خاطره زیباکلام از کودتای ۲۸ مرداد: پدرم ماهها مخفی بود
پدر ما به شدت مصدقی بود. عاشق مصدق بود و در تشکیلات حزب زحمتکشان، که وابسته به جبهه ملی بود، فعالیت میکرد. تقریبا میتوانم بگویم که پدر ما، همه زندگیاش را صرف دکتر مصدق کرد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، طرفداران شاه به مغازه پدرم حمله و آنجا را غارت کردند. خودش هم مدتی فراری بود. یکی از نخستین خاطرات دوران کودکی من این است که پدرم را در زیرزمینی که نمیدانستم کجاست، پنهانی ملاقات میکردیم.
انگار همین دیروز بود که مادرم به من میگفت «به هیچ کس نگو رفتیم بابا را دیدیم.» پدرم تا ماهها پس از کودتای ۲۸ مرداد مخفی بود و به تدریج زندگی را از سر گرفت. من بعدها متوجه شدم که پدرمان بعد از کودتای ۲۸ مرداد، تا حد زیادی از سیاست فاصله گرفت و به مولوی و حافظ گرایش پیدا کرد.
در عین حال، پدر ما چون در زمینه کسب و کار فوقالعاده آدم بااستعدادی بود، به سرعت توانست از شرایط بد سالهای آغازین پس از کودتا، فاصله بگیرد و از نظر مالی شرایط خوبی پیدا کرد. او با اینکه از صفر شروع کرده بود، در اواخر عمرش یکی از واردکنندگان اصلی لوازم یدکی کامیونهای ساخت آلمان و انگلستان شد.
خانواده پدری من، برعکس خانواده مادریام، خیلی متمول نبودند. به هر حال، پدر ما در دهه ۱۳۴۰، یکی از تجار اصلی واردکننده لوازم یدکی کامیون در ایران بود و در صنف خودش بسیار محترم و شناخته شده بود.
نظر شما :