از عکس سران تا سفیران؛ یادگاری دردسرساز با صندلی چرچیل و استالین

۲۴ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۵:۵۳ کد : ۸۶۵۸ وقایع اتفاقیه برگزیده‌ها
انتشار عکسی از سفیران بریتانیا و روسیه در محل برگزاری کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳ (۱۳۲۲) با واکنش‌های گسترده‌ای روبرو شد.
از عکس سران تا سفیران؛ یادگاری دردسرساز با صندلی چرچیل و استالین

تاریخ ایرانی: انتشار عکسی از سفیران بریتانیا و روسیه در محل برگزاری کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳ (۱۳۲۲) با واکنش‌های گسترده‌ای روبرو شد؛ محمدجواد ظریف وزیر خارجه این عکس را «به شدت ناپسند» خواند، محمدباقر قالیباف رئیس مجلس خواستار عذرخواهی هر دو سفیر شد و وزارت خارجه آن دو را فراخواند.

در عکس سه صندلی دیده می‌شود که روی یکی از آن‌ها لوان جاگاریان، سفیر روسیه و صندلی دیگر سایمون شرکلیف، سفیر بریتانیا نشسته‌اند در حالی که صندلی وسط خالی است؛ این عکس یادآور تصویری از دیدار رهبران متفقین در جریان جنگ جهانی دوم در کنفرانس تهران در فاصله ۲۸ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۳ (ششم تا نهم آذر ۱۳۲۲) در محل سفارت شوروی است؛ سر وینستون چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا در سمت راست، فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا در وسط و ژوزف استالین رهبر اتجاد جماهیر شوروی در سمت چپ.

در عکسی که سفارت روسیه روز چهارشنبه ۲۰ مرداد منتشر کرد، سفیران بر جای سران نشسته‌اند؛ صندلی (آمریکا) خالی است و سفیر روسیه میزبان همتای تازه‌وارد خود است. سایمون شرکلیف روز سه‌شنبه با انتشار ویدئویی در توئیتر آغاز کار خود در تهران را به عنوان سفیر بریتانیا اعلام و ابراز امیدواری کرد که روابط دو کشور بهبود پیدا کند. البته این اولین بار نبود که سفیر روسیه با همتای انگلیسی خود در بالکن سفارت روی آن صندلی‌ها عکس گرفته؛ جاگاریان در سپتامبر ۲۰۱۷ نیز عکسی مشابه با سفیر سابق بریتانیا و در اینستاگرام منتشر کرده بود اما این بار بود که عکس سفیران جنجال به پا کرد.

عکس یادگاری سفیران در سال ۲۰۱۷

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه در توئیتی نوشت: «امروز یک تصویر به شدت ناپسند را مشاهده کردم. باید به همگی یادآوری کنم که اوت ۲۰۲۱، نه اوت ۱۹۴۱ است و نه دسامبر ۱۹۴۳. مردم ایران از جمله در طی مذاکرات برجامی نشان داده‌اند که تقدیرشان هیچ‌گاه به تسلط قدرت‌های خارجی درنخواهد آمد و توسط تصمیمات داخل سفارت‌های خارجی تعیین نخواهد شد.»

حسین امیرعبداللهیان، وزیر پیشنهادی امور خارجه نیز در مطلبی در صفحه توئیتر خود نوشت: «اقدام غیردیپلماتیک دو سفیر خارجی در تهران، افکار عمومی را در جمهوری اسلامی ایران مکدر کرده است و نشان دهنده بی‌توجهی به آداب دیپلماتیک و غرور ملی مردم غیور ایران است. اصلاح و جبران سریع این خطا، ضرورت دارد.»

محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس هم در توئیتر نوشت: «اقدام دور از ادب دیپلماتیک و نامناسب سفرای دو کشور روسیه و انگلستان باید به سرعت توسط وزارت خارجه پیگیری شود. هر دو سفیر باید فوراً به طور رسمی بابت اقدام انجام شده عذرخواهی کنند، در غیر اینصورت واکنش قاطع دیپلماتیک ضروری خواهد بود.»

