درگذشت راجر سیوری؛ صفویه‌شناس بزرگ انگلیسی

۱۳ اسفند ۱۴۰۰ | ۲۰:۲۲ کد : ۸۷۴۸ وقایع اتفاقیه برگزیده‌ها
اولین و مهم‌ترین کتاب سیوری درباره تاریخ صفوی کتاب «ایران عصر صفوی» است که شهرت خاصی یافته و چاپ‌های مکرر حکایت از بخت و اقبال بلند آن دارد.
درگذشت راجر سیوری؛ صفویه‌شناس بزرگ انگلیسی

تاریخ ایرانی: راجِر مِروین سِیوُری (Roger Mervyn Savory)، ایران‌شناس و صفویه‌پژوه انگلیسی در ۹۷ سالگی در کانادا درگذشت. او ۱۷ فوریه ۲۰۲۲ (۲۸ بهمن ۱۴۰۰) درگذشت ولی این خبر دیروز منتشر شد.

او ۲۷ سال در گروه مطالعات شرقی دانشگاه اُتاوا به تدریس و تحقیق درباره ایران پرداخت و در جایگاه یک صفویه‌پژوه شناخته می‌شد.

سیوری در مدرسه سلطنتی شهر پیتربورو انگلیس تحصیل کرد. در سال ۱۹۴۳ دوره فشرده زبان فارسی را در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (سوآس) در دانشگاه لندن گذراند. در سال ۱۹۴۷ به مطالعات عربی و فارسی در کوئینز کالج در دانشگاه آکسفورد روی آورد. طی سال‌های ۴۷-۱۹۴۳ نخست در ارتش و سپس به عنوان کارمند وزارت خارجه بریتانیا در ایران اقامت داشت. پس از بازگشت به انگلیس، در سال ۱۹۵۰ لیسانس خود را در رشته مطالعات شرقی دریافت کرد. پس از یک دهه تدریس و مطالعه به عنوان آموزشیار زبان فارسی در دانشگاه لندن (سوآس)، در سال ۱۹۵۸ دورۀ دکتری خود را در رشته ایران‌شناسی تمام کرد.

در سال ۱۹۶۰ به عنوان استاد مدعو راهی دپارتمان مطالعات شرقی دانشگاه تورنتو در کانادا شد. در سال ۱۹۶۱ با پذیرش پیشنهاد شغل دائمی در دپارتمان تازه‌تأسیس مطالعات اسلامی این دانشگاه برای همیشه در کانادا ماندگار شد. او نقش مهمی در پیشبرد این دپارتمان و به طور خاص گسترش مطالعات ایرانی در آن داشت. در سال ۱۹۸۷ پس از بازنشستگی در دانشگاه تورنتو به عنوان استاد ممتاز همکار در ترینتی کالج به کار خود ادامه داد.

او که از نویسندگان تاریخ اسلام کمبریج و تاریخ ایران کمبریج بوده، با همکاری در نگارش کتاب ایران بعد از اسلام؛ مروری بر تاریخ، فرهنگ و زبان آن در سال ۱۹۶۴، ویرایش کتاب مقدمه‌ای بر تمدن اسلامی در سال ۱۹۷۶، ترجمه تاریخ عالم‌آرای عباسی (اسکندربیگ منشی) به زبان انگلیسی در سال ۱۹۷۸ و تألیف کتاب «ایران عصر صفوی» در سال ۱۹۸۷ که ترجمه آن بیش از ۲۰ بار در ایران به چاپ رسیده است و چاپ چندین مقاله دیگر درباره این دوره از تاریخ ایران به عنوان متخصص برجسته تاریخ صفویه شهرت یافت؛ اگرچه نوشته‌هایش در باب این دوران، بازخوردهای متفاوتی را در میان تاریخ‌نگاران ایرانی برانگیخته است.

اولین و مهم‌ترین کتاب سیوری درباره تاریخ صفوی کتاب «ایران عصر صفوی» است که شهرت خاصی یافته و چاپ‌های مکرر حکایت از بخت و اقبال بلند آن دارد. این کتاب از چندین جهت اهمیت دارد. اول به خاطر قدمت آن در میان مآخذ مربوط به تاریخ سلسله صفویان است که موجب اهمیت آن شده است. دیگر اینکه پایه و اساس چهارچوب فکری - نظری سیوری درباره صفویان در این کتاب بنا شده و در نوشته‌های بعدی، همان مطالب با کش و قوس فراوان تکرار شده است. به عبارت دیگر، بنیان تحقیقات سیوری در راستای همان کتاب و در همان فضا ادامه یافت.

