روایتی جدید از ماجرای مکفارلین و نقش مهدی هاشمی در افشای مذاکرات با آمریکا
مجلهٔ علمی British Journal of Middle Eastern Studies در یکی از مقالات خود به بررسی ماجرای ایران کنترا و نقش مهدی هاشمی در افشای آن، پرداخته است.
در بخشی از این مقاله که نتیجهٔ تحقیقات Ulrich von Schwerin است و توسط «انتخاب» ترجمه شده، آمده است: هاشمی رفسنجانی حتی قبل از دیدار با [امام] خمینی برای خرید سلاحهای مورد نیاز با واشنگتن، با آنها در تماس بود. این تماس برای اولین بار به ابتکار… و با واسطهگری یک دلال اسلحه به نام منوچهر قربانیفر در آوریل ۱۹۸۵ برقرار شد.
در آگوست و سپتامبر، اسرائیل با اطلاع و تأیید رونالد ریگان، رئیسجمهور آمریکا، دو محموله موشک ضد تانک ساخت آمریکا به ایران تحویل داد و در نتیجه یک گروگان در لبنان آزاد شد. ارسال این محمولههای اول کاملاً توسط اسرائیلیها مدیریت میشد، اما وقتی در ماه نوامبر تحویل محموله موشکهای ضد هوایی با مشکلات لجستیکی روبرو شد، آمریکاییها موظف شدند بیشتر درگیر شوند. (در توضیح پاراگراف فوق باید اضافه کرد که مقامات ایرانی میگویند که هرگز اطلاع نداشتهاند که تسلیحات چندین بار به واسطه اسرائیل ارسال شده بوده.)
متعاقباً، آنها کنترل کل عملیات را به عهده گرفتند و همچنین در مذاکرات نیز پیشقدم شدند. در ابتدا، معامله تسلیحاتی به عنوان اقدامی برای اعتمادسازی طراحی شد تا زمینه مذاکرات گستردهتر فراهم شود. آمریکاییها و ایرانیها هر دو نگران اهداف اتحاد جماهیر شوروی در منطقه بودند که آن را تهدیدی مشترک علیه منافع خود میدانستند. از آنجا که هم آمریکاییها و هم اسرائیلیها اطلاعات کافی در مورد ایران نداشتند، به قربانیفر وابسته بودند.
با این حال، آنچه در ابتدا به منظور بهبود روابط سیاسی بود، به زودی تعدیل شد و شامل آزادی گروگانهای آمریکایی شد. علاوه بر این، بدون اطلاع ریگان، بخشهایی از پرداخت پول سلاحها به تأمین مالی کنتراهای نیکاراگوئه که توسط کنگره آمریکا تحت تحریم تسلیحاتی قرار گرفته بودند، اختصاص یافت. بنابراین این معامله به مبادله پیچیده اسلحه برای آزادی گروگانها تبدیل شد آن هم با ابعادی که هم رئیسجمهور آمریکا و هم دولت ایران پنهان کرده بودند. از آنجا که این امر پیامدها و سوءتفاهمهایی در پی داشت، سرانجام تصمیم بر این شد که دنبالهٔ گفتوگوهای مستقیم در تهران انجام پذیرد.
هنگامی که در ماه مه سال ۱۹۸۶، جلسهای با کمک قربانیفر در پایتخت ایران ترتیب داده شد، به سرعت مشخص شد که او هر دو طرف را فریب داده تا هر کدام از طرفین به این باور برسند که دیگری مایل است بیشتر از آنچه در واقعیت بود، امتیاز بدهد.
هیات آمریکایی که در تاریخ ۲۵ مه وارد تهران شد، توسط رابرت مکفارلین، مشاور سابق امنیت ملی، هدایت میشد. در طرف ایرانی، مذاکرات توسط محسن کنگرلو، معاون نخستوزیر که همچنین مسئول عملیات ویژه در سپاه پاسداران بود و فریدون مهدینژاد [وردینژاد]، یک عنصر اطلاعاتی رده بالا در سپاه که نزد آمریکاییها به علی سمیعی معروف بود، انجام شد.
