خاطرات خاتمی از مذاکره با امیر عبدالله و حافظ اسد درباره امام موسی صدر

۲۷ شهریور ۱۳۹۱ | ۱۸:۲۳ کد : ۲۵۸۰ از دیگر رسانه‌ها
جمعی از آزادگان دوران دفاع مقدس و تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر با سید محمد خاتمی دیدار کردند.

 

در ابتدای این دیدار شماری از حضار دیدگاه‌های خود را در مورد اوضاع جاری کشور بیان کردند. در ادامه این دیدار نیز سید محمد خاتمی سخنانی ایراد کرد که بخش‌هایی از آن به نقل از سایت رسمی وی می‌آید:
 

بسم الله الرحمن الرحیم

به شما خیر مقدم می‌گویم و اظهار شرمندگی می‌کنم که زحمت کشیدید و به اینجا آمدید؛ در حالی که من باید به خدمت شما می‌آمدم.

 

شما ارزنده‌ترین نیروهای جامعه ما و انقلاب ما هستید؛ کسانی که همپای شهدا به جبهه‌ها رفتید و با آمادگی برای شهادت در آن جبهه‌ها بودید. گرچه خداوند خواست که بمانید و به مردم و انقلاب خدمت کنید، اما مثل شهیدان هستید و اجر آن‌ها را دارید و در جایگاهی مانند آن‌ها هستید. شاید برخی از شما علاوه بر آزادگی، جانباز هم باشید و در دوران اسارت هم تحمل عجیبی داشتید که این مزیت شما نسبت به سایر ایثارگران است و ان‌شاءالله به‌‌ همان اندازه اجر شما زیاد است. اگر بنا است کسانی باشند که بگوییم تعلق به انقلاب دارند، نسبت به آن حق دارند و حرفشان باید شنیده شود، در درجه اول شما عزیزان هستید. البته شهدای ما حرف‌های خودشان را زدند، جانبازان ما هم هستند و همین جا ذکر کنم که افتخارآفرینی‌های تیم پارالمپیک که تعدادی از جانبازان عزیز هم در آن حضور دارند و همت کردند باعث شادی مردم شدند و من به آن‌ها تبریک گفته و آرزوی موفقیت می‌کنم.

 

به هر حال آزادگان و عنوان آزادگی بسیار ارزشمند است و شما نشان دادید که آزادی هم می‌خواهید و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنید. اگر هم دلسوزی دارید و حرفی می‌زنید ناشی از دغدغه‌تان نسبت به آزادی و آزادگی است که محفوظ بماند و گسترش یابد. انقلاب ما انسان آزاده، برخوردار و سربلند می‌خواهد که در ضمن مطالبم در صورت امکان اشاره‌ای به آن خواهم داشت.

 

ما در این ماه ۱۷ شهریور را داریم که روزی بسیار تلخ ولی تعیین کننده است؛ روز رویارویی مردم دست خالی با حکومتی بود که مجهز به همه تسلیحات و پشتوانه همه نیروهای بین‌المللی بود. گرچه این رویارویی به نظر من ده‌ها سال بود که وجود داشت و در انقلاب اسلامی به اوج رسید که در ۱۷ شهریور یکی از بلند‌ترین فراز‌هایش را طی کرد. به نظر من این روز سرنوشت‌سازترین لحظه‌های انقلاب بود و در واقع سراشیبی که رژیم در آن افتاده بود تند‌تر شد و بالاخره منجر به سقوط رژیمی شد که خصوصیت‌های آن عبارت بود از مقابله با مردم، محدود کردن مردم، سلب کردن آزادی مردم، وابستگی به بیگانه و مسائلی که بر خلاف دین و آزادی و حاکمیت مردم بود و به جای آنکه مزایای مملکت و ملت را در راستای منافع مردم به کار ببرد در خدمت بیگانگان به کار می‌گرفت.

 

و همچنین در شهریور ماه شهادت رییس‌جمهور رجایی و نخست‌وزیر باهنر را داریم که از چهره‌های ارزنده انقلاب و کشور بودند و به دست تروریست‌ها به شهادت رسیدند.

