موسوی ‌لاری: هاشمی پافشاری نکرد، خاتمی از ارشاد استعفا داد

۲۸ آبان ۱۳۹۰ | ۱۶:۲۷ کد : ۱۵۳۴ از دیگر رسانه‌ها
روزبه علمداری: استعفای سیدمحمد خاتمی در سوم خرداد ۱۳۷۱ از پست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و خروج این چهره فرهنگی از کابینه سازندگی هزینه‌های زیادی را بر دولت و اقشار فرهنگی کشور وارد کرد. با توجه به منش محمد خاتمی در دوره تصدی پست ریاست‌جمهوری، امروزه برای بسیاری این پرسش طرح می‌شود که فردی که ۵ سال بعد در برابر همه تهاجمات و فشارها تا واپسین روز در پاستور باقی‌مانده چه شرایطی را در ابتدای دهه هفتاد تجربه کرد که دو سال مانده به پایان دوره دولت با همکاران خود وداع کرد و به گوشه دنج کتابخانه ملی رهسپار شد. در این زمینه با عبدالواحد موسوی ‌لاری از چهره‌های نزدیک به محمد خاتمی که ۴ سال سمت و معاونت خاتمی در وزارت ارشاد را به عهده داشت، به بحث نشسته‌ایم.

 

در ابتدای بحث می‌خواستم این پرسش را طرح کنم که چه عاملی سبب شد سیدمحمد خاتمی که به صبر و تعامل شهره بود اینگونه عرصه را بر خود تنگ دید و در سال ۷۱ با وزارت فرهنگ و ارشاد خداحافظی کرد.

 

به اعتقاد من آن استعفا، معلول شرایط سیاسی فرهنگی آن روز جامعه بود. یعنی مجلس سوم که به آقای خاتمی نزدیک بود، جای خود را به مجلسی داده بود که نگاه متفاوتی به مسائل فرهنگی داشت. علاوه بر آن، مدتی بود در مجموعه‌هایی علیه آقای خاتمی فعالیت‌هایی شروع شده بود؛ در حوزه کتاب، نشریات، سینما و... با علم کردن پاره‌ای مسائل واهی یا بزرگ کردن اشتباهات مدیران و یا طرح مسائلی که از نظر آنان مسائل جدی فرهنگی بود، ولی از نظر مدیران امر حاشیه‌ای به نظر می‌رسید و... در واقع مجموعه‌ای از اختلاف نظر‌ها عامل این شده بود که گروهی، با تکیه بر مراکز قدرت علیه وزارت ارشاد فعالیت کنند. مثلا مدیران آن روز روزنامه کیهان با همکاری یکی از کمیسیون‌های فرعی شورای عالی امنیت ملی که در زمینه مشکلات اجتماعی فعالیت می‌کرد، جزواتی تحت «جولان پوچی و ابتذال در حوزه فرهنگ» منتشر می‌کردند و در بخشی از آن بریده‌های یک کتاب چند صد صفحه‌ای یا بریده جراید را قرار می‌دادند تا به صورت ضمنی و گاه مستقیم، اینگونه القا کنند که این مسائل محصول نگاه‌های مسوولان ارشاد به حوزه فرهنگ است. این مجموعه از طرف دیگر با شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی تحت ریاست آقای جنتی و ستاد امر به معروف و نهی از منکر هم در ارتباط بود. سازمان تبلیغات در حوزه مسائل فکری و فرهنگی خود را زیر مجموعه وزارت ارشاد و حتی اشراف آن نمی‌دانست؛ بلکه با آن رقابت می‌کرد. مثلا حوزه هنری فعالیت خود را گسترش داده بود، در حوزه چاپ و نشر فعال شده بودند، در زمینه هنرهای تجسمی کار می‌کردند و.... در نتیجه کسانی که با آقای خاتمی زاویه داشتند یا سلایق ایشان را در حوزه فرهنگ نمی‌پسندیدند از معبر چند مرکز ذکر شده، سعی می‌کردند تا وزارت ارشاد را زیر سوال ببرند. این موارد تنها در حد «نقد» نبود، بلکه مشکل‌ سازی، مساله سازی و فضاسازی هم بود.

