مرگ خدام؛ جعبه سیاه روابط ایران و سوریه
از چپ: مهدی بازرگان، عبدالحلیم خدام، مصطفی چمران، ابراهیم یزدی و حافظ اسد در حاشیه جشنهای سالگرد استقلال الجزایر در آبان ۱۳۵۸
محمد عطایی، دانشجوی دکترای تاریخ در دانشگاه ماساچوست
تاریخ ایرانی: عبدالحلیم خدام، معاون پیشین رئیسجمهور سوریه که دوازدهم فروردین در عزلت تبعید در خانهاش درگذشت، نخستین شخصیت بلندپایه دولت سوریه بود که پس از انقلاب به ایران آمده بود. نه در سوریه و نه در بیرون از آن، خبر فوت او توجه چندانی برنیانگیخت. اخبار هولناک کرونا مجالی برای توجه به پایان حیات یکی از چهرههای کلیدی در دایره تنگ قدرت پیرامون حافظ اسد نگذاشت. کسی که زمانی تصور میشد جانشین شماره یک غرب پس از سرنگونی بشار اسد باشد، چند روز بعد بدون هیچ تشریفات و مراسمی به خاک سپرده شد.
خدام که یک سیاستمدار سنی از شهر ساحلی بانیاس سوریه بود، از همان آغاز یکی از یاران وفادار حافظ اسد در داخل حزب بعث و حکومت سوریه بود و در قامت وزیر خارجه و معاون رئیسجمهور، نقش کلیدی در پروندههای داخلی و خارجی این کشور بازی کرد. از وی به عنوان مهندس سیاست مداخله سوریه در لبنان یاد میشود. نقش مهمی در پایان جنگ داخلی لبنان بازی کرد و روابط مستحکمی با سران لبنان مانند رفیق حریری، نبیه بری و ولید جنبلاط داشت.
او حتی در دوران انتقال قدرت پس از حافظ اسد، نقشی مهم بازی کرد و با تایید تغییر قانون اساسی، زمینه ریاستجمهوری بشار اسد را فراهم کرد. گفته میشد که وی رابط مهمی میان اسد و رفیق حریری بود و به دلیل روابط خاصی که با خاندان سعودی داشت، بسیاری از مشکلات در روابط دمشق و ریاض را مدیریت میکرد. همین سابقه بود که جدایی وی از حکومت سوریه را به یک شوک بزرگ و جنجالی تبدیل میکرد.
ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ نقطه عطف زندگی سیاسی خدام بود. وی پس از این ترور، شروع به انتقاد علنی از سیاستهای دولت سوریه کرد و وقتی پایش به پاریس رسید مدعی شد که رئیسجمهور سوریه دستور ترور حریری را به سازمان امنیت این کشور داده است. فشارها و سیل اتهامات به نظام سوریه در نهایت باعث عقبنشینی ارتش سوریه از لبنان شد که دستاوردی مهم برای غرب و جریان ۱۴ مارس حامی آمریکا در لبنان بود. پایههای حکومت بشار جوان چنان متزلزل شده بود که بسیاری تصور میکردند خدام به زودی به عنوان رهبری که یک پا در نظام سوریه و یک پا در غرب دارد، به دمشق بازخواهد گشت و به عمر محور تهران - دمشق خاتمه خواهد داد.
محور آمریکا و سعودی خیلی عجله داشت. گام بعدی «نابودی حزبالله» در لبنان بود که به نظر میرسید با خارج شدن ارتش سوریه و بالا گرفتن احساسات ضد سوری در لبنان، تاب مقابله با ضربه خارجی را نخواهد داشت. یک سال بعد، در جنگ ۳۳ روزه این فرضیه وارد مرحله آزمایش شد. ولی بر خلاف تصور دولت بوش، تلآویو و ریاض، بساط حزبالله نه تنها از جنوب لبنان برچیده نشد بلکه ناکامی اسرائیل در این جنگ این گروه را به اوج محبوبیت در جهان اسلام رساند.
نه خارج شدن ارتش سوریه از لبنان و نه جنگ ۳۳ روزه تغییری در معادلات لبنان و منطقه به نفع محور آمریکا - سعودی نداد. در اوج این کشمکشها بود که عبدالحلیم خدام در قامت یک رهبر انقلابی در فرانسه به دنبال بسیج جریانهای مخالف سوری و سرنگونی بشار اسد بود. او با دشمنان قسمخورده خود در اخوانالمسلمین سوریه بر سر یک میز نشست و خواستار سرنگونی اسد شد. ولی دیری نپایید که دریافت شانسی برای بازگشت به قدرت از دروازه پاریس ندارد. اخوانیها در سال ۲۰۰۹ از وی جدا شدند و خدام خانهنشین شد.
