خرداد ۱۳۶۰ به روایت هاشمی رفسنجانی
روایت آقای هاشمی رفسنجانی را در مورد وقایع منتهی به خرداد سال ۶۰ بر اساس یادداشتهای روزانهاش که به نام «عبور از بحران» منتشر شده است، مرور میکنیم.
دوشنبه ۳ فروردین ۱۳۶۰: به پادگان حمیدیه نزدیک سوسنگرد رفتیم. قرارگاه لشکر ۱۶ قزوین را بازدید کردیم و در مسجد پادگان برای سربازان صحبت کردم. آنها شعارهای داغی به نفع خط امام دادند. فکر میکنم که فرماندهان از عکسالعملهای بعدی آقای بنیصدر(فرمانده وقت کل قوای مسلح) وحشت داشتند.
سه شنبه ۴ فروردین: سرهنگ وحید دستجردی، رئیس شهربانی آمد و سوابق یکی از سرهنگهای شهربانی را آورد که چند روز پیش دفتر رئیس جمهور به خاطر مصاحبهاش در مورد حادثه دانشگاه، ضمن نامه رسمی خواستار اخراج ایشان شده و ایشان را از ریاست پلیس تهران برداشتهاند... با آقای خامنهای تلفنی صحبت کردم؛ صحبت از زیادهطلبی آقای بنیصدر در مورد اختیارات شورای عالی دفاع، پس از برگشت به قانون اساسی و همچنین فشار آقای فلاحی برای تحویل گرفتن اسناد دبیرخانه شورا بود.
شنبه ۸ فروردین: ساعت هشت و نیم صبح به اتفاق آقای خامنهای به زیارت امام رفتیم... از امام خواستم که به مسئولیت فرماندهی کل قوا توجه بیشتری بفرمایند و از عدم تحرک در جبههها که نیروهای ما را به ستوه آورده است شکایت کردم و اینکه به ارتش در آبادان توپ ۱۷۵ داده نمیشود که بتوانند حمله به شهرها را تلافی کنند... آقای خامنهای از اینکه طبق قانون نمیتوانند در ارتش نظارت موثری داشته باشند، از خود سلب مسئولیت کردند و از امام خواستند که خودشان توجه بیشتری در هدایت جنگ و ارتش مبذول دارند. امام از ایشان خواستند که اطلاعات کافی در اختیار امام گذارده شود که بتوانند تصمیم مقتضی را بگیرند... سپس با احمد آقا (پسر آیتالله خمینی) صحبتهایی داشتم. احمد آقا میخواست بفهمد که بالاخره با آقای بنیصدر چه خواهیم کرد. گفتم ایشان اگر قانع باشد که رئیس جمهور در حد قانون اساسی باشد و از مقام ریاست جمهوری، علیه ارگانهای قانونی سوء استفاده نکند، میتوانیم ایشان را تحمل کنیم... [احمد آقا] از اینکه نیروهای انقلابی نسبت به ایشان بدبین هستند نگران بود. گفتم لازم است موضع روشنی اتخاذ کنند.
یکشنبه ۹ فروردین: خبری داشتم که دکتر تقیزاده، نماینده آقای بنیصدر در لندن، به سفارت عراق رفته و مدتی آنجا بوده است. قاعدتا بیارتباط با هیئت میانجی (سازمان کنفرانس اسلامی در طائف) نیست. خبر را به آقای رجایی دادم که در شورای عالی دفاع حساب دستشان باشد.
سه شنبه ۱۱ فروردین: در جلسه دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی شرکت کردم. درباره اوضاع بعد از [وقایع] چهارده اسفند دانشگاه بحث شد و تحلیلی از رابطه خط امام با امام و اوضاع جنگ و هیئت میانجی کنفرانس اسلامی طائف مطرح گردید... به نخست وزیری رفتم. شورای سرپرستی صدا و سیما و آقایان بهشتی، باهنر، رجایی و بهزاد نبوی بودند. تا بعد از نیمه شب درباره مسائل جاری کشور، وضع اقتصادی، سوخت، جنگ و انتخاب طرف دیگر در کمیته حکمیت درباره اختلافات [میان «خط امام» و آقای بنی صدر] بحث کردیم.
چهارشنبه ۱۲ فروردین: پیام امام را از رادیو شنیدم... خیلی متین و جالب و حساب شده بود. به تخلف روزنامههای میزان (وابسته به نهضت آزادی) و انقلاب اسلامی (متعلق به آقای بنی صدر) از فرمان آرامش اشاره داشتند و اشاره به دستوری کردند که به دادستان کل کشور، در مورد تعقیب متخلفان همین دو روزنامه دادهاند. انصافا آقای بنیصدر در [ستون] کارنامه روزنامه [انقلاب اسلامی] مورخ ۱۱ فروردین ۶۰ وقاحت را از حد گذرانده و به همه، حتی رهبر اهانت نموده. پیداست اینها تشنج را طالبند. در پیام امام در مورد جنگ و هیأت میانجی هم مطالبی آمده که سیاست آقای بنیصدر را محکوم میکند. آقای بنیصدر در کارنامه دیروز نوشته که مایل است به جنگ خاتمه بدهد و صلح کند. ولی شعارهای راهپیمایی امروز و اظهارات امام یقینا راه را برای ایشان بسته است.
پنجشنبه ۱۳ فروردین: ساعت ۹ صبح به زیارت امام رفتم. چیزهایی که در ارتباط با جنگ و هیأت صلح میدانستم گفتم. امام ضمن اینکه مایلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمیدانند که ما کوتاه بیاییم و از اینکه شرط شود که بعد از صلح نباید به ملت عراق علیه صدام کمک کنیم، نگرانند... امام با انتخاب آقای محمد یزدی از طرف ما در هیأت حکمیت موافق بودند. با آقای موسوی اردبیلی تلفنی صحبت کردم. گفتند که امام جازمند که آقای بنیصدر باید دفترشان را تصفیه کنند و با گروههای ضد انقلاب، علنا و صراحتا باید مخالفت کنند و اجازه تعقیب مسئولان ۱۴ اسفند، ولو رئیس جمهور را دادهاند و تأکید داشتند که هیأت حکمیت سریعا عمل کند.