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هم در توئیتر واکنش نشان داد: «سفیر انگلیس با رفتن به مهمانی سفیر روسیه می‌خواهد بگوید که ⁧روسیه ⁩و ⁧انگلیس ⁩ منهای آمریکا در موضوع ایران با هم هستند. آن‌ها از صندلی خالی آمریکا در ایران عبرت بگیرند. باید با هر دو سفیر قاطعانه برخورد شود تا بفهمند ایران امروز جای این ژست‌ها و نمایش‌های توخالی نیست.»

این همان نکته‌ای است که علی نیکزاد، نائب‌رئیس مجلس نیز به آن اشاره کرده است: «صندلی خالی آمریکا بین سفرای روسیه و انگلیس، گویای خیلی چیزهاست. ساده‌ترینش آنکه در دوران پس از انقلاب، هر کس پایش را از گلیمش برای ملت ایران درازتر کند صندلیش خالی می‌شود. حالا این دو هم خود دانند. وزارت خارجه البته باید هر چه سریع‌تر به مسئولیت خود عمل کند.»

عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان پرسید سفیران بریتانیا و روسیه با گرفتن «عکس یادگاری» در همان محلی که کنفرانس تهران بدون اطلاع ایران برگزار شد و با خالی گذاشتن صندلی آمریکا «چه پیامی را می‌خواهند منتقل کنند؟»

مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی هم به جای خالی آمریکا اشاره کرد: «سفیر روسیه گفته هدفش از این کار یاد آوردن اتحاد متفقین در مقابل نازی‌ها بوده است. این سخن، علاوه بر اینکه خلاف است، توجیه ناشیانه‌ای هم هست. او اگر چنین قصدی داشت، می‌توانست آن را در یک جمله زیرنویس عکس کند. نشان دادن جای خالی آمریکا در این عکس، مفاهیم منفی زیادی دارد. سفیر روسیه اگر می‌دانست انتشار این عکس اهانت به مردم ایران است، به همین دلیل شایستگی حضور در ایران را ندارد. اگر او چنین قصدی نداشته، این اقدام به معنای عدم آشنایی او با وظایفی است که برعهده دارد. در هر دو صورت، نتیجه این می‌شود که این آقای سفیر یک عنصر نامطلوب است و باید اخراج شود. به سفیر انگلیس هم علاوه بر تذکر باید گفته شود برای ملت ایران تکرار این قبیل بی‌نزاکتی‌ها از او هم قابل تحمل نخواهد بود.»

سید رسول موسوی، دستیار وزیر امور خارجه در صفحه توئیتر خود با اشاره به ماجرای مسیو نوز بلژیکی، خطاب به سفرای روسیه و انگلیس در تهران نوشت: «عجیب است! درست ۱۲۰ سال پیش! محرم سال ۱۳۲۳ قمری! موسیو نوز بلژیکی که از طرف روس‌ها وزیر گمرکات ایران شده بود عکسی از خود منتشر کرد که جرقه‌ای برای انقلاب مشروطیت و سرانجام اخراج وی از ایران شد. به سفرای انگلیس و روسیه که فارسی می‌دانند توصیه می‌کنم ماجرای نوز را بخوانند!» منظور او مسیو نوز بلژیکی است که در دوره مظفرالدین شاه‌قاجار به وزارت کل گمرکات ایران رسید. در ماه محرم سال ۱۳۲۳ قمری (۱۲۸۴ خورشیدی) عکسی از نوز به دست آمد که در میهمانی بالماسکه، لباس روحانیون ایران را پوشیده بود و عمامه به سر داشت. این عکس به میرزا مصطفی آشتیانی رسید، تکثیر و در میان مردم پخش شد و جنجال به پا کرد.

پیام عکس: یادآوری اتحاد متفقین؟

پس از این واکنش‌ها ظهر پنجشنبه گذشته، در خبرگزاری‌ها اعلام شد سفیر فدراسیون روسیه در تهران برای ادای توضیحات در خصوص عکس منتشر شده، از سوی دستیار وزیر و مدیرکل اوراسیا به وزارت امور خارجه «دعوت» شده است.

