بازنشر یک سند ادبی پس از ۶۶ سال/ یادمان ملکالشعرای بهار به قلم دکتر شریعتی
جواد نوائیان رودسری: متن حاضر یادداشتی است به قلم روانشاد دکتر علی شریعتی که در ۱۷ خرداد ۱۳۳۳، در شماره ۱۴۲۱ روزنامه خراسان به مناسبت سومین سالگرد درگذشت ملکالشعرای بهار منتشر شده است. اینکه چرا این نوشتار در مناسبت خود، یعنی روز اول اردیبهشت منتشر نشد، معلوم نیست؛ اما میتوان آن را به شرایط کشور پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مربوط دانست. دکتر شریعتی در این زمان، جوانی ۲۱ ساله و دانشجوی دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد بود. وی که فعالیتهای روزنامهنگاری خود را در روزنامه خراسان آغاز کرد، طی چند سال، یادداشتهای مبسوطی درباره مشاهیر ایران و جهان اسلام در این روزنامه دیرپا به رشته تحریر درآورد که در مناسبتهای مختلف، به علاقهمندان ارائه شده و خواهد شد.
برای تکمیل بحث، توضیحاتی به صورت پاورقی در انتهای متن افزوده شده است. تلاشم بر این بود که متن، بدون پیراستگی تقدیم خوانندگان شود، اما از باب تسهیل در قرائت، افزودن برخی نشانههای سجاوندی گریزناپذیر بود. این سند ادبی، تاریخی و مطبوعاتی را در سالروز درگذشت ستاره تابناک ادبیات معاصر خراسان، زندهیاد ملکالشعرای بهار، به همه دوستداران فرهنگ و ادب ایران زمین تقدیم میکنیم:
«پس از هفتصد سال در آسمان شعر و ادب ایران ستارهای درخشید که بیشک از بعد از جامی، شاعری بدین پایه و مایه نداشتهایم. اگر تاریخ ادبیات ایران را به سه دوره تقسیم کنیم، بهار سرآمد شعرای دوره اخیر خواهد بود. مرحوم بهار تنها لکهای را که بر دامن ادبیات ما نمودار بود، شست و شعر و ادب فارسی را از صورت تملقات و مدح و ثناهای بیجا بیرون آورد و در خدمت مردم محروم و رنجدیده که خود از این دسته بود، به کار برد. اگرچه شعرای گرانمایه و آزادهای داریم که به عمر خویش مدح کس نگفتند و حتی سالهای متمادی در سیاهچالهای زندان، زندگی را تباه کردهاند؛ ولی یا گوشهای گرفتهاند و به خود پرداختهاند یا در زیر شکنجه و آزار، شکایتها و نالههایی کردهاند که بر پیکر آزادگی و مردانگی خود ضربهای جبرانناپذیر وارد ساختهاند:
کاروان شهید رفت از پیش
وآن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش(۱)
بهار تنها نابغه شعر و ادبی است که چون یک قهرمان سیاسی و یک مرد آهنین، در مبارزات خود همهگونه مصائب و محرومیتها را تحمل کرده و در سختترین شرایط، از زندان مردم را به آزادیخواهی ترغیب و تشویق کرده است. زندگی سیاسی بهار با انقلاب مشروطیت شروع شد و تا آخرین دقایق حیات خود دست از مبارزه نکشید. در این هنگام، بهار جوانی بیست و دوساله بود که روزنامه سیاسی «خراسان» را منتشر میکرد و یکی از سران انجمن سعادت به شمار میرفت. این انجمن که از آزادیخواهان و روشنفکران تشکیل یافته بود، در قیام مشروطیت تأثیر بهسزایی داشت و مردم را برای تشکیل یک حزب قوی سیاسی آماده میکرد.
حزب دموکرات در ۱۳۲۸ قمری(۲) در خراسان تشکیل شد و بهار عضو کمیته مرکزی آن شد و اولین بار در مسجد گوهرشاد دست به تظاهراتی زدند و بهار سخنرانی تندی علیه مداخلات روس و انگلیس ایراد کرد و در روزنامه نوبهار نیز مقالات آتشینی برضد بیگانهها و عمال استبداد مینوشت که به دستور سفیر روس توقیف و خود او به تهران تبعید شد.