سیوری بیشتر یک نظامی و سپس یک کارمند اداری بود و با همین پیشینه و حتی با استفاده و بهره‌گیری از آن، به عرصه تدریس دانشگاهی وارد شد. نکته مهم دیگر که در شکل‌دهی افکار و بینش سیوری نقش کلیدی خاصی بازی کرد، آشنایی او با کتاب تاریخ عالم‌آرای عباسی بود. او این کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه کرد (اسکندربیگ منشی ۱۳۷۷: ج ۱) که تقریباً ذهن اداری او را، که سابقه مطالعات تاریخی خاصی نداشت، شکل داد. او از طریق این اثر با تاریخ صفویان آشنا شد و در مورد آن دچار شیفتگی و وابستگی شد.

به نوشته برخی منتقدان، کتاب «ایران عصر صفوی» در واقع خلاصه و چکیده تاریخ عالم‌آرای عباسی است. نگاهی به تکیه‌کلام‌ها، توجیهات، توضیحات و ارجاعات وی این نکته را به اثبات می‌رساند. هرچند سیوری در اغلب موارد ارجاعی را نشان نمی‌دهد اما منبع اصلی او همان تاریخ عالم‌آرای عباسی است.

سیوری گاهی از «سلسلة‌النسب» و کتاب داستانی «عالم‌آرای شاه اسماعیل» هم بهره گرفته که به خاطر لحن اغراق‌آمیزش سخت موردعلاقه‌‌اش بود.

سیوری در «ایران عصر صفوی»، اعلام تشیع اثنی‌عشری یا «دوازده امامی» از سوی شاه‌اسماعیل در تبریز به عنوان مذهب رسمی کشور توسط حکومت تازه‌تأسیس صفویه را مهمترین تصمیم او می‌داند چرا که «تشیع اثنی‌عشری شالوده یکی از پایه‌های قدرت رهبران صفویه و مهمترین عامل در تبلیغات مذهبی و ایدئولوژی سیاسی صفویه بود.» از نظر او دولت صفویه در دوره شاه‌اسماعیل دارای ماهیتی دین‌سالارانه و خصلت نظامی نهاد اجرایی بود.

پس از او شاه‌طهماسب بر تخت نشست که ۵۲ سال و بیش از هر پادشاه دیگر صفوی سلطنت کرد. سیوری این تصویر غربی‌ها از شاه‌طهماسب که او یک زاهد مالیخولیایی بود که بین ریاضت و زیاده‌روی مفرط نوسان داشت و عمر را به عیاشی محض گذراند و هرگز حرم را ترک نکرد، رد می‌کند و می‌نویسد شاه‌طهماسب هر عیبی که داشت فاقد جسارت روحی و جسمی نبود. مهارت‌های نظامی شاه‌طهماسب ماهیت دفاعی داشتند اما او چاره‌ای جز نبردهای دفاعی نداشت. اینکه شاه‌طهماسب یک مذهبی متعصب بود غیرقابل انکار است، او فاقد خصیصه غالب عمل‌گرایی نوه‌اش شاه‌عباس اول بود که وقتی دریافت سیاست تساهل مذهبی به حال تجارت سودمند است، آن را در پیش گرفت. خست طهماسب نیز کاملاً تائید شده است.

پس از شاه‌طهماسب، پسرش اسماعیل‌میرزا در چهل سالگی در قزوین بر تخت نشانده شد. تنها هدف شاه‌اسماعیل دوم حفظ قدرت به هر قیمتی بود. سیوری او را شیعه چندان مؤمنی نمی‌داند و از آنجا که او به مواد مخدر اعتیاد داشت، کشتن او کاری آسان بود. توطئه‌گران با غمض‌عین پریخان‌خانم، خواهر اسماعیل، در معجونی که محتوای تریاک بود و شاه و یکی از هم‌بزمانش از آن استفاده می‌کردند، زهر ریختند و او پس از یک سال سلطنت درگذشت.

قزلباش‌ها چاره‌ای نداشتند جز اینکه شاهزاده‌ای که قبلاً کنار زده بودند، یعنی محمد خدابنده را بر تخت نشانند که پس از آن سلطان محمدشاه شد؛ مردی نرم‌خو، تا حدی درویش‌مسلک، اهل شوخی و مطایبه و همانطور که گفته شد تقریباً نابینا بود و با تخلص «فهمی» شعر می‌گفت.