در اطلاعیه وزارت امور خارجه ایران آمده است: «سفیر روسیه در این ملاقات تصریح نمود که قصد وی از انتشار این عکس صرفاً یادآوری اتحاد روسیه با بریتانیا بر علیه ارتش نازی در طول جنگ جهانی دوم بوده و به هیچ وجه هیچ انگیزه و منظور ضد ایرانی پشت انتشار این عکس وجود ندارد. سفیر روسیه ضمن تاکید بر روابط راهبردی دو کشور ایران و روسیه و مراودات عمیق و دوستانه بین دو کشور تصریح کرد: از اینکه انتشار این عکس باعث سوءتفاهم و رنجش خاطر مردم کشور دوست، ایران شده اظهار تأسف می‌نمایم.»

مدیرکل اوراسیای وزارت امور خارجه نیز پس از شنیدن توضیحات سفیر، ضمن تاکید بر روابط دوستانه دو کشور ایران و روسیه به او یادآوری کرد که انتشار این عکس ولو با قصدی که عنوان شد قابل پذیرش نبوده و توجه لازم به مقتضیات تاریخی، سیاسی و فرهنگی کشور میزبان از جمله مواردی است که می‌بایست مورد توجه دقیق سفرا قرار گیرد. در این ملاقات همچنین تاکید شد که ملت بزرگ ایران طی ۴۲ سال گذشته به کرات ثابت کرده‌اند که استقلالی که با جانفشانی‌ها و مقاومت‌های تاریخی به دست آورده‌اند را با تمام دقت و جدیت محافظت کرده و به عنوان یک کشور مقتدر روابط خود با کشورهای دیگر را مبتنی بر عزت ملی تنظیم می‌نمایند.

دستیار وزیر و مدیرکل اروپای غربی وزارت خارجه همچنین با «دعوت» سفیر انگلیس به وزارت امور خارجه، با «غیرقابل قبول» دانستن انتشار تصویر دیدار سفرای روسیه و انگلیس که «باعث جریحه‌دار شدن احساسات و غرور ملی مردم ایران» شده، تاکید کرد مردم بزرگ ایران در طول تاریخ همواره ثابت کرده‌اند که هرگونه تحرکات زاییده تفکرات استکبارمآبانه را قویاً مردود شمرده و در برابر آن ایستادگی می‌کنند.

سفیر انگلیس هم در پاسخ با ابراز تأسف از سوءتفاهم بوجود آمده گفته «ضمن احترام به جمهوری اسلامی ایران و مردم بزرگ و تاریخ این کشور، تاکید می‌کنم هیچگونه قصد و نیت سوئی در پشت این موضوع وجود نداشته و سفرا درصدد بوده‌اند تنها اتحاد روسیه و بریتانیا علیه آلمان نازی در زمان جنگ دوم جهانی را یادآوری کنند.»

سفیر انگلیس امیدواری کرده بتواند در دوره ماموریتش در تهران، بر اساس جلب و ارتقا احترام و اعتماد متقابل، به توسعه روابط دو کشور کمک کند.

سفارت روسیه در تهران همچنین در صفحه توئیترش نوشت: «با توجه به واکنش مبهم به عکسمان، مایلیم ذکر کنیم که این [عکس] هیچ محتوای ضد ایرانی‌ای ندارد. ما قصد نداشتیم احساسات ملت دوست و مهربان ایران را جریحه‌دار کنیم. تنها معنایی که این عکس در بردارد، گرامیداشت تلاش‌های مشترک کشورهای متحد علیه نازیسم در طی جنگ جهانی دوم است. ایران دوست و همسایه ماست و ما به تحکیم روابطمان بر اساس احترام دوجانبه ادامه می‌دهیم.»

