نصرالله حدادی: نامه کاشانی به مصدق جعلی بود/ ۲۸ مرداد بسیاری از ترس کمونیست‌ها به خیابان ریختند

۲۸ مرداد ۱۳۹۱ | ۱۵:۳۹ کد : ۲۵۰۰ از دیگر رسانه‌ها
نسرین وزیری: روایت​های مربوط به کودتای ۲۸ مرداد، بسته به خاستگاه فکری راویان، تفاوت​های قابل ملاحظه‌ای دارد. طرفداران دکتر محمد مصدق عمدتا تلاششان بر آن بوده و هست که مصدق را قربانی کودتا معرفی کنند و مخالفان او معتقدند که مصدق در جریان کودتای امریکایی ۲۸ مرداد بی‌تقصیر نبوده و لجبازی‌های شخصی‌اش که از ویژگی‌های رفتاری او به حساب می‌آمده، کودتاگران را در رسیدن به اهدافشان یاری داده است.

 

برای تجسم محله​های آن روز تهران و حوادثی که رخ داد، با نصرالله حدادی مورخ و پژوهشگر تهران قدیم و نویسنده کتاب «خاطرات ناصر قشقایی» و «با من به تهران بیایید» هم‌کلام شدیم. اما بحث به اطرافیان اختلاف‌برانگیز کاشانی و مصدق کشید و او از تقلید خط آیت​الله از سوی فرزندش سید محمد گفت و اینکه نامه ۲۷ مرداد سال ۱۳۳۲ که از طرف آیت‌الله کاشانی به دکتر مصدق نوشته شده از سوی او بوده است. نامه​ای که از سوی مصدق اینگونه پاسخ شنیده است که «بنده مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم».

 

کسانی که منکر نامه آیت‌الله کاشانی‌اند، معمولا در برابر این سوال که «اگر نامه کاشانی به مصدق وجود خارجی نداشته، پس جواب مصدق به کاشانی که دستخطش هم موجود است، چه دلیلی داشته؟» پاسخ روشنی ندارند. مصدق در جوابیه‌اش آورده که نامه شما توسط آقای حسن سالمی رسیده است. منکران نامه کاشانی به مصدق می‌گویند که در آن ایام، حسن سالمی (نوه دختری کاشانی) به دستور مصدق در زندان بوده است. حال آنکه حسن سالمی در نوشته‌های خود که در سال‌های اخیر در اروپا منتشر کرده است، ضمن تایید زندانی شدن توسط مصدق، می‌گوید که در روز ۲۷ مرداد از زندان آزاد شده بود و شخصا نامه کاشانی را در خانه مصدق به وی تحویل داده و جواب کتبی آن را دریافت کرده است.

 

مشروح گفت​وگو با نصرالله حدادی پژوهشگر تاریخ تهران را در ادامه بخوانید، به امید اینکه بتوانیم روایت‌های متفاوت از رخدادهای مربوط به کودتای ۲۸ مرداد را از زبان و قلم کسانی که به دیدگاه مرحوم آیت‌الله کاشانی نزدیک‌تر بوده‌اند هم منتشر کنیم.

 

اگر بخواهیم تصویری از تهران در ۲۸ مرداد سال ۳۲ داشته باشیم و ببینیم که اعتراض​های خیابانی از کجا شروع شد و به خانه مصدق رسید، باید ابتدا تصویر مشخصی از پایتخت آن روز داشته باشیم. در آن زمان تهران، چگونه شهری بود؟

 

محدوده شهری تهران در آن زمان، خیلی زیاد نبود. محله دولت در شمال، محله بازار در جنوب، محله چاله میدان در جنوب، پامنار در مرکز و محله سنگلج در غرب بود. با اسامی امروز هم خیابان‌بندی​های آن زمان تهران هم اینگونه بود که از جنوب خیابان شوش بود، در شمال خیابان انقلاب، غرب خیابان کارگر بود و شرق هم خیابان ۱۷ شهریور. می‌​بینید که تهران وسیع نبود. البته محله​هایی خارج از این محدوده بود، اما مرکز شهر در این محدوده بود. کما اینکه از محدوده انقلاب تا ده ونک کنونی، تماما بیابان بود. اما محله اعیان‌نشین تهران، خیابان امیریه بود. حد فاصل چهارراه معین‌السلطان تا بالای منیریه. در این محله هم بسیاری از سران نظام پهلوی اول و دوم زندگی می‌کردند. محمدعلی فروغی و سهیلی که هر کدام در دوره​ای نخست‌وزیر بودند و بسیاری از نمایندگان مجلس، امیر احمدی اولین سپهبد ایران، محمد درباری رئیس پلیس نظمیه دوره رضاشاه، سرهنگ البرز و... در این محدوده بودند.

