اعتدال در خسوف؛ عصر میانهروی به سر آمده؟
سرگه بارسقیان
روزنامهنگار
روزنامه کیهان ۱۷ بهمن ۱۳۵۷، وقتی میخواست نخستوزیر دولت موقت انقلاب را معرفی کند، او را «بازرگان، میانهرو و مستقل» نامید. میانهروی در کوران انقلاب نه مذموم که صفتی مقبول بود و میانهروها نه به تسمیه، که به توصیف نیز از انقلابیون بودند.
طنز روزگار است یا جد روز کار، اینکه منتقدین جدی شیخ صادق خلخالی، از معممین شورای انقلاب بودند و موافقینش از معمرین چپ. این آیتالله طالقانی بود که در جلسه شورای انقلاب گفت: «آقای خلخالی آدم عادلی است ولی معتدل نیست.» و آیتالله بهشتی اعتراض داشت: «اینکه گفتند هروئین قاچاق داشته هویدا، کجسلیقگی است». اما نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده، از نامزدی خلخالی در انتخابات ریاستجمهوری اول دفاع کرد و «خدمات پرارزش او در زمینه قلع و قمع ضدانقلاب، جنایتکاران و سرسپردگان رژیم گذشته» را ستود؛ از او که میگفت «بر اثر فشار و توطئه ضدانقلاب و گروهها و جناحهای سازشکاری مانند بازرگانها و…، از کار برکنار شد».
در همان انتخابات اول انقلابیون و در رأس آنها حزب جمهوری اسلامی، پس از جلالالدین فارسی، رأی به حسن حبیبی دادند که تا آخر در میانه زمین ایستاد.
سکه میانهروی از اعتبار نیفتاد؛ آنکه به سفارت تسخیرشده آمریکا نرفت و گفت «غصبی است و نماز ندارد»، آیتالله مهدویکنی، رئیس کمیتههای انقلاب بود؛ «من این حرکت، یعنی اشغال سفارت را نمیپسندیدم و این را نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها، بهخصوص سفارت آمریکا حمله کنیم. من این را مضر میدیدم؛ برای اینکه اولاً از نظر قوانین بینالمللی ریختن به سفارت، ولو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی، در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشند. اصلاً روال معمول همه سفارتها همین است که از این کارها میکنند؛ حالا عدهای بیشتر و عدهای کمتر و آنها که قدرتمندترند بیشتر.»
میانهروی، متاع مشتریدار انقلابیون مجلس شد؛ از دوره دوم تا پنجم، جمعی سینفره از هر دو جناح «مجمع عقلا» را شکل دادند که در آن، هم حسن روحانی عضویت داشت و هم مهدی کروبی؛ هم بیاتزنجانی بود و هم موحدیکرمانی و همین طیف بود که به ختم جنگ اصرار داشت. تبار سیاسی حسن روحانی، به همین مجمع عقلا برمیگردد؛ نامزد انتخابات که شد گفت: «من همیشه فردی اعتدالگرا و میانهرو بوده و همواره با اصولگرایان معتدل صمیمی بودم. یکی از علائمش هم اینکه در مجلس دوم با طیفبندی راست و چپ، فراکسیونی تشکیل دادم که به جلسه عقلا معروف شده بود». بعدها در کابینهاش دو وزیر کشور و اطلاعات را از همین مجمع عقلا انتخاب کرد.
با پایان جنگ و تغییر پارادایم سیاسی، جابهجاییهایی در جناحهای قدرت صورت گرفت؛ چپ در مجلس سوم غالب شد و راست میانه در دولت. اکبر هاشمیرفسنجانی به رأس دولت «میانهروها» رفت و حسن حبیبی شد معاونش.
اعتدال و میانهروی هنوز بر مدار توفیق بود؛ سیدمحمد خاتمی، بار دوم که رأی آورد اطمینان داد اصلاحاتش در چارچوب قانون است و «بازهم میگویم اعتدال».
دوره پسین محاق میانهروی بود و عصر بعدی دوره طلوع دوبارهاش. روحانی دولتش را به «معتدل و میانهرو بودن» شناساند و ابایی نداشت بگوید: «از ابتدا بهعنوان اصولگرایی میانهرو و اصلاحطلبی معتدل فعالیت داشتهام». در نخستین پرسش مهر دوره ریاستجمهوریاش از دانشآموزان پرسید: «اگر پدر شما رئیسجمهور باشد چه اقدامی را به او توصیه میکنید که بتواند اعتدال و میانهروی را در همه ابعاد زندگی و اجتماع جامعه ایرانی بگستراند؟» اصرار داشت میانهروی تنها راه نجات است و برگشتناپذیر.
حالا در روز وداع روحانی، سؤال این است که آیا پایان دوره او، آخر عصر میانهروی است؟
بازرگان پس از استعفا از نخستوزیری، وقتی به سازشکاری و دوری از آرمانهای انقلاب متهم بود، با بالاترین آرا بر کرسی صندلی مجلس اول نشست. پایان دوره هاشمی، افول مردان اعتدال نبود؛ در دولت اصلاحات، مردان سازندگی وزیر و معاون بودند. حتی اگر نبود تشتت آرا با تعدد کاندیداها در انتخابات ۸۴، نوبت به محمود احمدینژاد نمیرسید. بازار کساد شد تا ۹۲ که دوباره میانهروی سکه غالب شود.
حالا دیگر اسم دولت، اعتدال بود و اگر رویه مانند چهارسال اول بود، چه بسا اقبال عمومی بر میانهروی میماند اما پس از چهار سال مذاکره، برجام، خروج بدون جنگ از فصل هفتم منشور ملل متحد، رشد اقتصادی، تورم تکرقمی و… چهارسال انواع بلایای طبیعی و سیاسی باریدن گرفت؛ از سیل و زلزله و خشکسالی گرفته تا ظهور ترامپ و سقوط قیمت نفت و بلوای بنزین و ترور سردار سلیمانی و سقوط هواپیمای اوکراینی و سرآخر هم کرونا و.... فقط مانده بود فوران آتشفشان دماوند برای تکمیل کلکسیون بلایا.
در این بدخوانی خطها، حالا خطاها بود که یکییکی، بدبیاری میآورد؛ از حکایت «صبح جمعه» تا «روز شنبه»؛ از نابردباری جیب مردم در برابر گردنکشی دلار و… دولت روحانی، شد بداقبالترین دولت معاصر. اگر نبود این آوار مصیبت، امروز آمار و قضاوتی دیگر پیش رو بود. اما آنچه پس از چهارسال قحطی، در سیلو ماند، برجام بود که آن هم تنها متاع میانهروی است که در بازار مانده و اتفاقاً بود و نبودش، خواست و نخواست میانهروی است. میراث روحانی است در تاریخ ایران با معماری «ظریف»؛ بنایی که چه آباد و چه ویران، نشان میدهد جایی در میانه است؛ جایی مابین ستیز و سازش و هجوم و تسلیم.
میانهروی اما راه خود میجوید؛ خسوف دارد اما غروب نه، تعلیق دارد اما حذف نه. این صدای همیشه خواستنی تاریخ است.
روزنامه همشهری / ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
نظر شما :