نماد اشغال یا نشانه انحطاط؟

سید محمدصادق خرازی، سفیر سابق ایران در سازمان ملل و فرانسه در صفحه اینستاگرام خود درباره عکس سفیران نوشت: «این عکس و این قبیل اقدامات نماد برخی رفتار‌های نادری است که استقلال ایران را هدف می‌گیرد. البته امیدوارم دست‌اندرکاران بدانند استقلال ایران با هیچ قدرتی قابل معامله و مناقشه نیست و استقلال ایران نبایدهای زیادی را در درون خود جای داده است. تکلیف انگلیس که روشن است، ولی برخی کشورها از جمله روسیه گاهی به گونه‌ای عمل می‌کنند که احساس شود ایران به آن‌ها نیازمند است. امیدوارم مسئولان سیاست خارجی و آقایان محترم در شورای امنیت ملی با اقداماتی که استقلال سیاسی و اقتصادی کشور را هدف گرفته‌اند مسئولانه‌تر برخورد کنند.»

مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ نیز در توئیتی نوشت: «این عکس نماد اشغال همه‌جانبه نظامی کشورمان و نادیده گرفتن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران است. سایمون شرکلیف سفیر جدید بریتانیا را از ۲۰ سال قبل، وقتی که رئیس میز ایران در وزارت خارجه کشورش بود می‌شناسم. این ژست نابخردانه ضدایرانی از کسی که با رسانه و حساسیت‌های ضداستعماری ایرانیان بویژه درباره ایران توسط متفقین و عملکرد سران سه قدرت در جریان کنفرانس تهران آشناست، عجیب بود. این عکس، به نوعی بازسازی نابخردانه تصویر تاریخی سران قوای متفقین، آمریکا، بریتانیا و روسیه (روزولت، چرچیل و استالین) در کنفرانس تهران (۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳) در اوج جنگ جهانی دوم، به عنوان نماد اشغال همه‌جانبه نظامی کشورمان و نادیده گرفتن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران است.»

محمد قوچانی، سردبیر روزنامه سازندگی نیز در صفحه اینستاگرام خود با عکسی از صفحه اول این روزنامه (عکس سران و سفیران) با تیتر «همدستی روس و انگلیس» نوشت: «این عکس بیش از آنکه یادآور نشست سران متفقین در ایران اشغال شده در جنگ دوم جهانی باشد گویای همدستی دو دشمن تاریخی ایران نوین؛ روس و انگلیس است. اولین بار ما ایرانیان با شکست از روسیه متوجه گوهر گم‌شده توسعه شدیم و آنگاه که آن را از بیگانه تمنا کردیم با خیانت‌های انگلیس مواجه شدیم. پاره پاره شدن ایران در عهد سلطنت فاجعه‌بار قاجار از قفقاز تا هرات محصول توطئه روس و انگلیس و بی‌کفایتی حکومت‌های ایران و بی‌تفاوتی ملت ایران بود. «خاک» بر خلاف باور روزگار ما همیشه و هنوز عامل قدرت است و تجزیه ایران مقدمه تضعیف آن بود. در نابودی و تجزیهٔ «ایران زمین» فتنه‌ای در آسیای غربی شکل گرفت که هنوز دودش به چشم جهان می‌رود. تجزیهٔ دو دولت واقعی منطقه یعنی ایران و ترکیه و تأسیس برساخت‌های استعمارگران غربی، موازنه منطقه را برهم زد. پس از موازنهٔ تاریخی صفوی / عثمانی با غلبه ارتجاع مذهبی بر دولت صفوی پس از مرگ شاه عباس و سقوط اصفهان در شورش افغان و ناپایداری و ناتوانی جانشینان آن، برای همیشه آسیای غربی در آشوب فرو رفت.

