مرض وبا انقلاب مشروطه را عقب انداخت؟ - منصوره اتحادیه
دو سال قبل از انقلاب، مرض وبا سرتاسر کشور همهگیر شد و کشتار بسیار کرد. یکی از مورخین انگلیسی، بارل (R. M. BURRELL) از قول وزیر مختار انگلیس هاردینگ مینویسد که طغیان وبا تنها دلیلی بود که نارضایتی گسترده در ایران بهار و تابستان ۱۳۲۲/۱۹۰۴ ه. ق (۱۲۸۳ ش) ظاهر نشد و نیز از قول قنسول انگلیس در اصفهان مینویسد که اگر کلرا (وبا) در ۱۹۰۵ مجددا برنگردد این گروهها (انجمنها) باز فعال خواهند شد. بارل اضافه میکند که اگر نظر هاردینگ صحیح باشد اپیدمی وبا آغاز انقلاب مشروطه را عقب انداخت، ولی میافزاید که شاید نارضایتی عمومی در نتیجه عدم کارایی دولت به وقوع انقلاب کمک کرده باشد.
روزنامهها وظیفه خود را اطلاعرسانی و بحث درباره شرایط جامعه و وظایف دولت میدانستند، چنانچه در ۷ شوال «ثریا» نوشت: «باید به مردم فهمانده شود که کار دولت بدون همراهی مردم پیشرفت ندارد» و «حبلالمتین» پس از اشاره به تعدیات عمال و ضباط در کرمان میافزاید: «همین که اخبارنگاران اداره مطلبی را نوشته، مضایقه و ملاحظه نشده، محض خدمت به دولت و ملت در اعتبار آن باک نخواهیم داشت. اگرچه به خیال بعضی در نزد اغیار کشف معایب خوب نیست، لاکن برای استحضار دولت ابد مدت خیلی مثمر ثمر است و روزنامه میتواند این مطلب را بفهماند.» البته باید در نظر گرفت که اکثر مردم بیسواد بودند، ولی بیشک مقالات روزنامهها علاوه بر بحث درباره پیشرفت وبا، معالجات و راه پیشگیری آن، رعایت بهداشت عمومی را توصیه میکردند و به توصیف اوضاع شهرها، کثافت و آلودگی آب و مضرات آن میپرداختند. از طریق این جزییات با شرایط اجتماعی کشور نیز آشنا میگردیم که در کتب تاریخی نیامده است. طی قرن گذشته اپیدمی وبا در ایران هفت بار ظهور کرد که ادامه اپیدمیهای جهانی بود. ویلم فلور از مورخین بنام معاصر علت بروز دائمی وبا در ایران را چنین مینویسد: «علت اصلی آن عدم درک رابطه بین بیماری و نبودن تقریبا کامل بهداشت فردی بود.» همچنین مینویسد، ایرانیها به بیماریهای مسری عقیده نداشتند. با وجود اینکه از سال ۱۲۶۵ق رابطه وبا با آلودگی آب شناخته شده بود و در ایران نیز انعکاسی یافت، اقدام موثری در این زمینه انجام نگرفت. دولت و حکام درباره اپیدمی وبا اهمال کردند، باید در این رابطه فقر عمومی، بیاعتمادی، عدمآگاهی مردم و تاثیر خرافات در شیوع بیمار را نیز در نظر گرفت. آنچه جالب توجه است این است که بعد از دو اپیدمی سهمگین در دوره ناصری و تکرار آن در سال ۱۳۰۰ق و همچنین بین سالهای ۲۲ـ۱۳۲۱ق مسایل هنوز همان مشکلات سابق بود. ناگفته نماند که در مبارزه با سایر امراض مسری مانند طاعون و آبله نیز پیشرفتی حاصل نشده بود.
روزنامهها تا حدی درباره امراض و علل بروز همهگیری و نحوه جلوگیری آن اطلاعات مفیدی ارائه میدادند، ولی چندان چارهساز نبودند. روزنامه «ثریا» در شماره ۷ چهارم رجب ۱۳۲۲ ق نوشت: «حدوث این امراض از سوءتدبیر خودمان است و به قول حکمای اروپ، وبا را خودمان دعوت کردیم و با اصرار در خانه خودمان آوردیم و بزرگان ما قرنطینه دولت را شکستند و این میهمان نامبارک را در بلاد ایران پراکنده کردند.»