 

عمده​‌ترین مراکز تهران در آن زمان، «بازار»، «توپخانه» و «چهارراه سرچشمه» بود تا برسد به خیابان کاخ که از سال ۱۳۶۱ مسدودش کرده​اند. خانه دکتر مصدق هم در همین خیابان کاخ بود. محدوده پرترافیک و پر رفت و آمد تهران در این محله​هایی بود که نام بردم. خانه آیت​​الله کاشانی هم در محله پامنار و در نزدیکی بازار تهران بود. روزنامه​‌ها و مجلات پرتیراژ نیز در همین محدوده خیابان خیام، جمهوری و لاله​زار بودند. محل مرگ محمد منصور نشان می‌​دهد که روزنامه پرطرفدار «مرد امروز» کجا بوده است. روزنامه کیهان و اطلاعات و دفتر روزنامه مرحوم دکتر حسین فاطمی نیز در نزدیکی مجلس و محله بهارستان بودند.

 

 

عمده​‌ترین درگیری​‌ها در روز ۲۸ مرداد هم در همین محدوده بود، اینطور نیست؟

 

بله. چون بهارستان از پایین به میدان سرچشمه و شاه آباد می‌​​رسید، از شرق به میدان مخبر​الدوله و توپخانه و ارگ امتداد داشت و شمال این​‌ها هم‌‌ همان خیابان کاخ {خیابان فلسطین امروز} بود که منزل دکتر مصدق قرار داشت.

جهت حرکت معترضین از میدان سرچشمه و میدان مخبرالدوله به سمت میدان بهارستان بود و بیشتر درگیری​‌ها در مقابل مجلس بود که از آنجا به سمت خانه مرحوم دکتر مصدق کشیده می‌​شد. وقایع اسفند سال ۳۱ و بعد هم اتفاقات سال ۳۲ که منجر به تخریب خانه دکتر مصدق شد، در این محدوده رخ داد.

 

 

شعارهای «درود بر مصدق» صبح تا ظهر روز ۲۸ مرداد و «مرگ بر مصدق» ظهر تا شب‌‌ همان روز هم در همین محدوده سر داده می‌​شد؟ یا در دو محدوده متفاوت بود؟

 

خیلی​‌ها از جمله پدر خود من و مرحوم شهریاری به چشم خود دیده بودند که ماشینی از ناصرخسرو به سمت بالا می‌​رفته و مردم همراه آن شعار «زنده باد مصدق» و «دشمنان دق کنند، دق، زنده​باد مصدق» سر می‌دادند و‌‌ همان ماشین و آدم​‌ها در مسیر بازگشت شعار «مرگ بر مصدق» را فریاد می‌​کردند! این نشان می‌​داد که خیلی​‌ها نمی‌دانستند که ماجرا چیست؟ و گول خورده یا پول گرفته بودند که بریزند در خیابان و شعار بدهند.

 

 

عوامل دخیل در آن کودتا از اهالی کدام محله​‌ها بودند؟

 

آن‌ها عمدتا میدانی‌ها و بازاری​‌ها بودند. میدانی‌ها در اهالی میدان «امین‌السلطان» طرف​های میدان شوش بودند و بازاری​‌ها هم که از محله بازار بودند. طیب حاج‌رضایی در همین میدان «امین‌السلطان» به فروش میوه و تره​بار می‌​پرداخت. اکثر همراهانش هم در‌‌ همان محله و حوالی خیابان مولوی امروز زندگی می‌کردند. عوامل ناآگاه و گول‌خورده کودتا مثل «ناصر جگرکی»، «حسین رمضان یخی»، «طیب حاج​رضایی» و «شعبان جعفری» و.. در محدوده خیابان بوذرجمهری سابق می‌​زیستند. خانه «طیب» در بازارچه سعادت بود و خانه «شعبان بی​مخ» سر چهارراه بوذرجمهری گذر «دباغ خونه»، محله «درخونگاه» - نزدیک چهارراه ابوسعید- بود. «حسین رمضان یخی» هم بار فروش خیابان مولوی بود. «هفت کچلان» هم طرف​های میدان خراسان، چلوکبابی داشتند. کسانی چون پروین آژدان قزی، رجب واکسی و محمود مسگر هم در محله بدنام تهران که پایین​‌تر از میدان قزوین بود و از مناطق پست و فرودست تهران به شمار می‌​رفت، سکنی داشتند.{این محدوده الان به مجتمع فرهنگی تفریحی رازی تبدیل شده است}. این‌ها هم برای آن کودتا یارگیری شدند.