دوشنبه ۱۷ فروردین: آقای خامنهای عازم کردستان شدند. از فرودگاه سندی فرستادند در مورد اظهارات آقای بنیصدر در خدمت امام، در جواب اعتراض امام به عدم واگذاری توپ ۱۷۵ به آبادان. (این سند در اصل شکایت سرهنگ شکرریز، فرمانده واحد مستقر در آبادان است) آقای بنیصدر گفته بود که از این توپها کم داریم و گلولههای آن هر یک ده هزار دلار است و دلار را هم به نرخ آزاد بیست تومان حساب کرده بودند که قیمت هر گلوله دویست هزار تومان میشد. این سند میگوید ۳۷ عراده توپ و گلوله زیاد در انبار داریم و قیمت هر گلوله هشتصد و پنجاه دلار است... آقای محمد مجتهد شبستری آمد و بیش از یک ساعت درباره ماهیت اختلاف ما با لیبرالها توضیحاتی میخواست. گفتم مسئله بر سر «اسلام فقاهتی» است. آنها این فقه را قبول ندارند و ما راهی در حکومت اسلامی جز با اجرای همین فقه نمیبینیم و نمونههای زیادی آوردم که این در حقیقت خواست امام است و ما سپر شدهایم.
چهارشنبه ۱۹ فروردین: شب مسئولان سپاه و اطلاعات به خانه آمدند و اطلاعاتی از عملکرد ضد انقلاب دادند و از مأموریت آقای اشراقی در تأمین کردها و نیز در رابطه با افکار آقای بنیصدر و نهضت آزادی و از حرکتهای ضد انقلابی در بعضی محافل روحانیت و از مشکلات فرماندهی سپاه در رابطه با فرماندهی آقای بنیصدر نگران بودند.
یکشنبه ۲۳ فروردین: عصر در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شرکت کردم. آقای بهشتی شرحی از ملاقاتشان با امام دادند و آقای خامنهای هم در مجلس از ملاقات خودشان تعریف کردند. از مجموع گزارشها بدست میآید که امام به خطر لیبرالها و خط آنها در ارتش توجه کردهاند و به فکر چاره افتادهاند. در باره انقلاب فرهنگی و سرنوشت دانشگاهها بحث مفصلی کردیم. اطلاع یافتم که حاج احمد آقا خمینی مصاحبه مطبوعاتی انجام داده و بر خلاف مصاحبههای گذشته، ایشان با خط امام نسبتا هماهنگی نشان داده و موضع گیری حسین آقا، اخوی زادهاش، را محکوم کرده و توضیحی از معنای خط سوم داده است.
چهارشنبه ۲۶ فروردین: عدهای از نمایندگان استان گیلان... با وقت قبلی آمدند و مطالبی داشتند که مهمترین آنها تعدیل شیوه برخورد با ضد انقلاب از قبیل مجاهدین خلق و... و عدم سختگیری نسبت به آنان، دادن امکانات بیشتر به وفاداران به جمهوری اسلامی ولی مخالفان دولت، مثل پیمانیها و مخالفان در مجلس، لیبرالها و نهضت آزادی بود... به آنها گفتم ضد انقلاب سیاستش این است که تشنج ایجاد کند و برخورد به وجود بیاورد. در هر مرحله به آنها امتیاز بدهیم، قدمی جلوتر میگذارند و برخورد به وجود میآوردند. اقلیت هم اگر میخواهد از همه امکانات اکثریت در ادارات و موسسات و امکانات تبلیغی برخوردار باشد، باید ملزم شود که از این امکانات علیه اکثریت حاکم استفاده نکند.
شنبه ۲۹ فروردین: ساعت ۶ بعد از ظهر آقای مهندس بازرگان آمد. درباره اختلافات جاری و مشکلات موجود و جنگ و صلح و خیلی چیزهای دیگر، یک ساعت مذاکره کردیم. به ایشان گفتم تا ما قدرت تصمیم گیری و انتصاب داشتیم، سعی کردیم آقایان را در صحنه داشته باشیم، حتی بعد از استعفای ایشان و تجدید شورای انقلاب. ولی بعد از تشکیل مجلس، ما دیگر تصمیمگیر نبودیم و نیروهای تندتر خط امام، حاضر نبودند که محافظهکاری کنند و لیبرالها را در پستهای کلیدی بپذیرند و فعلا تنها دوره دولت انقلابی خط امامیهاست. نهادهای انقلابی و مجلس و شورای قضایی و حزبالله حکومت لیبرالها را تحمل نمیکنند.آقایان اگر حسن نیت دارند، دست از تضعیف بردارند و همکاری کنند. ایشان (آقای بازرگان) گفتند که نهضت آزادی در صدد اسقاط دولت و تشکیل دولت نیست، ولی من گفتم که آقای بنیصدر درصدد است و شما از ایشان حمایت میکنید و ایشان جوابی نداشتند که بدهند.
یکشنبه ۳۰ فروردین: با آقای محمد یزدی درباره کمکاری و ضعف عملی هیئت بررسی اختلافات بحث کردیم و اینکه وظیفه اصلیشان را که رسیدگی به کار روزنامهها، مخصوصا روزنامه «انقلاب اسلامی» - که به تشنج دامن میزند- [است] انجام نمیدهند...
سه شنبه اول اردیبهشت: شب در نخستوزیری جلسه داشتیم؛ آقای محمد یزدی گزارشی از کار هیئت بررسی اختلافات دادند و معلوم شد کمی در جهت محکوم کردن متخلفان که همان لیبرالهایند، پیشرفت کردند، ولی ضعیف.