از آنجا که مکفارلین به این باور رسیده بود که با [آیتالله] هاشمی رفسنجانی، [آیتالله] خامنهای و نخستوزیر، میرحسین موسوی صحبت خواهد کرد، او اصرار داشت که با مقامات بالاتر از تیم مذاکرهکننده فعلی صحبت کند. بنابراین، محمدعلی هادی نجفآبادی، نایب رئیس کمیسیون سیاست خارجه مجلس نیز برای پیوستن به جلسات در هتل استقلال فراخوانده شد.
حسن روحانی، رئیس کمیسیون دفاع نیز در این گفتوگوها نقش داشت و به عنوان واسطه هاشمی رفسنجانی عمل میکرد. اگرچه رهبری نظام در این مذاکرات مشارکت نداشت ولی اعضای آن از جمله [امام] خمینی به طور مرتب در مورد بحثها مطلع میشدند. اما [آیتالله] منتظری مطلع نبود.
آمریکاییها میخواستند هر چهار شهروند آمریکایی در لبنان آزاد شوند، اما خیلی زود مشخص شد که ایرانیها یا حداقل جناح هاشمی رفسنجانی کنترل مستقیمی بر گروگانها ندارند. هنگامی که با گروگانگیران تماس گرفته شد، آنها خواستههایی را مطرح کردند که مکفارلین نه مایل و نه قادر به تحقق آنها بود.
به نوبه خود، ایرانیها به این باور رسیده بودند که آمریکاییها آمادهاند در قبال گروگانها در معامله بلند مدت اسلحه شرکت کنند. آنها همچنین به درستی احساس کردند که آمریکاییها در حال فریب آنها هستند و میخواهند سود خود را کسب کنند تا از این طریق سرمایه مالی کنتراها را تأمین کنند. سرانجام، توافقی حاصل نشد و هیات آمریکایی در تاریخ ۲۸ مه، تهران را دست خالی ترک کرد.
با وجود این شکست، مذاکرات ادامه یافت و دو طرف پس از آزادی یک گروگان و تحویل چندین محموله تسلیحاتی دیگر به ایران، برای مذاکرات بیشتر در آلمان دیدار کردند. آمریکاییها پس از ناکامی در تهران، تلاش کردند قربانیفر را از گفتوگوها کنار بگذارند، زیرا آنها به درستی به او مشکوک بودند که در این مذاکرات به دنبال انجام بازیهای شخصی خود است.
با کمک علی هاشمی (برادرزاده هاشمی رفسنجانی) و حسن کروبی کانال مستقیمی ایجاد شد که به دو طرف اجازه میداد از واسطهگری قربانیفر خلاص شوند. دلال اسلحه از ترس از دست دادن مشاغل سودآورش و گیر افتادن در صورتحسابهای میلیونها دلاری پرداخت نشده، عصبانی شد. وی در ۱۰ ژوئیه ۱۹۸۶، تحت فشار طلبکاران سعودی خود، دو نامه طولانی به محسن کنگرلو نوشت که در آنها از صورتحسابهای معوقه شکایت داشت و چندین سناریو را برای گفتوگوهای بعدی پیشنهاد کرد.
قربانیفر بعداً که ناامیدتر شد، نسخههایی از این نامهها را احتمالاً با هدف فشار به کنگرلو، از طریق امید نجفآبادی که وی را از قبل از انقلاب میشناخت، برای [آیتالله] منتظری، فرستاد.