پس از او پسرش عباس ۱۷ ساله تاج شاهی بر سر گذاشت و در دوره او بود که امپراتوری صفویه در اوج قدرت قرار گرفت. سیوری دوره زمانی از تاسیس دولت صفوی تا شروع سلطنت شاه‌عباس را «دوره تغییر و آزمایش» می‌نامد. اصلاحات عباس اول در اداره امور، قدرت و توان جدیدی به کشور صفوی داد؛ او اداره کشور را بر چنان پایه محکمی بنا نهاد که به رغم اینکه اکثر جانشینانش جز عباس دوم، فرمانروایان نالایقی بودند، تقریباً به مدت یک قرن پس از مرگ شاه‌عباس، دستگاه دولتی همچنان به کار خود ادامه داد. در اواخر دوران صفوی این دستگاه کم‌وبیش با همان توان قبلی‌اش به حرکت ادامه داد. رمز موفقیت عباس در این بود که تعادل ظریقی را میان عناصر مختلف نظام - ترک‌ها، ایرانیان و قفقازی‌ها - حفظ می‌کرد. شکست جانشینان وی در حفظ این تعادل، سرانجام به سقوط این دودمان انجامید.

جدایی هرچه بیشتر از شکل دین‌سالارانه حکومت در زمان عباس اول، در تنزل اهمیت مقام صدارت انعکاس یافت که ریاست اقشار روحانی را برعهده داشت و در اوایل دولت صفوی یکی از مقامات ارشد کشوری محسوب می‌شد. نفوذ صدر که یک برگزیده سیاسی بود با برقراری یکسانی عقیدتی در سراسر امپراتوری صفویه تنزل یافت و در نتیجه آن قدرت مجتهدان رو به افزایش نهاد.

شاه‌عباس یک ارتش دائمی تشکیل داد. این شاه‌عباس بود که تولید و فروش ابریشم را در انحصار مقام سلطنت درآورد. اصفهان را پایتخت خود کرد که در واقع شهری جدید ساخت. هزاران صنعتگر ماهر ارمنی از جلفا در مرز ایران، به «جلفای نو» در حومه اصفهان و در ساحل راست زاینده‌رود انتقال یافتند.

سیوری این گفته شاردن، گوهرفروش فرانسوی که او را «بصیرترین و آگاه‌ترین اروپایی» نامیده که در عصر صفویه از ایران بازدید کرد، را چند باری تکرار کرده که «هنگامی که این پادشاه بزرگ [شاه‌عباس اول] از جهان رخت بربست، رونق و رفاه نیز از ایران رخت بربست!» نوه عباس اول، سام‌میرزا، که فرزند پسر ارشد او محمدباقر بود و به نام صفی هم شناخته می‌شد، جانشین عباس شد. به واسطه نوشته‌های پدر کروسینسکی یسوعی که بیش از ۶۰ سال پس از مرگ صفی به ایران رسید و جوناس هانوی که یک قرن بعد از مرگ صفی در ایران بوده، تصویری تیره‌وتار از شاه‌صفی رسم شده است و بیشتر مورخان بعدی در غرب قضاوت این دو را بدون نقد و بررسی پذیرفته‌اند. ریشه‌کن کردن خاندان امامقلی‌خان و فرزندانش، همان عملی است که نفرت بسیاری از مؤلفان در غرب را برای شاه‌صفی به ارمغان آورد.

شاه‌صفی در ۳۲ سالگی به مرگی زودرس درگذشت؛ بنا به آرای مورخان به دلیل مصرف تریاک و شراب. پسر هشت ساله‌اش عباس دوم بر تخت نشست که علاوه بر نام، از بسیاری جهات به جدش عباس کبیر شباهت داشت. به نوشته سیوری در دوره عباس دوم بود که جربان تبدیل ولایات مملکت به املاک خاصه به میزانی وسیع توسعه یافت و اجرا شد و در نتیجه تقریباً تمامی کشور تحت اداره مستقیم مقام سلطنت درآمد، جز در مواقع جنگ که حکام نظامی ویژه در نواحی مهم مرزی و استراتژیکی منصوب می‌شدند. او نیز همچون پدر در ۳۲ سالگی درگذشت، به علت افراط در مصرف الکل.