دوشنبه ۷ اردیبهشت: به زیارت امام رفتم. با امام درباره مسافرت به کره شمالی و مناظره با گروهها در تلویزیون مشورت کردم. امام موافق با هر دو بودند، ولی از اینکه خود ماها با آنها در تلویزیون ظاهر شویم راضی نبودند و نظرشان این بود که افرادی غیرمعمم و نه خیلی مشهور شرکت کنند.
دوشنبه ۷ اردیبهشت: مهندس بازرگان آمد و بحث مفصلی در مورد موضع گیریهای نهضت آزادی در مقابل دولت، قانون و اوضاع جاری کشور داشتیم. از اینکه برخلاف عقیده خودشان با بنیصدر علیه رجایی همکاری دارند جواب درستی نداشت و از اینکه دولت از نیروهای آنها استفاده نمیکند گله داشت. این را به عنوان انحصارطلبی حزب جمهوری اسلامی مطرح کرد که جواب کافی شنید. بحث به وقت دیگری موکول شد. مجاهدین خلق در تهران آشوب به پا کردند و جمعی از آنها دستگیر شدند.
سه شنبه ۸ اردیبهشت: آقای محمد منتظری (در صحن مجلس) از فتنه مجاهدین خلق یاد کرد و آیات محارب را بر آنها تطبیق کرد و تقاضای شدت عمل نمود و در مورد محاکمه امیرانتظام بحث و اخطار کرد که مبادا مسامحه شود... شب که به خانه آمدم خیلی خسته بودم. عفت از اینکه باز در گفتههای امام ستایش از بنیصدر شده ناراحت بود و میگفت خانم شهید مطهری هم ناراحت است. من توضیح دادم که ستایش مهمی نبوده، ولی نظری هم این است که همین مقدار هم در این شرایط زیاد است. کاملا روشن شده که بنیصدر در کنار ضدانقلاب است. حاضر نیست منافقانی را که میخواهند جنگ داخلی را شروع کنند، محکوم نماید، با اینکه امام از او خواستهاند.
چهارشنبه ۹ اردیبهشت: در جلسه هیئت رئیسه مجلس اطلاع شعبه سی و پنج دادرسی در مورد شکایت و اعلام جرم آقای بنیصدر علیه آقای رجایی و بهزاد نبوی در مورد حل قضیه گروگانها مطرح شد.
پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت: جلسه علنی مجلس داشتیم. نطقهای پیش از دستور خوب بود و اکثرا علیه فتنه مجاهدین خلق و من هم مشروحا درباره شهادت خلبان شیرودی، روز کارگر، فتنه مجاهدین و تعویق انتخابات میان دورهای صحبت کردم. از آقای وزیر کشور خواستم که بیاید توضیح دهد. آقای مهدوی کنی آخر وقت آمدند و توضیح دادند و در مجموع روشن شد که آقای بنیصدر مخالف انجام انتخابات است، ولی بهانه همه جا در یک روز را مطرح کرده که به هدف خودش برسد... آقای بنیصدر برخلاف دستور قانون اساسی، هنوز مصوبه مجلس را بعد از بیست روز امضاء و ابلاغ نکرده است... شب در مدرسه سپهسالار جلسهای برای تبیین و تدریس معارف اسلامی داشتیم. آقایان موسوی اردبیلی، امامی، حقانی، خامنهای و معادیخواه بودند. آقای موسوی اردبیلی وضع کلی پرونده ۱۴ اسفند دانشگاه را توضیح داد. ادله برای محکومیت سیاسی و جنایی آقای بنیصدر در مورد گارد و فساد دفتر رئیس جمهور و کتک زدن مردم در دانشگاه کافی است. ولی هنوز ملاحظات سیاسی مانع اقدام است و پرونده نواقصی دارد و قضات لیبرال در جریان کارند که سنگ اندازی میکنند.
شنبه ۱۲ اردیبهشت: آقای مهندس بازرگان آمد و از انحصارطلبی جریان حاکم (حرف غلط همیشگی مخالفان) صحبت داشت و از من میپرسید «از ما چه میخواهید؟» من گفتم کارشکنی نکنید کافی است. سه جلسه طولانی با ایشان صحبت کردهام. چیز مهمی به دست نیامده.
یکشنبه ۱۳ اردیبهشت: ساعت هفت صبح جلسه هیئت رئیسه مجلس داشتیم. در آن جلسه سخنرانی پریروز حسین آقا خمینی در مشهد مطرح شد و اینکه به همه مطبوعات اطلاع داده شده که حرفهای او را ننویسند... ظهر احمدآقا خمینی و آقای صانعی ناهار را مهمان من بودند. در مورد حسین آقا و صحبتهای مشهد بحث شد. باید به هر نحو که شده سعی کنیم که محفوظ بماند. برخورد را صلاح ندانستیم و راه ارشاد را پیشنهاد کردیم.
سه شنبه ۱۵ اردیبهشت: خبر دادند که روز یکشنبه آقای بنیصدر در خانه خواهرش دو ساعت با مسعود رجوی ملاقات داشته است. همکاری رئیس جمهور با سران گروهی که درصدد مبارزه مسلحانه با جمهوریاند و تحت تعقیب مقاماتند، عجیب و غیرقابل تحمل است. مخصوصا که امام فرموده با آنها درگیر شود.
جمعه ۱۸ اردیبهشت: عصر احمدآقا خمینی آمد. قرار شد یکشنبه به جلسه شورای حزب بیاید. گفت امام دستور دادهاند که مطبوعات با افرادی که تحریک کننده حرف میزنند، مصاحبه نکنند. از کار تلویزیون شکایت داشت و پیشنهادهایی هم داشت. درباره همکاری با آقای بنیصدر صحبت شد. قبل از ملاقات من با آقای بنیصدر ملاقات داشته، میگفت که آقای بنیصدر کم کم به خود آمده و دارد آماده همکاری با دولت میشود... نمایندگان انجمن اسلامی شرکت واحد آمدند و از شیطنت دفتر هماهنگی رئیس جمهور و مردم در شرکت و تحریک برای ایجاد اعتصاب صحبت داشتند.