[آیتالله] منتظری و سید مهدی هاشمی از طریق این نامهها ابتدا از مذاکرات مکفارلین در تهران و همچنین جزئیات قرارداد پیشنهادی مطلع شدند. [آیتالله] منتظری از اینکه از او در مورد مذاکرات مطلع نشده بود عصبانی شد. در حالی که او اصولاً مخالف مذاکره با ایالات متحده نبود، اما… وقتی او نزد احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی گلایه کرد هر دو از اینکه او در این باره مطلع شده است بسیار ناراضی بودند. منتظری زمان دقیق دریافت نامهها را مشخص نمیکند، اما گاهشماری وقایع نشان میدهد که این نامهها را در ژوئیه یا آگوست دریافت کرده است. اگرچه وی به وضوح در مورد مذاکرات نگران بود اما هیچ نشانهای وجود ندارد که [آیتالله] منتظری یا سید مهدی هاشمی بلافاصله اقدامی برای افشای مذاکرات انجام داده باشند.
با این حال، به نظر میرسد که سید مهدی هاشمی در این زمان دست به اقدامی زد که آسیب آن کمتر از افشای مذاکرات مخفیانه ایران و آمریکا نبود: در تاریخ ۹ آگوست مسافران یک هواپیمای ایران ایر از مبدا اصفهان هنگام ورود به جده توسط مقامات سعودی با اسلحهای که در چمدانهایشان پنهان شده بود دستگیر شدند. این ماجرا برای دولت ایران که موظف میشد از پادشاه سعودی عذرخواهی کند، یک شرمساری بزرگ بود.
متعاقباً، سید مهدی هاشمی متهم شد اسلحههایی را که داخل هواپیما بوده است برای انجام حملاتی در مکه قاچاق کرده است تا از این طریق در نزدیک شدن روابط تهران با ریاض، اخلال ایجاد کند. هم سید مهدی هاشمی و هم [آیتالله] منتظری به شدت این اتهام را رد کردند.
همچنین مشخص نیست که وقتی که در ۹ و ۱۲ سپتامبر، …دو آمریکایی دیگر در لبنان ربوده شدند، سید مهدی هاشمی در آنچه نقشی ایفا کرد. با این حال، زمانبندی این واقعه نشان میدهد که این آدمرباییها به منظور برهم زدن مذاکرات با ایالات متحده بوده است، این سوءظن بعداً توسط آمریکاییها نیز بیان شد. این امر همچنین توضیح میدهد که چرا سرانجام در ۱۱ سپتامبر ریشهری تصمیم به مداخله در برابر «واحد نهضتهای آزادیبخش» گرفت. در این روز سرویس اطلاعاتی به یک اردوگاه آموزشی که توسط واحد نهضتهای آزادیبخش در شمال تهران اداره میشد حمله کرد و طبق اعلام آنها، تعداد زیادی سلاح، مهمات و مواد منفجره و همچنین گذرنامههای جعلی و اسناد سرقت شده را کشف و ضبط کرد.
پنج روز بعد، احمد حسنی (معروف به عربزاده)، که مسئول این سایت بود، دستگیر شد. این حمله به صورت علنی به عنوان مداخلهای علیه گروهی غیرقانونی که برای حمله به نظام آماده بودند، معرفی شد. با این حال، [آیتالله] منتظری از این اقدام عصبانی شد و به هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی شکایت کرد که این سایت برای کار نهضتهای آزادیبخش ضروری است.…
در بحبوحه اختلافات ناشی از [اتفاقات مورد اشاره]، کاردار سوریه در تهران برای مدت کوتاهی در ۲ اکتبر ربوده شد. در نتیجه هاشمی به این عمل متهم شد. اگرچه انگیزه دقیق این حرکت یا ارتباط آن با سایر وقایع همچنان نامشخص است، اما کمکی به آرامتر کردن اوضاع نکرد…
طی روزهای بعد، [آیتالله] هاشمی رفسنجانی و [آیتالله] خامنهای سعی کردند اوضاع را آرام کنند و [آیتالله] منتظری را علناً ستایش کردند، اما بحران غالب شد. در همین حال، درز اخبار مربوط به مذاکرات مخفی آغاز شد.
