مهدی نصیری: رهبری به خاطر برخی انتقادات از هاشمی تذکر دادند

۰۸ شهریور ۱۳۹۳ | ۱۶:۲۵ کد : ۴۶۴۸ از دیگر رسانه‌ها
مدیرمسئول و سردبیر روزنامه کیهان در سال‌های ۶۷ تا ۷۴، در گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد، به اختلافاتی اشاره کرد که با حسین شریعتمداری داشت و درباره استعفایش از کیهان می‌گوید: احساس کردم انطباق سلیقه‌ای لازم با آقای شریعتمداری را برای ادامه همکاری ندارم.

 

«تاریخ ایرانی» بخش‌هایی از این گفت‌وگو را انتخاب کرده که در ادامه می‌خوانید:

 

* بنده در یک خانواده روحانی متولد شدم و بعد از کلاس اول راهنمایی و در سن سیزده سالگی به حوزه علمیه دامغان رفتم و طلبه شدم. از‌‌ همان نوجوانی برای من دین اصل بود وقتی هم که انقلاب شروع شد من از‌‌ همان سنین چهارده، پانزده سالگی جزو انقلابیون بودم و بیشترین اعلامیه‌ها در دامغان توسط من و چند نفر از دوستانم توزیع می‌شد. این در حالی بود که من در نخستین انتخابات بعد از انقلاب که‌‌ همان رفراندوم جمهوری اسلامی بود به دلیل نداشتن شرایط سنی نتوانستم شرکت کنم. خلاصه اینکه انقلاب اسلامی را به عنوان جریانی که حامی دین و مدافع دین است شناختم و به آن پیوستم. سال ۵۸ به قم آمدم و در حوزه قم مشغول تحصیل شدم و تا نیمه سال ۶۶ تا اواخر سطح را خواندم و سال‌های بعد هم در دروس خارج فقه و اصول شرکت کردم. یعنی سال ۶۵ همکاری من با «کیهان» در قم آغاز شد. بعد از یک سال به تهران آمدم و دبیر سرویس مقالات این روزنامه شدم. سال ۶۷ سردبیر روزنامه «کیهان» شدم که تا سال ۷۴ در آنجا به عنوان سردبیر و مدیرمسوول این روزنامه مشغول به کار بودم.

 

* ظرف بیست سال اخیر به تدریج دچار تحولات و تغییراتی در فهم از غرب و مدرنیته و مسائل دینی و کلامی شده‌ام و البته در مورد مسائل سیاسی هم بی‌تاثیر نبوده است.

 

* در تمام این سال‌ها دغدغه سیاسی و فرهنگی من دین و نظر قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام بود. هیچ‌وقت گرایش‌های روشنفکرانه و غربگرایانه نداشتم و اگر حتی یک زمانی به مرحوم دکتر شریعتی هم گرایش‌هایی داشتم از این جهت بود که فکر می‌کردم شریعتی دارد حرف دین را می‌زند. در میان انقلابیون کمتر افرادی بودند که به نوعی تحت تاثیر شریعتی قرار نداشته باشند. از سال‌های آغازین انقلاب که بعضی از آثار او را مطالعه کرده بودم و به برخی آثار او علاقه‌مند بودم. البته همیشه این نکته هم در ذهنم بود که وی اشکالاتی هم در اسلام‌شناسی‌اش دارد ولی در هر صورت او را فردی دارای سوء‌نیت نمی‌دانستم. الان هم اگر‌چه عمق اشتباهات و خطاهای شریعتی در اسلام‌شناسی‌اش برای من آشکار‌تر شده است و او را در القای برخی حرف‌ها و ایده‌های غلط در اسلام‌شناسی معاصر موثر می‌دانم، او را دارای سوءنیت نمی‌دانم. اتفاقا در یادداشتی که اخیرا در وبلاگم آن را منتشر کردم نوشته‌ام که شریعتی از موضع مارکسیستی و چپ‌گرایانه‌اش به مرحوم علامه مجلسی حمله می‌کند. در واقع شریعتی به مجلسی می‌گوید تو چرا روایاتی را در کتابت آورده‌ای که از آن می‌توان سازش و کوتاه آمدن اهل بیت در مقابل حکومت‌های جور را استنباط کرد. در صورتی که من معتقدم این بخش از روایاتی که مرحوم مجلسی در بحارالانوار آورده اتفاقا از درستی و اهمیت بالایی برخوردار است. به باور من اینکه شیعه تا به امروز در عین اقلیت بودن و غربت، دوام آورده است به دلیل همین سیاست‌ورزی خردمندانه و تقیه‌آمیز اهل بیت علیهم‌السلام در برابر حکومت‌های جور بوده است.