یکشنبه ۲۰ اردیبهشت: شب آقایان رضایی و محمدزاده آمدند و درباره تصمیمات اخیر دولت و شورای قضایی در خصوص برخورد با گروههای ضد انقلاب بحثی داشتند. سپاه معتقد است که نباید به آنها مشروعیت سیاسی بدهیم و با توجه به وجود جنگ و کارشکنیها، با آنها برخورد قاطع بشود و سرکوب شوند. حرکت وزارت کشور را ضعیف میدانند. آنها را قانع کردم که اول باید اتمام حجت شود و راه فعالیت آزاد و سیاسی باز باشد و اگر آنها نخواستند به قانون احترام بگذارند و طغیان کردند، که ظاهرا قانون ما را نخواهند پذیرفت، در این صورت خشونت جایز میشود و بهانهها و مظلومنماییها را از دستشان میگیریم و مردم میفهمند که آنها توطئهگرند، ولی مشکل عمده، رابطه رئیس جمهور با آنها است.
سه شنبه ۲۲ اردیبهشت: شب در نخستوزیری با آقایان رجایی، بهشتی، باهنر، خامنهای و نبوی جلسه داشتیم. از سپاه آمدند و راجع به برخورد با گروههای محارب مذاکراتی شد.
پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت: جلسه علنی مجلس داشتیم. لایحه لغو عبارت «فرمان همایونی» و جانشین کردن حکم مقام دیگری به جای آن مطرح بود. لیبرالها از اینکه میدیدند که قدرت آقای بنیصدر در بانک مرکزی از دست میرود ناراحت بودند. سعی داشتند که مجلس پا نگیرد که گرفت، ولی کار ناتمام ماند.
جمعه ۲۵ اردیبهشت: آقای غیوران آمد. ایشان بازرس ویژه آقای بنیصدر بوده و کار بازرسی برای دفتر ریاست جمهوری میکرده. اخیرا استعفا داده ولی پذیرفته نشده است. اطلاعات ناراحت کنندهای از داخل ارتش داد، در رابطه با فرماندهی بنی صدر. گفتم در اختیار آقای رجایی بگذارد که در شورای عالی دفاع مطرح کند. از آقای بنیصدر سخت ناراحت بود.
شنبه ۲۶ اردیبهشت: ساعت هشت و نیم به منزل امام رفتم. با آقایان خامنهای، جنتی و ناطق نوری به زیارت امام رفتیم... از لزوم اعلان موضع آقای بنیصدر در مقابل گروهکهای محارب صحبت شد. امام گفتند باید بکند، ولی او حاضر نیست و اگر فشار بیاوریم، ممکن است تشنج به وجود آید. تعجب است که مشاور فرهنگی رئیس جمهور، حاج حمزه، عضو مجاهدین است. ظهر آقای حسن صانعی تلفن کرد که امام فرمودهاند آقای بنیصدر در ملاقاتش پذیرفته که جنجال بودجه را بخواباند و شما هم لایحه حذف فرمان همایونی را مسکوت بگذارید. من گفتم معامله به نفع بنیصدر است و برای ما راه قانونی از نظر آئین نامه مجلس نیست. اگر لازم باشد خودم امام را میبینم. برای بنیصدر مسئله بانک مرکزی حیاتی است و برای دولت هم. احتمال اینکه امام برای خواباندن تشنج دخالت کنند، وجود دارد. به آقای رجایی هم اطلاع دادم.
سه شنبه ۲۹ اردیبهشت: جلسه علنی داشتیم. دستور جلسه لایحه حذف عنوان فرمان همایونی بود. پیش از شروع کار، آقای حجتی کرمانی به من اطلاع داد که امام در ملاقاتی با سه نفر از نمایندگان سمپات لیبرالها، از لایحه اظهار نارضایتی کردهاند و آن را تشنجزا خواندهاند... ولی مجلس راهی برای صرفنظر کردن از لایحه نداشت، جز پس گرفتن دولت. امام گفته بودند که من نمیخواهم عملی بر خلاف قانون انجام شود. هنگام تنفس مطلب را با آقای رجایی در میان گذاشتم. ایشان با آقایان خزعلی، جنتی و نبوی برای کسب تکلیف خدمت امام رفتند. امام گفته بودند که این مطلب فرع بر این بوده که آقای بنیصدر با توافق آقای رجایی رئیسی برای بانک مرکزی تعیین کنند که با دولت هماهنگ باشد؛ چون توجه کرده بودند که این سبک برخورد، تضعیف مجلس است و از ناراحتی شدید مجلسیان (اکثریت) مطلع شده بودند، ادامه کار را بیاشکال دانسته بودند... عصر در جلسه دفتر سیاسی حزب شرکت کردم. بیشتر بحثها در اطراف کیفیت معارضه با دفتر هماهنگی و خط بنیصدر بود. متأسفانه اکثر اوقات ما صرف همین گونه چیزهاست و این خیلی زیانبار است. به جای کار، وقتمان صرف خنثی کردن معارضهها میشود و وقت معارضها هم همچنین و وقت امام و بسیاری دیگر از نیروها و مردم نیز. باید فکری کرد.
چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت: عصر از سازمان پژوهشهای علمی آمده بودند و خبر از جعل سند توسط رئیس جمهور با امضای یک الحاقیه به قانون شورای انقلاب بدون طرح در شورا میدادند که سازمان را به دفتر ریاست جمهوری وابسته کرده و از تلاش آنها برای حاکم کردن خط لیبرالها در سازمان گلایه داشتند. از غارت اسناد و پروندههای کارکنان دولت توسط گروه پاکسازی دفتر ریاست جمهوری خبر میدادند. برادرش را به همین جرم گرفتهاند و خیلی چیزها دارد کشف میشود.
