ماجرای مالک اوسکین؛ دانشجویی که پلیس فرانسه او را کشت
سید سراج میردامادی
تاریخ ایرانی: شاید مقایسه جوامع و حوادث تاریخی مشابه در آنها از نظر علمی کاری سنجیده و دقیق نباشد اما دستکم به مخاطبان و افراد با وجدان بیدار نشان میدهد که در جوامع دیگر چگونه با چنین بحرانها و حوادثی برخورد میشود و بجای خودمطلقانگاری باید کمی از دیگران آموخت.
در این یادداشت کوتاه تلاش میکنم نه به عنوان مقایسه اما به جهت یادآوری تاریخی یکی از موارد مشابه با مرگ دلخراش مهسا امینی و واکنش به آن اما با یک بازه زمانی متفاوت حدودا ۳۶ ساله و در فرانسه را بازخوانی کنم.
اصلاحات آلن دوواک
فرانسویها همواره از اینکه دانشگاههای کشورشان در رتبهبندی جهانی دانشگاههای معتبر دنیا در ردههای بالا جایی ندارند شرمسارند و در طول دهههای اخیر دولتهای چپ و راست در فرانسه همواره تلاش کردهاند با اصلاحاتی دانشگاههای کشورشان را بهینهسازی و رتبه جهانی آن را ارتقاء دهند. از سوی دیگر برخی کارشناسان امور آموزش عالی (غیر از هزینه ناچیز ثبتنام)، رایگان بودن دانشگاهها در فرانسه را عامل پایین بودن رتبهٔ کیفی این دانشگاهها میدانند و متقابلا طرفداران جریانهای چپ، راستها را متهم میکنند که از علم و دانش میخواهند بنگاه اقتصادی درست کنند و این کشمکش چپ و راست فرانسه در این زمینه، تاریخی پرفراز و نشیب دارد.
در اکتبر سال ۱۹۸۶ میلادی و در دوره ریاستجمهوری فرانسوا میتران و نخستوزیری ژاک شیراک، آلن دوواک (Alain Devaquet) وزیر تحصیلات عالی فرانسه اصلاحاتی را پیشنهاد کرد که از همان ابتدا با اعتراضات گستردهای در میان سندیکاهای دانشجویی و دانشآموزی مواجه شد.
مهمترین محور اصلاحات پیشنهادی در قانونی که مشهور به قانون دوواک شد انتخاب دانشجو از طریق برگزاری کنکور برای راهیابی دانشآموزان به دانشگاه بود. دانشگاههای فرانسه هنوز هم بدون کنکور پذیرش میکنند و بر پایه کارنامه تحصیلی دانشآموز و پرونده علمی دانشآموزان را در دانشگاهها میپذیرند.
آغاز اعتراضات
بلافاصله پس از اعلام اصلاحات آلن دوواک در اکتبر ۱۹۸۶، سندیکاهای دانشجویی و دانشآموزی در نوامبر و اوایل دسامبر همان سال ضمن اعلام اعتصاب و تحصن فراخوان تظاهرات خیابانی دادند.
۴ دسامبر تظاهرات بسیار پرشماری از سوی دانشجویان، دانشآموزان و مردم از تمامی طبقات در میدان باستیل و انولید در پاریس برپا شد و همزمان سرکوب و خشونت پلیس در مواجهه با تظاهرکنندگان هم چشمگیر بود.
دو روز بعد در ۶ دسامبر دانشجویان دانشگاه سوربن در پاریس که از چند روز قبل دانشگاه را به حالت تعطیل درآورده و با ایجاد موانع مختلف عملا راه ورودی به دانشگاه را مسدود کرده بودند، با حمله خشونتبار پلیس مواجه شدند.
پلیس ضد شورش سعی داشت میز و صندلیها در ورودی دانشگاه را کنار زده و راه عبور و مرور به دانشگاه را باز کند و همزمان دانشجویانی که مقاومت میکردند را به شدت کتک میزد. در این میان تعدادی از دانشجویان برای فرار از خشونت و ضرب و جرح به ساختمانها و کلوب جاز مجاور دانشگاه سوربن پناه آورده بودند و پلیس ضمن حمله به آن ساختمانها دانشجویان پناه گرفته را هم از ضرب و جرح خشونتبار بینصیب نمیگذاشت.
در جریان این زد و خوردها یک دانشجوی ۲۲ سالهٔ الجزایریتبار به نام مالک اوسکین به ضرب باتوم پلیس کشته شد و این آغاز اوجگیری کمسابقهٔ اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای فرانسه شد.
مالک اوسکین
مالک اوسکین (Malik Oussekine) از خانوادهای الجزایری در فرانسه به دنیا آمد. پدرش مولود اوسکین در جریان جنگ جهانی دوم در کنار لژیون فرانسه در برابر اشغالگران نازی جنگیده بود و پس از پایان جنگ به الجزایر برگشت و در آنجا ازدواج کرد.
مولود اوسکین چند سال بعد برای یافتن کار در معدن زغال سنگ به استان لورن در شمال فرانسه بازگشت و پس از چند سال کار به عنوان راننده کامیون به حومه پاریس اسبابکشی کرد و در آنجا همسرش عایشه هم به او ملحق شد و در شهر مودون (Meudon) در حومه جنوب غربی پاریس در سال ۱۹۶۴ مالک به دنیا آمد.
مالک از کودکی به دلیل ضعف و بیماری تحت مراقبتهای خاص بود ولی در درس و فعالیتهای هنری موفق بود و گیتار مینواخت و به موسیقی بسیار علاقه داشت. مالک هفت خواهر و برادر داشت.