سقوط اصفهان فقط سقوط دولت ایران نبود؛ سقوط (نظم) منطقه بود و حتی «دلیری بی‌تدبیر» نادرشاه و «انصاف بی‌اقتدار» کریم‌خان و «قدرت بی‌عدالت» آقامحمدخان نتوانست این نظم را احیا کند چون ما از مرگ شاه عباس به بعد قافیه ترقی را باختیم. اول روس با اشغال قفقاز و بعد انگلیس با دخالت در هرات به گوشمان سیلی آگاهی را نواختند اما دریغا که ما هنور بیدار نشدیم. هنوز روسوفیل و انگلوفیل داریم: صداوسیما می‌کوشد سفیر روس را تبرئه کند و بی‌بی‌سی فارسی، سفیر انگلیس را.

گروهی «شرق‌گرا» یند و جمعی «غربگرا» و دریغا از «ملی‌گرا» یی. پس از نزدیک به دویست سال انحطاط ایران این عکس همچون بیرقی است که به نشانهٔ انحطاط بر سر در ایران آویخته شده است. هنوز مسکو و لندن قبله آمال دو جناح سیاسیون ماست. روسوفیل‌ها و انگلوفیل‌ها هنوز زنده‌اند… این بار البته روس و انگلیس نیروی سوم (چه فرانسه، چه آلمان، چه آمریکا که گاه ایرانیان ساده‌دلانه به آن برای برهم زدن این دوقطبی شوم دل بسته بودند) را هم رانده‌اند و به ریش همه ما می‌خندند. این عکس دربارهٔ اشغال ایران نیست، دربارهٔ انحطاط ایران است.»

جلسه محرمانه سران در تهران

کنفرانس تهران، دو سال بعد از اشغال ایران برگزار شد؛ بدون آنکه شاه ایران از حضور سران متفقین در خاک کشور مطلع شود و آن‌ها به دیدن محمدرضا پهلوی بروند. از این جهت کنفرانس تهران را بواسطه چنین حضوری تحقیر ملی ایرانیان می‌دانند.

به نوشته ولادیمیر ساژین، خاورشناس برجسته و مفسر آژانس خبری اسپوتنیک، تدارک این کنفرانس در شرایط بسیار محرمانه انجام شد. در مسکو، تنها چند نفر از قدیمی‌ترین رفقای استالین در مورد جلسه سران خبر داشتند. دایره بسیار محدود سیاستمداران در واشنگتن و لندن از این کار مطلع بود. تنها در ۲۲ نوامبر ۱۹۴۳ - شش روز قبل از نشست سران، میخائیل ماکسیموف کاردار موقت شوروی در تهران، علی سهیلی، نخست‌وزیر ایران را در مورد آن آگاه کرد. در پاسخ، رئیس دولت ایران گفت: «من از شما بلافاصله خواهش می‌کنم از طرف شاه، حکومت و مردم ایران به آقای مولوتوف بگویید که حکومت ایران نه تنها با این پیام مخالفت نمی‌کند، بلکه از دیدن نمایندگان شوروی و دیگر قدرت‌های متفقین در کشور خود خوشحال است.»

در منابع ایرانی آمده اولین خبر مربوط به این کنفرانس پس از عزیمت رهبران متفقین به کشورهایشان، توسط سهیلی در جلسه مشترک هیأت دولت، نمایندگان مجلس و سران لشکری و کشوری در روز ۱۰ آذرماه منتشر شد. سهیلی در این جلسه می‌گوید: «ابتدا از طریق کاردار شوروی در تهران در جریان برگزاری این اجلاس در تهران قرار گرفتم… روز ۴ آذر استالین و روز پنجم آذر روزولت و چرچیل وارد تهران شدند. کنفرانس مشترک آنان روز ۶ آذر شروع شد. روز هفتم آذر نشست محرمانه آنان در سفارت شوروی جریان داشت، روز نهم این نشست خاتمه یافت و اعلامیه مشترک آنان منتشر شد و روز دهم رهبران هر سه کشور از ایران خارج شدند.»