جمعه اول خرداد: احمدآقا خمینی تلفنی پیشنهاد کرد که نهادها تبریک پیروزی (پس گرفتن تپه الله اکبر) را به خدمت امام بدهند که فرماندهی اصلی کل قواست. اگر این پیشنهاد با اشاره امام باشد، حاکی از تصمیم امام در مورد فرماندهی نیروهای مسلح است و این به علت موضع تشنج آفرین آقای بنیصدر در این چند روز اخیر است، مخصوصا در رابطه با طرح رفراندوم و مصدق بازی اوست که اگر بر فرض محال چنین پیش بیاید، بیشک ریاست جمهوری را هم از دست خواهد داد. آقای بنیصدر سخت در اشتباه است... شب احمد آقا خمینی بدون اطلاع قبلی به منزل آمد. ضمن حرفهای زیاد، صحبت از استعفای رئیس جمهوری داشت... از سیاست حذف نیروهای مسلمان، ولی غیر مکتبی، مخصوصا بعضی از افراد نهضت آزادی انتقاد داشت. تا حدی درست میگوید. باید بعضی از اینها را جذب کرد.
شنبه ۲ خرداد: برادر شهید شیرودی و همکارش خلبان میرزایی آمدند و از احتمال توطئه داخلی در شهادت او گفتند. شب قبل از شهادتش تماس مشکوکی از دو سرهنگ و بنیصدر نقل میکردند و مدعی بودند جهت تیر از جلو که دشمن بوده، نیست و از کنار است.
یکشنبه ۳ خرداد: لایحه حذف فرمان همایونی به خوبی تمام و تصویب شد. (اختیارات شاه در قوانین قبل از انقلاب توسط شورای انقلاب به رئیس جمهوری واگذار شده بود که با تصویب این لایحه از او گرفته شد)
دوشنبه ۴ خرداد: شب در جلسه وعاظ تهران... درباره اهمیت انقلاب اسلامی [صحبت کردم] و اینکه برای اولین بار حکومت اسلامی شیعی بر اساس ولایت فقیه و احکام اسلامی و حاکمیت فقه اسلام به وجود آمده و ریشه اختلافات ما و لیبرالها همین جاست که آنها فقه ما و ولایت فقیه را قبول ندارند و پس از تدوین قانون اساسی، درگیریهای جدی شروع شد. نمونههایی از اظهارات بنیصدر و بازرگان و دیگران نقل کردم.
چهارشنبه ۶ خرداد: ساعت ۹ صبح برای ملاقات نمایندگان مجلس با امام به منزل امام رفتم. به مناسبت سالگرد افتتاح مجلس، این ملاقات انجام میگرفت. قرار بود ملاقات خصوصی و دربسته باشد، ولی امام ترجیح دادند که باز باشد و مطالب پخش شود که چه خوب شد... امام سخنرانی تاریخی مهمی کردند. آنچنان مهم که اهل نظر گفتند انقلاب جدیدی است. نسبت به مخالفان خط امام آنچنان کوبنده بود که عدهای باور نمیکردند پخش میشود. لیبرالها و مخصوصا بنیصدر و نهضت آزادی را خوار و ضعیف کردند. به آنها فضول و غلط کردی گفتند و تصمیمات مجلس را غیر قابل خدشه معرفی کردند. روحانیت و خط امام و پاسداران را خیلی صریح تقویت کردند... قبل از شروع ملاقات ما، اعضای شورای عالی قضایی خدمت امام بودند به جز آقای ربانی شیرازی. احمد آقا هم بود. من هم در قسمتی از جلسهشان رسیدم. بحث بر سر موضع ما با مخالفان و لیبرالها بود. مطالب خوبی گفته شد و تصمیمات خوبی گرفته شد. قرار شد هیئت سه نفری، تخلفاتشان را بگویند، دادگاهها هم قویا عمل کنند، حتی در مورد تعطیل روزنامههای ضد انقلاب. امام گفتند که مجلس محکم روی موضع قانونیاش بماند و گفتند که بنیصدر به خاطر اطرافیان نابکارش، خودش را حذف میکند.
جمعه ۸ خرداد: صبحانه را در خدمت آقای منتظری در منزل ایشان [در قم] صرف کردیم. آقایان محسن رضایی و رضا سیف اللهی آمدند و درباره کیفیت عملکرد پس از بیانات امام بحث کردیم.
شنبه ۹ خرداد: آقایان محسن رضایی و محمدزاده آمدند. درباره کیفیت حرکت بعد از بیانات امام بحث کردیم.
دوشنبه ۱۱ خرداد: منوچهر مسعودی، مشاور رئیس جمهور را به اتهام فساد بازداشت کردهاند. احمد آقا میگفت که آقای بنیصدر میگوید به عنوان مشاور من اعلام نشود. با آقای رجایی تماس گرفتم و ایشان به آقای لاجوردی گفت. قرار شد که موقتا اعلام نشود. تلکس آمد که آقای احمد سلامتیان، نماینده اصفهان را که برای افتتاح دفتر هماهنگی مردم با رئیس جمهور میخواسته سخنرانی کند، حزب اللهیها مجروح کردهاند و مراسم را به هم زدهاند و او با چادر فرار کرده است. بهتر بود بیچادر فرار میکرد که در تاریخ به اینگونه ثبت نشود!
سه شنبه ۱۲ خرداد: عصر در جلسه دفتر سیاسی [حزب جمهوری اسلامی] شرکت کردم. درباره حرکت بعد از بیانات امام علیه لیبرالها بحث شد.