 

* برای من «دین» مهم بوده و هست. در تجربه کار مطبوعاتی من در «کیهان» و بعد هم «صبح» یک افق‌های فکری تازه‌ای برای من گشوده شد. مثلا من در مورد نگاه دین به مدرنیته به نتایج متفاوتی از حرف‌های مشهوری رسیدم که بزرگان ما نظیر آقای مطهری و دیگران می‌گفتند. بعد هم در مورد فلسفه و عرفان مصطلح دیدگاه انتقادی پیدا کردم. همان‌طور که گفتم اساسا برایم این نکته آشکار شد که اسلام‌شناسی معاصر مراجعه تام به جامعیت دین و قرآن و عترت ندارد و خود من تلاش کردم در حد وسع و توانم سراغ همه ابعاد دین و تشیع بروم. من در «کیهان» سال ۶۷ مقاله‌ای دارم با عنوان «علامه طباطبایی؛ معمار بزرگ تفکر عقلی در جهان اسلام» اما امروز دیگر آن نگاه را به ایشان و فلسفه ملاصدرا ندارم و در واقع این فلسفه را اسلامی نمی‌دانم.

 

* من خودم از منتقدان جدی و اساسی آقای هاشمی هم در دوران «کیهان» و هم در دوران «صبح» بودم. اما انتقاد و مخالفت، حد و مرز دارد. به هر حال هر چیزی حساب و کتابی دارد و این‌طور نیست که حالا چون من منتقد هستم هر نوع حرفی را می‌توانم بگویم و هر نوع برخوردی می‌توانم داشته باشم. ما‌‌ همان موقع که منتقد آقای هاشمی بودیم سعی می‌کردیم حد و مرز‌ها را حفظ کنیم. یعنی بنده در انتقاداتی که داشتم هیچگاه آقای هاشمی را خارج از نظام ندانستم که می‌توان هر گونه برخوردی با ایشان داشت. تازه با فرد خارج از نظام هم نباید از مرز انصاف و راستی و اخلاق خارج شد. جالب است بدانید که در‌‌ همان موقع چندین بار از سوی مقام معظم رهبری به خاطر برخی انتقادات از آقای هاشمی مورد ایراد و تذکر قرار گرفتم و از تذکر ایشان استنباطم این بود که ایشان به حفظ آقای هاشمی برای نظام اهتمام دارند.

 

* من آقای خاتمی را هم همچنان درون نظام می‌دانم و دلم می‌خواهد خود ایشان به گونه‌ای عمل کند که پیوندش را با نظام قطع نکند. راندن افراد از زیر چتر نظام به خصوص کسانی را که پشتوانه‌ای از افکار عمومی را دارند، به مصلحت کشور نمی‌دانم و فکر می‌کنم سیاست ما باید به سمت التیام‌ بخشی از جراحتی که در سال ۸۸ به وجود آمد حرکت کند و نه تحریک و تشدید بیشتر آن. البته دو طرف ماجرا باید برای این مساله تلاش کنند.

 

* (دلیل جدا شدن از کیهان پس از ورود شریعتمداری) هم از کار روزنامه خسته شده بودم و به دنبال مفری می‌گشتم و هم احساس کردم انطباق سلیقه‌ای لازم با آقای شریعتمداری را برای ادامه همکاری ندارم. من از اواخر دوره حضور آقای خاتمی به عنوان نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان، مدیرمسوول روزنامه شدم و زمان آقای اصغری هم همچنان مدیرمسوول بودم. بعد از استعفای آقای اصغری، آقای شریعتمداری به عنوان نماینده مقام معظم رهبری به کیهان آمد. نظر رهبری هم این بود که بنده همچنان مدیرمسوول روزنامه بمانم اما اصرار من بر این بود که این مکانیسم به اختلاف منجر خواهد شد و بهتر این است که خود نماینده ولی فقیه در عین حال مدیرمسوول هم باشد... بعد از استعفا از مدیرمسوولی اصرار شد که من به عنوان سردبیر روزنامه در کیهان بمانم. من هم گفتم ایرادی ندارد اما بعید می‌دانم در موقعیت سردبیری هم بتوانم در وضعیت جدید دوام بیاورم. اختلاف سلیقه داشتیم. خب همان‌طور که می‌دانید در کار مطبوعات به خصوص بین سردبیر و مدیرمسوول باید یک توافق و تفاهم بالایی حتی در سلیقه و تاکتیک‌ها وجود داشته باشد و صرف در کلیات توافق داشتن کافی نیست.

 

* آقای شریعتمداری نوع مواجهه ما با شهرداری تهران و آقای کرباسچی را تندروی می‌دانستند. البته در سال‌های بعد مواضع کیهان از زمان ما هم شدید‌تر شد.

کلید واژه ها: مهدی نصیری روزنامه کیهان


نظر شما :