 

محل تلاقی «بازار تهران» و «میدان تهران»، محل کودتای ۲۸ مرداد بود. در آن زمان میدانی‌ها طرفدار شاه بودند و بازاری​‌ها مخالف شاه. اما وقایع سال ۴۲، میدانی‌ها را هم ضد شاه و طرفدار انقلاب کرد. تمام عوامل «میدان» تا ۹ آبان ۱۳۳۲، همراه شاه بودند. طیب و دار و دسته​اش که اکثرا فریب‌خورده بودند و برای کودتا پول گرفته بودند، در این زمره​اند.

 

 

این پول​‌ها آن‌ها را از این محله​های فرودست به کجا رساند؟ از نظر محدوده جغرافیایی و محل سکونت منظورم است.

 

«برادران لاله» از عوامل کودتا بودند که بعد از آن کودتا به واسطه صله​ای که از حکومت گرفتند در محله سرچشمه سکونت گزیدند. «برادران طاهری» که از نوچه​‌ها و پرقیچی​های طیب​خان بودند هم پاداششان را که گرفتند بعد از این کودتا در نزدیکی میدان گمرک، میدان طاهری را به نام خودشان زدند و بازار میوه و تره​بار در آنجا به راه انداختند که الان تبدیل به پارک شده است. بیژن حاج​رضایی رئیس کل پمپ​بنزین​دار‌ها که پمپ بنزین خیابان ولیعصر نرسیده به میدان تجریش هم مال اوست از پسرهای «طیب» است. البته فرد صالحی است.

 

 

به اصل موضوع برگردیم؛ همه عوامل کودتای ۲۸ مرداد، این فریب‌خوردگان نبودند.

 

بله. بسیاری از ترس اینکه کمونیست​‌ها، توده​ای​‌ها و مارکسیست​‌ها می‌​خواهند ایران را بگیرند، به خیابان آمدند. در کتاب سرهنگ غلامرضا نجاتی، به خوبی به نقش توده​ای​‌ها در تخریب این مساله اشاره شده است. به یاد داریم که پس از کودتای ۲۸ مرداد مرحوم آیت​الله بروجردی به شاه، تبریک ورود می‌​گوید. چون بسیاری از علما بر این باور بودند که مصدق می‌​خواهد کشور را به سوی مارکسیست شدن ببرد. این هم به خاطر این بود که عوامل آمریکایی​‌ها با تبلیغاتی که می‌​کردند و پول​هایی که خرج می‌​کردند، چنین ترسی را به وجود آورده بودند. یکی از کار‌هایشان این بود که توده​ای​‌ها جسارت کرده و بر سگی نام آیت​الله کاشانی را نوشته و از مجلس به سمت میدان مخبرالدوله برده بودند. خبر این موضوع اینگونه به علما رسید که چه نشسته​اید که طرفداران مصدق این کار را کرده و به ساحت روحانیت بی​احترامی کرده​ است. این موضوع در کتاب خاطرات بسیاری از آمریکایی​‌ها فاش شد. عوامل آمریکایی این کار‌ها را به اسم توده​ای​‌ها و حامیان مصدق می‌​کردند و متاسفانه توده​ای​‌ها هم در بازی​های آن​‌ها بر می‌​خوردند. حزب توده​ بیشترین خیانت را در این زمینه کرد. بسیاری از اختلافات میان کاشانی و مصدق را هم این​‌ها به راه انداختند. این دو شخصیت اگرچه انسان​های شریفی بودند اما بعضا اطرافیانشان افراد مغرضی بودند. از جمله ابوالمعالی و پسران آیت​الله کاشانی، بویژه سیدمحمد که خط پدرش را تقلید می‌​کرد و بسیاری از نامه​های مشکوک و اختلاف‌ساز آن زمان از آیت​الله کاشانی به مصدق به خط سیدمحمد کاشانی است، حتی نامه ۲۷ مرداد سال ۱۳۳۲ که از طرف آیت​الله کاشانی به دکتر مصدق، نامه​ای که سیدمحمد کاشانی جعل کرده و از سوی مصدق اینگونه پاسخ شنیده است که «بنده مستظهر هستم به پشتیبانی ملت ایران». جعلی بودن این نامه از آن رو هویدا است که آقای ناصر قشقایی اصلا تهران نبوده که حامل این نامه باشد. از این رو این یک نامه جعلی است که از سوی فرزندان کاشانی جعل شده است. بنده در کتاب خودم «سال​های بحران؛ خاطرات ناصر قشقایی» این موضوع را نوشته​ام که نامه منتسب به مرحوم کاشانی جعلی بوده است. مرحوم غلامرضا نجاتی در کتاب «کودتای ۲۸ مرداد و جنبش ملی شدن صنعت نفت» و استاد ایرج افشار در کتاب دیگری نیز به این موضوع اشاره کرده است.