 

فراموش نمی‌کنم که مدیرکل کتاب وزارت ارشاد برای من تعریف می‌کرد، در یکی از این جلسات آقای جنتی در مورد مشکل‌دار بودن یک کتاب صحبت مفصلی کرده بود، اما وقتی در‌‌‌ همان جلسه بررسی شد مشخص شد که ناشر آن کتاب انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است و آقای جنتی رییس مجمع عمومی یا رییس هیات مدیره آن است، ظاهرا آقای جنتی با شنیدن این مطلب به شدت خجالت زده شده و صورتش قرمز می‌شود! نکته مهم اینکه وزارت ارشاد کتاب‌های سازمان تبلیغات و شرکت‌های وابسته را چندان ممیزی نمی‌کرد، زیرا به آنها اعتماد داشتند.

 

در واقع فضای سیاسی آن روز و رفتارهای کسانی که با شخص آقای خاتمی مشکل داشتند و مثلا از دوره روزنامه کیهان با او مشکل داشتند، باعث شد که خاتمی احساس کند مجموعه اتفاقات ابتکارات چند فرد نیست و برنامه‌ای است تا وی و مجموعه او را تخریب کرده تا به وسیله این فضاسازی زمینه برخورد با اندیشه و فکر خاتمی را در جامعه مهیا کنند.

 

 

پس به اعتقاد شما، انتقادات به وزارت ارشاد آن زمان، بیشتر شخصی بود تا فرهنگی؟

 

بله! آقای خاتمی احساس کرد که فضا، فضای نقد طبیعی یک مجموعه فکری و فرهنگی و تساهل و تسامح نیست، بلکه پشت آنها تفکری است که بودن ایشان در حوزه وزارت ارشاد را نمی‌پسندد. بنده وقتی موضوع استعفا مطرح شد با وجود اینکه در آن زمان دیگر در مجموعه وزارت ارشاد حضور نداشتم و در مجلس سوم به فعالیت می‌پرداختم، به دیدارشان رفتم و گفتیم که شما چرا می‌خواهید این کار را انجام دهید؟ اینها هو و جنجالی راه انداخته‌اند و شما نباید سنگر را خالی کنید و اگر برنامه و فکری دارید و اعتقاد دارید که شیوه درستی است، بزرگان نظام را توجیه کنید و با این منتقدان هم تعامل کنید. آقای خاتمی پاسخ داد که احساس من این نیست و فکر می‌کنم این رفتارهای ادامه پیدا می‌کند، یعنی نمی‌گذارند دیگر کار کنم. البته باز هم من استدلال ایشان را قبول نداشتم، اما به هر حال به این جمع بندی رسیده بود و تصمیم به استعفا گرفت. البته باید در اینجا به مخاطبان نشریه گوشزد شود که آقای خاتمی و من هم معتقد بودیم که اشکالاتی در عرصه مدیریت فرهنگی کشور وجود دارد. اما راهکار رفع ان معضلات را در مسائل دیگری‌ می‌دیدیم.

 

 

یعنی جنس مشکلات مورد نظر شما با انتقاداتی که مخالفان طرح می‌کردند، یکی بود؟

 

حتی از جنس آنها هم بود. ولی مدیریت وزارت ارشاد در جهت رفع آنها حرکت می‌کرد. ولی مخالفان با بزرگ کردن آن اشکالات می‌خواستند آقای خاتمی را تضعیف کنند و قله مدیریت وزارت ارشاد را فتح کنند. یعنی اختلاف نظرات واقعی بود و مثلا نگاه خاتمی- جنتی یا تفاوت معاونت سینمایی و حوزه هنری وجود داشت، اما بیان آنها بیشتر جنبه سیاسی و با هدف در دست گرفتن سکان دستگاه فرهنگی کشور بود.