طبق نوشته ولادیمیر ساژین، در ماه اکتبر، یک گروه از سربازان مرزی وزارت امور داخله شوروی به تهران منتقل شد که به گشت‌زنی و محافظت واحدها و تأسیسات مربوط به این کنفرانس پرداخت. محوطه سفارت شوروی در تهران به قلعه غیرقابل دسترسی بدل شده بود، ۲۰۰ سرباز ارتش سرخ مسلح به تفنگ خودکار در محدوده آن در خدمت بوده و از آن پاسداری می‌کردند. به عنوان مثال، یک بزرگراه هفت کیلومتری از فرودگاه تا سفارت، که کاروان سواره استالین بایستی طی کند، توسط یک هنگ وزارت داخله شوروی و افسران امنیتی در لباس‌های غیرنظامی محافظت می‌شد. در پس‌کوچه‌های اطراف، گروه‌های نیروی ذخیره با تفنگ‌های خودکار در کامیون‌های سرپوشیده مستقر شده بودند. در طول کنفرانس، تهران به طور کامل از ارتباطات هوایی، تلگراف، جاده و راه‌آهن قطع شد. پخش رادیو تهران کاملاً متوقف شد و مرز ایران بسته شد. در واقع، کل کشور از بقیه جهان قطع شده بود.

استالین برای شرکت در کنفرانس، ۲۲ نوامبر ۱۹۴۳ (۳۰ آبان ۱۳۲۲) مسکو را ترک کرد. قطار شماره ۵۰۱ از طریق استالینگراد به باکو رفت. کل راه ۲۵۰۰ کیلومتری توسط سرویس وزارت امور داخله چک شد. ۲۶ نوامبر، قطار ویژه وارد ایستگاه کیلیازی در ۸۵ کیلومتری باکو شد. دو هواپیما در انتظار او بود. پس از سه ساعت پرواز، هواپیما با خیال راحت در تهران فرود آمد. رهبر شوروی برای اولین بار از سال ۱۹۱۳، کشور را ترک کرده بود.

وینستون چرچیل از لندن به قاهره سفر کرد، جایی که او منتظر فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا بود و بار دیگر برای هماهنگ کردن مواضع ایالات متحده و بریتانیا در مورد مسائل اصلی مذاکرات با رهبر شوروی با او مذاکره کرد. در ۲۸ نوامبر سران سه قدرت بزرگ در پایتخت ایران جمع شدند.

استالین به خاطر وضعیت دشوار سیاسی داخلی در ایران، پیشنهاد کرد که روزولت در قلمرو سفارت شوروی ساکن شود تا نیاز به حرکت روزانه او از طریق خیابان‌های تهران نباشد و از تهدید احتمالی از طرف مأموران دشمن در امان باشد. علاوه بر این، سفارتخانه‌های شوروی و بریتانیا در نزدیکی همدیگر بودند اما سفارت آمریکا - در فاصله قابل توجهی (بیش از یک و نیم کیلومتر) قرار دارد و این باعث ایجاد مشکلات برای امنیت رئیس‌جمهور آمریکا در طول سفرش می‌شد. روزولت موافقت کرد. روزولت بی‌میل نبود با استالین بدون حضور چرچیل دیدار داشته باشد.

استالین در طول اقامت در تهران، تنها یک بار به خارج از منطقه امنیتی رفت. در تاریخ ۳۰ نوامبر، استالین، تنها یکی از سه رهبر بزرگ، با محمدرضاشاه در کاخ سعدآباد دیدار کرد. بعداً شاه به حسین فردوست، گفت: «این مهمترین ملاقات من بود.»

