۶۰ سال پس از کودتا؛ درام یک دموکراسی ناکام
پالاش گوش/ ترجمه: شیدا قماشچی
درام پیچیدهای که ایران، آمریکا، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی در ایجاد آن نقش داشتند؛ وضعیتی چنان دشوار و آشتیناپذیر که شکلگیری بسیاری از روابط بینالمللی تا به امروز را تبیین کرده است. آگوست ۱۹۵۳، نیروهای وابسته به محمدرضا پهلوی، شاه ایران، با پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا، محمد مصدق نخستوزیر را از قدرت ساقط کردند. تاثیرگذاری سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس بر این «تغییر رژیم» اجباری، غیرقابل انکار است.
درگیری میان پلیس، ارتش و عناصر سلطنتطلب از یکسو و طرفداران محمد مصدق از سویی دیگر به کشته شدن صدها تن انجامید و در پی آن مصدق بازداشت شد و ژنرال بازنشسته فضلالله زاهدی با حمایت شاه، خود را نخستوزیر نامید.
جرم مصدق حمایت از ملی شدن صنعت نفت بود که با منافع شرکت نفت انگلیس در تضاد کامل بود. کودتای ۱۹۵۳ نه تنها ایران را از کنترل منابع عظیم انرژیاش بازداشت بلکه تمام تلاشها برای تبدیل ایران به یک جامعه دموکراتیک را نیز ناکام گذاشت.
خاطرات تلخ این کودتا پس از ۲۶ سال از یاد مخالفان شاه نرفت و این بار، ایرانیان خشمگین شاه را سرنگون کردند. خشم و کینه مردم ایران و خاورمیانه از آمریکا را میتوان در وقایع سال۱۹۵۳ ریشهیابی کرد.
مصدق در ابتدا به دستور شاه به قدرت رسید تا مانعی باشد در برابر پیشروی کمونیسم در ایران (حزب توده، حزب کمونیست ایران، با پشتیبانی شوروی این نقش را بر عهده داشت). در زمان جنگ جهانی دوم، بریتانیا حضور چشمگیری در ایران یافت. به بهانهٔ کنترل مسیرهای انتقال نفت به روسیه (که در آن هنگام جزو متحدین به شمار میآمد) و جلوگیری از دستیابی آلمان نازی به نفت، ایران توسط نیروهای بریتانیا اشغال شد. در حقیقت، بریتانیا و روسیه در سال ۱۹۴۱ رضاشاه را با توطئهای برکنار کردند تا از همکاری او با آلمان جلوگیری کنند و محمدرضا شاه پسر او که فردی انعطافپذیر بود را به قدرت رساندند.
پس از جنگ، بریتانیا کنترل حوزههای نفتی ایران را به عهده گرفت. این نظارت از طریق کمپانی نفتی ایران - انگلیس انجام میگرفت که بعدها به کمپانی نفت انگلیس تغییر نام داد. در سال ۱۹۵۱ هنگامی که مجلس ایران و مصدق به دنبال ملی شدن صنعت نفت بودند، سرویس اطلاعاتی انگلیس در پی انجام نقشهای برآمد تا مصدق را برکنار کند. به دستور انگلیس تحریمهای جهانی نیز بر نفت ایران اعمال شد تا ایران از نظر اقتصادی تحت فشار قرار گیرد (روشی که بعدها نیز از آن برای مقاصد دیگری استفاده شد).
قدرتهای غربی با همکاری سازمان اطلاعاتی آمریکا، ژنرال زاهدی را برای مهندسی کودتا برگزیدند. کودتایی که شاه ضعیف و تازه بر سر کار آمده نیز مجبور به حمایت از آن شد (نکته جالب اینکه زاهدی در سال ۱۹۴۰ به جرم تلاش برای تشکیل یک دولت نازی در ایران، توسط انگلیسیها به زندان افتاده بود). مصدق ۳۰ سال پیش از کودتا از مخالفان به قدرت رسیدن رضاشاه بود. او [پس از کودتا] به جرم خیانت به کشور دستگیر و ۳ سال زندانی شد و باقی عمرش را تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۷ در حبس خانگی گذراند.