 

برای اینکه عمق قضیه را بدانید مثالی را عرض می‌کنم؛ در حوزه سینما بنیاد سینمایی فارابی تاسیس شده بود و در قبال سینمای تجربی، آماتور و حرفه‌ای، فیلم‌های داخلی و خارجی، سیاست منطقی و ملایمی که از اوایل دوره آقای خاتمی شروع شده بود، دنبال می‌شد تا به تدریج فیلم‌های خارجی جای خود را به فیلم‌های داخلی بدهند، هنرپیشه‌های متعهد جایگزین افراد بی‌مبالات شوند، نوآموزان سینمای تجربی وارد سینمای حرفه‌ای شوند و جشنواره‌هایی که برگزار می‌شد، از این سیاست حمایت می‌کرد تا در ‌‌‌نهایت سینمای ما قابل عرضه در جامعه اسلامی باشد. یا مثلا در حوزه کتاب ممکن بود یک نویسنده چیره دست که موازین انقلاب اسلامی را صد در صد قبول داشته باشد پیدا نکرده بودیم، لذا ممکن بود اشکالاتی در این حوزه وجود داشت. اما رقبای آقای خاتمی این اختلافات را خیلی جدی نگرفته بودند و‌‌‌ همان اهداف سیاسی مطرح بود. یک مورد دیگر را هم ذکر کنم؛ تعدادی از هنرپیشه‌ها در وزارت ارشاد دوره خاتمی به دلیل سوابق، فعالیتشان ممنوع شده بودند. درست بعد از کنار رفتن خاتمی با پول زیاد وزارت ارشاد دوره علی لاریجانی و از منبع منظور شده برای مبارزه با تهاجم فرهنگی به کار برگشتند و به همه شوکی وارد شد! یعنی دعوا بر سر رعایت کردن موازین اسلامی نبود، مربوط به امور دیگری بود. لذا علی‌رغم مخالفتم با استعفای خاتمی، فکر می‌کنم که تصمیم درستی بود.

 

 

با این اوصافی که ذکر کردید، چگونه تصمیم خاتمی مبنی بر استعفا قطعیت یافت؟

 

ببینید! شاکله شخصیت خاتمی مشورت کردن در اینگونه موارد است و در این مورد هم این کار را کرد. یادم است که وی با آقای هاشمی رفسنجانی هم مشورت کرد و نظر او هم ماندن خاتمی بود، ولی شخص خاتمی استدلال‌هایی کرده بود. اما پافشاری هاشمی جدی نبود، وگرنه خاتمی استعفا نمی‌داد. او اول تشویق به ماندن کرده بود، ولی از رفتار خاتمی بعد از آن جلسه معلوم بود که «بمانید» هاشمی را تعارف تلقی کرده بود و لذا احساس می‌کرد که هاشمی دلش می‌خواهد او بر سر کار بماند، اما نمی‌خواهد دولتش از جانب مراکزی مانند سازمان تبلیغات یا جریان مهدی نصیری در کیهان زیر سوال باشد. قاعدتا هاشمی از رفتن آقای خاتمی خوشحال نبود، ولی آمادگی پرداخت هزینه نگهداری خاتمی را نداشت.

 

 

ولی قطعا هاشمی در خصوص مسائل فرهنگی به خاتمی انتقاد نمی‌کرد!

 

من بعد از جلسه آن دو، جمله‌ای را از آقای خاتمی شنیدم که گفت «آقای هاشمی در پاره از مسائل فرهنگی حرف‌هایی می‌زند که خیلی از ما جلو‌تر است، اما به خاطر بعضی مصالح آنها را ابراز نمی‌کند و فقط در جلسات خصوصی می‌گوید.» هاشمی فکر می‌کرد که با ماندن خاتمی یک کانون تهاجم علیه دولتش شکل می‌گیرد که با رفتن خاتمی آن کانون از بین می‌رود.