در این تاریخ مساله تنظیف شهرها کماکان توصیه میشد، چنانچه هنگام بروز وبا در بوشهر دریابیگی حکمران خلیج فارس با عدهای جلسه کرد و همه متفق شدند که خاکروبهها و کثافات را از شهر خارج کنند. همچنین خبر وبای تهران به استرآباد رسید، تنظیف شهر در دستور کار قرار گرفت. در ماه رجب همان سال گوشزد کردند که اموات را در شهر ابدا دفن نکنند و از وسط معابر عمومیه و خیابانها و بازارها جنازه عبور ندهند که هم باعث پریشانی خلق و مورث تکثیر مرض و ازدیاد عفونت میشود... در خارج شهر چندین چادرها و خیمهها نصب شد و قریب سی نفر معین شد که از دوردست آب را با مشک میآوردند، تا اموات را شستوشو کنند، زیرا هرگاه اموات را در مجاری آب و قنوات بشویند، میکروب مرض در آب سرایت کرده، هلاکت بسی نفوس را موجب شود.
سرانجام به فکر تاسیس چند رختشورخانه برای تهران افتادند که روزنامه «ایران سلطانی» خبر آن را داد، ولی ظاهرا به علت فوت مختارالسلطنه وزیر تهران به جایی نرسید. بروز وبا مسایلی را به همراه داشت که از آن جمله، مساله طبابت و عملکرد اطبا بود که در مطبوعات منعکس میشد، چنانچه در ۱۰ رمضان ۱۳۲۱ ق روزنامه «حکمت» حمله شدیدی علیه اطبای ایران کرد. از شوشتر هم نوشتند: «اما کار و حال حکما و اطبای اینجا از این قرار است که سه، چهار نفر هستند که خودشان را طبیب میدانند و بدینوسیله در سال دخل و فایده زیادی از مردم میبرند، به محض استماع بروز ناخوشی همگی رفتند در خانههای خودشان نشستند، در بر روی خود بستند و هر کس میآمد او نشان نمیدادند.» سپس روزنامه تعریف از مدیر گمرکخانه شوشتر نوشت که «همت بست و با اینکه از علم طلب اطلاع نداشت از روی دستورالعمل از هند و محمره مردم را معالجه کرد.» («اطلاع» شماره ۱۴، رجب ۱۳۲۲ ق؛ و نیز: همان، شماره ۱۵، ۸ شعبان و شماره ۱۶، ۲۲ شعبان.) البته عدهای از اطبا به وظایف خود عمل میکردند و روزنامهها از آنها به نام تعریف میکردند. بعضی به درج مقاله و دستورالعمل قواعد حفظالصحه مبادرت میورزیدند مانند حکیمالممالک و دکتر خلیلخان. حبلالمتین از اطبای پارسی بسیار تعریف نوشت و پیشنهاد کرد دولت عدهای را استخدام کند. شایعات درباره مرض اضطراب، فرار و نارضایتی مردم را افزایش میداد. «حبلالمتین» با توجه به این مساله مینویسد: بنا به اظهار یکی از روزنامهها (ثریا) در وبای تهران ۳۰۰۰۰۰ نفر تلف شده بودند. روزنامه این خبر را اغراق دانسته و مینویسد: بعضی تبلیغات میکنند که خاطر مردم را پریشان کنند. سپس میافزاید، از مباشرین راپورت اموات و از دفتر مخصوصی این مساله را تحقیق کرده و معلوم شد در زمان شدت مرض تلفات از دویست و پنجاه الی سیصد تجاوز نمیکرد. اگر تلفات سی هزار بود، میبایست روزی ۳۰۰۰ نفر تلف شده باشد. «حبلالمتین» اینگونه شایعهپراکنی را مربوط به عدهای میدانست که به عمد مردم را پریشان میکردند. شاید این روزنامه اشاره به همان انجمنهایی دارد که قنسول انگلیس نیز اشاره کرده است. به طور کل حبلالمتین بدبین بود و نوشت: «رویتر از بادکوبه خبر داده، تا چه حد اهالی تهران میترسند و بر این عقیده است که اینگونه انتشار اخبارات که از رویتر وانگهی یا از روسیه برسد، آن را محل اعتماد و خالی از اغراق نباید تصور کرد، اسباب پریشانی حواس برای ایرانیان نباید بشود.»
بیشک شایعات باعث وحشت هر چه بیشتر مردم میشد، چنانچه به فرمانفرما حاکم کرمانشاه گزارش دادند که در تهران هر کس مصدر کاری بود متفرق شد. حتی وزارت خارجه تعطیل شد. همدان نیز خالی از سکنه شد، در استرآباد هر کس فرار کرد، گرفتار ترکمنها شده بود و اوباش شهر را غارت کرده بودند. از انزلی برای برقراری قرنطینه سرباز خواسته بودند. در کاشان ده هزار نفر مردند، در شیراز مردم فرار کردند و تدفین سخت شد. ظاهرا عدهای به تهران پناه برده بودند، چون «ایران سلطانی» اعلان کرد باید قبل از زمستان به اوطان خود برگردند. بارل از قول هاردینگ وزیر مختار انگلیس مینویسد که وقتی وبا در تهران بروز کرد، سعی شد تا شاه خبردار نشود، ولی اطبا سفارش کردند که باید از هرگونه سبزیجات و میوه خام احتراز کنند، شاه متوجه شد و اصرار کرد که باید از کاخ نیاوران نقل مکان کند. قرار شد شاه به سوی طالقان حرکت کند، او همراه ۲۰۰۰ نفر راه افتاد، ولی فورا مشخص شد که بین همراهان شاه وبا بروز کرده، شاه وحشت کرده به کاخ برگشت و از اواسط ماه جولای تا اواسط سپتامبر (جمادیالاول الی رجب)، در قرنطینه کامل به سر برد. تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه نیز در خاطراتش چندین صفحه را به نگرانی خود و خانوادهاش و فرار از وبا و توصیف شرایط مردم تخصیص داده است که خواندنی است.