یرواند آبراهامیان، تاریخنگار مینویسد: «موفقیت مصدق در ملی کردن صنعت نفت و خارج کردن کمپانی نفت انگلیس از ایران، نمونهای شد برای دیگر کشورها تا از روش او پیروی کنند و این خطری بود که منافع آمریکا را تهدید میکرد.»
مصدق شخصیتی متفاوت و مقاوم داشت و برکناری او از قدرت این شبهه را ایجاد کرد که کشورهای غربی، به خصوص آمریکا، در این جریان دست داشتهاند؛ شبههای که هیچگاه از میزان آن کاسته نشد. شاه ایران از یک مقام سلطنتی با قدرتی محدود به یک حکمران مستبد تبدیل شد که به حمایت مالی و نظامی آمریکا وابسته بود. این وابستگی تا جایی پیش رفت که سازمان اطلاعاتی آمریکا آموزش ساواک، پلیس مخفی شاه را برعهده گرفت.
کودتا موفقیتآمیز به نظر میرسید، چرا که دستیابی آمریکا و انگلیس به منابع نفتی ایران برای چند دهه تضمین شده بود و از سویی دیگر خطر تبدیل ایران به یک کشور کمونیستی تحت لوای همسایه شمالیاش یعنی شوروی، از بین رفته بود.
اما در درازمدت، همانگونه که در انقلاب ۱۹۷۹ علیه شاه و درگیری میان واشنگتن و تهران به تصویر در آمد، براندازی مصدق در سال ۱۹۵۳ تبعات بسیار سنگینتر و خطرناکتری در پی داشت: دشمنی ایرانیان و بخش بزرگی از خاورمیانه با آمریکا و گسترش یافتن مبارزات اسلامی.
مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا از انجام این کودتا و عواقب آن اظهار پشیمانی کرد: «دولت آیزنهاور بر این باور بود که با در نظر گرفتن منافع استراتژیک، این تصمیمات قابل توجیه هستند ولی این کودتا به وضوح مانع توسعه سیاسی ایران گردید. این حقیقت که تا به امروز بسیاری از ایرانیان از دخالتهای آمریکا در سیاستهای داخلی کشورشان منزجرند، به آسانی قابل درک است.»
استفان کینزر در کتاب «همهٔ مردان شاه» مینویسد: «ارتباط میان کودتای ۱۹۵۳، حکومت مستبدانه شاه و انقلاب اسلامی تا در آتش غوطهور شدن برجهای تجارت جهانی نیویورک، دور از ذهن نیست.»
در سال ۲۰۰۹، رئیسجمهور ایالات متحده برای نخستین بار به دست داشتن دولت آمریکا در کودتای ۱۹۵۳ ایران اشاره کرد. باراک اوباما در سخنرانیاش در قاهره مصر گفت: «در دوران جنگ سرد، ایالات متحده در براندازی دولت ایران، که با انتخاباتی دموکراتیک برگزیده شده بود، دست داشت... ایران برای سالهای متمادی از مخالفان کشور من به شمار آمده است و تاریخ میان این دو کشور همواره پر از آشوب بوده است.» اوباما با لحنی دلجویانه و در تلاش برای برقراری آشتی میان دو کشور میافزاید: «ایران نیز پس از انقلاب اسلامی، نقش فراوانی در گروگانگیری و خشونت علیه نظامیان و غیرنظامیان آمریکایی داشته است. همگی ما از وقایع گذشته به خوبی آگاه هستیم. من به صراحت به سران حکومت ایران و مردم آن کشور اعلام کردهام که کشور من آماده است تا گذشته را پشت سر نهاده و به سمت آینده پیش برویم.»
اکنون، با گذشت شش دهه از کودتای ۱۹۵۳، آمریکا امیدوار است که روحانی فصل جدیدی برای ایجاد صلح و برقراری رابطه میان واشنگتن - تهران آغاز کند.
منبع: International Business Time
نظر شما :