دیگ پلوی سفارت بود و خرج تجار و روضۀ وعاظ
خاطراتی از بستنشینی مشروطهخواهان
بست نشستن و پناه بردن به نمایندگان خارجه به طوری که کتاب آبی مینویسد از دوره محمد شاه قاجار و صدارت حاجی میرزا آقاسی سابقه پیدا کرده بود. چنان که در سنه ۱۸۴۴ میلادی مطابق ۱۲۶۲ هجری قمری جمعی به تحریک عمال نفاقانگیز خارجه که تازه ریشه دوانیده بودند، به عنوان شکایت از تجاوزات حاج میرزا آقاسی در سفارت روس و انگیس تحصن اختیار کرده بودند، و این عمل خیانتآمیز و مخالف شئون استقلال ملی و پرورش دهنده ضعف نفس بعد از دوره حاج میرزا آقاسی در بین طبقه ممتازه گاهگاهی معمول شده بود و از طرف رجال دربار قاجار با دخالت بیگانه ماستمالی میشد. در این موقع به طوری که در ضمن راپورتهای رسمی در جلد اول کتاب آبی مینویسند: از مدتی قبل از تظاهر علنی به قیام و طغیان و تحصن در سفارت فیمابین برخی از علماء دین و اولیاء سفارت انگلیس مکاتبات محرمانه در جریان بود.
بعد از کشته شدن سید عبدالحمید و جنجال گرفتاری حاج شیخ محمد واعظ و تفرقه اجباری اجتماع مسجد جامع و جریان تجمع متوقفین صحن حضرت عبدالعظیم وضعیت روشنتر و مابین مرحوم آقای سید عبدالله مجتهد بهبهانی و (مستر کرنت دوف) شارژ دافر انگلیسی مکاتبی به عمل آمده که یکی از مراسلات را ذیلا از کتاب آبی نقل مینماییم: «ما علماء و مجتهدین چون راضی نیستیم خونریزی بشود لهذا حرکت به اماکن مقدسه را عازم گشتیم! و از آن جناب متمنی هستیم که در دفع ظلم و تعدی همراهی خود را از ما دریغ ندارند.»
بعد از حرکت آقایان به اماکن مقدسه دو نفر که در راپورت رسمی مندرج در کتاب آبی اسم نمیبرند! در سفارت قهلک با شارژ دافر مذکور در زمینه تهیه وسایل تحصن مصاحبه به عمل آورده و مستر کرنت دوف چنین جواب دادهاند: «امیدوارم اقدام به این عمل نشود، با اینکه بست نشستن و نگاهداری و حفاظت بستیان در مملکت ایران امری است مشروع ولی در صورت اقدام به این کار باز مجبور است به واسطه قوه قهریه شما را مانع از دخول شوم.»
با وجود تظاهر به تهدید و اعلام پیغام خشن در موقع ورود جمعی به سفارت، به هیچوجه اقدامی در جلوگیری از تحصن و بست نشستن به عمل نیامد و بلافاصله عصر روز نوزدهم ژوئیه ۱۹۰۶ میلادی مطابق ۱۳۲۳ هجری قمری قریب پنجاه نفر از طلاب و تجار و اصناف به محل سفارت طهران رفته و شب را در آنجا ساکن شدند. و بر عده ایشان روز به روز منظما افزوده میگشت، تا به جایی که تعداد نفرات متحصنین به چهارده هزار نفر بالغ شد.
بیست و چهارم رجب ۱۳۲۴ هجری
هر دسته و صنفی از مجتمعین در سفارت انگلیس چادر مخصوصی برای صنف و طبقه خود برپا نموده و تحصن اختیار کردند. بازارها عموما تعطیل و محل نمایندگی خارجه پناهگاه و مسکن اجتماع طبقات تجار و اصناف گردید.
معلوم است در یک چنین موقع سوریان حاشیهنشین باغ مصفای سفارت را استراحتگاه خود قرار داده و دود و دمی راه انداخته بودند. اوضاع جماعت متحصن از هر جهت تماشایی بود و همانطور که موضوع سرمایه اصلی و مخارج متوقفین قصبه حضرت عبدالعظیم کاملا برای ارباب بینش مجهول بود؛ دوران ثروت پناهجستگان سفارت نیز مساله بغرنجی را تشکیل داده بود.