 

البته آیت​الله کاشانی فرزندان صالحی مثل سیدمصطفی هم داشت که بسیار مرد خوبی بود. آیت​الله کاشانی هم شخصا بسیار بسیار انسان شریفی بود و الحق و الانصاف در مبارزه سیاسی در موضع​گیری در مقابل انگلیسی​‌ها بسیار شفاف عمل می‌کرد.

 

بعد از کودتای ۲۸ مرداد که گرد و خاک​‌ها خوابید توده​ای‌ها تازه فهمیدند که چه کلاه گشادی سرشان رفته است. به نظر من کودتای ۲۸ مرداد حاصل «توطئه خارجی» و «مزدوری عوامل آگاه دربار و ارتش» و «گول خوردن عده‌ای آدم ساده دل که نقش بسیار مهمی داشتند» و پررنگترین نقطه آن «تشنج‌آفرینی و درگیری‌های حزب توده در داخل کشور» بود. ایران تنها کشوری در دنیا بود که حزب کمونیست در آن پا نگرفت. چون تفکرات کمونیستی اصلا در ایران چسبندگی نداشت. حزب توده البته طرفداران زیادی داشت اما آن‌ها نمی‌​دانستند که اصل ماجرا چیست و تنها به چند شعار درباره کارگران و اتحاد، دلخوش بودند و خیلی‌ها گول آن را خوردند. اختلاف بین رهبران ملی و مذهبی هم از عوامل مهم در این کودتا بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد همه این عوامل چوب آن را خوردند و در عوض آمریکایی​‌ها بردند که آن را مدلی برای کودتای سالوادور آلنده در شیلی کرد.

 

 

میزان تاثیرپذیری کلان شهر‌ها و دیگر شهر‌ها از پایتخت، موضوعی است که در طول تاریخ بار‌ها عنوان شده است. آن زمان مسائل تهران چقدر تاثیرگذار بود در دخیل شدن دیگر شهر‌ها در کودتای ۲۸ مرداد؟

 

شهر کرمان در آن زمان از تهران تاثیر گرفته بود. مرحوم سرهنگ سخایی رئیس شهربانی آن روز کرمان بود که او را به ماشین بستند و تکه تکه کردند. تدابیری هم اندیشیده شده بود که تیپی با همراهی تیمور بختیار از کرمانشاه به تهران بیاید برای حمایت از کودتا اما شهر‌ها در سال ۱۳۳۲ خیلی در این موضوع دخیل نبودند. البته این تاثیرپذیری زیاد نبود چون کودتا در تهران به ثمر نشست و عوامل حکومتی مصدق را دستگیر و تبعید کردند. در زمان انقلاب هم همین گونه بود. ابتدا تهران سقوط کرد و بعد اعتراضات سراسری در تمام کشور منجر به سقوط دیگر شهر‌ها شد. البته در زمان انقلاب هم یک لشگر زرهی از قزوین به سمت تهران در حال حرکت بود اما مردم در بین راه ان را متوقف کرده بودند.