چهارشنبه ۱۳ خرداد: آخر وقت آقایان رضایی و محمدزاده از سپاه آمدند و درباره خط حرکت سیاسی با مخالفان بحثهایی کردیم. پیشنهاد کردند که گروهی خط دهنده و هدایتگر سیاسی شوند، موافقت کردم، قرار شد افرادی را پیشنهاد دهند.
پنجشنبه ۱۴ خرداد: اول شب در نخستوزیری با احمد آقا خمینی و آقای رجایی جلسهای داشتیم. احمد آقا مطالب مهمی داشت. حسابی همراهی میکنند. مسئله گروه مسلح مستقل چمران، مسئله بنیصدر و راه حلهایی داشت... معتقد است که امام باید صریحا با بنیصدر برخورد کنند.
جمعه ۱۵ خرداد: اول وقت آقای ری شهری (قاضی شرع دادگاههای ارتش در آن زمان) تلفن کرد و گفت که آقای بنیصدر به آقای غفوری، استاندار مشهد گفته است که من مثل همین قله دماوند به رأیالعین میبینم که عمامه آقای ری شهری را به گردنش انداختهاند و در خیابانها میگردانند. مشورت میکرد درباره کیفیت جواب و این حرف مال کسی است که مطمئن است که کودتایی در پیش است که لیبرالها و تصفیه شدههای ارتش حاکم میشوند.
شنبه ۱۶ خرداد: دکتر حسن حبیبی آمدند، مذاکره کردیم. در خط امام است و پیشنهاد مراودت بیشتر با آقای بنیصدر میکرد. از عواقب اختلافات خائف بود.
یکشنبه ۱۷ خرداد: دو فوریت طرح قانونی شدن مصوبات مجلس بدون امضای رئیس جمهور پس از تأیید شورای نگهبان و گذشتن پنج روز نیز تصویب شد... ظهر خبر تعطیلی موقت روزنامههای انقلاب اسلامی، میزان، آرمان ملت، مردم و جبهه ملی از طرف دادستان انقلاب اسلامی تهران پخش شد. اقدام جسورانهای است. قرار نبود تعطیل شوند، مخصوصا در آستانه انتخابات. تحقیق کردم، معلوم شد شورای عالی قضایی هم تصویب کرده است... خبر صدور اعلامیه آقای بنیصدر رسید. معلوم شد که تصمیم گرفتهاند از رادیو تلویزیون پخش نشود، چون تحریک کننده است؛ درباره همین روزنامههاست.
دوشنبه ۱۸ خرداد: رئیس جمهور مطالب اعتراضیه خودش را در نشریهای به نام پیام رئیس جمهور منتشر کرد... دعوت به راهپیمایی کردند، جمعیت زیادی جمع نشد. فقط حدود پانصد نفر که در مقابل گروه کوچکی از حزب اللهیها متفرق شدند. خواستند بازار را هم تعطیل کنند، شکست فاحشی خوردند. در همدان هم که رئیس جمهور به شهر خودش پناه برده بود، حمایت درستی از ایشان نکردند. در شیراز دکتر یزدی از حزباللهیها کتک خورده و من در مجلس این کار را تقبیح کردم. امام امروز سخنرانی تند و جالبی فرمودند و سنگ تمام گذاشتند. از اقدام دادستان حمایت کردند، مخالفان را تهدید کردند... احمد آقا با موافقت امام مقدمات تغییرات اساسی را در فرماندهی ارتش فراهم میکند و آقای خامنهای را که در جبهه جنوبند، برای این منظور به تهران خواسته است... عصر در شورای قضائی جلسه مشورتی با حضور اعضای شورا و نخست وزیری داشتیم. وضع جاری را بررسی کردیم و خط حرکت آینده را ترسیم نمودیم و به نیروهای سپاه و کمیتهها، برای احتیاط آمادهباش دادیم.
سه شنبه ۱۹ خرداد: خبری از آماده شدن بنیصدر برای خروج از کشور رسید و گویا در همین رابطه دو نفر از دفتر ایشان بازداشت شدهاند. امروز آقای بنیصدر در کرمانشاه مانده و با عشایر سنجابی جلسه محرمانه داشته. معلوم نیست میخواهند چه بکنند... در داخل تهران، حزب اللهیها میدان حرکت آشوبگرانه ضد انقلاب و بنی صدریان را تنگ کردهاند و حزب کمونیست و رنجبران و مجاهدین خلق از بنیصدر حمایت و دعوت به راهپیمایی کردهاند. دفتر هماهنگی با تأیید این گروهها کاری از پیش نبرد و کسی شرکت نکرد به جز افرادی از خودشان.
چهارشنبه ۲۰ خرداد: اول شب به منزل آمدم، ولی برای مشورت در امری فوری، به منزل آقای بهشتی دعوت شدم. احمد آقا هم حضور داشت. امام از ما خواسته بودند که در باره فرماندهی کل قوا نظر بدهیم. امام تصمیم به عزل آقای بنیصدر از این سمت را گرفتهاند. نظر این شد که فعلا خود امام فرماندهی را به عهده داشته باشند تا در آینده با فرصت فکری بشود. عزل ایشان با عبارتی موهن اعلام شد. آقای بنیصدر در کرمانشاه است و گویا به دستور امام تحت نظرند که از کشور فرار نکنند. ستاد ارتش هم قبل از عزل ضمن اعلامیه ۵۳۰ تقریبا ایشان را بیسمت اعلام کرده بود. بیشتر اعتماد آقای بنیصدر به ستاد ارتش بود. گویا ایشان این اعلان را غیر قانونی اعلام داشتهاند. لابد عزل امام را هم قانونی نمیدانند.