بهار در زمان ناصرالملک(۳) در مشهد تحولی برپا کرد. مردم تعطیل عمومی اعلام کردند و در تلگرافخانه متحصن شدند. در دوره سوم، وی از خراسان انتخاب شد ولی فراکسیون اعتدال(۴) با اعتبارنامهاش مخالفت کرد ولی بعد از شش ماه تصویب شد. در کابینه سپهسالار(۵) به بجنورد تبعید شد و در دوره چهارم از آنجا انتخاب شد. در این دوره فعالیتهای ادبی و سیاسی او به قدری زیاد است که از بحث این مقاله خارج است. در دوره پنجم از کاشمر به نمایندگی انتخاب شد. در این دوره، بهار عضو فراکسیون اقلیت بود که به رهبری مدرس برای مبارزه با حکومت وقت تشکیل یافته بود.(۶)
فعالیتهای بهار در این موقع به قدری تشدید یافته بود که نقشه ترور وی را کشیدند ولی به جای او، واعظ قزوینی که شبیه به او بود، کشته شد.
در دوره ششم نیز انتخاب شد ولی در دورههای بعد به علت مخالفت با دستگاه حاکمه(۷) انتخاب نشد و در ۱۳۰۸ به زندان افتاد. بعد از رهایی از زندان بهار به کارهای ادبی پرداخت و برای امرار معاش، کتابهای خود را به معرض فروش گذاشت و مشغول طبع دیوان خود شد؛ ولی شهربانی از آن جلوگیری کرد. در ۱۳۱۲ باز به زندان رفت و بعد از پنج ماه به اصفهان تبعید شد و کتابخانهاش را که با عمری خون دل خوردن تهیه کرده بود، غارت کردند.
بهار تا سال ۱۳۲۵ استاد دانشکده ادبیات بود و در این سال، از طرف حزب دموکرات قوام به نمایندگی مجلس انتخاب و لیدر فراکسیون آن حزب شد و اندکی هم در کابینه قوام وزیر فرهنگ بود. این صحنه از زندگی او کاملاً با روح آزاده و افکار و عقاید او فرق دارد؛ چنانکه محمود فرخ که از دوستان اوست، در اینباره گفته: «چندی مَلِک وزیر شد و قدر خویش کاست / آری مگر مَلِک نبود بهتر از وزیر[؟] / تا بُد مَلِک نداشت به گیتی دگر همال(۸)/ چون شد وزیر داشت به کشور بسی نظیر».
در سال ۱۳۲۶ بهار که مرض سِل او را رنج میداد، برای معالجه به سوئیس رفت و سه سال بعد با اینکه از او جز تنی فرسوده و دلی افسره نمانده بود، یکی از بهترین آثار خود را به نام «جغد جنگ» سرود. بهار در ادبیات فارسی و پهلوی و روستایی(۹) و عربی استاد و صاحب تحقیقات گرانمایهای است. بهار آخرین یادگار شعر و ادب قدیم ایران است و با مرگ او میتوان گفت آنچه رودکی آغاز کرده بود، بهار ختم کرد. ناتمام. علی شریعتی»
پاورقی و توضیحات
۱- سروده رودکی در رثای شهید بلخی
۲- ۱۲۸۹ خورشیدی
۳- نایبالسلطنه احمدشاه، یکی از انگلوفیلهای معروف و منحلکننده مجلس شورای ملی در ۲۶ آذر ۱۲۹۰
۴- از احزاب دوره مشروطیت با عنوان کامل «اعتدالیون» و رقیب جدی عامیون یا همان دموکراتها که بهار در آن عضویت داشت
۵- محمدولیخان تنکابنی از رجال معروف عصر مشروطه ۶- مرحوم شریعتی به واسطه شرایط هنگام نگارش مقاله، نمیتوانست بنویسد که فراکسیون اقلیت برای مقابله با رضاخان سردار سپه و اقدامات سیاسی او تشکیل شد
۷- منظور دوران سلطنت پهلوی اول است
۸- قرین، همتا
۹- اشتباه چاپی است؛ منظور اوستایی است
منبع: روزنامه خراسان/ ۱ اردیبهشت ۹۹
نظر شما :