اعلامیه‌ای در ۱۰ آذر ۱۳۲۲ به امضای روزولت و چرچیل و استالین رسید که به اعلامیه تهران معروف شد و در آن آمده است: «رئیس‌جمهوری کشورهای متحد آمریکا، نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی و نخست‌وزیر ممالک متحد انگلستان پس از مشورت بین خود و با نخست‌وزیر ایران مایلند موافقت سه دولت را راجع به مناسبات خود با ایران اعلام دارند. دولت‌های کشورهای متحد آمریکا، شوروی و انگلستان کمک‌هایی را که ایران در تعقیب جنگ علیه دشمن مشترک و مخصوصاً در قسمت تسهیل وسایل حمل و نقل مهمات از ممالک ماوراءبحار به اتحاد جماهیر شوروی به عمل آورده تصدیق دارند. سه دولت نامبرده تصدیق دارند که این جنگ مشکلات اقتصادی خاصی برای ایران فراهم آورده و موافقت دارند که با در نظر گرفتن احتیاجات سنگینی که عملیات جنگی جهانی بر آن‌ها تحمیل می‌کند و کمی وسایل حمل و نقل در دنیا و همچنین کمی مواد خام و سایر حوائج کشوری، کمک‌های اقتصادی خود را تا حد امکان به دولت ایران ادامه بدهند… دولت‌های کشورهای متحد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و ممالک متحد انگلستان در حفظ استقلال و حاکمیت و تمامیت ارضی ایران با دولت ایران اتفاق نظر دارند و به مشارکت ایران با سایر ملل صلح دوست در برقراری صلح بین‌المللی و امنیت و سعادت بعد از جنگ طبق اصول منشور آتلانتیک که مورد قبول هر چهار دولت است استظهار دارند.»

برگزاری نشست رهبران متفقین در تهران در تعیین سرنوشت جنگ هم نقشی حیاتی داشت. عملیات دی دی و هجوم سربازان متفقین به سواحل نرماندی فرانسه در تهران کلید زده شد.

استالین خواهان اجرای این عملیات بود تا از فشار ارتش آلمان در جبهه شرقی علیه شوروی کاسته شود. اما چرچیل مخالف بود و طرح‌های دیگری در سر داشت.

حضور روزولت در تهران و جانبداری او از طرح استالین، چرچیل را وادار کرد تا این طرح را بپذیرد. متفقین همچنین در تهران متعهد شدند که پس از جنگ از ایران خارج شوند و استقلال این کشوررا به رسمیت بشناسند. اما با پایان جنگ، شوروی از این کار خودداری کرد.

بزرگداشت یک مناسبت تاریخی

عبدالله شهبازی، پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی برای «تاریخ ایرانی» درباره کنفرانس تهران و یادآوری سفیران نوشت:

در دهه ۱۳۸۰، که به عنوان مشاور تاریخی با سازمان صداوسیما همکاری می‌کردم، با بعضی سازندگان فیلم و سریال این مشکل را داشتم زیرا در فیلمنامه‌های خود گاه صحنه‌های حماسی و اغراق‌آمیز و غیرواقعی از مقاومت مردم در برابر حضور ارتش‌های متفقین (بریتانیا و اتحاد شوروی و آمریکا) در ایران می‌ساختند. باید برایشان فضای جنگ جهانی دوم و شهریور ۱۳۲۰ در ایران را توضیح مفصل می‌دادم و می‌گفتم که در فرهنگ سیاسی ایران شهریور ۱۳۲۰/ اوت ۱۹۴۱ بیش از همه به معنای سقوط دیکتاتوری وحشتناک رضا شاه بود و شروع دورانی ۱۲ ساله از فضای آزادی سیاسی نسبی که تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دوام آورد و برای جامعه ایران مغتنم بود. این دوران یکی از شکوفاترین ادوار تاریخ مطبوعات ایران است به دلیل این فضای باز سیاسی و آزادی نسبی.

اشغال ایران در پی ورود ارتش‌های متفقین با اشغال دوران جنگ اول جهانی تفاوت داشت به این معنا که «اشغال سرزمینی» نبود؛ هدف ایجاد مسیری امن بود برای ارسال کمک‌های لجستیک به پشت جبهه شرقی یعنی جبهه شوروی در جنگ با آلمان هیتلری. آمریکا ثروتمندترین دولت در بین متفقین بود و بیشترین سهم را در ارسال این کمک‌ها داشت. اتحاد شوروی خط مقدم جنگ علیه آلمان نازی و متحدانش بود و بیشترین خسارت انسانی و مالی را در این جنگ داشت که برایش به بهای جان ۲۷ میلیون انسان تمام شد که ۱۹ میلیون نفرشان مردم عادی و غیرنظامی بودند. در این جنگ تلفات بریتانیا ۴۵۰ و تلفات آمریکا ۴۱۹ هزار نفر بود.