 

این انقلاب شهیدان، جانبازان، آزادگان و ایثارگران بزرگی داشت؛ شما نمونه‌ای از مجموعه بزرگی هستید که پیش و پس از انقلاب شهید و جانباز و اسیر و زندانی و... شده‌اند و محرومیت فراوانی کشیده‌اند. همه ملت ما هم جنگ، تحریم‌ها و سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌اند و قصدم از بیان این مطلب آن است که این انقلاب هزینه زیادی را در برداشته است و در عین حال نباید به عنوان کسانی که انقلاب کرده‌ایم، از این انقلاب مایوس و دلسرد باشیم؛ انقلاب امر بزرگی بود در مقطع تاریخی حساس که ملت ما بیدار شده بود. البته این ملت از ده‌ها سال قبل بیدار شده بود و از مشروطه این بیداری به چشم می‌خورد؛ این ملت از استبداد و استعمار، عقب‌ماندگی، وابستگی به اجانب و.. بیزار بوده است که همه این آرمان‌ها را در انقلاب اسلامی هم داشت؛ به علاوه اینکه در این انقلاب همه آن مطالبات را در چارچوب اسلام خواست، یعنی اسلامی که طرفدار استقلال، آزادی و پیشرفت بود و لذا دلبستگان انقلاب از انجام آن پشیمان نیستند، همان طور که عظمت کار شما را قدر می‌دانند و یاد شهیدان بزرگشان را گرامی می‌دارند و هویت خود را با وجود همه سختی‌ها حفظ کرده‌اند.

 

این انقلاب برای چه به وجود آمد؟ چرا این انقلاب شد؟ همان طور که عرض کردم انقلاب ما از آنچه صد سال است دنبال می‌شود بیگانه نبوده و از حاکمیت خودکامگی، حاکمیت بیگانگان، هدر رفتن استعدادهای مادی و معنوی و... رنج برده‌اند. اهداف همه این جنبش‌ها این بود که حاکمیت ملت پدید آید و مردم ارباب باشند که خوشبختانه با تعریفی که در جریان انقلاب از اسلام مطرح شد، اسلام هم همین را می‌خواهد. در حالی که کسانی بودند و الان هم هستند که می‌گفتند یا اسلام یا آزادی، یا اسلام یا استقلال، یا اسلام یا پیشرفت. در حالی که انقلاب کردیم که هم اسلام داشته باشیم و هم استقلال و آزادی و پیشرفت و حاکمیت مردم. این دیدگاه که انسان جای خدا را تنگ می‌کند مورد قبول ما نبود.‌‌ همان خدا می‌خواهد که مردم آزاد باشند، بر سرنوشتشان حاکم باشند، حکومت‌ها را سرکار بیاورند و آن‌ها را مورد بازخواست و نظارت قرار دهند. این اصل واقعا علمی مشخصی است که قدرت اگر تحت نظارت نباشد و خود را در برابر مردم و نهادهای مردمی مسوول نداند به فساد می‌گراید. این مساله در تعبیرات اسلامی به خصوص در بیانات امیرالمومنین(ع) هست، در دنیای امروز هم بر روی این نکته تأکید می‌شود که قدرت غیرمسوول در برابر مردم و قدرتی که برآمده از مردم نباشد و مردم نتوانند آن را جابجا کنند، به فساد می‌انجامد؛ حتی اگر قدرتمندان قصد فساد نداشته باشند و سالم باشند. اسلامی که ما در انقلابمان در نظر داشتیم چنین حکومتی می‌خواست و دلیل تأکید روی رای مردم و برگزاری این همه انتخابات که در قانون اساسی هم به آن توجه شده است و امام می‌گفت، همین است.