با به سلطنت رسیدن فرزند عباس دوم، شاه‌سلیمان، سلسله صفویه و کشور وارد دوره‌ای از زوال سریع شد. در «ایران عصر صفوی» آمده که «در زمان سلطنت وی مقام شاه به عنوان رئیس کل ساختار اداری کشور و به عنوان فرمانروای بی‌چون‌وچرا و مطلق با اختیارات عالی در امور دنیوی و معنوی، به طرزی بسیار موذیانه‌تر و ویرانگرانه‌تر از غصب آشکار و بی‌پرده حقوق سلطنت در زمان شاه‌طمهاسب، تضعیف شد…در دوران شاهان ضعیف و بی‌کفایت، علما تمایل به تجدید ادعایشان مبنی بر عدم وابستگی به نهاد سیاسی کشور را داشتند. بنابراین جای تعجب نیست که طی سلطنت دو تن از ضعیف‌ترین پادشاهان صفوی، سلیمان و سلطان‌حسین، که روی‌هم‌رفته ۵۶ سال فرمانروایی کردند، علما را در اوج قدرتشان می‌بینیم. بی‌علاقه‌گی به امور کشور جنبه‌ای پریشان‌کننده و در نهایت فاجعه‌بار از سلطنت سلیمان و سلطان‌حسین بود. در داخل امپراتوری، این بی‌علاقه‌گی راهگشای فساد و بی‌کفایتی روزافزون در حکومت ولایات بود.»

در این شرایط بود که افغان‌ها حس کردند از هم پاشیدن امپراتوری صفویه نزدیک است و بخش‌هایی از آن را می‌توان بدون تلاش بسیار تصرف کرد. شاه‌سلطان حسین در ۱۲ محرم ۱۱۳۵ پس از شش ماه محاصره، اصفهان را بدون قید‌وشرط به محمود افغان تسلیم کرد.

به نوشته سیوری بیش از نیم قرن بود که بنیادهای سیاسی، نظامی و اجتماعی دولت صفویه بی‌وقفه در حال فرسایش بود؛ سرنگونی آن، هنگامی که فرارسید، تنها به ضربه مختصر حدود ۲۰ هزار افغان احتیاج داشت. اگرچه افغانان دیگر فرمانروایان اسمی ایران بودند، اما هرگز موفق نشدند سروری خود را بر کل کشور محقق سازند و برای ۱۴ سال افراد خاندان صفوی موجودیت سایه‌واری را در نقاط مختلف شمالی ایران حفظ کردند. طهماسب دوم، شاه پوشالی بود. نادر، طهماسب دوم را به نفع پسر هشت‌ماهه‌اش به نام عباس خلع کرد و به عنوان شاه‌عباس سوم تاج بر سر نهاد. اما حتی نیابت سلطنت نیز نتوانست مدت زیادی نادر را راضی نگه دارد و در ۲۴ شوال ۱۱۴۸ به عنوان نادرشاه و اولین پادشاه سلسله افشاریه تاجگذاری کرد. سلسله صفویه که از ۱۱۳۵ قمری تنها اسمی از آن باقی بود، دیگر حتی اسماً هم وجود نداشت اما نهادهای آن به اندازه‌ای نیرومند و اعتبار آن به قدری زیاد بود که کنار رفتن شبح آن نیم‌قرن به درازا کشید و سرانجام جز در زمانی که آخرین پادشاه دست‌نشانده صفوی به نام اسماعیل سوم در ۷-۱۱۸۶ قمری درگذشت، ناپدید نشد.

این تعبیر سیوری بهترین توصیف از میراث صفویه سال‌ها پس از سقوط آن بود؛ وقتی پس از دوره‌ای جنگ‌های داخلی زیانبار میان زندیه در جنوب و قاجاریه در شمال، در ۱۰-۱۲۰۹ قمری، قاجاریه یعنی «آخرین قزلباش‌ها»، «میراث سلطنت مستبدانه صفویه را تحت نامی جدید احیا کردند» اما از بخت بد قاجاریه «آنان وارث دستگاه حکومتی‌ای بودند که کلیدهای آن به دور انداخته شده و یا گم شده بود.»

منابع:

۱- درگذشت ایران‌شناس انگلیسی، خبرگزاری ایسنا، ۱۴۰۰.۱۲.۱۲
۲- درگذشت ایران‌شناس و صفویه‌پژوه برجستۀ انگلیسی،
تارنمای مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۴۰۰.۱۲.۱۲
۳- نقد رویکردهای راجر سیوری در تاریخ صفویان، علی سالاری شادی، پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه‌های علوم انسانی، دی ۱۳۹۷، شماره ۱۰ (پیاپی ۶۲)

۴- ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه: کامبیز عزیزی، نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۶۳

کلید واژه ها: راجر سیوری صفویه شاه عباس


نظر شما :