در بخش دیگری از این مقاله علمی آمده است: در اواسط ماه اکتبر، دفتر تحکیم وحدت (سازمان دانشجویان اسلامگرا) در دانشگاه تهران، اعلامیههایی حاوی هشدار در مورد مذاکره با آمریکاییها یا اروپاییها توزیع کرد.
یک روزنامه کوچک در دره بقاع لبنان نیز به شکل کلی در مورد تماسهای مداوم بین ایرانیها و آمریکاییها نوشت. از آنجا که هیچیک از نشریات هیچ نام و جزئیاتی از ماجرا نداشتند، عمدتاً به ادعاهای آنها توجهی نشد و هیچ تأثیر عمیقی نداشتند.
با این حال، با ادامه موج دستگیریها، شیخ اسماعیل الخالق، نماینده شخصی [آیتالله] منتظری در لبنان، نزد حسن صبرا، سردبیر هفته نامهالشراع بیروت که شخصاً با [آیتالله] منتظری آشنایی داشت، رفت و دستگیری سید مهدی هاشمی و سفر مکفارلین به تهران را به وی اطلاع داد. مجله الشراع در تاریخ ۳ نوامبر مقالهای در مورد جنگ قدرت در ایران منتشر کرد که برای اولین بار به صراحت به مذاکرات مخفی در تهران اشاره داشت.
در این مقاله شرح مفصلی از تأسیس واحد نهضتهای آزادیبخش توسط محمد منتظری و مهدی هاشمی، نقش آنها در صدور انقلاب و درگیریهای ناشی از آن با سایر نهادهای دولت یعنی وزارت امور خارجه، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران بیان شد.
طبق مقاله الشراع، دو منطق مخالف در ایران وجود داشت: «منطق دولت و منطق انقلاب. هر یک از این دو، دیدگاههای پشتیبانیکننده و توجیهات عملی خود را دارند. برای هر یک از آنها دشوار است که از عقاید خود عقبنشینی کنند و از آن دشوارتر اینکه از ادعای بدترین اتهامات علیه دیگری برای غلبه منطق خود دست بردارند.»
در ادامه مقاله به شرح تلاشهای ناموفق برای برکناری سید مهدی هاشمی از سمت خود و اعزام او به خارج پرداخت. الشراع نوشت که مخالفان سید مهدی هاشمی، وی را متهم به اخلال در روابط با سایر کشورها کردند و برای اثبات این ادعا، به قاچاق اسلحه به عربستان سعودی و ربودن دیپلمات سوری در تهران اشاره کردهاند.
با این حال سید مهدی هاشمی هرگونه نقشی در این وقایع را انکار کرد و مخالفان خود را متهم کرد که به خواستههای آمریکاییها تن میدهند. چرا که مکفارلین، در هنگام سفر به تهران، پیشنهاد داده است که در صورت توقف حمایت ایران از جنبشهای آزادیبخش، برای ایران اسلحه تهیه کند.
اگرچه این مقاله حاوی چندین اشتباه در مورد تاریخ حضور مکفارلین در تهران، افراد درگیر در مذاکرات و نحوه حمل و نقل سلاحها بود، اما [آیتالله] هاشمی رفسنجانی دیگر نتوانست وجود گفتوگوهای مخفی را انکار کند و روز بعد مجبور شد سفر هیات آمریکایی به رهبری مکفارلین را تأیید کند. با این حال او در مجلس، در سخنرانی خود به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۹۷۹، نسخهای متفاوت از ماجرا ارائه داد. طبق روایت وی از وقایع، هیات آمریکایی بدون دعوت و با گذرنامههای جعلی ایرلندی در هواپیمایی حامل سلاح از اروپا آمده بودند. آنها به عنوان هدیه، یک سلاح کمری و یک انجیل را که شخصاً توسط ریگان امضا شده بود، آوردند که ایرانیها از پذیرش آن خودداری کردند…
منبع: انتخاب
نظر شما :