امام موسی صدر کجاست؟
ماجرا از چند روز پیش از اعلام رسمی بودن امام صدر آغاز شده بود. از زمانی که امام صدر، برخلاف عادتش در سفرها، هیچ تماسی با لبنان و خانوادهاش نگرفت. یکی از همراهان او در این سفر عباس بدرالدین، رئیس خبرگزاری لبنان بود،او برای پوشش خبری این سفر همراه امام شده بود، اما هیچ خبری مخابره نکرد و از او و دیگر همراه امام، شیخ محمد یعقوب، خبری نبود.
علت سفر به لیبی
امام صدر در تاریخ 25 آگوست 1978 (3 شهریور 1357) در یک سفر رسمی به لیبی رفته بود. انگیزه او از این سفر متقاعد ساختن سران کشورهای تأثیرگذار عربی، برای تشکیل کنفرانس سران عربی محدود بود. او بر آن بود تا بلکه با تشکیل این کنفرانس برای خاموش شدن شعلههای جنگ داخلی لبنان که 9 سال به درازا کشیده شده بود، راهحلی اندیشیده شود. برای این منظور او به سوریه، اردن، عربستان و الجزایر رفت. او خود در تاریخ 13978.7.24 ( 2مرداد 1357 ) در مصاحبه با روزنامه بحرینی"اخبار خلیج" به این مسئله اشاره کرد.
در الجزایر هواری بومدین، رئیس جمهور فقید الجزایر، به امام پیشنهاد سفر به لیبی را میدهد. علت این پیشنهاد میزان تأثیر و دخالت لیبی در مسائل لبنان و منطقه بود. پیش از این تاریخ امام صدر تنها در سال 1975 به لیبی رفته بود که آن سفر هم با بیاحترامی قذافی به امام، پایان یافته بود. با این همه امام پذیرفت، در صورتی که دعوت رسمی از لیبی داشته باشد، به آن دیار نیز سفر کند.
سرانجام پس از دعوت رسمی لیبی و یک بار تغییر زمان سفر، امام 25 آگوست 1978 (3 شهریور 1357) به همراه شیخ محمد یعقوب و روزنامهنگار، عباس بدرالدین، راهی لیبی میشود.
نخستین اقدامات
پس از اینکه هیچ خبری از خبرگزاریها درباره سفر امام مخابره نشد و او نیز با لبنان تماسی نگرفت، از دوم سپتامبر ( یازده شهریور) تلاشها برای آگاهی از جزئیات سفر امام و همراهانش آغاز شد. جالب این بود که حتی رسانههای لیبی هم از این سفر این شخصیت برجسته خاورمیانه چیزی ننوشتند. مجلس اعلای شیعیان در شش سپتامبر ( پانزده شهریور) با سفارت لیبی تماس گرفت، اما ثمره این تلاشها، بنا بر گفته یکی از اعضای مجلس اعلا، تنها این پاسخ بود:" امام مهمان لیبی است و دلیلی برای نگرانی وجود ندارد."
در هشتم سپتامبر مجلس اعلای شیعیان لبنان از هتل الشاطی طرابلس، محل استقرار امام، توضیح میخواهد. مسئولان هتل پاسخ میدهند که امام در همین روز هتل را ترک کرده است. در تاریخ 10 سپتامبر و پس از تعلل سفارت لیبی در پاسخ مناسب، مجلس اعلا موضوع را با سلیم الحص، نخست وزیر وقت لبنان، در میان گذاشت. او نیز در همان روز کاردار لیبی را فراخواند و از او پاسخی رسمی و فوری خواست.
پاسخ لیبی
ظهر روز بعد کاردار لیبی پاسخی داد که تا امروز نیز تکرار میشود، اگر چه گاهی در این سالها حافظه قذافی یاری نمیکند، تا دروغ بزرگ خودش را تکرار کند، ( اشاره به سخنان سال 2002 قذافی است که گفته است امام از لیبی خارج نشده ) و هر چند که با هزار سند و دلیل و مدرک این بلوف قذافی رنگ باخته است. کاردار گفت:"امام صدر و دو همراهش عصر روز 28 رمضان 1398 مطابق با 31 آگوست 1978 (9 شهریور 1357) لیبی را به قصد ایتالیا ترک کردهاند و هواپیمای آنان پرواز شماره 881 شرکت هواپیمایی آلیتالیاست.