 

 

حرکت​های مردمی از ۲۸ مرداد ۳۲ تا خرداد ۴۲ و بهمن ۵۷، بیشتر از کدام منطقه​های تهران آغاز شد و کجا‌ها بیشتر درگیر این خواست​های انقلابی بودند؟

 

ماهیت اعتراض​‌ها از سال ۳۲ تا ۴۲ و پس از آن تغییر عمده​ای یافته بود. معترضین در سال ۳۲ به نفع شاه به خیابان ریختند اما در سال ۴۲، تیپ​های سنتی در حمایت از مخالفین شاه از جمله بازاریون و روحانیت به خیابان آمدند. اما توده مردم در سال ۴۲، درگیر این موضوع نشد. حال آنکه انقلاب ۵۷، خواست توده مردم بود که به خیابان آمده بودند. چون رژیم با همه رودررو شده بود.

 

در سال ۳۲، میدان بهارستان محل نزاع بود و در سال ۵۷، روبروی دانشگاه تهران. درگیری​‌ها در میدان ژاله هم به خاطر این بود که بازاری​‌ها هنوز در مناطق جنوب شهر زندگی می‌​کردند. یک حرف قشنگ ده​نمکی - که من او را ده شاهی هم قبول ندارم- این است که اگر از بسیاری از کسانی که انقلاب کردند و امروز پست و مقام دارند و بالا شهر نشین هستند بپرسید قبل از انقلاب کجا بودند، می‌​بینی که همه جنوب شهری و اهل خیابان ری و ایران و اطراف بازار بوده​اند. اما پس از انقلاب، تهران به سه دلیل رشد انفجاری جمعیت، مهاجرت و ارزش کاذب زمین، به شکل انفجاری بزرگ شد.

 

 

اما در ۳۰ سال گذشته، باز هم محل اعتراض​‌ها و راهپیمایی​‌ها تغییر کرده است. حالا حد فاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین، محل تجمع مردم است.

 

بله. چون بیشترین راهپیمایی​‌ها و تأثیرگذارترین اتفاقات در حوادث منجر به انقلاب در این خیابان رخ داد و مرکزیت اعتراض​‌ها هم مقابل دانشگاه تهران بود. خیابانی به این بلندی که حد فاصل میدان فوزیه تا میدان شهناز و ۱۷-۱۸ کیلومتر و مسکونی بود، در آن زمان نداشتیم. اینکه همچنان این خیابان مرکز راهپیمایی​های مردمی است به چند جهت است. یکی اینکه همچنان دانشگاه تهران از مرکزیت سابق خود برخوردار است و دوم اینکه این خیابان نقاط عطفی مثل چهارراه ولیعصر و میدان فردوسی را دارد و مردم مثل جویبار‌ها به این سیل خروشان می‌​پیوندند.

 

 

ظرفیت این خیابان حدودا چند نفر است؟ خیابانی که با جمعیت محدود تهران در سال ۵۷، مملو از جمعیت انقلابیون بود و هنوز هم چه در راهپیمایی​های عمومی به مناسبت​های ملی و مذهبی و چه گاهی در راهپیمایی​های اعتراضی، جمعیت زیادی را در خود جای می‌​دهد اما آمار تعداد جمعیت حاضر در آن متفاوت اعلام می‌​شود.

 

جمعیت تهران در سال ۵۷، چهار میلیون نفر بود. با یک حساب دو دو تا، چهارتای مهندسی شهری می‌​توان گفت که حدود ۳ میلیون نفر از جمعیت آن زمان در این خیابان بودند. البته حاکمیت وقت، این تعداد از حضور مخالفین خود را نمی‌​پذیرفت و چنین جمعیتی را نفی می‌​کرد و با نسبت​هایی همچون اعضای گروهک فلان و فلان آن‌ها را تحقیر می‌​کرد. الان هم در راهپیمایی​های عمومی جمعیتی در همین حد در خیابان آزادی تا میدان امام حسین جمع می‌​شوند. حالا اینکه در تجمع اعتراضی سال ۸۸ که برخی از آن به عنوان «فتنه» یاد می‌​کنند، چند نفر در این خیابان حضور داشته​اند را گذشت زمان پاسخ می‌​دهد. کما اینکه در دو سال گذشته هم پاسخ​هایی به این موضوع داده شد و کار به جایی رسیده که این روز‌ها روزنامه ایران به عنوان تریبون رسانه​ای دولت مدام در حال موضع‌​گیری نسبت به این پاسخ​‌ها است و هر روز به یک نفر فحاشی می‌​کند.

 

 

منبع: خبرآنلاین

کلید واژه ها: کودتای 28 مرداد تهران نصرالله حدادی آیت الله کاشانی


نظر شما :