 

در این اسلام، حتی غیرمسلمانان هم دارای حق و ارج و قدرت است و باید باشد؛ یعنی غیرمسلمانان ایرانی هم احساس می‌کرد که اگر آن حکومت جبار و خودکامه برود، حکومتی خواهد آمد که آن‌ها هم احساس هویت کنند. مگر امام(ره) در پاریس نمی‌گفت کمونیست‌ها هم آزادند تا حرف خودشان را بزنند، اما توطئه ممنوع است. البته نباید هر کس که مخالف نظر ما بود به اتهام توطئه با او برخورد کنیم و معنای توطئه معلوم است. ما براندازی قانونی نداریم، براندازی یعنی نابودی افراد دیگر. بله! اگر براندازی به این معنا اتفاق افتاد هر حکومتی با او برخورد می‌کند. به هر حال انقلاب ما این طور بود و در دنیای امروز که تحت تأثیر استقرار مدرنیته و برآمدن مارکسیسم و بعد نئولیبرالیسم است، که از دل آن انقلاب ما رخ داد، یعنی مردم با انگیزه دینی برای آزادی و استقلال قیام کردند. در شرایطی که می‌گفتند دوران دین تمام شده و دین افیون توده‌هاست و دین را با تمام شعارهای آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه و پیشرفت در تضاد می‌دیدند، انقلابی پیدا شد که همه این‌ها را با دین می‌خواست. دنیا هم منتظر این بود و هست که ببیند انقلاب کدام الگو را عرضه می‌دارد.

 

اگر بپرسند انقلابی واقعی کیست؟ باید گفت انقلابی واقعی کسی است که بر اساس آرمان‌های انقلاب بخواهد ایران را به عنوان الگو بسازد؛ انقلابی که بر اساس آزادی‌های اساسی - نه بداخلاقی و لاابالی گری- هیچ چیز کمتر از کشورهای پیشرفته دموکراتیک دنیا نداشته باشد، از نظر پیشرفت، استفاده از نیروهای داخلی و اندیشمندان و دانشمندان و دانشجویانش بهترین زمینه را برای پیشرفت کردن فراهم کند. همچنین استقلال به معنای واقعی کلمه را فراهم کند؛ استقلال فقط پشت کردن به دیگران نیست؛ حتی به معنی قطع رابطه با دیگران نیست. بلکه به معنای این است که از موضع قدرت و امکانات فراوان با دنیا تعامل کنیم روی پای خودمان بایستیم؛ اگر چیزی از دنیا می‌گیریم چیزی هم به آن‌ها بدهیم. این معنای استقلال واقعی است و الا هیچ کشوری نیست که همه نیاز‌هایش را بتواند در داخل تامین کند و ایجاد کند.

 

چند جمله هم در مورد امام موسی صدر عرض کنم؛ ایشان یکی از چهره‌های برجسته دهه‌های اخیر و عصر حاضر جامعه اسلامی و به خصوص جامعه تشیع و روحانیت است، هم به لحاظ تبار و خانواده و هم به لحاظ فضل و دانش و روشن بینی و تدبیر که فکر و فرهنگ او سرمایه بزرگی برای ماست. پدر ایشان آیت‌الله العظمی سید صدرالدین صدر از جبل عامل به ایران آمده بودند و با دختر آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین قمی ازدواج کردند. امام موسی صدر و شهید بهشتی جزو کسانی بودند که سنت‌شکنی کردند و به دانشگاه رفتند که شاید اولین فارغ‌التحصیلان روحانی دانشگاه‌های جدید بودند. بعد از فوت مرحوم علامه شرف‌الدین که ریاست معنوی شیعیان لبنان را بر عهده داشتند، از امام موسی صدر دعوت شد تا رهبری شیعیان را بر عهده بگیرند. ایشان هم به لبنان رفتند و منشاء تحولات عظیمی شدند که نه تنها در شیعیان، بلکه در کل منطقه اثرگذار شد. واقعا کل شیعه را که در حال سقوط و گرفتاری و تحقیر بود به موقعیتی رساندند و نقطه وحدت شیعه و سنی و مسیحی و درزی و.. در لبنان شدند و مورد اعتماد همه آن‌ها قرار گرفتند. بعد هم جنبش امل را شکل دادند و حزب‌الله که منشاء افتخاراتی بوده است نیز به یک معنی از اندیشه و منش امام موسی صدر سرچشمه می‌گیرد. البته نقش شهید چمران هم در ساماندهی اوضاع بسیار مهم بود و خداوند به حق محمد و آل‌محمد (ص) ایشان را رحمت کند.