فقط رجال و اغنیا نبودند که هنگام بروز وبا فرار میکردند بلکه همه نوع افراد محل زندگی خود را ترک میکردند و به دهات پناه میبردند که به پخش مرض کمک میکرد. احتیاج مردم گاه موجب سوءاستفاده اهالی میشد. «ثریا»، در این باره نوشت: «یکی از تجار به یکی از دهات اطراف رفته خانه از شخص دهقانی به اجاره خواست، در مدت یک ماه به چهارده تومان. تاجر به ده تومان قبول کرد، مرد دهقان کمتر از چهارده تومان نداد. به فاصله سه یوم خانه چهارده تومانی را به هشت تومان اجاره کرد. کار به جایی رسید که اغلب مردم در دهات رفته در میان کوچه و صحرا و باغها منزل کردند و بعضی خیمه برپا داشتند و برخی خیمه در سایه درخت آرمیدند.» شاید برای جلوگیری از اضطراب مردم بعضی از روزنامهها با ملاحظه بیشتر مینوشتند. چنانچه «ایران سلطانی» نوشت که «همه جا مامورین دولتی در وضع کوشا هستند.» ولی این گفته کاملا صحت نداشت، چون روزنامهها به کرات از فرار مامورین دولت هنگام وبا خبر میدادند. ظاهرا جلساتی نیز توسط اطبا و عدهای از تجار تشکیل میشود و درباره نظافت شهر تهران بحث میکردند. مردم همیشه از رهنمودهای دولت اطاعت نمیکردند و منع تجمعات را رعایت نمیکردند. مراسم سینهزنی و روضهخوانی انجام میگرفت و مردم به دعای توسل پناه میبردند و وبا را غضب الهی تصور میکردند. «چهرهنما» در ۱۵ شعبان نوشت: «مرض تقریبا مرتفع شده است، ولی دو چیز را نباید فراموش کرد، یکی توجه اولیای امور و حضرات اطبا در مرتب و مهیا داشتن اسباب حفظ صحت و انواع علاج و دوا و حسن مراقبت و مداوا، دیگر ترغیب و تشویق آقایان علما به دعای توسل و تمسک به بذل عنایت خامس العبا.» علاوه بر اهمال و ناکارآمدی دولت و ماموران دولتی درباره اپیدمی و برقرار قرنطینه، مشکل اصلی نادانی مردم بود. در ۱۵ رمضان «چهرهنما» نوشت: «مردم به اطبا رجوع نمیکنند» یا «یک ماه است وبا در اطراف و اکناف است و برخی از هموطنان نادان از حقیقت علم و عالم بیخبر هستند، در این اوقات در گرداب جهالت و ضلالت و در وادی هلاکت مستغرقند، در معابر طرق و قهاری بازار مشغول رودهدرازی... هستند و نمیگذارند که فقرا و مساکین نوباوگان خودشان را معالجه نموده... دیگران را که به قدر امکان حفظ صحت نموده و دوا خورده و از میوهجات که سراپا مضر و مفسد است، اجتناب ورزیده به فرنگیمآب نسبت میدهند.»