اواخر بهار سال ۲۰۱۰ که او را دیدم، پنج سالی بود که از دمشق خارج و مقیم پاریس شده بود. از بیروت با او برای یک مصاحبه تاریخ شفاهی هماهنگ کرده بودم تا از زبانش روند شکلگیری روابط حافظ اسد با جمهوری اسلامی را بشنوم. خدام منبع ارزشمندی برای قدم گذاشتن در عمق زوایای جعبه سیاه تصمیمگیری در دوران حافظ اسد بود؛ ولی در جریان گفتوگو، خط قرمزهای وی در لابلای پاسخهایش کاملاً نمایان بود. خدام منکر اختلاف نظر در رهبری سوریه بر سر روابط با جمهوری اسلامی و حزبالله در لبنان بود و از سیاستهای حافظ اسد درباره ایران و منطقه دفاع میکرد. او گفت در سالهای نخست پس از انقلاب ایران «احساس میکردیم که دو کشور به یکدیگر نیاز دارند و مسائل دیگر حاشیهای است. در آن زمان سوریه و ایران در امور داخلی یکدیگر دخالت نمیکردند».
خدام مدعی بود که «بشار» سوریه را دو دستی تحویل ایران داده است و اینکه «الرئیس حافظ» اجازه نمیداد که ایران در لبنان هرگونه که میخواهد عمل کند و حدی برای نقش ایران در لبنان ترسیم کرده بود. اما بشار اسد تمام درها را بر روی ایران باز کرده است. خدام میگفت که ایران در منطقه هوشمندانه بازی میکند و در داخل «امتیاز ایران نسبت به دیگر نظامهای مشابه این است که حداقلهایی از آزادی برای مردم وجود دارد. یعنی در انتخابات، هر چند چارچوبمند است، ولی آزادی وجود دارد.»
با وجود پوشیدن لباس اپوزیسیون، خدام هیچگاه خود را جدا از میراث حزب بعث و حافظ اسد نمیدانست. همین موضع بینابینی بود که او را در وضعیتی بس دشوار قرار داد. خیلی از مخالفان سوری، خدام را غیرقابل اعتماد و شریک جرم حافظ اسد میدانستند. برای بسیاری، مساله خدام از اختلاف شخصی با بشار اسد فراتر نمیرفت و مخالفت وی با نظام سوریه صرفاً بازتاب منافع شخصی او بود که سهم بزرگتری از کیک قدرت را در دوران پس از حافظ اسد میخواست. خدام خیلی زود تبدیل به نسخه دوم رفعت اسد، برادر رئیسجمهور پیشین و عموی رئیسجمهور کنونی سوریه شد که سالهای سال بود که در همان پاریس مقیم شده و در کنار کار تجارت، با پولهای عربستان ژست اپوزیسیون را بازی میکرد.
در گفتوگویم با عبدالحلیم خدام، صحبت به شکلگیری روابط راهبردی تهران و دمشق رسید و او یادآوری کرد که سوریه از مخالفان شاه حمایت میکرد. هرچند نگفت که نخستین دیدار رسمی حافظ اسد از ایران در زمان شاه و به دعوت محمدرضا پهلوی صورت گرفته بود. خدام از نقش مهم یاران سید موسی صدر در شکلگیری روابط با ایران پس از انقلاب سخن به میان آورد و گفت که «من نخستین مسئول سوری بودم که پس از انقلاب از ایران دیدار کردم».
وی که در آن زمان وزیر خارجه بود، با مقامهای دولت موقت از جمله ابراهیم یزدی که همتای ایرانیاش بود و همچنین مهدی بازرگان نخستوزیر دولت موقت دیدار کرد و سپس در قم به حضور رهبر انقلاب ایران رفت. خدام میگفت پس از بازگشت از این سفر «احساس کردم که با وجود همه مشکلات در داخل ایران، آیتالله خمینی بر اوضاع مسلط است». او همچنین نقش علیاکبر محتشمیپور را در شکلگیری روابط دو کشور کلیدی دانست و گفت که محتشمیپور در دوران سفارتش بسیار فعال بود.
در جریان این گفتوگو، خدام را بسیار در خود فرورفته یافتم. نمیدانم شخصیت وی اینگونه بود یا اینکه ناملایمات دوران تبعید او را افسرده کرده بود. یک سال بعد، بهار عربی دوران تازهای برای سوریه به وجود آورد. در آشفته بازار اپوزیسیون سوریه، وی بار دیگر به سمت رهبری مخالفان خیز برداشت و خواستار مداخله نظامی برای سرنگونی اسد شد. اما با وجود حمایت سعودیها از وی، محور ترکیه و قطر زیر بار او نرفتند. در نهایت نه خدام و نه مخالفان سوریه راه به جایی نبرده و همه آنها در کنج انزوا در ترکیه، قطر، اروپا و آمریکا پراکنده شدند. خدام در اوج عزلت به خاک سپرده شد. کسی از اپوزیسیون سوریه برای وی نگریست. اما تشییع او در انزوا نمادی از وضع اپوزیسیون سوریه بود که بسیاری از آنها با وعدههای خارجی وارد کارزار مبارزه مسلحانه علیه کشور خود شده و در نیمه راه به حال خود رها شدند.
نظر شما :