 

اما حادثه ربودن امام موسی صدر حادثه‌ای بزرگ و تلخ بود. تا جایی که می‌دانم از جمله کسانی که دغدغه خاطر زیادی نسبت به امام موسی صدر داشت، امام(ره) بود و چند سخنرانی هم در این مورد کردند. البته بعدا در پیگیری موضع ربودن ایشان، ملاحظاتی وجود داشت که به نظر من ملاحظات درستی نبود. بعضی بزرگانی که امروز در میان ما نیستند و خیلی هم آن‌ها را دوست داریم، می‌گفتند به خاطر جنگ و کمک‌های لیبی این مساله پیگیری نشود.

 

اما مساله امام موسی صدر مساله ساده‌ای نیست؛ بنده به عنوان کسی که خیلی پیگیر این قضیه بودم، می‌گویم که ما وقتی با برجستگان دنیای اسلام و عرب صحبت می‌کردیم، همه احساس همدلی می‌کردند. من با امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان مفصلا صحبت کردم و با شخصیت‌های مختلف عربی و لبنانی صحبت کردم. حتی امیر عبدالله گفت با امام موسی صدر عهد اخوت بسته است، وقتی آقای دکتر محمد صدر، معاون وقت وزارت خارجه و برادرزاده امام صدر را به او معرفی کردم، اشک در چشمانش حلقه زد. اما به محض اینکه می‌گفتیم شما در این مورد چکار می‌توانید بکنید؟ چیزی نمی‌گفتند. حتی حافظ اسد هم که با قذافی روابط خوبی نداشت، اینگونه بود و پایش را کنار می‌کشید. حتی ما می‌گفتیم که شما کاری نکنید و فقط به ما اطلاعات بدهید تا خودمان جلو برویم، اما باز کنار می‌کشیدند. این چه سر و رازی بود که آن‌ها چیزی نمی‌گفتند، نمی‌دانم! این هم مظلومیت امام موسی صدر بود. زیرا این پرونده نیاز به همکاری سرویس‌های اطلاعاتی عرب داشت.

 

واقعا فردی هم که برای پیگیری پرونده منصوب شد مناسب بود و انصاف این است که رهبری هم کمک کردند و وقتی من گفتم ما می‌خواهیم پیگیری کنیم، گفتند با همه وجود به دنبالش بروید. ما نشست‌های مفصلی برگزار کردیم تا اینکه فهمیدیم امام موسی اصولا از لیبی خارج نشده است. و بعد هم روند جریانات به گونه‌ای بود که پیگیری آن ناممکن کرد.

 

واقعا غیبت امام موسی صدر در آن دوره برای شیعیان، لبنان و ایران و منطقه دردناک بود و یکی از مظلوم‌ترین و در عین حال مؤثر‌ترین رهبران منطقه را از دست دادیم. حتی بعد از انقلاب لیبی هم از روشن کردن این موضوع طفره رفتند و همین انقلابیون هم در این مورد حرف‌های متناقض می‌زنند و این‌‌ همان سری است که عرض کردم. بنده هم از شما قدرانی می‌کنم که به یاد ایشان هستید و برای زنده نگه داشتن تفکر ایشان فعالیت می‌کنید و من هم همواره خواسته‌ام ارتباط نزدیکی به این موسسه داشته باشم، زیرا فعالیت‌های خوبی دارند و ان‌شاءالله اجرتان با خدا باشد. ما همچنان امیدواریم ایشان زنده باشد و هرچه زود‌تر سرنوشتشان روشن شود و تجلیلی درخور شأن ایشان انجام گیرد.

کلید واژه ها: امام موسی صدر خاتمی


نظر شما :