پنجشنبه ۲۱ خرداد: سخنرانان پیش از دستور مجلس لبه تیز حملات خود را متوجه آقای بنیصدر کرده بودند. مخصوصا آقای مهدی نصیری لاری عدم کفایت ایشان را مطرح کرد و خیلی خوب صحبت کرد. آقای دکتر کاظم سامی اعتراض کرد که اهانت به رئیس جمهور شده است... تظاهرات پراکنده در تهران و شهرستانها به نفع بنیصدر انجام میشود که عمدتا توسط مجاهدین خلق است. بنی صدریها خیلی ترسیدهاند و احتمال فرارشان قوی است. یک نظر این است که مانع فرارشان نشویم، زیرا به کلی از اعتبار ساقط میشوند و چیزی بر مدنی و بختیار و پهلویها نمیافزایند. نظر امام این بوده که نگذاریم بگریزند، ولی دیشب از احمد آقا نقل شد که امام هم دیگر مخالفتی ندارند... آخر شب آقای رضایی تلفنی اطلاع داد که خبری میگوید که آقای بنیصدر هواپیمای بزرگی را خواسته که آماده داشته باشند و میگفت که احمد آقا هم از امام کسب تکلیف کرده و امام هم مخالفتی ندارند. خودم از احمد آقا پرسیدم، ایشان تأیید کرد.
جمعه ۲۲ خرداد: اول وقت سرهنگ وحید دستجردی، رئیس شهربانی آمد و گزارشی از وضع شهرها داد. مجموعا اوضاع را خوب توصیف کرد و حرکات مخالفان را ضعیف و پراکنده. میگفت که حمله به دفاتر هماهنگی زیاد است و فرماندهان نظامی و انتظامی خیلی از این تغییر راضیاند، از دوگانگی راحت شدهاند و تکلیفشان روشن شده... آخر شب آقای محسن رضایی خبر داد که سی نفر میخواهند دولت را استیضاح کنند.
شنبه ۲۳ خرداد: برای اینکه در رابطه با آقای بنیصدر در مسئله ریاست جمهوری و طرح عدم کفایت سیاسی نظر امام را بدانم، اول وقت به منزل ایشان رفتم. اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و آقایان قدوسی و ربانی و خیلیها بودند. امام هم مثل من نظرشان این بود که ترجیح دارد که آقای بنیصدر تابع قانون شود و رئیس جمهور بماند، اما به ظن قوی ایشان تابع قانون نخواهد شد. لذا ما باید اتمام حجت کنیم، حتی دعوت به مذاکره کنیم. اگر تسلیم نشد، چارهای نیست، باید به قانون عمل کرد. ایشان از عواقب کار هم نگران نبودند. آقای بنیصدر را قدرتی نمیدانند. به آقای قدوسی هم گفتند که اخطار کنند، اگر نتیجهای نگرفتیم، نوبت برخورد میرسد و قرار شد مجلس روی همین روال حرکت کند.... تظاهرات پراکندهای علیه و له آقای بنیصدر در تهران و شهرستانها رخ میدهد. چند نفری هم تا به حال تلف شدهاند.
یکشنبه ۲۴ خرداد: پیش از دستور مجلس، آقای غضنفرپور، نماینده لنجان و یار متعصب بنی صدر، به جای نطق پیش از دستور اطلاعیه آقای بنیصدر را خواند. اطلاعیه خیلی بدی است که صداوسیما نخوانده و جراید ننوشتهاند و اثر بسیار شدیدی روی امام و نمایندگان و مردم در طرد سریعتر رئیس جمهور دارد...غضنفرپور و سلامتیان از مجلس بیرون رفتند و در درب مجلس با یک فرد سپاهی برخوردی داشتند که به اسلحهکشی رسید. امام که از رادیو شنیده بودند، از خوانده شدن اطلاعیه از تریبون مجلس انتقاد کرده بودند. آقای خامنهای که خدمت امام بودند، گفتهاند که آئین نامه مجلس را نمیشود نقض کرد و امام قانع شدهاند، به شرط اینکه جواب داده شود. فرماندهان لشکرها و پایگاههای هوایی خدمت امام رسیدند. همراه آقای خامنهای و امام مطالب مهمی در جهت تقویت خط امام و تضعیف لیبرالها و به خصوص بنیصدر فرمودند... در مجلس امروز ۱۰۷ نفر از نمایندگان، کتبا تقاضای رسیدگی به صلاحیت سیاسی آقای بنیصدر را کردند...
دوشنبه ۲۵ خرداد: خبر رسید که امام در ملاقات علمای مازندران مطالب مهمی علیه ملیگرایان و بنیصدر گفتهاند. جبهه ملی و گروهکهای محارب اعلان راهپیمایی علیه حکومت کرده بودند و امام با این بیانات باعث شدند که جرأت آمدن به خیابان را نکنند و در عوض مردم حزباللهی به خیابانها ریختند و شعارهای تند مبنی بر عزل و محاکمه و اعدام بنیصدر و ملیگرایان دادند... نزدیک غروب صدای انفجار مهیبی آمد. بعدا معلوم شد در حیاط کاخ مسکن بنیصدر انفجار رخ داده. ممکن است کار خودشان باشد و ممکن است از مخالفانشان، بعدا روشن خواهد شد... احمد آقا تلفن کرد و گفت: امام میفرمایند که زودتر مجلس در مورد آقای بنیصدر تصمیم بگیرد. امروز بنیصدر جواب مغرورانهای به اظهارات امام داده، معلوم است که نمیخواهد به راه بیاید.
سه شنبه ۲۶ خرداد: مجلس جلسه علنی داشت. دو فوریت طرح در عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور و آئین نامه آن [مطرح شد]... عصر خبر رسید که آقای بنیصدر قصد فرار یا رفتن به غرب یا جنوب، احتمالا برای توطئه، دارد. سپاه از طرف امام مأمور شد که جلوی سفر ایشان را بگیرد. ولی آقای بنیصدر از محلی که بود به جای دیگری منتقل شده و دیگر از زیر نظر بیرون رفته. گفته میشود در اطراف ساوه است.