بیست و هفت سال از این ادعای لیبی میگذرد و کذب آن روشن گشته است، اما باز هم کاری صورت نمیبندد و دولتمردان لبنان و ایران و حامیان حقوق بشر و مدافعان غربی و شرقی آزادی انسان، فشاری به قذافی وارد نمیآورند و اگر هم در این سالها اقدامی صورت پذیرفته، آنقدر بی رمق بوده است که شاهد هیچ پیشرفتی در این پرونده و بازگرداندن امام به صحنه فعالیت خود نبودهایم.
این پاسخ رسمی کاردار لیبی رئیس جمهور وقت لبنان، استاد الیاس سرکیس را بر آن داشت تا در 12 سپتامبر 1978، برای روشن شدن ماجرا با قذافی تماس تلفنی بگیرد، اما تلاش برای صحبت با قذافی، بهرغم تلاش چندباره رئیس جمهور لبنان، بیثمر میماند.
نخستین تحقیقات
در نخستین تحقیقات روشن شد که امام صدر برای آخرین بار در ساعت یک بعدازظهر 31 آگوست 1978 (9 شهریور 1357) در حال ترک هتل" الشاطی" دیده شده است. او با اتومبیلهای رسمی دولت لیبی که در اختیارش بوده، ظاهراً برای دیدار با قذافی، هتل را ترک میکرده است. قذافی در تاریخ 13978.9.21 (30 شهریور 1357) در سوریه به اجتماع کنندگان لبنانی در سوریه گفت که قرار دیدار ما با امام صدر ساعت یک ونیم ظهر 31 آگوست 1978 بود، اما منکر هر دیداری با امام شد و افزود به من خبر دادند که امام و دو همراهش خاک لیبی را ترک کردهاند.
در تاریخ 13 سپتامبر 1978 (22 شهریور 1357) دولت لبنان هیئت تحقیق امنیتی - سیاسی به لیبی و ایتالیا فرستاد. لیبی مانع ورود آن هیئت به خاک آن کشور شد و آنان به سوی رم رفتند و به مدت دو هفته تحقیقات خود را ادامه دادند. این هیئت در اول نوامبر (10 آبان ) نتیجه تحقیقات خود را که موافق با تحقیقات دستگاه امنیتی ایتالیا بود، اعلام کرد. نیتجه این تحقیقات چنین بود:" امام صدر و دو همراهش به رم نرفتهاند و آنان در ساعت و تاریخ و هواپیمایی که لیبی در بیانیه رسمی خود به آنها اشاره کرده است، خاک لیبی را ترک نکردهاند."
از جمله بازیهایی که لیبی در این میان به آن متوسل شد، این بود که دو نفر را به جای امام موسی صدر و شیخ محمد یعقوب با روادید و گذرنامههای مخدوش راهی هتل" هالیدی این" ایتالیا کرد و آن دو نفر نیز پس از پر کردن فرمهای هتل و 10 دقیقه اقامت در اطاق، هتل را ترک میکنند و دیگر دیده نمیشود.
احکام دادگاههای ایتالیا، تحقیقات دستگاه امنیتی ایتالیا، تحقیقات هیئت امنیتی - سیاسی لبنان، همگی، ثابت میکند که این دو نفر متقلبند و اسناد آنها دستکاری شده است.
هیچکدام از آن دو نفر لباس روحانیت بر تن نداشتند. (بهرغم عادت امام موسی صدر و شیخ محمد یعقوب که همیشه و در همه جا با لباس روحانیت حضور پیدا میکردند.) طبق اظهارات کارکنان هتل، چهره و قامت آنان نیز با امام و شیخ محمد یعقوب مطابقت نداشته است و جالبتر اینکه آن دو نفر حتی نامهای موسی صدر و محمد یعقوب را با غلط املایی در فرمهای هتل نوشتهاند.
