روایتی از ملاقات شهید بهشتی و مسعود رجوی
در این ملاقات، مسعود رجوی پیشنهادی وسوسهانگیز را مطرح میکند ولی در حالی که هنوز ماهیت منافقین برای بسیاری از افراد روشن نشده بود، شهید بهشتی دست آنان را خوانده و متوجه نیت آنان از طرح این پیشنهاد میشود. این خاطره جالب را با هم مرور مینماییم: «در اینجا از ملاقاتی پرده بر میدارم که شاید تا به حال در جایی گفته نشده باشد. این ماجرا را خودم از زبان شهید بهشتی شنیدم. چند ماهی از انقلاب نگذشته بود که پس از فوت آیتالله طالقانی، مسعود رجوی از آیتالله بهشتی تقاضای ملاقات کرد و آیتالله [بهشتی] او را در منزلش پذیرفت و آن طور که خود شهید بهشتی میگفت جلسه مفصلی با مسعود رجوی داشته است.
رجوی در آن ملاقات تقاضا کرده بود: "با توجه به مجموعهای که در مملکت داریم، به لحاظ سابقه مبارزاتی و اشراف بر مسائل سیاسی و اقتصادی و موقعیت اجتماعی شما، در نظر داریم با شما ارتباط برقرار نموده و بیعت نماییم. منتهی شرایط و نظریاتی داریم." و آقای بهشتی گفته بودند: "اختلافات ما با شما یک اختلافات صوری و سطحی نیست بلکه اختلافات عمیق بوده و از اعتقادات اصولی سرچشمه میگیرد."
آن طور که خود شهید برایم تعریف کرد، ایشان درباره اسلامشناسی با رجوی بحث کرده بود؛ به ویژه مباحثی که بعد از جدایی اپورتونیستها به وجود آمده بود و رجوی رهبری آن جریان را به عهده داشت. البته ایشان فرمودند که من در مباحث اسلامی به دلیل عدم تسلط رجوی چندان وارد نشدم؛ اما به او گفتم آقای رجوی، اشکال من بر شما در این است که حتی مارکسیسم را هم نشناختهاید. این سخن تعجب او را برانگیخته و از این رو در این زمینه با من وارد بحث شد. به او گفتم: "شما این زیربنای اقتصادی مارکسیسم را از چه کتابی گرفتهاید؟" گفت: "از کتاب کاپیتال مارکس." گفتم: "از کدام نسخه است؟ متأسفانه اشتباهات زیادی در ترجمه نسخه آلمانی به زبان انگلیسی وجود دارد و اگر شما به کتاب اصلی به زبان آلمانی مراجعه کنید، متوجه میشوید که خیلی اشتباهات اساسی در تعریف اقتصاد مارکس وجود دارد. من این تفکر اشتباه را در تحلیلهای شما دیدهام."
سپس از رجوی تعریف ارزش اضافی در اقتصاد را خواسته بود. رجوی تعریفی ارائه داده بود که شهید بهشتی گفته بود: "اشکال ما همین جا است. شما اصلاً مارکسیسم را نشناختهاید و تعریف ارزش اضافی این نیست. این تعریف از ترجمه شده کتاب کاپیتال به زبان انگلیسی گرفته شده است، ولی من اصل آن را برایتان میخوانم." سپس کتاب آلمانی کاپیتال مارکس را آورده و آن را خوانده و ترجمه کرده بود. آنگاه رو به او کرده بود. گفته بود: "اختلاف ما با شما این است که شما هنوز اصول را نمیدانید. شما با یک سری شعار آمده، مبناهایی را به عنوان اسلامشناسی، اقتصاد اسلامی و اقتصاد مارکسیستی با هم خلط کرده و آن را مبنای ایدئولوژیک خود قرار دادهاید. ما به طور کلی اینها را قبول نداریم. شما باید همه اینها را زمین گذارده و اسلام را از منظر اصول خودش شناخته و به آن عمل کرده، تبلیغ و تبیین کنید. در این صورت ما حاضریم با شما صحبت و بحث کنیم و این رویه را ادامه بدهیم تا به یک نقطهای برسیم."
آنطور که شهید بهشتی تعریف میکرد آن جلسه بسیار عجیب و مفصل بوده و بسیاری از اشتباهات اصولی مجاهدین در مباحث مختلف و شناخت اسلام را در آن جلسه تذکر داده بود. تعبیر من به عنوان یک ناظر این بود که آنها از همان زمان از شهید بهشتی برای همکاری مأیوس شدند و به این نتیجه رسیدند که شخصیت ایشان والاتر و بالاتر از آن است که آنها میاندیشیدند، چرا که با تسلط و آگاهی او بر فلسفه شرق و غرب، امکان رویارویی با وی را نداشتند. به نظر من از همان جا مقدمات فاجعه هفتم تیر پایهریزی شد.»
منبع: رجانیوز به نقل از خاطرات محمد پیشگاهی فرد، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۲۰۱ تا ۲۰۳
نظر شما :