برخی معتقد بودند که از طرف تجار عمده پرداخته میشود و بعضی میگفتند وجوهات ظلالسلطان یا سالارالدوله و میرزا علیاصغرخان اتابک مشکلگشایی مینماید و بالنتیجه شاید همه میدادند و بر ضد همدیگر کارشکنی میکردند و هر کدام در طریق مقصود نظر به خاصی داشته در پی اغراض خود افتاده بودند. در هر صورت سور و پلو در راه و بالاخره نتیجه بر له ملت تمام شد.
بالجمله از طرف خزانه غیبی به عنوان صندوق تجار بساط را سر و صورت داده بودند و یک جماعت چهارده هزار نفری را شام و ناهار حاضر میکردند. منظره مطبخ ملی بیتماشا نبود مثلا دیگهای پلو مانند خط زنجیر سپاهیان حبشه و آفریقای مرکزی جهت جبهه شمالی باغ سفارت را اشغال نموده و هنگام ظهر یا اول شب که وقت صرف ناهار یا صرف شام خوردن بود مجموعههای پلو به تناسب کثرت و قلت نفرات چادرها، تقسیم و جوانان اصناف هر کدام یک مجموعه از برنج پخته و دم نکشیده و ظرف خورش قرمهسبزی و قیمه را بر سر گرفته و رو به طرف چادرهای قلندری ماوای خود در حرکت بودند.
رفتوآمد سرپائیها منظره زیبا و قابل توجهی را برای کنجکاوان تاریخنویس تشکیل داده و شعرای حاشیهنشین به مدیحهسرایی باغ و پلو نغمهسرایی کرده و قطعات اشعار را زیب چادرها و درختان باغ کرده بودند. هر صنف و طبقه، مطابق ذوق و سلیقه خود چند کلمه بافته ادبای دیمی را در روی قطعه مقوا ترسیم و نوشته را در رهگذرها آویخته بودند و بدین وسیله بروز احساسات میکردند.
***
در بین گروه اجتماعکنندگان ظاهرا حرف و مطالبی غیر از تقاضای امنیت و اجرای احکام شرع و عدالت و اصلاح دربار ذکری نبود. در غالب شبها مرحوم حاج سیدعبدالحسین واعظ اصفهانی در چادر طلاب متحصن به منبر بالا میرفت و شرحی از مظالم و تجاوز افراد ظالم یا محاسن عدالت و قانون گوشزد مستمعین نموده و مقداری گریه برای شهدای کربلا(ع) میگرفت و مجلس روضه تا شب بعد برای خوردن شام تعطیل میگردید.
خلاصه آنکه مردم به طور کلی ندانسته میرقصیدند و به استثنای بازیگران مخفی و سرجنبانان اجتماعی، دیگران نمیدانستند چه میخواهند و چه باید بخواهند. با تمام بیخبریهای عامه از جریان وضعیات شعور ملی و هیجان، روح ترقی و تکاملطلبی روزبهروز بر قوت خود افزوده و نشو و نما مییافت.
قرائن و اوضاع و احوال نیز به مردمان کنجکاو نشان میداد که موضوع این قدرها ساده نیست و در زیر پرده استتار اسرار و مذاکراتی در جریان و کیفیتی در کار است که توده ملت و اغلب مجتمعین و بستیان سفارت انگلیس را از آن اطلاعی نیست. در بین اجتماعکنندگان محافل سری با ترتیبات منظم به خوبی دایر و مشغول کار بودند. چنانکه عدهای را مخفیانه برای انتظامات به کار گماشته و کلیه اقدام و حرکت رفتوآمدکنندگان را در تحت نظر گرفته بودند. در زمینه انتظامطلبی و نجابت فطری و حسن طینت ایرانیان در یک چنین هنگامه شور و غوغا راپورت رسمی اولیاء نمایندگان انگلیس در طهران به وزارت خارجه لندن چنین توضیح میدهد: «رفتار جمعیت خیلی موافق نظم و ترتیب بود: حسن انتظام و ترتیب داخلی متحصنین به واسطه روسای ملت تامین شده بود و کسانی که احتمال فساد در حق ایشان میرفت، در سفارت و میان خود راه نمیدادند.»