لیبی در ابتدا نسبت به این مسأله تجاهل کرد، اما پس از آنکه مسأله روشن شد و خبرگزاریها، خبر آن را مخابره کردند و مجامع بینالمللی از حادثه آگاه شدند، مجبور شد در تاریخ 13978.9.17 (26 شهریور 1357 ) بیانیهای رسمی در اینباره صادر کند. این بیانیه دربردارنده تناقضات بسیاری بود. از جمله اینکه ادعا شده بود امام صدر" از لیبی بارها دیدار کرده بود"، در حالی که امام تنها در آگوست 1975 (مرداد 1354) و آن هم برای شرکت در همایش اندیشه اسلامی به لیبی سفر کرده بود. در همین روز مجلس اعلای شیعیان تأکید کرد که اخباری در اختیار دارد که نشان میدهد امام صدر و دو همراهش در لیبی به سر میبرند و لیبی را به مقصد رم ترک نکردهاند.
"امام کجاست ای عرب؟!"" ای عرب اینگونه مهمان نوازی میکنید؟!" اینها شعارهای اصلی جمعیت بزرگی بود که به دعوت مجلس اعلای شیعیان در 1978.9.21 (30 شهریور 1357 ) به سمت دمشق به راه افتادند. در دمشق کنفرانس سران جبهه پایداری برقرار بود. از همین رو مجلس اعلای شیعیان لبنان از مردم خواست تا به سمت دمشق راهپیمایی کنند و فریاد خود را به گوش سران عرب برسانند. در این راهپیمایی کمسابقه بیش از 6 هزار اتومبیل به سوی دمشق راه افتادند. قذافی در دمشق برای هیئت علمای لبنان همان سخنان بی اساس پیشین را تکرار کرده بود.
احکام دادگاههای ایتالیا
دادگاه بدوی دادستان ایتالیا پس از اعلام خبر ربودن امام صدر و ادعای لیبی به سرعت تحقیقات خود را آغاز کرد. این تحقیقات از تاریخ 13978.9.13 ( 22 شهریور 1357 ) آغاز شد. در تاریخ 79.5.19 ( 29 اردیبهشت 1358 ) مدعیالعموم ایتالیا، جیروندا، نتیجه تحقیقات را رسماً اعلام کرد. در پایان این حکم که در آن به تحقیقات مفصلی اشاره شده بود، آمده است:" از این تحقیقات قطعاً یک مسئله را میتوان نتیجه گرفت و آن این است که حتی یک دلیل هم وجود ندارد که ثابت کند امام بلیت هواپیمای پرواز شماره 881 شرکت هواپیمایی آلیتالیا را که مقصدش رم بوده است، تهیه کرده باشد، همچنین با استناد به مراجع گوناگون نتیجه میگیریم که امام طرابلس را با هواپیمای هیچ شرکت هوایی دیگری هم ترک نکرده است.
دادگاه تجدید نظر
در این مدت همه تلاش لیبی این بود که نشان دهد امام لیبی را ترک کرده است. از همین رو در فوریه 1980 (بهمن 1358) یعنی پس از گذشت یک سال و نیم از ربودن امام و هشت ماه پس از صدور حکم دادگاه ایتالیا، به این حکم اعتراض کرد و با این ادعا که اسناد جدیدی به دست آورده است، خواستار تحقیقات دوباره دستگاه قضائی ایتالیا شد.
دادستان ایتالیا نیز با نادیده گرفتن تحقیقات گذشته، یکبار دیگر بررسیهای جامعی را آغاز و از همه شهود ( مسافرین هواپیما، کارکنان و پلیس فرودگاه، کارکنان هتل هالیدی این ) بازپرسی کرد. در تاریخ 1981.12.20 ( 29 آذر 1360 ) دادستان ایتالیا تحقیقاتش را اعلام و در تاریخ 13982.1.28(8 بهمن 1360 ) قاضی تحقیق ایتالیا حکم تجدید نظر را منتشر کرد. نتیجه تحقیقات دادستان این بود:" به صورت قاطع و اکید و بنابر اتفاقات عینی ثابت شده است که نه امام و نه محمد یعقوب و نه همراه دیگر آنان، عباس بدرالدین، در صبح 1378.9.1(10 شهریور 1357) وارد هتل"هالیدی این" نشدهاند." و قاضی نیز ضمن تأیید نتایج دادگاه بدوی،" تقلب تحقیقات امنیتی لیبی" را اعلام کرد.
