انتشار یادداشت‌های گمشده اسدالله علم

۰۲ اسفند ۱۳۹۲ | ۱۴:۱۵ کد : ۴۰۵۹ از دیگر رسانه‌ها
سرانجام ۲۰ سال بعد از آنکه انتشار یادداشت‌های روزانه اسدالله علم وزیر دربار شاهنشاهی و محرم اسرار آخرین پادشاه ایران، خوانندگان را به بسیاری از اسرار مگو و پشت پرده گفت‌وگوهای سیاسی یک دوران مهم ره برد، بخش گمشده این یادداشت‌ها نیز پیدا شد و به عنوان آخرین جلد از یادداشت‌های علم همچون جلدهای پیشین توسط انتشارات ایبکس در مریلند آمریکا و به ویراستاری علینقی عالیخانی منتشر گشت.

 

این یادداشت‌ها که مربوط به سال‌های ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ و قبل از آن تاریخی است که در شش جلد قبلی یادداشت‌های علم آمده بود، در حقیقت باید جلد اول می‌بود، اما اینک با عنوان جلد هفتم منتشر شده که به نظر می‌رسد آخرین بخش از یادداشت‌های کسی باشد که حوادث روزانه ده سال وزارت دربار خود را نوشت و در صندوق امن بانک در سوئیس گذاشت.

 

جلد هفتم - یا در حقیقت جلد اول - یادداشت‌های علم، همچون جلدهای پیشین به مقدمه‌ای از ویراستار آن علینقی عالیخانی آراسته است که ارزشی افزون بر کتاب محسوب می‌شود و خواننده را راهنمایی می‌کند تا به معنای برخی اشارات و اهمیت بسیاری از تصمیم‌گیری‌های دوران پی ببرد. مقدمه توضیحی دکتر عالیخانی، خواننده‌ای را که در نوشته‌های علم‌ گاه با قضاوت‌های تند و شتاب‌زده درباره حوادث و آدم‌ها روبروست، با ادبیات متین همچون یک شاهد و راوی بی‌طرف، در برابر واقعیت‌های زمان - از نظر سیاسی و اقتصادی - قرار می‌دهد بدون آنکه دشمنی و دوستی‌ها و رویدادهای بعدی خدشه‌ای بر روایت او وارد کند.

 

علاوه بر مقدمه‌های هر سال از سال‌های ده گانه یادداشت‌ها، که در این مجلد به وسعت بیشتر و نگاهی جامع‌تر تبدیل شده است، ویراستار در پانویس برخی از روز‌ها، خطاهای نویسنده را یادآور می‌شود که به خصوص زمان‌هایی که علم تحت تاثیر رقابت‌های سیاسی و یا منافع زمان، به افراد صفت‌هایی مانند دزد یا حقه‌باز می‌دهد و یا ماجرایی را چنان نقل می‌کند که تنها نظر خود را صائب نشان دهد، خواننده را به داوری مطمئن‌تر رهنمون می‌شود.

 

به گزارش بی‌بی‌سی، با چاپ مجلدهای پیشین این خاطرات، بسیاری از هواداران پادشاه پیشین نارضایتی خود را از انتشار و برملا شدن اسرار خصوصی پادشاه و وزیر دربارش ابراز کردند و حتی نسبت به اصالت یادداشت‌ها تردید روا داشتند، عده‌ای نیز ویراستار را متهم داشتند که در بخش‌هایی با حذف و گزینش خلاف امانتداری عمل کرده است. با گذشت ایام عملا آشکار گردید عالیخانی جز حذف نام برخی از افراد زنده که متصف به صفت‌هایی شده و یا اسراری از آن‌ها فاش گردیده، ویرایشی در کار نیاورده است.

 

علینقی عالیخانی خود در زمان آغاز این یادداشت‌ها، وزیر اقتصاد دولت هویدا و دوست نزدیک اسدالله علم بود و بعد‌ها به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد و سرانجام مدیریت یک بانک و چند موسسه بزرگ اقتصادی را به عهده گرفت.

 

علم درباره علت نگارش این یادداشت‌ها توضیح داده که «خیال دارم یادداشت‌های سی سال زندگیم را با شاه بنویسم اگر وقت و عمری باشد… وصیت می‌کنم که مبادا خدای ناکرده این یادداشت‌ها را در موقعی که شاهنشاه و من یا یکی از ما زنده باشیم منتشر کند، یا خدای ناکرده موقعی که کوچکترین خطری برای رژیم در بر داشته باشد.» اما ده روز بعد می‌نویسد: «دفترچه یادداشت قبلی را در بانک یونیون سوئیس به امانت گذاشتم و به دخترم توصیه کردم که قبل از پنجاه سال دیگر، یعنی به طور قطع بعد از درگذشت من، آن را چاپ نکنند. همچنین قبل از درگذشت ارباب عزیزم که امیدوارم خداوند مرا قبل از او از دنیا ببرد. چون زندگی بدون او برای من مفهومی ندارد. دیگر اینکه اگر خدای نکرده رژٰیم تغییر کرد که نخواهد کرد، آن وقت دخترم می‌تواند اگر زنده بماند، این یادداشت‌ها را منتشر کند.»

 

احتمال دارد یافته شدن یادداشت‌های جدید که جلد هفتم را ساخته است با مرگ صادق عظیمی که از دوستان نزدیک علم بود، مربوط باشد که به نوشته دیباچه کتاب سه سال قبل در ژنو درگذشت و همو نگهداری یادداشت‌های علم را به عهده داشت.

 

دو جای یادداشت‌های جلد هفتم بر قلم اسدالله علم نکاتی می‌نشیند که نشان می‌دهد حکومت وقت، برخی تبلیغات خود را نیز باور نداشت. در یک جا علم از گفت‌وگوی خود با شاه خبر می‌دهد: «به عرض رساندم آیا خاطر مبارک هست وقتی مصدق آن اندازه ما را در زحمت گذاشته بود روز چهارم آبان برف می‌آمد، در رکاب مبارک به چه حالی به سعدآباد برگشتیم. آنجا هم آتش نبود. من عرض می‌کردم کودتا بفرمایید.‌‌ همان کاری که ۹ ماه بعد شد.» 

کلید واژه ها: اسدالله علم


نظر شما :