برای حفظ از آفتاب و بارندگی در سفارتخانه چادرهای بسیار برپا بود و امور شام و ناهار متحصنین چنان نظم و ترتیبی داشت که به هیچ وجه تغییری در ساعات و مکان آن داده نمیشد. کلیه مصارف و مخارج را جمعی از تجار معتبر کفیل بودند. کلنل دوکلاس آتاشه میلتر مواظف ابنیه و عمارات سفارت بود، با وجود اینکه به هیچ وجه به این کار احتیاج نبود! چه خود متحصنین بیش از پیش رعایت نظم و ترتیب و قانون را مینمودند...
نقل از جلد اول کتاب آبی
***
از طرف مجتمعین جمعی را برای تهیه اطلاعات گماشته بودند و قسمتی را جهت نشر عقاید و تبلیغ نظریه موسسه غیبی مامور کرده بودند. نگارنده که خود شاهد قسمتی از قضایا بودم خوب به خاطر دارم روزی به شعبه تبلیغ خبر دادند که از طرف مرتجعین و مخالفین در بین جوانان نجار و ارهکش اعمال غرض شده و جوانان نجار از اینکه نمیدانند چه میخواهند و برای چه اینجا آمده و از کار بیکار شدهاند، ناراضی و عصبانی شده و با نق نق زیاد خیال تفرقه دارند. اگر موجبات تفرقه پیش آید لطمه و شکست بزرگ به نهضت آزادیخواهی وارد خواهد شد.
از همه بدتر آنکه جوانان ارهکش عوامند و حرف حساب به خرجشان نمیرود و نمیدانیم با آنان چگونه باید رفتار کرد. اگر این دسته زباننفهم از سفارت بیرون بروند طبیعی است شکست در قطار افتاده و در بین کسبه و اصناف نقمت خواهد افتاد و کار متحصنین بلانتیجه و زار خواهد شد!
شورای مبلغین شروع به رای زدن نموده و هر یک چیزی گفتند. یکی از سردستههای مبلغن زبردست معروف به مشهدی حسین شیشهبر، دستور تبلیغ را بدین نهج صادر نموده و گفت به جوانان نجار بگویید: برادران دینی، متحصنین سفارت که شما اخوان خود از آنها هستید میگویند در این روزها کاری صورت عمل به خود گرفته، که شمر از ارتکاب آن شرم دارد و عرش خدا به لرزه آمده. برای آنکه گناه لواط از قتل امام بالاتر است از این معصیت کبیره بالاتر، تخریب بنیان بیتالمال مسلمین است. از تمام اینها عظیمتر تضیع اخلاق اطفال و جوانان نادان و معصوم است. برادران دینی، مگر نشنیدهاید که به واسطه مجالست یک شب با عزیز رقاص یهودی، عشرتآباد که یکی از باغهای معروف سلطنتی است، به عزیز بخشیده شده و این مساله طوری در انظار کافر و مسلمان بدنما شده که هر جوان فاسدی هر روز و هر شب خیال دارد عزیز بشود؛ تا صاحب باغ عشرتآباد گردد. معلوم است با این ترتیب دامنه بیغیرتی بالا خواهد گرفت و شریعت غرای محمدی از دست میرود! قربان جوانانی میروم که حاضرند جان خود را فدای دین و ناموس بنمایند.
به قدری این کلمات در حضار تاثیر بخشید که تمام جوانان هم قسم شده و تا آخر تحصن مردانه ایستاده و با بیکاری و گرسنگی ساختند.
خلاصه پس از کشمکش زیاد بین ملیون و دربار مظفری، عاقبتالامر شاهزاده عینالدوله از مقام صدارت عظمی برکنار و مقام خود را تسلیم مرحوم میرزا نصراللهخان مشیرالدوله نائینی نمود. و از طرف مظفرالدین شاه مرحوم عضدالملک رئیس سالخورده طایفه قاجاریه برای استقبال و مراجعت آقایان علماء به طرف قم و حضرت عبدالعظیم عازم و آقایان را با سلام و صلوات به دارالخلافه وارد و دستخط تاسیس دارالشورای ملی و انتخاب وکلاء در چهاردهم جمادیالثانیه ۱۳۲۴ هجری قمری صادر و به جریان تحصن خاتمه داده شده و بازارها مفتوح و کسبه و تجار پس از شش ماه بلاتکلیفی به کسب و کار مشغول شدند.
منبع:
تاریخ نهضت ایران، ح. مدیر حلاج، ناشر علیاکبر سلیمی، آبان ۱۳۱۲، صص۳۳-۲۵
نظر شما :