اقدامات دستگاه قضائی لبنان
هیئت دولت لبنان در تاریخ 1981.9.4 ( 15 بهمن 1359 ) و با مصوبه شماره 3794 ربودن امام موسی صدر و دو همراهش را تجاوز به امنیت ملی لبنان دانست و این پرونده را به شورای عالی قضائی (بالاترین مرجع قضائی لبنان ) ارجاع داد و در تاریخ 1391.2.6 (17 بهمن 1359) قاضی طربیه رحمه به عنوان قاضی تحقیق این پرونده تعیین شد.
قاضی طربیه رحمه در تاریخ 1986.11.18 (27 آبان 1365) با استناد به ادله و شهادت شهود، حکم داد که ربودن امام صدر و دو همراهش در داخل خاک لیبی صورت پذیرفته است و اشخاص دیگری میخواستند، متقلبانه، خود را به جای امام صدر و شیخ محمد یعقوب معرفی کنند و نشان دهند که آنان وارد ایتالیا شدهاند و ربایندگان کیان لبنان را مورد هدف قرار دادهاند.
سرانجام در تاریخ 2001.05.22 (1 خرداد 1380) فرزند امام صدر و همسران شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین شکایات خود را تقدیم شورای عالی قضائی لبنان کردند تا این پرونده پر رمز و راز در مسیر دیگری پیگیری شود، گره ناگشوده آن گشوده و امامموسی صدر به دامان جامعه بازگردد. خانوادههای ربودهشدگان، همین شکایت را به بازپرس اول بیروت نیز تقدیم کردند و از آنان خواستند مجرمان و شرکای آنان به هر طریق ممکن مشخص شوند. در پی این شکایت قاضی عدنان عضوم، دادستان کل لبنان، دستور داد تا حکم قاضی طربیه رحمه به جریان بیفتد و همه دستگاههای امنیتی اقدامات مناسب را انجام دهند.
سرانجام پیگیریهای قضائی خانواده در سال 2004 منجر به حکمی از سوی دادستان کل لبنان شد و بار دیگر بارقههای امید درخشیدن گرفت و دوستداران امام امیدوار شدند تا با پیگیری قضائی این پرونده بار دگر امام را در میان خود ببینند.
عدنان عضوم، دادستان کل لبنان، در سال 2004 در طی حکمی، 17 نفر از سران لیبی، از جمله معمر قذافی را به دادگاه لبنان فراخواند. با این حکم مراجع قضائی لبنان، آن هم در بالاترین سطح، مسئولان لیبیایی و در صدر آنان معمر قذافی، رهبر این کشور را در این حادثه مسئول و متهم شماردند و بدین ترتیب همگان را در موضع انفعال قرار دادند. پارهای تحلیلگران بر آنند که در واقع، دستگاه قضائی لبنان به لیبی" اعلان جنگ" داده است، آن هم در دورهای که لیبی دوست و همپیمان امپریالیست دیروزش شده است. اما این 17 نفر در دادگاه حاضر نشدند. متأسفانه ترور رفیق حریری، اوضاع سیاسی لبنان و بحرانهای پیش روی این کشور، پیگیری این پرونده را تا امروز به تأخیر انداخته است.
اقدامات ایران
امام موسی صدر در 9 شهریور 1357 ربوده شد؛ یعنی در اوج مبارزات مردم ایران. از همان روزهای نخست امام خمینی( ره ) نسبت به این جنایت واکنش نشان داد. امام خمینی در تاریخ 10 و 20 شوال 1398 به ترتیب به یاسرعرفات و حافظ اسد تلگرام میزند و از آنان میخواهد تا هر چه زودتر برای روشن شدن وضعیت امام صدر اقدام کنند و نتیجه را به اطلاع او نیز برسانند. در این تلگرامها امام خمینی نگرانی و تأثر خود را از این جنایت اعلام میکند. در بخشی از پیام امام خمینی به حافظ اسد آمده است:" از جنابعالی تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایی که در قضیه فلسطین اجتماع کردهاند، در میان بگذارید و اهتمام آنان را جلب نمایید." ( صحیفه امام، ج 3، ص 749)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هیئت لیبیایی به دیدار امام خمینی (ره) آمدند. امام به آنان گفت:"ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و میخواهیم به محض بازگشت به لیبی، به سرهنگ قذافی بگویید هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند."
