کودتا علیه مصدق؛ ترفند چرچیل پس از تحقیر بریتانیا
تاریخ ایرانی: «به هر روی سقوط دکتر [مصدق] محقق شد، همانگونه که گفتند [در گزارشهای جراید] و به دست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا.» این دو خط از سندی است که سرویس جاسوسی مخفی بریتانیا (SIS یا همان MI6) در سال ۱۹۶۲ از حالت سری خارج کرد درباره بحران آبادان (ملی شدن صنعت نفت) و در آن کلاً دو پاراگراف وجود دارد که مشخصاً به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره میکند. سندی که از نقش برابر سرویس جاسوسی بریتانیا در طراحی و اجرای کودتا و نقش سر وینستون چرچیل که آن را پیشنهاد کرده بود هم کلمهای سخن نگفته. ۵۷ سال بعد از اینکه این سند از حالت محرمانه خارج شد، جک استراو، وزیر خارجه پیشین بریتانیا در کتابش «کار کار انگلیسیهاست» به آن اشاره کرد، هرچند نوشته در آن مشخصاً از لفظ کودتا استفاده نشده اما در عوض جوری از وقایع اوت ۱۹۵۳ (مرداد ۱۳۳۲) سخن گفته که انگار دست خدا در کار بوده و حتی لحن این سند هم شاعرانه است و با همه اسناد دولتی فرق میکند.
اسناد و هزینههای یک کودتای آمریکایی و انگلیسی
وزیران خارجه بریتانیا طبق قانون حق ندارند اسناد و بایگانی وزیران پیشین را ببینند و استراو هم ندیده اما پیشتر از آنکه در سال ۲۰۰۱ وزیر شود، حجم قابل توجهی از اسناد مربوط به کودتا منتشر شده بودند؛ از جمله خاطراتی که وودهاوس در مقام فرمانده عملیات SIS در ایران نوشت و در ۱۹۸۲ منتشر کرد و کرمیت روزولت (افسر ارشد سیا و طراح آمریکایی کودتا) که در ۱۹۷۹ خاطرات خود را از این دوره گفت و البته که این فهرست با همین دو نام بسته نمیشود. اخیراً هم که سازمان سیا بایگانی اسناد خود را گشود و میشد در این استاد رد پا و نقش SIS را به روشنی دید هرچند مقامات بریتانیا همچنان رویه «نه تکذیب و نه تائید» را در دستور کار دارند؛ کاری که استراو در کتاب «کار کار انگلیسیهاست» نوشته همیشه به نظرش مضحک میآمده، آن هم وقتی که همه میدانستند سرویس جاسوسی بریتانیا به گواه اسناد منتشر شده در این ماجرا نقش داشته است.
به همین خاطر بود که استراو در فوریه ۲۰۰۵ همین مدارک را به کمیته روابط خارجی مجلس بریتانیا ارائه کرد و گفت: «عناصر اطلاعاتی بریتانیا و سیا، مصدق، نخستوزیر کاملاً دموکراتیک ایران را برکنار کردهاند.» او در میان آن، اسناد تاریخچه سری که سیا از این کودتا جمعآوری کرده بود را هم گذاشت. این یکی را دونالد ویلبر، از مهرههای اصلی کودتا در سال ۱۹۵۴ نوشته و نقشه جامع لندن برای کودتا را هم ضمیمه پرونده کرده بود. نقشه ساده و سرراستی بود که خشونت و خونسردی شگفتآوری را کنار هم نشانده: در آغاز برآورد کرده بود که این کودتا حدود ۲۸۵ هزار دلار خرج برمیدارد (که ۱۴۷۵۰۰ دلار را آمریکا میپرداخت و ۱۳۷ هزار دلار را SIS) سوای این، بودجهای یک میلیون دلاری برای حمایت پشتپرده از دولت جایگزین تدارک دیده بودند که قرار بود به فضلالله زاهدی سپرده شود. ضمناً قرار بود هفتگی مبلغ یک میلیون ریال (حدود ۱۱ هزار دلار آن روز و ۱۱۰ هزار دلار امروز) به دست عواملی برسد که با آن حمایت مجلسیان را بخرند و آنها را خود همراه کنند. سوای این مبلغ، پنج میلیون دلار برای اینکه به محض پیروزی کودتا، به نخستوزیر تازه پرداخت شود و او را در اداره کشور کمک کنند.
تائید یک روایت پرمناقشه درباره بیبیسی
استراو بلندپایهترین مقام انگلیسی است که صراحتاً به نقش بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد اذعان کرده و با اشاره به بدبینی عمیق شاه نسبت به «دستهای پنهان بریتانیا» و هراس از اینکه او خودش هم قربانی کودتا شود، در کتابش روایتی پرمناقشه را درباره نقش بیبیسی در کودتا تائید کرده است: «نماینده گروه بریتانیایی برای اینکه به شاه ایران ثابت کند از سوی دولت متبوع خودش حرف میزند و ضمانت حکومت بریتانیا با اوست، روشی غریب را در پیش گرفت: او از شاه خواست عبارتی ساده را در نظر بگیرد تا از رادیو بیبیسی فارسی پخش شود و دلش را قرص کند که دولت بریتانیا هم پشت این کودتاست. شاه ایران از آنها خواست که در رادیو بیبیسی بگویند: «اینجا لندن است و ساعت دقیقاً ۱۲ نیمه شب است.» که شاه شنید و خیالش راحت شد و نزدیکانش هم نفس راحتی کشیدند: اشرف، ژنرال نورمن شوارتسکف آمریکایی، روزولت و یکی از ماموران بریتانیایی نزدیک به خود او که در روزهای منتهی به ۲۸ مرداد همه کاری کردند تا امضای این فرمان (عزل مصدق) را از او بگیرند.»
استراو روایتی را تائید کرده که پیشتر یکی از نقاط مبهم و پرمناقشه کودتای ۲۸ مرداد بود. صادق صبا، مسئول سابق بیبیسی فارسی، چهاردهم اسفند ۱۳۸۹ در همایشی با عنوان «بیبیسی و انقلاب ایران»، در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن (سوآز)، با رد این روایت گفت بیبیسی فارسی نه در آن زمان و نه هیچ زمان دیگر اساساً در نیمه شب برنامهای نداشته است و خسرو معتضد، پژوهشگر تاریخ نیز معتقد است که جمله «ساعت دقیقاً ۱۲ نیمه شب است» در بخش انگلیسی رادیو بیبیسی گفته شده و نه بیبیسی فارسی و شاه نیز به زبان انگلیسی تسلط داشت و شخصاً این جمله را شنید.
مصدق چگونه در گرداب سیا افتاد؟
جک استراو در روایت خود از کودتای ۲۸ مرداد، نقشه سیا و SIS را شرح داده؛ از تبلیغاتی که ضد مصدق به راه افتاد و هدفش القای این موضوع بود که با انتشار اسناد جعلی (که همه گمان کنند اینها اسناد مخفی است و به بیرون درز کرده) نشان داده شود مصدق طرفدار حزب توده و حامی شوروی است. یکی از فرضهای کلیدی کودتاچیان این بود که گمان میکردند در آن زمان اکثریت روحانیون شاخص و هواداران آنها مخالف مصدق هستند. اما آیتالله بروجردی از این بلوا دوری گزید و دخالتی در سیاست نکرد و تا پایان کودتا خاموش ماند. به نوشته استراو، مصدق سرگشته که دیگر نمیتوانست بر اوضاع مسلط شود، در این زمان بزرگترین و هولناکترین لغزش حیات سیاسی خود را انجام داد. مصدق برای فرار از این تنگنا دستوپایی زد و باز بیشتر در گردابی که سیا و SIS برایش نقشه کشیده بودند فرو رفت. تصمیم گرفت همهپرسی برگزار کند و با اصلاح قانون انتخابات مجلس تازهای بر سر کار بیاورد و اختیارات قانونی خود را تضمین کند. بدون وجود مجلس حالا شاه اختیار قانونی و کاملی داشت که فرد دیگری را به نخستوزیری بگمارد.»
شاه فرمان عزل مصدق را داد؛ به محض امضای این فرمان، کودتا با نام رمز آژاکس کلید خورد (نامی که سیا به آن داد و در بین SIS همان نام عملیات چکمه را داشت). کودتاچیان که از امضای فرمان نیرو گرفته بودند قرار بود از جمعه شب ۱۴ اوت (۲۳ مرداد) کار خود را آغاز کنند. اما این وسط ۲۴ ساعت زمان باارزش هدر رفت چون فرماندهان در این فاصله نمیتوانستند عوامل اجرایی خود را در تهران پیدا کنند و راههای تماس آنها قطع شده بود. مساله امنیت همیشه یکی از شاهرگهای مهم هر کودتایی است. در ۱۵ اوت (۲۴ مرداد) گمان ضعیفی که کودتاچیان برده بودند به یقین بدل شد و دیگر شک نداشتند که اطلاعات حیاتی کودتا به بیرون درز کرده است. فرمان عزل را به دست سرهنگ نعمتالله نصیری داده بودند تا برای مصدق ببرد که او را درجا دستگیر کردند. شاه دیگر درنگ نکرد و با هواپیمای شخصی خودش به بغداد پرید و از آنجا به رم رفت.
برای مدتی طرفداران مصدق دست بالا را داشتند و خیابانها را گرفته بودند. در ۱۸ اوت (۲۷ مرداد) حزب توده با سخنرانیهای آتشین و خشونتبار و دست زدن به جنایت، در عمل آب به آسیاب دشمنانش ریخت و در روز ۱۹ اوت (۲۸ مرداد) فرمان شاه در همان روزنامههای مطیع سیا و SIS منتشر شد. یک مصاحبه ساختگی هم با زاهدی چاپ کرده بودند (در دو روزنامه منتشر شد و البته محتوایش دروغ نبود) که میگفت نخستوزیر قانونی ایران اوست. فرمان شاه را در تیراژ بالا و در قطع کوچک اعلامیه کردند و به دست همه مردم رساندند. کنت لاو، خبرنگار نیویورکتایمز در تهران نوشته: «صبح روز چهارشنبه حوالی ساعت ۹، یک دسته از ورزشکارها، میلگیرها و کشتیگیرها که میله آهنی و چاقو به دست داشتند، توی خیابان راه افتادند…به نفع شاه شعار میدادند.» جمعیت انبوهی گردهم آمدند و ارتشیهایی که دستور داشتند آنها را متفرق کنند، خیلی راحت اول تیر هوایی درمیکردند و بعد به مردم میپیوستند. اوباش به خانه مصدق در خیابان کاخ حمله کردند؛ همان جایی که در عمل مقر دولتش بود. نبردهای سختی بین محافظان خانه و مهاجمان رخ داد و از این طرف تانک آوردند و دیوارهای خانه را هدف گرفتند و شکافتند و بعد آن را ویران کردند. مصدق را از دیوار حیاط پشتی به خانه همسایه فراری دادند. همه چیز تمام شده بود.
ترفند چرچیل پس از تحقیر بریتانیا
جک استراو در «کار کار انگلیسیهاست» با مرور تاریخ ایران، از کوروش تا روحانی، وقتی فصلی را به «آبادان - تحقیر بریتانیا» اختصاص داد، در فصل بعد درباره «جاسوسها و کودتا» نوشت. او مصدق را «پرچمدار حرکت و تلاش ایرانیان برای جستن از زیر یوغ بیگانگان در گذر ۱۵۰ سال» خواند اما «از این طرف بریتانیا به سرکردگی چرچیل برای عزلش ترفندی زد و کاری چنان کرد. اگرچه این کودتا بدون نقش فعال (و البته پررنگتر) آمریکا راهی به جایی نمیبرد اما نباید از یاد ببریم که باز ما در این میانه ایستاده بودیم. کار، کار انگلیسیها بود و ما هنوز هم گرفتار پیامدهای این کارمان هستیم.»
***
کار کار انگلیسیهاست (چرا ایران به ما بیاعتماد است؟)
جک استراو
ترجمه: علی مجتهدزاده
انتشارات: کتاب پارسه
چاپ اول، ۱۳۹۸
۳۸۴ صفحه
۵۸ هزار تومان
نظر شما :