چهارشنبه ۲۷ خرداد: دستور جلسه مجلس بحث در آئین نامه رسیدگی به صلاحیت سیاسی رئیس جمهور بود... مادهای در آئین نامه با پیشنهاد آقای مجتهد شبستری و موافقت من اضافه شد که مشکلی بار آورد. به موجب این ماده، رأی دو سوم نمایندگان برای سلب کفایت سیاسی لازم میشود... شاید موافقت من با این ماده از اشتباهات سیاسی من است. خداوند به خیر گرداند، اعوذبالله... شب آقای محسن رضایی آمد و خبر داد که کسانی از مخالفان که در گذشته قصد کودتا داشتهاند، این روزها فعال شدهاند و با آقای بنیصدر هم تماس گرفتهاند و زمان را مناسب میدانند. سپاه در تعقیب آنان است. آقای بنیصدر یک روز است که مفقودالاثر است. احتمالا در رابطه با همین توطئه باشد.
پنجشنبه ۲۸ خرداد: بنیصدر همچنان مفقودالاثر است و امام نظرشان این است که نباید از مملکت خارج شود و گفتند که کسی را خدمت ایشان فرستاده و وحشت از اعدام خودش داشته و امام او را دلداری دادهاند.
جمعه ۲۹ خرداد: آقای رضایی از اطلاعات سپاه آمد و اطلاعاتی در مورد فعالیت ضد انقلاب و اسنادی که از لانه جاسوسی، علیه آقای بنیصدر به دست آمده، گزارشی داد... ظهر به نماز جمعه دانشگاه رفتم. آقای خامنهای در توضیح جرایم و اشتباهات آقای بنیصدر بیانات خوبی داشتند.
شنبه ۳۰ خرداد: طرح عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر در دستور بود... جمعیت عظیمی از حزب اللهیها در بیرون مجلس جمع شده بودند و خواستار سرعت کار بودند... گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند. از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کم کم نیروهای سپاه و کمیتهها و حزب اللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش میرسید. خبر از جراحت و شهادت عدهای نیز میرسید... نزدیک غروب آقای زوارهای، مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطهای آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد. اوایل شب آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند، به جز تخریب چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین. شب را در مجلس ماندم. اولین جلسه شورای ریاست جمهوری، به خاطر عدم دسترسی به رئیس جمهور که متواری است با حضور آقایان بهشتی و رجایی و من در دفتر من تشکیل شد. برای امضای آئین نامه مصوب مجلس و ضمنا در مورد مسائل جاری و آینده ریاست جمهوری هم تبادل نظر کردیم... خبر رسید که خانم بنیصدر را هم بازداشت کردهاند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت نظر داشته باشند.
یکشنبه ۳۱ خرداد: در خیلی از شهرها هم آشوب مختصری توسط گروهکها ایجاد شده بود که با دخالت مردم سرکوب گردید. در تهران ۱۶ نفر کشته و ۱۵۶ نفر مجروح از حوادث دیروز گزارش شده است. جلسه علنی در ساعت هفت و نیم صبح شروع شد و بحث عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور ادامه یافت. امروز موافقان طرح خیلی خوب صحبت کردند، مخصوصا آقایان موسوی خوئینیها و سیدعلی خامنهای. مخالفها بعضی منصرف شدند و بعضی غیبت داشتند و بعضی در موافقت صحبت کردند و رئیس جمهور هم که مخفی است، برای دفاع نیامد. بعد از ظهر رأی گرفتیم. عده حاضر ۱۹۰ نفر، رأی در موافقت با عدم کفایت سیاسی ۱۷۷ و مخالف یک رأی متعلق به آقای صلاحالدین بیانی، نماینده خاف و ممتنع ۱۲ رأی... امروز علیرغم تهدیدهایی که از طرف گروهکها شده بود که در صورت عزل بنیصدر شهر را به آتش میکشند، کوچکترین حرکتی نکردند. شاید به علت قاطعیت دادگاه انقلاب که امروز صبح ۱۵ نفر از عوامل آشوب را سریعا محاکمه و مجازات کرده است؛ و به علت حضور حزب الله.
دوشنبه اول تیر: خبر اعدام ۸ نفر از گروهکهای ضد انقلاب وحشتی در قلب مخالفان انداخته است... مقاومتهای پراکنده کم اثری از طرف مخالفان به نام حمایت از آقای بنیصدر میشود، ولی خیلی ضعیف است و مردم جواب میدهند. امام سریعا به نامه مجلس جواب دادند و بنیصدر را عزل کردند.
چهارشنبه ۳ تیر: شب مصاحبه دادستان (اسدالله لاجوردی) و حاکم شرع دادگاه انقلاب تهران (محمدی گیلانی) را درباره مبارزه با ضد انقلاب از تلویزیون دیدم. جالب نبود. تند، کم محتوی و بیتوجیه حرف زدند.
شنبه ۶ تیر: سروان سجادی، فرمانده ژاندارمری، خبر سوءقصد به جان آقای خامنهای را همراه با بشارت نجات ایشان داد. گفت بمبی در ضبط صوت کار گذاشته و در مسجد اباذر روی میز خطابه ایشان گذاشتهاند. یک لحظه دنیا در نظرم تاریک شد.
یکشنبه ۷ تیر: از دفتر امام آقای صانعی تلفن کرد و خبر داد که در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمبی منفجر شده و عدهای شهید شدهاند. وحشت کردیم... در تلفنهای بعدی اطلاع رسید که بمب در همان سالن در حال سخنرانی آقای بهشتی منفجر شده... خبرها وحشتناک بود و حاکی از شهادت دهها نفر و بالاخره خبر شهادت آقای دکتر بهشتی کمرم را شکست.
منبع: بی بی سی
نظر شما :