این هیئت از امام خمینی میخواهند تا اجازه دهد، سرهنگ قذافی برای عرض تبریک به ایران بیاید، اما امام پاسخ میدهد:" من فعلاً به قم میروم و این دیدار را به زمان دیگری موکول کنید." (سخنرانی شماره 123، مورخه 1357.12.17در این بار آیتالله موسوی اردبیلی گفتهاند:" زمانی بنا بود که قذافی به ایران بیاید. قذافی اظهار تمایل کرده بود که به ایران بیاید. عدهای هم میخواستند امام را آماده کنند تا قذافی را به حضور بپذیرد! امام گفتند که من نمیگویم قذافی بیاید یا نیاید! این را خودتان میدانید. اما اینجا نیاید. این را امام گفتند. اصرار که شد امام گفتند، هنوز مسئله آقا موسی حل نشده است و من قذافی را نمیپذیرم."
همین بیاعتنایی امام باعث شد تا سرهنگ قذافی تا امروز هم نتواند به ایران بیاید، هر چند که با پارهای دولتمردان سابق و کنونی ایران روابط مستحکمی داشت و دارد. علاوه بر اینها امام خمینی(ره) تأثر عمیق خود را در مصاحبهها و سخنرانیهای بسیاری اعلام کردند.
دولت موقت و مهندس بازرگان هم روابط سردی با لیبی داشت و شرط اساسی برای برقراری روابط حسنه با لیبی را مشخص شدن وضعیت امام موسی صدر اعلام کرد. وزیر کشور دولت موقت نیز نماینده لیبی را به حضور نپذیرفت.
پیش از انقلاب روابط دیپلماتیک ایران با لیبی قطع شده بود. پس از پیروزی انقلاب" رفقای ایرانی قذافی" تلاش کردند روابط دو کشور به روزهای خوب خود بازگردد. بند هفدهم مقاولهنامه تجدید روابط ایران و لیبی تشکیل کمیته تحقیق برای پیگیری و روشن کردن مسئله امام موسی صدر بود. این کمیته در ایران تشکیل شد. از اعضای این کمیته میتوان نمایندگان رئیس جمهور لبنان و جنبش امل، وکیل خانواده امام موسی صدر و نماینده وزیر دادگستری ایران را نام برد. اعضای این کمیته همراه با اسناد و مدارک تهیه شده در ایران، ایتالیا و لبنان خود را آماده سفر به لیبی کردند. اما عصر شبی که قرار بود کمیته به لیبی برود خبر رسید که لیبی از پذیرفتن اعضای کمیته امتناع دارد. قذافی سخنان دکتر صادق طباطبایی، خواهرزاده امام موسی صدر و سخنگوی دولت موقت را بهانه قرار داده بود. دکتر طباطبایی طی یک سفر رسمی به لبنان و در مصاحبهای در آنجا لیبی را در این ماجرا متهم کرده بود. دکتر طباطبایی که ریاست این کمیته را بر عهده داشت، نه تنها از ریاست کمیته، بلکه از عضویت در کمیته هم کنار کشید تا بهانههای قذافی پایان یابد. اما یکی از مراجع با نفوذ آن دوران که بیتش روابط دوستانه با قذافی داشتند، خود را به امام خمینی میرساند تا به بهانه مصلحت، حق و حقیقت را سر ببرد. به هر حال با این اقدامات دوستان ایرانی قذافی بود که اعضای این کمیته هرگز پا به خاک لیبی نگذاشتند.
از همان ابتدای انقلاب پارهای از انقلابیهایی که از دوستان و نزدیکان قذافی نیز به شمار میرفتند، خواهان رابطه با لیبی شدند، آنان با اصرار بر اینکه انقلاب ما نیاز به حمایت دارد و روابط با لیبی به مصلحت انقلاب است، با سلاح مصلحت، حقیقت را ذبح کردند. از سوی دیگر ایران درگیر جنگ ناخواسته شد و نیاز به حمایت داشت، این عوامل این تفکر را پرورش داد که رابطه با لیبی و پرونده امام موسی صدر دو راه مختلف دارند و میتوان هم با لیبی رابطه داشت و هم پرونده امام موسی صدر را پیگیری کرد. متأسفانه باید گفت رابطه با لیبی برقرار شد، اما پرونده امام موسی صدر هرگز پیگیری نشد. در زمان نخستوزیری میرحسین موسوی همه توان کشور متوجه جنگ و حفظ وضع اقتصادی موجود شد، گرچه موسوی در هیچ زمانی نسبت به این موضوع روی خوش نشان ندادند.
مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری به لیبی میرود، اما باز هم روشنشدن سرنوشت امام صدر جو مذاکرات مقامات ایران و لیبی را تلخ کرد.
پس از دوران میرحسین موسوی نیز دوران سازندگی آغاز شد. در این دوره نیز بیمهریها به این موضوع ادامه یافت، حتی روابط جناب آقای هاشمی رفسنجانی با لیبی رو به بهبودی نهاد. در این سالها گر چه حرفهایی، هر چند کم، زده شد، اما هیچ اقدام مناسبی صورت نگرفت و گویی امام صدر نه ایرانی است و نه روحانی شیعه.
در سال 1376 جناب آقای خاتمی به ریاست جمهوری برگزیده شد. با انتخاب آقای خاتمی و قرابت نسبی و اندیشهای آقای خاتمی به امام موسی صدر، دوستداران امام صدر بار دیگر امیدوار شدند. آقای خاتمی قول داد که مسئله را پیگیری کند و آن را به سرانجام برساند. سیدمحمد علی ابطحی، رئیس دفتر آقای خاتمی، نماینده تامالاختیار رئیس جمهور در این مسئله شد. صلاح بر این دیده شد که مذاکراتی را با قذافی و لیبی آغاز کنند. آقای ابطحی سه سفر به لیبی داشت و با سیفالاسلام قذافی مذاکراتی انجام داد، اما سیفالاسلام همان اطلاعات همیشگی را تکرار کرد. هر چند قذافی در سخنان خود در سال 1381 رسماً اعتراف کرد که امام صدر وارد لیبی شده است و در این کشور ربوده شده، اما وقتکشی طرف لیبیایی و عدم همکاری مقامات این کشور باعث شد تا در سال 1382 خانواده از دولت بخواهد، مذاکرات را متوقف کند.
مقام معظم رهبری در سال 1378 در پیامی که به همایش بزرگداشت شخصیت امام موسی صدر در دانشگاه مفید فرستادند، بار دگر علاقه خود را به شخصیت امام صدر و روشن شدن سرنوشت او نشان دادند:" یقیناً محروم شدن صحنه لبنان از حضور چنین عنصر ممتاز و ارزشمندی یک خسارت بزرگ بوده و هست که متأسفانه عکسالعمل مناسب خود را از سوی مدعیان طرفداری از حقوق بشر دریافت نکرده و امیدواریم بی خبریها در این قضیه با همت صاحبان همت پایان یابد." اما صاحبان مسئولیت هیچگاه همتی نکردند تا این خواسته مقام معظم رهبری را جامه عمل بپوشانند.
در اسفند ماه 1383 جمع زیادی از مراجع عظام تقلید، روحانیان، نمایندگان مجلس، فعالان سیاسی، هنرمندان و نویسندگان در نامهای سرگشاده چهار خواسته را از آقای خاتمی مطرح کردند:
1- طرح رسمی پرونده از سوی ایران در مجامع بینالمللی حقوق بشر.
2- پیگیری قضائی پرونده از سوی ایران در محاکم بینالملل.
3- بسیج اطلاعاتی کشور برای کشف تمام حقایق ماجرا.
4- اتخاذ تدابیر دیپلماتیک شایسته جهت ابراز نارضایتی ایران از عملکرد دولت لیبی.
نکته جالب توجه این بود که امضا کنندگان نامه از رجال همه جناحهای سیاسی کشور بودند. این سخن بدین معناست که این موضوع مورد حمایت همه جناحهای کشور است. گرچه پارهای از دولتمردان و شخصیتها با بهانهجوییهایی از امضای این نامه سرباز زدند که خود قصه مفصلی دارد و در جای خود بدان خواهم پرداخت.
این نامه از سوی آقای خاتمی بیپاسخ ماند و امضاها در آرشیو ریاست جمهوری خاک خوردند. آقای خاتمی در اردیبهشت 1383 در همایش دانشگاه شهید بهشتی، با عنوان" امام موسی ؛ اندیشه ربوده شده" شرکت کرد، و از فضایل امام موسی صدر هم گفت، اما نه اشارهای به نامه و پاسخی به آن کرد و نه از پیگیری قضیه و نقش لیبی حرفی به میان آورد، تا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود و کسی نرنجد.
با انتخاب مجلس هفتم و راه یافتن برخی از امضا کنندگان نامه نخبگان به مجلس، پیگیری این معمای راز آلود جانی تازه به خود گرفت. عدهای از نمایندگان در شهریور 1383 در خبرگزاری مهر گرد هم آمدند و قول مساعدت و پیگیری جدی آن را دادند. در مجلس کمیتهای به این منظور تشکیل شد و حجتالاسلام فاکر عهدهدار ریاست و آقای سعید ابوطالب دبیر این کمیته شدند.
در آخرین روز کاری مجلس شورای اسلامی در سال 1383 بیش از 150نفر از نمایندگان از همه جناحها و گروهها، در حمایت و ضرورت پیگیری قضیه امام موسی صدر و نیز حمایت از دادگاه لبنان، سندی را امضا کردند که از تریبون علنی مجلس قرائت شد. نمایندگان مجلس در این سند خواستار آزادسازی امام موسی صدر از زندانهای لیبی شدند و از دولت جمهوری اسلامی خواستند تا همه راههای قانونی را برای روشن شدن حقیقت ماجرا، محاکمه آمران و عاملان ربودن امام موسی صدر و آزادسازی ایشان به کار بندد.
این کمیته هماکنون فعال است و اخیراً نیز با نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان، دیداری داشته است. در این دیدار قرار بر این شد که میان مجالس لبنان و ایران برای پیگیری قضیه هماهنگی برقرار شود. به همین منظور آقای ابوطالب و تنی چند از نمایندگان عازم لبنان شدند تا در این باره با مقامات و همتایان لبنانی خود مذاکراتی داشته باشند.
جناب دکتر احمدی نژاد نیز از ابتدا علاقه خود را به این مسئله عنوان کردند و در دیدار با خانواده قول مساعد برای پیگیری این پرونده را دادند و آقای دکتر موسوی، معاون پارلمانی خود را مسئول پیگیری این پرونده کردهاند.
آیا به حیات امام صدر امیدوار باشیم؟
آنچه در این روزها بیش از پیش پرسیده میشود، اطلاعاتی موثق درباره حیات امام موسی صدر است، گرچه، از لحاظ انسانی و اسلامی پیگیری سرنوشت یک انسان، با حیات وی در پیوند نیست. اما با این حال آنچه درباره حیات امام موسی صدر میتوان گفت، این است که تا امروز هیچ خبر مرگ قطعی، از طرف مقامی رسمی، به خانواده امام صدر داده نشده است. خانم رباب صدر، خواهر امام موسی صدر و رئیس مؤسسات امام صدر در لبنان، میگوید:" ما هیچ نشانهای مبنی بر اینکه، خدای ناکرده، امام و دو همراهش به قتل رسیده باشند، در اختیار نداریم." از سوی دیگر اطلاعات و قراین آشکار و پنهان در سالهای گذشته، چراغ امید به حیات امام صدر را زنده نگه داشته است. این اطلاعات این گمانه را تقویت میکنند که وی زنده است و دوران حبس ابد را در زندانهای لیبی سپری میکند.
گفتنی است که لبنان همیشه صحنه ترور افراد مختلف بوده است؛ چه پیش از ربودن امام، چه در همان دوران و چه پس از ربودن وی. به فاصله کوتاهی از ربودن امام صدر چند شخصیت برجسته لبنانی، از جمله حسن خالد، مفتی اهل سنت لبنان، به ترور میرسند. امام صدر محافظ چندانی، غیر از همراهانش نداشت. به نظر میرسد که ترور او از برخی رجال ترور شده لبنان بسیار آسانتر بود. اما گویا ربایندگان و کسانی که میخواستند وی را از صحنه سیاسی خاورمیانه حذف کنند، در پی ترور یا کشتن وی نبودند. گرچه درباره نحوه ربودن و حتی نگهداری وی و آمرین و عاملین این ماجراگمانهها و تحلیلهای گوناگونی وجود دارد که در اینجا فرصت پرداختن بدانها نیست، اما به هر حال به نظر میرسد که قصد ربایندگان کشتن وی نبوده است.