ارتش‌های متفقین بطور منظم در مناطق مورد نظر خود در ایران مستقر شدند و دستور داشتند حتی‌المقدور وارد ارتباط و اصطکاک با مردم نشوند. تنها مشکلی که ایجاد شد برخی درگیری‌های مختصر در آغاز ورود و در پایان جنگ، بحران سیاسی سال‌های ۲۵- ۱۳۲۴ بود به دلیل خروج دیرهنگام ارتش شوروی از آذربایجان و حمایت از فرقه دمکرات که غائله آذربایجان را آفرید. این ماجرا علل دیگری داشت که در برخی کتب و مقالات خود شرح داده‌ام.

در جامعه ایران آن زمان حداقل می‌توانیم ادعا کنیم که احساس مورد تجاوز قرار گرفتن به دلیل ورود ارتش‌های متفقین، اگر وجود نداشت غلبه نداشت بلکه غلبه با شادی ناشی از سقوط دیکتاتوری سهمگین رضاشاه بود و آزادی‌های سیاسی که تا کودتای ۱۳۳۲ دوام آورد.

بنابراین، شهریور ۱۳۲۰ و ورود ارتش‌های متفقین به ایران را باید در فضای آن روز تحلیل کرد و دچار زمان‌پریشی (آناکرونیسم) نشد. اگر این تحلیل را نپذیریم اولین پرسشی که مطرح می‌شود این است که چرا مردم به مقاومت، از جمله درگیری مسلحانه با نیروهای اشغالگر و شکل‌های دیگر مبارزه، دست نزدند و چرا علمای دینی وقت فتاوی جهادیه صادر نکردند و ساکت ماندند؟ این رویکرد برعکس جنگ اول جهانی است که علمایی مثل مجتهد لاری فتوای جهاد دادند (۱۳۳۶ ق. / ۱۹۱۷ م.) و جنگ‌های سنگینی با قشون‌های بیگانه درگرفت ولی در جنگ دوم اینگونه نبود به دلایلی که گفتم.

درباره علت انتشار عکس سفرای بریتانیا و روسیه تصورم این است: «کنفرانس تهران» واقعه تاریخی مهمی است مانند سایر کنفرانس‌های مشابه که در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم رخ داد. به گمانم، چون ۲۵ اوت ۲۰۲۱/ ۳ شهریور ۱۴۰۰ هشتادمین سال ورود ارتش‌های متفقین به ایران است، احتمالاً سفارتخانه‌های بریتانیا و روسیه (به عنوان وارث اتحاد شوروی سابق) برنامه‌ای داشتند برای بزرگداشت نقش ایران در جنگ دوم که کنفرانس تهران (۱۹۴۳/ ۱۳۲۲) نماد آن است و به این دلیل سفرای فوق عکس گرفتند. با توجه به عدم سابقه حساسیت منفی جدی در فرهنگ سیاسی ایران در گذشته، به دلایلی که عرض کردم، آنان تصوری از واکنش‌هایی که در ایران پدید آمد نداشتند.

اگر نظام سیاسی ایران به گونه دیگر بود، یعنی نظام سیاسی دارای روابط حسنه با غرب بود، می‌توانست از این مناسبت استفاده تبلیغاتی کند و نقش ایران را در شکست آلمان هیتلری به رخ بکشد ولی جمهوری اسلامی چنین رویکردی ندارد چون مخالف با آن نظم جهانی است که پس از جنگ جهانی دوم استقرار یافت. حکومت پهلوی نیز دل خوشی از شهریور ۱۳۲۰ نداشت چون منجر به برکناری و تبعید رضاشاه شد و ضعف وحشتناک نظام سیاسی وقت را آشکار کرد.

کلید واژه ها: کنفرانس تهران جنگ جهانی دوم متفقین عبدالله شهبازی


نظر شما :