در ۶ دسامبر ۱۹۸۶ هنگامی که پلیس ضد شورش فرانسه با حمله خشونتبار به سوربن موجب مرگ مالک اوسکین شد، او دانشجوی مدرسه عالی مشاغل ساختمانی (ESPI) بود.
دیگر هرگز
از فردای حادثه و هنگامی که همه رسانهها در فرانسه و تمام اروپا مرگ غمبار مالک اوسکین را بصورت گسترده انعکاس دادند و پلیس ضد شورش فرانسه را مقصر دانستند، تظاهرات سکوت در سرتاسر فرانسه با حضور میلیونها فرانسوی با شعار دیگر هرگز (Plus jamais ca) برپا شد و تشییع و تدفین جنازه مالک با احترام و عزت و آبرو انجام شد و در یکی از مهمترین و معتبرترین قبرستانهای پاریس که بزرگان شعر و ادب و فرهنگ و هنر فرانسه در آن دفن شدهاند یعنی قبرستان پرلاشز به خاک سپرده شد.
تظاهرات سکوت
اما این پایان ماجرا نبود و مرگ غمبار مالک اوسکین موجب شد در ۷ دسامبر یعنی یک روز بعد آلن دوواک وزیر تحصیلات عالیه فرانسه استعفا دهد و اصلاحات پیشنهادیاش را پس بگیرد و کمیسیون تحقیق پارلمانی ماموریت پیدا کرد که مقصران این حادثه را شناسایی و مجازات کند.
فرانسوا میتران رئیسجمهور سوسیالیست فرانسه بلافاصله موضعگیری کرد و گفت «همبستگی اجتماعی» باید پیش از همه چیز مد نظر باشد و ژاک شیراک نخستوزیر راستگرای فرانسه ضمن محکومیت خشونت صورت گرفته هم اعلام کرد برای تمامی اشکال گفتوگو با مخالفان و منتقدان آمادگی دارد.
نام مالک اوسکین بر کوچهها
دسامبر ۱۹۸۶ اگرچه با اعتراضات دانشجویی آغاز شد اما پس از مرگ غمبار مالک اوسکین در سرتاسر فرانسه با همراهی همه مردم فرانسه در شهرهای بزرگ و کوچک تبدیل به راهپیماییهای سکوتی شد که عملا دولت فرانسوا میتران را به سمتوسویی برد تا بپذیرد خشونت و سرکوب پلیسی راه برونرفت از مشکلات نیست و همزمان نام مالک اوسکین در حافظه جمعی فرانسویها معادل خشونتپرهیزی و نفی سرکوب پلیسی شد.
کمتر از یک ماه بعد در پاریس و صدها شهر اغلب با شهرداریهای گرایش سوسیالیستی و کمونیستی میدان یا خیابانی را به نام مالک اوسکین نامگذاری کردند و تابلوهای یادمانی را نصب کردند که صراحتا توضیح میداد این جوان ۲۲ ساله مظلومانه توسط پلیس فرانسه به قتل رسید و سنگ قبر مناسبی برای او ساخته و نصب شد و از خانوادهٔ او بویژه خواهرانش که فعال اجتماعی هم بودند تقدیر شد و با عزت و احترام از او و خانوادهاش در رسانهها یاد میشد.
برای اینکه این درس و یا ای بسا عبرت تلخ، دیگر هرگز تکرار نشود همه ساله در ۶ دسامبر بویژه در شهرداریهای چپ صفحاتی به یاد مالک نوشته میشود تا نسل جدید تجربههای تلخ نسل پیشین را به فراموشی نسپارند.
امسال و آن هم ۳۶ سال بعد از آن حادثه، رشید بوشارب کارگردان فرانسوی - الجزایری از ماجرای مالک اوسکین یک مینی سریال ساخت که در جشنواره کن هم جایزه برد تا به همت هنر سینما در یادها هرگز فراموش نشود.
عبرت تاریخ، تجربههای دیگران
بیشک کشورهای اروپای غربی بهشت بیعیب و نقصی نیستند و اگر کسی چنین ادعای نخنماشدهای را مطرح کرد بدانید خود و مخاطبان خود را دانسته یا ندانسته به خطا میبرد.
ای بسا دموکراسی غربی و بطور مشخص مدل فرانسویاش هزار عیب و نقص داشته باشد و میتوان نمونههای فراوانی پیش و پس از حادثه مرگ مالک اوسکین را برشمرد که پلیس خشونت منجر به مرگ داشته است اما درسهایی که ما ایرانیان باید از ماجرای مرگ مالک بگیریم این است که اولا رسانههای مستقل از حاکمیت که خبرنگاران و روزنامهنگاران و عکاسان آن ترسی از بگیر و ببند و بازداشت نداشته باشند میتوانند کشف حقیقتی کنند که مورد اعتماد و اقبال افکار عمومی قرار بگیرد. اگر در جامعهای روزنامهها و رسانههای مستقل نحیف و توسریخورده شوند طبعا نمیتوانند کشف حقیقتی کنند که مردم باور کنند.
عبرت دیگر آنکه حاکمیتهای مبتنی بر آراء مردم از عذرخواهی و پذیرش خطای خودشان هرگز ضرر نمیکنند و مردم هم عادت میکنند به حاکمان نگاهی زمینی داشته باشند که خطا میکنند و از خطای خودشان عذرخواهی کرده و سعی در جبران اشتباهات خود میکنند.
نظر شما :