 

 

سایر اطرافیان درباره استعفا چه نظری داشتند؟

 

 در میان دوستان برخی- مانند من- نظر مخالف داشتند و دسته‌ای دیگر هم فکر می‌کردند که خاتمی باید جایش را به فرد دیگری بدهد که با دولت و مجلس فعلی بتواند همکاری کند. اما رفتن خاتمی از وزارت ارشاد تلنگری جدی به عرصه فرهنگ بود. فعالان عرصه فرهنگ در همه حوزه‌ها به شدت دلخور و نگران آینده کاریشان بودند. لذا مراسم تودیع و معارفه آقایان خاتمی و لاریجانی تبدیل به رفراندوم صاحب‌نظران اهل فرهنگ علیه این رفتن بود. البته من کاری به آمدن آقای لاریجانی ندارم که وی اصلا در عرصه فرهنگ حضور نداشت و از وزارت سپاه به وزارت ارشاد آمد. آنها فکر می‌کردند کسی که با معماری صحیح و شیب ملایم مسیر بومی‌سازی مسائل فرهنگی و همسان سازی با خطوط کلی انقلاب را دنبال کرده و مقولات فرهنگی جدید مانند سینما را با فرهنگ و اعتقادات ما سازگار و در خدمت آنان کرده، کنار رفته است. در چهارچوب آن سیاست، هنرمندانی که در فضای انقلاب استنشاق کرده بودند تبدیل به افراد حرفه‌ای می‌شدند. تاسیس مرکز سینمایی فارابی هم در جهت ایجاد تعادل میان فیلم‌های ایرانی و خارجی بود. اگر کارهای وزارت ارشاد در فاصله ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۲ را نگاه کنید، مشاهده خواهید کرد که خاتمی سیاست متین، ملایم، همسان سازی نیازهای انقلابی جامعه و مقولات فرهنگ را بدون تنش دنبال کرد. او فهمیده بود که در حوزه فرهنگ نمی‌توان کار جهشی انجام داد و باید به صورت ملایم کار‌ها را انجام داد تا به نقطه مناسب رسید. من معتقدم در این زمینه کارهای خوبی انجام شد و روزنامه‌های خوبی انتشار یافتند، کتب جدیدی چاپ شدند و ادبیات انقلاب پا به عرصه گذاشت.

 

 

آقای موسوی لاری! اصولا فکر می‌کنید «استعفا» تا چه اندازه در حل مشکلات موثر است؟ اصلا خودتان در دوره وزارت کشور به فکر استعفا افتادید؟

 

بله! من هم هنگام انتخابات مجلس هفتم و ناکام ماندن در بازگرداندن مسیر آن انتخابات به مسیر قانونی استعفا دادم. بنده وقتی که تلاش‌های خودم و رییس‌جمهور و رییس مجلس در این مورد ناکام ماند، در دوم بهمن، دوازدهم و شانزدهم بهمن یعنی در سه نوبت به رییس‌جمهور استعفا دادم و از وی خواستم که فرد دیگری به جای من بیاید. دلیل من هم این بود که هیچ کدام از مسئولین نتوانستند کار خود را انجام دهند.

 

من در جریان انتخابات مجلس هفتم به آقای خاتمی گفتم که با این حجم رد صلاحیت‌ها نمی‌توانم خود را به برگزاری انتخابات قانع کنم، اما وی نپذیرفت و رهبری هم از همه مسوولان خواستند که استعفا را پس بگیرند و لذا به احترام ایشان، بنده و آقای خاتمی کار را ادامه دادیم.

  

منبع: ماهنامه نسیم بیداری

کلید واژه ها: موسوی لاری خاتمی وزارت ارشاد


نظر شما :