اخبار حیات
رادیو مونت کارلو در بهمن 1357 از قول مقامات وزارت خارجه امریکا اعلام کرد که امام موسی صدر زنده و در لیبی زندانی است.
روزنامه کویتی القبس در تیر 1358 در خبری اعلام کرد که امام موسی صدر زنده است و در پادگان" بوهادی" واقع در 200 کیلومتری جنوب شرقی شهر کویری" سرت" به سر میبرد.
روزنامه اسپانیایی ال پائیس در شهریور 1359 با استناد به برخی مقامات سوری و الجزایری، نوشت که امام صدر در فروردین همان سال در پادگانی نزدیک مدز الجزایر نگهداری میشده است.
روزنامه عکاظ و المدینه عربستان سعودی در فروردین 1361 نوشتند که امام صدر دست کم تا اواسط سال 1360 در لیبی زندان بوده است.
روزنامه الشرق الاوسط در تیر 1365 به نقل از سفیر لبنان در کشور سنگال اعلام کرد که به گفته رهبران آن کشور، امام موسی صدر زنده است و در لیبی زندانی.
در زمستان 1367 مطبوعات اروپا و لبنان از قول یک چهره ایرانی ضد انقلاب مقیم فرانسه به نام مهدی روحانی اعلام کردند که از امام موسی صدر از سوی برخی سازمانهای اطلاعاتی اروپا اخباری دریافت کرده است که بر اساس آنها امام صدر زنده است و در آیندهای نزدیک آزاد خواهد شد. هر چند وعده روحانی تحقق نیافت و امام از زندان آزاد نشد، اما وی فیلمی کوتاه برای مرحوم آیتالله سید رضا صدر، ارسال کرد که آن بزرگوار را با محاسنی سپید و در لباس روحانیت، در حال گذر از میان نگهبانان خود نشان میداد. روزنامه الحیات در شهریور 1371 به نقل از منابع لیبیایی اعلام کرد که امام موسی صدر در پادگان نظامی کفر زندانی است. در 13 اردیبهشت 1380، پایگاه اینترنتی جبهه ملی نجات لیبی نوشت که برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس، در اواخر سال 1376 امام صدر را دیدهاند و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته است.
الاهرام العربی چاپ مصر در مرداد 1383 گزارش داد که امام موسی صدر در یکی از زندانهای سبها زندانی است. این روزنامه در ویژهنامه خود درباره امام موسی صدر آورده است:"یکی از مسئولان امنیتی سابق لیبی شخصی به نام سرهنگ"خلیفه احنیش" امام موسی صدر را به شهر"سبها" در جنوب لیبی برده و از آنجا، به اتفاق سرهنگ، مسعود عبدالحفیظ ایشان را به یک زندان نظامی در منطقه اوباری انتقال داده است."
به هر حال این قراین همراه با اخبار و اطلاعات دیگری که به خانواده امام موسی صدر رسیده است، نشان از حیات او دارد. اما آنچه سؤال برانگیز است، این است که چرا پس از گذشت 27 سال راز این پرونده ناگشوده مانده است. تحلیلگران بر این باورند که پافشاری و فشار بر لیبی این پرونده را نیز همچون دیگر پروندههای لیبی به سرانجام خواهد رساند. امروز لیبی به بسیاری از جنایات خود اعتراف کرده، حتی در پارهای مسائل چنان عقبنشینی کرده که همه را شگفتزده کرده است. با این حال، آنچه مسلم است، این است که در این سالها فشارهای گوناگونی بر لیبی وارد آمده است، تا او را به عقب نشینی وا دارد و آنچه این پرونده نیازمند آن است عزمی جدی برای بازگرداندن امام موسی صدر است. آیا دولتمردان امروز ایران میخواهند که با عزمی جدی، امام را به دامان خانواده، لبنان و شیعیان بازگردانند؟ انهو علی رجعه لقادر.
منبع: جوان آنلاین
نظر شما :