بین روزنامههایی که این مدت فعالانه به درج همه نوع مقاله درباره وبا، از جمله علل بروز مرض، پیشگیری و رعایت بهداشت، معالجه و غیره پرداختند روزنامه «تربیت» ارجحیت داشت که توسط ذکاءالملک منتشر میشد. تربیت تقریبا از دو سال پیش از وقوع اپیدمی به درج سلسله مقالاتی درباره حفظ صحت و امراض قابل احتراز پرداخت. «حفظ صحت و دفع مرض برای آحاد افراد مردم اول تکلیف زندگانی است... قدم اول این کار مثل تمام کارهای عالم دانستن است.» سپس ذکاءالملک سخنرانی دکتر اشنایدر- یکی از اطبای شاه که دانشمند و حکیم حاذقی بود و در مدرسه فرانسه درس میداد، ترجمه و در ۲۴ محرم ۱۳۲۱ هـ. ق منتشر کرد و توضیح میدهد که هدفش این است که اولا اطبای مملکت مطلع شوند علم طب به کجا رسیده است و این معلومات را به کار بندند و نیز اینکه «بزرگان با کرامت ملتفت شوند و متذکر شوند که حفظ نفوس رعیت در نظر با خبران تا چه حد اهمیت دارد» و اینکه عامه ناس نیز برای «حفظ صحت دستورالعملی بر طبق تحقیقات و اکتشافات وقت به دست داشته باشند.» دکتر اشنایدر در این سخنرانی گفته بود: «میخواهم در این موقع اگر درباره حفظ صحت برای شما تردیدی باقی مانده باشد یا اعتنایی به این کار داشته باشید، آن را رفع کنید و بر طرف نمایید و شما را معتقد به این علم کرده و ادامه عمر خود اشخاصی را که در دور و حوالی شما هستند یا به شما بستگی دارند، به واسطه به کار بردن چند قاعده ساده آسان عقلی محقق، موثر، زیاد و طولانی کنید». وی به ویژه بیش از هر چیز به تمیزی آب تاکید کرد که آب آلوده موجب بروز انواع مرضهای مهلک میشود. سپس چند مثال زده که آب چگونه میشود و راه چاره پیشنهاد میکند. برای اینکه مساله بیشتر ملموس شود، دکتر اشنایدر از تجربیات خود هنگام ورود به ایران مثال زده که وبای خوفناک سال ۱۳۰۰ هـ. ق رفع شده بود ولی او چیزی دیده بود که مات و مبهوت شده بود، «دیدم در یک نهر به فاصله چند زرع مرده را شستوشو میکنند و رخت میشویند و اسب را پاکیزه میکنند و وضو میگیرند و آب میخورند.» چون در فصل تابستان و احتمال شیوع وبا بود، «تربیت» همچنان به تفصیل درباره نحوه جلوگیری از وبا میپردازد و یک یک کارهای غلط را بر میشمارد: «تمام مردم درس نخوانده و مخصوصا تحصیل علم طب نکرده که بدانند در هواهای غیرسالم جمع بودن در یک جا چه قدر ضرر دارد، اسباب بسط و سرایت ناخوشی میشود. جمع شدن اطفال در یک مکتبخانه و آب خوردن در یک کوزه، اجتماع مردان در قهوهخانهها و کشیدن قلیان یکدیگر». این روزنامه پیشنهاد میکند که هر کس به پاکیزه کردن کوچه و شارع نزدیک خودش همت کند.
ذکاءالملک از چند طبیب از جمله سعیدالاطباء و دکتر میرزا محمدخان کرمانشاهانی در این باره نظر خواسته بود و مقالات آنها را نیز درج کرد. همچنین دستورالعمل مریضخانه آمریکا را منتشر کرد. روزنامهها همگی موضع پیشروی داشتند و به درج اطلاعات مفصل درباره وبا دست زدند. به نظر میرسد که توضیحاتی که از اوضاع میدادند، انتقادی از ناکارآمدی مامورین دولت بود که عمدا به طور غیرمستقیم مطرح میکردند. از جمله کارهای مفید روزنامهها درج نامههای مردم از نقاط مختلف کشور بود و نشان از تاثیر مطبوعات بر افکار عمومی داشت.
«حبلالمتین» نامهای را به این مضمون منتشر کرد: «مویدالاسلاما جزکالله خیر، اهالی گیلان از روی میل مطالعه اخبار مقدس هستند خصوصا علما اعلام مجتهدین گرام که اگر چند روزی اخبار دیر برسد کس فرستاده مطالبه مینمایند. مایه خوشبختی آتیه در این است که روز ورود پست غالب مشترکین در مقابل مدرسه وطن جمع شده نسخهجات خودشان را گرفته هر یک در گوشه سبز میدان نشسته میخوانند و بر عقیده مقدست آفرین میگویند و قدرت را میدانند، چه تمام مطالب و مضامین اخبار مقدس صحیح و مطابق اخبار و جراید عمده خارجه است، عجبتر آنکه اهالی اروپ که در رشت هستند تعجب دارند که این همه اخبارات صحیحه برای یک اخبار ایرانی چگونه میسر است. اگر دو سال مواضعی پیش نیاید تمام اهالی گیلان در تعصب ملی نسبت به خارجه زیاد خواهند شد. حبلالمتین شور شاهپرستی و وطنخواهی در سر ایرانیان میآورد، حبلالمتین امید اجانب از ایران را قطع میکند.» در واقع میتوان گفت مطبوعات پیش از انقلاب مشروطه منعکسکننده و هادی افکار عامه بودند. نقشی که اغلب مورخان پدیده انقلاب مشروطه به آن اذعان دارند.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما :