردم میتوانند «بدون انقلاب و تصادم و عکسالعملهای حاد، قدرت را از داخل و از پائین تصرف کنند»، اگر «استعداد اجتماع و اتحاد» را بیابند. در اجتماع و اتحاد است که استعدادها و امکانها بروز و ظهور مینماید…همکاریهای بزرگ، کارهای محال را عملی میسازند.»
این سه رکن پروژهٔ بازرگان جوان است. این پروژه اما، علیرغم دستاوردهای مهم و پایدار وی، در آزمون قدرت ادامه نیافت. ناتمام ماند و تصویر سیاسی وی غلبه یافت و امروز، بنا بر پژوهش جمشید میرزایی، در کتب درسی ما، تنها تصویر بازرگان، نخستوزیر پس از انقلاب است.
بازرگان علتالعلل ناممکن بودن پروژهٔ فکری و اجتماعی خویش را در استبداد تاریخی جستجو میکند. از نظر وی، استبداد شرایط امکان کار فکری و اجتماعی را از بین میبرد. استبداد همهٔ فرصتها را از جامعه میگیرد. استبداد مانع هرگونه فعالیت جمعی، مشارکت و تعاون است. استبداد مردم را به هم بدبین میکند. در نتیجه مبارزهٔ سیاسی سرنوشت محتوم همهٔ کنشگران فکری، فرهنگی، هنری و اجتماعی است.
در اینجاست که به نظر میرسد بازرگان دچار یک پارادوکس میشود. پارادوکس میان آنچه ماکس وبر «اخلاق اعتقادی» و «اخلاق مسئولیت» مینامد. از طرفی به کسب قدرت اعتقاد ندارد. از طرف دیگر احساس تکلیف میکند. فکر میکند کسب قدرت از پایین در جامعهٔ استبدادی ممکن نیست. یا به پروژهٔ اجتماعی خود بیاعتماد میشود یا خیر اما باید به اورژانس سیاسی پاسخ دهد. در نتیجه میرود در موضع قدرت و در حالی که نه کسب قدرت و حکومت را قبول دارد و نه انقلاب را، به شکل پارادوکسیکالی، نخستوزیر یک حکومت انقلابی میشود.
اگر «محنت شریعتی»، انتخاب میان خود و مردم بود و احساس مسئولیت اجتماعی که واردارش میکرد از انزوای فردی درآید و به جای فلسفه و ادبیات و هنر که گرایش وی بود، به سراغ تاریخ و جامعهشناسی و سیاست برود، محنت بازرگان را میتوان در انتخاب میان پروژهٔ فکری و اجتماعی خویش (قرآنپژوهی، اصلاح دینی و نهادسازی) و ضرورت حضور در قدرت سیاسی دانست. اورژانس اجتماعی و «احساس تکلیف»، مجال ادامه پروژهٔ فکری و اجتماعی خویش را به بازرگان نداد. اورژانسی که یک قرن همچنان ادامه دارد.
جمعبندی میکنم. پروژهٔ فکری و اجتماعی بازرگان در آزمون قدرت، به سایه رفت و ناتمام ماند و امروز پس از گذشت ۲۵ سال، زمان آن رسیده که میراث فکری و اجتماعی وی را بازخوانی و نقد کنیم. از نظر من، راه بازرگان دستکم در دو حوزهٔ فکری و اجتماعی قابلیت و ضرورت بازخوانی و تداوم دارد.
در حوزهٔ فکری، سه حوزهٔ پژوهشهای قرآنی، چهرههای دین در زندگی بازرگان و بازسازی دین براساس اخلاق میراث زندهٔ بازرگان است و قابلیت و ضرورت بازخوانی و تداوم دارد. مقایسهٔ تفسیر و پژوهشهای قرآنی ایشان - که زمینهٔ ارجح کارشان نیز هست - با این نوع مطالعات در قرن بیستم و در دیگر کشورهای اسلامی میتواند بسیار راهگشا باشد. (به عنوان نمونه در مقایسه با پژوهشهای قرآنی سید قطب و فضلور رحمان). از طرف دیگر مطالعهٔ سه چهرهٔ دین همچون فرهنگ، دین همچون ایدئولوژی و دین همچون ایمان و اخلاق، که سه دوره در زندگیهای دینی مهندس بازرگان است و با تحولات اجتماعی جامعهٔ ما نیز مطابقت دارد، میتواند در صدر برنامهٔ اصلاح فکر دینی قرار گیرد. وضوح بخشیدن به تمایزات هر کدام با دین تاریخی و سنتی گامی در جهت پیشبرد تفکر اصلاح در قرن بیست و یکم است. و در نهایت، صورتبندی نسبت دین و اخلاق، مفهومپردازی اخلاق همچون ستون دین و تعریف اخلاق همچون معیار دین، ضرورت امروز جامعه ماست تا این بار، دین را بر محور اخلاق بازسازی کنیم.
اما در حوزهٔ اجتماعی و از منظر رویکرد اجتماعی که مورد توجه ما به عنوان جامعهشناس است، امروزی بودن اندیشهٔ بازرگان در اندیشهٔ اجتماع و کار اجتماعی است. «مقصود از اجتماع تنها مجتمع شدن افراد نیست، بلکه تجمع توام با تشکل، همکاری و هماهنگی است» و «۲۵۰۰ سال زندگی غیردمکراتیک، ما را از کار جمعی، مشارکت و همکاری محروم کرده است.» این میراث زنده و زندهکنندهٔ بازرگان است. این راه ناتمامی است که میبایست طی کرد.
امروز که ما ۲۵ سال از بازرگان فاصله گرفتهایم و در یک دورهٔ چهارم به سر میبریم، دورهای که از آن، تحت عنوان دورهٔ «ظهور مسالهٔ جدید اجتماعی» نام میبرند، تداوم این پروژهٔ ناتمام ضروری است. تا جامعهٔ قطعه قطعه شده خود را، نه با ساخت دوقطبیهای مرگبار، بلکه با آرمانپردازی و کارپردازی جمعی دوباره جمع کنیم و انسجام ببخشیم تا جامعه خود، قدرتی «برابر قدرت» گردد.
* متن سخنرانی سارا شریعتی، استادیار دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در مراسم بیستوپنجمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان، کانون توحید، ۱۳۹۸.۱۰.۲۶
نظر شما :